محمدرضا نیکنژاد
مروری بر بیانیه یونسکو به مناسبت روز جهانی آموزش
یونسکو جمله بسیار معروف و مهمی دارد که گویا مسئولان پیشین این نهاد آن را مطرح کردهاند: «صلح نخست در ذهن انسانها شکل میگیرد و در گامهای بعدی وارد عرصههای شخصی، اجتماعی و سیاسی میشود».
این گزاره مبنای این باور شده که آموزش میتواند در ذهن انسانها تغییر ایجاد کند، پس مهم است. به همین دلیل نهادهای جهانی که در زمینه آموزش فعالاند، مثل خودِ یونسکو، یونیسف، آموزش جهانی (ei)،۱ چندین سال است که این روز و دیگر روزهای جهانی مربوط به آموزش مانند روز جهانی معلم را در جهان پیگیری میکنند و بر آن اثر میگذارند و از آن اثر میگیرند.
نکتهای که در بیانیههای یونسکو یا بیانیه روز جهانی آموزش این نهاد وجود دارد این است که آموزش در صلح نقشی پیشینی دارد؛ یعنی اگر قرار است آموزشهایی متناسب با صلح یا برای ایجاد آن در سطح جهانی یا ملی داشته باشیم، اول باید در ذهنِ دانشآموز و در دل آموزش گنجانده شود. بعدها اگر این فرد بهعنوان شهروند وارد جامعه شود و در هر جایی که قرار بگیرد اثر خودش در صلح را دارد و در ایجاد آن نقش اساسی ایفا میکند. به همین دلیل در بیانیه تأکید میکند این نقش نسبت به اقدامات دفاعی و امنیتی برای ایجاد و بقای صلح، نقش پیشینی و پیشگیرانه دارد؛ البته برای ایجاد صلح ضرورتهای دیگری نیز وجود دارد که مستقیم و غیرمستقیم با آموزش در ارتباط هستند، مثلاً نهادینه و برپا کردن حکومت فراگیر، دموکراتیک و مشارکتی، ایجاد و نهادینه کردن فرهنگ گفتوگو، همبستگی اجتماعی، درک متقابل، فرهنگ همکاری، توسعه پایدار، برابری جنسیتی، گسترش حقوق بشر و آزادی بیان اینها میتوانند بخشی از ضرورتها و پشتیبانان صلح فراگیر اجتماعی باشند. نقطه شروع همه این ضرورتها نیز مدرسه است و البته آموزشهایی که در طول عمرِ یک آموزنده مادامالعمر میتواند داشته باشد، در همه این گسترهها آموزش نقش کلیدی را دارد. برای توضیح این نکته مثالی از بحث برابری جنسیتی میآورم. اگر بچهای که در مدرسه و خانواده و در اجتماع تحت این ذهنیت پرورش یافته باشد که مرد نسبت به زن برتری دارد، در بزرگسالی نیز به شکل فردی، خانوادگی و در اجتماع همین ذهنیت را بازتاب میدهد و بازتولید میکند؛ بنابراین اگر آموزش بهعنوان یک فرآیند بتواند نگرش نوآموزان در زمینههای گوناگون ازجمله همین نگاه جنسیتزده را اصلاح کند میتواند پیامدهای مثبت فردی و اجتماعی فراوانی داشته باشد. از همین زاویه هست که امروز نسبت به یکصد سال پیش ذهنیت جنسیتزده را بهشدت آن زمان نمیبینیم و خوشبختانه بخش مهمی از این تغییر نگرش پیامد آموزشهای رسمی و البته آموزشهای غیررسمی است؛ آموزشی که امروز همه ما تحت تأثیر آن هستیم.
نکته دیگری که در روز جهانی آموزش و در بیانیه یونسکو به چشم میخورد کیفیت آموزش، عادلانه بودن و در دسترس بودن آن است که خودش میتواند عاملی باشد برای ایجاد صلح؛ حداقل صلحی که ممکن است در ذهن شهروندان شکل بگیرد. متأسفانه روند آموزش و پرورش در ایران بهسوی پولیسازی و خصوصیسازی است. دولت کم و بیش کمکهای خودش به مدارس دولتی را متوقف کرده است. مدارس و مدیران آزاد گذاشته شدهاند و البته وادار شدهاند که دست در جیب مردم کنند. مدیر مدرسه متناسب با پولی که از خانوادهها دریافت میکند امکانات آموزشی، فرهنگی، ضروری و مورد نیاز مدرسه را فراهم میکند. مدارسی که پول بیشتری میگیرند امکانات بیشتری فراهم میکنند و مدارسی که نمیتوانند پولی بگیرند از دسترسی به یک آموزش کیفی و عادلانه محروم میشوند. این روند به آسیبهایی که پیامدش میتواند بروز سرخوردگی فردی و اجتماعی، نارضایتی درونی و بیرونی، عصبانیت و دلخوری از جامعه و در نهایت و احتمالاً افزایش خشونت یا ناصلح شود. امروز میبینیم در سطح جهانی، ۲۵۰ میلیون دانشآموز از تحصیل بازماندهاند و در ایران هم در این زمینه اعدادِ عجیب و دردناکی مطرح میشود که عدد رسمیاش نزدیک یک میلیون و غیررسمی آن ۳ تا ۴ میلیون کودک در سن آموزش رسمی است؛ البته از این گستردهتر، بازماندگی از آموزش کیفی، یعنی آموزشهایی است که به درد امروز و فردای دانشآموز بخورد و اتفاقاً چون این نوع آموزش وجود ندارد، بسیاری از دانشآموزان کنونی ما که در میان آنها رتبههای برتر کنکور نیز وجود دارد، اثری از آموزشهای مدرسهای نمیپذیرند و مدرسه و آموزشهای رسمی را تنها یک ابزار یا مسیر ناگزیر برای دستیابی به آموزشهای آکادمیک و دانشگاهی میدانند؛ ابزاری برای پیدا کردن شغل آینده یا هر چیز دیگری بهجز اثرگذاری برای زیست در جهان پیشرونده و پیچیده کنونی، اما در نهایت آن چیزی که دربرگیرنده یک آموزش حداقلی است کاملاً در گرو سهگانه کیفیت، دسترسی و عدالت است. امروز آموزش و پرورش ما، همراه با دغدغههای جهانی درباره هزینهکرد برای آموزش، بودجه بسیار ناچیزی دارد، بهطوریکه وزیر آموزشوپرورش در تلویزیون دولتی میگوید ۹۹ درصد بودجه نهاد آموزشی کشور صرف هزینههای پرسنلی میشود؛ یعنی یک درصد آن باید صرف آموزش رایگان، کیفی و دیگر بخشهای مهم این وزارتخانه شود! البته ما در بخشهای دیگر نیز در روند جاری در جهان همراه و همدردیم. همان جاهایی که یونسکو نیز تأکید میکند. در بیانیه یونسکو آمده ۷۰ درصد کشورها کمتر از ۴ درصد تولید ناخالص داخلی۲ خود را به آموزش اختصاص میدهند. متأسفانه ایران در این زمینه یکی از کمترین هزینهکردها را دارد. ارقامی که از مرکز پژوهشهای مجلس در این باره به گوش میرسد، چیزی بین ۵/۱ تا ۷/۱ درصد است! اگر امروز هزینههایی را که خانوادهها صرف آموزش میکنند را از آموزش و پرورش بگیریم تقریباً ۸۰ درصد مدارس ما تعطیل میشوند و ادامه حیات برای آنها متصور نیست. این سه فاکتوری که گفتم نقش محافظتی برای آموزش و پیامدهای آن ازجمله نهادینه کردن صلح، خشونتپرهیزی، نوعدوستی، مشارکت و همدلی خواهد داشت. اگر بتوانیم سازوکاری تهیه کنیم که به دانشآموزان امروز و شهروندان آینده مفاهیم را بهدرستی انتقال دهیم و مسیر را درست برویم، این شهروندان خودشان میتوانند پیش از درگیریها، جنگها، خشونتها و ناصلحها، عامل صلح باشند، در حین درگیریها میتوانند به پایان آن کمک کنند و پس از ایجاد صلح هم میتوانند خودشان برای پایداری و بقای آن تلاش کنند و از آن محفاظت کنند. آموزش به خاطر ذاتِ آگاهیبخش، ذات افزایش اطلاعات و دادهها، ذاتِ همنشینی در یک کلاس و درک متقابلی که دانشآموزان میتوانند از همدیگر داشته باشند و همآموزیهای زندگی اجتماعی در کنار هم، میتواند به افزایش صلح و کاهش خشونت در جوامع کوچک و در نهایت در جوامع بزرگتر بینجامد.
در ادامه به دو نکته باید تأکید کرد: نخست اینکه، گرچه در اینجا درباره آموزش و مدرسه حرف میزنیم، اما در روزگار اینترنت، فضای مجازی و شبکههای اجتماعی آموزش رسمی تنها بازیگر فرآیند یادگیری و یاددهی نیست و بسیاری از دگرگونیهایی که در جهان کنونی شاهد آن هستیم برآمده از آگاهیهایی است که دانشآموزان، پدران و مادران و تکتک شهروندان از اینترنت به دست آوردهاند و در اختیار کودکان قرار دادهاند و البته بعداً خودشان نیز از آن فضا گرفتهاند؛ بنابراین امروز آموزشهای غیررسمی بسیار تعیینکنندهاند و دستکم بخشی از حرفهای من و ما به آموزش غیررسمی اشاره میکند؛ نکته دوم، محدودیتهای آموزش رسمی در این زمینه، بهویژه در مورد ایران است که به آنها هم خواهیم رسید. مبنای صحبتهای من کنشهایی است که یونسکو داشته و دارد. یونسکو بهعنوان یک نهاد جهانی بسیار محافظهکار است و معمولاً در چنین بیانیههایی کم و بیش ایدهآلها را مدنظر دارد و تا حدود زیادی مسیرها را ترسیم میکند. درست است موانع و دستاندازهای بسیاری در آموزش صلح در مدرسههای ایران داریم، اما باید تلاش کنیم حداقل در مسیر آموزش صلح باشیم و در این مسیر بمانیم؛ چه در آموزشهای رسمی و چه در شکل غیررسمی آن. ما میتوانیم و البته باید برخی از دغدغههای درونی آموزشی را در زمینه صلح مطرح کنیم، حال الزاماً آنچه اینجا گفته میشود اتفاقی نیست که میافتد یا خواهد افتاد! درواقع اینها گزارههایی هستند که برای تعیین این مسیر بیان میشوند؛ بهویژه بهوسیله یونسکو. حالا ایران چقدر در این مسیر است یا میتواند باشد جدا از توصیههای یونسکو یا حتی بحثهایی است که در اینجا درباره صلح و ارتباط آن با آموزش مطرح شده و میشود. بیشک مهمترین مانع در زمینه صلح و آموزش آن، نبود خواست سیاسی از سوی نهادهای قدرت در ایران است.
همچنان که پیش از این هم مطرح شد، آموزش یک کنش فرهنگی است. به این معنی که باید از دل فرهنگِ یک جامعه بیرون بیاید. به نظر میرسد ما باید در پی تقویت اِلمانهای مهم فرهنگِ صلح در جامعه خود باشیم. برای مثال ادبیات عرفانی ما که آکنده از صلحِ درون و بازتاب آن در صلح بیرون است، چقدر در کتابهای درسی ما بازتاب داشته است؟ منِ معلم، ساختار مدرسهای، مطالب درون کتابهای درسی و ادبیات پربار ما درباره تحمل دیگری و همزیستی با او تا چه اندازه تقویتکننده گفتمان صلح در جامعه ما بوده است؟ اتفاقاً داستان این است که بسیاری از آنچه در آموزش ما دیده و حس میشود برخلاف فرهنگ عمومی ایران و ایرانی است. ادبیات ما پر است از شاعرانی که صلحطلب بودهاند که شاید شاخصترینشان مولوی است، اما متأسفانه این نگاه در محتوای آموزشی ما بازتابی ندارند!
برای بحث روز جهانی آموزش و شعار آن؛ یعنی «آموزش برای صلح» از یکی از همکاران که دبیر جامعهشناسی است، کمک گرفتم تا با هم بررسی کنیم چقدر در کتابهای تعلیمات اجتماعی و جامعهشناسی درباره صلح محتوا وجود دارد. پس از بررسی متوجه شدیم در این کتابها، هیچ محتوایی درباره صلح نیست! چرا بحث صلح در کتابهای درسی اصلاً وجود ندارد؟ چرا بسیاری از کتابهای درسی ما مانند تاریخ، جغرافیا و اجتماعی بر هجومها و ستمهایی که بیگانگان بر ما روا داشتهاند تمرکز دارند، اما از صلحهای درازمدت کشور و از زیست صلحطلبانه ایرانی خبری نیست؟!
یکی از دستاندازهای دیگر در ساختار آموزشی ایران، ایدئولوژیک بودن آن است. تأکید ایدئولوژی حاکم بر جامعه ما یا هر جامعه دیگری، رویکرد جداسازی دارد؛ به این معنی که خود را حق مطلق میپندارند و دیگران را یا نادان میداند یا منحرف و دشمن. در کشور ما این ایدئولوژی برآمده از شیعه دوازدهامامی، آن هم به قرائت معدود و محدودی از فقهای شیعه است. این ایدئولوژی دیگر زیستها، دیگر فکرها و شیوهها و سبکهای دیگرِ اندیشیدن، دیگر مذاهب و دیگر ادیان را درست نمیداند و اگر آنها را دشمن فرض نکند، حداقل باورمندان به آنها را شهروندان درجه دوم به شمار میآورد؛ بنابراین به نظر میرسد مهمترین چالش در ساختار آموزش رسمی ما در برابر صلح و آموزش آن ایدئولوژیک بودن آن است.
خوشبختانه در ایران بسیاری از خانوادهها از طریق آموزشهای رسمی و غیررسمی با مفاهیمی همچون صلح، خشونت پرهیزی، نوعدوستی، برابری جنسیتی، عدالت، دموکراسی و آزادی بیان آشنا شدهاند. دستکم در بخشی از خانوادههای شهری، با تمام فشارهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی شاهد یک روندِ مثبتِ صلحاندیشی و تحمل دیگری با هر گرایش فکری، زبانی، نژادی، قومیتی هستیم. معلمان بهعنوان بخشی از طبقه متوسط، تحصیلکرده و دارای دغدغههای شهروندی، انسانی و اخلاقی در کلاسها و خارج از نقش سازمانیِ دیکتهشده بر آنها، به شکل فردی و در قامت عاملیتی که آقای دکتر فراستخواه تأکید دارند، توانستهاند اثربخش باشند. خوشبختانه بسیاری از ذینفعان آموزش، یعنی دانشآموزان، خانوادهها، معلمان و کسانی که به شکلی به آموزش مرتبطاند، از دل همین آموزشهایی که چندان هم صلحطلبانه نیستند در حال انتخاب مسیرهایی هستند که با نگاه یونسکو درباره صلح همراستا و همهدف است.
حرفهایم را با برخی از توصیههای یونسکو در ارتباط با آموزشهای شهروندی جهانی تمام میکنم. پیش از این منِ نوعی فکر میکردم اینکه شیعهزاده شدم لطف بزرگی از طرف خدا بوده و از اینرو زیستی خواهم داشت که به آخرتی منجر خواهد شد که هر کس آرزویش را دارد، ولی امروز و با گسترش فضای مجازی، افزایش اطلاعات و آگاهیها و چگونگی ظهور انسان بر گیتی و موجودیت کلی در کائنات، چنین نگاه حق به جانبی ندارم؛ نهتنها نگاه تبعیضآمیز نسبت به دیگری، که گاه فکر میکنم موجودیت مورچه بسیار مفیدتر از حضور من بهعنوان انسان در جهان است و چرا باید آنها به دست من یا برای ادامه زندگی من کشته شوند! چه کسی گفته جهان باید به میل و به سود انسان پیش برود و … این نگاه برآمده از آگاهی، اطلاعات و دانشی است که خوشبختانه به ما و نسلهای پس از ما رسیده است. این نگاه میتواند به صلح در میان انسان با خودش، با دیگری و با جهان پیرامونش بینجامد. امروز در اکثر کشورهای جهان، آموزش و پرورش بر خواندن، نوشتن و حساب کردن متمرکز است و مسیری که به دانشگاه یا یک شغل منتهی میشود. نهادهای جهانی مرتبط با آموزش، ازجمله یونسکو به اینجا رسیدهاند که این مسیر خیلی به درد درک شرایط فردی و اجتماعی که فرد در آن زندگی میکند و میبالد و درک شرایط جهانی نمیخورد؛ شاید به درک ما از جهان کمک کند، اما در نهایت توانایی رسیدن به رؤیاهای فردی و اجتماعی را در دسترس عموم قرار نمیدهد! ما به مهارتهایی بیش از خواندن و نوشتن و حساب کردن نیاز داریم. یکی از مهمترین آنها درک صلح، نهادینه کردن درونی آن و در نهایت تلاش برای برقراری آن است.
یکی دیگر از توصیههای یونسکو در مسیر ایجاد صلح، جلوگیری از افراطگرایی است. امروزه افراطگرایی یکی از گرفتاریهای بسیاری از جوامع است و حکومتها عموماً فکر میکنند این گرفتاری را باید با درگیری، برخوردهای قهری و جنگ از بین برد، اما تجربههای متعدد در جای جای جهان نشان میدهد که شاید بتوان در مقطعی کوتاه افراطگرایی را به شکل فیزیکی حذف کرد، اما ریشههای افراطگرایی در بسیاری از موارد تاریخی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و قومیتی است و بنابراین نیازمند شناخت، آگاهی و آموزش و البته از بین بردن ریشههای حس تبعیض و ستمدیدگی است. درواقع مسیر جلوگیری از افراطگرایی باز هم آموزش است. چراکه لازمه پیشبرد گفتمان صلح در درون یک جامعه، گفتوگو، احترام متقابل، رواداری در همه اشکال اختلاف، دوری از خودحقپنداری و اهریمنسازی از دیگری و البته حاکمیت قانون است که میتواند از سخنان نفرتانگیزانه، نژادپرستانه، بیگانههراسانه، زنستیزانه، مسلمانستیزانه، یهودستیزانه و … در مسیر آموزشی کیفی، فراگیر و عادلانه جلوگیری کند. همه اینها زمانی در یک ساختار آموزشی قابل پیگیری است که در این زمینه دغدغه و خواست معطوف به عمل وجود داشته باشد.
دوست دارم حرفهایم را با سخنانی از خانم میرهادی درباره صلح، از کتاب صلح را از کودکی باید آموخت، پایان دهم: «صلح در دو شکل، صلح درون و صلح بیرون وجود دارد. صلح درون: وقتی فرد با خودش در آشتی است، احساس میکند انسان خوبی است، خوب کار میکند، نسبت به دیگران احساس محبت میکند و به آنان کمک میکند. چنین فردی با جامعهاش (خانواده، محله، روستا و شهر) آشتی است و با مجموعهای که در آن زندگی میکند موافق است. به این ترتیب صلح درون خود را به جامعه تعمیم میدهد. صلح برون: ابعادش فوقالعاده وسیع است و شامل جامعههای گوناگون، ملتهای مختلف، فرهنگها و دینهای متفاوت میشود. میتوان گفت فرهنگ صلح از طرف فرد با خود شروع میشود و سپس کل جامعه بشری را دربرمیگیرد و تا رابطه انسان با کائنات گسترش پیدا میکند».
پینوشتها
- Education International
- GDB