گفتوگو با اکبر ثبوت
بخش اول
در شماره ۱۳۰ چشمانداز ایران باب بحثی را گشودیم برای شناخت هرچه بیشتر آیینها و اندیشهها در تاریخ ایران. مانویگری آیینی است که در قرن سوم میلادی در ایران باستان ظهور یافت و در مراحل بعدی حیطه گرویدن به آن از شمال آفریقا تا شرق چین را شامل میشد. پرسشهایی که درباره مانویگری میتوان مطرح کرد یا به ویژگیهای خود آن برمیگردد و علل ظهور و افول آن یا به رابطهاش با اندیشهها و آیینهای قبل و بعد از آن. در این زمینه پرسشهایی را با آقای اکبر ثبوت در میان گذاردهایم و ایشان نیز به این سؤالها، آنچنانکه در فرازهای بعد آمده است، پاسخ مکتوب دادهاند. بخش نخستِ این پاسخها را در این شماره ملاحظه میکنید.
نسبت ثنویت در آیین زرتشتی با ثنویت در آیین مانوی چیست؟ دوگانهانگاری در این دو آیین، چه وجوه اشتراک و افتراقی با یکدیگر دارند؟
برای پاسخ به این پرسش و دیگر پرسشها، من به دلایلی ترجیح دادم آنچه را در منابع معتبر در هر باب آمده، بهگونهای فشرده بیاورم.
توحید و ثنویت در آیین زرتشت
«دینی که این پیامبر ایرانی تعلیم فرمود یک آیین اخلاقی و طریقه یگانهپرستی است…{او}خدای معبود و متعالِ کیش خود را اهورامزدا لقب داده یعنی خدای حکیم؛ این نامگذاری اختراع او نبوده، بلکه اسم مزدا در زمان او معروف و معلوم بوده است و بدون شک اهورامزدا را همگی خدای عالم و خلّاق و نظامآفرینِ طبیعت میدانستهاند … و عشیره و قبیله زردشت سالها قبل از او به این خدای متعال و نیکونهاد اعتقادی قدیم داشتهاند… بسیاری از ارباب تحقیق و دانشمندان در بررسیهایی که از اوصاف و حالات اهورامزدا از مَدِّنظر ایرانیان نمودهاند برآناند که زردشت، اهورامزدا را در گاتها خدای بزرگی دانسته است که آسمانها را مانند ردا و جامه بر اندام خود پوشانیده …{و به هر}حال، در آن زمان، لقب اهورامزدا برای توصیف جلال و عظمت آن خدا به کار رفته است».۱
زرتشت «از… همه ارواح متعدد، تنها یک روان خوب و نیکو را که اهورامزدا بود پذیرفته، او را بالاترین و بزرگترین خدایان دانست و آفریدگار دانا و برترین روانهای عِلوی قرارداد که ابدالآباد با بدی و دروغ به نبرد و پیکار مشغول و بهراستی و راستگویی رهبر است. برخلاف عقاید بعضی متأخرانِ جماعت زردشتیان، آن پیغمبر باستانی گفت که برحسب مشیت و اراده متعالِ اهورامزدا، تمام موجودات آفریده شدهاند و چنانکه در آیه آخرین از گاتها صراحت دارد، اهورامزدا موجب و موجدِ هم نور و هم ظلمت، هر دوست:
کیست که از نخست، راستی (آشا) را آفرید؟ کیست که خورشید و اختران را آفرید؟ کیست که ماه به نیروی او، بَدرِ تمام میشود و آنگاه دوباره، هلالی میگردد؟…کیست که زمین را نگه میدارد و از فروافتادن بازمیدارد؟ کیست آن هنرمندی که روشنایی و تیرگی، خفتن و برخاستن را آفرید؟…کیست که آب و درختان را آفرید؟ کیست که به ابر و باد جنبش داد؟ کیست که بامداد و نیمروز و شب را آفرید تا مردم را به هنگام به کار بخوانند؟ من بدین همهچیزها تو را شناختم، ای مزدا، آفریننده همه چیزها، به یاری روان فرخنده».۲
از تو میپرسم راست به من بفرما ای اهورا: کدام سازنده بزرگ، جهان روشن و نیز تاریک را آفرید؟ و کدام سازنده، خواب و بیداری را آفرید؟ و کیست که پدیدکننده بامداد و نیمهروز و شب است؟۳ چون سپاه نیک و بد به هم میرسند، هر دو، تو را به یاری میخواهند؛ بنابراین آیینها که از تو هستند-ای مزدا– کجا و به کدامیک از این دو گروه پیروزی خواهی داد؟۴
اهورا بر همه محیط است.۵
خواهم کوشید که او (اهورامزدا) و وَهومن۶ را از خود خشنود سازم. او که به مشیتِ خود برای ما شادی و رنج آفرید.۷
ارواح مقدّس و فرشتگان
«اهورامزدا، اراده قُدّوسیِ عِلویِ خود را بهوسیله روحی مقدّس و نیکونهاد از قوه به فعل میآورد که آن را سپنتامینیو نامیده است و اَعمالِ الوهیِ او به دستیاری ارواح مقدس که امشاسپنتا گفته میشوند اجرا میگردد (در زبان پارسی بعداً آنها را امشاسپندان نامیدهاند) و این فرشتگان هریک با حالات و صورِ فعالیتِ ذاتِ الوهی نام و معنایی جداگانه دارند. چنانکه یکی را وهومنه (بهمن) نامید که به معنای فرشته پندار نیک و نهاد خوب است، دیگری را آشا (اردیبهشت) یعنی فرشته راستی و عدالت.
همه این امشاسپندان از آثار لطف و احسان اهورامزدا میباشند که به آدمیان اِعطا فرموده است و هریک از آنها، حقیقت یا قوه مستقلی است؛ البته این روانهای جاویدی (فرشتگان آسمانی)، دارای صفات مطلق الوهی هستند و نمیتوان بهدرستی پی بُرد که اندیشه و تصور زردشت درباره هریک از آنها بهطور مطلق چگونه بوده است. آیا آنها خود، هوش و هنگ و (ژنی) لطیف و پسندیده هستند که از اهورامزدا تراوش کردهاند و سپس دارای وجود محدود و شخصیت فردی تبعی گشتهاند یا آنکه فقط به اراده اهورامزدا بهطور اطلاق وجود یافته و دارای یک نوع ذات کلی گشتهاند. بعضی حالات و ارادات الهی دیگر نیز از اهورامزدا ناشی و صادر گشته است که از امشاسپندان جداست. مثل سروش (فرشته اطاعت و فرمانبرداری) یا فرشته نگاهبان گاو به نام گئوس اوروا و غیره که هریک نام و عنوانی جداگانه دارند. ولی وجودِ همه آنها در تبعِ ذات مقدس اهورامزدا قرار گرفته و مانند عامل و آلت کار و افزارِ افعال او هستند که برحسب مشیت نفسانی او به وجود آمدهاند. خلاصه آنکه دین زردشت یکگونه یگانهپرستی و توحید است که متضمن اعتقاد به ارواح متعددِ مقدسِ غیبیِ ازلی نیز است».۸
توحید یا وحدت؟
«وقتی زردشت به مفهومِ اخیرِ امشاسپندان نظر دارد با زبانی شاعرانه میگوید: برادران، در پیکره امشاسپندی (مجمع فرشتگان) از خواب برخیزید و یگانه شوید! برای دادگری و آزادی، برای یزدان و راستی!
جیمز هوپ مولتن {که} یکی از صاحبنظران است با استناد به این تعبیر زردشت مینویسد: بیگمان، آشا (فرشته راستی یا اردیبهشت که در کلامِ زردشت همراه و همسنگِ یزدان آمده است …) و وهومنه (بهمن، فرشته پندار نیک و نهاد خوب) در شمار امشاسپندان (فرشتگان مقرب) نیستند، بلکه خود جزءِ گوهر ذات یزدانی بوده، در درون اویند یا از او سرچشمه گرفتهاند.
بهعلاوه، آرمیتی (اسفندارمذ، یا فرشته شفقت و باروری) و گئوس اوروا (نگهبان رمه و گاو) نیز چنین کیفیت مشابهی دارند؛ بنابراین هرچند بهطور قطع نمیتوان گفت، ولی دلیلی ندارد خشترا (شهریور، یا فرشته نیرو) و هورواتات (خرداد، فرشته کامروایی) و امرتات (امرداد، یا فرشته جاودانگی) را دقیقاً مشمول این حکم ندانیم. به هر حال ملاحظه میشود این اندیشمندِ عمیق نهتنها به ادراک حقیقت عالیِ یگانگیِ یزدان (توحید) تأکید دارد، بلکه به نتیجه منطقی دیگری که همه نیروها برانگیخته از درونِ الوهیتِ یگانهای است رسیده است، اما داوری در اینکه آیا این تجرید و توحید عالی بهوسیله خود زردشت، با جرح و تعدیل، صورت گرفته یا نه، به بررسیهای بیشتر نیاز دارد. مولتن میپذیرد که آرمیتی تجسم و گوهر زمین در گاتهاست و نیز رابطه و پیوندی بین خشترا با معادن و هورواتات و امرتات با آب و رستنیها وجود دارد (که از این طریق مفهوم نوعی وحدت از مجموعه آنها استنباط میشود)».۹
ثنویت در کجاست؟
«با آنکه اهورامزدا در عرضِ جلال خود هیچ ضد و نِدّی ندارد، معذلک زردشت معتقد است در برابرِ هر نیکی، یک بدی موجود است. چنانکه در برابر آشا، یعنی راستی و حقیقت، دروغ و باطل جای گرفته و در برابر حیات و زندگانی، موت و مرگ قرار گرفته است. به همین قیاس، در برابر روح مقدّس {پاک} -سپنتامینیو- روح شریر و ناپاک، انگرهمینیو جای دارد که به معنای روان پلید است. از فحوای کتاب گاتها مشهود است که زردشت همانطورکه دائماً در عالم طبیعت به تنزیه و تطهیر از عناصر بد و وجودهای ناپاک دعوت میکند، در حیات انسانی نیز آدمیان را به روشِ راستی و نیکی و پرهیز از بدی و دروغ میخواند و بر آن است که این ضدیت و دوگانگی بین دو عنصر –بدی و نیکی- هم از ابتدای خلقت وجود داشته است. اینک دو روان نخستین در عالم شهود مانند دو همزاد جلوهگر گشتهاند. یکی نیک و یکی بد، در پندار و گفتار و کردار. دانایان، از این دو نیکی را برگزیدند و ابلهان بدی را اختیار کردند. روز نخست که این دو روانِ همزاد با یکدیگر پدید آمدند یکی حیات و هستی را برقرار کرد و دیگری فنا و نابودی را و سرانجام جایگاه جاویدیِ بَدان (دوزخ) بهره پیروانِ دروغ خواهد بود، لیکن اندیشه پاک و جایگاه جاویدیِ نیکان یعنی بهشت، نصیب پیروان راستی خواهد شد».۱۰
انحراف پیروان از یکتاپرستی
«مردم ایران در طول زمان نهتنها برای سلطنتِ وحدانیِ اهورامزدا شرکا و انبازهایی ایجاد کردند، بلکه از حدودِ معتقداتِ آریاییِ اجدادی خود فراتر رفته، خدایان سایر اقوام و امم را نیز در دایره عظمت اهورامزدا داخل کردند. از ارتاگزرس دوم (۳۵۸- ۴۰۴ ق. م.) شاهنشاه هخامنشی، کتیبهای موجود است که در آن نخستین بار از خدایی مادینه به نام آناهیتا۱۱ (ناهید) یاد کرده. این خدا که به معنای خدای پاک و بیعیب است، موردِ پرستشِ پادشاه قرار گرفته و برای او در بلاد بابِل و شوش و اکباتانا و دمشق و سارد۱۲ مجسمهها برپا ساخت. اصل و سرآغازِ ایمان به آناهیتا درست معلوم نیست. همینقدر معلوم است که او صورتی دیگر از خدای مادینه بابِلیها به نام ایشتار۱۳ بوده است…در یَشت۱۴ که جزئی از اوستاست، سرودهایی در مدح و تجلیل آناهیتا سروده شده و او را بهعنوان الهه ستوده است که جاریکننده آبها از آسمان است تا زمینهای هفتاقلیم را آباد سازد و گیاهان و اشجار را خرمی و سرسبزی اعطا کند و رمههای گاوان و گلههای گوسپندان را فزونی و برکت بخشد. این الهه مانند خدای ایشتارِ بابلی دارای قوه انما و توالد است و برکات و عنایت او شامل حال زنان میشود و به آنها فرزندان و شیر عطا میفرماید. باری اینچنین مشاهده میشود که اصل توحید (مونوتئیزم) آنچنان که زردشت برقرار فرمود، رفتهرفته جای خود را به تعدد الهه (پولیتئیزم) داد. در دین بهی نیز مانند دیگر ادیان و مذاهب، ابتدا پایه و مبادیِ لطیفه و کلمات عالیه در آغاز کار وضع شده؛ بعد، خلایق بهتدریج از افکار بلند و اعمال سودمند، منحرف گشته و به مبادی جدیدی که سهلتر و به مذاق آنها خوشایندتر بود، گرویدهاند و عامل عادت و تمسک به سنن قدیمه، بر ابداعات و افکار عالیه لطیفه، غلبه یافته است…{همچنین}اعتقاد به مبدأ شر و عامل تبهکاری و خطا، در طول زمان تحولی حاصل کرده و رفتهرفته دین زردشت را بهصورت یک آیین دوگانهپرستی (دوآلیزم) اخلاقی درآورد، در برابرِ فرشتگان پاکِ نیکنهاد، روانهای پلید و زیانکار بیش از آنچه زردشت گفته بود، دارای هویت و شخصیت گشتند. انگرامئی نیو را گرچه زردشت به تلخی یاد میکند، معذلک او را حریف و خصم ِ همتراز اهورامزدا در اول بهصورت مستقل ندانسته است، ولی در طی زمان انگرامئی نیو، ابلیسی نیرومند گردیده است که در برابر اهورامزدا مقاومت کرده و …{آن هر} دو، بهصورت دو عاملِ متساوی با یکدیگر به ستیز و نبرد پرداختند. در قطعات و اجزای اوستا که از آثارِ قرونِ اخیره است، انگرامئی نیو را همشأن و همتراز خدای اهورامزدا میشناسند تا به جایی که میگویند آن هر دو در خلقتِ عالم متساویاً شریک و انباز بودهاند. در فصل اول کتاب وندیداد اهورامزدا را چنین وصف میکند که وی برای زردشت سرگذشت نزاع و کشمکش خود را با انگرامئی نیو، در هنگام آفرینش جهان، نقل کرده است، حتی بعضی ولایات و نواحی ایران را مخلوق و مصنوع خود دانسته و آنها را به زیور کمال و جمال میآراید، ولی در برابرِ او، انگرامئی نیو نیز بیکار ننشسته و در مقابلِ هر ولایتِ خوب، ناحیه بدی میآفریند. سرمای یخبندانِ زمستان، حرارت سوزان تابستان، مارها و افعیهای …{کُشنده}، مورها و ملخهای جانگزا، توانگران زیانکار و جادوگران سیاهکار و خداوندان و امرای قبایل تورانی (غیرایرانی) و بالاخره صفات و اخلاق ذمیمه انسانی مانند شهوت و غضب و حسد و شک و بیایمانی و جادوگری و امثال آنها … همه را به وجود میآورد تا به جایی که برخی ذنوب و گناهان کبیره مانند دفن اموات و طبخ گوشت گندیده (که از قبایح اعمال نزد زرتشتیان قرون بعد است) بهزعم ایشان، همه مخلوق و مصنوع انگرامئی نیو هستند و خلاصه آنکه برای اَعمالِ سوء و کارهای زیانبخش، این اهرمنِ پلید، دارایِ نیرویی بیپایان میباشد. بنا به فصل ۲۲ در همان کتاب، شماره امراضی که انگرامئی نیو خلق کرده است به ۹۹۹۹۹ میرسد و سرانجام انگرامئی نیو بدترین و شدیدترین اثر شوم را در جهان به وجود آورد؛ یعنی مرگ را آفرید. نیروی اهریمنیِ زیانآور انگرامئی نیو به وجود هزاران دیوها و شیطانها که خود آفریده بود افزایش میپذیرد و این موجوداتِ شریر او را به بدی و سیئات مدد میکنند… نباید از نظر دور کرد که دروغ،۱۵ خود نیز یکی از عواملِ قویه شر است که انگرامئی نیو آن را بهصورت دیوی ماده آفریده و او کُشنده راستی است و آنقدر توانا و مقتدر میباشد که اهورامزدا خود در یکی از آیات کتاب یشت از او به شکایت آمده و میگوید اگر فرهوشِ نیرومندِ ایمان به من یاری نمیکرد همه گیتی را دروغ فرامیگرفت و جهان جسمانی، سراسر به دست دروغ میافتاد. (یشت: ۱۳/۱۲) البته حل مسئله مشکل خیر و شر بدین طریق آسان است که بگوییم همه نیکیها از خدا و همه بدیها از دیو است، ولی این مقدمه، نتیجهای را متضمن است که باید قهراً اذعان کرد که دیو اگر خالقِ حقیقیِ همه شرور است، پس بالضروره او نیز مانند حقتعالی ازلیّت باید داشته باشد و قبل از آفرینش موجودات خود وجود داشته است و اِلّا لازم میآید که قائل به خلقت شر و بدی به دست خدای خیر و نیکی بشویم؛ البته با این مقدمه و برهان منطقی، جماعتی چند از زردشتیان به همین نتیجه که لازمه آن قیاس است، معتقد گردیده و بدی را مخلوق خدای نیکی دانستهاند، ولی عده کثیری از مغان و پیشوایان دین از این نتیجه نامطلوب رو برگردانده و در قرن چهارم ق.م. مبدأیی جدید و اصلی نو وضع کردند که شبیه است به نظریه جسمانی جدید که در فلسفه به وجود آمد، ولی اکثریت زردشتیان آن را نپذیرفته مردود دانستند. بهزعم این فرقه آن هر دو نیرو یعنی موجدِ خیر و موجدِ شر – اهورامزدا و انگرامئی نیو از یک منبع ازلی واحدی که مبدأ کیهان است و به نام زروان۱۶ موسوم میباشد تراوش کرده و او همان مکان و زمان است»۱۷.
ثنویت در آیین مانی
«اساس مانویت بر وجود دو اصل خیر و شر است که از ابتدا جدا از یکدیگر وجود داشته و بعد ممزوج شده {است}…خدای خیر در جهت شمال و مشرق و مغرب انبساط دارد و خدای شر و ظلمت در جنوب است و محاط با قلمرو نور است. هرکدام از این دو قلمرو … پادشاهی دارد. مالِ نور، پدر عظمت است که حکم پدر در دین مسیحی و زروان در دین زردشتی {را} دارد و مالِ ظلمت، امیر تاریکی است که معادل شیطانِ مسیحیت و اهریمن زردشتی است. قلمرو خیر که سرزمین نور است از پنج مسکن به وجود آمده؛ یعنی پنج مؤلفه خدا (هوش، عقل، فکر، تأمل و اراده و ائون۱۸ های بیشمار) در آن سکونت دارد. قلمرو ظلمت هم همانطور از پنج طبقه روی همدیگر به وجود آمده که از بالا به پایین عبارت است از عوالم دود (یا مه)، آتش بلعنده، باد مخرب، آب یا لجن و ظلمات. این پنج عالم را پنج رئیس اداره میکند؛ یعنی پنج آرخونت با اشکال دیو، شر، عقاب، ماهی، افعی (با لف و نشر مرتب) و این اشکال در سلطان بزرگ آنها یعنی پادشاه ظلمت و هراسناک جمع شده. پنج فلز (طلا، مس، آهن، نقره، قلع) و پنج طبع (شور، ترش، تیز و تند، بیمزه، تلخ) در مقابل آنهاست و در هرکدام از آنها یعنی پنج عالمِ ظلمت، {از} یک نوع مخصوص از موجودات دوزخی پر است؛ یعنی دیوان دو پا، چهارپایان، طیور، ماهیها و خزندگان.
این دو اصل خیر و شر و نور و ظلمت در انبساط هستند. نور رو به بالای لایتناهی بهسوی شمال و شرق و غرب؛ و ظلمت تنها رو به پایینِ لایتناهی و جنوب؛ و حد انتهایی نور در پایین، اولِ قلمرو ظلمت است و بالعکس؛ و ظلمت درواقع از سه جانب از طرف نور احاطه شده است».۱۹
مزمور ۲۲۳
{سرزمین روشنی و سرزمین تاریکی}
چون روحالقدس فراز آمد
بر ما گشود راه حقیقت را
و به ما آموخت که دو گوهر هست
گوهر روشنی و آنِ تاریکی
کز آغاز، از هم جدا بودهاند.
سرزمین روشنی را پنج بزرگی است:
دوازده ائون او
ائونِ ائونها
هوای زنده
و قلمرو روشنی.
روح بزرگ در آنها همی زیَد
و با روشنیِ خویش آنان را تغذیه کند.
سرزمین تاریکی اما پنج مخزن دارد:
دود
آتش
باد
آب
و تاریکی۲۰
تدبیر در آن نیروهای تاریکی ساری است و آنان را به جنبش درآورَد
تحریکشان کند تا بستیزند.
اکنون چون آنان با هم ستیزه کردند،
یا رستند که به سرزمین روشنی بتازند
و بر آن چیره گردند
اما نمیدانستند که به هرچه دست یازند
بر سرشان ویران شود.
خیل فرشتگان در سرزمین روشنی بودند
دارنده قدرتی بی همال
نابودگرِ دشمنانِ پدر
-که با کلام خویش
سرکوبگر شورشگرانی است
که جایگاه خویش
فرازتر خواهند».۲۱
از آنچه در توضیح ثنویت در آیین زرتشت و آیینمانی گفتیم، میتوان دریافت در ثنویت زرتشتی اصلِ آفرینش خیر است و شر امری است خارجی و تحمیلشده به آن. در ثنویت مانوی شر لازمه ذاتی آفرینش جهان است. به همین جهت نگاه مانی به این عالَم نگاهی بدبینانه است و نگاه زرتشت نگاهی خوشبینانه. ثنویت زرتشتی –با تفسیر درست آن– به توحید برمیگردد و به موجب آن، بهگونهای که گفتیم همه موجودات مخلوق اهورامزدا هستند و او هم نور را آفرید و هم تاریکی را.■
پینوشت:
- تاریخ جامع ادیان،جان ناس،صص ۷-۴۵۶.
- همان،ص ۴۵۸.
- ترجمه گاتها،ترجمه و تفسیر پروفسور عباس شوشتری، صص ۳۰-۱۲۹.
- همان،ص ۱۳۶.
- همان،ص ۱۴۶.
- وهومنه: فرشته پندارنیک و نهادخوب.
- ترجمهٔ گاتها،ص ۱۴۹.
- تاریخ جامع ادیان،صص ۶۰-۴۵۹.
- همان،ص ۴۵۹ .
- همان،ص ۴۶۰.
- Anahita
- Sardis
- Ishtar
- Yasht
- Druj
- Zarvan
- تاریخ جامع ادیان،صص ۷۱-۴۷۰.
- ذرات نور یا پارههای مینوی سرزمین روشنی.
- مانی شناسی،سیدحسن تقی زاده،ص ۱۲۶.
- بسنجید با آنچه از گاتها آوردیم و حاکی از اعتقاد به توحید و نفی آفریدگاری جز اهورامزداست و جهان تاریک و شب و رنج را هم مخلوق او میشمارد. در اینباره نیز که آب و گیاه و بخار و باد نیز آفریدهٔ اویند بنگرید به ترجمهٔ گاتها،ص ۱۲۹.
- زبور مانوی،صص ۵۷-۵۵