گفتوگو با بهزاد نبوی
مهندس بهزاد نبوی در دولتهای محمدعلی رجایی و میرحسین موسوی حضور داشته و در دوران جنگ رئیس ستاد بسیج اقتصادی بوده است. وی در برنامهریزی و سیاستگذاری در آن دوران نقش مهمی داشته است. نبوی در گفتوگو با چشمانداز ایران از تجربیات دولت جنگ در خودکفایی و تأمین مایحتاج ضروری مردم میگوید.
در زمان جنگ، باوجود مشکلات عدیده، بسیاری از کارخانهها به فعالیت خود ادامه میدادند و تا سال ۱۳۶۴ و تا پیش از سقوط چشمگیر قیمت نفت، سرانه تولید ناخالص ملی حفظ شد. لطفاً مختصری درباره وضعیت صنایع و کارخانهها در آن دوران بفرمایید.
با سلام و سپاس از شما و خوانندگان که این فرصت را به من دادید، در پاسخ به پرسشتان باید بگویم تا اواخر سال ۱۳۶۴، علیرغم تداوم جنگ، اوضاع اقتصادی کشور خوب بود. شاخصهای کلان اقتصادی، بهترین وضعیت را پس از پیروزی انقلاب در سالهای ۱۳۶۲ و ۱۳۶۳ داشتند. صنایع هم با حداکثر ظرفیت تولید میکردند و طرحهای توسعه و خودکفایی آنها هم یکی پس از دیگری به مرحله اجرا و بهرهبرداری درمیآمد.
از اواخر سال ۱۳۶۴، در اثر سقوط ناگهانی قیمت نفت، حتی به قیمت هر بشکه ۵ دلار از یکسو و کاهش بسیار زیاد تولید این محصول به دلیل بمبارانها و موشکباران گسترده خطوط لوله و پایانههای صدور نفت و کشتیهای نفتکش حامل نفت ایران توسط عراق از سوی دیگر، کشور با بحران اقتصادی روبهرو شد و صنایع دچار رکود شدید و بعضاً توقف کامل تولید شدند و تا سال ۱۳۶۸ وضع به همین منوال ادامه یافت.
با پایان جنگ مشکل بمبارانها و کاهش مقدار صدور نفت حل شد و قیمت نفت صادراتی هم پس از چهار سال بهتدریج شروع به افزایش کرد.
گرچه تا اواخر سال ۱۳۶۳، به دلیل درآمد سالانه حدود ۲۰ میلیارد دلار بابت صدور نفت و مدیریت قابلقبول، چنانکه ذکر شد اوضاع اقتصادی کشور و بهتبع آن صنایع خوب بود، ولی در سالهای ۱۳۶۵، ۱۳۶۶ و ۱۳۶۷، به دلیل کاهش شدید درآمدهای نفتی به زیر ۷ میلیارد دلار در سال و ادامه جنگ پرهزینه -حداقل ۳ میلیارد دلار از ۷ میلیارد دلار درآمد ارزی کشور صرف جنگ میشد- اوضاع اقتصادی کشور بسیار بحرانی شد. دقیقاً به یاد ندارم که در سال ۱۳۶۷ یا سال ۱۳۶۸، کسر بودجه دولت ۱۰۰ درصد بود؛ یعنی ۲۰۰ میلیارد تومان درآمد و ۴۰۰ میلیارد تومان هزینه، علیرغم صرفهجویی زیادی که میشد! به باور من اوضاع اقتصادی کشور، امروز بهمراتب از آن سه سال، که خود بدترین سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بودند، بدتر است و نباید کاستیها و بحران امروز را بهحساب ناکارآمدی مجریان گذاشت.
در سالهای پایانی جنگ قدمهایی در زمینه خودکفایی برداشته شده بود، بهخصوص در تولید مهمات. پس از پایان جنگ چه اتفاقی افتاد که با وجود بازگشت کشور به شرایط عادی صنایع کشور همچنان وابسته ماند؟ برای نمونه با گذشت بیش از سه دهه از آن سالها با شدت گرفتن تحریمها و خروج شرکتهای خارجی صنایع خودروسازی دچار رکود شدیدی شد. دلیل این ناکارآمدی چیست؟
بحث تولید مهمات و تجهیزات مورد نیاز بخش دفاعی کشور، الزاماً ربطی به خودکفایی نداشت. نیروهای مسلح، با توجه به تداوم جنگ، خالی شدن انبارها و نبود امکان خرید از خارج، در تأمین نیازهای دفاعی و خصوصاً مهمات پرمصرف توپ و خمپاره دچار مشکل جدی شده بودند. صنایع دفاع هم بهتنهایی قادر به تأمین نیازهای موجود نبود. از سوی دیگر واحدهای تولیدی هم به دلیل کمبود ارز دچار رکود و تعطیلی بودند که پیشتر توضیح دادم. در چنان شرایطی خطوط تولید بسیاری از واحدهای ریختهگری، ماشینسازی و ساخت تجهیزات که عمدتاً مربوط به صنایع سنگین میشدند، با استفاده از امکانات و ارز بخش دفاع بهصورت سه شیفت در خدمت بخش دفاعی قرار گرفتند. برای نمونه واحدهای تولید موتورهای پیکان، موتورهای دیزلی بنز و ماشینسازی تبریز با تغییر خطوط تولید به تولید مهمات و واحدهای کشتیسازی، نظیر صدرا و کشتیسازی خلیجفارس و ماشینسازی اراک، آذرآب، هپکو، واگن پارس و…، که در صورت داشتن ارز مأموریتهای مهم دیگری داشتند به ساخت پلهای نظامی و دیگر تجهیزات نظامی پرداختند. حتی آذرآب که میبایست بویلرهای نیروگاهی بسازد، با یکی از شرکتهای طرف قرارداد صنایع سنگین قرارداد ساخت لولههای توپ منعقد کرد که نیروهای مسلح بهشدت نیازمند آن بودند؛ البته با پایان جنگ عملاً امکان بهرهبرداری حاصل نشد.
البته درباره خودکفایی صنایع سنگین کشور، در سالهای ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۷ که به دلیل مسئولیتم از آنها مطلعم، اقدامات زیادی صورت گرفت که متأسفانه احتمالاً بعدها پیگیری نشد. برای نمونه در آن دوره با سرمایهگذاریهای متعددی با مشارکت شرکت دایملر بنز آلمان در ساخت کامل موتور، گیربکس، اکسل و شاسی کامیون، اتوبوس، کامیونت و مینیبوس به خودکفایی تقریباً کامل در ساخت خودروهای دیزلی با ظرفیتهای بالا دست یافتیم. ظرفیت ساخت کامل ۱۵ هزار کامیون و کامیونت و ۵ هزار اتوبوس ایجاد و بسیاری از آن ظرفیتها بهرهبرداری شد. آن زمان سالانه بیش از ۳۰ هزار موتور دیزلی درونسوز در اندازههای مختلف در کشور ساخته میشد که آن تعداد در حال حاضر به حدود دو یا سه هزار موتور کاهش یافته است!
درباره ساخت کامل خودروهای بنزینی نیمهسبک نظیر نیسان، سرمایهگذاریهای گستردهای صورت گرفته و به بهرهبرداری رسیده که از سرنوشت امروز آنها بیاطلاعم. پس از توقف مونتاژ پیکان در ایران، کارخانه تالبوت انگلیس که عمدتاً برای ایران تولید میکرد، متوقف شد و توانستیم با بهرهگیری از سهمیه ارزی «طرحهای مهم دهه اول انقلاب» به قیمت نازل ۹ میلیون پوند انگلیس تمام ماشینآلات تالبوت و سازندگان جنبی پیکان را خریداری کرده و به ایران بیاورم و از آن پس تا زمانی که پیکان و قطعات یدکی آن موردنیاز بود، همهچیز آن در داخل تولید میشد.
درباره تراکتور و ماشینهای راهسازی که از دوره رژیم گذشته بهصورت مونتاژ کامل تولید میشد، در فاصله سالهای ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۷، اولاً در ساخت کامل و ثانیاً تولید تراکتورهای «سیتریگوسن» بهجای تراکتورهای کمکیفیت رومانی و ساخت ماشینآلات راهسازی لیبهر آلمان خودکفا شدیم. خط تولید بویلرهای نیروگاهی، ماشینتراشهای آلمانی بهجای ماشینتراشهای ساخت چکسلواکی، واگنسازی مدرن آلمانی، کشتیسازیها و… برای نخستین بار در ایران راه افتاد.
البته باز هم باید تأکید کنم که بحرانهای امروز صنایع کشور، تا آنجا که اطلاع دارم، ربطی به سوءمدیریت ندارد و ناشی از تحریمها و بحرانهای اقتصادی است؛ البته در برخی از مشکلات نظیر مشکل هپکو، شاید واگذاری به بخش خصوصی کمصلاحیت نیز مؤثر بوده است که البته من در این مورد اطلاعات کافی ندارم.
مشابهتهایی میان شرایط جنگ و تحریمهای گسترده کنونی وجود دارد. آیا میتوان از الگوی اداره کشور در جنگ هشتساله برای شرایط کنونی استفاده کرد؟
به نظر من مواردی از الگوی اداره کشور در جنگ که قابلاستفاده در شرایط کنونی است، یکی رساندن کالاهای اساسی و ضروری مورد نیاز مردم با قیمت کم و حداقل مورد نیاز به دست مردم و درواقع نوعی سهمیهبندی با روشهای مدرن امروزی است. مورد دیگر کنترل واردات، برای حفظ درآمد ارزی حداقل کشور است.
شما در جایی گفتید که هنگام پذیرفتن مسئولیت در دولت تجربهای نداشتید و همه یا از پشت میز دانشگاه آمده بودید یا از زندان. با این همه کشور با درآمد۴ میلیارد دلاری اداره میشد. در حال حاضر ما دستکم ۴۰ میلیارد دلار صادرات غیرنفتی و مقداری صادرات نفت داریم، با این حال با رکود شدید و تورم افسارگسیخته دستبهگریبان هستیم. چرا هماکنون از انباشت تجربیات سالیان گذشته استفاده نمیشود؟ آیا بخشی از این مشکلات به دلیل حذف نیروهای کارآمد به دلیل گرایشهای سیاسی است؟
اولاً، درآمد نفتی کشور در سالهای ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۷ تا جایی که به خاطر دارم، سالانه حدود ۷ میلیارد دلار بود و نه ۴ میلیارد دلار. ثانیاً بخش مهمی از صادرات غیرنفتی امروز در اختیار دولت نیست؛ ثالثاً در آن ایام معده کشور برای بلع و هضم دلار نسبتاً کوچک بود، بهطوریکه با ۲۰ میلیارد دلار درآمد نفتی در سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۳، علیرغم جنگ، اقتصاد کشور شکوفا شد، ولی این معده با هزینههایی که خصوصاً در دوره آقای احمدینژاد برای آن ایجاد شده، امروز خیلی متسع شده و علیرغم صرفهجوییهای دوره آقای روحانی، پیش از بحران کنونی، ظرفیتش از ۷۰ به حدود ۴۵ میلیارد دلار کاهش یافت؛ ثالثاً، در سالهای ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۷ نیز چنانکه پیشتر ذکر شد، کشور دچار بحرانهای جدی اقتصادی بود؛ و رابعاً ،بسیاری از نیروهای کارآمد آن زمان، در حال حاضر بازنشسته شده و بعضاً در قید حیات نیستند و دلایل سیاسی نقش تعیینکنندهای در این زمینه نداشتهاند.
به نظر میرسد هماکنون در برخی بخشهای اقتصادی طرح و برنامه مشخصی برای برونرفت از مشکلات وجود ندارد و دولت عنان امور را به قضا و قدر سپرده است. اگر قرار باشد در شرایط کنونی توصیهای به دولتمردان بکنید چه خواهید گفت؟
من در جریان کار دولت نیستم، ولی بعید میدانم دولت «عنان امور را به قضا و قدر سپرده» باشد. متأسفانه در شرایط بحرانی کنونی بعضی از دوستان همفکر یا دوستانی که نزدیکی فکری با اصلاحطلبان دارند، تلاش دارند بدون توجه به ریشهها و عوامل شکلگیری و گسترش بحرانها، خرج خود را از دولت جدا کنند تا مورد توجه افکار عمومی قرار گیرند. این گروه با انتقادات غیرمنصفانه از دولت، عملاً در کنار تندروهای مخالف دولت و اصلاحات قرار میگیرند، بدون اینکه بتوانند حمایت افکار عمومی و مردم را جلب کنند، یعنی «آش نخورده و دهان سوخته!»
مهمترین توصیه من به دولت که بارها مطرح کردهام، تداوم سیاست خارجی عاقلانه و مدبرانه دور اول ریاستجمهوری آقای روحانی، پایبندی کامل به برجام و حفظ روابط دوستانه با چین، روسیه و اروپا و در داخل نیز تأمین حداقل نیازهای مردم، به کالاهای اساسی و ضروری با قیمت مقبول و ثابت بوده و هست.■