شیلا قاسمخانی
تا چند سال پیش ادبیات عرب در ایران چندان شناختهشده نبود، ولی مدتی است با ترجمه آثار عربی محبوبیت این آثار در بین مخاطبان ایرانی چشمگیر شده است. درباره دلایل این محبوبیت با علیرضا منوچهریان، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، گفتوگویی انجام دادهایم. ایشان همچنین مترجم یک دیوان طراز اول عربی به نام ترجمه و تحلیل دیوان متنبی است.
چرا اخیراً در ایران مخاطبان حوزه ادبیات، نسبت به ادبیات عرب، اعم از شعر و داستان اقبال زیادی نشان دادهاند؟
چنین پدیدهای میتواند علل گوناگونی داشته باشد، ازجمله توسعه فضای مجازی و گسترش ادبیات تطبیقی از خلال ترجمه آثار ادبی و گزیدههای نثر و نظم معاصر عربی و درنتیجه معرفی بیشتر نویسندگان و شاعران این زبان در ایران.
چه عواملی باعث رشد ادبیات عرب شده است؟
در این باره باید به این نکته مهم توجه داشت که عربها در تحولات ادبی و نوگرایی در نثر و نظم عربی از ما جلوتر بودهاند، چراکه معروف است حمله ناپلئون به مصر سبب شده که ارتباط عربها با اروپا و تأثیرپذیری از ادبیات آنجا زودتر از ما ایرانیها صورت پذیرد، یعنی عربها از لحاظ نوگرایی در ادبیات مشرق زمین بهویژه در داستان و رمان از ما جلوتر بودهاند و اگر هم کسانی معتقد باشند که آنها جلوتر از ما نبودهاند، به گمانم همانها هم اقرار دارند که آنها پرکارتر و موفقتر بودهاند. بهطوریکه امروزه آنها شاعران و نویسندگانی برای عرضه در عرصه عالم دارند، همچون نزار قبانی شاعر عشق و انقلاب که در کنار لورکا و بایرون در دنیای امروز مطرح است.
شاعر و نویسنده مضامین خود را از جامعه میگیرد. شاعران و نویسندگان عرب بهخوبی مضامین جامعه خود مانند زن، فقر، سنت، خرافه و… را با استعداد و قریحه میآمیزند و اثری درخور تولید میکنند.
من گمان میکنم فرهنگ یک جامعه و ارزش و اعتباری که برای دانشمندان و نویسندگان آن قائل میشوند، در پرورش اصحاب قلم و تولیدات فرهنگی-ادبی تأثیر بسزایی دارد. عامل بسیار مهم دیگر، حمایت دولتها و حکومتها از دانشمندان و نویسندگان است. متأسفانه، در دهههای اخیر، فضای برخی بلاد شرقی، چنان سیاسی و نظامی شده است که حتی در تقدیر از آثار و کتب، جانبداری و سیاسیکاری در گزینش آن آثار، به لحاظ موضوع و یا به لحاظ نویسنده، کاملاً آشکار است و این چیزی است که موجب دلسردی اصحاب قلم میشود. جالب است که بدانید در بین ادیبان بلاد صاحب ادبیات کهن و ریشهدار، تنها ما ایرانیان فاقد ترجمه دیوان از دیگر زبانها به فارسی هستیم، البته مقصودم ترجمه کامل دیوانهای زبانهای دیگر است، حالآنکه همین عربها تاکنون چندین و چندین بار دیوان حافظ را بهطور کامل به عربی برگرداندهاند یا اینکه ژول مول سیاستمدار و ادیب فرانسوی، در قرن نوزدهم، شاهنامه را با آن سترگی به زبان فرانسه ترجمه کرده است؛ و باز جالب است که بدانیم در مصر، طرح «هزار و یک کتاب» وجود دارد، یعنی ترجمه و معرفی هزار و یک کتاب از دیگر زبانها و فرهنگها و دیوانها. شگفت آنکه چند سال پیش در نمایشگاه بینالمللی کتاب دیدم که مترجمی عربزبان، دیوان سوزنی سمرقندی را نیز ترجمه کرده است، اما در ایران، دریغ از ترجمه یک دیوان عظیم عربی و یا زبانهای خارجی!
