بدون دیدگاه

اخوان المسلمین در برابر شش سناریو

 

لطف‌الله میثمی

با به قدرت رسیدن اخوان المسلمین در مصر و همچنین در تونس، افکار عمومی منطقه و جهان متوجه آن‌ها شد. برای اولین بار اخوان المسلمین که تا پیش از این یک سازمان خیریه اجتماعی بودند در یک تحول حق شهروندی، قانون‌گرایی و صندوق رأی را پذیرفتند و با ترفندهایی رأی مردم را به دست آوردند به وادی سیاست راه یافتند. علاوه بر آن رساله‌ای را به نام فقه المقاصد تنظیم و منتشر کردند با این محتوا که چون هدف اسلام عدالت است، بنابراین باید عدل سرلوحه احکام شرعی قرار گیرد و تمام احکام ریز و درشت ملهم از عدل باشند. عربستان و امارات واکنش منفی شدیدی علیه دولت مرسی نشان دادند، چراکه به‌زعم آن‌ها جریانی از اهل سنت که قانون‌گرایی، صندوق رأی و حق شهروندی را پذیرفته جدی‌ترین خطر برای سلطنت موروثی آل سعود و امارات است؛ حتی خطرناک‌تر از شیعه.

اسرائیل نیز واکنش منفی شدیدی داشت. این رژیم از دیرباز تبلیغ دموکراتیک بودن می‌کرد، اما اخیراً نتانیاهو و دیگر محافل اسرائیلی به ‌صراحت می‌گویند هر نقشه راهی که هویت یهودی اسرائیل را به رسمیت نشناسد از ابتدا باطل است. طبیعی است این بنیادگرایی مبتنی بر همبستگی خونی و نژادی قوم یهود نتواند در همسایگی خود جریان‌های دموکراتیکی چون انتخابات مصر و تونس را بپذیرد. ملک عبدالله، پادشاه سعودی، از وزیر خارجه اسبق امریکا جان کری، پرسید این برنامه‌های دموکرات‌بازی به نام بهار عربی چیست؟ کری در جواب توضیح داد: الف) خطرناک‌ترین پدیده‌ای که تمدن بشری را تهدید می‌کند تروریسم است؛ ب) تجربه نشان داده از راه نظامی نمی‌توان با تروریسم مقابله و آن را نابود کرد؛ و ج) بنابراین بهترین راه جریان معتدل و دموکراتیک اسلامی است که بتواند با تروریسم مقابله کند. در همین راستا دولت اوباما از آنچه به نام بهار عربی معروف شد و در تونس و مصر و ترکیه عینیت یافت حمایت کرد. عربستان و امارت در اتحاد با هم کودتای مصر و اشغال نظامی بحرین را ساماندهی کردند و در کنار تجاوز ناتو به لیبی در سرنگونی قذافی و ویرانی این کشور شرکت داشتند.

 از آنجا که اخوان المسلمین دوره‌ای در منطقه و بالاخص در مصر و تونس و ترکیه به قدرت رسیده و هم‌اکنون با سرکوب‌های زیادی مواجه شده‌اند بر آن شدیم در نشریه چشم‌انداز از وضعیت آن‌ها در مصر و خلیج فارس ارزیابی داشته باشیم تا مورد توجه طراحان استراتژیک ایران و منطقه قرار گیرد. در این رهگذر به کتاب اخوان المسلمین در خلیج ] فارس[ نوشته فؤاد ابراهیم، شهروند عربستانی دست یافتیم و آن را به کمک آقای علی زاهدپور به فارسی برگرداندیم. جا دارد پیش از انتشار این کتاب در نشر صمدیه، بخشی از آن را در نشریه چشم‌انداز ایران بیاوریم. بررسی این کتاب وضعیت شکننده حکومت‌های عربستان و امارات را نشان می‌دهد. چراکه جریانی که شانه‌به‌شانه این حکومت‌ها بوده اکنون تحت فشارهای بی‌رحمانه قرار گرفته است. از نظر زمانی، بررسی آینده اخوان المسلمین را باید از آغاز ساقط شدن حکومت مرسی و آنگاه به دست گرفتن قدرت از سوی نظامیان و در ادامه اقدامات خشن علیه همه رده‌های این جنبش از رهبری تا کادرها، مؤسسات و هواداران دانست. فاجعه ۱۴ آگوست ۲۰۱۳ در میدان رابعه که بیش از هزار قربانی داشت و نیز محاکمات سریع رهبران اخوان که با حکم‌های اعدام پنجاه نفر از رهبران یا حبس ابد همراه بود و علاوه بر آن مجموعه بازداشت‌های گسترده‌ای از کادرها و هواداران اخوان که تا مرز ۲۰ هزار نفر رسید به‌مثابه پیامی خشن از جانب نظامی جدید به اخوان و دیگرانی بود که ماهیت سیاست‌هایی را که در اداره امور مصر دنبال خواهد کرد نشان می‌داد. این سرکوب سرنوشت اخوان را در کل منطقه رقم زد.

