گفتوگوی مطالعات مرز با احسان هوشمند
بخش هفتم
احمد هاشمی: در شمارههای پیشین نشریه چشمانداز ایران در سلسله گفتوگوهایی با احسان هوشمند، پژوهشگر مطالعات قومی، به اهمیت مرزهای گسترده ایران با همسایگان و فرصتها و تهدیدهای آن پرداختیم. شروع این گفتارها همزمان شد با جنگ قفقاز و تحولات گسترده در مرزهای شمال غربی ایران. آنچه در مرزهای شمال غربی کشور در جریان است میتواند تأثیرات عمیقی بر موقعیت ایران در منطقه داشته باشد. این گفتارها فتح بابی است برای طرح بحثهای بیشتر.
در ادامه گفتوگوی مطالعات مرز و پس از وقفهای که در شماره قبل ایجاد شد در این شماره مباحث مربوط به مطالعات مرز با تکیه بر موضوع کردهای ترکیه را ادامه میدهیم. بهعنوان نخستین پرسش بفرمایید کردها در چه مناطقی از ترکیه مستقر هستند؟
در کشور ترکیه افزون بر مردم ترکزبان، گروههای قومی و زبانی و مذهبی دیگری هم زندگی میکنند. لازها، آذریها، ترکمنها، گرجیها، عربها، یونانیها، ارمنیها، آشوریها، کلدانیها، کلیمیان، ایزدیها (یزیدیها)، بلغارها، آلبانیاییها، چرکسها، چچنها، بوسنیاییها، آبخازیها، صربها، ابازینها، لهستانیها، ایرانیتبارها، آسیها، لوانتیها (لاتینهای مسیحی)، تاتارهای کریمه، قزاقها، قرقیزیها و ازبکها ازجمله این اقوام هستند. مردمی که کرد خوانده میشوند یعنی کرمانجها هم بخش قابلتوجهی از جمعیت ترکیه را دربر میگیرند. همچنین گروهی دیگر که به نادرستی کُرد نامیده میشوند یعنی زازاها یا دیملیها (به احتمال زیاد دیملیها) هم در بخش مرکز آناتولی ترکیه ساکن هستند. حداقل سی تا چهل درصد از جمعیت ترکیه را این گروههای قومی تشکیل میدهند.
بیشتر ترکهای کشور ترکیه سنی مذهب و پیرو آیین حنفی هستند که امامی ایرانیتبار است. کردهای ترکیه عموماً سنی مذهب پیرو امام شافعی هستند. گروه زیادی از زازاها و عربها و ترکها هم علوی هستند. علویهای ترکیه بیش از ۱۵ میلیون تن برآورد میشوند. شیعیان و ایزدیها و یهودیها و مسیحیان از دیگر گروههای مذهبی در ترکیه هستند. در دو سده گذشته بسیاری از ایزدیهای ترکیه به دلیل آزارهای وارده و نگرانی درباره جان و مال خود مهاجرت کرده و بخش زیادی از آنان رهسپار آلمان شدهاند. گروهی نیز در ترکیه باقی مانده، اما آیین خود را پنهان کردهاند. سالها پیش در سفری که به دیاربکر داشتم در یکی از مؤسسات فرهنگی با شخصی آشنا شدم و گفتوگوی کوتاهی داشتیم که پس از جدا شدن همکارانش، گفت که کُرد نیست و ایزدی (به زبان خودش اِزدی) است، اما به دلیل نگرانیهای جانی، دین خود را نزد دوستان و همکاران مخفی نگه داشته و کسی از ایزدی بودن وی آگاه نیست! امروزه همچنان حتی در میان کردهای مسلمان ترکیه، ایزدیها احساس امنیت ندارند!
پس از ترکها مردم کرد بیشترین جمعیت را از میان اقوام مختلف در کشور ترکیه به خود اختصاص دادهاند. برخی برآوردها از جمعیت ۳۰ درصدی کردهای ترکیه سخن میگویند که رقم مبالغهآمیزی است، چراکه در سده گذشته گروه زیادی از کردها و ترکها از طریق خویشاوندی سببی و درهمآمیختگی، وضعیت زبانی و هویتی تازهای کسب کردهاند. برآوردهای واقعبینانهتر جمعیت کردهای ترکیه را بیش از ۲۰ میلیون نفر گزارش میکند؛ البته بین ۴ تا ۵ میلیون تن از شهروندان ترکیه هم زازا زبان یا دیملی هستند. برخی زبانشناسان و محققین کردشناس ریشه این گروه را از دیلمستان ایران میدانند.
