بدون دیدگاه

اسرائیل و مهاجرت معکوس یهودیان

محمد احمدی

انگیزه‌هایی برای خروج

اسرائیل همواره خود را به‌عنوان پناهگاهی برای یهودیان معرفی کرده و جنبش صهیونیسم از اوایل قرن بیستم تاکنون، به‌طور منظم و سازمان‌یافته یهودیان دنیا را ترغیب کرده تا به آنجا مهاجرت و در جامعه‌ای دموکراتیک به دور از فشار و تهدید زندگی کنند. در این باره، مطالب زیادی در رسانه‌های اسرائیل و غرب دیده‌ایم، اما آنچه کمتر مورد اشاره بوده، سرخوردگی بسیاری از یهودیان تحصیلکرده، روشنفکر و آزادیخواه است که سال‌ها شاهد وضعیت اسرائیل از درون بوده‌اند و سرانجام آنجا را ترک کرده‌اند. یک دلیل عمومی برای مهاجرت در دنیای امروز برآورده نشدن انتظارات اقتصادی و مالی است؛ اما روزنامه اسرائیلی هاآرتص می‌گوید مهاجرت جوانان تحصیلکرده و سکولار از طبقه متوسط اسرائیل صرفاً به دلیل گرانی زندگی در شهرهای بزرگ نیست، بلکه به علت احساس خفقان سیاسی و اجتماعی است.۱

فشار زیادی برای منصرف کردن این افراد از ترک اسرائیل وجود دارد و برخی رسانه‌های اسرائیلی حتی نسبت خیانت به این مهاجران داده‌اند. رقم دقیقی از تعداد مهاجران ارائه نمی‌شود، اما بر اساس آمارها حدود ۴۰ درصد جوانان خواستار ترک آنجا و زندگی در کشوری دیگر هستند. این جوانان، سرمایه‌های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی اسرائیل‌اند و بسیار مهم است که دلایل مهاجرت آن‌ها به خارج شناخته شود. علاوه بر این، بسیاری از هم‌قطاران آن‌ها نیز که فرصت مهاجرت پیدا نکرده‌اند، تحت تأثیر همین دلایل هستند.

بر پایه یک نظرسنجی از جوانان اسرائیلی ۲۱ تا ۳۵ ساله از طبقه متوسط سکولار و تحصیلکرده، گرچه هزینه بالای زندگی یکی از انگیزه‌های مهاجرت آنان است، اکثر آن‌ها از ترکیبی از انواع محدودیت‌ها شکایت دارند. فشار اقتصادی بر این جوانان، به شکل روزمره وجود دارد و آن‌ها حتی با تلاش و کار سخت نیز نمی‌توانند نیازهای خود را برآورده کنند. به‌علاوه، برای آن‌ها پس‌انداز برای مواقع ضروری، غیرممکن است و همین باعث می‌شود دائماً احساس ناپایداری کنند. از نظر آن‌ها ساختار شغلی در اسرائیل معایب اساسی دارد: دستمزدهای کم، قراردادهای کاری نامطمئن و ساعات کاری بیش از حد.

در شرایط اقتصاد رقابتی و ناپایدار، جوانان اسرائیلی چاره‌ای نمی‌بینند جز شرکت در بده‌بستان‌های مشکوک و استفاده از اعمال‌نفوذ قدرتمندان. این نوع فسادها باعث نارضایتی بیشتر بین جوانان می‌شود، زیرا درمی‌یابند که توانایی و شایستگی شغلی، ملاک موفقیت و ارزش آن‌ها نیست.

مشکل دیگر، کوچکی کشور و محیط زندگی است که سبب می‌شود این جوانان در هر جا که هستند، گویی در یک کیبوتص به سر می‌برند که همه آن‌ها را می‌شناسند. فشار تبلیغات رسمی این‌طور القا می‌کند که اینجا سرزمین مقدس و موعود است و وظیفه میهنی جوانان حکم می‌کند که باید در همین محیط کوچک، تلاش خود را به کار بندند. این باعث احساس خفقان فیزیکی و فشار روانی شدیدی می‌شود.

انگیزه دیگر برای مهاجرت، خشونت از داخل و خارج جامعه اسرائیل است. وحشت دائمی از جنگ با همسایگان و حمله چریکی باعث استرس زیادی می‌شود؛ اما از درون جامعه یهودی نیز فشار عصبی می‌جوشد. قطب‌بندی آزاردهنده جامعه بر اساس اختلافات اقتصادی، اجتماعی و مذهبی به جوانان انگیزه می‌دهد که از آن بگریزند. هاآرتص می‌گوید جوانان اسرائیلی از توزیع ناعادلانه فشارها شاکی‌اند و علاقه‌ای نیز به مبانی تاریخی کشور ندارند. فساد سیاستمداران و همدستان آن‌ها در کنار بی‌فایدگی اعتراضات اجتماعی، باعث شده طبقه متوسط از سیاست دل‌زده شود. احزاب سیاسی و نمایندگان آن‌ها نیز از پاسخگویی به خواسته‌های اجتماعی بی‌میل و ناتوان‌اند. احزاب جدیدی هم که پا به عرصه می‌گذارند، طرفداران خود را به‌سرعت نومید می‌کنند.

در تبلیغات داخلی اسرائیل، پرداخت مالیات‌ها و طی کردن دوران طولانی سربازی، به‌عنوان وظیفه یهودیان در قبال کشور معرفی می‌شود، اما اکثر جوانان اسرائیلی عمیقاً ناراضی‌اند که با وجود انجام این کارها چیزی را که انتظار دارند دریافت نمی‌کنند. مبانی تاریخی و اسطوره‌های ملی اسرائیل کارکرد خود را از دست داده‌اند و از نظر جوانان تحصیلکرده، دیگر موضوعیت ندارند و قابل حمایت نیستند. آن‌ها نسلی‌اند که با زادگاه خود بیگانه‌اند و آینده خویش را در خارج می‌بینند، حتی اگر هنوز مهاجرت نکرده‌اند. اسرائیل برای نگه داشتن آن‌ها باید تغییرات اساسی در خود بدهد، ولی آمادگی پذیرش چنین تغییراتی را ندارد.

ریشه‌یابی در وجدان

هاآرتص در گزارشی جامع‌تر، ریشه‌های نارضایتی را در تضادهای ذاتی و غیرقابل‌حل اسرائیل کندوکاو می‌کند. بر اساس این گزارش، متفکران و فعالان آزادیخواه به دنبال یأس از اصلاح اسرائیل، مهاجرت به خارج را انتخاب می‌کنند. آنان که بنیان‌گذار جنبش صلح و مخالفت با اشغالگری بوده‌اند، پس از سال‌ها تحمل آزار و اجبار به سکوت، گزینه دیگری جز ترک اسرائیل نمی‌بینند.۲

یک زوج مهاجر، ایتان برونستین۳ و همسرش النور مرتزا۴ هستند که هر دو از سال‌ها پیش فعالیت سیاسی داشته و مشترکاً نیز کتابی درباره فاجعه موسوم به نکبت یا آوارگی فلسطینی‌ها بر اثر تشکیل اسرائیل نوشته‌اند. آن‌ها که در اسرائیل تحت ‌فشار عقیدتی سیاسی و شغلی بوده‌اند، در دسامبر ۲۰۱۹ به بلژیک مهاجرت کردند. برونستین شصت‌ساله می‌گوید خود را در نوعی تبعید حس می‌کند. او که از پنج‌سالگی در یک کیبوتص اسرائیلی زندگی کرده در سال ۲۰۰۱ جنبش ذاکرات۵ (به معنی خاطرات) را تأسیس کرد که یک سازمان مردم‌نهاد برای آگاه‌کردن اسرائیلی‌ها درباره فاجعه نکبت و حق بازگشت فلسطینی‌هاست. برونستین می‌گوید یک دلیل مهاجرت او، نجات پسر کوچکش از سیستم تربیتی ملی‌گرا و نظامی اسرائیل است. به قول او، بسیاری از یهودیان این احساس را دارند که شکست خورده‌اند و جایی برای اثرگذاری در اسرائیل ندارند زیرا هیچ چشم‌اندازی از اصلاح جامعه، صلح با فلسطینی‌ها یا زندگی سالم را نمی‌بینند. از نظر آنان، اوضاع اسرائیل دیوانه‌وار است و ترک آن عاقلانه‌تر از ماندن است.

بیش از یک دهه حکومت راست‌گرای نتانیاهو، سبب مهاجرت بسیاری از یهودیان آزادیخواه شده که عمر خود را صرف فعالیت سیاسی و اداره نهادهای مدنی کرده‌اند، سازمان‌هایی با سابقه طولانی مانند ذاکرات، بتسیلم، شکستن سکوت، ائتلاف زنان برای صلح، سال بیست‌ویکم، ماتزپن و غیره.۶

این مهاجران شامل دانشگاهیان باسابقه نیز می‌شوند که به علت عقاید و فعالیت سیاسی، از شغل خود کنار گذاشته شده‌اند. همچنین چهره‌های فرهنگی که از بیان نظرات خود در اسرائیل بیمناک هستند آنجا را ترک کرده‌اند. بسیاری از ایشان، صهیونیست‌های چپ‌گرایی بوده‌اند که معتقدند اسرائیل به آن‌ها پشت کرده است. این مهاجران در دنیا پخش شده‌اند و اگرچه نگرانی بسیاری از آن‌ها آینده فرزندانشان است، انگیزه اصلی اقدام خود را مخالفت با حکومت اسرائیل می‌دانند.

نمونه‌ای از روشنفکران مهاجر

– آریلا آزولای۷ نظریه‌پرداز هنری و همسرش آدی اوفیر۸ فیلسوف است. اوفیر از بنیان‌گذاران جنبش سال بیست‌ویکم است که برای پایان دادن به اشغالگری فعالیت می‌کند. او از خدمت سربازی در سرزمین‌های اشغالی خودداری کرد.

– حنان حور۹ استاد ادبیات عبری و از مؤسسان جنبش سال بیست‌ویکم.

– آنات بیلتزکی۱۰ از مدیران سابق سازمان بتسیلم که یک مرکز اطلاع‌رسانی درباره نقض حقوق بشر در سرزمین‌های اشغالی به شمار می‌رود.

– دانا گولان۱۱ مدیر سابق سازمان شکستن سکوت.

– حییم یاکوبی۱۲ معمار و طراح و بنیان‌گذار یک سازمان مردم‌نهاد در زمینه حقوق بشر.

– ایلان پاپه۱۳ استاد تاریخ که در حزب هدش۱۴ با اعراب همکاری می‌کرد. او کتاب‌های متعددی درباره نقض حقوق فلسطینی‌ها نوشته که برخی از آن‌ها به فارسی نیز ترجمه و چاپ شده‌اند.

– یاناتان شپیرا۱۵ خلبان سابق نیروی هوایی اسرائیل و از نویسندگان نامه اعتراضی خلبانان مخالف حمله به سرزمین‌های اشغالی در سال ۲۰۰۳ که بعداً در کشتی‌های نجات برای شکستن محاصره غزه نیز حضور یافت.

– نیو گوردون۱۶ استاد علوم سیاسی، از مدیران سازمان پزشکان برای حقوق بشر و همکار با فلسطینی‌ها در سازمان تعایش۱۷ (به معنی همزیستی) که جنبشی برای تساوی مدنی یهودیان و اعراب و مبارزه با اشغالگری است.

– یائل لیرر۱۸ همکار حزب سیاسی فلسطینی موسوم به بلد۱۹ و بنیان‌گذار انتشارات اندلس برای ترجمه آثار عربی به عبری که بعداً تعطیل شد.

– گیلا اسویرسکی۲۰ از بنیان‌گذاران جنبش ائتلاف زنان برای صلح.

– مارچلو اسویرسکی۲۱ از بنیان‌گذاران یک جنبش همزیستی اعراب و یهودیان و از مؤسسان مدرسه مشترک یهودی و عربی در منطقه جلیله.

– جاناتان بن‌آرتزی۲۲ که به علت خودداری از خدمت سربازی، حدود دو سال را در زندان گذراند.

– حییم برشیت۲۳ از فعالان جنبش BDS برای تحریم اسرائیل، رئیس سابق دانشکده رسانه‌ها و سینما در کالج سپیر۲۴ در شهر سدروت و بنیان‌گذار مرکز سینمایی این شهر.

– گروه محمد جبلی، سعر سکالی، روزین بشارت، ایلانا برونستین و نیو گال که برای تأسیس یک مرکز تفریحی و فرهنگی مشترک برای فلسطینی‌ها و یهودیان در شهر یافا تلاش کردند، گرچه این مرکز در ژانویه ۲۰۱۹ تعطیل شد.۲۵

سال‌ها قبل از روشنفکران و فعالان فوق، افراد دیگری به دلایل سیاسی، اسرائیل را ترک کردند ازجمله:

– ایگال آرنس۲۶ از فعالان سازمان چپ‌گرای ماتزپن و پسر موشه آرنس وزیر دفاع اسرائیل از حزب راست‌گرای لیکود در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰.

– موشه مکاور، آکیوا آور و شیمون تزابار۲۷ فعالان آزادیخواه از سازمان ماتزپن که در دهه ۱۹۶۰ اسرائیل را ترک کردند.

– ایال سیوان، سیمون بیتون و اودی آلونی۲۸ فیلم‌سازانی که در دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ مهاجرت کردند.

به قول هاآرتص، آنچه در سخنان همه این افراد بارها تکرار می‌شود، نومیدی است. مثلاً ایتان برونستین می‌گوید: «دوران قرارداد اسلو را به‌روشنی به یاد می‌آورم و شادی و هیجانی که من در آن شریک بودم. سال‌هایی را به یاد دارم که این احساس وجود داشت که شاید منازعه حل شود و صلح تحقق یابد، اما آن احساس، مدت‌ها پیش، از بین رفته است. حالا این وضعیت نومیدی دائمی است که مرتباً رشد می‌کند».

