نگاهی به کتاب «تمدنها در حال غرق شدن»؛ نوشته امین معلوف
طیبه سلمانی
امین معلوف، نویسنده لبنانی-فرانسوی عبارت «سرزمین روشنایی» را برای سرزمینهای ساحل شرقی دریای مدیترانه به کار میبرد؛ جایی که خورشید از آنجا طلوع میکند. امین معلوف در این کتاب به بهانه خاطرات دوران کودکی و روایات پیشینیان با نثری شیرین و روان نگرانی خود را از بحران کنونی که تمام زیستکره را دربر گرفته بیان میکند. او دلایل این بحران را در لحظاتی سرنوشتساز در خاورمیانه و جهان جستوجو کرده و رخ دادن فاجعه نهایی سراسری را دور از انتظار نمیداند. مصر و لبنان و سایر کشورهای سرزمین روشنایی چرا دچار این وضع ترحمبرانگیز شدند؟ آن طبیعت حاصلخیز، میوهها و روییدنیهای مطبوع و معطر با آن مردم مهربان و زندگی مسالمتآمیز اقوام و ادیان در کنار یکدیگر، چرا ویران شد؟
نویسنده بهجد باور دارد اگر این منطقه دستخوش توطئه و آشوب نمیشد، بشریت اکنون وضع بهتری داشت. این یک نظریه مهم تاریخی است که نمیشود در این مختصر به آن پرداخت. افزون بر یک نظریه تاریخی، این کتاب حامل یک هشدار نیز هست. نویسنده تجربیات تلخ جهان عرب و دنیای اسلام را طی یکصد سال اخیر بدون وقایعنگاری کسلکننده در اختیار خواننده قرار میدهد؛ آتشسوزی بزرگ قاهره در سال ۱۹۵۶، حمله مشترک فرانسه، انگلیس و اسرائیل در برابر جریان ملی کردن کانال سوئز، جنگ ششروزه مصر و اسرائیل، کودتای انگلیسی-امریکایی ۲۸ مرداد در ایران و قتلعام ۵۰۰ هزار نفر در اندونزی طی یک کودتا علیه ژنرال احمد سوکارنو، رهبر ملیگرای اندونزی. او بسیاری از اتفاقات اسفبار کنونی جهان بهویژه دنیای اسلام و تولد جریانهای تندرو را محصول آن سرکوبها میداند. وی یک مسیحی لبنانی آزاد و فرزانه با رگههای مصری است. عشق او به انسانیت و شرق بهویژه سرزمین آبا و اجدادیاش در همهجا دیده میشود. درس دیگری که میتوان از این کتاب گرفت داوریهای منصفانه و متواضعانه نویسنده درباره همه شخصیتها و جریانها ازجمله ناصریسم، ملیگرایی، اسلامگرایی، غربگرایی، سوسیالیسم و کمونیسم است. نویسنده روایت خود را اینگونه آغاز میکند:
«من در دنیای شرق مدیترانه، در «سرزمین روشنایی» به دنیا آمدهام. اکنون آن دنیا چنان از خاطرهها محو شده که اغلب هموطنانم قادر به درک سخنانم نیستند، گویی هرگز کشوری به این نام وجود نداشته است. هنگامیکه در کتابی با این نام از تاریخ آن سرزمین سخن به میان میآید، تاریخ آن ناروشن است و جغرافیای سیالش مجموعهای از جزایر و شهرهای تجاری غالباً ساحلی و جز آن، از اسکندریه گرفته تا بیروت، طرابلس، حلب یا ازمیر و از بغداد تا موصل، قسطنطنیه، سالومیک تا اودسا یا سارایوو را دربر میگیرد. من این نام منسوخشده را به معنایی به کار میبرم که تمامی مناطق و فرهنگهای شرق مدیترانه را دربر میگیرد که با جوانترین جوامع غربی دادوستد و رفتوآمد داشتند. از این درهمآمیختگی صلحآمیز امکان داشت سرنوشت دیگری برای همه انسانها رقمزده شود.
بار دیگر به این آمیزش ازدسترفته باز خواهم گشت، با این حال برای آشکار کردن عقیدهام باید هماکنون به یک نکته اشاره کنم: اگر هموندان ملتهای گوناگون و پیروان مذاهب تکخدایی همچنان به زندگی مسالمتآمیز در این منطقه از جهان ادامه داده و موفق به برساختن سرنوشت مشترک خود میشدند، تمام بشریت برای الهام گرفتن و انتخاب راه، الگویی شگفتانگیز از همزیستی مسالمتآمیز توأم با آرامش و آسایش پیشرو داشت. متأسفانه آنچه روی داد عکس این شد؛ نفرت غالب و ناتوانی برای یک زندگی مشترک مسالمتآمیز همگانی شد. روشناییهای شرق خاموش شد و تاریکی تمام زیستکره را دربر گرفت. از دید من این تنها یک تصادف نبود. رسیدن به آرمانشهر سرزمین روشنایی، آنگونه که بستگان من زیستند و آنگونه که من همواره در آرزوی آن بودهام، مستلزم آن است که هرکس بتواند در عین حفظ تمامی دلبستگیهای خود، جایی نیز به دیگران اختصاص دهد. این همچون همه آرمانها هدفی است که هرگز دستمان به آن نمیرسد، با اینحال الهامبخش است و راه پیشرو را نشان میدهد: راه عقل و منطق و راه آینده را تا جایی که باید بگویم این هدف، مرز بین توحش و تمدن است. در همه لحظات کودکیام به هنگام سخن گفتن والدینم از دوستان نزدیک وابسته به مذاهب دیگر و کشورهای دیگر شاهد لحن شاد و غرور آنها بودم، لحنی که به زحمت میتوان آن را شرح داد، اما حامل پیامی بود: طرحی برای زیستن که در آن هنگام از بس عادی مینمود به آن فکر نمیکردم.
گمان میکردم زیر سقف همه آسمانها دنیا همینطور است. خیلی دیرتر دانستیم این همزیستیِ بین جوامع متعددِ حاکم بر دنیای کودکیام بسیار نادر است و چقدر شکننده. حوادث بعدی به جایی راه میبُرد که بهزودی این تصویر، ابتدا مخدوش، سپس چند تکهپاره و سرانجام نابود شود».
کتاب تمدنها در حال غرق شدن را انتشارات صمدیه با ترجمه ادبی و روان حمید نوحی در ۲۸۴ صفحه و با قیمت ۵۸ هزار تومان در سال ۱۴۰۰ منتشر کرده است.■