بدون دیدگاه

اتحاد نامقدس و در حال ظهور نئوکان‌ها و دموکرات‌های جنگ‌طلب

 

نویسنده: کاترینا وندن هوول

منبع: واشنگتن‌پست، ۸ آگوست ۲۰۱۷

برگردان: هادی عبادی

 

 

کاترینا وندن هوول[۱] که از دانشگاه پرینستون فارغ‌التحصیل شده، ستونی هفتگی در واشنگتن‌پست دارد. او ناشر و ویراستار مجله «نیشن» است. او ویراستار چندین کتاب بوده یا این امر را به‌طور مشترک با فرد دیگری انجام داده است: «تغییری که به آن باور دارم: تلاش برای پیشرفت در دوره اوباما» (۲۰۱۱)، «چگونه حرص و فساد، سیستم ما را نابود کرده و چگونه می‌توانیم این امر را برطرف کنیم؟» (۲۰۰۹)، «بازگشت به گذشته امریکا و از بین بردن راست افراطی» (۲۰۰۴) و «طنین گلاسنوست: مصاحبه‌هایی با اصلاح‌طلبان دوران گورباچف» (۱۹۹۰).

 

ترامپ با طعنه‌زدن درباره شکست سیاست خارجی امریکا و اعلام سیاست «اول امریکا» باعث نزدیک‌شدن نئوکان‌ها به دموکرات‌های ملی‌گرا شده است. اگر قرار باشد ایالات‌متحده از انتخاب محدود میان نگاه متوهمانه و دیدگاه فاجعه‌آمیز دوری کند، وجود نگاه پیشرو به سیاست خارجی الزامی است.

نئوکان‌ها که رهبری آن‌ها با افرادی چون بیل کریستول،[۲] مکس بوت[۳] و دیک چنی[۴] بود، موتور ایدئولوژیک حمله به عراق در زمان جورج بوش پسر بودند؛ اقدامی که فاجعه‌بارترین از نوع خود پس از جنگ ویتنام بود. دموکرات‌های ملی‌گرا همچون هیلاری کلینتون،[۵] مادلین آلبرایت[۶] و میشل فلورنی[۷] از حامیان اصلی جنگ عراق بودند که از تغییر رژیم در لیبی نیز دفاع کردند. نئوکان‌ها و دموکرات‌های ملی‌گرا از این شکست‌ها درس نگرفتند.

بر اساس گزارش‌های گلن گرینوالد[۸] که تبیین‌کننده اتحاد در حال ظهور آن‌هاست، این دو گروه ابتکار دیگری برای پیوند یافته‌اند: اتحاد برای حمایت از دموکراسی. این اتحاد خود را به‌عنوان «جریانی دو حزبی و فراتر از اقیانوس اطلس» تعریف می‌کند که تمرکز آن بر روسیه است. هدف آن گسترش استراتژی‌های جامع برای روسیه و تحمیل هزینه بر آن به علت تلاش‌های مداوم ولادیمیر پوتین برای تضعیف دموکراسی در اروپا و امریکاست. توجه کنید که این امر نسخه روزآمد کریستول و رابرت کیگن[۹] در سال ۱۹۹۷ با نام «پروژه‌ای برای امریکای قرن جدید» است که جرقه‌ای برای حمله به عراق تلقی می‌شد. شورای مشاوران این اتحاد شامل جیک سالیوان،[۱۰] مشاور سیاست خارجی کلینتون و مایک مورل،[۱۱] مدیر عملیاتی سیا در زمان اوباما می‌شود. آن‌ها به‌راحتی با کریستول، مایک چرتوف،[۱۲] وزیر امنیت داخلی دولت بوش و مایک راجرز،[۱۳] نماینده جمهوری‌خواه و جنگ‌طلب تشکیل جلسه می‌دهند. صاحبان قدرت با وجود چنین گروهی که پیش‌تر در سیاست خارجی مصیبت به‌بار آورده‌اند، به چیزی جز فاجعه دست پیدا نمی‌کنند.

مطمئناً این کشور می‌تواند اقداماتی بهتر از خطاهای ترامپ و اشتباهات هیئت‌حاکمه انجام دهد. اکنون افراد پیشرویی همچون برنی سندرز[۱۴] و الیزابت ورن[۱۵] در حال پیش‌بردن بحثی درباره سیاست داخلی هستند. به‌تازگی چارلز شومر،[۱۶] رهبر اقلیت سنا و نانسی پلوسی،[۱۷] رهبر اقلیت مجلس نمایندگان در پاسخ به آن‌ها برنامه جدیدی را منتشر کرده‌اند که بر سیاست اقتصادی تمرکز دارد. آن‌ها پذیرفتند که در گذشته، دموکرات‌ها در دفاع از برنامه اقتصادی جایگزین ناتوان بوده‌اند و قول دادند تا دیگر چنین اشتباهی را مرتکب نشوند، اما دموکرات‌ها در سیاست خارجی تا حد زیادی بی‌هدف بوده‌اند. پیگرد تبانی کمپین ترامپ با هکرها در روسیه در انتخابات گذشته فقط به نگرانی‌های مطرح‌شده در مورد روسیه دامن می‌زند. نئوکان‌ها همواره مشتاق چنین جنگ‌هایی (جنگ‌ سرد) بوده‌اند و از آن برای کنترل امنیت ملی استفاده کرده‌اند.

در چنین وضعیتی نیاز به دیدگاه‌های پیش‌رو به‌شدت احساس می‌شود. روخانای[۱۸] جمهوری‌خواه اخیراً پرونده‌ای در مورد واقع‌گرایی و کنترل در سیاست خارجی امریکا مطرح کرده است. تولسی گابارد[۱۹] جمهوری‌خواه صدای مستقلی بوده است که در مخالفت با مداخله امریکا برای تغییر رژیم صحبت کرده است. سناتور کریس مورفی[۲۰] که شجاعانه مخالفت با حمایت امریکا از بمباران یمن توسط عربستان را رهبری کرد، تلاش کرده تا جایگزینی برای دوگانه «انزوا یا مداخله نظامی» مطرح کند. او در گزارشی با عنوان «تفکر مجدد در مورد صحنه نبرد» به‌درستی به ابزارهای جدید برای قدرت هوشمند، تأکید بر دیپلماسی، کمک خارجی و طرح مارشال قرن بیست‌ویکم برای رقابت با چین، روسیه و حتی داعش اشاره می‌کند.

همان‌طورکه ابزارهای مورد اشاره توسط او قابل فهم هستند، شک او درباره تأثیر سلطه نظامی امریکا قابل توجه است. با این حال مورفی همچنان اعتقاد دارد ایالات‌متحده باید پلیس دنیا باشد. او خواستار حضور نظامی امریکا در همه‌جاست. به اعتقاد او امریکا باید پیش از مداخله پرهزینه نظامی، مانع جنگ‌های داخلی شود. امری که در این تحلیل مغفول واقع شده این است که باید اولویت‌های امنیتی و واقعی ایالات‌متحده از تلاش‌های خودسرانه برای کنترل دنیا تفکیک شود.

مطابق گزارش نیک ترس[۲۱] در نشریه «نیشن»، در شش ماه اول سال نیروهای ویژه امریکا در ۱۳۷ کشور؛ یعنی ۷۰ درصد از کشورهای دنیا عملیات انجام دادند. این سیاست مناسب دفاع از کشور نیست، بلکه بیشتر نمایشی مغرورانه است. هم نئوکان‌ها و هم دموکرات‌های ملی‌گرا، اوباما را به علت ضعف در برابر سوریه و روسیه تحقیر کردند. با این وجود اوباما کاخ ‌سفید را در حالی ترک کرد که اعضای نهادهای دولتی پر از افرادی بود که در جنگ‌های افغانستان، عراق و سوریه شرکت کرده بودند، از طریق هواپیماهای بدون سرنشین بر مردم هفت کشور بمب ریخته بودند، در دریای چین شرقی به‌سوی مواجه با چین رفته بودند و قصد ایجاد جنگ سرد جدیدی با روسیه داشتند. تقاضا برای افزایش بودجه نظامی پنتاگون از سوی اوباما در آخرین بودجه دولت او با میزان این بودجه در زمان جنگ سرد برابری می‌کند.

سیاست‌های ترامپ در عرصه سیاست خارجی شکست‌های این حوزه را به چالش کشیده است، بدون آنکه جایگزین منسجمی ارائه دهد. با وجود اینکه افراد پیشرو بحث‌هایی را در مورد سیاست اقتصادی مطرح کرده‌اند، در واقع هیچ گروهی، استراتژی معقول یا واقع‌بینانه‌ای برای وضعیت امریکا در جهان مدرن پیشنهاد نداده است. اکنون زمانی است که این کشور به تفکری نو درباره استراتژی امنیت ملی نیاز دارد.

[۱]. Katrina vanden Heuvel

[۲]. Bill Kristol

[۳]. Max Boot

[۴]. Dick Cheney

[۵]. Hillary Clinton

[۶]. Madeleine Albright

[۷]. Michele Flournoy

[۸]. Glen Greenwald

[۹]. Robert Kagan

[۱۰]. Jake Sullivan

[۱۱]. Mike Morell

[۱۲]. Mike Chertoff

[۱۳]. Mike Rogers

[۱۴]. Bernie Sanders

[۱۵]. Elizabeth Warren

[۱۶]. Charles Schumer

[۱۷]. Nancy Pelosi

[۱۸]. Ro Khanna

[۱۹]. Tulsi Gabbard

[۲۰]. Chris Murphy

[۲۱]. Nick Turse

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط