بدون دیدگاه

پنجه بر ساز شکسته

خیابان و گسست‌های اجتماعی ایران

مهدی فخرزاده

پیش‌درآمد

اردیبهشت سال ۱۳۹۶ جامعه سرگرم انتخاباتی بود که به روایت آمار رسمی مشارکت بالایی به همراه داشت. در یک‌سوی این معادله رئیس‌جمهوری بود که پس از تلاشی فراوان و با وجود مقاومت‌های خارجی و داخلی برجام را به نتیجه رسانده بود و وعده می‌داد که باید منتظر پیامدهایش باشیم، در سوی دیگرکسانی بودند که منتقد برجام شناخته می‌شدند. هرچند نارضایتی‌هایی از عملکرد روحانی در دور اول بود، اما گویی سایه رقابت سال ۸۸ میان موسوی و احمدی‌نژاد هنوز بر سر فضای انتخاباتی ایران باقی بود. روحانی در پایان نخستین دور از ریاست‌جمهوری خود به وعده برجام عمل کرده بود، اما مردم وعده‌هایی از او به یاد داشتند که در سطح وعده مانده بود، اما گویی مسیر سخت دولت، مردم را قانع کرده بود او را در پاستور نگه دارند و امید به تدبیر داشته باشند؛ امیدی که دیرپا نبود.

ساز مخالف

در دوازدهمین دوره از انتخابات ریاست‌جمهوری مسائلی همچون برجام و مسائل مالی جامعه‌محور بحث رقابت‌کنندگان بود، اما چند دوره‌ای می‌شد که در گرماگرم انتخابات، برخی از کاندیداها دست به «افشاگری» رقیب می‌زدند و ثابت می‌کردند میان همین چند تن که از فیلترهای سخت شورای نگهبان عبور کرده‌اند، انواع فسادها وجود دارد. تا پیش از ظهور احمدی‌نژاد در سیاست ایران، چنین رسالتی را «اطرافیان» بر عهده می‌گرفتند، اما او خود آستین‌ها را بالا زد و وارد میدان شد. انتخابات سال ۱۳۹۶ اما سرفصل یک اتفاق جدید بود و تمام کاندیداها با آستین بالا و کپی پرونده رقبا وارد میدان شدند. کاندیداها تیغ افشا و پرده‌دری علنی مقابل دوربین صدا و سیما بر هم کشیده بودند، خیابان و فضای مجازی صحنه منازعه شدید بود. شاید یکی از عوامل داغ شدن این انتخابات هم همین قطبی‌سازی فضای جامعه بود.