همه این مهاجران گواهی می‌دهند که پس از دورانی طولانی از فعالیت سیاسی، هرگونه امید به تغییر سیاسی در اسرائیل را از دست داده‌اند. بسیاری از آن‌ها بر این باورند که اگر قرار است تغییری محقق شود، باید از بیرون از اسرائیل شکل بگیرد. ایتان برونستین می‌گوید: «من به جنبش تحریم امید دارم که تنها چیز مثبتی است که اکنون در این زمینه رخ می‌دهد. از این دیدگاه، تبعید سیاسی مثل این، می‌تواند نقش معناداری داشته باشد».

فشار بر دانشگاهیان

روشنفکر یهودی، نیو گوردون ۵۴ ساله از دوران نوجوانی با حضور در تظاهرات جنبش صلح اکنون۲۹ فعالیت سیاسی خود را شروع کرد. در زمان انتفاضه اول فلسطینی‌ها که از دسامبر ۱۹۸۷ شروع شد، او از مدیران سازمان پزشکان برای حقوق بشر بود. سپس وارد همکاری مدنی با فلسطینی‌ها شد و در تأسیس مدرسه مشترک یهودی و عربی در شهر بئرالسبع شرکت داشت. در زمان انتفاضه دوم فلسطینی‌ها، او بخشی از جنبش خودداری از خدمت در ارتش اسرائیل بود. او به‌عنوان رئیس دانشکده علوم سیاسی و حکمرانی در دانشگاه بن‌گوریون در شهر بئرالسبع، مقاله‌ای نوشت که منجر به جنجالی بین‌المللی شد. او در این مقاله که در روزنامه امریکایی لس‌آنجلس تایمز در ۲۰۰۹ منتشر شد، اسرائیل را رژیمی آپارتاید نامید و از جنبش تحریم حمایت کرد. رئیس وقت دانشگاه در پاسخ اعلام کرد «از دانشگاهیانی که چنین حسی درباره کشور خود دارند، خواسته می‌شود تا دنبال مکان دیگری برای اشتغال و اقامت باشند». سپس دانشکده تبدیل به عرصه نبرد سازمان‌یافته نهادهای راست‌گرا شد که خواستار تعطیلی آن بودند، زیرا دیدگاه‌های سیاسی تعدادی از اساتید آن را نامطلوب می‌دانستند. سرانجام وزیر آموزش کابینه نتانیاهو که از اعضای لیکود بود دستور اخراج گوردون را صادر کرد و شورای آموزش عالی تصمیم گرفت اصلاحاتی در این دانشکده انجام شود.

گوردون می‌گوید در این گیرودار، چند بار تهدید به مرگ شد تا اینکه او، همسر و فرزندانش به انگلیس مهاجرت کردند. همسرش کاترین راتنبرگ۳۰ نیز که سرپرست مطالعات جنسیت در همان دانشگاه بود، شغل خود را رها کرد. گوردون اکنون استاد حقوق بین‌الملل و حقوق بشر در دانشگاه کویین مری لندن است. او می‌گوید نه به علت تهدیدهای جانی و نه به علت شکست در مبارزه‌اش با نظام دانشگاهی، بلکه به علت آینده فرزندانش مهاجرت کرده است: «من چشم‌اندازی سیاسی نمی‌بینم و با دو پسری که دارم، نگران همه عواقب بزرگ شدن آن‌ها در اسرائیل هستم … طی سال‌ها، رشد افراط‌گرایی را تجربه کردیم تا اینکه به نقطه‌ای رسید که به علت خشونت، از بردن بچه‌هایمان به تظاهرات نگران بودیم. نژادپرستی روزمره، محیطی را ایجاد کرده که من حس تعلق به آن ندارم». گوردون شاهد بود که دیگر امکان اعتراض به نژادپرستی در اسرائیل را ندارد و راه‌حلی برای این مشکل در صهیونیسم به چشم نمی‌خورد.

حییم یاکوبی، از همکاران گوردون در دانشگاه بن‌گوریون نیز از اسرائیل مهاجرت کرد. او به‌عنوان یک معمار با گرایش سیاسی بر رعایت مساوات در طراحی شهری و خانه‌سازی در اسرائیل متمرکز بود، اما چاره‌ای ندید جز اینکه با همسر و سه فرزندش به انگلیس برود. او هم می‌گوید علت ترک اسرائیل، آزارهای سیاسی نبود: «وقتی درست به اوضاع سیاسی اسرائیل نگاه کنید، شامل پروژه شهرک‌سازی در کرانه باختری و تبدیل اسرائیل به یک رژیم آپارتاید، آن‌وقت این سؤال پیش می‌آید که من برای خودم و فرزندانم دنبال چه هستم. برای آدم‌هایی مثل من که کارشان انتقادی و سیاسی است، امید و نومیدی، اهمیت زیادی دارد. مهاجرت در سن و وضعیت من به این معناست که مأیوس هستم و هیچ امیدی ندارم. این ناشی از تحلیل سیاسی من و بر این اساس است که من یک کشور و جامعه عادلانه را چطور می‌بینم.» به قول یاکوبی، بسیاری از همکارانش در اسرائیل، مهاجرت او را خیانت می‌دانند. او پاسخ می‌دهد که تلاش‌های قبلی او با این تصور بود که امکان تغییر وجود دارد اما اکنون دیگر آن‌قدر ساده‌لوح نیست و به علت فضای خشونت سیاسی در اسرائیل به این نتیجه رسیده که خروج تنها گزینه است. او می‌افزاید که آزادی دانشگاهی در آنجا محدود شده و نیروهای سیاسی بسیار مشکل‌زا شده‌اند، چون با ورودشان به دانشگاه، عملاً به‌صورت پلیس آن درآمده‌اند.

اساتید مهاجر شکایت دارند که نهادهای آموزش عالی در اسرائیل استادانی را که دیدگاه سیاسی چپ دارند، اخراج می‌کنند، اما هاآرتص می‌گوید آن‌ها جزئیات اخراج خود را بیان نمی‌کنند؛ زیرا از این می‌ترسند که دانشگاه محل کار سابق آن‌ها تلافی کرده و سوابق حرفه‌ای آن‌ها را تخریب کند. یکی از این موارد برای دکتر آریلا آزولای اتفاق افتاد که دانشگاه بار-ایلان۳۱ در اوایل سال ۲۰۰۱ حاضر به استخدام یا ترفیع وی نشد، با اینکه او یازده سال در آنجا تدریس کرده بود. خانم آزولای، استاد هنر و فرهنگ بصری، مدیر موزه، مستندساز و یکی از مهم‌ترین متفکران اسرائیل بود که دانشگاه بار-ایلان پس از ترور اسحاق رابین از او دعوت به همکاری کرد، اما علت دعوت این دانشگاه راست‌گرا از یک متفکر منتقد این بود که قاتل رابین، یک یهودی افراطی از دانشجویان همین دانشگاه بود و این یک آبروریزی برای این دانشگاه تلقی می‌شد که باید با دعوت از یک استاد معروف جبران می‌شد، اما وقتی دوران نتانیاهو فرارسید، یکی از اقدامات سازمان‌های راست‌گرا، تهیه لیست سیاه از اساتید منتقد اسرائیل بود و آزولای از نظر مدیران دانشگاه در همین فهرست‌ها جای داشت. دانشگاهیان دیگر اعتراض کردند که آزولای قربانی فشارهای سیاسی شده، اما مقامات دانشگاه ادعا کردند فقط به دلایل حرفه‌ای او را طرد کرده‌اند و حتی حاضر به تأیید سوابق و مدارک شغلی او نشدند.

مدتی بعد آزولای و شوهرش آدی اوفیر، اسرائیل را ترک کردند تا در دانشگاهی در امریکا مشغول به کار شوند. اوفیر استاد فلسفه در دانشگاه تل‌آویو و یکی از روشنفکران معروف اسرائیل بوده است. این دو نفر مشترکاً کتاب وضعیت یک کشور: اشغالگری و دموکراسی در اسرائیل /فلسطین۳۲ را در ۲۰۱۳ در دانشگاه استنفورد به چاپ رساندند که ادعای دموکراسی در اسرائیل را متضاد با سرکوب فلسطینی‌ها می‌داند و از راه‌حل یک کشور دموکراتیک با حقوق برابر برای یهودیان و فلسطینی‌ها دفاع می‌کند.

خانم آزولای به‌تنهایی نیز کتابی تکان‌دهنده به چاپ رسانده به نام از فلسطین تا اسرائیل: اسناد تصویری از ویرانی و تشکیل کشور۳۳ که درباره فاجعه آوارگان فلسطین از ۱۹۴۷ تا ۱۹۵۰ بر اساس عکس‌های به‌‎جامانده از نابودی عمدی جامعه فلسطینی به‌منظور تشکیل اسرائیل و سپس دستکاری صهیونیستی در تاریخ است.

اوفیر می‌گوید تندروی و محکومیت علیه استادان در اسرائیل از آغاز انتفاضه دوم فلسطینی‌ها در سال ۲۰۰۰ شروع شد. حد و مرزهایی در اسرائیل شکل گرفته که اساتید حق عبور از آن یا حتی حق بحث درباره آن را ندارند. اگر کسی در این باره صحبت کند، ممکن است مدرک دکترایش تأیید نشود، مقاله‌اش برای چاپ پذیرفته نشود، یا دانشجویانش کمک مالی دریافت نکنند. با اینکه اوفیر در خانواده‌ای راست‌گرا بزرگ شد به جنبش جوانان صهیونیست سوسیالیست پیوست. در ۱۹۸۷ جنبش سال بیست‌ویکم را به همراه حنان حور که بعداً استاد ادبیات عبری در دانشگاه عبری اورشلیم شد، تأسیس کرد. این جنبشی برای اعتراض به اشغالگری بود که از طریق خودداری از خدمت سربازی در سرزمین‌های اشغالی و تحریم محصولات شهرک‌نشین‌های یهودی فعالیت می‌کرد.

اوفیر می‌گوید ایالات‌متحده مسئول خطاهای وحشتناک اسرائیل است و در دوران ترامپ نیز بسیار بیش از گذشته، مکانی نامطلوب شده است، اما برخلاف اسرائیل، در امریکا می‌توان به حکومت اعتراض کرد، زیرا بخش بزرگی از جمعیت با معترضان همراهی می‌کنند و آن‌ها را تنها نمی‌گذارند. او به یاد می‌آورد که وقتی در دانشگاهش در اسرائیل بحث سیاسی می‌کرد، به او مانند موجودی نگاه می‌کردند که از کرات دیگر آمده است. از نظر او همه دنیا در حال بد و بدتر شدن است و در این میان، پروژه شهرک‌سازی صهیونیستی فقط بخشی از این وضع است. اوفیر می‌افزاید اسرائیل برای او بیگانه به حساب می‌آید و علایق او دیگر موجودیت سیاسی اسرائیل نیست بلکه تاریخ و تفکر یهود است. او می‌گوید از اینکه خود را یک یهودی جدا از اسرائیل می‌داند، لذت می‌برد، زیرا دیگر این حس را ندارد که بر سرزمین دیگران (فلسطینی‌ها) قدم گذاشته است.

روزنامه هاآرتص می‌گوید خانم آریلا آزولای حتی حاضر به مصاحبه با این روزنامه اسرائیلی نشد و فقط در یادداشتی، نظر خود را چنین بیان کرد: «من به مطبوعات اعتماد ندارم و نمی‌خواهم توسط آن‌ها معرفی شوم. من از بایکوت (جنبش تحریم اسرائیل) حمایت می‌کنم و علاقه‌ای به مصاحبه با یک روزنامه صهیونیستی ندارم. درباره این واقعیت چه بگویم که تولد من به‌عنوان یک «اسرائیلی»، نوعی کنترل دولتی بر بدن و ذهنیت رعایا و شهروندان خود است. علت خودداری من از اینکه خود را یک «اسرائیلی» بدانم، در مقدمه کتاب تازه‌ام آمده و چیزی ندارم بر آن بیفزایم». این اشاره آزولای به جدیدترین کتابش است که در سال ۲۰۱۹ با نام تاریخ بالقوه: زدودن امپریالیسم از ذهن۳۴ منتشر شده است. او در مقدمه کتاب می‌گوید مهاجرتش به خارج، به علت عدم امکان زندگی در جایی است که متولد شده و مجبور به خدمت در آن برای ادامه آوارگی کسانی بوده که از آن اخراج شده‌اند. او می‌گوید این احساسی دردناک است که نمی‌تواند با مخاطبان صهیونیست و منکر این درد، شریک شود؛ زیرا اسرائیل مسئول شروع و ادامه این درد و رنج بر فلسطینی‌ها و به شکلی متفاوت بر یهودیان است.

محدودیت حتی پس از مهاجرت به اروپا

هاگر (هاجر) کوتف۳۵ روشنفکر دیگری است که در سیستم اسرائیل به بن‌بست رسید. او که دکترای فلسفه خود را از دانشگاه تل‌آویو و دانشگاه برکلی کالیفرنیا گرفت، قرار بود در یکی از دانشگاه‌های اسرائیل تدریس کند، اما کمی قبل از امضای قراردادش، یک سازمان راست‌گرا علیه استخدام او وارد عمل شد. در نتیجه دانشگاه شرایط جدیدی را در قرارداد او گنجاند: خانم کوتف نباید در تظاهرات شرکت کند، نباید درخواست‌های سیاسی را امضا کند و نباید در کلاس یا اجتماع دیگری درباره هر موضوع غیرمرتبط با رشته درسی‌اش سخن بگوید.۳۶

کوتف در تابستان ۲۰۱۴ در جریان جنگ اسرائیل علیه نوار غزه، یک درخواست اینترنتی را امضا کرد که از اسرائیل می‌خواست با حماس مذاکره کند. چند دقیقه بعد، از طرف دانشگاه به او زنگ زدند تا اخراجش را اعلام کنند. او به دادگاه شکایت کرد و رأی به نفع او صادر شد، اما قرارداد کاری او هرگز به نتیجه نرسید. خانم کوتف دریافت که جایی در اسرائیل ندارد؛ بنابراین به همراه همسر فیزیکدان خود به انگلیس مهاجرت کرد و در رشته علوم سیاسی دانشگاه لندن مشغول به تدریس شد. او می‌گوید: «ترکیب آنچه در دانشگاه رخ داد با جنگ، خشونت در خیابان‌ها، ترس از اعتراض، نژادپرستی و نفرت، من را از پا درآورد». او هنگام یادآوری خاطرات چند سال پیش خود در این زمینه، باز هم می‌لرزد.

کوتف اذعان دارد که قادر نیست فعالیت سیاسی دلخواه خود را در لندن داشته باشد: «من در اینجا نمی‌توانم یک فعال سیاسی (درباره اسرائیل یا سایر مسائل) باشم. چند سال پیش، شوهرم من را به علت رفتن به یک تظاهرات (در لندن) دعوا کرد و گفت تاکنون از یک کشور به خاطر تو اخراج شده‌ایم و نمی‌خواهیم از یک کشور دیگر هم اخراج شویم». خانم کوتف اضافه می‌کند: «امیدم به تغییر اوضاع اسرائیل از درون را از دست داده‌ام، پس فکر نمی‌کنم با ماندن در آنجا می‌توانستم کاری بکنم … لندن دارای مردمی از ملیت‌های بسیار است، اما اینجا هم نفرت از اقلیت‌ها وجود دارد که برگزیت (خروج انگلیس از اتحادیه اروپا) آن را به‌شدت آشکار کرد. در اینجا ما همیشه بیگانه خواهیم ماند … اما این ترجیح دارد بر اینکه در جایی زندگی کنم که باید در طرف نژادپرست‌ها علیه سایرین (فلسطینی‌ها) باشم».

یائل لیرر، زن اسرائیلی دیگری است که به‌عنوان مترجم و ویراستار تلاش داشت یهودیان و فلسطینی‌ها را از نظر فرهنگی به هم نزدیک کند. او همچنین یک فعال سیاسی در جنبش ائتلاف برای مساوات بود که بعداً تبدیل به حزب فلسطینی بلد۳۷ شد. او سخنگوی حزب، مدیر مبارزات انتخاباتی حزب و دستیار پارلمانی نماینده حزب در کنشت (مجلس اسرائیل) شد. خانم لیرر در سال ۲۰۰۱ انتشارات اندلس را برای ترجمه آثار مسلمانان به عبری تأسیس کرد، اما سرانجام در ۲۰۰۸ مجبور شد به پاریس مهاجرت کند. او می‌گوید: «دوستان فرانسوی من هم درباره نژادپرستی در کشور خود شکایت دارند، ولی ما آن را در مقیاس بسیار متفاوتی با وضع اسرائیل می‌بینیم».

فشارهایی که او در اسرائیل متحمل شد، اشتغال او در فرانسه را نیز سخت کرده است. در اینجا علاوه بر شغل مورد علاقه‌اش یعنی ترجمه و ویرایش، مجبور است در یک شغل ثانوی به‌عنوان دلال املاک که از آن نفرت دارد به کار بپردازد: «من به بعضی پروژه‌ها علاقه دارم اما به من اجازه کار در آن‌ها را نمی‌دهند، چون وقتی در فرانسه نام من را در گوگل جست‌وجو می‌کنند، اولین چیزی که ظاهر می‌شود، این است که من یکی از آن اسرائیلی‌های متحد با تروریست‌ها هستم. به من تهمت‌هایی می‌زنند و تحریک می‌کنند که من را به قتل برسانند. شغلی در تلویزیون پیدا کردم اما کسانی جلو آن را گرفتند، چون نمی‌خواستند با جامعه یهودی (در فرانسه) درگیر شوند. مؤسسات پژوهشی که مایل به کار با من بودند، در آخرین لحظه دلیلی می‌آوردند که خود را کنار بکشند؛ بنابراین من عمدتاً در کارهایی وارد می‌شوم که (هویت) خودم را نشان ندهم». لیرر در سال ۲۰۱۳ مدتی به اسرائیل رفت به این امید که به‌عنوان کاندیدای حزب بلد برای انتخابات کنشت فعالیت کند، اما زمانی که او در یک میزگرد دانشگاهی حضور داشت، مورد حمله فیزیکی و خشونت‌آمیز راست‌گرایان قرار گرفت. پیش از آن، او بارها پیام نفرت و تهدید به قتل دریافت کرده بود، اما این بار آن را در عمل می‌دید. از آن پس دریافت که اسرائیل جایی خطرناک برای امثال اوست.

سعر سکالی، یهودی اسرائیلی و روزین بشارت زن فلسطینی او در سنین جوانی تصمیم به ترک اسرائیل و مهاجرت به برلین گرفتند. آنان قبلاً یک مرکز تفریحی و فرهنگی مشترک برای فلسطینی‌ها و یهودیان در یافا یعنی بخش قدیمی تل‌آویو داشتند. خانم بشارت که یک فلسطینی ساکن اسرائیل بود، در سازمان دانشجویی حزب هدش فعالیت داشت و در اعتراضات اجتماعی شرکت می‌کرد تا به آگاهی عمومی درباره وضع آوارگان فلسطینی کمک کند. سکالی در کار هنرهای نمایشی با رویکرد سیاسی بود. آن‌ها می‌گویند امید خود به تغییر در اسرائیل را از دست داده‌اند، زیرا داشتن عقاید متفاوت در این جامعه، خودبه‌خود خیانت تلقی می‌شود. دیگر نمی‌توان با کسی بحث کرد و اگر یک فلسطینی ساکن در اسرائیل ابراز نارضایتی کند، او را انگشت‌نما می‌کنند و هشدار می‌دهند که باید به غزه برود، اما خانم بشارت می‌گوید از طریق برلین به دنیای عرب دسترسی یافته و با مهاجران سوری، مصری و لبنانی ملاقات می‌کند، کاری که در اسرائیل غیرممکن بود: «اسرائیل تبعیدگاه فرهنگی من بود».

مهاجرت معکوس و مبارزه با آن

مهاجرت یهودیان به فلسطین که در عبری به عالیا۳۸ یعنی عروج شناخته می‌شود، از اوایل قرن بیستم تاکنون توسط آژانس یهود دنبال شده است. این آژانس برای ترغیب یهودیان پراکنده جهان، سرمایه‌گذاری و تبلیغات زیادی کرده و از نفوذ سیاسی و اقتصادی خود در کشورهای مختلف استفاده می‌کند. آمارها و اطلاعات زیادی درباره ورود یهودیان به اسرائیل منتشر می‌شود و دولت اسرائیل و نهادهای صهیونیست موفقیت‌های خود در این زمینه را با تبلیغات زیاد اعلام می‌کنند؛ اما مهاجرت یهودیان از اسرائیل به خارج که در عبری به یریدا۳۹ یعنی هبوط شناخته می‌شود، هیچ مشوقی ندارد و آمار واحد و دقیقی از آن منتشر نمی‌شود، زیرا نوعی شرمساری تلقی می‌گردد، گرچه این نوع مهاجرت به دور از تبلیغات و با انتخاب و اختیار خود یهودیان انجام می‌شود. صهیونیست‌ها همواره با این نوع مهاجرت مبارزه می‌کنند و از واژه یریدا برای تحقیر استفاده می‌کنند. دلایل رایج برای ترک اسرائیل، بیشتر حول دل‌زدگی از پروژه صهیونیسم ازجمله اوضاع اقتصادی و سیاسی و نگرانی از منازعه با فلسطینی‌ها و همسایگان اسرائیل شکل گرفته است.۴۰

البته مهاجرت از اسرائیل در مقاطع مختلف تاریخ یهود مطرح بوده است. بنا بر شرع یهودی، فقط تحت شرایط سخت می‌توان سرزمین مقدس را ترک کرد و در غیر این صورت، این کار گناه محسوب می‌شود. موسی بن میمون عالم مشهور یهودی که در قرن دوازدهم میلادی می‌زیست، می‌گوید این کار در زمان قحطی شدید، مجاز است. در دوران مدرن، هم‌زمان با تلاش آژانس یهود برای انتقال یهودیان به فلسطین تحت حاکمیت عثمانی و سپس تحت قیمومیت انگلیس، مهاجرت معکوس یهودیان نیز وجود داشته که بسیار کمتر از آن سخنی به میان می‌آید. منابع درباره این نوع مهاجرت تاکنون بسیار کمیاب بوده است. یک منبع که اخیراً منتشر شده، کتابی از انتشارات دانشگاه کمبریج در سال ۲۰۲۰ است به نام ترک صهیون: مهاجرت یهودیان از فلسطین و اسرائیل پس از جنگ جهانی دوم.۴۱

برخی محققان برآورد کرده‌اند در دوره حاکمیت عثمانی، نسبت خروج یهودیان به ورود آن‌ها در فلسطین بین ۴۰ تا ۹۰ درصد بوده و به‌ویژه، بسیاری از یهودیان مهاجر اروپایی پس از تجربه کردن قحطی و بیماری، فلسطین را ترک کردند. پژوهشگران تخمین می‌زنند در دوران حاکمیت انگلیس نیز حدود ۶۰ هزار یهودی از فلسطین خارج شدند و تعداد مهاجران یهودی به خارج تا قبل از تشکیل اسرائیل به ۹۰ هزار نفر رسید. در زمان تشکیل اسرائیل و چند سال پس از آن، صدها هزار یهودی که در اروپا شاهد جنگ جهانی بودند یا از وحشت هولوکاست، وعده اسرائیل را پذیرفتند، به فلسطین مهاجرت کردند؛ اما عده زیادی از آن‌ها پس از مواجهه با شرایط جدید، پشیمان شدند و حدود ۱۰ درصد آن‌ها که توانایی لازم برای ترک اسرائیل را داشتند، به کانادا، استرالیا و امریکای جنوبی مهاجرت کردند. در این دوران، ایالات‌متحده محدودیت‌های زیادی برای پذیرش مهاجر از نیمکره شرقی داشت و بنابراین، یهودیان زیادی در این زمان نمی‌توانستند به آنجا بروند. بعداً این محدودیت‌ها کاهش یافت.

یک مشکل مهم برای خروج از اسرائیل، این بود که یهودیان باید گذرنامه و ویزای خروج از دولت خود می‌گرفتند و دولت به بهانه نیاز به سرباز، اعم از زن و مرد، اغلب از دادن چنین مجوزهایی خودداری می‌کرد. بهانه دیگر دولت برای عدم اجازه خروج، صدمه به وحدت ملی و روحیه سایر یهودیان بود. جلوگیری از خروج ارز نیز یک علت دیگر بود و مثلاً اگر کسی موفق به اخذ مجوز خروج می‌شد، باید پول بلیت او از خارج پرداخت می‌گردید.

با وجود همه این سیاست‌ها، از دهه ۱۹۵۰ به بعد، ورود مهاجران به اسرائیل کاهش داشت و خروج آن‌ها افزایش پیدا کرد. دلیل اصلی، سختی‌های زندگی در آنجا و هراس از جنگ بود؛ اما موفقیت در جنگ ۶ روزه در ژوئن ۱۹۶۷ سبب آسودگی خیال حکومت شد و برخی از محدودیت‌های خروج از اسرائیل کاهش یافت. در دهه ۱۹۷۰ که نسل جدید و زاده‌شده در اسرائیل به دوران جوانی رسید، خروج این نسل از اسرائیلی‌ها افزایش یافت، زیرا آن‌ها چندان به آرمان‌های صهیونیسم وفادار نبودند و آرزوهای دیگری برای توسعه زندگی خود داشتند. تخمین زده می‌شود در ۱۹۸۰ بین ۳۰۰ هزار تا ۵۰۰ هزار مهاجر از اسرائیل در امریکا و عمدتاً در شهرهای نیویورک و لس‌آنجلس زندگی می‌کردند. یکی از اعضای سابق کابینه اسرائیل می‌گوید در این دوران، کمبود مسکن و نرخ بالای بیکاری در اسرائیل، علت اصلی مهاجرت به خارج بود.

در دهه ۱۹۸۰ جنگ اسرائیل علیه لبنان و بحران شدید اقتصادی، ازجمله فساد و سقوط بورس، به افزایش شدید مهاجرت از اسرائیل منجر شد. از سوی دیگر، سقوط و تجزیه شوروی و بحران مالی و اجتماعی بزرگ پس از آن در روسیه و سایر کشورهای بلوک شرق، فرصتی استثنایی برای آژانس یهود بود تا صدها هزار یهودی ساکن در شرق اروپا را به اسرائیل منتقل کند. این آخرین موج بزرگ مهاجرت یهودیان به اسرائیل بود، به‌ویژه به این علت که در این زمان، یهودیان شرق اروپا امکان لازم برای مهاجرت به غرب را نداشتند، اما خروج یهودیان مهاجر به اسرائیل یا زاده شده در اسرائیل به‌سوی غرب، یک پدیده مستمر بوده و تحت حکومت راست‌گرایان به‌ویژه نتانیاهو، همچنان به‌طور چشمگیری ادامه دارد. بر اساس برخی آمارهای دهه ۲۰۰۰ بیش از ۱۲ درصد از یهودیان اسرائیلی به خارج، عمدتاً به امریکا و کانادا، مهاجرت کردند. اکنون‌که روسیه به وضع پایدار خود رسیده است، حدود ۱۰۰ هزار یهودی مهاجر اسرائیلی در این کشور زندگی می‌کنند. تقریباً همه این افراد از نسل اول یا دوم یهودیانی هستند که قبلاً از روسیه به اسرائیل مهاجرت کرده بودند. اکثر این مهاجران در مسکو اقامت دارند و بزرگ‌ترین جامعه مهاجران معکوس اسرائیل در یک شهر جهان را تشکیل می‌دهند؛ البته بزرگ‌ترین جامعه یهودی در یک شهر جهان، دو میلیون نفر جمعیت دارد که در نیویورک و حومه آن زندگی می‌کنند، اما آن‌ها یهودیان امریکایی محسوب می‌شوند که حاضر به مهاجرت به اسرائیل نشده‌اند.۴۲

سقف شیشه‌ای اسرائیل

افزایش مهاجرت از کشورها یک پدیده جهانی است، اما کشورهای کوچک، از این پدیده بیشتر صدمه می‌خورند، زیرا امکان اشتغال کافی برای افراد تحصیلکرده و بااستعداد خود را ندارند. هاآرتص می‌گوید کوچکی اسرائیل سبب شده بسیاری از یهودیان آن حس کنند به «سقف شیشه‌ای» برخورد کرده‌اند و این به‌عنوان نمونه در محیط دانشگاهی آشکار است.۴۳

سقف شیشه‌ای کنایه از موانعی است که برای رشد انسان‌ها وجود دارد، اما از ابتدا مشخص نیست و پس از رسیدن افراد به سطح معینی، ناگهان خود را به آن‌ها نشان می‌دهد. مثلاً جوانان تحصیلکرده که امیدوارند در دانشگاه و مشاغل علمی و صنعتی جایگاهی پیدا کنند، پس از سال‌ها تلاش درمی‌یابند که امکانات برای این کار کافی نیست و رشد آن‌ها در جای کوچکی مثل اسرائیل نمی‌تواند ادامه یابد، پس چاره‌ای جز ترک آن ندارند. نیروی انسانی در شرکت‌های اسرائیلی دانش‌بنیان و مبتنی بر رایانه و اینترنت از این نوع هستند. آن‌ها را نمی‌توان با شعارهای کهنه ملی و صهیونیستی مانند «هیچ جا مثل اسرائیل نیست!» نگه داشت.

آمارها نشان می‌دهد اغلب کسانی که اسرائیل را ترک می‌کنند، دارای تحصیلات بیشتری از سایر اسرائیلی‌ها هستند؛ بنابراین، خروج آن‌ها را می‌توان پدیده فرار مغزها نامید. بر اساس آماری که هاآرتص منتشر کرده در بین مشاغل اسرائیلی‌های مهاجر به خارج، اساتید دانشگاه بالاترین نسبت را دارند. پزشکان و سایر دانشمندان و مهندسان در رده بعد هستند. مثلاً به ازای هر ۱۰۰ استاد اسرائیلی، ۲۵ استاد مهاجر در دانشگاه‌های امریکا کار می‌کنند. در مقایسه، اساتید اروپایی شاغل در امریکا کمتر از ۴ درصد اساتید اروپایی هستند و اساتید آلمانی شاغل در امریکا کمتر از ۳ درصد اساتید آلمانی‌اند. اسرائیل از این نظر بدترین جایگاه را دارد و با هیچ کشور دیگر جهان قابل‌مقایسه نیست؛ اما هاآرتص می‌افزاید که نگاه تحصیلکرده‌های اسرائیلی مشتاق مهاجرت به امریکا یک افسانه و توهم است و اکثر مهاجران اسرائیلی در امریکا موفقیت نداشته و در سطحی متوسط زندگی می‌کنند. حتی برخی از خانواده‌های مهاجر از اسرائیل آن‌قدر فقیرند که یک مؤسسه خیریه در لس‌آنجلس، بین آن‌ها غذا توزیع می‌کند.

ضربه دیگری که فرار مغزها به اسرائیل می‌زند، کاهش سطح متوسط سواد در داخل است. هاآرتص می‌گوید نیمی از دانش‌آموزان اسرائیلی، آموزش‌هایی با سطح پایین‌تر از برخی کشورهای جهان سوم می‌بینند. این جمعیت بزرگ، پس از رسیدن به سن جوانی، امکان کمتری برای مهاجرت به خارج دارند؛ بنابراین، آینده اسرائیل بر دوش آنان ساخته می‌شود و باید منتظر پوپولیسم بیشتری در آنجا باشیم. در بین کشورهای توسعه‌یافته، ایتالیا و اسرائیل با سرعت بیشتری در حال از دست دادن تحصیلکرده‌های خود در پدیده فرار مغزها هستند و از این نظر مثل برخی از کشورهای فقیرند.

افول طبقه متوسط

اقتصاددانان معمولاً طبقه متوسط را اساس یک اقتصاد سالم می‌دانند، اما به گفته هاآرتص، در اسرائیل دستمزدهای طبقه متوسط در یک دهه نزدیک به ۸ درصد سقوط کرده و روند کاهشی آن ادامه دارد. گاهی به دلیل یک مشکل پزشکی یا شغلی، فردی از طبقه متوسط به‌آسانی به صف فقیران می‌پیوندد. با این حال، طبقه متوسط اسرائیل بیشتر بار مالیاتی را بر دوش دارد زیرا طبقه بالای جامعه، مثل اکثر کشورهای سرمایه‌داری، با کمک حسابداران و وکیلان زبده خود، راه‌هایی برای فرار از پرداخت مالیات پیدا می‌کند. طبقه متوسط همچنین بار خدمت سربازی را بر دوش دارد. خدمت سربازی برای زنان و مردان اسرائیلی به مدت دو سال یا بیشتر اجباری است و آنان تا میانسالی نیز باید به‌منظور بازآموزی نظامی مرتباً به ارتش مراجعه کنند و یا برای شرکت در جنگ‌ها آماده اعزام باشند.۴۴

ریزش تدریجی طبقه متوسط باعث شد در اسرائیل تا قبل از بحران کرونا، حدود ۲۱ درصد مردم زیر خط فقر به‌سر برده و از این نظر در مقایسه با ۳۴ کشور توسعه‌یافته جهان، بدترین وضع را داشته باشند. اختلاف طبقاتی در اسرائیل، پس از امریکا، مکزیک، شیلی و ترکیه بدترین جایگاه را در میان این کشورها دارد.۴۵

بحران کرونا سبب شد این آمار افزایش شدیدی پیدا کند. اکنون بیش از ۲۹ درصد اسرائیلی‌ها یعنی ۸۵۰ هزار خانواده زیر خط فقر زندگی می‌کنند.۴۶

با اینکه مهاجرت معکوس بیشتر در میان تحصیلکرده‌ها و روشنفکران رایج است، اسحاق رابین نخست‌وزیر اسبق اسرائیل این پدیده را «ریزش افراد بزدل» نامیده بود؛ البته باید توجه داشت که بسیاری از اسرائیلی‌ها ریشه خارجی دارند و همچنان به نحوی دل‌بستگی‌های خود به زادگاه خارجی خود یا نیاکان خود را حفظ کرده‌اند. بر اساس یک تحقیق، حدود ۴۲ درصد اسرائیلی‌ها می‌توانند شهروند اتحادیه اروپا شوند، زیرا والدین آن‌ها یا جد آن‌ها اهل یکی از کشورهای این اتحادیه بوده است. بر اساس نظرسنجی مرکز میراث مناخیم بگین، مستقر در شهر قدس، ۵۹ درصد اسرائیلی‌ها به‌منظور آنکه پناهگاهی برای آینده خود داشته باشند، قصد اخذ گذرنامه و مراجعه به سفارت یک کشور دیگر برای اخذ شهروندی را دارند، گرچه ممکن است تاکنون این کار را نکرده باشند. در میان نوجوانان اسرائیلی نیز اشتیاق زیادی برای مهاجرت به چشم می‌خورد زیرا ۶۸ درصد نوجوانان، اوضاع اسرائیل را مناسب نمی‌دانند.۴۷

