حسن عشایری
فوروپسیکولوژی (عصب روانشناسی) شاخهای از علوم اعصاب است که رابطه ساختار (مغز) و رفتار و کارکردهای ذهن را بررسی میکند.
پدیدههای زندگی انسان با علم، فلسفه، هنر و دین تفسیر میشوند. رویکرد علوم کشف ارتباطات نسبتاً پایدار عالم هستی است. ادیان با تکاملی آیینی در جستوجوی معنای وجود و زندگی انساناند. فلسفه علمی تفسیر رویدادها، دانش و بینش را به عهده دارد. هنر در کنار واقعیت، فرای واقعیت خلاق بوده و جنبههای زیباییشناختی را به وجود میآورد.
در دو سه دهه اخیر مرزهای متدلوژی نگرشها به هم نزدیکتر شده است و سعی بر پیدا کردن زبان مشترک مشاهده میشود. فهم و تفسیر علم نیاز به دانش و حتی تخصص پردازش اطلاعات را ضروری میسازد و جنبه هیجانات عواطف الزاماً دخالت مستقیم ندارند. بدون سواد فعالیت علمی میسر نیست. تولیدات هنری در طیف گستردهای در جامعه بشری استفاده میشوند، صرفنظر از جنبههای تخصصی هنر که صاحبنظران بررسی میکنند، موسیقی به زبان بینالمللی نزدیکتر است. اثرگذاری بدون دانش علمی هم امکانپذیری است. هنر نیز در روند تحول تاریخ بشر بازتاب تأثیر فرهنگ، مدنیت است. ناگفته نماند در قرن اخیر، مکاتب انتقادی تأثیر سیاست، اقتصاد و تحولات اجتماعی در تولید و تفسیر هنر در جامعه مصرفی و پدیده ازخودبیگانگی انسان مدرن بحثهای جالبی را ارائه میدهند. گرایشها و تولیدات نسل جوان در زمینه موسیقی بحث مفصلی را ایجاب میکند، هنوز نظرگاههای آدورنو و متأخرین مورد بحث و جدل است. پژوهشهای دقیق آزمایشگاهی تأثیر موسیقی بر سامانه مغز و اعصاب بخشی از بحثهای اعتقادی را تأیید میکند. به قول زندهیاد شجریان، موسیقی فقط برای وقتگذرانی و حال کردن نیست، بلکه موسیقی باید فکر و اندیشیدن را هم القا کند. غفلت و یادزدایی میتواند از عوارض پناه آوردن به برخی از فرآوردههای موسیقی نیز باشد. در این مختصر اشاره به نکات ذکرشده را ضروری میدانستم. پیش از اینکه تأثیر موسیقی بر سامانه مغز و اعصاب را گزارش دهم، میخواهم به فعالیتهای انجمنهای علمی موسیقیدرمانی در سطح بینالمللی اشاره کنم که پژوهش، آموزش و خدمات را به عهده دارند و بخشهای رسمی آکادمیک کارشناسی و متخصص موسیقیدرمانی آموزش میدهند که در طیف گستردهای خدمات ارائه میدهند. در ایران نیز فعالیتهایی در سطح دانشکده و انجمنهای تخصصی وجود دارند و برای آینده امیدوارکننده هستند. پژوهشهای علمی مستند و معتبر از نظر روششناسی تأثیر موسیقی در دوره جنینی با رشد سامانه عصبی و تحریکپذیری مدار شنوایی گزارش میدهند که با تکنولوژی آزمایشگاهی در بطن مادر آبستن واکنش و حرکتی اندامها مشاهده میشود. کودکانی که در دوره جنینی بهطور منظم و با رعایت اصول علمی موسیقی شنیدهاند، در یادگیری زبان و رشد فرآیندهای ذهنی تسهیل پیدا میکنند.
فارابی در رساله معروف، موسیقی را بررسی کرده و تأثیرش را در سه بعد مطرح میکند: ۱. موسیقی احساسانگیز؛ ۲.موسیقی نشاطانگیز؛ و ۳. موسیقی خیالانگیز.
روانشناسان، فیلسوفان و قومشناسان درباره موسیقی نظرگاههای متفاوتی دارند. در اثر موسیقی بر رفتار حرکتی (موسیقی ارتشی و نظامی) متفقالقولاند. تأثیر موسیقی بر سازمانبندی حرکات ظریف و ماهیچه و اعصاب گفتار کاربرد گستردهتری پیدا کرده است. موسیقی ریتمیک-ملودیک در فعالیت نقاشی، گرافیک و کارهای دستی ظریف با خلاقیت هنری اثر مهمی دارد. صوت سازمانیافته در بعد زمان در مغز پردازش میشود و توجه و تمرکز را استمرار میبخشد. اگر موسیقی همراه با کلام باشد، میتواند حواسپرتی ایجاد کند. کلام در نیمکره چپ تحلیل و تجربه شود و مدار موزونی ویژهای را هم تحریک میکند و فراخنای توجه را تغییر میدهد. در بیماران سکته مغزی (نیمکره چپ در راستدستها) که اغلب دچار زبانپریشی (آفاری) میشوند با بهرهگیری از نیمکره راست که توسط جسم بنیهای با نیمکره مقابل در ارتباط است، توسط آواز آهنگین و موسیقی با آرایش اطلاعات ریتمیک-ملودیک توانبخشی زبانپریشی سریعتر و با کیفیت بهتر انجام میگیرد.
زیربنای علمی این مکانیسم در انعطافپذیری سامانه عصبی (نوروپلاسیتی) است و قابل توجیه است. اصولاً یادگیری موسیقی و فعالیت نظمیافته توان انعطافپذیری سامانه عصبی را تقویت میکند و بهویژه در کودکان و دوره مهدکودک و پیشدبستانی و دوره آغازین در آموزش و پرورش، کیفیت یادگیری را تسریع کرده و خلاقیت و حل مسئله را ایجاد میکند.
مطالعات عصب روانشناختی نشان میدهد شنیدن و فعالیت موسیقیایی فراتر از سامانههای حسی-حرکتی بر کارکرد لیمبیک؛ یعنی پردازش اطلاعات هیجانی-عاطفی تأثیر شگفتانگیزی دارد. مدارهای عصبی مربوطه در سطح انگیختگی، حافظه، یادگیری، زبان، شناخت و پیشبینی رفتار تحت تأثیر و تغییر هستند، حتی در اشخاصی که در حالت بیهوشی هستند القای موسیقی میتواند تحت شرایطی در بهبودی برقراری ارتباطات زیر قشر مخ به بالا مؤثر واقع شود. اصولاً کارکرد سامانه عصبی مرکزی در جهت یکپارچگی اطلاعات حسی-حرکتی، هیجانی کار میکند. در شرایطی پدیده حسآمیزی ایجاد میشود، یعنی تصویر، رنگها و کلام با موسیقی در ذهن ترکیب میشوند.
بیان «جیغ بنفش» صدای گرم و… نشاندهنده حسآمیزی است. این پدیده از خلاقیت هنری به طرز مرموزی مشاهده میشود. معروف است که موسیقدان راسی کورماکوف و عدهای دیگر با تمرکز روی تابلوهای نقاشی ویژه (سمفونی و گلها) همزمان شنیداری را هم تجربه میکردند.
عصبشناس معروف، اولیور ساکس، از موردی در کتابش گزارش میدهد؛ با اینکه شنوایی را از دست داده بود هرچند تجربه شنیدن موسیقی را در مغز داشته، البته این مورد موسیقیدان بوده و در تمام عمرش با خلاقیت، عشق و علاقه به موسیقی زندگی کرده بود. بیماران آلزایمر در دوره هنوز خفیف اختلال حافظه و کارکردهای روزمره زندگی و بیماران پارکینسون در فعالیت گروهی و همراه با حرکات موزون کاهش علائم بالینی را تجربه میکنند؛ البته ما از واژه موسیقیدرمانی اجتناب میکنیم و اشاره داریم به ارتقای نسبی کیفیت زندگی بیماران. مشاهدات مقدماتی (در سطح پایاننامه دکترای دندانپزشکی) القای موسیقی در فرآیند دندانپزشکی آستانه درد را در سطح معناداری کاهش داده و استرسزدایی مشاهده میشود.
ناگفته نماند در قرن اخیر مکاتب اقتصادی تأثیر حاکمیت و قدرتهای اجتماعی (سیاسی-اقتصادی) در تولید و تفسیرمند در جامعه مصرفی با ازخودبیگانگی انسان، موسیقی را که از انتزاعیترین هنرها محسوب میشود مورد بحث قرار گرفته است. به گفته والتر بنیامین هر جا از موفقیت صحبت میشود، بد نیست از بربریت نیز غافل نشویم. دیدگاه آدورنو درباره موسیقی هنوز مورد بحث و جدل است. به قول کنفوسیوس اگر به ارزیابی فرهنگ دورانی از تاریخ بشر میپردازید، به هنر موسیقی توجه خاص داشته باشید تا به عمق برسی دست پیدا کنید.■
- عصبشناس و معلم بازنشسته دانشگاه