کردهای ترکیه کرمانجی زبان هستند. این زبان ازجمله زبانهای ایرانی است. زبانهای کُردی مجموعهای به هم پیوسته از زبانها و گویشهایی است که در مجموعه زبانهای ایرانی جای میگیرد و دارای تنوعی از زبانها و گویشها است. بسیاری از سنتهای ایرانی چون نوروز و نیز اسطورههای ایرانی در میان کردهای ترکیه نفوذ دارد. علیرغم ممنوعیت برگزاری جشن نوروز در دهههای گذشته، همواره جمع زیادی از کردهای ترکیه نوروز را از طریق برگزاری مناسک جمعی گرامی میدارند. امروزه محدودیتها برای برگزاری جمعی جشن نوروز کمتر شده است.
قانون اساسی ترکیه این کشور را به هشت ناحیه تقسیم میکند. ناحیه شامل استانداریها و فرمانداریهایی میشود. امروز ترکیه ۸۱ استان دارد و بر اساس برخی برآوردها کردها در حدود ۲۵ استان یا اکثریت هستند یا جمعیت چشمگیری دارند. در مراکز دیگری ازجمله آنکارا و استانبول و ازمیر هم گروه زیادی از کردهای ترکیه سکونت دارند. بنا بر محاسبات موجود مراکز آماری ترکیه، در استانهای جنوب شرقی، نرخ رشد جمعیت مردم کرد بالاتر از نرخ رشد موالید دیگر شهروندان ترکیه است و این روند موجب بروز نگرانی برخی تحلیلگران و سیاستمداران ترکیهای شده است.
در تاریخ معاصر از نظر سیاسی چه رویدادها یا اتفاقاتی در حوزه کردی ترکیه روی داده است؟
با تضعیف ساختار دولت عثمانی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم زمینه برای ظهور جنس تازهای از نیروهای سیاسی در کشور عثمانی فراهم شد که به ظهور ناسیونالیسم عرب و ترک و مانند آن منجر شد. پیش از آن اسلاوگرایی هم در اروپا بهویژه روسیه ظهور کرده بود؛ یعنی این دوره عصر ظهور هویتهای قومی است. بهویژه در اروپای شرقی و بخشی از آسیا و افریقا و البته به دلیل آغاز اعتراضات ضد استعماری و اشغالگری در برخی کشورها ابعاد محلی و طایفهای و عشیرهای یا زبانی و حتی مذهبی به خود میگیرد. در حوزه کردی ترکیه البته آن موضوع ابعاد دیگری هم داشت. خوانندگان و مخاطبان چشمانداز میدانند که در دوره شاه اسماعیل صفوی یعنی دوره ظهور خاندان صفویه، با فرازوفرودهایی بخشی از امرای کُرد به عثمانی پیوستند. جدا شدن بخشی از امرای کرد و پیوستن به عثمانی نهفقط در دوره شاه اسماعیل صفوی دارای اهمیت فوقالعادهای بود بلکه در دورههای بعدی نیز نقش اساسی در تحولات سیاسی در حوزه کردی ایفا کرد. این اتفاق موجب شد از آن به بعد و تا به امروز مرزهای فرهنگی و اجتماعی ایران با مرزهای سیاسی با همسایههای غربی بر هم منطبق نباشد.
با تضعیف عثمانی سلسله شورشهایی در آن کشور روی داد که بخشی از این شورشها در حوزههای کردی بود. در دو سده پایانی امپراتوری عثمانی موجی از شورشها و بیثباتیها در حوزه کردنشین امپراتوری عثمانی روی داد. شورش عبدالرحمن پاشا در سلیمانیه (۱۷۸۶ میلادی) بلباسها، (۱۸۱۸) بدرخان بیگ (۱۸۴۶-۱۸۴۳) یزدانشیر (۱۸۵۵-۱۸۵۳) شیخ عبیدالله (۱۸۸۰) پسران بدرخان، امیر این عالی بیگ و امیر مدحت بیگ (۱۸۸۹) ازجمله این اتفاقات است. البته این شورشها ابعادی عشیرهای یا سیاسی داشت و لزوماً شورشی با محتوای درخواستهای قومی نبود. بدرخان پاشا پسر عبدالله خان که در منطقه جزیره و بوتان در عثمانی از خاندانهای حکومتگر محلی بود ازجمله امرایی است که هم با شورش در برابر دولت عثمانی مبنای تحولاتی در این حوزه بود. فرزندان وی بعدها نقش مهمی در بروز تحولات سیاسی و فرهنگی در حوزه کردی ایفا کردند. ازجمله نخستین نشریات کردی مانند کردستان را در قاهره منتشر کردند و برخی از نخستین سازمانهای سیاسی کرد مانند جمعیت تعاون و ترقی کرد یا جمعیت تعالی کرد را در دوره اضمحلال عثمانی تأسیس کردند.
در این دوره است که معاهده سور امضا میشود؟
در سال ۱۹۲۰ در سور فرانسه تکلیف دولت شکستخورده عثمانی روشن شد. انگلستان و فرانسه و روسیه با عثمانی معاهدهای امضا کردند که بر اساس آن کلیه سرزمینهای عرب عثمانی از قلمرو عثمانی جدا و افزون بر تغییر جغرافیای سیاسی غرب آسیا و بخشی از افریقا و بخشی از بالکان و شرق اروپا، مقرر شد تا یک جمهوری مستقل ارمنی در ناحیه آناتولی شرقی یعنی مناطق کردنشین امروز تشکیل شود و نواحی کردنشین شمال موصل ضمن اینکه خودمختار میشوند حق آنها برای استقلال در سازمان ملل در دوره یکساله به رسمیت شناخته شود. در ۱۹۲۳ در معاهدهای که در شهر لوزان سوئیس منعقد و به نام پیمان لوزان مشهور شد بدون اشارهای به معاهده سور و نیز موضوع کردهای عثمانی پیمان صلحی میان طرفهای جنگ منعقد شد. در این پیمان مسئله کردهای شمال موصل مسکوت ماند. برخی به مغالطه معاهده سور را درباره تمام کردهای منطقه میدانند درحالیکه برخلاف این ادعا که ناشی از ناآگاهی از معاهده سور است، در معاهده سور تنها درباره کردهای عثمانی مطالبی درج شده بود.
شورشهای مسلحانه کردها و زازاها هم در این دوره صورت میگیرد؟
در این دوره یکی از نخستین تحرکات در ترکیه شورش کوچگیری است که در منطقه درسیم توسط قبایل قزلباش یا علوی ترکیه صورت گرفت. سران قبایل دشمن عثمانیها بودند و از مصطفی کمال حمایت میکردند. دشمنی این گروه با خلفای عثمانی بیشتر ابعادی مذهبی داشت. این شورش ماهیتی مذهبی داشت و علویهای زازا زبان ترکیه پرچمدار آن بودند؛ یعنی تسلط سکولارها را بر ترکیه بهتر از تسلط خلیفه سنی مذهب بر ترکیه میدانستند.
در ۱۹۲۵ یعنی پس از تشکیل دولت ترکیه نوین شورش شیخ سعید پیران روی داد. ترکیه تحریک این شورش را به انگلیس نسبت داد. این شورش هم از مناطق زازا شروع شد و بیشتر قسمتهای مناطقی مانند دیاربکر و ماردین را دربر گرفت. سازماندهنده اصلی این شورش، انجمن مستقل کردستان انجمن آزادی بود. در مارس ۱۹۲۵ شورش تقریباً پایان یافت و شیخ سعید و سایر رهبران شورشی تا ۲۹ ژوئن به دار آویخته شدند. در پاییز سال ۱۹۲۷، شیخ عبدالرحمن (برادر شیخ سعید) مجموعهای از حملات به پادگانهای ترکیه را آغاز کرد. پس از شکست و سرکوب شورش شیخ سعید پیران تعدادی از نیروهای سیاسی ازجمله کامران بدرخان، جلادت بدرخان، ممدوح سلیم و مهدی سعید (برادر شیخ سعید پیران) در سال ۱۹۲۷ کمیته خویبون یا مستقل بودن یا خود بودن را تأسیس کردند. گفته میشود این گروه ارتباطی هم با ارمنیان داشت. بخش نظامی کار هم به احسان نوری پاشا سپرده شد. جلادت بدرخان هم بهعنوان رئیس این سازمان انتخاب شد. روزنامهای نیز به نام آگری یا آتش، (نام کردی کوه آرارات) منتشر کردند. این شورش در سال ۱۹۳۰ توسط ارتش ترکیه بهشدت سرکوب شد. ترکیه همزمان با آغاز شورش احسان نوری پاشا ایران را متهم به کمک و یاری این شورش میکرد. رایزنی دیپلماتیک ترکیه و برخی گزارشها از نواحی مرزی درباره اینکه گروهی از رؤسای ایل جلالی نیز با احسان نوری پاشا همکاری میکنند موجب شد تا بهتدریج دولت وقت ایران به نیروهای ترکیه اجازه دهد تا از چالدران به خاک ایران وارد شده و سپس با دور زدن نیروهای شورشی از طریق آرارات کوچک به نیروهای شورشی احسان نوری پاشا یورش برند. این اقدام ایران موجب شد تا هم ارتش ترکیه از طریق خاک ایران بتواند به شورشیها حمله کند هم دولت ترکیه آرارات کوچک را ضمیمه خاک خود کند و در مقابل حاکمیت زمینهایی در منطقه چالدران را به ایران دهد. در سال ۱۹۳۲ طبق توافقنامه ایران و ترکیه کنترل آرارات کوچک به ترکیه واگذار شد. رهبر بخش نظامیکردهای شورشی یعنی احسان نوری پاشا به ایران پناهنده شد.
خوی بوون در مرامنامه خود تأکید کرده بود که با ایران نسبت برادری دارند و خون قهرمانان ایرانی در رگ نیروهایشان میجوشد. این جریان تلاش داشت خود را بخشی از نبرد اسطورهای و تاریخی میان ایران و توران جلوه دهد، اما این رویکرد موجب نشد تا دولت ایران به حمایت جدی از آنها بپردازد. پیش از آن سیاستمدارانی چون محمدعلی فروغی در واکنش به شورش شیخ سعید پیران تأکید کرده بودند که تخم لق کردستان مستقل را انگلستان کاشته است و از این نظر با نظر دولت ترکیه همراهی کرده بودند. این نظرها در داخل ایران و در میان دولتمردان ایرانی نیز اثر گذارده بود. احسان نوری پاشا و همسرش و مادر همسرش و تعدادی از نیروهایش به ایران پناهنده و سالهای طولانی در ایران زندگی کردند. وی با دریافت مقرری کمی در ایران مستقر بود. در دهه چهل خورشیدی نیز از طرف دولت ایران برای سخنرانی در میان سازمان دانشجویان کرد اروپا عازم اروپا شد و سخنرانی کرد. همزمان با تحولات شمال عراق و شورش ملامصطفی بارزانی دولت وقت حمایت بیشتری از احسان نوری پاشا به عمل آورد. وی در سال ۱۳۵۶ بر اثر تصادف موتور درگذشت و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد. احسان نوری پاشا میتوانست در ایران در شرایط بهتری روزگار بگذراند که متأسفانه مسئولین کشور نتوانستند یا نخواستند از این شخصیت سیاسی حمایت بیشتری کنند.
در ۱۹۳۷ مسیحی نیز شورش شیخ یا سید رضا درسیمی از زازاهای علوی در منطقه درسیم (امروزه تونجلی نامیده میشود) روی داد که هزاران تن از نیروهای حامی و نیز دیگر ساکنان منطقه کشته شدند. درباره این قیام و ابعاد کشتار صورت گرفته در ترکیه نیز در سالهای اخیر جنجالهای سیاسی و رسانهای روی داده است.
افزون بر سرکوب شورشهای مسلحانه در ترکیه، برخی اقدامات حقوقی و قانونگذاری نیز موجب محدودیتهایی برای اقوام بهویژه کردها در ترکیه شد. طبق قوانینی که در مجلس ترکیه مصوب شد کاربرد واژگان و مفاهیمی چون کرد و کردستان در ترکیه ممنوع و عواقب کیفری در پی داشت. بهجای کردها هم مفاهیم و الفاظی چون هموطنان یا شهروندان محترم ساکن در جنوب شرقی رواج یافت. بهکارگیری واژه ترکهای کوهی هم از این دوره در ترکیه رواج مییابد.
لازم است ذکر شود قانون اساسی جدید ترکیه در اکتبر سال ۱۹۲۴ در مجلس تصویب شد و بر اساس آن در ترکیه جمهوری اعلام شد. در قانون اساسی جدید استفاده از زبان کردی در اماکن عمومی ممنوع شد. با اجرایی شدن این قانون در ترکیه در دورهای چند دههای بهتدریج شهروندان کرد و کرمانجی یا زازای ترکیه توانایی صحبت کردن به زبان کرمانجی یا زازا را از دست دادهاند؛ یعنی اینک بسیاری از مردم ترکیه که پدرانشان کرمانج یا زازا بودهاند نمیتوانند به زبان اجدادی خود صحبت کنند. حتی برخی از رهبران سیاسی احزاب کرد ترکیه نیز توانایی کرمانجی یا زازایی صحبت کردن را ندارند.
این اقدامات قانونی همان اصلاحات زبانی و تلاش برای تغییر زبان عثمانی در ترکیه است؟
اصلاح زبانی اتفاق دیگری است که پیش از تشکیل دولت ترکیه جدید و در میانه سده نوزدهم مسیحی در عثمانی بهتدریج در حوزه عمومی و رسانهای آغاز شد؛ یعنی پس از ظهور پانترکیسم در میان تاتارهای کریمه و قفقاز بهتدریج ترکیسم در عثمانی هم هواخواهانی یافته و بهمرور درخواست اصلاحات زبانی آغاز میشود. زبان عثمانی آمیختهای از زبانهای فارسی و عربی (که بخش بزرگی از عربی نیز از زبان فارسی وارد شده بود) و ترکی بود. حضور بزرگانی چون شیخ شهابالدین سهروردی، احیاکننده حکمت خسروانی ایران باستان که دورهای از عمرش را در آناتولی گذرانده بود میتواند نشانهای از حضور دیرین زبان فارسی در این منطقه باشد. پس از ظهور سلاجقه روم زبان فارسی در آناتولی مرکزی در دربار ترکانی که تازه پا به منطقه آناتولی گذارده بودند رواج قابلتوجهی یافت. حضور بزرگان فرهنگ و ادب و عرفان و تصوف ایرانی که سرآمد آنان مولوی جلالالدین بلخی است، نمایشی باشکوه از نفوذ زبان فارسی در این دوره در قونیه و سراسر ترکیه امروز است.
زبان عثمانی در واجشناسی، مجموعه لغات و وام واژهها و ساختار تحت تأثیر زبان فارسی قرار داشت. افزون بر آنکه رسمالخط آن فارسی-عربی بود. زبان فارسی نیز در دربار سلاطین عثمانی نفوذ زیادی داشت. نقل است حتی برخی نویسندگان و ادبای این کشور که به زبان فارسی تسلط داشتند گاه خود را به نام ایرانی معرفی میکردند تا در دربار عثمانی ارج و قرب بیشتری داشته باشند. باقی ماندن آثار فراوانی اعم از نسخ خطی و سنگنوشتهها و کتیبهها نشانی از عمق نفوذ زبان فارسی در عثمانی است که این نفوذ توسط عثمانیها تا دل اروپا استمرار پیدا کرد.
پس از ظهور اندیشههای جدید و نوعی تجددگرایی در عثمانی و سپس با ظهور ایدههای جدید پانترکی و اقدامات این دسته از شخصیتها، نظام هویتی جدید برای مردمان ساکن در عثمانی که در حال احتضار بود طراحی شد. هرچند آفتاب عمر امپراتوری عثمانی به سر رسید، اما به قول ترکشناس انگلیسی، جفری لوئیس زبان ترکی عثمانی یعنی زبان ادبی و اداری عثمانی تا میانه سده بیستم به حیات خود ادامه داد. البته در دوره عثمانی تا اواخر سده نوزدهم و اوایل سده بیستم مفهوم ترک در عثمانی نشانهای از کنایه تلقی میشد و دهاتیها و روستاییان و دهقانان، با طعنه ترک خطاب میشدند! اگرچه ترکگرایان در عثمانی و سپس در دوره آتاتورک در تلاش بودند تا ترکی را سرهسازی کنند و ایرانزدایی و هویتزدایی از زبان عثمانی در دستور کار قرار گرفت و برای حذف زبان فارسی و عربی از زبان ترکی اقدامات خود را در قالب نشریات و روزنامهها و سپس کتابها و جلسات و تأسیس انجمنها ادامه دادند، اما موفقیت این پروژه نیازمند قدرت آتاتورک بود تا بهسرعت فارسیزدایی و عربیزدایی از پیکره و ساختار زبان ترکی آغاز و به قول جفری لوئیس به کامیابی فاجعهباری منجر شود. کامیابی از این نظر که پس از چند دهه زبان جدیدی در ترکیه عمومیت یافت که پیش از آن بیسابقه بود، اما فاجعهبار چون امروز نسل جدید حتی از درک مطالب و خواندن مطالب و کتابها و نوشتههای صدسال گذشته و حتی دوره اصلاح زبانی نیز ناتوان هستند. مثلاً یک سخنرانی مصطفی کمال با زبان اصلاحشده نوشته و منتشر شده و در اصلاحات مستمر بعدی نیز این روند موجب شده تا در انتشار جدید و دوباره نشر این سخنان، تغییرات و دگرگونیهای زیادی روی دهد! به قول جفری لوئیس «شاید یکی از توجهبرانگیزترین درسهایی که میتوان از این پژوهش گرفت پی بردن به بردن به نیروی عظیم سیاست و قدرت بیسابقه دولتهای معاصر باشد. زیر و زبر کردن زبان مردم در طول چند سال، با کیفیتی که در گذشته صدها سال زمان میبرد، مؤید همین واقعیت است. در ترکیه، این دگرگونی بهاندازهای عمیق و گسترده است که ارتباط فرهنگی نسلهای پس از اصلاح زبان نویسندگان قبل و اصلاح را قطع کرده است». درباره ابعاد اصلاحات زبانی و انقلاب زبانی در ترکیه پیشنهاد میکنم خوانندگان علاقهمند کتاب اصلاح زبان ترکی موفقیت فاجعهبار اثر جفری لوئیس را بخوانند. این کتاب تحلیلی و ارزنده توسط یکی از مهمترین و آخرین ترکشناسان جهان است که به شیوایی و روانی توسط آقای دکتر طاهر خدیو به فارسی ترجمه و توسط نشر شیرازه روانه بازار کتاب شده است.
در ادامه اصلاحات زبانی و با اعلام نظریه منسوخ و ردشده و غیرعلمی «زبان خورشید» توسط آتاتورک یعنی با رویکردی سیاسی و ایدئولوژیک گفته میشد که همه زبانهای بشری بازماندگان یک زبان اولیه آسیای مرکزی هستند. این نظریه سپس ادعا میکرد که تنها زبانی که کم و بیش همانند این زبان اولیه باقیمانده زبان ترکی است. این نظریه تحت تأثیر دیدگاه یک فرانسوی بود که توسط آتاتورک پذیرفته و اشاعه یافت و بعدها به تاریخ پیوست. با اعلام نظریه زبان خورشید مقداری از روند اصلاحات زبانی کاسته شد چون ریشه همه زبانهای ترکی بود و برای هر واژه و مفهومی یا حتی نامی تلاش میشد ریشهای ترکی خلق و یا جعل شود! و چنین بود که یک دولت موفق میشود تا بنیان یک ملت را طراحی و سازهبندی کند؛ یعنی بنیان یک ملت ساخته میشود که برساختهای نوین است.
فراموش نکنیم همچنان دولتمردان ترکیه و حتی آکپارتی یعنی حزب عدالت و توسعه خود را متعهد به توسعه زبان ترکی میداند که در ادامه سیاستهای قبلی دولتهای پیشین است. آقای اردوغان در ماه گذشته و در خلال مراسم اهدای جوایز استفاده صحیح از زبان ترکی در رسانههای سمعی و بصری در سال یونس امره گفت: «هر کلمه از زبان ترکی برای ما همانند جواهری گرانقیمت است». وی در این جلسه گفت: «تلاش برای زنده نگاه داشتن زبان ترکی یک مبارزه ملی است و مبارزه ما در راه حفظ، توسعه و غنیسازی زبان ترکی، در اصل یک مبارزه ملی است». سخنانی از این دست و مواضع سایر سیاستمداران ترکیه امروز نشانگر سهم اصلاحات زبانی و توجه به این ابزار در پیشبرد منافع ترکیه با کانون زبان ترکی است.
به تحولات سیاسی در حوزه کردی بازگردیم. پکک چگونه تأسیس شد؟ تأسیس این حزب چه پیامدهای در ترکیه و منطقه بر جای گذارد؟
حزب کارگران کمونیست ترکیه یا حزب کارگران کردستان مشهور به پکک توسط عبدالله اوجالان پایهگذاری شد. اوجالان اهل استان شانلی اورفای ترکیه است. وی در دوره تحصیل عضو سازمانی چپ و مارکسیست بود او در دوره دانشجویی به عضویت این جریان درآمده بود. در میانه دهه ۷۰ چپها و کمونیستهای ترکیه توسط ارتش و سازمان امنیت ترکیه سرکوب شدند. در این دوره است که اوجالان و همفکرانش بنیان سازمان پکک را میگذارند. افرادی چون جمیل با یک، علی حیدر قیطان و نورالدین صوفی ازجمله افرادی هستند که در جریان تأسیس پکک با وی همراه بودند، همسر سابق اوجالان یعنی کثیره ییلدریم نیز در این دوره با اوجالان همراهی میکرد. البته سکینه جانسیز نخستین زنی بود که به عضویت شورای رهبری پکک در آمد. وی در سال ۲۰۱۳ در فرانسه ترور شد. همچنین چهار نفر دیگر از رهبران اولیه این گروه از حزب خارج و به زندگی عادی روی آوردهاند. از این میان باکی قرار و حسین توکگولر در اروپا و علی گوندوز و عباس گوکتاش در ترکیه زندگی میکنند. همچنین گفته میشود تعدادی از رهبران پکک به دستور اوجالان و حزب پکک به قتل رسیدهاند. ازجمله این افراد شاهین دونمز، علی چتینر، عبدالله کورمال، رسول التنوک، صوفی کاراکوش و محمد توران را میتوان نام برد.
اوجالان با ایدئولوژی مارکسیستی در این دوره کتاب مانیفست را نوشت. این اثر رویکرد آتی پکک را مشخص کرد. پکک در ابتدای تأسیس تمرکز قابلتوجهی بر روستاییان و زنان و دختران داشت و کمتر در جذب تحصیلکردهها موفق بود. اوجالان در مانیفست میگوید که روشنفکران و افراد تحصیلکرده تجدیدنظرطلب و اهل نق زدن هستند و لذا باید روی روستاییان و دختران تمرکز کرد. در سال ۱۹۸۴ پکک درگیریهای خونین خود با دولت ترکیه را شروع کرد. جذب دختران اگرچه دلایل بهظاهر ایدئولوژیک و زنگرایانه داشت، اما ناشی از این واقعیت بود که در جامعه سنتی ترکیه بهویژه در میان کرمانجهای ترکیه تعصبهای ناموسی بسیار عمیق و ریشهدار بود و درنتیجه یکی از بالاترین آمارهای قتلهای ناموسی در این حوزه روی میداد. درنتیجه اگر دختری وارد این سازمان میشد و راه کوهستان را در پیش میگرفت، امکان بازگشت برایش وجود نداشت؛ یعنی ورود به سازمان و حزب یعنی راه بیبازگشت.
بحث پکک تازه به نقاط بااهمیت خود نزدیک میشود؛ اگر موافق هستید، ادامه بحث را در شماره بعد پیگیری کنیم.■