آیا ادبیات عرب برای مردم خاورمیانه جذابیت دارد یا در سطح جهانی هم علاقهمندان خود را دارد؟
برخی نویسندگان و شاعران عرب در عصر اخیر شهرتی جهانی دارند؛ مانند نزار قبانی که از نظر گذشت و شعر او به بیشتر زبانهای زنده دنیا ترجمه شده و نیز علی احمد سعید معروف به آدونیس شاعر و ناقد معروف سوری. جالب آنکه خالده سعید، همسر آدونیس، نیز از زنان عرب ناقد و نامدار است. از این دو نمونه شاعر –نزار و آدونیس- که بگذریم، در عالم نویسندگی میتوان به دو نویسنده نامدار مصری اشاره کرد، یعنی نجیب محفوظ و مصطفی لطفی منفلوطی که اولی برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۸۸ بود. در ادبیات فارسی و عربی، تنها اوست که به چنین افتخاری نائل شده است. ناگفته نماند مصطفی لطفی منفلوطی صاحب کتاب النظرات و العبرات؛ یعنی «نگاهها و اشکها» از پیشروان پرداختن به مسئله زن در ادبیات معاصر عربی است. همچنین جبران خلیل جبران که در ایران هم شناخته شده است از نبوغ ادبی بالا و شهرت جهانی برخوردار است. برای شناخت بیشتر نبوغ عجیب نویسندگی جبران خلیل جبران ببینید که یکی از نویسندگان معروف جهان، در قرن اخیر، درباره او چه سخنان شگفتی را در مقدمه کتاب عاشقانهها از جبران بر زبان رانده است: «جبران خلیل جبران موسیقی ناب است. رازی است که فقط گاهگاهی شعر میتواند به قلمرو آن نزدیک شود! جبران خلیل جبران دوستداشتنیترین روح این زمین زیباست. قرنها گذشته است. آدمهای بزرگی آمده و رفتهاند اما جبران هنوز یکه است! من گمان نمیکنم که در آینده نزدیک نیز کسی همتراز او پا به عرصه وجود بگذارد، کسی که عمق بینش او را داشته باشد و بتواند همچون او به قلمرو ناشناختهها پا بگذارد…گویی همه عارفان دنیا و همه روحهای آفریننده دنیا، یکجا در وجود او گرد آمدهاند!» و همینجا به خوانندگان فاضل شما خواندن سه کتاب جیبی از جبران خلیل جبران به نامهای عارفانهها، جاودانهها و عاشقانهها را پیشنهاد میکنم که من خود عاشق آنها هستم. این کتابهای دوزبانه انگلیسی-فارسی گردآوری سهیل بوشروی با ترجمه مسیحا برزگر است.
زنان عرب از میانه سده بیستم گفتن از خویش را آغاز کردند و یکی از دلایل محبوبیت داستانهایشان و اثرگذاری در بین سطوح جامعه همین است. شاید شایسته باشد در ابتدای این پاسخ، ترجمهای از نگاه جبران خلیل جبران درباره زن بیاورم: «خوشبختی بشریت زاده قلب حساس زن است و در احساسات روح شریف اوست که احساسات روح آدمیزاده میشود».
با این مقدمه اینطور باید بگویم بهاصطلاح جامعهشناسی، در «جوامع بسته» که بر همهچیز و همهکس نظارت تام و تمامی اعمال میشود، نباید انتظار آزاداندیشی و رشد نویسندگی داشت و اما در مورد زنان باید گفت که برخی جوامع شرقی که امروزه داعیه آزادی زن و گشودگی فضای سیاسی-اجتماعی برای این قشر مهم جامعه را دارند، درواقع این آزادی ادعاشده در چهارچوب تعریف اصحاب قدرت و تصمیمسازان آن جامعه است. واقعیت این است که در سالها و دهههای اخیر، آزادی بیان و قلم بسیار به مخاطره افتاده است و طبیعی است که در چنین اوضاع و احوال، شرایط برای پرداختن به هر موضوع و مضمونی مساعد نیست و امکان قلمفرسایی در هر زمینهای وجود ندارد، بهویژه آنکه در برخی برههها نظارت سختگیرانهای به چاپ کتابها صورت گرفته است. طبیعتاً در چنین وضعیتی نویسندگان و بهویژه زنان، به سراغ هر مضمونی بروند باید تا حدی در چهارچوب ایدئولوژی حکومت حرکت کنند که امروزه این سلطه قدرت در متن جامعه و مباحث اجتماعی و سیاسی در مکاتب تحلیل گفتمان مطرح است.
متأسفانه شاهدیم در بعضی کشورهای شرقی، در سالها و دهههای اخیر، بهویژه در برخی برهههای زمانی، حتی رئیس مراکز علمی و دانشگاهی مهرههای سیاسی و یا نظامی بودهاند. در واقع در چنین ممالکی علم در درجه آخر اهمیت قرار دارد. حالآنکه حضرت امیر (ع) میفرمایند: ریشه هر خیری در علم است. حال شما بنگرید که در چنین ممالکی که داعیهدار فرهنگ و ادب هستند، چگونه کارها به سامان خواهد رسید و عاقبت علوم انسانی که مادر دانشهای بشری است، به کجا خواهد انجامید!