گشتوگذاری در حوالی مراکز درمانی
آزاده توسلی
این روزها ویروس کرونا بر زندگی مردم سایه افکنده و کانون توجه همگان شده است. بیماری مرموز در تمام ابعاد زندگی ازجمله بعد اقتصادی، اجتماعی و سلامت تأثیرگذار بوده است. اگر در گذشته به دلیل بیماری به مراکز درمانی رجوع میکردیم، تنها تمرکز بر همان بیماری بود، اما اکنون اگر با علائم ابتدایی سرماخوردگی هم وارد درمانگاه شویم، با برچسب «مشکوک به کرونا» در مسیر درمان قرار خواهیم گرفت.
این روزها با گذری در اطراف مراکز درمان و جویا شدن وضع بیماران بهراحتی میتوان به شرایط نگرانکنندهای پی برد که در آن انواع مشکلات درمانی به رنج بیماری اضافه میکند. از افزایش روزبهروز هزینههای دارویی و نارضایتی در زمینه فرایند تأمین دارو گرفته تا مخارج درمانی که درآمد و دریافتیهای مردم کفایت آن را نمیکند. تبادلنظرهای مردمی در فضای مجازی هم رعشه بر اندام میاندازد و ترس و وحشت را دوچندان میکند. یک کاربر مینویسد: «بیمارتان را به فلان بیمارستان نبرید چراکه زنده بازنمیگردد». بسیار میشنویم و میبینیم که قرصهایی که پیش از این بهراحتی قابلدستیابی و مصرف بود ماههاست بهسختی پیدا میشود یا در بهترین حالت به تعداد کمتر از آنچه در نسخه پزشک نوشته شده تحویل داده میشود؛ البته با قیمتی چندبرابر! هزینههای مربوط به دندانپزشکی که همیشه گزاف بوده و تحت پوشش بیمه قرار ندارد هم امر تازهای نیست.
برخی جلو در بیمارستان در انتظار عزیزی ایستادهاند و امیدوارند به سلامت از زیر تیغ جراحی بیرون آید، برخی هم با انبوهی از سیتیاسکن و برگههای آزمایش و فیشهای پرداختی در یک دست و دست رنج روزگار کشیده فرد سالخوردهای که بیماری راه رفتن را برای او دشوار کرده است در دست دیگرشان، از بیمارستان روانه میشوند. در این آشفتگیها دختر جوانی همراه پدربزرگش روی سکوی کنار خیابان نشسته است. از او درباره علت مراجعهشان میپرسم. آنها چندی پیش برای دریافت سمعک به بیمارستان آمده بودند، ولی به دلیل قالبگیری نامناسب، گوش دچار آسیب شده است. خانم جوان از بیتجربگی پزشک گلایه دارد. اگرچه سنگینی هزینه مادی به کمک بیمه بر آنان تحمیل نمیشود، اما اکنون سلامت پدربزرگ وی در معرض خطر قرار گرفته و مکانی که باید تضمینکننده سلامتی باشد خود عامل آسیبرسانی شده است.
آنطرفتر خانم میانسالی که برای درمان سرطان همسرش به بیمارستان آمده باوجود داشتن بیمه از مشکلات متعدد مالی میگوید: «دیشب را گرسنه خوابیدم و برای یک بسته دستمال کاغذی هم پول ندارم».
کارگر افغانتباری که کارت تابعیتش بهتازگی مسدود شده و بیمه هم ندارد مادرش را از تاکسی پیاده کرده، به سمت بیمارستان میبرد. چگونه یک فرد مهاجر بدون تسهیلات درمانی میتواند قادر باشد که همزمان از عهده مخارج درمان و امرار معاش در کشوری دیگر برآید؟ چند کلمه با آنها سخن میگویم. میگوید مددکاری بیمارستان برخی هزینهها را متقبل شده است، اما همین مقدار باقیمانده هم کمرشکن است.
«نمیتوانی داد بزنی که پول ندارم! اینهمه میگویند کمک میکنیم پس این کمکها کجاست؟!» این حرفهای یک خانم نظافتچی است که برای عمل جراحی پسرش به بیمارستان مراجعه کرده است. از فرزند دیگر خود میگوید که معلولیت دارد و اینکه چگونه از پس مخارج و مسائل او برآید، چراکه خود سرپرست خانواده است. گویی مدتها در انتظار گوش شنوایی بوده تا زخمهای زندگیاش را بازگو کند و اندکی از سنگینی فشارهای روحی خود بکاهد یا شاید هم به دنبال روزنهای است تا صدایش رساتر به گوش رسد. او میگوید تلویزیون منزلمان شکسته است و از رادیو استفاده میکنیم و فرزند معلولم حتی نمیتواند برای سرگرمی تلویزیون تماشا کند. چگونه لوازم مورد نیازش را تهیه کنم وقتی شغل ثابتی ندارم؟! گاهی کار هست و گاه نیست. همانطور که به حرفهای او گوش میدهم و چراها و چگونههای فراوان غوطهور در ذهنم را کنار میزنم، تنها جرقهای که در پس آنها نمایان میشود این است که شماره تماس موسسه خیریه مراقبت از معلولین را به او بدهم شاید بتواند مرهمی بر دردش باشد.
از خانمی که در حال خروج از بیمارستان است مجالی برای گفتوگو میخواهم. او اگرچه در ظاهر چندان هم نیازمند به نظر نمیآید، اما میگوید به مددکاری بیمارستان مراجعه کرده و آنها در ابتدای کار کمکی نمیکنند. یک میلیون تومان بهعنوان علیالحساب پرداخت کرده است، ولی چندان رضایتمندی در سخنان او مشهود نیست. وقتی میپرسم چگونه میخواهید هزینههای درمان بیماری مادرتان را پرداخت کنید، گویی که انگار خودش هم تازه با این سؤال مواجه شده باشد میگوید نمیدانم، شاید با قرض گرفتن. این را میگوید و بهسرعت دور میشود.
افرادی هستند که از روستا نه برای فراغت و گشتوگذار که برای رفع نقصی که بر اثر تصادف دچار آن شدهاند به تهران میآیند و به قول خودشان «پناه بر خدا و بدون پشتوانه مالی و دفترچه بیمه آمدهایم». مثل خانمی که در حیاط بیمارستان روی نیمکت همراه فرزند در آغوشش نشسته و انگار فرصتی برای استراحت یافته است. به سراغ او میروم. با نگاهی سرشار از معصومیت و سادگی شرح میدهد که از چه رنجهایی عبور کرده است. از سرگذشت خود میگوید و اینکه چگونه سر از بیمارستانی در تهران درآورده است. او چند سال پیش دچار تصادفی شد. دخترش را در این سانحه از دست داد و دستش هم دچار مشکل شد. چند بار بر روی دستش جراحی انجام شده و هنوز نیاز به پیگیریهای درمانی دارند. سواد خواندن و نوشتن ندارد. وقتی از او درباره اینکه چه کمکهایی از طرف کمیته امداد و یا سازمان بهزیستی دریافت کرده است میپرسم، متعجبانه میگوید: نمیشناسم، نامشان را نشنیدهام. به این میاندیشم که ای کاش نهادهای کمکرسانی فراگیرتر عمل میکردند تا شاهد افرادی در کشور نباشیم که حتی نام این قبیل سازمانها هم به گوششان نرسیده باشد. شماره تماس این سازمانها را به او میدهم که شاید بتواند بار هزینههای مادی مشکلاتش را از این طریق سبکتر کند، حتی داروی انسولین که بسیار متداول است تحت تأثیر بحران دارویی و اقتصادی قرار گرفته و با قیمتی چندین برابر به فروش میرسد. به گفته یکی از کسانی که برای تهیه داروی انسولین مادر خود در صف داروخانه ایستاده است بسیاری از افراد دیابتی، سالمند هستند و نیاز به کمک شخصی دیگر دارند. آن شخص باید یک روز کامل کاری مرخصی بگیرد و با وجود شرایط همهگیری کرونا به محیطهای پرتردد و عفونی مراکز درمانی که خود، تهدیدکننده سلامتی است برود. به پیشنهاد او باید امکانی فراهم آید که این دارو بهصورت اینترنتی خریداری شود و یا از طریق پست به دست بیمار برسد، چراکه بیماران دیابتی مکرراً نیاز به این آمپول دارند و اکثراً افرادی هستند که خود بهتنهایی بهسختی بتوانند آن را تهیه کنند. «باید به بیمارستان دولتی برویم و حتماً پزشکی نسخه را بنویسد که طرف قرارداد آن بیمه باشد».
این بحران دامنگیر همه نوع دارویی شده است. یک پماد کوچک سوختگی هم کمیاب است و اگر یافت شود در اندازهای کوچکتر از قبل، اما با قیمتی چندین برابر بیشتر از قبل به فروش میرسد. مبتلایان به سرطان نیز افزون بر دستوپنجه نرم کردن با درد این بیماری و دلواپسیهای ناشی از خود بیماری باید به هزینههای مالی آن هم فکر کنند. طبق گفته خانمی که تحت شیمیدرمانی قرار گرفته و نیاز به آمپول دارد، علاوه بر اینکه آمپولها کمیاب هستند، ابتدا باید داروها خریداری شود سپس ۱۰ درصد کمک مالی صورت میگیرد.
بعضی داروها مانند قرص نقرس هم بهسختی پیدا میشوند. اگر کسانی مشکل تأمین هزینه دارو و درمان را نداشته باشند هم با مسائل دیگری نظیر بهداشت نامناسب در برخی محیطهای درمانی و یا نایاب بودن داروها مواجه میشوند، چه رسد به کسانی که دغدغه مالی علاوه بر درد و رنج بیماری، آسایش را بر آنان حرام کرده است.■