رابطه ابراهیمی با خدا از منظر هدی صابر
کمال رضوی
زندهیاد هدی صابر، از نواندیشان و روشنفکران مذهبی متأخر ایران، یکی از انگشتشمار اندیشهگرانی بود که لزوم بازخوانی مدون و منظم متن قرآن برای بازسازی رابطه خدا و انسان در جامعه فعلی ایران را مدنظر قرار داد و آخرین حلقه از تلاشهای فکریاش در جلسات حسینیه ارشاد نیز طی هفتاد نشست سخنرانی به همین موضوع اختصاص یافت. این مباحث که تحت عنوان «باب بگشا: رابطه مستمر، استراتژیک، همهگاهی و صافدلانه با خدا» ارائه میشد پس از مباحث اولیه (پیشاتبیین) شامل شناخت بحران اجتماعی جامعه ایران، وارد فاز تبیین شد که مشتمل بر استخراج امکانات رابطهای با خدا برای خروج از بحران از متن قرآن و دیگر منابع کمککار است. در پیشاتبیین بهعنوان نمونهای از الگوی رابطه مستمر و استراتژیک با خدا، هدی صابر به بررسی سیر ابراهیم طی پنج نشست پرداخت که در میان مباحثات نواندیشان دینی درباره ابراهیم، جایگاهی کیفی و اهمیتی مهم دارد.
ابراهیم در مباحث «باب بگشا» بهعنوان نماینده ما (از گونه ما و با انگارهها و پرسشهای ما) و بهعنوان الگو، نمونه و پایلوتی از رابطه استراتژیک انسان با خدا و همچنین بهعنوان بنیانگذار توحید (کمپ توحید: جوهره و محتوا ـ مناسک و نهاد) مد نظر هدی صابر قرار گرفته است. همچنین رابطه ابراهیمی با خدا بهعنوان نمودی از متدولوژی خدا برای خروج از بحران معرفی شده است. آنچه در ادامه میآید خلاصهای بسیار اجمالی از پنج نشست مذکور است که در نهایت ایجاز بیان شده است و طبعاً برای علاقهمندان به تعمق بیشتر در بحث، کفایت نمیکند. رجوع به نخستین دفتر از مباحث «باب بگشا» که بهصورت کتاب الکترونیکی در فضای مجازی منتشر شده است میتواند پاسخگوی نیاز این دسته از خوانندگان باشد. آنچه در ادامه خواهد آمد مطابق همان سرفصلهای بحث هدی صابر ارائه شده است.
- فرازهای حیات ابراهیم
در نخستین گام از تبیین سیر ابراهیم، هدی صابر به ترسیم مراحل زندگی وی پرداخته است. نخستین فراز از حیات پربار ابراهیم، ورود وی به هستی است که با ویژگیهایی چون پدیداری ممنوعه، تولد نهانی، نوزادِ یارِ غار و مهر منفصل تشریح شده است. مطابق گزارشهای تاریخی، ابراهیم در دورانی متولد میشود که هیئتحاکمه در صدد جلوگیری از تولد مولودان پسر است. همین امر سبب میشود که ابراهیم به تدبیر مادر در غاری بیرون از شهر مأوا گزیند و از مهر متصل و همیشگی مادری بیبهره بماند.
زیست ابراهیم، نوعی «زیست خودویژه» است؛ این خودویژگیها مشتمل بر دوری از کانون، مام مدّبر، در بغل طبیعت، در گهواره مشاهده و آگهی پسینی پدر از وجود است. ابراهیم به سبب محدودیتهای تاریخی زمان، دور از کانون جامعه و در بطن طبیعت حیات خود را آغاز میکند، حیاتی که نتیجه تدبیر مادر وی برای حفظ جان نوزاد در شرایط تولد ممنوعه است؛ زیستن در دل طبیعت برای ابراهیم فرصت مبسوطی برای مشاهده فراهم میآورد و او را به شخصیتی مشاهدهگر و جستوجوگر بدل میسازد. مطابق گزارشهای تاریخی، پدر ابراهیم که از چهرههای برجسته هیئتحاکمه است، مدتها بعد و به شکل پسینی از تولد مولود پسر آگاهی مییابد.
مرحله سوم حیات ابراهیم، «قوام و انسجام مرحلهای» است. در این مرحله ابراهیم بهواسطه بستر دووجهی (زبریها و لطافتهای طبیعت)، فرصت مبسوط، میدان دید فراخ و سکوت و خلوتی که به کف میآورد بر محسوسات متمرکز میشود و به یک روش شناخت نائل میآید؛ روششناختی که مشتمل بر حس وجود، در پی وجود با آزمونوخطا، گذار از افولیابندهها به سمت عنصر جاوید و رهنمونی به یقین در بزنگاه است؛ یقینی که پاسخ آغازگری و جستوجوگری ابراهیم است.
هدی صابر، چهارمین مرحله از حیات ابراهیم را «موجودیتی پشتِ یافته» نام نهاده است. بدین ترتیب که با رفع مخاطرات تاریخی و فراهمشدن امکان مراوده ابراهیم با جامعه و رفتوبرگشتهای ابراهیم از مأمن به محیط، از انفراد به اجتماع، تأثیرپذیری متقابل، قرارگرفتن در میدان واقعی تضاد فیکسیسمـدینامیسم و زیستِ درتنیده با یافته به پشتوانه سرمایه میدانیـکاربستی وی، واجد موجودیتی میشود و از این پس وی بهعنوان عنصر فعال هستی آماده طی مسیری دراز در میدان اجتماعی میشود.
بنابراین، فراز پنجم حیات ابراهیم از سوی هدی صابر، «ماراتنی در پی ایده» نام نهاده شده است. در این ماراتن ابراهیم فراخوانی آغازین برای رویگردانی از پرسش بتهای ایستا و فیکس و رویآوردن به خدای غیرایستا و واجد دینامیسم جهان میدهد؛ فراخوانی که به زندانی شدن موقتی و مقطعی ابراهیم منجر میشود؛ اما زندان، وی را از استمرار ماراتن آغازیده منصرف نمیکند. در ادامه دعوت، ابراهیم وارد مناظره با نمرود و هیئتحاکم میشود و این مناظره با بهت نمرود در پاسخ به استدلال توحیدی ابراهیم و پیروزی ابراهیم همراه میشود. در سرفصل بعدی ابراهیم به شکستن بتها بهعنوان نمادهای سلطه و ایستایی دوران دست میزند که به فروافکندن وی در میدان آتش منجر شده و در نهایت ابراهیم را به جمعبندی برای مهاجرت میرساند؛ مهاجرتی که البته بازگشت به سرزمین را نیز در پی دارد. جانمایه مبارزه ابراهیم در این ماراتن، ایمان به دینامیسم است؛ همچنان که بستر مبارزه، لمس و اصطکاک و روش مبارزه استدلال است.
ششمین فراز حیات ابراهیم، فرازی است که هدی صابر آن را «ابتلا و رفاقت» میخواند. در این فراز است که ابراهیم پدری را در کهنسالی تجربه میکند و در همین دوران است که همسر و نوزاد و برهوتمنزلی رخ میدهد؛ هاجر و اسماعیل در ارض مکه سکنی میگزینند. باز در همین فراز است که ابراهیم دچار رؤیازدگی برای قربانیکردن فرزند و ابتلا به این آزمایش میشود. ابتلایی که به رفاقتپیشگی منجر میشود و نذر، تمکین و قربانی را در پی دارد. در پی این ابتلا و رفاقتپیشگی، ابراهیم به مقام خلیلاللهی و «رفیق ارشد و فداکاری» میرسد و خدا آوازه او را در درازنای تاریخ بلند میگرداند و سلامی کیفی به او میدهد.
فراز بنیادی دیگر در حیات ابراهیم، «طرح مشترک» برای بنانهادن منزلگاه توحید است. در ساماندادن به منزلگاه کعبه، خدا به اعتبار اینکه ابراهیم ««پیمان»کار پرتقاضا ـ دینامیک» است، به کارسپاری سِرشته به عهد به ابراهیم میپردازد. بنیانگذاری ابراهیمی، بنیانگذاری سه وجهی است: محتوایی؛ فیزیکی؛ و مناسکی.
در بعد محتوایی، ابراهیم بنیانگذار توحید ذاتی، توحید فطری، توحید رویکردیـحنیفی و توحید رفاقتی است؛ توحید ابراهیمی نه از جنس توحید مدرسیـحوزوی مبتنی بر اثبات خدا و نه از جنس درک کلاسیک روشنفکری است. توحیدی است که نتیجه رویکرد حنیفانه به خدا، حضور در میدان عمل اجتماعی و مقام خلّت و رفاقت با خداست.
در بعد فیزیکی، بنیانگذاری ابراهیم مشتمل بر مکانیابی، پاکسازی، ارتفاعبخشی و دستاورد اهدایی است: «پروردگارا از من پذیرا باش که تو شنوای دانایی».
در نهایت، در بعد مناسکی، سنن خانوادگی (با درونمایه سعی هاجری و شعور ابراهیمی) و ذبح ابراهیمیـاسماعیلی (با جوهره مایهگذاریـرضادهی) و طواف اشتراکی به اجزای ثابت مناسک حج بدل میشوند و در تاریخ استمرار مییابند.
هدی صابر، آخرین فراز از حیات ابراهیم را «وداع با هستی» نام نهاده است؛ جدایی از هستیِ اینجهانی. مشخصه این وداع، یقین و طمأنینه پیش از وداع است. ابراهیم در حالی حیات خود را به پایان میبرد که پروژه را به اتمام رسانیده و موجودیت او نیز البته مستهلک شده است، فرومیگذارد و میگذرد، ولی بهعنوان «ویژه فعال جاوید هستی» از جانب خدا نقش وی در تاریخ انسانیت حک میشود و تداوم مییابد.
- ویژگیهای ابراهیم
پس از مرور بر فرازهای حیات، هدی صابر ویژگیهایی چندی برای ابراهیم در این سیر زندگانی برمیشمرد. ابراهیم «منفرد و خود-رو» است، سیر حیات را با انفراد و خودجوشی آغاز میکند. «حساس بر سیالیّت هستی» است؛ با افولیابندهها سر خوش ندارد و حرکت و سیلان هستی را درک میکند. «جستوجوگر» است و از پس افول ماه و ستاره و خورشید به جستوجوی هستی افولنیابنده ادامه میدهد و به همین اعتبار، «اهل آزمون و خطا» هم است. ابراهیم «صاحب «موضع» و «نظر» است؛ مقابل آزر، نمرود و قوم ابراز نظر و موضع میکند و از سخن و یافته خود دفاع میکند. او در ضمن «مجادلهگر» است، با خدا بر سر نابودی قوم لوط به مجادله برمیخیزد و لقب حلیم و اوّاه و منیب را از خدا در پی این مجادله دریافت میکند. ابراهیم «خواهان» است؛ آنچه را میجوید با دعا و طلب از خدا میخواهد و «متقاضی ویژه» است. بهواسطه جستوجوگری و طی سیر درازمدت فعال هستی بودن، به مقام «یقیندار» و «رفیق» از جانب خدا نائل میشود.
- درک ابراهیمی از خدا و نقشهای خدا در این درک
سرفصل بعدی بحث هدی صابر به درک ابراهیمی از خدا و رویکرد متقابل خدا اختصاص دارد. بر اساس متن قرآن، ابراهیم خدا را چگونه درک و لمس کرده است؟ خدا از منظر ابراهیم، آفریننده، هادی، خوراکرسان، سقّا، طبیب، حیاتگیر و حیاتبخش، ثقل طمع و امید، درگذرنده، شفیق، حکمدهنده، وصلکننده، حامی، امکانرسان و پوشاننده است؛ بنابراین، در درک ابراهیمی خدا واجد نقشهایی است: نقش ایجادی، نقش رهنمودی، نقش رزّاقی، نقش تیمارداری، نقش کمککاری، نقش تشکیلاتی، نقش حمایتی، نقش رفاقتی و نقش آخرتی. در میان این نقشها، چهار وجه را میتوان بهعنوان نقوش کلیدی تصویر کرد:
- نقش مبنایی (آفرینشگری و خلق و ابداع): هدایتی ـ نظارتی
- نقش روزمرهای
- نقش روندی: سازمانی
- نقش استراتژیک: رفاقتی
ابراهیم به درک ویژهای از خدا نائل میشود؛ خدا از منظر ابراهیم، خدای جهانشمول (حاضر در تمامی پهنه هستی)، زمانشمول (همهزمانی)، روندشمول و مرحلهشمول است. هم هادی روندهاست و هم در درون روندها، هدایتگر مرحلههاست.
اما سویه دیگر این رابطه نیز مهم است: سبک خدا در مواجهه با ابراهیم چیست؟ بنا به بازخوانی هدی صابر، سبک پروردگاری در مواجهه با ابراهیم مشتمل بر نُه عنصر و مؤلفه است:
üیقینبخشیدن: پاداش دغدغه شناخت، دقت، تقلا و آزمون و خطای مسئولانه
ü رشددادن: قطعی، روندی، آگاهانه، هدفدار
üبرگزیدن و فرآوردن: اصطفاء و اجتباء
üویژه امکانات عطاکردن: دو فرزند در ناباروری
üآزمودن: در آتش، در قربانگاه
üرهانیدن: از آتش، از بلا
üطرح سپاردن: بنای محتوا، بنای سرا
üموضع واگذاردن: بنیانگذاری، مقام فرادورانی
üالگو ساختن: رفاقت، عیار اندیشه و دریافت
اما درک ابراهیم از خدا و سبک پروردگاری خدا به یک محصول مشترک میانجامد. در این محصول مشترک، در مقابل جستوجوی یک سوی رابطه (ابراهیم)، سوی دیگر (خدا) یقین عطا میکند؛ در مقابل حرکت ابراهیم، خدا او را تجهیز میکند؛ در پاسخ به اقدام ابراهیم (در مواجهه با بتها و شکستن آنها)، خدا او را به روش مجهز میسازد؛ در مقابل گفت ابراهیم، خدا اهل شنید است؛ با رفتن ابراهیم بهسوی خدا، خدا نیز بهسوی او برگشت میکند؛ دغدغه ابراهیم را با فرآوری پاسخ میدهد و تقاضای او را با عرضه؛ در مقابل اعلام ظرفیت ابراهیم، خدا او را میآزماید و در پی احداث کیفی ابراهیم، خدا قول حفاظت کیفی از این احداث در پهنه هستی و زمان و تاریخ را میدهد.
- ارزیابی قابل بازسازی بودن الگوی رابطه ابراهیمی با خدا
اما گلوگاه بازخوانی هدی صابر از رابطه ابراهیمی این بحث است که آیا الگوی ابراهیمی که متعلق به چند هزاره پیش از این است در دوران کنونی قابل بازسازی است یا خیر؟ پیش از پاسخ به این سؤال، هدی صابر مشخصههای چندی برای الگوی رابطه ابراهیمی برمیشمرد: ساده، فطری، غیر فلسفی، روان، عینی، عملیاتی، توافقی و با پیشبرد مشترکبودن.
برای پاسخ به این پرسش که آیا الگو قابل بازسازی است؟ پنج محور مدنظر هدی صابر است: نظر خدا، نقش خدا، توجهات کلیدی، ملاحظات کلیدی و مصادیق امروزین.
چنانکه خدا در قرآن درباره ابراهیم تصریح میکند ابراهیم بانی تحنف و آیین و جاعل کیفی واژه است؛ او پوینده راه نرم و کوبیده (مقام «عبد») است، مقامی که منحصر به ابراهیم نیست و تمامی انسانهای دیگر نیز در قرآن بهواسطه عبدبودن برای خدا میتوانند واجد و حامل آن باشند. در اظهارنظر خدا یک «زنجیرهـتکانه» تصریح شده: «روزگار آنها به سرآمد. دستاورد آنها برای خودشان بود و دستاورد شما برای خودتان است». این تصریح خدا دالّ دیگری بر امکانپذیری بازسازی الگوی ابراهیمی است. پروسه فرآوری که برای ابراهیم طی میشود از منظر هدی صابر میتواند برای نوع انسان عامل تغییر نیز تحقق یابد؛ به این اعتبار، خدا با ابراهیم نشانهزنی میکند؛ ابراهیم بهمثابه نشانه است. نتیجه این رابطه، «دست»آورد اختصاصی برای اهل طیکردن مسیر نرم و کوبیده (عبد) است.
در دومین گام برای استدلال در راستای ممکنبودن بازسازی الگوی رابطه ابراهیمی، هدی صابر بر نقش خدا تأکید میکند. «او» اهل سلام، رفاقت، دلخوشی، گزینش، فرآوری، تجهیز، تلنگر، تشر، گذر، آزمون، مشارکت و دهش است و این نقوشی است که خدا آنها را منحصر به ابراهیم نکرده است و برای هر انسان دیگری از جانب خدا قابل ایفاست.
چند توجه کلیدی نیز در پاسخ به پرسش از امکان بازسازی الگو وجود دارد: نخست تصریح خدا بر مسئولیت مستمر خود برای هدایت و حمایت انسانمدار تغییر. دوم تداوم جریان ورودی تقاضا و حضور همیشگی انسانهای متن که اهل طرح تقاضاهای کیفی هستند؛ در مقابل این تقاضاها، گوشبزنگی خدا و عرضههای کیفی او نیز مستمر و همیشگی است و منحصر در ابراهیم نیست. توجه کلیدی دیگر اینکه ویژگیهای ابراهیم، همان ویژگیهای نوع انسان است؛ ابراهیم محیرالعقول و فراانسانی نیست. در نهایت این توجه کلیدی که اساساً معرفی الگو برای کاربست است نه ویترین. وقتی خدا الگوی ابراهیمی را در قرآن مطرح میکند، طرح این الگو برای یادآوری نسبت به امکان کاربست همیشگی است.
اما در بحث از ملاحظات کلیدی در پاسخ به پرسش کلیدی مذکور نیز چند استدلال در راستای امکانپذیربودن بازسازی الگوی ابراهیمی را هدی صابر مطرح میکند: نخست اینکه تضاد ابراهیم، تضاد کهنهـنو است و این تضاد در تمامی ادوار تاریخی وجود دارد و به اعتبار تداوم تاریخی این تضاد، الگوی ابراهیمی نیز تداومیابنده است؛ دوم اینکه پیامهای دورانی وجود داشته، ما هم میتوانیم حامل پیام دورانی باشیم؛ به تعبیر هدی صابر در خانهمان، محلمان، مسجدمان، زمین خاکیمان، مدرسهمان، دانشکدهمان میتوانیم در حد خودمان پیامآور دورانی باشیم. مدار تغییر هم در جریان و گردان است، نمیایستد. دینامیسم هستی توقفناپذیر است. حرکت ادامه دارد. ما هم باید با این حرکت ادامه بدهیم. پروژهها جاری است، فرآوری خدا جریان دارد و طرحهای مشارکتی اجراشدنی است. بدین ترتیب، الگوی ابراهیم برای ویترین نیست، به اعتبار تمامی ملاحظات کلیدی فوق، این الگو نیز قابل کاربست همیشگی است.
در نهایت، استدلال هدی صابر برای امکانپذیری باسازی الگوی ابراهیمی بر مصادیق امروزین تکیه دارد، مصادیقی نظیر پروژه برابری انسانی (آفریقای جنوبی، ماندلا، سیسولو)، پروژه دفاعی (ویتنام، عموهوشیمین، جیاپ)، پروژه رهایی (هندوستان و گاندی)، پروژه توسعهای (مالزی، بنگلادش)، پروژه ملی (مصدق و نهضت ملی)، پروژه آموزشی (مدرسه مشارکتی فرهاد خانم میرهادی، تیمهای فوتبال پرویز دهداری)، پروژه فرهنگی (حسینیه ارشاد و شریعتی)، پروژه تولیدی (بازرگان، دهخدا) و نهایتاً پروژه روشیـ منشی (تختی، حنیفنژاد). مصادیقی که از نظر هدی صابر نمونههای کوشش و جستوجوگری انسان اهل تغییر است؛ انسانی که در رابطه با هستی و رابطه با خدا، تداومدهنده همان سیر ابراهیمی در طول تاریخ است؛ و از این رو، الگوی ابراهیمی، تحققی، قابل بازسازی و با ظرفیت پیشبرد است.
چند ملاحظه در ارزیابی بحث
بهعنوان پینکتههایی بر بازخوانی هدی صابر از سیر ابراهیم درنگ بر چند نکته بیفایده نیست: نخست اینکه بازخوانی صابر واجد وفاداری حداکثری به متن کتاب است؛ وی تمامی ویژگیهای ابراهیم و سبک پروردگاری خدا و نقشهای قابل ایفای «او» را با استناد به آیات قرآن صورتبندی و ارائه میکند، اما افزون بر این، به کتاب آخر بسنده نمیشود و استفاده از منبع کمککار تاریخ با شرط سازگاری با کتاب مد نظر قرار میگیرد. ابراهیم با استناد به قرآن، بهمثابه فردی صاحب پروژه از نوع انسان با آزمون و خطا و تشکیکها و پرسشهای نوع انسان تصویر میشود و نه ابراهیم بهمثابه انسان محیرالعقول و دستنیافتنی.
بر نقش ابراهیم در بنیانگذاری توحید محتوایی، مناسکی و فیزیکی بهطور توأمان تأکید میشود و برخورد تقلیلگرایانه با پروژه ابراهیم صورت نمیگیرد. نتیجه ضمنی این بازخوانی هدی صابر را میتوان اینگونه تعبیر کرد: تبعیت از الگوی ابراهیمی مستلزم توجه به سه وجه گفتمان، آیین و نهاد است و روشنفکری امروز که خود را وامدار میراث ابراهیمی و ادامهدهنده مسیر ادیان توحیدی ابراهیمی تلقی میکند، نمیتواند تنها به گفتمان بسنده کند، بلکه بهموازات، باید بناگذاری «نهاد» و «مناسک متحول و متناسب با روز و روح زمان» را نیز مد نظر قرار دهد.
در نهایت اینکه بازخوانی هدی صابر، الگوی اجتماعیـتحققی از رابطه ابراهیمی با خدا ارائه میدهد؛ نه الگویی که صرفاً در مدار فردیـخصوصی باقی میماند و نه درک انحصاری، دور از دسترس و نامحقق از ابراهیم و رابطه او با خدا.