لطفالله میثمی
در دانشکده فنی دانشگاه تهران، اساتید رشته مهندسی نفت به ما آموخته بودند رفتار مخازن نفت و بهرهبرداری از آنها باید رعایت شود؛ آنچه این روزها بهرهبرداری یا «تولید صیانتی» نامیده میشود. از آنجا که مخازن نفت فسیلی نادر، پایانپذیر و بهعبارتی تجدیدناپذیرند، منظور از بهرهبرداری صیانتی این است که مخازن نفت را یک سرمایه بینالنسلی بدانیم و اجازه ندهیم با تولید بیرویه به مخزن نفت آسیب برسد؛ مانند ریزش یا تولید آبنمک یا اینکه از بخش کلاهک گاز مخزن بهرهبرداری کنیم و بخش نفت مخزن را با افت فشار مواجه سازیم.
پس از آنکه در شرکت نفت لاوان استخدام و به صنعت نفت ایران وارد شدم و برای دورههای تکمیلی و آشنایی بیشتر با صنعت نفت جهان به امریکا اعزام شدم، درسهای بسیاری از تجربه بشری درباره حفاظت از مخازن نفت آموختم. هرچند در نظام سرمایهداری، اقتصاد مبتنی بر عرضه و تقاضا و آزاد است و هر کسی میتواند به هر نحوی که بخواهد کالای خود را عرضه کند، ولی در مورد صنعت نفت، دولت فدرال ایالاتمتحده بر تمامی مخازن نفت و گاز امریکا اِشراف دارد و با توجه به قوانین، رفتار هر مخزنی میزان بهرهبرداری از آن توسط دولت فدرال تعیین و بهشدت کنترل میشود. در این باره قانونی به نام قانون حفاظت از مخازن نفت (The law of Conservation) وجود دارد تا جلوی تولید بیرویه و آسیبرساندن به مخازن را بگیرد و مهندسان و کارشناسان زیادی دائماً در این زمینه تلاش میکنند تا منافع استراتژیک امریکا و منافع بینالنسلی مردم تأمین شود؛ البته حضور من در امریکا همزمان با جنگ ششروزه ژوئن و تحریم نفتی اعراب بود و صنعتگران و کمپانیهای نفت امریکایی خیلی خوشحال بودند که دولت فدرال موقتاً به آنها اجازه داده بیش از حد مجاز تولید داشته باشند و از منافع بیشتری برخوردار شوند.
با این انباشت تجربه در دانشگاه و صنعت نفت دنیا بود که به ایران آمدم و با تولید بیرویه از مخازن نفت ایران مواجه شدم. طبیعی بود که نسبت به این تولید بیرویه اعتراض کنم. یادم میآید به آقای مهندس نجمآبادی، عضو شرکت نفت لاوان و آقای دکتر نیرنوری، رئیس هیئتمدیره شرکت نفت لاوان، هم اعتراض کردم که بهجایی نرسید و به بخشی از انگیزههای سیاسی من در مخالفت با رژیم شاه تبدیل شد و در همین رابطه بود که یک بار در شهریور ۵۰ و بار دیگر در مرداد ۵۳ بازداشت و به زندان محکوم شدم.
یکی از آن روزها که در سلول انفرادی بودم، پرویز ثابتی، رئیس اداره سوم و عملیات ساواک، درِ سلول را باز کرد و از من چیزهایی پرسید. او گفت چرا با این نظام که تو را به امریکا فرستاده مبارزه میکنی؟ من گفتم شما مرا به امریکا فرستادید و در آنجا چیزهایی از تجربه بشری درباره مخازن نفت آموختهام و وقتی به ایران آمدم دیدم از مخازن نفت ما حفاظتی نمیشود و اعتراض من هم به جایی نرسید. گفتم من مهندس نفت بودم شما مرا با این عملکرد نفتی، سیاسی کردید. او در این باره هیچ نگفت و سعی من هم این بود که انگیزههایم را تقلیل دهم.
درواقع دولت نفتی شاه نیازی به حمایت مردم و اداره کشور از طریق مالیاتهای داوطلبانه نداشت. در آن روزها برای من ارتباط «شنود، شلاق و شکنجه» ساواک و وابستگی شاه به درآمد نفتی و کمپانیهای نفت کاملاً محسوس بود.
چند سال از این حادثه گذشت و مردم شریف ما برای آزادی و استقلال و جمهوری اسلامی انقلاب کردند تا بساط شکنجه و وابستگی برچیده شود و در نهایت انقلاب در ۲۲ بهمن ۵۷ به رهبری مرحوم امام به پیروزی رسید و همه زندانیان ستمشاهی آزاد شدند. بهزودی صاحب قانون اساسی ثمره انقلاب شدیم که منع مطلق شکنجه یک ماده از قانون را تشکیل میداد. بهرهبرداری نفت خام از ۶ میلیون بشکه در روز به ۲ میلیون بشکه در روز رسید که زندهیاد مهندس کاظم حسیبی این را یکی از دستاوردهای انقلاب میدانست.
یک روز از زندهیاد مهندس مهدی بازرگان پرسیدم علت علاقه و وفاداری شما به مصدق چیست؟ ایشان در پاسخ گفت رمز پیشرفت کشورهای اروپایی در این بوده است که مردم آن سامان داوطلبانه مالیات میدهند و از این طریق است که کشورشان بهخوبی اداره شده و مردم تحقیر نمیشوند. در زمان مصدق که با تحریم بیرحمانه نفتی مواجه بودیم مردم مالیاتگریز ما به دلیل اعتمادی که به مصدق پیدا کرده بودند داوطلبانه صف میکشیدند تا مالیات بپردازند.
پس از پیروزی انقلاب فکر میکردیم خامفروشی نفت به حداقل برسد و این حداقل تولید، صیانتی و در برابر دریافت طلا و کارخانه باشد تا بهتدریج خامفروشی هم کم شود. در دوران دفاع در برابر جنگ تحمیلی تولید نفت کم شد و همزمان پیشرفتهای زیادی در صنایع و تولید قطعات داشتیم؛ اما شرایط بهتدریج طوری رقم خورد که دولت مرکزی فشار زیادی روی صنعتگران نفت میآورد که تولید صیانتی انجام نشود. در یک مورد که تولیدگران صنعت نفت با الهام از آرمانهای انقلاب و تجربیات بشری در صنعت نفت دنیا دست یاری بهسوی مقامات مذهبی دراز کردند با پاسخ تأملبرانگیزی روبهرو شدند؛ خداوند رزاق است و ما نباید به فکر نسلهای آینده باشیم. عموماً میدانیم وقتی پای هزینهکردن خدا و صفات خدا به میان میآید، در یک جامعه مذهبی مقاومت در برابر آن بسیار مشکل است. آیا حضرت یوسف (ع) رزاقیت خداوند را قبول نداشت که با یک برنامهریزی دقیق و بیسابقه، مردم مصر را از یک بحران حتمی نجات داد؟ آیا اساساً رزاقیت خدای مهربان با برنامهریزی برای آینده مغایرت دارد؟ و آیندهنگری برخلاف توحید است؟ یادم میآید در سال ۱۳۴۲ شهید مطهری در جلسات انجمن ماهانه درباره رزاقیت الهی سخنرانی داشتند و مکتوب آن بعدها جزو آموزشهای سازمان مجاهدین قرار گرفت. در آیه ۴۷ سوره یاسین هم آمده است [۱] که انکارگران برای توجیه انفاق نکردنشان میگفتند اگر خدا میخواست مستمندان را خودش اطعام میکرد و من چرا این کار را انجام بدهم. بهرهبرداری بیرویه نهتنها مخازن نفت ما را با مشکلات فراوانی روبهرو کرد، سفرههای زیرزمینی آب کشور را نیز با بحران مواجه ساخت. صدها سال طول کشیده تا سفرههای زیرزمینی آب ما بهوجود آمدهاند، آیا درست است که ظرف چند سال و برخلاف معیارهای تجربی بینالمللی و بدون توجه به رفتار مخزن و نسلهای آینده بهیکباره آنها تخلیه شوند و با بحران روبهرو شویم؟!
جان کلام نگارنده این سطور اینجاست که اصلاح دینی نهتنها کار درستی است بلکه رابطه مستقیمی با توسعه و پیشرفت هم دارد. برای نمونه اگر خدای رزاق بخواهد به ابزاری برای ستیز با طبیعت چون مخازن نفت و آب تبدیل شود نهتنها توسعهای نخواهیم داشت، بلکه گریز از دین و برکات آن هم از نتایج جبری این باور است.
آیتاللهالعظمی منتظری در رساله حقوق خود سعی کردند آیه ۱۲۶ سوره بقره را صورتبندی فقهی کنند و از آن حق شهروندی و تقدم انسان بر ایدئولوژی را نتیجه بگیرند. این دستاورد گام بزرگی در راستای قانونگرایی، جامعه بدون حذف و توسعه پایدار است.
زندهیاد دکتر علی شریعتی بر این باور بود که هسته سخت تلاشهای فرهنگی، عنصر دین و همزمان با آن اصلاح دین است. ایشان تأکید میکنند، چه آنهایی که باور به دین دارند و چه آنها که ندارند باید در روند اصلاح دینی کوشا باشند. برای نمونه یک شهروند ایرانی، هر مسلک و مرامی داشته باشد اگر احساس کند که از رزاقیت خداوند سوءاستفاده میشود و سفرههای آبی ما آسیب میبیند و بیشتر دشتهای ما نشست میکند آیا نباید به ریشهیابی پرداخته و به تمام عوامل و عناصری که در این کار مؤثر بوده بپردازد؟
در شماره ۱۰۴ چشمانداز ایران مقالهای با عنوان «فاصله ما با علی» منتشر شد که ضرورت اصلاح دینی و فاصله بسیار ما با علی (ع) را نشان میدهد؛ نخست باید به آن اعتراف کرد و دیگر اینکه تلاش کنیم تا این فاصله پر شود.
آقای خلیل ملکی کتاب نقش شخصیت در تاریخ پلخانف را به فارسی برگرداند و در مقدمه این کتاب نوشت چگونه است که مسلمانان در صدر اسلام با وجود باور به اراده خدا تا این حد خلاقیت، توسعه و پیشرفت داشتند، چه شده که عناصر ذاتی آن توسعه و پیشرفت را از دست دادهایم؟ در ضرورت اصلاح دینی باید گفت مکتبی که ما را بر دو بال «آیندهنگری» و «ژرفنگری» به پرواز درآورد و به عمل صالح زمان رساند، چگونه است که به دام دو مؤلفه «نزدیکبینی» و «ظاهربینی» افتاده است و ما از برکات آن محروم شدیم و در نتیجه بینشی را کلید فهم قرآن کردهایم که در بدو امر سه ادعا ندارد؛ «ورود به آینده»، «ورود به عمق اشیا» و «ورود به مصادیق». همچنین مکتبی که مبشر جامعه بدون حذف نیروهاست و بیخدایی، بیدینی و بیایمانی را به رسمیت نمیشناسد و همه نحلههای فکری و نژادی، حتی منافق را جزو «ناس» میداند، چگونه است که دچار این همه تفرقه و حذف نیروها شدیم و در نتیجه آن کسانی که اسلام، انقلاب، قانون اساسی و جمهوری اسلامی را قبول دارند و در تمامی انتخاباتها شرکت فعال دارند را از چرخه مدیریت جامعه رانده و خانهنشین میکنند؟
در گذر زمان چه اتفاقی افتاده؟ در صدر اسلام همه پدیدهها آیه و اسم الله بودند، ولی اکنون به دام دوگانه «ماده-معنا» افتادهایم. بعضی را معنوی کردهایم، بعضی پدیدهها و حتی انسانها را مادی و پست تلقی میکنیم تا آنجا که ما را به جامعه طبقاتی کشاند.
بهتازگی، آیتالله سید مصطفی محقق داماد در ۱۳ مرداد ۱۳۹۶ مطلبی را بدین مضمون انتشار دادند که دوقطبی «مؤمنـکافر» در قرآن وجود ندارد و قرآن همه را به جامعه سلم دعوت میکند. ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّهً[۲] باشد که بقیه فقها، مدرسین، علما و مصلحان جامعه راه اصلاح دینی را دنبال کنند و با موانع فکری و فیزیکی آن برخورد منطقی داشته باشند.
[۱]. «وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنُطْعِمُ مَنْ لَوْ یَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ»: و هنگامیکه به آنها گفته شود از آنچه خدا به شما روزی کرده انفاق کنید کافران به مؤمنان میگویند آیا ما کسی را اطعام کنیم که اگر خدا میخواست او را اطعام میکرد (پس خدا خواسته که او گرسنه باشد) شما فقط در گمراهی آشکارید. (یاسین: ۴۷)
[۲]. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّهً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ» (۲۰۸)