شهرام جمالی*
دو روز پس از درگذشت ناباوارانه آموزگار اندیشهورز، زندهیاد مهدی بهلولی، یادداشتی کوتاه در سوگ او با عنوان «معلمان بهمثابه روشنفکر آموزشی» نوشتم که البته شاید با توجه به حال و هوای آن روزها، بیشتر رنگ و بوی دلنوشته به خود گرفت. اکنون و در یادداشت پیشرو میکوشم تا در حد توان و از رهگذر شناختی که از شخصیت و آثار این اندیشهور صنفی معلمان دریافتهام، خوانشی از برخی ویژگیهای او در حوزه اندیشگی را بنگارم.
عبارت «روشفکر آموزشی» را نخستین بار در یکی از یادداشتهای او دیدم و با جستوجوهایی که انجام دادم به گمانم بهلولی نخستین کسی باشد که چنین اصطلاحی را دستکم در شکلی مکتوب و رسانهای به کار برده است.
بهلولی با آوردن دو عنصر «روشفکر» و «آموزش» در این تعبیر هوشمندانه، میخواهد با تأکید بر ضرورت پیوند حرفه معلمی بـا اندیشه و فکر معلم، نشان دهد آموزش، معنایی فراتر از انتقال مفاهیم کتابهای درسی به دانشآموزان دارد و از همین رهگذر میکوشد بسیاری از برداشتها و تصورات رایج نزد افکار عمومی جامعه و حتی سیاستگذاران آموزش و پرورش در مورد معلمان و حرفه معلمی را نادرست و مردود اعلام کند.
بهلولی با آنکه رویکردی محافظهکارانه به گفتمان آموزش و پرورش نداشت و نظریهپردازانی چون پائولو فریره و ایوان ایلیچ را میستود، اما خود نیز از نگرشی رادیکال و انقلابی به مقوله آموزش پرهیز داشت. با این حال معتقد بود هرچند مدرسهزُدایی (آنچنانکه ایلیچ مطرح کرده است) دستکم در دوره ما دستیافتنی نیست، اما شکستن قالبهای سخت و محکم مدارس، کتابهای درسی و برنامههای درسی هم ناممکن نیست و لازمه دست یافتن به این اهداف را در گرو آن میدانست که معلمان از جایگاه تکنیسین آموزشی خارج شوند و حرفه معلمی را بهمثابه «کنش آموزگاری» فهم کنند. معلمان توانمندی که از انگیزه درونی و البته شجاعت لازم برای به چالش کشیدن و مورد پرسش قرار دادنِ محتوای آموزشی منجمدی که از بالادست دیکته میشود، برخوردار باشند.
برنامه درسیِ رسمی در نگاه بهلولی، گفتمان پیچیدهای است که بیش از هر چیز در انقیاد مراتب ایدئولوژی قرار دارد. محتوایی بیتخیل و بیچشمانداز که جز تمکین، مدارا و سرسپردگیِ تام و تمام به وضع موجود، حرفی برای گفتن به کودکان ندارد. با این حال او معتقد بود معلمان نباید با پذیرش بیچونوچرای این برنامه، جایگاه حرفهای خود را به یک «رُبات آموزشی» تقلیل دهند، بلکه باید از امکانهای حداقلیِ «سنجشگرانه اندیشی» نهایت بهره را برده و بکوشند تا روزنی به محتوای بسته این برنامه بیابند.
رویکرد بهلولی به آنچه از آن بهعنوان «آموزش کیفی» یاد میکرد، هیچگاه بهمثابه مفهومی صلب و ایستا نبود و او خود به این حقیقت که شاخصهای محتواییِ آموزش کیفی با گذر زمان دگرگون میشوند، عمیقاً باور داشت. بهلولی بهدرستی دریافته بود که بسیاری از دشواریها و آسیبهای اجتماعی-فرهنگی در مدرسه نظیر برخی رفتارهای نابهنجار و توأم با خشونت دانش آموزان و معلمان، متأثر از جزماندیشی افراد در ساختار دُگم و بسته نظام آموزشی است که گویی همهچیز آن به صورتی ایستا و تغییرناپذیر ارائه شده است و از همینروست که آموزش و پرورش ما نقش پرورشی و تربیتی خود را از دست داده است.
بهلولی را-همچنان که خودِ او در تقسیمبندی روشنفکران آموزشی بحث کرده است- باید در زمره «روشنفکران اُرگانیک» آموزش و پرورش به شمار آورد. روشنفکری که خود آموزگار بود و با واقعیات گستره آموزش و پرورش، پیوندی وجودی داشت. فعالیت صنفی و رسانهای در نگاه بهلولی، پروژهای هیجانمدار و مبتنی بر واکنشهای احساسی و زودگذر نبود، بلکه فرایندی مسئلهمدار و مبتنی بر اندیشگی بود. فرایندی که «روزآمد بودن» از اصلیترین و ضروریترین ویژگیهای آن است که نباید بهواسطه پرداختن به مسائل و چالشهای تکراری و همیشگی حوزه آموزش و پرورش، مورد غفلت واقع شود.
بهلولی را شاید بتوان در شمارِ معدود آموزگارانی دانست که با وجود نزدیک به سه دهه کنشگری، پژوهش و تجربه زیسته در حرفه آموزگاری، همچنان با سنجشگری و جستوجو، در پی فهم پیرامون خود بود و آنچه را بهواقع مییافت میگفت و مینوشت و اگرچه در گفتن و نوشتن، از تخصص، تجربه و مهارت کافی بهرهمند بود، اما هیچگاه نسبت به آنچه دریافته بود تعصبی نداشت.
واژه «نقد» در نوشتههای این اندیشهور صنفی، اغلب در معنای فارسی آن و معادل «سنجشگری» به کار رفته است. بهلولی در توضیح رابطه بین نقد و روشنفکری در یکی از یادداشتهای خود چنین آورده که: «پیوند روشنفکری و سنجشگری [نقد] پیوندی ناگسستنی است؛ یعنی نمیتوان کسی را روشنفکر دانست اما سنجشگر ندانست».
سنجشگری از دیدگاه بهلولی همچنان که عاملی اثرگذار در جهت ارتقای آگاهی و دانش صنفی محسوب میشد، ابزاری مهم در مطالبهگری صنفی بود. نقد در نگاه او بهمثابه سازوکاری برای بیان، پیگیری و دستیابی به حقوق و خواستههای معلمان و دانشآموزان بود. با این حال بهلولی در مطالبهگری نیز تنها به شیوه انفرادی اکتفا نمیکرد و روحیه مطالبهگریِ اجتماعی بالایی داشت. او پیشنهاددهنده ایده اولیه بسیاری از کنشهای رسانهای صنفی و اجتماعیِ مطالبه محور در قالب متنهایی بود که نام و امضای بسیاری از کنشگران و فعالان صنفی و اجتماعی پای ثابت آنها بود و او خود داوطلبانه مسئولیت نوشتن آن متنها را بر عهده میگرفت.
زندهیاد بهلولی، کانال شخصی خود در تلگرام را به نام درخور «اندیشکده آموزش» مزیّن کرده بود. این کانال که انعکاسدهنده دیدگاههای او در قالب یادداشتها، ترجمهها و گفتوگوهایی با رسانههاست، بیگمان درخورِ اندیشیدن و سنجشگریهای ارزندهای از آموزش و پرورش است. سنجشگریهای خردمندانهای که ضمن توجه به فرایندهای تجزیهوتحلیل اطلاعات و آمار و برخورداری از مهارتهای لازم در فرایندهای استدلالی، تمام جنبههای موضوع مورد تحلیل را نیز با دقت میآزماید و از این جهت میتواند بهعنوان منبعی ارزشمند، مورد استفاده کنشگران و پژوهشگران آموزش و پرورش قرار گیرد.
بهعنوان عضوی از کنشگران صنفی معلمان پیشنهاد میکنم با تلاش و همت فعالان صنفی و اندیشمندان عرصه تعلیم و تربیت، لوازم ایجاد اندیشکدهای مزیّن به نام مهدی بهلولی فراهم شود. اندیشکدهای فراتر از یک گروه یا کانال در فضای مجازی که از رهگذر آن بتوان به اتاق فکری برای جمعاندیشی، پژوهش و ایدهپردازی گروههای اندیشهورز در حوزه آموزش و پرورش دست یافت. اتاق فکری که با ارائه نوآوریهای پرمایه، همچنان که به بالندگی کنشهای صنفی و زایندگی حوزه اندیشگی کمک میکند، یاریرسان سیاستگذاران و تصمیمسازان کلان آموزش و پرورش در جهت بهسازی و نوسازی این نهاد باشد.■
*معلم و فعال صنفی- رسانهای