اما در کنار فضای قطبی جامعه، از اوایل دهه ۹۰، رشد فراوانی در دسترسی مردم به رسانه به وجود آمد. بر اساس نتایج طرح پژوهشی برخورداری خانوارها و استفاده‌ افراد از فنّاوری اطلاعات و ارتباطات (مرکز آمار ایران، ۱۳۹۸) دسترسی جمعیت بالای شش سال کشور به اینترنت در سال ۱۳۹۶، حدود ۶۴ درصد بوده است که این مقدار در سال ۱۳۸۷ نزدیک به ۱۲ درصد بوده است. همچنین بنا به ادعای وزیر ارتباطات، تعداد گوشی هوشمند در ایران از ۲ میلیون گوشی در سال ۹۲ به بیش از ۱۰۰ میلیون گوشی در سال ۱۳۹۵ رسید. (آذری جهرمی، ۱۳۹۵) در همین سال صدا و سیما زمان بیشتری نسبت به تمام انتخابات‌ها در اختیار کاندیداها قرار داد (خبرگزاری صدا و سیما، ۱۳۹۶) تا همه عرصه را به رسانه‌های مجازی وانگذارد، اما حضور امیر تتلو در ستاد حجت‌الاسلام رئیسی، نشان می‌داد که «رسانه‌های مجازی» و در پی آن «شاخ‌های مجازی» خود را حتی به علمای سنتی تحمیل کرده‌اند. با وجود آنکه رد صلاحیت گسترده بخش عظیمی از افراد و جریان‌ها را از روند انتخابات کنار گذاشته بود، اما در میان همین اقلیت از فیلتر گذشته هم تعارض‌های بسیار عمیق و جدی وجود داشت. این تعارض‌ها چند پیامد مهم در خود داشت: نخست اینکه مسائلی چون «فقر» و «تورم» و «فساد» که مشکلات بزرگ کشور است و حل آن‌ها نیاز به عزم و همبستگی ملی دارد به‌عنوان ابزار پیروزی در این تعارض‌ها استفاده شد. درنتیجه به‌جای برنامه‌ریزی بلندمدت، سیاست‌های هیجانی و کوتاه دامنه استفاده شد. از پیامدهای دیگر این تعارض‌های شدید، افشاگری‌های فراوانی بود که مانند سیل بر سر حیثیت اجتماعی مسئولان فرود آمد و باعث شد امروز شاید نتوان شخصیتی را یافت که محور همبستگی ایران بوده باشد و برای همه اعم از حاکمیت و مردم قابل‌اعتماد باشد. در این میان صدا و سیما هم در کنار رسانه‌هایی مانند «من و تو» با رویکردی تخریبی مشکلات جامعه را گزارش می‌کرد؛ گزارش‌هایی که گویی در هیچ سویی از آن برنامه برای اصلاح نبود. مسئولان و کارشناسان با هم ته بن‌بست ایستاده بودند و همه فریاد می‌زدند که راه بسته است و این بن‌بست نتیجه عملکرد «دیگری» است. مردم بن‌بست را دیده بودند و حالا هیچ ایده رهایی بخشی در میان نمی‌دیدند.

میراث شوم

حضور بیش از ۷۳ درصدی مردم در انتخابات، شور و شوق خاصی ایجاد کرد و مردم روحانی و حامیانش را به ترتیب راهی خیابان پاستور و خیابان بهشت (مقر شورای شهر) کردند و برای بار دوم به کلید روحانی اعتماد کردند، اما این بار اعتماد مردم دولت مستعجل بود و چندان نپایید. بخشی از این ناامیدی به خود دولت برمی‌گشت، اما بخشی نیز میراثی بود که به او رسیده بود.

روحانی در اولین انتخابات ریاست‌جمهوری وعده‌هایی داد. بخشی از این وعده‌ها اقتصادی بود، بخش بزرگ‌تری قرار بود خطر جنگ را از ایران دور سازد. خطری که خیلی‌ها به آن باور نداشتند. عمده چهار سال اول روحانی صرف برجام شد و باقی شعارهای دور اول را به دور دوم سپرد. از همان اوایل دور دوم بخشی از کسانی که شاید تمام حاصل زندگی‌شان را به صندوق‌های مالی و اعتباری سپرده بودند، با مشکلاتی مواجه شدند و اعتراض آغاز شد. بخشی از سرمایه‌گذاران این صندوق‌ها چیزی برای از دست دادن نداشتند و هرچه بود باخته بودند. این صندوق‌ها میراث دهه ۷۰ و شرکت‌های مضاربه‌ای بودند که با آغاز خصوصی‌سازی بانک‌ها در دولت خاتمی، بخشی از آن‌ها وارد بانکداری شدند. با توجه به تجربه موفق بانک‌های خصوصی، بسیاری انگیزه ایجاد بانک خصوصی پیدا کردند و مسیر این بانک‌ها را از صندوق مالی و اعتباری آغاز کردند. صندوق‌ها نیاز به مجوز بانک مرکزی نداشتند و با مجوز وزارت تعاون کار خود را آغاز می‌کردند. حجم پرداخت دولت (۲۰ هزار میلیارد) به بخشی از طلب‌های بخشی از طلبکاران این صندوق‌ها نشان از نقش بزرگ آن‌ها در اقتصاد ایران دارد (بانک مرکزی، ۱۳۹۵).

در عین حال نسبت مصرف و تولید ناخالص داخلی سرانه در این سال‌ها روندی بسیار نامتعادل داشت. بالاترین میزان تولید ناخالص داخلی سرانه مربوط به سال ۱۳۵۳ است. پس از انقلاب نیز در سال ۱۳۹۰ ما به بیشترین تولید ناخالص داخلی سرانه دست یافتیم. این مقدار، حدود ۸۰ درصد مقدار سال ۱۳۵۳ است و مصرف سرانه دولت کمتر از ۴۰ درصد همین رقم در سال ۱۳۵۳ است، (گودرزی، ۱۳۹۷) اما «مصرف سرانه در سال ۱۳۹۰ معادل ۱.۷ برابر مصرف سرانه در سال ۱۳۵۳ است؛ به عبارت دیگر کیک اقتصاد کوچک‌تر و سرمایه‌گذاری کمتر شده، ولی مصرف افزایش یافته درحالی‌که مصرف دولت کاهش داشته است؛ یعنی دولت برای انجام وظایف خود مثل آموزش، بهداشت، تأمین امنیت و مانند آن با محدودیت مواجه است» (گودرزی به نقل از نیلی، ۱۳۹۷).

چنین روندی جامعه را آبستن ناآرامی کرده بود. دولت با رویکردی غیراصولی قصد داشت نخستین کانون‌های شورش را با تزریق پول به سمت آرامش برد که هواداران رقیب انتخاباتی روحانی در مشهد دست به تظاهرات زدند. تظاهرات مشهد، زمینه‌ساز بحرانی شد که به شورش‌های دی‌ماه معروف شد.

درآمد

با بسته شدن پرونده جنگ و اجرای سیاست‌های اصلاح اقتصادی دولت هاشمی، جامعه درگیر شورش‌های فراوانی شد. تخریب خانه‌های حاشیه‌نشینان در اراک بستر شورش شد، کوی طلاب مشهد، شیراز و اسلامشهر ازجمله شورش‌های وسیع در دهه ۷۰ برای نان بودند، اما در همان سال‌ها بهانه‌های دیگری نیز برای شورش بود. تقسیمات استانی در شهرهایی مانند قزوین و سبزوار زمینه‌ساز شورش شد و انتقال یک کارخانه خیابان‌های لامرد را به آشوب کشاند. با حضور خاتمی در انتخابات، هم‌زمان با باز شدن فضای سیاسی جامعه، پای سیاست به شورش‌ها نیز کشیده شد. خیابان‌های شهرهای بزرگ که از سال‌های نخستین انقلاب به بعد، شاهد حضور شورشگران سیاسی نبودند، دوباره صحنه درگیری شدند، حتی بهانه‌های غیرسیاسی می‌توانست به شورش‌های سیاسی منجر شود. شورش‌های فوتبال، نمونه‌ای از محمل غیرسیاسی برای مطالبات سیاسی بود. درواقع هرچند انسداد سیاسی در ایران چندان به گروه‌های سیاسی اجازه ابراز نداده است، اما خیابان در موارد بسیاری زمین ابراز مطالبات بوده است. این ابراز گاهی خشمگینانه و گاهی آرام بوده است، برخورد با این شورش‌ها نیز گاهی خشمگینانه بوده (در بسیاری از مواد) و در اندک مواردی برحسب منافع گروه‌های ذینفع قدرتمند برخورد آرام و حتی تشویقی بوده است (در شورش لامرد، نمایندگان شهر از این ابزار برای تغییر فرماندار بهره بردند). در این موارد برخلاف شورش‌های نوع اول که هیچ امتیازی در مقطع شورش داده نمی‌شود، گاهی امتیازات حداقلی داده می‌شود، اما تعارض و مسئله اصلی حل ناشده باقی می‌ماند. دیدگاه حاکم بر دستگاه‌هایی که مسئولیت حل این مشکلات را دارند شاید این است که اگر امتیازی در خیابان داده شود، خیابان صحنه امتیازگیری خواهد شد. هرچند این دیدگاه می‌تواند درست باشد، اما وقتی نهادهای اجتماعی به رسمیت شناخته نمی‌شوند، اگر امکان خیابان هم از مردم سلب شود و هیچ عرصه‌ای برای ابراز و اعتراض باقی نماند، آنگاه باید منتظر غافلگیری‌های بسیار بیشتری بود. حضور در خیابان حق انسانی و قانونی مردم بود و باید به رسمیت شناخته می‌شد و سال‌ها بود این‌گونه نشده بود. حتی قانون اساسی این حق را ذکر کرده بود و هیچ‌گاه به رسمیت شناخته نشد. تمام این فرایند یک جمع‌بندی را در ذهن جامعه برجای گذاشت؛ ساختار به‌شدت فاسد است، برنامه‌ای برای اصلاح وجود ندارد، هیچ گروهی قدرت اصلاح ندارد، اعتراض در هم کوبیده خواهد شد و درنتیجه با وجود مشکلات پیچیده، بوی بهبود از اوضاع ایران برنمی‌آید.

آهنگی که خیابان ساز کرد

شورش‌های دی ۱۳۹۶ از دید برخی از جامعه‌شناسان ویژگی‌های منحصر به فردی داشت. در انتخابات دوازدهمین دوره ریاست‌جمهوری، بخش زیادی از شعارها معطوف به نیازهای اقتصادی مردم و نوع تعامل با جهان بود. شعارهای اقتصادی همیشه بخشی از برنامه‌های نامزدها برای ریاست‌جمهوری بوده است، اما در این دوره گویی نیازهای فوری جامعه خود را بیشتر به پوستر تبلیغاتی نامزدها تحمیل می‌کرد. دوقطبی ایجادشده در آن انتخابات به حضور بیش از ۷۳ درصدی مردم منجر شد. بالا بردن سقف مطالبات با طرح شعارهایی در فضای دوقطبی انتخابات، محدودیت در امکان تحقق وعده‌های انتخاباتی و افکنده شدن بذر نفرت در فضای دوقطبی انتخابات، بخشی از بسترهای شورش دی‌ماه را تشکیل دادند. تله‌های فضایی نیز یکی از بسترهای جدی شورش‌های دی‌ماه بودند (کمال اطهاری، ۱۳۹۸). تله‌های فضایی زمانی به وجود می‌آید که «قفل‌شدگی نهادی» وجود داشته باشد؛ یعنی برای مشکلات راه‌حل‌های نادرست اجرا شود. مثلاً در یک دانشگاه فساد باشد، برای رفع فساد با سیم خاردار آن را محصور کنند (اطهاری، ۱۳۹۸ ب).

به تمام این دلایل امیدها به دولت امید به ناامیدی بدل شد و هنوز چند ماهی از استقرار دولت نگذشته، شورش‌های دی‌ماه سر برآورد. با توجه به برخی از نظرسنجی‌ها (گودرزی، ۱۳۹۸)، پس از دی‌ماه جامعه با کاهش امید و سرخوردگی مواجه شد و این فرایند نشانه‌ای از حضور عنصری است که محسن گودرزی آن را «شهروند عاصی» نامیده است.

اما این نوع از «شهروند» از کجا برآمده است؟ گودرزی معتقد است با کاهش همبستگی اجتماعی، جامعه دچار گسیختگی اجتماعی شده است و فرایندهای «گسیخته‌ساز» همچنان فعال‌اند و در شکاف‌های ناشی از این گسیختگی‌ها، «شهروند عاصی» رشد می‌کند.

فرایندهای «گسیخته‌ساز» دو دسته‌اند: نخست عوامل عینی یا مادی است که بیشتر به زیرساخت‌های اقتصادی بازمی‌گردد و مسائلی چون کوچک شدن کیک اقتصاد، بیکاری، فساد و فقر را دربر می‌گیرد؛ و دیگری عوامل نگرشی است که به «رشد فردگرایی»، «احساس زوال اجتماعی»، جایگزینی نظام ارزشی مبتنی بر «ترجیح منافع فردی بر هر ارزشی دیگر» و «ضعف نظام هنجاری» معطوف می‌شود (گودرزی، ۱۳۹۷).

گسیختگی اجتماعی از دید این استاد جامعه‌شناسی یک مفهوم است که با حضور «شهروند عاصی» از حوزه مفاهیم وارد زندگی روزمره شهر می‌شود و سرفصل حضور اجتماعی این شهروند، اعتراضات دی‌‌ماه سال ۹۶ بود. درواقع این مفهوم، جریان‌های به حاشیه رانده شده مانند حاشیه‌نشینان، لایه‌های پایین جامعه و NEET 1 در جامعه را از میان مفاهیم تئوریک، به عرصه جامعه آورد تا دیده شوند.

نارضایتی در همه حوزه‌ها گسترده شده است، این نارضایتی از فضای مجازی تا گفت‌وگوهای بین مردم در وسایل حمل‌ونقل عمومی مشهود است. از طرفی رسانه نیز با بازنمایی فقر و تبعیض و فساد به این نارضایتی دامن می‌زند. نارضایتی وقتی همراه با ناامیدی از اصلاح باشد، خستگی به همراه دارد و «شهروند عاصی» از آنجا که دیگر امیدی به اصلاح امور یا شخصیت‌ها و جریان‌های سیاسی ندارد، دچار خستگی شده است. او چشم‌انداز بهبود اوضاع ندارد، وضعیت برای او ‌تحمل‌کردنی نیست و قدرت تغییر وضعیت زندگی خود را هم ندارد. «شهروند عاصی» از هر تغییری درمانده است و بازنمایی اخبار فساد در رسانه‌ها نیز هرچه بیشتر او را دچار تحقیر می‌کند. چنین وضعیتی او را دچار «تنش‌ها، خشم و هراس جمعی» می‌کند و جامعه را هرچه بیشتر به سمت رفتارهای پیش‌بینی‌نشده و هیجانی می‌راند.

در این میان بسیاری از سیاست‌های رسمی تأثیرگذار بر زندگی افراد نیز به تشدید عصیان منجر می‌شود. گودرزی در مقاله خود می‌گوید چگونه سیاست‌های فرهنگی و اجتماعی در مورد پوشش زنان، کنسرت موسیقی و مسائلی از این دست خود به نارضایتی دامن می‌زند، «شهروند عاصی» دچار سطحی از نارضایتی است که حتی سیاست‌های درست هم می‌تواند موضوع خشم او واقع شوند؛ هرچند ویژگی بسیاری از سیاست‌ها در این سال‌ها، ناپایداری، موقتی بودن و ناکارآمدی است.

شهروند عاصی میل به گریز دارد، گریز از همه چیز، حتی از وطن و آمار مهاجرت در سال‌های اخیر، گویی روایت زندگی همین شهروند است.

عصیان شهروندان حتی بر ارزش‌ها و نگرش‌های جامعه هم اثرگذار است و نظرسنجی‌ها نشان می‌دهند «هرچند از سال ۱۳۵۴ که نتایج پیمایش‌ها در دست است، روزه همواره بالاترین میزان تقید را در بین رفتارهای دینی داشته است و رقم آن به‌طور متوسط بالای ۷۰ درصد بوده است» (گودرزی، ۱۳۹۹)، اما این شاخص پس از سال ۱۳۹۶، به زیر ۵۰ درصد رسیده است.

شهروند عاصی گویی برساخته نگاه موقتی و سیاست‌های موقتی بوده است. مطالبات او با روش‌های موقتی پاسخ داده شده، زندگی‌اش دستخوش سیاست‌های موقتی بوده، حتی شغلش درگیر قراردادهای موقتی بوده (اگر اساساً شغلی به کار بوده) و اگر اعتراضی به این وضعیت داشته، اعتراض او نیز با روش‌های موقتی خاموش شده است. او در چنین وضعیتی شاهد هرچه عمیق‌تر شدن دو شکاف در زندگی‌اش است؛ نخست شکاف میان او و مطلباتش، دیگری شکاف میان او و بخش اندکی از جامعه.

فرود

با تحلیل گودرزی، امروز شهروند عاصی را باید در همه معادلات ایران تأثیر داد. در این سال‌ها بخشی از کنش‌های انتخاباتی از سر همین عصیان شهروندان بوده است. آن‌ها هیچ راهی برای ابراز مطالبات خود نیافته‌اند، نه خیابان را داشتند و نه نهاد. ناچار در انتخابات به کسی که قرار نبود رأی بدهند رأی می‌دادند. در بیش از یک دهه اخیر بزرگ‌ترین اپوزیسیون ایران مسئولان مملکتی بوده‌اند. آن‌ها که باید رویکرد حل مسئله می‌داشتند، بیشتر در پی طرح مسائلی هستند که مردم با آن مسائل زندگی می‌کنند و این گفتن‌ها و گلایه‌ها وقتی همراه راه‌حلی نیست، گویی نمکی است که بر زخم مردم ریخته می‌شود. گفتن از دردها وظیفه رسانه است. باید به رسانه‌ها احترام بیشتری گذاشته می‌شد تا آن‌ها دردها را بگویند، به کارشناسان و اساتید دانشگاه بهای بیشتری داده می‌شد و قدر بیشتری می‌دیدند تا راه‌حل بیابند و مسئولان تیغ برکشیده‌شان بر روی هم را غلاف می‌کردند که باری بردارند. نمی‌توان این صدای نهفته در جامعه را با برچسب‌هایی چون «دست خارجی» آرام کرد، این صدا مطالباتی دارد و پاسخ می‌خواهد. اگر سامان و سازمانی داشت، امروز پیامش را بهتر می‌توانست بگوید و پی بگیرد، اما ندارد. در آستانه انتخابات ۱۴۰۰، شاید باید به صداهای خاموش جامعه و به «شهروندان عاصی» بیشتر اندیشید؛ صداهایی که گاهی فریاد شدند و شنیده نشدند، اما در همیشه بر یک پاشنه نخواهد چرخید.■

پی‌نوشت:

  1. گروه‌هایی که نه در حال تحصیل یا مهارت‌آموزی‌اند و نه دارای شغل هستند.

منابع:

-گودرزی، محسن، ۱۳۹۶، «روندهای گسیخته‌ساز، کتاب همبستگی اجتماعی و نابرابری»؛ دومین گزارش وضعیت اجتماعی ایران، ۱۳۹۶-۱۳۸۸، جلد یکم، به مدیریت علمی میرطاهر موسوی، انتشارات آگاه، صص ۴۸۱-۴۹۶.

– گودرزی، محسن، ۱۳۹۸، «شهروند عاصی؛ با بازیگر آینده ایران آشنا شوید»، سایت انگاره:

https://engare.net/aasi/

– مرکز آمار ایران، ۱۳۹۸، نتایج طرح پژوهشی برخورداری خانوارها و استفاده‌ی افراد از فنّاوری اطلاعات و ارتباطات – ۱۳۹۶، منتشرشده در نشانی:

https://www.amar.org.ir/Portals/0/News/1398/artbattat96.pdf

-خبرگزاری صدا و سیما، ۱۳۹۶، «زمان‌بندی تبلیغات رادیوتلویزیونی نامزدهای ریاست‌جمهوری +جدول پخش»، به نشانی:

https://www.iribnews.ir/006jbW

-اطهاری، کمال، ۱۳۹۸، «قرمزی رنگ نینداخته است بیخودی بر دیوار»، ایران فردا شماره ۵۵.

– اطهاری، کمال، ۱۳۹۸ ب، همایش اعتراضات و ناآرامی‌های آبان‌ماه: ریشه‌ها و پیامدها، دانشکده علوم اجتماعی، ۸ دی‌ماه ۱۳۹۸.

– سایت بانک مرکزی ایران، ۲۱ اسفند ۱۳۹۶:

https://cbi.ir/showitem/17575.aspx

– آذری جهرمی، محمدجواد، ۱۳۹۵: سایت ایسنا

https://www.isna.ir/news/95120402988/

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط