بدون دیدگاه

اصلاحات یا بازی با اصلاحات

 

به بهانه بند حذف‎‌‌‌شده در لایحه بودجه ۱۴۰۱

سمانه گلاب

 

چند سالی است مسئله صندوق‎‌‌‌های بازنشستگی و بحرانی که گریبانگیر این صندوق‎‌‌‌ها، اعضای آن‎‌‌‌ها و درنهایت دولت شده موضوع بحث‎‌‌‌های متعدد در سطح کارشناسی و سیاست‎‌‌‌گذاری است. هرچند این بحران بیشتر از زاویه مالی بررسی ‎‌‌‌شده و کسری صندوق‎‌‌‌های بازنشستگی به‎‌‌‌عنوان چالش اصلی مطرح می‎‌‌‌شود، اما واقعیت این است که این بحران را نمی‎‌‌‌توان تنها از این زاویه مطرح کرد و باید جنبه‎‌‌‌های مختلف سیستم بازنشستگی را بررسی کرد. بر این مبنا مهم‎‌‌‌ترین چالش‎‌‌‌های سیستم بازنشستگی کشور در موارد زیر خلاصه می‎‌‌‌شود:

پوشش پایین سالمندان: هرچند آمار دقیقی از پوشش حقوق بازنشستگی برای سالمندان در ایران وجود ندارد، اما محاسبات اولیه نشان می‎‌‌‌دهد بیش از ۵۰ درصد افراد ۶۰ سال به بالا در کشور حقوق یا مستمری بازنشستگی دریافت نمی‎‌‌‌کنند. درنتیجه هر سیاستی که با هدف حمایت از سالمندان تعریف می‎‌‌‌شود، اما مسیر اجرای آن از صندوق‎‌‌‌های بازنشستگی است، عملاً بیش از ۵۰ درصد سالمندان را از چرخه حذف می‎‌‌‌کند.

پوشش پایین نیروی کار: پوشش پایین تنها مربوط به سالمندان نمی‎‌‌‌شود و این معضل در میان جوانان به شکل حادتری مشاهده می‎‌‌‌شود. بررسی مرکز پژوهش‎‌‌‌های مجلس نشان می‎‌‌‌دهد نزدیک ۶۰ درصد جوانان مشاغل غیررسمی دارند. اگر به این رقم بیکاران و کسانی را که اصلاً وارد بازار کار نشده‎‌‌‌اند نیز اضافه کنیم، عملاً نزدیک به ۷۰ درصد افراد در سن کار فاقد پوشش بیمه‎‌‌‌ای خواهند بود. این بدان معنی است که در آینده موجی از سالمندان خواهیم داشت که یا به حقوق بازنشستگی دسترسی ندارند یا به‎‌‌‌واسطه یکی از اعضای خانواده می‎‌‌‌توانند مستمری داشته باشند که این موضوع هم بار اجتماعی بالایی دارد (ازدواج‎‌‌‌ها یا طلاق‎‌‌‌های صوری که در حال حاضر نیز در صندوق‎‌‌‌ها نمونه‎‌‌‌های متعدد آن‎‌‌‌ها دیده می‎‌‌‌شود) و هم بار تکفل صندوق‎‌‌‌ها را افزایش می‎‌‌‌دهد.

کفایت مزایا: معیار دیگری که در حوزه بازنشستگی باید به آن توجه کرد کفایت مزایاست. برای بررسی این معیار از شاخص نرخ جایگزینی استفاده می‎‌‌‌شود. به این معنی که حقوق بازنشستگی افراد چند درصد از آخرین حقوق زمان اشتغال آن‎‌‌‌هاست. بر این اساس سیستم بازنشستگی ایران کفایت درآمدی بالایی دارد، چراکه نزدیک به ۹۰ درصد دستمزد افراد را به آن‎‌‌‌ها پرداخت می‎‌‌‌کند، اما از منظر پوشش هزینه‎‌‌‌ها سطح کفایت پایین است؛ به عبارت دیگر حقوق دریافتی کفاف هزینه‎‌‌‌ها در شرایط تورمی را نمی‎‌‌‌دهد. هرچند اجرای همسان‎‌‌‌سازی در سال ۱۳۹۹ این مشکل را تا حدودی مرتفع کرد، اما ادامه شرایط تورمی همین افزایش را نیز خنثی کرده و علاوه بر این اجرای سیاست پایداری مالی صندوق‎‌‌‌ها را نیز به‎‌‌‌شدت متأثر کرده است. درنتیجه یک بده‎بستان دائمی میان کفایت و پایداری وجود دارد که در شرایط تورمی هر دو شاخص دائماً در مسیر نزول قرار می‎‌‌‌گیرند.

رفتار برابر: یکپارچگی در اصول بیمه‎‌‌‌ای و قوانین حاکم بر صندوق‎‌‌‌های بازنشستگی و جلوگیری از چندپاره شدن سیستم‎‌‌‌های بازنشستگی به‎‌‌‌خصوص در بیمه پایه یکی از نکاتی است که اتحادیه بین‎‌‌‌المللی تأمین اجتماعی،۱ به آن تأکید دارد. با این حال مرور قوانین مربوط به صندوق‎‌‌‌های بازنشستگی در ایران نشان می‎‌‌‌دهد هرکدام از صندوق‎‌‌‌ها از قوانین مخصوص خود تبعیت می‎‌‌‌کنند و حتی در اصول پایه‎‌‌‌ای مانند تعیین نرخ حق بیمه، شرایط بازنشستگی و تعیین مستمری، قاعده یکسانی وجود ندارد. علاوه بر این داده‎‌‌‌های واقعی و شواهد تجربی نشان می‎‌‌‌دهد عموماً صندوق‎‌‌‌های صنفی وابسته به دولت (از صندوق بازنشستگی کشوری تا نفت و صدا و سیما) به لحاظ سطح درآمدی و امتیازات ویژه از صندوق عمومی تأمین اجتماعی وضعیت بهتری دارند و در عین حال هزینه‎‌‌‌های این امتیازات از منابع عمومی بودجه دولت یا منابع شرکت‎‌‌‌های وابسته (و درنهایت باز هم منابع عمومی) تأمین می‎‌‌‌شود.

پایداری مالی: مورد آخر پایداری مالی است. یکی از مصداق‎‌‌‌های مهم این بحران، تأمین کسری صندوق‎‌‌‌ها به‎‌‌‌ویژه دو صندوق بازنشستگی کشوری و نیروی‎‌‌‌های مسلح از طریق بودجه عمومی است؛ البته تأکید بر این دو صندوق بدان معنی نیست که صندوق‎‌‌‌های مشابه مانند صندوق بازنشستگی صنعت نفت، صدا و سیما، فولاد و وزارت اطلاعات با کسری منابع روبه‎‌‌‌رو نیستند و از محل منابع عمومی ارتزاق نمی‎‌‌‌کنند، اما به دلیل کوچک‎‌‌‌تر بودن این صندوق‎‌‌‌ها و در مواردی عدم شفافیت داده در این زمینه، این دو صندوق بیشتر مورد توجه قرار گرفته‎‌‌‌اند. همچنین هرچند در گذشته سازمان تأمین اجتماعی با مسئله کسری جاری مواجه نبود، اما طی سال‎‌‌‌های اخیر این کسری ایجاد شده و روند فزاینده دارد و سازمان از یک‎سو با تعهدات پرداخت‎‌‌‌نشده دولت روبه‎‌‌‌روست و از سوی دیگر با کسری در پرداخت‎‌‌‌ها. پیش‎‌‌‌بینی‎‌‌‌ها نیز نشان می‎‌‌‌دهد با ادامه روند حتی در صورت پرداخت تعهدات دولت قوانین فعلی به‎‌‌‌گونه‎‌‌‌ای که این سازمان نیز به‎‌‌‌زودی با کسری شدید و بسیار بزرگ روبه‎‌‌‌رو خواهد شد که تبعات ملی خواهد داشت.

برای درک موضوع نمودار (۱) می‎‌‌‌تواند کمک‎‌‌‌کننده باشد. در این نمودار میزان کمک دولت به دو صندوق بازنشستگی کشوری و نیروهای مسلح بر اساس قانون بودجه سالانه به تصویر درآمده است. همان‎‌‌‌طور که مشخص است طی ۱۵ سال گذشته همواره این دو صندوق بخش از کسری خود را از محل بودجه عمومی تأمین کرده‎‌‌‌اند و این مبلغ طی دوره با افزایش روبه‎‌‌‌رو بوده است، به‎‌‌‌طوری‎‌‌‌که مجموع بودجه عمومی صرف شده برای جبران کسری از حدود ۱۴۸۰ میلیارد تومان در سال ۱۳۸۵ به ۱۱۱ هزار میلیارد تومان در سال ۱۴۰۰ رسیده و نزدیک به ۷۵ برابر شده است.

 

نمودار ۱- میزان کمک دولت برای پرداخت حقوق بازنشستگی دو صندوق کشوری و نیروهای مسلح- میلیارد ریال

 

با اجرای متناسب‎‌‌‌سازی در سال ۱۳۹۹ و ادامه آن در بودجه ۱۴۰۰ منابع دیگری نیز به صندوق‎‌‌‌ها برای جبران این کسری اختصاص پیدا کرد که اگر این اعتبارات را نیز به محاسبات اضافه کنیم، جمع منابع تخصیص‎‌‌‌یافته به این حوزه در قانون بودجه سال ۱۴۰۰ تقریباً به رقم ۲۲۱ هزار میلیارد تومان می‎‌‌‌رسد. در نمودار (۲) زیر این رقم با برخی ارقام کلیدی بودجه مقایسه شده است.

 

نمودار ۲- مقایسه کمک به صندوق‎‌‌‌ها با ارقام کلیدی بودجه

 

تمام موارد فوق نشان می‎‌‌‌دهد صندوق‎‌‌‌های بازنشستگی نیازمند بازنگری هستند و این بازنگری باید همه‎‌‌‌جانبه باشد. با این توضیح چرا از نظر بسیاری کارشناسان مواد پیشنهادشده در لایحه بودجه ۱۴۰۱ برای بازنگری در قوانین بازنشستگی مورد تأیید نیست؟

به نظر می‎‌‌‌رسد مانند بسیاری دیگر از حوزه‎‌‌‌های مهم سیاست‎‌‌‌گذاری در ایران که نیاز به تصمیم جدی و اقدام ملی دیده می‎‌‌‌شود درباره صندوق‎‌‌‌های بازنشستگی نیز سیاست‎‌‌‌ها درنهایت به مذاکره پشت درهای بسته و تصمیمات غیرکارشناسی وابسته می‎‌‌‌شود. درنتیجه با صرف هزینه‎‌‌‌های اجتماعی بسیار نه اصلاحی صورت می‎‌‌‌گیرد و نه فرصتی برای اصلاح قوانین باقی می‎‌‌‌ماند. در مورد خاص صندوق‎‌‌‌های بازنشستگی و بند «د» تبصره (۲۰) لایحه بودجه مشخص نیست چه مبنای محاسباتی برای این اصلاحات وجود داشته است؟ کدام گزارش اکچوئریال به‎‌‌‌عنوان سند پیوست این سیاست تهیه ‎‌‌‌شده است و برآورد اجرای این سیاست بر منابع مالی صندوق از یک‎‌‌‌طرف و وضعیت مالی بازنشستگان چیست؟ چرا تنها سن بازنشستگی معیار قرار گرفته است، درحالی‎‌‌‌که شرایط احراز ترکیبی از سن و سابقه افراد است؟ آیا افزایش سابقه بر افزایش حقوق بازنشستگی اثر خواهد داشت؟ اگر پاسخ مثبت است اثر آن بر پایداری مالی چگونه خواهد بود؟ چرا یک قانون پایه‎‌‌‌ای در حوزه تأمین اجتماعی باید در قالب یک قانون یک‎‌‌‌ساله (بودجه) مطرح و مصوب شود؟ درباره شاغلان با شرایط خاص که شامل درصد بالایی از حق‎بیمه‎پردازان سازمان تأمین اجتماعی می‎‌‌‌شوند چه تکلیفی تعیین شده است؟ بی‎‌‌‌پاسخ ماندن تمام این سؤالات نشان می‎‌‌‌دهد هیچ پشتوانه کارشناسی (هیچ به معنای دقیق کلمه) برای این بازنگری وجود نداشته است.

موضوع مهم دیگر توجه به برخی ملاحظات اجتماعی در اصلاحات سیستم‎‌‌‌های بازنشستگی است که در ادامه به چند مورد از آن‎‌‌‌ها اشاره شده است:

تدریجی بودن: بازنگری در قوانین بازنشستگی یک امر تدریجی است و نمی‎‌‌‌توان با سیاست‎‌‌‌های یک‎‌‌‌باره درباره آن‎‌‌‌ها تصمیم‎‌‌‌گیری کرد. در عموم کشورهایی که بازنگری‎‌‌‌های موفق داشته‎‌‌‌اند این موضوع مورد توجه بوده است. به این معنی که هرچه افراد به سن بازنشستگی نزدیک‎‌‌‌تر هستند بار کمتری از قوانین را به دوش می‎‌‌‌کشند. آن‎‌‌‌ها سال‎‌‌‌ها به تعهد خود به سازمان عمل کرده‎‌‌‌اند و نمی‎‌‌‌توان در پایان این قرارداد شرایط آن را یک‎‌‌‌طرفه تغییر داد.

گفت‎‌‌‌وگوی اجتماعی: یکی از موضوعات مهمی که در اجرای سیاست‎‌‌‌های اقتصادی و اجتماعی، به‎‌‌‌ویژه در مواردی که آثار اقتصادی و اجتماعی ملموس روی عموم مردم دارد، توجه به گفت‎‌‌‌وگوی اجتماعی است. در فرآیند گفت‎‌‌‌وگوی اجتماعی گروه‎‌‌‌های ذی‎‌‌‌نفع در سیاست در مورد مسائل گفت‎‌‌‌وگو کرده و از منافع گروه‎‌‌‌هایی که نمایندگی می‎‌‌‌کنند دفاع خواهند کرد. از آنجا که سیستم‎‌‌‌های بازنشستگی گروه‎‌‌‌های متنوع و حتی نسل‎‌‌‌های متفاوت را متأثر می‎‌‌‌کند، این گفت‎‌‌‌وگو میان ذی‎‌‌‌نفعان نقش بسیار کلیدی در حل مسئله دارد. توجه به گفت‎‌‌‌وگوی اجتماعی می‎‌‌‌تواند پیامدهای اجرایی شدن یا نشدن سیاست‎‌‌‌ها را برای عموم مردم روشن‎‌‌‌تر کند و سیاستمداران را نیز نسبت به جنبه‎‌‌‌های مغفول‏مانده در بررسی مسئله پیش از اجرا آشنا سازد. با این حال آنچه در سیاست‎‌‌‌گذاری در کشور ما به یک قاعده تبدیل شده این است که تا مسئله‎‌‌‌ای به بحران تبدیل نشود درباره آن فکری نمی‎‌‌‌شود و زمانی که بحران ایجاد شد به‎‌‌‌صورت یک‎‌‌‌باره و با وارد کردن شوک به دنبال اصلاح هستند. روشی که بحران را حل نمی‎‌‌‌کند و بحران بی‎‌‌‌اعتمادی و مقاومت اجتماعی را نیز به مجموعه مسائل اضافه می‎‌‌‌کند.

تک‎‌‌‌بعدی بودن: مورد مهم دیگر آنکه همان‎‌‌‌طور که اشاره شد بحران سیستم بازنشستگی در ایران تنها یک بحران مالی نیست و شاخص‎‌‌‌های مهم دیگر ازجمله سطح کفایت، پوشش بیمه‎‌‌‌ای و رفتار نابرابر سایر معضلات مبتلابه این سیستم است. نمی‎‌‌‌توان تنها به یک بعد مسئله توجه کرد و سایر ابعاد را نادیده گرفت. در این زمینه سال‎‌‌‌هاست کارشناسان بین‎‌‌‌المللی و داخلی لزوم ایجاد نظام چندلایه را گوشزد کرده‎‌‌‌اند؛ نظامی که مطابق آن دولت لازم است حداقلی از حمایت را به همه جامعه ارائه دهد و در مقابل صندوق‎‌‌‌ها را به‎‌‌‌عنوان جزئی از نظام به‎‌‌‌صورت بیمه‎‌‌‌ای و قاعده‎‌‌‌مند اداره کند. چنین بازنگری‎‌‌‌ای هرچند پیچیده‎‌‌‌تر از اصلاحات یک‎‌‌‌باره نظام بازنشستگی است، اما تنها راه نجات است و بدون آن هم جامعه قربانی سیاست‎‌‌‌ها خواهد بود هم مشکل رفع نخواهد شد.

سخن آخر آنکه هرچند بند مربوط به بازنگری در قوانین بازنشستگی از لایحه بودجه حذف شده است، اما نشان از عزم جدی سیاست‎‌‌‌گذاران در انجام این بازنگری دارد. امید است با چنین هشدارهایی راه برای بازنگری دقیق و اصولی باز شود که طی آن هم بحران کاسته شود و هم جامعه متحمل شوک‎‌‌‌درمانی دیگری نشود.■

 

پی‌نوشت:

  1. ISSA

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط