مهدی غنی
زمانی میگفتند فقیه آزاده، مرحوم آیتالله منتظری، درباره اعظم خانم طالقانی گفته است: اگر در بین این آقایان یک مرد باشد، آن اعظم طالقانی است، اما این جمله بهنوعی پارادوکسیکال بود. از یکسو در تجلیل از یک زن گفته شده بود، اما برای بزرگداشتش، او را به صفت مردی ستوده بود. در این جمله، ایهامی بود که با شخصیت اعظم خانم مفهوم و معنی پیدا میکرد. موضوع کمی پیچیدگی دارد که امیدوارم بتوانم آنچه از وی دیده بودم، بهدرستی تصویر کنم. ناگزیرم تفاوت دو رویکرد را ابتدا توضیح دهم.
در مورد رفع تبعیض در حقوق زنان رویکردهای متفاوتی وجود دارد، من یکی را تبلیغی-نمایشی و دیگری را توانمندسازی نامیدهام.
رویکردتبلیغی-نمایشی: بعضی میکوشند این تبعیضها را به عرصه رسانه بکشانند، افشا کنند، از برابری سخن بگویند، بهصورت نمادین و ظاهری این برابری را به نمایش گذارند و آشکارا با جریان سنتی مخالف برابری به ستیز پردازند.
رویکرد توانمندسازی: کمتر کار تبلیغی و نمایشی میکند، اما میکوشد کاستیها و ضعفهایی را رفع کند که موجب شده است زنان جنس دوم تلقی شوند و زنان را در عرصههای مختلف توانمند کند. ازجمله: تحصیل و کسب آگاهی در زمینههای مختلف، تدریس؛ کسب مهارتهای زندگی و شغلی؛ استقلال مالی در خانواده؛ مسئولیتپذیری و ایفای نقش اجتماعی، سیاسی و اقتصادی؛ نهادسازی و تقویت تشکلهای زنان؛ و ایجاد اعتماد به نفس و باور به توانایی در زنان. این رویکرد با جریان سنتی رودررو نمیشود، اما بهتدریج عرصه را از آنها باز پس میگیرد.
نگارنده با تحقیق درباره رویکرد قرآن به حقوق زنان به این برداشت رسیده است که پیامبر اسلام برای دفاع از حقوق زنان، رویکرد دوم را در پیش گرفته بود. به شکلهای مختلف کوشیده زنان را توانمند سازد تا خودشان حقوق از دست رفته را باز پس ستانند. در آیه ۳۲ سوره نساء، این رویکرد را به زنان هم توصیه میکند که آشکارا مؤید این برداشت است. میگوید: «وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ …»؛ برتریهایی که خداوند به بعضی داده آرزو نکنید. مردان از آنچه کسب میکنند بهره میبرند و زنان هم از آنچه کسب میکنند بهرهمند میشوند؛ یعنی این برتریها و امتیازات اکتسابی است و از خدا بخواهید امتیاز و برتری دهد شما را که او به همهچیز آگاه است. با کاربرد دو واژه (لاتتمنوا – وسئلوا) این دو رویکرد را مرزبندی کرده است. آرزو را به کنار نهید، جستوجو و خواست واقعی را جایگزین کنید. تشریح این موضوع در قرآن نیاز به فرصتی فراختر دارد؛ اما در مورد اعظم خانم:
پیش از انقلاب گرچه فرزند یک روحانی بود، تحصیلات آکادمیک را پی گرفت و سپس خود در سیستم آموزشی به تدریس پرداخت. مجوز تأسیس مدرسه گرفت و ضمن اشتغالزایی برای عدهای، به تربیت دختران جوان مشغول شد. در آن دوران، ورود زنان به مسائل اجتماعی از نظر جریان سنتی، نوعی بدعت و خلاف شرع به شمار میرفت تا چه رسد به امر مبارزه که آن را امری مردانه میشمردند، اما او به جریان مبارزه پیوست، همچون مردان به زندان افتاد و شکنجه شد، اما هیچگاه از شکنجههایش نگفت.
پس از پیروزی در زمینه حقوق زنان فعال شد و نهادها و تشکلهایی با مشارکت زنان بنیان گذاشت. امتیاز نشریه گرفت و نامش را «پیام هاجر» گذاشت که از یک زن محروم و رنجدیده تاریخ الهام میگرفت. همواره از زنان آسیبدیده حمایت میکرد و در راستای کنوانسیون رفع تبعیض از زنان فعال بود و در کنفرانسهای بینالمللی آن شرکت میکرد. کسانی که با او از نزدیک آشنا بودند به یاد دارند که او گرچه بر رعایت حدود اخلاقی و دینی ازجمله حجاب زنان تأکید فراوان داشت، اما در مراودات و ارتباطات شخصی و جمعیاش در هیچ زمینهای دوگانه مرد و زن، نمود و بروزی نداشت. در محل کار دیوارکشی و پردهآویزی نمیکرد، اما با آموزش و تذکر، مشکلات اخلاقی را مدیریت میکرد. با کارکنان مرد با صلابت و قاطعیت رفتار میکرد، همچنان که با زنان چنین بود. هرگز ندیدم از ورود در حوزهای یا عرصهای به دلیل زن بودن اجتناب کند. با حفظ شأن و شخصیت خود، اگر لازم میدید قاطعانه وارد میشد. زمانی که آقای سعید مرتضوی دادستان و مقام ذینفوذی بود، خانم زهرا کاظمی را به خاطر عکس گرفتن از ساختمان اوین بازداشت کردند. در زندان جسم سختی خودش را به سر ایشان زد و موجب کشته شدن وی شد. اعظم خانم بهشدت برآشفته شده بود. میگفت کسی که به زندان میرود حفظ جانش بر عهده زندانبان است، وگرنه مادران و همسران زندانیان هر روز وشب باید نگران باشند که جسم سختی سراغ عزیزانشان نیاید. بر آن شد که اعتراض کند. فضای امنیتی سنگینی حاکم بود. یکتنه در مقابل زندان اوین روی صندلی تاشویش نشست و در تابلویی که در دست داشت خواهان پیگیری و پاسخگویی مقامات شد. نوشته بود: «چگونه نگران امنیت جانی زندانیان نباشیم؟»؛ پرسش همه خانوادههای زندانیان. خبرگزاریها عکس و گزارش این اقدام او را منعکس کردند.
وقتی حرمت آیتالله منتظری را شکستند و قدر او ندانستند، در نشریهاش همواره از حق ایشان دفاع کرد تا جایی که به حکم فلهای جناب مرتضوی شبانه تعطیل شد، اما همچنان پیگیر ماجرا بود. در همین راستا به ملاقات رهبر جمهوری اسلامی رفت و درحالیکه کمتر کسی به خود جرئت اعتراض رودررو میداد، با ایشان به گفتوشنود پرداخت و از آیتالله منتظری دفاع کرد و ایشان هم حرمت او را نگهداشت. اعتماد به نفس او و پایبندیاش به اصول اعتقادی چنان بود که علیرغم ارادت به آیتالله منتظری، وقتی ایشان حرکت تصرف سفارت امریکا را نادرست اعلام کرده بود، گفت ایشان نباید اینطور یکباره این مسائل را زیر سؤال ببرد. تصمیم گرفت با ایشان گفتوگو کند. به قم رفتیم. درحالیکه ارادتمندان به آیتالله معمولاً حرمت ایشان را که مرجع تقلید بود داشتند و کمتر انتقاد میکردند، با صراحت انتقادش را مطرح کرد و بر آن پای فشرد. ذرهای تردید نکرد که یک زن چطور در برابر رهبر کشور یا رهبر دینی جامعه بایستد و حرف خود را بدون لکنت بزند. برای او زن بودن یا مرد بودن مطرح نبود؛ انسان بودن، صادق بودن و عادل بودن اصل بود.
اینجاست که میگویم او در خود ظرفیت و توانمندیهایی ایجاد کرده بود و از حد شعار و بیان گذشته بود. در روابط خانوادگی و شخصیاش نیز این اعتماد به نفس و عدم تبعیض نمودار بود. معمولاً زمان صفحهبندی نشریه ساعت ۲-۳ نیمهشب کار به پایان میرسید، با ماشین خودش دخترخانم تایپیست نشریه را سوار میکرد و به محل سکونتش در منطقه جنوب شهر میرساند. آن زمان خیابانها چندان شلوغ نبود و زنی در خیابان دیده نمیشد. کمتر خانمی حاضر بود تنها، حتی با ماشین به خیابان بیاید و مناطق مختلف شهر را بپیماید. این را هم ناگفته نگذارم که با ایشان مشاجره و بگومگوی فراوان داشتم که دیگر همفکران چنین روابطی را برنمیتافتند و اگر بود به کدورت و خطکشی میانجامید، اما او ظرفیتی داشت که تحمل میکرد و در روابط خللی ایجاد نمیشد. همه اینها و جز اینها بود که وقتی با او روبهرو میشدی اصلاً به ذهنت نمیرسید که با زنی (به مفهوم دوگانه زن و مرد) مواجه شدهای. صلابت و شخصیتش فراتر از جنسیت و دوگانه مرد و زن بود. او برابری را فریاد نمیزد و آرزو نمیکرد؛ او برابر میزیست. عملاً نشان داد که مرد و زن هر دو انساناند و زنان میتوانند دست به کاری زنند که مردان را توان آن نباشد. همان که آیتالله گفته بود.