بیم و امیدهای دوران پساترامپ با نگاهی به کتاب «کارنامه دولت جنگ»
احمد هاشمی
دیوید اس اشلیکیس، دانشیار مطالعات بینالملل در مرکز دیویس دانشگاه هاروارد، در مقالهای با «عنوان تلقیها از جنگ در شرق و غرب»۱ مینویسد: «یک امریکایی یا بریتانیایی هنگام شنیدن واژه جنگ در قیاس با یک لهستانی، لیتوانیایی یا روسی برداشت متفاوتی دارد. دسته نخست جنگ را مانند ابزاری میبینند که بهوسیله سیاست کنترل و محدود میشود، اما برای دسته دوم جنگ ماهیتی حیثیتی دارد و بهمثابه نوعی تزکیه اجتماعی و اخلاقی شناخته میشود». او معتقد است نگاه غربی به جنگ این پدیده را همچون پروژهای میبیند که مانند یک بازی ورزشی مشمول قواعد رقابت است، اما این مفهوم در شرق بهشدت تاریخی شده و حول محور ملتهای جنگجو میگردد. در نگاه دسته اول جنگ عارضهای است که به شکل موقت رخ داده و بهزودی تمام خواهد شد، اما دسته دوم آن را خطری حیاتی تلقی میکنند که موجودیت کشور را تهدید میکند.
این تحقیق حاصل مطالعهای است که اشلیکیس پس از نزاع روسیه و اوکراین بر سر شبهجزیره کریمه انجام داده است. روسیه را در اصطلاح ابرقدرت جهان سوم مینامند، کشوری که ۷۰ درصد صادراتش مواد خام است و از نظر شاخصهای توسعهیافتگی مشخصات یک کشور جهانسومی را دارد. یک تحلیل درباره این عقبماندگی این است که روسیه به دلیل موقعیت جغرافیایی و تجربه تاریخی خود قادر نیست معادله امنیت و توسعه را حل کند. این کشور به خاطر فقدان موانع طبیعی در اطراف خود طی قرنها از شرق و غرب آماج حملات مهاجمان بوده است؛ از شرق مغولها و تاتارها و از غرب وایکینگها، سوئدیها، لیتوانیاییها، لهستانیها و بعد هم ناپلئون و هیتلر.
تجربه تاریخی ایران از جهاتی شبیه به روسیه است. ایران نیز طی قرنهای متمادی تحت تأثیر اقوام و کشورهای مهاجم بوده است. تاریخ ما روایتی از جنگهای پیدرپی است و عجیب نیست که قهرمانان این مردم سرداران جنگ باشند.
دو طرف جنگ بازندهاند
ممکن است با دیدن عنوان و طرح جلد کتاب کارنامه دولت جنگ چنین برداشت شود که این مجموعه مقالات برای ذکر موفقیتها و تطهیر اشتباهات دولت مهندس میرحسین موسوی جمعآوری شده است، اما درواقع اینگونه نیست. گرچه نویسنده برخی مقالات کارگزاران دولت جنگ هستند و حسب انتظار به آماری استناد کردهاند که عملکردشان را توجیه کند، با این حال در همین بخشها نیز با نگاهی بیطرف و با در نظر گرفتن شرایط جنگی کشور نمیتوان رشد شاخصها را نادیده گرفت. در مقاله «اقتصاد سیاسی منازعه در جنگ تحمیلی» شهروز شریعتی و مسعود غفاری، شاخصهای توسعه دو کشور را مقایسه کرده و به این نتیجه رسیدهاند که «مقایسه بین مقادیر واقعی سرانه GDP دو کشور با مقادیر پیشبینیشده (در صورتی که جنگی اتفاق نمیافتاد) نشان میدهد که عراق با وجود دریافت کمکهای هنگفت اقتصادی و نظامی از دولتهای خارجی درمجموع در جنگ ضربه اقتصادی بیشتری خورده است، اما ایران با توجه به نوسانات شدید قیمت نفت و رشد شدید جمعیت توانست تا سال پنجم جنگ دستکم سرانه GDP خود را حفظ کند؛ هرچند این روند از سال ۱۹۸۵ متوقف و روند معکوس برای ایران آغاز شد.»
در بخش جمعبندی همین مقاله نکتهای دردآور و -برای اهل معنا- درسآموزی آمده است: «…این جنگ بین دو کشور عمدتاً شیعه رخ داد که با یکدیگر کنترل ۲۰ درصد از نفت جهان را به عهده داشتند. جنگ ایران و عراق از منظر اقتصاد سیاسی منازعه در کوتاهمدت منجر به هدررفت عظیم منابع دو کشور و آسیب بیشتر به زیرساختهای اقتصادی ایران شد و در میانمدت دو کشور را از نظام اقتصاد سیاسی بینالملل منزوی کرد… مقاله همچنین نشان داد که کشورهای توسعهیافته و پولدار نظیر امریکا و دیگر کشورهای حامی عراق در منطقه نظیر عربستان سعودی از برندگان این نزاع بودند».
زیانهای اقتصادی تنها بخش کوچکی از خسارتهای جنگ است؛ جنگ یعنی مادری جوان رعنای هجدهسالهاش را امروز از زیر قرآن رد کند و چند ماه بعد جنازهاش را تحویل بگیرد، معنی جنگ را رزمندهای میداند که باید تا آخر عمر آسیبهای جبرانناپذیر بدنی را تحمل کند؛ جنگ یعنی آوارگی، یعنی از ترس حمله هوایی تا صبح نخوابیدن؛ جنگ یعنی کودک بیپدر. به خاطر همین است که حتی اگر دلیلی برای شروع جنگ وجود داشته باشد، برای خاتمهاش هزار و یک دلیل موجه وجود دارد.
حسین علایی در بخش نتیجهگیری مقاله «بررسی نقش دولت دفاع مقدس در جنگ تحمیلی» مینویسد: «گرچه نقش دولت در سالهای مختلف جنگ متفاوت است، اما درمجموع یافتههای این تحقیق حاکی از آن است که «دولتِ دوران دفاع مقدس» علیرغم کاهش درآمدهای شدید ناشی از تقلیل شدید صادرات نفت و پایین آمدن قیمت آن، در «تأمین بودجه و اعتبارات» نیروهای مسلح در دوران جنگ و نیز «فعال نگهداشتن اقتصاد کشور» و همچنین «ادارۀ زندگی مردم» و «رسیدگی به خانواده شهدا و جانبازان و اسرا» و نیز «سروسامان دادن به مهاجران جنگی و جنگزدگان» و همچنین «پشتیبانیهای پزشکی، صنعتی، مهندسی» و «بسیج مردم داوطلب» برای اعزام به جبههها نقش خوبی ایفا کرده است، اما در بهکارگیری «ابزار دیپلماسی» برای پایان دادن هرچه سریعتر به جنگ و نیز محدودسازی دامنۀ مخاصمات و نیل به مصالحه، عملکرد مطلوبی نداشته است».
عباس ملکی در مقاله «سیاست خارجی آخرین نخستوزیر ایران» از اختلافنظر مقامات مسئول در سیاست خارجی سخن گفته است. آشکار است که مسئولیت ناکارآمدی سیاست خارجی در پایان دادن به جنگ تنها به عهده دولت نیست و اگر ایرادی هست، به عهده مجموعه مقامات تصمیمگیر بوده است. در آن دوران هرگونه تحرک دیپلماتیک برای پایان جنگ به معنای تسلیم در برابر ابرقدرتها تعبیر میشد و فرد پیشنهاددهنده برچسب «سازشکار» میخورد. روزگاری در این مملکت واژه سازشکار ناسزا بوده است. آیا هنوز هم همینطور نیست؟ ما خود را همواره در جنگی نابرابر با کشورهای قدرتمند میبینیم، اما آیا این جنگ بالاخره روزی تمام خواهد شد؟
معادله امنیت و توسعه
به نظر میرسد یکی از عوامل مهم و تأثیرگذار در توسعهنیافتگی ایران معادله امنیت و توسعه است. همانطور که پیش از این گفته شد، روسیه نیز در طول تاریخ درگیر همین معادله بوده است، با این حال ولادیمیر پوتین در سخنرانیهای متعدد اعلام کرده که به دنبال دشمنی با غرب نیست، گرچه ناتو خلاف تمام قراردادهای پیشین حوزه نفوذ خود را تا مرزهای روسیه کشانده است. اشغال شبهجزیره کریمه و الحاق آن به خاک روسیه باعث شد اتحادیه اروپا و امریکا تحریمهایی را علیه روسیه وضع کنند و عضویت این کشور را در G8 به حال تعلیق درآورند، با این حال پس از آن نزاع محبوبیت پوتین از ۶۰ درصد به بیش از ۸۰ درصد افزایش یافت. آیا مردم روسیه از تبعات این تحریمها آگاه نبودند؟ آشکار بود که آن فشارها ضربه سختی به اقتصاد روسیه وارد خواهد کرد. رئیسجمهور روسیه پس از اشغال جزایر کریمه در سخنرانیاش به مردم گفت: «ما دو مسیر داشتیم: یکی اینکه بپذیریم؛ دو اینکه درگیر شویم. وقتی که مسیر دوم را انتخاب کردیم ناچار بودیم برای اینکه استقلال و عظمت ملیمان از دست نرود دست به این اقدام بزنیم. آنها فقط با اوکراین کار نداشتند، بلکه با داخل کشور کار داشتند و این هزینهها را هم دارد. اگر ملت واقعاً نخواهد این را بپذیرد من میتوانم کار را به کسی دیگر بسپارم که او مسیر را ادامه دهد، ولی اگر واقعاً فکر میکنید این مسیر درست است، ما همین راه را پیش ببریم».۲
پوتین راهی را که به نظرش درست است میرود و در عین حال میگوید اگر مردم فکر میکنند این راه نادرست است میتوانند زمام امور را به شخص دیگری بسپرند. مشابه این نوع تصمیمهای تاریخی در کشور ما کم نیست. نمونه آن سرمایهگذاری در انرژی اتمی است که موجب تحریمهای گستردهای علیه کشورمان شده است. در تمام این سالها مسئولان کشور از انرژی اتمی بهعنوان حق مسلم ملت ایران یاد کردهاند، بدون اینکه نظر مردم را درباره اولویتهایشان بدانند. اکنون بحث بر سر درستی یا نادرستی راهی که رفتهایم نیست. موضوع این است که مردم مشخصاً باید بدانند هزینه چه چیزی را میدهند و در آن صورت است که مقاومت واقعی شکل خواهد گرفت. مسئله این است که ساخت نیروگاه اتمی به دلایل مختلف ازجمله آلودگی محیط زیست، وابسته بودن از نظر فنّاوری و مواد اولیه و هزینهبر بودن مخالفان خود را دارد. کشور امارات متحده عربی سال گذشته یک نیروگاه برق خورشیدی با ظرفیت یک هزار و ۱۷۷ مگاوات افتتاح کرد. ساخت این نیروگاه ۸۷۰ میلیون دلار هزینه داشته است. ظرفیت نیروگاه اتمی بوشهر هزار مگاوات است و هزینههای مستقیم و غیرمستقیم ساخت آن چندین برابر این رقم است؛ البته انرژی اتمی کاربردهای بسیاری ازجمله در زمینههای پزشکی دارد و اینگونه نیست که ما تمام این هزینهها را برای تولید هزار مگاوات برق، یعنی کمتر از ۲ درصد از برق مصرفی کشور متقبل شده باشیم.
روزنامه جمهوری اسلامی در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۳۵۸، مقالهای دوقسمتی با عنوان «نیروگاههای هستهای، خیانت آشکار به خلق ما» منتشر کرد، پس اساساً این مسئله موضوعی نیست که نتوان دربارهاش گفتوگو کرد و از خلال این گفتوگوست که راهحلهای بدیع برای بحرانها به دست میآید. منظور این نیست که لزوماً به راهی که تاکنون رفتهایم نقد وارد است، مسئله اصلی راهی است که پیشرو داریم. فرض کنیم در میانه این گفتوگوی ملی کسی پیشنهاد بدهد که از این به بعد بهجای توسعه انرژی اتمی به دنبال تأسیس نیروگاههای خورشیدی باشیم، میشود دربارهاش فکر کرد و بعد در مذاکراتمان با غرب بهجای چانهزنی برای درصد بیشتر غنیسازی درباره تولید انرژیهای پاک فخرفروشی کنیم!
دولت اوباما با توجه به تبعات جنگهای اخیر امریکا تمایلی به حضور نظامی در سوریه نداشت و به همین دلیل تصمیمگیری در این زمینه را به کنگره محول کرد و طبق پیشبینیها کنگره با این مسئله مخالفت کرد. آیا ما نمیتوانیم در چنین موقعیتهایی به آرای عمومی و نظرهای نخبگان مراجعه کنیم؟
یکی از میلیونها نفر از همین مردم
در صف تحویل نسخه داروخانه «۱۲ فروردین»، جوانی با لباس مندرس نسخهاش را تحویل داد. متصدی مربوطه با دیدن نسخه و ظاهر مرد خطاب به او گفت: «۱۰۰ هزار تومان میشود، بپیچم؟» مرد جوان حتی فکر هم نکرد که میتواند پول را فراهم کند یا نه، فقط زیر لب رقم ۱۰۰ هزار تومان را تکرار کرد و رفت که با دردش بسازد. نقطه تلاقی جنگ و بایدن و توسعه و پوتین همین جوان است. همه این داستانها را سرهم کردیم تا به صاحبان امور بگوییم برای یک بار هم شده سری به این داروخانه بزنند. راهی هم نیست، از محدوده حفاظتشده پاستور با پای پیاده چند دقیقه بیشتر فاصله ندارد. اگر بتوانند آن جوان را پیدا کنند و ۱۰۰ هزار تومان پول دارو را به دستش برسانند که چه بهتر. شاید هنوز هم همانجا جلو داروخانه نشسته باشد.
واقعیت این است که ما گاهی درباره درد دیگران میشنویم، اما هرچقدر هم قوه تخیلمان قوی باشد، نمیتوانیم خودمان را جای آنها بگذاریم. حتی برای ما که دفترچه بیمهای داریم و اگر بیمار شویم بالاخره دو نفر هستند که بتوانیم از آنهاپول قرض کنیم و بستری شویم، درک موقعیت کسی که از شهری کمبرخوردار قوموخویش بیمارش را به تهران آورده و جلو بیمارستان امام خمینی چادر زده است دشوار است. از سروران بزرگوار خواهش میکنیم پس از داروخانه سری هم به مقابل بیمارستان امام خمینی بزنند. قطعاً برای این بزرگواران که هر دارو و امکان پزشکی که نیاز داشتهاند فراهم بوده، درک این ماجراها سختتر است. تازه اینها کسانی هستند که وسعشان رسیده که خودشان را به تهران برسانند. برای بعضیها که به بیماری صعبالعلاج مبتلا میشوند، بهترین پیشنهاد این است که زودتر بمیرند؟!
به نظر میرسد روزهایی که میگفتند تحریمها بیاثر است سپری شده است. این خود قدمی رو به جلو است. از این به بعد باید به دنبال راهکار باشیم. نقداً مانع اصلی توسعه در کشور تبعات معادله امنیت و توسعه است. اگر امروز دچار چنان مضیقه مالی شدهایم که رئیسجمهور محترم آن را یکی از بدترین دورهها میداند، یکی از دلایلش ناتوانی در حل این معادله است. شاید بد نباشد که دولت بار را از دوش خود بردارد و تصمیمگیری درباره امور مهم را به مردم بسپارد. یکی از این امور مهم میتواند نوع رابطه با امریکا باشد.
لطفالله میثمی از قول محمد حنیفنژاد نقل میکند که ما با کشور امریکا مشکل نداریم، با ماهیت توسعهطلب و سلطهگر آن مشکل داریم و با علم و فنّاوری آنها دشمنی نداریم و متفکرانی در امریکا هستند که میتوانیم با آنها رابطه داشته باشیم. این نقلقول از یکی از مشهورترین مبارزان ضد امپریالیسم است. حزب کمونیست چین هم در دهه ۷۰ تصمیم گرفت برای کسب اهداف توسعهای تا پنجاه سال در هیچ منازعه بینالمللی شرکت نکند و از هیچ ارتش آزادیبخشی حمایت نکند. این هم توسعه به سبک چینی!
از منظر اهداف سلطهجویانه تفاوت زیادی بین انگلیس و امریکا نیست، اما با اولی روابط دیپلماتیک داریم و با دومی نه. داشتن روابط دیپلماتیک به معنای تأیید رفتار کشورهای دیگر نیست، تنها فتح بابی است برای گفتوگو و در خلال این گفتوگو است که بسیاری از سوءتفاهمها حل میشود. حل معادله امنیت و توسعه را به عهده مردم بگذاریم. همین مردمی که سالها طعم جنگ و تحریم را چشیدهاند، بهتر از همه میتوانند برای آینده خود تصمیم بگیرند.▪
پینوشت:
- slekys, Deividas, (2017), “perception of war”, ECPR, General Conference.
- «تجربه توسعه در روسیه»، جهانگیر کرمی، afarinesh-center.ir.