فرافکنی حکومت‌های خلیج فارس و اخوان المسلمین

حکومت‌های عربستان، امارات، مصر و بحرین با فرافکنی سعی دارند خطر را از جدی‌ترین رقیب و آلترناتیو داخلی خود متوجه ایران کنند. متأسفانه رسانه‌های حامی آن‌ها به رهبری امریکا این امر را دامن می‌زنند. هیچ رسانه‌ای از توسعه‌طلبی امارات و عربستان در یمن و لیبی و بحرین و مصر حرفی به میان نمی‌آورد و مسائل را وارونه جلوه می‌دهند. نویسنده اخوان المسلمین را از منظر حاکمان خلیج فارس بررسی می‌کند و می‌نویسد: واقعیت این است که اخوان مسلمین مسئله امنیت ملی مصر و خلیج فارس است. این پدیده به‌ویژه بعد از بهار عربی به صوت خط‌مشی مشترک کشورهای شورای همکاری درآمد. امیر نایف عبدالعزیز در واکنشی برای رد گم کردن بعد از ۱۱ سپتامبر حمله‌ای علیه اخوان آغاز کرد و آنان را ریشه مصیبت در جهان و منطقه نامید. این در حالی است که قطر اخوانی‌ها را شریک حکومتی خود می‌داند. پیش‌بینی می‌شود عربستان و امارات به سه دلیل همچنان بر شک و تردید خود نسبت به اخوان باقی بمانند. نخست اینکه ایدئولوژی اخوان قابل خریدن نیست و ریشه فرامرزی دارد و در همه کشورها ۱۰۰ میلیون هوادار دارند. دوم اینکه جنبش اخوان المسلمین در دوره بهار عربی به فاز سیاسی و حکومتی وارد شدند. درنهایت اینکه وقتی مسئله مربوط به شیوه تعامل با اخوان المسلمین باشد، رسیدن به راه‌حلی میانه امری بسیار دشوار است و حل بحران کنونی را دور از دسترس می‌کند. مطلب دیگری که بین عربستان و اخوان جدایی قابل‌ملاحظه‌ای به وجود آورد این بود که امیر نایف عبدالعزیز از گروهی شامل راشد الغنوشی، حسن الترابی، مجید الزندانی، نجم‌الدین اربکان پرسید نظرتان درباره اشغال کویت توسط عراق چیست؟ آن‌ها گفتند در حال بررسی هستیم اما وقتی به عراق رفتند طی بیانیه دخالت عراق در کویت را تأیید کردند.

علت واقعی خشم عربستان از رویکرد سیاسی اخوان این است که آن‌ها حکومت اسلامی مبتنی بر سازوکار دموکراتیک می‌خواهند اما عربستان انحصاراً ولایت موروثی حکام عربستان را دنبال می‌کند. فعالیت اخوان در کویت از طریق دموکراتیک میسر بود اما این فعالیت در عربستان و امارات تهدید تلقی می‌شد. تلویزیون الجزیره قطر هم کاری با اخوان نداشت و نگران تهدید سیاسی آن‌ها نبود. شک نیست که ریاض از شکل گرفتن الگویی اسلامی و سنی که مشابه مورد سنی سلفی باشد احساس خطر می‌کند، چه رسد به موردی سنی قابلی امتداد و گسترش و معتقد به ارزش‌هایی همچون اعتدال، تسامح و گشودن درها بر غرب؛ همان کاری که رهبران اخوان المسلمین در آغاز بهار عربی کردند و رفتارشان چنان بود که اوباما را قانع کردند تقویت الگوی اخوانی در منطقه خاورمیانه سودمند است. رهبران اخوان به تبلیغ خود هم پرداختند و گفتند که بنا به نظریه «اسلام دموکراتیک جدید» یا «اسلام دموکراتیک مدنی» آنان جایگزینی مناسب هستند که با غرب نزاعی ندارند.

ترس حکومت‌های خلیجی از اخوان المسلمین پس از آنکه رهبران این گروه در دوران بهار عربی به این باور راسخ رسیدند که اخوان المسلمین می‌توانند حکومت‌ها را سرنگون کنند و به جایگزینی موفق در حکمرانی در این کشورها بدل شوند، چندین برابر شد. خطرناک‌تر آنکه این جایگزین با غرب نیز از درِ آشتی درآمده است.

با ورود ترامپ به کاخ سفید، امارات، عربستان و مصر امریکا را تشویق کردند تلاش‌های خود برای گنجاندن نام اخوان المسلمین در لیست گروه‌های تروریستی را دوچندان کنند. محققان و کارشناسان قانون اساسی امریکا با درج اخوان به‌عنوان گروهی تروریستی مخالف کردند؛ زیرا ویژگی‌های گروه‌های تروریستی بر آنان صدق نمی‌کرد.

با به قدرت رسیدن اخوان در مصر، نشئه پیروزی، بر میراث فرهنگی اخوان غلبه یافت و اعتدال و تسامحِ آن کمرنگ شد. مرسی به‌جای آنکه مرجعیت فرهنگی و فکری اخوان المسلمین را در تجربه حکومتی‌اش به اجرا درآورد و اصل مشارکت سیاسی با دیگر نیروهای همتای خود در کشور را فعال سازد، سیاست گسست از آن مرجعیت فکری و فرهنگی را در پیش گرفت و دیگر این حوادث سیاسی بودند که به وی سمت‌وسو می‌بخشیدند.

اخوان المسلمین و شش سناریو

ابراهیم در ادامه به سناریوهای آینده اخوان می‌پردازد و در این راستا به ۶ سناریو اشاره می‌کند.

نخست سناریو فروپاشی کامل اخوان. انگیزه «اخوان‌زدایی» از خلیج [فارس] ناشی از نگرانی دائم حکومت‌های خلیجی از پروژه اخوان المسلمین حتی بعد از سرنگون کردن مرسی بود. سناریوی اخوان‌زدایی کاری غیرواقعی است و صِرف عدم تحرک اخوانی‌ها و پراکنده بودن رهبرانشان در جاهای دیگر هرگز به معنی از بین رفتن اخوان المسلمین نیست. خسارت فراوان به شبکه اخوان در مصر و خلیج فارس شاید زمان تحرک آنان را به تعویق اندازد، ولی آنان را از بین نمی‌برد. اسلام‌گراها و به‌طور خاص اخوان المسلمین قبل از هر چیز جنبشی اجتماعی هستند و معتقدند که تغییر اجتماعی پایه و اساس و شرط تغییر سیاسی است و قدرت آنان پیش از آنکه ریشه در عرصه سیاسی داشته باشد در ساحت اجتماعی ریشه دارد و به همین دلیل پایان جریان «اسلام سیاسی» محال است.

تا این زمان هیچ ترجیحی برای سناریوی اخوان عمان یا قطر، یعنی «انحلال اخوان» به‌صورت خودخواسته و کنار گذاشتن هرگونه فعالیت سیاسی یا حتی جمعی و بسنده کردن به فعالیت‌های تبلیغی فردی در دیگر کشورهای خلیجی وجود ندارد. اخوان المسلمین عربستان و امارات هم بیانیه‌ای صادر نکرده‌اند که نشان دهد در روش یا راهبرد عملی‌شان تغییری داده‌اند. درباره کویت و بحرین هم دلیلی وجود ندارد تا چنین سناریویی پیاده شود، آن هم در سایه مانوری که به جنبش حدس[۱] و «المنبر» امکان موضع‌گیری صریح را می‌دهد.

سناریو دوم سازش و همسازی با حکومت‌ها. وقتی در سال ۲۰۱۵ سخن از مصالحه میان اخوان المسلمین و رژیم سیسی رفت؛ به این صورت که اخوانی‌ها قانونی بودن سیسی را به رسمیت بشناسند و در مقابل، به عرصه سیاست بازگردند و بازداشت‌شده‌هایشان آزاد شوند، طرفین برای مذاکرات آماده نبودند. نه سیسی تمایلی به حل‌وفصل بحران داشت ـ زیرا معتقد بود بر اوضاع مسلط است، به‌ویژه که با به قدرت رسیدن ترامپ این نگرش در او قوی‌تر شدـ نه اخوانی‌ها سیسی را گزینه‌ای قابل‌اعتماد می‌دانند.

به هر حال، میراثی از توافق‌های اخوان المسلمین با نظام حاکم در دوره‌های مختلف باب هرگونه احتمالی را باز می‌کند که دوباره در هرلحظه ممکن است توافقی رخ دهد؛ بنابراین مصالحه حتمی است، اما هنوز زمانش نرسیده است.

سوم سناریو بازنگری و تغییر مواضع اخوان. بنا بر این سناریو اخوان باید در دو سطح ایدئولوژی و استراتژی بازنگری کنند. تجارب اخوان نشانگر توانایی آنان برای «بازنگری» موفقیت‌آمیز و بازگشت مقتدرانه به عرصه سیاست است. سازوکارهای کنونی در مصر نشان می‌دهد امکان عملی برای تجربه دموکراسی وجود ندارد و این مسئله نه بر عملکرد و روش اندیشه صرفاً گروه اخوان تأثیر دارد، که تمام احزاب سیاسی را دربر می‌گیرد؛ بنابراین، گروه‌های سیاسی ناگزیرند در زمینه‌های سیاسی، فرهنگی و ساختاری در گفتمان و گزینه‌هایشان تجدیدنظر کنند. از زمان اخراج اخوانی‌ها از قدرت (۲۰۱۳) تاکنون، آنان الگویی جدید و منسجم ارائه نکرده‌اند که نشان دهد در گذشته خود تجدیدنظر کرده‌اند و تحولی ملموس در اندیشه‌شان رخ داده است. روند خشونت نظام با اخوانی‌ها افزایش یافته است. سیسی وانمود می‌کند وارث عبدالناصر است که می‌خواست اخوان المسلمین را به‌طور کامل متلاشی کند. وجود رهبران اخوان در زندان‌ها و زیر حکم‌های قضایی خشن مسئولیت بازنگری فوری در ایدئولوژی و برنامه‌ها را امری بسیار دشوار می‌کند. متغیر دیگری که مانع بازنگری موفقیت‌آمیز آنان شد این بود که اخوان برای نخستین بار در تاریخ این گروه حکومت را به دست گرفتند، امری که نهایت آرزوهایشان بود و با از دست دادن حکومت به شکلی غاصبانه و کودتایی چندی از تفکر به آینده خود بدون در دست داشتن قدرت، بازمانند.

چهارم سناریو فعالیت مخفیانه اخوان. به کار بردن ابزار خشونت [از سوی دشمنان اخوان] هرگونه که باشد، ممکن است به تضعیف اخوان و بازگرداندن آن‌ها به فعالیت مخفیانه منجر شود. ترجیح این سناریو وجهی ندارد؛ زیرا با توجه به اقدامات پیشین که اخوان را متلاشی کرد، اما از بین نبرد، به چیزی بیش از صِرف سرکوب نیاز است؛ و نیز سیستم خاص یا دستگاه محرمانه اخوان المسلمین، با وجود آنچه درباره نقش اصلی آن در عملکرد و فعالیت‌های اخوان نقل شده است، در اصل برای مقابله با دشمن خارجی طراحی شده و نه مأموریت‌های ویژه داخلی.

به هر حال، فعالیت مخفیانه در صورت نبود بدیل‌های اثرگذارِ دیگر، گزینه‌ای موفق خواهد بود؛ زیرا هنوز پناهگاه‌های امن و پایگاه‌هایی اجتماعی وجود دارد که اخوانی‌ها را زنده نگه دارد و در زمان مناسب بتواند آن‌ها را به قلب رقابت سیاسی بازگرداند. ترکیه، تونس و قطر همچنان کشورهایی هستند که پایگاه اخوانی‌ها به شمار می‌روند.

 پنجم سناریوی بازی آدم خوب‌ها و آدم بدها. تغییرات بنیادین و ساختاری در هر گروهی، در مواردی خاص نشان‌دهنده تحول ایدئولوژیک یا به عبارت بهتر، تجدیدنظر ایدئولوژیک آن گروه است؛ چون به پرسش‌های مبنایی مربوط به هویت اعم از جهان‌بینی و نحوه نگرش آن گروه به دیگران می‌پردازد. در خصوص اخوان المسلمین، بازنگری اساسی، اعتقاد آنان را مبنی بر اینکه «تنها اسلام راه‌حل است»[۲] نشانه می‌گیرد؛ اعتقادی که به معنی مالکیت انحصاریِ حقیقت و کنار زدن دیگران است.

در اینجا ناگزیر باید به انشعابات رخ‌داده در بدنه اخوان المسلمین از زمان سرنگون شدن محمد مرسی اشاره کرد و از ظهور دو گرایش اصلی سخن گفت: گرایشی اعتدالی که با اصل «درگیری با حکومت» مخالف است و به مذاکره و مصالحه تمایل دارد؛ و دیگری گرایشی تندرو که گفتگو با حکومت سیسی را خیانت می‌داند.

 ششم سناریو رادیکالیزه شدن و خشونت. در پیش گرفتن استراتژی چالشی و ورود به مرحله خشونت انقلابی مسلحانه، به‌عنوان گزینه‌ای مرجّح در واکنش به خشونت حکومت مطرح شد. اخوانی‌ها در برابر یک دوراهی هستند: قرار گرفتن زیر چتر سلفی جهادی؛ یا احیاء میراث سید قطب. شک نیست که تلاش فراوان برای اهریمنی نشان دادن اخوانی‌ها می‌تواند آنان را به‌سوی خشونت سوق دهد؛ زیرا وقتی حکومت میان اخوانی‌ها و مسلحان شبه‌جزیره سینا که از زمان سرنگونی مرسی حملات خود را به ارتش و پلیس شدت بخشیده‌اند تفاوتی قائل نمی‌شود و اخوانی‌ها را با تروریست‌های داعش یکی می‌داند، طبیعتاً زمینه‌ای ایجاد می‌کند که برخی اعضای اخوان المسلمین به فکر خشونت‌ورزی بیفتند.

اگرچه ابتدا سناریوی گزینه مسلحانه به‌صورتی احساسی بعد از سرنگونی مرسی مطرح شد ولی این گزینه مناسب استراتژی اخوان نبود. هیچ دلیلی وجود ندارد که اخوان المسلمین به گروه‌های تندرو پیوسته باشند، اما مقامات مصری تمایل دارند با اهریمنی نشان دادن اخوانی‌ها، آنان را در فهرست تروریستی بگذارند.

به‌صورت کلی، در تجربیات شعبه‌های اخوانی خلیج [فارس]، هیچ اقدامی که بتوان آن را خشونت‌آمیز بر ضد نهادهای حکومتی توصیف کرد، وجود ندارد و علی‌رغم دعوت برخی شخصیت‌های نزدیک به اخوان المسلمین به جهاد، این دعوت‌ها در حقیقت خطاب به خارج و به‌طور خاص بر ضد کشورهای قرارگرفته در فهرست کشورهای مذهبی مانند عراق و سوریه بود.

البته نباید میان شیوخ تکفیری که از سلفی‌های وهابی بوده، معتقد به کافر بودن حکومت‌های خلیجی هستند با اخوان المسلمینی که فعالیتشان منحصر به دعوت‌های اصلاح‌گرانه در سیستم‌های حکومتی است خلط کرد.

در پایان گزیده‌ای از جمع‌بندی کتاب را در زیر می‌آوریم:

به دنبال تحولات بزرگ منطقه‌ای و بین‌المللی که برجسته‌ترین آن گسترش افکار اصلاح‌طلبانه پس از فروپاشی اتحاد جماهیری شوروی در اواخر دهه ۸۰، تحولی نسبی را در گفتمان گروه‌های اسلام سیاسی می‌یابیم.

جریان سلفی در برخی از کشورهای خلیجی برای بسط سیره خود در عرصه عمومیِ فرهنگ و ورود به عرصه سیاست به‌عنوان رقیب انتخاباتی نقشه می‌کشید، در عین حال، به دنبال استفاده از سرمایه اخوانی که طی دهه‌ها شکل گرفته بود و پر کردن جاهایی خالی بود که در نتیجه اجبار اخوانی‌ها بر خالی کردن پایگاه‌هایشان در اغلب کشورهای خلیجی پدید آمده بود. جریان سلفی در این مجال فرصتی یافت تا خود را به جامعه تحمیل کند. این جریان با انتقاد از رقیب ایدئولوژیک خود، او را به فرصت‌طلبی سیاسی متهم و در التزام وی به عقاید اسلامی تشکیک وارد کرد.

به‌صورت کلی، گروه اخوان المسلمین در خلیج [فارس] و جزیره العرب با بزرگ‌ترین چالش تاریخ خود در چند سطح مواجه است: فرهنگی، مبارزاتی و سیاسی. خلئی که اخوان در خلیج [فارس] ایجاد کرده است، راهی را برای جریان سلفی سنتیِ هم‌پیمان با قدرت در منطقه می‌گشاید و مبلغان سلفی همان تاکتیک‌های اخوان را به‌کار خواهند برد. با ورود جریان سلفی به داخل مردم، وجهه اخوان المسلمین لطمه خواهد خورد؛ زیرا دیگر آن ارتباط روتینی با نسل جوان را ندارند؛ نسل جوانی که اینک تحت تأثیر جریان نوسلفی هستند و این جریان نیز همه ابزار سنتی و مدرن لازم را برای جذب و بسیج نسل جوان داراست؛ بماند که از پشتیبانی حکومت‌های محلی نیز برخوردار است.

بر این اساس نمی‌توان از یک چارچوب مشترک در برای کشورها و یک رهیافت مشترک برای سازمان‌های اخوانی در خلیج [فارس] و جزیره‌العرب سخن گفت، هرچند گرایشی روزافزون به‌ویژه نزد عربستان و امارات را شاهدیم که به‌سوی اتخاذ یک راهبرد واحد در مقابله با اخوان المسلمین در کل منطقه و بلکه در سراسر جهان پیش می‌روند. خلاصه آنکه موضع‌گیری نسبت به هر سازمان اخوانی در هر کشور خلیجی که باشد، تنها بر پایه تجربه آن کشور است.

در پایان، برنامه مورد اجرا از سوی ائتلاف چهارجانبه برای ریشه‌کن کردن اخوان المسلمین چیز جدیدی نخواهد داشت و افزایش سطح تهاجم تبلیغاتی هم به وجود جنبشی با امتداد جهانی و حاشیه مانوری به حجم کره زمین پایان نخواهد داد. چنان‌که در اقدامات پیشین هم نتوانستند اخوان المسلمین را نابود کنند.

 

[۱]. به دنبال موضع اخوان ‌المسلمین مصر در قبال اشغال کویت، شاخه کویتی اخوان المسلمین در سال ۱۹۹۱ از سازمان بین‌المللی اخوان المسلمین کناره گرفت و «الحرکه الدُّستوریه الإسلامیه» (حدس) را تأسیس کرد و اخوان کویت عضویت خود را در سازمان به حال تعلیق درآوردند و بیانیه اخوان المسلمین مصر را نامتعادل و به‌نوعی توجیه‌کننده اشغال کویت توسط عراق دانستند.

[۲]. اخوان المسلمین شعار می‌دهد: «الاسلام هو الحل» یعنی اسلام راه‌حل همیشگی است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط