بر اساس خاطرات شیر هور۱
عباس پورخصالیان
توضیح مترجم:
نوشتهای را که میخواهم تقدیم کنم، در هشتم ژوئن ۲۰۲۳ توسط دوستان فلسطینی، ازجمله توسط کشیش محترم مارتین برایدرت۲ برایم فرستاده شد. این ترجمه با اندکی تلخیص تقدیم میشود. در مورد سرنوشت مردم مظلوم فلسطین باید گفت یک ظلم مضاعف این است که با وارونه کردن حقایق توسط محافظهکاران اسرائیلی، گناه دربهدری مردم فلسطین را به گردن خود آنها میگذارند که گویا کسی آنها را آواره نکرده است. گرچه تاکنون مقالات متعددی در مورد آوارگی مردم فلسطین منتشر شده است، ولی خاطرات یک یهودی اسرائیلی ارزندهتر است. نوشته زیر متن سخنرانی آقای شیر هور در روز ۲۴ ماه مه سال ۲۰۲۳ در شهر بن آلمان است.
شیر هور، متولد سال ۱۹۷۸ در اسرائیل است. وی تحصیلات دانشگاهی خود را در آلمان انجام داد و در سال ۲۰۱۷ موفق به دریافت درجه دکترا شد. موضوع دکترای او «خصوصیسازی امور امنیتی در اسرائیل» است.
داستانی را که میخواهم شرح بدهم چیزی نیست که ساختهوپرداخته من باشد. من فلسطینی نیستم و بلایی که آنها را گرفتار کرده است بر من وارد نشده است. بزرگشده در شهر اورشلیم در اسرائیل هستم. در مورد روز نکبت، مدتها طول کشید تا به حقایق آن پی ببرم.
من در شهر اورشلیم در یک خانواده روشنفکر چپ متولد شدم، در خانوادهای که به دنبال این حقیقت میگشت که آیا فلسطینیها در سال ۱۹۴۸ به میل خودشان خانههای خود را ترک کردند و در خارج از سرزمین مادری خود پناهنده شدند-آنگونه که بهطور وسیع از سوی دولت اسرائیل تبلیغ میشود- یا اینکه آنها را مجبور کردهاند؟
مادربزرگ پدری من برای پدرم تعریف میکرد که همراه خانواده لهستانی خود مجبور به ترک خانه و شهر خود شده بودند، ولی پس از پایان جنگ میتوانستند به کشور و به شهر خود بازگردند. مادربزرگم میپرسید چرا فلسطینیها اجازه ندارند به سرزمین خود بازگردند. آنچه رسانهها و مقامات رسمی اسرائیل برای من و برای همنسلان من تعریف میکنند این است که فلسطینیها برحسب اراده خود ترک وطن کردند، لذا اجازه ندارند به سرزمین اسرائیل برگردند.
پس از توافق اسلو،۳ بسیاری از فلسطینیها امیدوار شدند که با تقسیم سرزمینهای یهودینشین و فلسطینینشین، صلح و آرامش بازخواهد گشت و فلسطینیها میتوانند به سرزمین خود برگردند و نزاع و جنگ با دولت اسرائیل پایان خواهد یافت.
در این بین مردم اسرائیل تحت تأثیر تبلیغات دولتی نمیدانستند دوسوم ساکنین منطقه غزه کسانی بودند که پدربزرگ و مادربزرگ آنان در سرزمین امروزی اسرائیل زندگی میکردند و پس از رانده شدن از خانههای خود، آنها مقیم غزه شدند. به همین دلیل پیمان اسلو برای فلسطینیها یک توافق جهت صلح بود و کمتر از آنچه بود که حق خود میپنداشتند.
به یاد دارم خانواده من روزهای شنبه برای گردش به جنگلهای اورشلیم میرفتند. اینکه این جنگل بهصورت پلهپله است، برای من که در آن زمان کودک بودم طبیعی به نظرمی رسید؛ زیرا توضیح داده نمیشد این درختان بر روی کدام سرزمین سبز شدهاند. ای کاش تابلوهایی کار میگذاشتند که نشان دهند اینجا سرزمین کشاورزی و دهکده دیر یاسین، متعلق به فلسطینیها بوده است. مقامات رسمی اسرائیل این حقیقت را برای نسل جدید بازگویی نمیکنند.
در زمانی که دومین انتفاضه اتفاق افتاد من دوران دانشجویی خودم را طی میکردم. در آن زمان در مورد دیر یاسین چیزهایی میشنیدم، حتی در کتابخانههای دانشگاهها هم بهسختی اطلاعاتی به دست میآمد. دولت اسرائیل مدارک مربوط به وقایع دیر یاسین را سی سال تمام پنهان نگه میداشت و در سال ۱۹۷۸ فقط برای تحقیقات دانشگاهی آزاد گذاشت. پس از آن بود که برخی از حقایق عیان گردید. آغازگر آن پرفسور بنی موریس۴ بود. او بود که درباره نکبت صحبت کرد و جنایتها را که تحت عنوان پاکسازی انجام میگرفت را فاش کرد، ضمن اینکه همان پرفسور آن اعمال نظامی جنایتکارانه را ضروری میدانست و حتی اضافه میکرد ارتش اسرائیل در آن زمان میبایست نسل فلسطینیها را تمام و کمال از بین میبرد تا اینکه یک دولت صد درصد یهودی/اسرائیلی مستقر میشد. برخی دیگر از پژوهشگران نظیر ایلان پاپه،۵ آوی شلایم،۶ توم سگف۷ و سیمخا فلاپان۸ در نوشتههای خود مطالب بنی موریس را تصدیق میکنند، ضمن اینکه از دیدگاه سیاسی و اخلاقی به نتایج دیگری میرسند. در محیط آلمان نظریات فلسطینیهای مقیم این کشور مورد بیاعتنایی یا سکوت قرار میگیرند، ولی نظریات برخی دانشمندان اسرائیلی را نمیتوان بهآسانی نشنیده گرفت، نویسندگانی که بر منابع آرشیو رسمی اسرائیل استناد میکنند.
واژه نکبت را فقط فلسطینیها به کار نمیبرند، بلکه حالا یک بار علمی به خود گرفته است. پس از مطالعه نوشتههایی از دانشمندان و پژوهشگران است که حالا من به معنای عمیق آن پی بردهام.
یکی از این دانشمندان، پروفسور دکتر آیال نافع۹ نام دارد. این استاد دانشگاه یک کتاب درسی برای دانشآموزان اسرائیلی نوشت و در آن بسیار مختصر مورد نکبت یادآوردی کرد، همراه با یک تصویر در مورد پناهندگی فلسطینیها. پس از مشاهده آن توسط لیمور لیوانت،۱۰ وزیر آموزش و پرورش، نهتنها اجازه داده نشد مطالب او در کتاب درسی آورده شود، بلکه آن تعداد کتابهای درسی که در آن نوشته آیال نافع درج شده بود جمعآوری و آتش زده شد. علاوه بر این آیال نافع تهدید به قتل شد. در یک مصاحبه تلویزیونی آیال نافع پرسید آیا ما حق داریم که به فرزندان خودمان دروغ بگوییم. مخاطب او یعنی مجری برنامه با قاطعیت پاسخ داد: آری.
پس از مشاهده آن برنامه تلویزیونی من با پدرم صحبت کردم. او که پرفسور و استاد دانشگاه تلآویو بود به من گفت که او خودش هم ابتدا در مورد نکبت چیزی نمیدانست زیرا پیوسته متون رسمی را مشاهده و مطالعه میکرد. ولی همیشه در مورد صحت آن مطالب تردید داشت. لذا روزی با پدرزن خودش که پدربزرگ مادری من باشد، در این باره صحبت کرد. پدربزرگ یکی از کسانی بود که در عملیات نظامی در پالماخ۱۱ بهعنوان یکی از سربازان گروه ویژه شرکت داشت. جالب اینکه همان پدربزرگ برای دختر خودش که مادر من باشد، چیزی از آن عملیات تعریف نکرده بود. مادرم میگفت برخی شبها پدرش در خواب فریاد میکشید و معلوم بود دچار درد روانی شده است، ولی همه او را یک انسان فداکار و از جان گذشته میدانستند. او که برای دخترش چیزی نمیگفت، پس از گذشت سالها، برخی مطالب را برای داماد خودش که پدر من باشد تعریف کرد که در کشتار فلسطینیها حضور داشته است. او در مقابل پدرم تأکید کرد هر آنچه فلسطینیها از آن کشتار یاد میکنند، عین واقعیت است. برای پدرم تعریف کرد که به زور اسلحه فلسطینیها را از منطقه لید۱۲ میآوردیم و آنها را وادار میکردیم به جایگاهی بیایند که باید تیرباران شوند و پیش از تیرباران آنها را مجبور میکردیم که حفرههای بزرگ بسازند تا در آنجا دفن شوند. کسانی از آنها بیمار بودند و یا آبستن بودند، کسانی که نمیتوانستند پیادهروی کنند و کسانی که در مسجد خودشان را پنهان میکردند، نظامیهای پالماخ در مسجد حریق به پا میکردند تا سوخته شوند.
با اینهمه پدربزرگ مادری من اضافه میکرد که آن عملیات بجا بوده است و به نویسندگانی چون بنی موریس حق میداد. پدرم این چیزها را میدانست، ولی برای من تعریف نمیکرد و زمانی که من از او پرسیده بودم، پدرزنش در قید حیات نبود. این یعنی که او صبر کرد تا پدرزنش بمیرد. پس از گفتههای پدرم به عمق واقعه نکبت پی بردم.
اینهایی را که ذکر کردم، در مورد وقایع سال ۱۹۴۸ است. پس از شنیدن آن وقایع من در یک انجمن به نام زاخروت۱۳ شروع به فعالیت کردم. معنای واژه زاخروف این است: زنانی که به یاد میآورند. از گفتههای اعضای این انجمن باخبر شدم که آنها در نقاطی از دهکدههای متعلق به فلسطینیها یک تابلو جای گذاشتند و نام کوچه و خیابانهای آن زمان را روی آن مینوشتند؛ خیابانهایی که حالا اسمی دیگر دارند به مانند خیابان هرتسل و یا خیابان صهیونیستها.
زاخروت یک دیباچهای چاپ و منتشر کرد با فهرست شهرها و دهکدهای که متعلق به فلسطینیها بود. پس از آنکه من نقشه جغرافیایی را در آن پیدا کردم، متوجه شدم که نهتنها خیلی از مناطق به فلسطینیها تعلق داشت، بلکه مناطقی که من در جنگل اورشلیم تفریح میکردم، مدرسهای که من تحصیل میکردم، منزل نامزد من که در آن با والدینش سکونت میکرد، مکانی که من دوران وظیفه امور اجتماعی را میگذراندم، دانشگاهی که در آن دانشجو بودم، ساحل دریایی که من باعلاقه شنا میکنم، اینها بخشی از مناطقی هستند که در گذشته به فلسطینیها تعلق داشته است. بعدها متوجه شدم که دیوار ترکخورده پارکینگ اورشلیم بخشی از یک مسجد بود که فلسطینیها در آن نماز میخواندند، منزلی که نخستوزیر اسرائیل در آن مینشیند به یک فلسطینی متمول تعلق داشت. هرچند دولت اسرائیل روی این مناطق اسامی جدید نوشته است، هرچند تابلوهایی را که زاخروت نصب کرده بود برداشته شدهاند، ولی تمام این مناطق گویای ظلمی است که بر فلسطینیها آوردند؛ ظلم به کسانی که منتظرند به سرزمین خود بازگردند.
من مطمئن هستم که ننگ نکبت دامنگیر اسرائیلیها هم شده است، همانگونه که سفیدپوستان در امریکا و در استرالیا بر سر ساکنین بومی آن مناطق ظلم کردهاند. جالب اینکه در جنگهای ۱۹۴۸ از رادیوهای اسرائیلی اخبار فجایعی که بر سر فلسطینیها میآمد، پخش میشد تا اینکه ترس در دل کسانی بیندازند که نمیخواستند خانهها و شهر خود را ترک بکنند.
ادعا میشود عربها میخواستند یهودیان را در دریا غرق کنند. این افسانهای بیش نیست و تاکنون دلیلی برای این مورد آورده نشده است، ضمن اینکه این جمله بیشتر از زبان دولتمردان صهیونیستی در سالهای جنگ ۱۹۴۸ شنیده میشد که اعراب میخواهند یهودیان را به دریا بریزند… تاکنون ثابت نشده است که جمال عبدالناصر گفته باشد ولی میتوان نشان داد که عیساک شامیر چندین بار گفته بود و این همان تروریستی بود که بعدها از حزب لیکود صدراعظم اسرائیل شده بود.
به باور من عیساک شامیر خودش دچار این توهم شده بود که اعراب میخواهند یهودیان را به دریا بریزند، ضمن این او میتوانست ادعا بکند که اعراب میخواهند یهودیان را در کورههای گازی بسوزانند.
پیش از اینکه این مورد را بیشتر شرح بدهم، نگاهی میافکنم به خیابانی در اورشلیم که یافا نام دارد. در اینجا، در میدان داویدکا۱۴ یک تندیس از یک نوع توپ پرسروصدا گذاشتهاند که صدای مهیبی داشته که ترس در دلها میآفرید، ولی ارزش نظامی اندکی داشت. این توپ را که داویدکا اختراع کرده بود سربازان صهیونیستی در پالماخ به کار میبردند تا اینکه ترس در دلها بیافرینند تا اینکه فلسطینیها از ترس فرار بکنند… راهی که برای آنان باقی میماند، دریا بود با خطر غرق شدن در آن. انگار که همهچیز برنامهریزیشده بود، نیروی دریایی بریتانیا، مستقر در هایفا منتظر میماند تا فراریان فلسطینی را از غرق شدن نجات دهد.
عین همین جریان در بندر شهر یافا هم اتفاق افتاد. در اینجا هم کشتیهای بریتانیایی مردم را نجات میدادند، اغلب آن نجاتیافتگان را به غزه و تعداد کمتری را به مصر میآوردند. یکی از اهالی فلسطین که به مصر آورده شده بود، یک فلسطینی یهودی بود که ما با هم رفیق شدهایم. او از مصر به آلمان آمد تا در اینجا پزشکی بخواند. برای من قابلفهم نبود که چرا یک یهودی ساکن یافا باید گرفتار نکبت شده باشد. هنگامیکه از او پرسیدم چرا به سربازان پالماخ نگفتی که تو یهودی هستی، گفت که در آن زمان چهارساله بودم. به او گفتم که اگر او کودک بود، ولی پدرش که میتوانست با سربازان اسرائیلی صحبت کند. نگاهی بر من افکند و پرسید آیا میتوان در زمانی که همراه با همسایگان دوست خودمان رانده میشدیم گفته شود که ما را به خاطر یهودی بودن نجات بدهند؟ باید اقرار بکنم که بعد از شنیدن پاسخ او، نزد خود شرمنده شدم.
منطقهای از یافا المنشیه نام دارد و منطقهای است که خانههای آنجا پس از رانده شدن فلسطینیها به کمک بولدوزر خراب شدند و آجرها و نخالهها به دریا ریخته شدند. کسانی که از کنار ساحل بافا میگذرد، میتواند بقایای ساختمانها را ببیند. اهالی یافا آنجا را ساحل خانهها نام گذاشتند.
به باور من، عیساک شامیر میدانست که پس از آواره کردن فلسطینیها و راندن آنان بهسوی دریا ممکن است روزی فرابرسد که خودشان را به دریا بریزند و نکبت سرنوشت آنها بشود؛ و حالا بنگر که این گریبانگیر اسرائیلیها هم شده است و این همان ننگی است بر دامن سفیدپوستان امریکایی و استرالیایی هم سنگینی میکند.
اینکه مورد نکبت گلوگیر اسرائیلیها شده را میتوان در سخنان نخستوزیر اسرائیل، بن گوریون۱۵ مشاهده کرد. او که خودش فرماندهی نظامی اسرائیل را به عهده داشت و فرمان تخریب منازل فلسطینی را داده بود گفته سالخوردگان میمیرند و جوانان فراموش میکنند… حالا باید گفت اسرائیلیها میکوشند نکبت را فراموش کنند ولی موفق نشدند. ضمن اینکه طبیعی است که فلسطینیها فراموش نکردهاند. اغلب فلسطینیها کلیدهای مناز ل خود را کنار نگذاشتهاند. آنها با تکان دادن کلیدها اعتراض و حق خود را برای بازگشت به سرزمین خود نشان میدهند. نتانیاهو هم میداند که فلسطینیها فراموش نکردهاند. مصوبه شماره ۱۹۴ سازمان ملل این حق را برای مردم فلسطین به رسمیت شناخته است و این هنوز رسمیت دارد. آقای نتانیاهو هم با یک جمله ناشیانه، ناخواسته، این را تصدیق کرده است:
کلیدهایی که فلسطینیها در دست دارند، درب هیچ خانهای را در دهکده بیلین۱۶ باز نمیکند. کلیدهایی که آنها با خودشان بردند مربوط به خانههایی است که در اسرائیل از دست دادهاند.
این جملات نتانیاهو همه آنچه را روشن میسازد که تمام نخستوزیران اسرائیل تاکنون از کنار آن میگذشتند و نمیخواستند نکبت را به یاد بیاورند.
به باور من، باید مورد نکبت درد وجدان به وجود آورده باشد که هرگاه درب منزل یک اسرائیلی را میکوبند ساکنان آنجا میترسند که نکند مالک قدیمی فلسطینی آمده باشد و ملک خودش را طلب کند. تحت این شرایط، دولت لهستان از ترس اینکه یهودیانی که در گذشته ساکن این کشور بودند، حالا به فکر بازگشت به لهستان بیفتند، قانونی وضع کرد که کسانی که در گذشته از لهستان کوچ کردهاند، مالکیت آنان سلب و باطل شده است و این درست قرینه آن چیزی است که اسرائیل در مورد فلسطینیها وضع کرده است.
در سال ۲۰۱۱ دولت و مجلس اسرائیل یک قدم فراتر گذاشتند و قانونی وضع کردند که هرکس مورد نکبت را عنوان کند، مراسمی برپا کند یا فیلمی با محتوای نکبت بسازد، نمیتواند مزایای دولتی بهره بگیرد و در دانشگاهها هم نباید مورد نکبت مورد تدریس یا به بحث گذارده شود. این قانون یک نتیجه معکوس به بار آورد. خیلی از کسانی که نمیدانستند نکبت چیست حالا کنجکاو شدهاند؛ بهطوریکه نکبت موضوع روز شده است.
در سال ۲۰۱۱ یک سازمان محافظهکار اسرائیلی به نام تیرزو۱۷ مقالهای نوشت که مورد نکبت گویا یک دروغ تاریخی فلسطینی هاست. مقاله تیرزو سود زیادی برای نویسندگان آن نداشت؛ زیرا در میان روشنفکران این پرسش را سبب شد که اگر ما نفی هولوکاست را بهشدت نفی میکنیم، آیا صحیح است که نکبت هم نفی شود؟ در این مورد من از پدرم خواستم که نظر خود را برایم بگوید. او که استاد ادبیات است در مورد شعرای زمان جنگ خیلی پژوهش کرده است، اشعاری را یافت که برخی از سربازان اسرائیلی که در پالماخیا در نقاط دیگر با سایر شبهنظامیهای یهودی میجنگیدند سروده بودند و از اعمال خود و یا اعمال آن سربازان حماسهسرایی میکردند. پدرم پی برد که فجایع هولوکاست و نکبت، شباهتهای زیادی با هم دارند.
یکی از آن شعرا، ابا کنور،۱۸ نام دارد که ضمن برجستهتر کردن مبارزه خود علیه فلسطینیها، اعمال خود را انتقامجویی از فاشیسم و از کشتار یهودیان عنوان میکردند.
حالا باید این را مقایسه کرد با نوشتههای محمود عباس که تز دکترای خود را درباره هولوکاست نوشت و آن را یک جنایت بینظیر لقب داد. این تنها مورد نیست. سالیانه هر بار که از هولوکاست یادآوری میشود، مسئولان اسرائیلی گواهی میکنند که بهترین سخنرانی را فلسطینیها درباره هولوکاست قرائت کردهاند.
علی ابونیماح۱۹ مدیر وبسایت معروف به الکترونیک این تیفادا۲۰ ضمن محکوم کردن آنتیصهیونیسم دعوت کرد که دولت آلمان مسئولیت خودش را در مقابل یهودیان اعلام بکند و نگذارد که فلسطینیها جرم آن چیزی را بپردازند که فاشیستهای آلمانی بر علیه یهودیان کردهاند و من در عجبم که چگونه تاریخ فراموش میشود. این را باید یک فاجعه نامید که پلیس آلمان تظاهرات به مناسبت یادبود نکبت را در برلین قدغن میکند.
پلیس آلمان شاهکار دیگری را هم از خود نشان داده است. سال پیش که یک پلیس اسرائیلی از برلین دیدن میکرد و فلسطینیها در مقابل او پرچم فلسطین و علائم نکبت را به اهتزاز درآوردند، پلیس مداخله کرد و تظاهرات ممنوع اعلام شد. چنانچه بخواهیم حافظه تاریخ را حفظ بکنیم، کافی نیست که فقط از جنایات علیه یهودیان یادآوری بشود ولی جنایات علیه فلسطینیها را به فراموشی بسپاریم.
این تصویر نشان میدهد که چگونه یک فلسطینی توسط پلیس دستگیر میشود.
پذیرفتن اینکه در گذشته در جایی ظلم بر علیه کسی یا بر علیه قومی صورت گرفته است، قدمی است تا از ظلم در آینده و در سایر نقاط جلوگیری کرده باشیم.
پینوشتها
- Shir Hever
- Martin Breidert
- توافق اسلو در سال ۱۹۷۵ بهصورت پیمان اسلو بین اسحاق رابین و یاسر عرفات در حضور بیل کلینتون رسمیت یافت.
- Benny Morris
- Ilan Pappe
- Avi Shlaim
- Tom Segev
- Simha Flapan
- Ayal Nafeh
- Limor Livant
- Palmach
- Lyd
- Zachrot
- Davidka
- David Be-Gurion
- Bilin
- Tirzu
- Aba Konver
- Ali Abunimah
- Electronic intifada