برخوردهای سیاسی با مهاجرت معکوس

مقابله با مهاجرت معکوس همواره در مبارزات انتخاباتی اسرائیل مطرح می‌شود. احزاب و کاندیداها راه‌حل‌هایی برای مواجهه با آن ارائه می‌کنند یا به حزب و کاندیدای رقیب به دلیل ناتوانی از ارائه راه‌حل حمله می‌کنند. نیز لایحه‌های مطرح در کنشت بر اساس تأثیری که بر روند ترک اسرائیل می‌گذارند، مورد بحث قرار می‌گیرند. در سال ۲۰۰۹ لایحه‌ای در کنشت مطرح شد که بر اساس آن، اسرائیلی‌های مهاجر که حدس زده می‌شد حدود یک میلیون نفر باشند، بتوانند در انتخابات اسرائیل شرکت کنند. هدف این بود که رابطه آن‌ها با داخل قطع نشود؛ اما از آنجا که این مهاجران، در نظر برخی ضعیف، ترسو یا حتی خائن قلمداد می‌شوند، این لایحه رأی نیاورد. اگر این مهاجران می‌توانستند در انتخابات اسرائیل شرکت کنند، وزنه بزرگی برای تضعیف راست‌گرایان در حکومت اسرائیل محسوب می‌شدند. از سوی دیگر، جنبش‌های اعتراضی در اسرائیل به‌ویژه در زمان جنگ‌ها و پس از آن، یا در دوران بحران‌های اقتصادی، مهاجرت معکوس را مطرح کرده و مثلاً با آتش زدن کارت شناسایی ملی خود تهدید به ترک اسرائیل می‌کنند. همچنین یهودیانی که از کشورهایی با نژاد متفاوت به اسرائیل آمده‌اند، مانند یهودیان آفریقایی، در تظاهرات خود به تبعیض‌های نژادی اعتراض کرده و تهدید به مهاجرت معکوس می‌کنند.

برای مقابله با این امواج، دولت اسرائیل با سازمان‌های متحد خود در جوامع یهودی خارجی به‌ویژه در غرب، تماس دارد تا به یهودیان مهاجر معکوس، خدماتی ارائه ندهند، زیرا این ممکن است نوعی خوشامد و تشویق برای آن‌ها تلقی شود. درحالی‌که مهاجران یهودی نیاز به ادغام در جوامع یهودی در خارج دارند، این نوعی لجبازی و ستیزه‌جویی از جانب صهیونیست‌ها نسبت به هم‌کیشان خود است؛ اما سؤالی که برای این مهاجران معکوس باقی می‌ماند این است که اگر زندگی در اسرائیل مطلوب است، چرا خود صهیونیست‌های مقیم خارج به آنجا مهاجرت نمی‌کنند. در نتیجه اقدامات اسرائیل و سازمان‌های یهودی متحد آن در امریکا، رابطه یهودیان امریکایی با یهودیان مهاجر از اسرائیل، به‌طورکلی سرد است. یهودیانی که از اسرائیل آمده‌اند، نمی‌توانند به‌آسانی از نفوذ و حمایت‌های مالی سازمان‌های یهودی در امریکا و سایر کشورهای غربی استفاده کنند. از این‌رو، بسیاری از اوقات در شغل‌هایی مشغول به کار می‌شوند که یهودیان غربی، آن را پست و دون شأن خود می‌دانند و به فرزندان خود اجازه حضور در آن را نمی‌دهند، مانند رانندگی تاکسی، تعمیر خودرو، نگهبانی و نظایر آن. البته اشتغال در این نوع مشاغل در اسرائیل توسط خود یهودیان رایج است. از سوی دیگر، آن دسته از یهودیان غربی که مخالف سیاست‌های اسرائیل هستند، رابطه خوبی با مهاجران معکوس دارند چون آن‌ها را قربانی پروژه صهیونیسم و راست‌گرایی می‌دانند، اما اکثر سازمان‌های فعال یهودی که دارای نفوذ مالی و سیاسی هستند، صهیونیست و مخالف ترک اسرائیل محسوب می‌شوند.■

 

پی‌نوشت:

۱.https://www.haaretz.com/opinion/.premium-the-real-reason-young-israelis-are-leaving-1.5319044

۲.https://www.haaretz.com/israel-news/.premium.MAGAZINE-losing-hope-for-change-top-left-wing-activists-and-scholars-leave-israel-behind-1.8864499

  1. Eitan Bronstein
  2. Eléonore Merza
  3. Zochrot
  4. Zochrot, B’Tselem, Breaking the Silence, Coalition of Women for Peace, 21st Year, Matzpen
  5. Ariella Azoulay
  6. Adi Ophir
  7. Hannan Hever
  8. Anat Biletzki
  9. Dana Golan
  10. Haim Yacobi
  11. Ilan Pappe
  12. Hadash
  13. Yonatan Shapira
  14. Neve Gordon
  15. Taayush
  16. Yael Lerer
  17. Balad
  18. Gila Svirsky
  19. Marcelo Svirsky
  20. Jonathan Ben-Artzi
  21. Haim Bereshit
  22. Sapir
  23. Muhammad Jabali, Saar Sakali, Rozeen Bisharat, Ilana Bronstein, Niv Gal
  24. Yigal Arens
  25. Moshe Machover, Akiva Orr and Shimon Tzabar
  26. Eyal Sivan, Simone Bitton and Udi Aloni
  27. Peace Now
  28. Catherine Rottenberg
  29. Bar-Ilan
  30. The One State Condition: Occupation and Democracy in Israel/Palestine
  31. From Palestine to Israel: A Photographic Record of Destruction and State Formation
  32. Potential History: Unlearning Imperialism
  33. Hagar Kotef

۳۶.https://www.haaretz.com/israel-news/.premium.MAGAZINE-losing-hope-for-change-top-left-wing-activists-and-scholars-leave-israel-behind-1.8864499

  1. Balad
  2. Aliyah
  3. Yerida
  4. https://en.wikipedia.org/wiki/Yerida
  5. Leaving Zion: Jewish Emigration from Palestine and Israel After World War II

۴۲.https://en.wikipedia.org/wiki/Jews_in_New_York_City

  1. https://www.haaretz.com/.premium-bye-the-beloved-country-1.5273011

۴۴.https://en.wikipedia.org/wiki/Reserve_duty_(Israel)

۴۵.https://www.haaretz.com/.premium-oecd-israel-poorest-in-developed-world-1.5242869

۴۷.https://www.timesofisrael.com/number-of-israelis-in-poverty-shot-up-50-since-pandemics-start-report-finds/

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط