نگاهی به کتاب «آنسوی بهشت»
مقالههایی در حوزه سیاست، تاریخ، ادبیات و هنر
گزیده و ترجمه: رضا رضایی
انتشارات فرهنگ جاوید
سال انتشار: ۱۳۹۹
مهدی فخرزاده: خواندن تمام یک مجموعه مقاله، بهویژه اگر در موضوعات مختلف باشد، شاید برای هرکسی جذاب نباشد، اما کتاب آنسوی بهشت که مجموعهای از ترجمههای رضا رضایی است، از آنجا که در عین تنوع نوعی از پیوستگی در آن میتوان دید، از این قاعده مستثنی است. نام کتاب از یکی از مقالات برگرفته شده است و رضایی در مقدمه کتاب وجه تسمیه و مبانی تقسیمبندی و فصلبندی کتاب را آورده است.
کتاب با تاریخ آغاز شده است. بخشی که «سیاست و تاریخ» نام دارد و بیشتر قصد دارد نگاهی به سیاست در طول تاریخ داشته باشد. بخش بزرگی از این بخش بزرگ کتاب به ترجمههایی از آیزایا برلین یا درباره او اختصاص دارد. در میان این چند مقاله، مقاله «لری سیدنتاپ» با عنوان «آیزایا برلین علیه تکاندیشی» مقالهای بسیار خواندنی است. پیشتر کتاب بسیار خواندنی اندیشههای توکویل از این نویسنده را نشر «فرهنگ جاوید» به چاپ رسانده بود، هرچند مقالات مربوط به «برلین» و مقالهای از «ریچارد رورتی»، گویی روندی در دفاع از آزادی را میپیمایند، مقالات بعدی بیشتر نقد استعمار است و بهویژه مقالهای بسیار خواندنی از حمید دباشی.
یکی از دو مقالهای که به قلم جیمز پتراس در این مجموعه آورده شده است به مقایسهای خواندنی از استانداردهای زندگی در شوروی کمونیستی و امریکای آن روزگار بود. در این مقایسه بهدور از هیجان و مستدل نویسنده نشان میدهد که اصلاحات کاپیتالیستی پس از فروپاشی چه بلایی بر سر زیست انسانی مردم در روسیه آورد. شاید این بخش از این حیث برای خواننده ایرانی جذاب باشد که ایران نیز از اوایل دهه ۷۰ شمسی درگیر چنین اصلاحاتی شد و پیامد آن را امروز میتوانیم لمس کنیم. الگوی امپریالیسم برای تسخیر کشورهای دیگر مشخص است: «هنگامی که اقتصاد روسیه از نفس بیفتد و مصرف و دستمزدهای جهانسومی تمام شود، آنگاه باید به ورود سرمایه خارجی و افزوده شدن صادرات مواد خام تن داد. احتمالاً راهزنان و ایدئولوگهای بازار آزاد این «رشد» را همان جهشی خواهند خواند که همه منتظرش بودهاند و تلفات عظیم و نابودی میلیونها قربانی این روند دردناک را به فراموشی خواهند سپرد!». پتراس و استیو ویو با آمار و ارقام نشان دادهاند که چگونه «شوک درمانی»، اصطلاحی که خانم «نائومی کلاین» بر کتاب ارزشمندش گذاشت و آن را با جزئیات توضیح داد، ابتدا رشتههای گذشته را از ریشه میگسلد و آنگاه بر خرابهای برجای مانده برنامه میریزد. «غرب خواهان شیوهای از گذار در شوروی سابق است که در کمترین زمان ممکن، بیشترین صدمه را به داراییهای مولد وارد آورد. دو عنصر اصلی در این سیاست همانا آزادسازی سریع و کلان تجارت و اعمال مقررات سختگیرانه برای جریان اعتبارات است». اینها همان سیاستهایی است که نویسنده معتقد است به روندی بازگشتناپذیر خواهد انجامید. پتراس در مقاله دیگر خود به امپریالیسم فرهنگی میپردازد: «هدف اصلی امپریالیسم فرهنگی، استثمار سیاسی و اقتصادی جوانان است. سرگرمیها و آگهیها آنان را که در برابر تبلیغات امریکایی آسیبپذیرترند آماج خود قرار میدهند. پیام آن نیز ساده و صریح است: «مدرنیته» مترادف است با مصرف فرآوردههای رسانههای امریکایی». آخرین مقاله این بخش نیز از فیزیکدان برجسته شوروی، راوشنباخ مقالهای بسیار خواندنی درباره «کیف» است.
دیگر بخش پر و پیمان کتاب با عنوان ادبیات و اندیشه تفکیک شده است و نامهای بسیار بزرگی در مقالات این بخش دیده میشود. از گرین و نابوکوف گرفته تا مقاله بسیار خواندنی آیزایابرلین درباره باریس پاسترناک، خالق دکتر ژیواگو و مقالهای درباره آنتوان دوسنت اگزوپری، خالق شاهزاده کوچولو و دو مقاله درباره نابوکوف، یکی از رضایی و دیگری به ترجمه رضایی. در این بخش مقالهای از خانم دوریس لسینگ، درباره «دغدغههای نویسنده هنگام نوشتن خودزندگینامه» وجود دارد. لسینگ نویسنده آزادیخواه و استعمارستیز زاده ایران، در این مقاله خودزندگینامهنویسی را به شدت مورد نقادی قرار میدهد: «من سرگذشتها را با همه حرمتی که برای آنها قائلم، با احتیاط میخوانم. خود من در بعضی از رویدادهای بزرگ، نقش کوچکی داشتهام و میدانم که شرح این رویدادها چه زود چیزی شبیه آینه شکسته از کار درمیآید. بعضی از زندگینامهها را که میخوانم، تحسین میکنم کسانی که دهان خود را بسته نگه داشتهاند. اینطور که من دیدهام، معمولاً کسانی که در حاشیه رویدادها یا زندگیها بودهاند همان کسانیاند که میدوند جلو تا صاحب جایگاه اول بشوند». انتخاب مقالات ادبی در این کتاب نیز سویههای بسیار جذابی دارد. سویههایی که با خواندن نام نویسندگان عیان میشود. نامهایی که با تاریخ آزادیخواهی در کشورهای مختلف آمیخته است.
لیسینگ در ادامه مقاله خواندنی خود توضیح میدهد که چگونه وقایع در ذهن ما تغییر سطح میدهند: «دوستی دارم که در زمان جنگ جهانی دوم با بچهاش به نیویورک رفت، چون در انگلستان که وطنش بود، امکان امرار معاش نداشت… بیچیز بود و تنها، و چون بیست سال بیشتر سن نداشت دلش کمی تفریح میخواست. یک بار، بله فقط یک بار، پسر کوچک خود را پیش یکی از دوستانش گذاشت و شب را در نیویورک گذراند و صبح به خانه برگشت. بعدها که پای صحبت این پسر نشستم که برای خودش مرد جوانی شده بود، به تلخی هرچه تمامتر به مادرش میگفت که «مرا هرشب تنها میگذاشتی و میرفتی خوش میگذراندی.» پسربچهای که پدر و مادرش مخالف کتک زدنش بودند، یک بار که خواست انگشتش را لای کاغذ درپوش ظرف مربا فرو کند پشتدستی خورد و این واقعه تبدیل شد به اینکه «وقتی بچه بودم شما کتکم میزدید». مطالعه مقالات این بخش آشنایی خوبی با ادبیات روسیه و البته انگلستان ایجاد میکند.
بخش بعدی کتاب عنوان هنر و اندیشه دارد که شاید ادامه بخش قبلی کتاب باشد، در قالبی «نظریتر». نخستین مقاله از این بخش، خلاصهای از مقدمه کتاب بسیار ارزشمند موسیقیدانان دیروز، نوشته رومن رولان و ترجمه رضا رضایی است. در این مقاله رولان به ما میگوید که چگونه هنر و بهویژه موسیقی در تاریخ و سرنوشت ملتها تأثیرگذار است. «هنر رؤیای بشر است، رؤیای نور و آزادی و آرامش. این رؤیایی است که رشتهاش پاره نمیشود و ترس از آینده در آن معنایی ندارد. ما از سر تشویش و غرور به خودمان میگوییم که دیگر به قله هنر رسیدهایم و در آستانه فرودیم. از آغاز جهان، همواره چنین گفتهاند. در هر قرنی کسانی با حسرت گفتهاند: «همه حرفها گفته شده؛ ما دیر رسیدهایم»، بله ممکن است همه حرفها را گفته باشند، اما همه حرفها را باز هم میتوان گفت. هنر، مانند زندگی، بیانتهاست و هیچ چیز بهتر از موسیقی این حقیقت را بر ما آشکار نمیکند».
آخرین بخش از کتاب، به تاریخ ایران در حوالی مشروطه اختصاص دارد. مقالاتی از ژانت آفاری، وراتیسلا، اصغر فتحی و زیرینسکی؛ مقالاتی بسیار خواندنی که کنار هم قرارگیری آنها، میتواند خواننده را به جمعبندی جدیدی برساند.▪