بدون دیدگاه

انتخابات ۹۶؛ تولید و اشتغال

 

آیا بحران‌های تمدنی پیش‌‌رو حل‌شدنی است؟

گفت‌وگو با سعید لیلاز

 

مرکز تحقیقات استراتژیک در گزارشی که اخیراً منتشر کرده یکصد بحران پیش‌روی کشور را ارزیابی کرده است. در این گزارش سه ضرورت «اصلاحات ساختاری»، «بحران تأمین آب» و «بیکاری» در صدر این بحران‌ها هستند. نظر شما درباره این گزارش چیست؟ فکر می‌کنید انتخابات آینده می‌تواند در حل یا تشدید این بحران‌ها اثرگذار باشد؟

این گزارش از ابتدا قصد ندارد به سطح بحران بپردازد، چون سطح بحران را می‌توان به هزاران مورد تقسیم کرد. ما باید دسته‌بندی‌های کلی و بنیادین انجام بدهیم. من معتقدم نه جمهوری اسلامی و نه دولت، نه ایرانی‌ها و نه کشور، بلکه تمدن ایران با چهار بحران جدی روبه‌روست که من نامش را بحران‌های تمدنی گذاشته‌ام. اینکه ما بحران‌ها را به صد بخش تقسیم کنیم کمکی به حل ماجرا نمی‌کند ما باید بتوانیم تا حد امکان دسته‌بندی‌های اصلی را ایجاد بکنیم.

به نظر من فساد مهم‌ترین بحرانی است که تمدن ایران را تحت تأثیر خود قرار داده و آینده ایران و ملت ایران را در شرایط خطر قرار داده است. اقتصاد ما در مدت ۱۰ سال از سالم‌ترین اقتصاد به فاسدترین اقتصاد تبدیل شده است. به نظر من از نظر آماری پس از کشور عراق احتمالاً ایران فاسدترین اقتصاد جهان را دارد. توجه شما را به این نکته جلب می‌کنم که با فسادی از این کمتر به لحاظ ساختار و عمق رژیم شاه سرنگون شد.

به‌نظر می‌رسد علت چشمگیر آن عقلانیت مردم ایران است که در این شرایط ویژه جهانی-منطقه‌ای معتقدند مانند کشور ژاپن شدن فعلاً پیشکش، ترجیح این است مانند عراق و سوریه و مصر نشویم و عمدتاً این عقلانیت مردم است که خطر را رفع کرده است.

شدت درجات این فساد به‌جایی رسیده که تقریباً قبح آن از بین رفته است. از دوست بزرگوارم، دکتر جلایی‌پور، این جمله را وام می‌گیرم که اگر در زمان حاضر جوانی که به جرم اختلاس شناخته ‌شده به خواستگاری خانمی برود می‌گویند بچه زرنگی است، یعنی از نظر اجتماعی هم قبحی ندارد، در حالی‌که در دوره پهلوی این قبح هرگز شکسته نشد.

این بحران، بحران‌های دیگر را هم می‌آفریند. برای نمونه عرض کنم: در سال ۱۳۸۱ اقتصاد ایران برای هر ۱ درصد رشد اقتصادی، ۵/۲ میلیارد دلار واردات کالا و خدمات نیاز داشت. این عدد تا سال ۱۳۹۰، ۱۰ برابر شد؛ یعنی، در سال ۹۰ مابازای ۱ درصد رشد اقتصادی ۲۵ میلیارد دلار واردات انجام دادیم. این رقم نشان‌دهنده تحول عظیم ساختاری است. آقای روحانی با تمام جان‌فشانی‌هایی که در این مدت کوتاه کرد توانست این رقم را به ۱۲ تا ۱۳ میلیارد دلار برسانند و البته رسیدن به عدد ۵/۲ میلیارد دلار دوران آقای خاتمی بسیار دور از دسترس است. در حالی که قیمت جهانی کالا و خدمات در سطح جهانی در حال حاضر مساوی سال ۸۱ است؛ یعنی تقریباً با قیمت‌های ثابت این مقایسه را انجام می‌دهیم.

بحران دوم کشور بحران ناکارآمدی است که بخشی از آن از دل همین فساد و بخشی از ساختار اجتماعی بیرون می‌آید. ساختار از نظر من یعنی تسلط حاکمیت و دولت بر اقتصاد. این فساد و آن تسلط حاکمیت و دولت بر اقتصاد، چالش دوم ایران و تمدن ایران و فقدان بهره‌وری را پدید آورده است. به نظر من بزرگ‌ترین بحرانی که ما و به‌ویژه جمهوری اسلامی با آن روبه‌رو هستیم، بحران ناکارآمدی است. این دستگاه دیگر کار نمی‌کند. از این دستگاه دیگر نتیجه درنمی‌آید.

من فکر می‌کنم آقای احمدی‌نژاد به این جمع‌بندی رسیده است که چالشی در مقابل کل نظام برای خودش ایجاد کند. او اواخر دوره ریاستش دانسته بود که آن سیستم دیگر کار نمی‌کند. یک مثالی برایتان می‌زنم: مجلس دهم واقعاً مجلس اصلاح‌طلبی است؛ یعنی بیش از ۱۷۰ نفر طرفدار دولت و خواستار اصلاحات‌اند و سه وزیر پیشنهادی آقای روحانی که دوره پیش رأی نیاورده بودند این دوره رأی آوردند. با این وجود مجلس در برنامه ششم و تصویب قانون بودجه سال ۹۶ یکی از بدترین عملکردها را در مجالس قانون‌گذاری ایران داشته است و به‌قدری هزینه برای دولت ایجاد کرده (در حد صدها هزار میلیارد تومان) که به‌قول ‌معروف تکلیف مالایطاق شده است. دولت اصلاً توان اجرای این تکالیف را نداشت.

نظارت استصوابی چنان ساختار گزینش انسانی را پوک کرده است، چه در سطح ادارات جزء، چه در حد مدیران کل، چه در حد وزرا و چه در حد رئیس‌جمهور که شما از مجلسی که سویه اصلاح‌طلبی دارد، چنین نتایجی را می‌بینید. چون این افراد گل سرسبد مردم ایران نیستند، بلکه بهترین‌هایی هستند که شورای نگهبان به ما اجازه انتخاب داده است. این سیستم دیگر کار نمی‌کند. نماینده‌ها هم نه‌تنها نماینده همه مردم ایران نیستند، حتی نماینده همه خودشان هم نیستند چون یک نگاهشان به نظارت استصوابی مجلس یازدهم است.

سیستم نظارت استصوابی و گزینش نیرو در تمام رژیم‌های دنیا سعی می‌کند نخبه‌ترین افراد را در رأس امور سیاسی و اجتماعی و اداری بگذارند، ولی در ایران کاملاً ازکار افتاده است و شما در ابعاد مختلف می‌توانید نتایج آن را ببینید. همه فسادها از این سیستم بیرون می‌آید چون وفادارسالاری ذاتش فسادپرور است. من با همین استدلال می‌گویم گزارش مرکز تحقیقات استراتژیک گزارش عمیقی نیست. چون به ریشه ماجرا نگاه نمی‌کند. شما فکر می‌کنید اگر این ملت را آزاد بگذارید افراد بی‌صلاحیت را بر سر کار می‌آورند؟ به‌هیچ‌ وجه. ولی دایره انتخاب رژیم تنگ‌تر و تنگ‌تر شده است. به نظر من حکومت ثبات ایران را به گروگان گرفته و اتفاقاً گروگان باارزشی هم گرفته است؛ یعنی از آقای مهندس میثمی گرفته تا محمد خاتمی تا میرحسین موسوی و سعید لیلاز همه می‌گویند، خدا را شکر ما امنیت داریم و در نتیجه مشکلات را تحمل می‌کنیم. این به‌نوعی گروگان‌گیری است و در چنین سیستمی کارآمدی و بهره‌وری بیرون رفته است و اصلاً چیزی به نام بهره‌وری در اقتصاد ایران موضوعیت ندارد.

این بحران بهره‌وری تا چه اندازه روی اقتصاد ما اثرگذار است که شما آن را جزو سه بحران بزرگ می‌نامید؟

بین سال‌های ۱۹۷۰ تا ۲۰۱۰ میلادی ۳۹ درصد رشد اقتصادی ایالات‌متحده امریکا از نیروی بهره‌وری و سرمایه‌های موجود به‌دست‌آمده است این رقم در چین ۳۱ درصد بوده و در ایران از زمان شاه تا ۲۰۱۰، ۹ درصد بوده است و اگر آمار ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۶ را وارد کنیم یقین دارم این رقم به زیر ۷ درصد می‌رسد. چون در ۶ سال گذشته نرخ بهره‌وری منفی بوده است؛ بنابراین ما هرچقدر نیروی انسانی، سواد، تحصیلات دانشگاهی و ماشین‌آلات در این سیستم می‌ریزیم دیگر کاری صورت نمی‌گیرد. ایران به گورستان ماشین‌آلات خاورمیانه تبدیل شده است. ایران گورستان مهندسان خاورمیانه شده است. ایران بزرگ‌ترین بازار مصرف خاورمیانه را دارد ولی دیگر از دل این‌ها سیستم درنمی‌آید.

چرا بحران بهره‌وری را به فساد مرتبط می‌دانید؟

با یک مثال این موضوع را توضیح می‌دهم. ظرفیت نصب‌شده ماشین‌آلات صنعتی در اغلب رشته‌های صنعتی کشور بیش از ۲ تا ۴ برابر مصرف ایران است و من این را مظهر فساد می‌دانم. در ۳۸ سالی که از انقلاب گذشته ما ۳۷ سال در تحریم هواپیما بوده‌ایم. در این مدت تعداد فرودگاه‌های کشور از ۵ به ۶۰ رسیده است ولی هنوز جمهوری اسلامی نتوانسته است رکورد رضاشاه و محمدرضا شاه را در احداث راه‌آهن بشکند. فساد از این بالاتر هم داریم؟ فساد سیستم تصمیم‌گیری. الآن ماکو، اراک، خوی و آشتیان فرودگاه دارند، ولی راه‌آهن ندارند. این نشان‌دهنده ناکارآمدی نظام تصمیم‌گیری است. این سیستم باعث شده است تا هرکسی که به مجلس می‌آید در فکر این باشد که در مدت چهار سال کاری فوری انجام دهد. احداث خط راه‌آهن کار زمان‌بری است، ولی فرودگاه را با یک کلنگ هم می‌شود شروع کرد. به همین دلیل تعداد هواپیماها کم و تعداد فرودگاه‌ها زیاد شده است.

از دو بحران نام بردید. بحران سوم و چهارم کشور چیست؟

چالش سوم، چالش فقدان سرمایه‌گذاری است. این هم چالش تمدنی بزرگی است. ما در چهار سال گذشته با وجود دستاوردهای خیره‌کننده‌ای که در اقتصاد داشتیم نتوانستیم نرخ رشد سرمایه‌گذاری اقتصادی را احیا کنیم. در حالی‌که تا سال ۱۳۸۴ و ۱۳۸۵ تا ۴۱ درصد تولید ناخالص ایران تشکیل سرمایه و پس‌انداز بود این نسبت تا سال ۹۲، ۲۲ درصد کاهش پیدا کرده است؛ یعنی نصف شده است.

و اما چالش چهارم؛ به نظر من اصلی‌ترین عامل بروز انقلاب ایران شکاف طبقاتی بود. من عاملی از این جدی‌تر و مهم‌تر هنوز پیدا نکرده‌ام. در همه پژوهش‌هایی که درباره ۱۵ سال آخر دوره شاه انجام شده شکاف طبقاتی موتور متحرکه تمام انقلاب بوده است. ما الآن به بدترین شرایط در داخل اقتصاد رسیدیم و این در حالی است که مجموعه درآمد نفتی جمهوری اسلامی ایران بیش از ۲ برابر کل درآمد نفتی ایران در ۵۰ و ۷۰ سال پیش از خود بوده است. ما در سال ۱۳۹۰ ماهانه به‌اندازه کل دهه ۱۳۴۰ ورود ارز داشته‌ایم؛ یعنی ماهیانه بالای ۱۰ میلیارد! ما در سال ۱۳۹۰ همه رکوردهای اقتصادی ایران را در این حوزه‌ها شکستیم؛ یعنی ۱۲۰ میلیارد دلار نفت صادر کردیم که در تاریخ ایران به‌سختی ممکن است تکرار شود و با رکورد ۹۷ میلیارد دلار کالا و خدمات وارد کردیم ازجمله ۲۰ میلیارد دلار هزینه مسافرت ایران به خارج از کشور بوده است. به نظر من این‌ها چالش اصلی اقتصاد ایران است و هریک از این‌ها به‌تنهایی می‌تواند هر تمدنی را نابود کند.

 

جالب است که تمام سردمداران نظام حتی افرادی مانند احمد توکلی می‌گویند که فروپاشی نظام از این طریق امکان دارد.

 

جالب است بدانید که در سال ۱۳۹۴ مصرف سرانه لبنیات در ایران به نصف سال ۸۴ است. این یعنی فروپاشی قدرت خرید توده عظیم ملت ایران. ما در دوران جنگ این فروپاشی را تجربه نکردیم و این در حالی بود که سیلابی از درآمدهای نفتی وارد کشور ایران نمی‌شد.

در دوره شاه که شکاف طبقاتی بسیار بزرگ شد به دلیل سرعت رشد طبقات اجتماعی بالا از سرعت رشد طبقات پایین بود، اما شکاف طبقاتی در دوره حاضر به این دلیل است که طبقه متوسط فروریخته و طبقه بالا بالاتر رفته است.

من در رساله دکتری خود برنامه سوم و چهارم عمرانی شاه را بررسی کردم که هدف آن حل شکاف بین شهر و روستا بود. در طول مدت این برنامه‌ها ارزش‌افزوده روستا خیلی بالاتر بود ولی شهر ۲ برابر آن رشد کرد یعنی، در اصلی‌ترین هدف خود شکست خورد، اما در این دوره دهک‌های پایین نه‌تنها رشد نداشتند، بلکه دهک نهم و دهم سقوط کردند. لابد می‌دانید که مصرف نان و برنج در ۱۰ سال گذشته کاهش پیداکرده است. بهتر است بگوییم مصرف همه اقلام غذایی کاهش داشته است و ما باید پوکی استخوان مردم را در چند سال آینده انتظار داشته باشیم. در حال حاضر هم در خانم‌ها از سنین ۳۵ سالگی پوکی استخوان دیده می‌شود. این سقوط در تأمین مواد موردنیاز بدن در حالی اتفاق افتاده که در شرایط جنگی هم‌چنین وضعیتی تجربه نشده بود.

از نظر من این‌ها بحران اصلی جامعه ماست.

به نظر می‌رسد این چهار بحرانی که نام بردید ویژگی مشترکی دارند که همگی خودساخته‌اند و چیزی نیست که شرایط یا بحران‌های منطقه‌ای آن را ایجاد کرده باشد، اما آیا راه‌حل آن‌ها نیز می‌تواند خودساخته باشد؟

 

من نمی‌توانم بگویم بحران خودساخته بوده است. دو عامل اساسی و بنیادین دارد که عامل اول می‌تواند ریشه عامل دوم هم باشد و آن افزایش شدید درآمدهای نفتی است. هرگاه این اتفاق در اقتصاد ایران افتاده این بحران‌ها نیز دیده ‌شده است. عامل دوم استبداد نفتی است که عامل اول از طریق افزایش سهم دولت در اقتصاد عامل دوم را رقم می‌زند؛ یعنی هرگاه درآمدهای نفتی بالا می‌رود دولت هم از مالیات مردم و هم از رأی مردم بی‌نیاز می‌شود.

شاید برایتان جالب باشد که بدانید سهم مالیات در GDP ایران که در اول دوره آقای احمدی‌نژاد ۸ درصد بود تا آخر دوره ایشان به ۵ درصد کاهش پیدا کرد و ایران تقریباً به یک کشور آزاد از مالیات تبدیل شد. این در حالی بود که اگر شما مالیات آن بخش روشن و حقوق‌بگیران را کنار بگذارید بیش از ۶۰ درصد، جامعه دیناری مالیات پرداخت نکرده است و این حکومت را از رأی مردم هم بی‌نیاز می‌کند. قبلاً هم گفتم به‌نوعی طلاق عاطفی بین مردم و دولت اتفاق می‌افتد، می‌گوید تو به من کار نداشته باش و از من مالیات نگیر من هم به کارهای سیاسی تو کار ندارم. هر بار این اتفاق در اقتصاد ایران افتاده این نتایج را به بار آورده است.

حالا با توجه به اینکه شما خودساخته بودن این بحران‌ها را نمی‌پذیرید آیا اراده اصلاح در سطح کلان برای حل این بحران‌ها وجود دارد؟

اگر این بحران‌ها به فروپاشی منجر نشود باید منتظر کاهش قیمت نفت در GDP ایران باشیم و این در اختیار ما نیست. هر بار قیمت نفت بالا رفته همیشه چنین نتیجه‌ای با شدت و ضعف داشته است. اینکه حاکم نماز شب می‌خوانده یا نمی‌خوانده خیلی در نتیجه فرقی نکرده است. فساد نتیجه این وضعیت است.

بر مبنای تحلیل شما، این چهار بحران ناشی از درآمد نفتی و استبداد است. استبداد پدیده‌ای ساختاری است و افزایش درآمدهای نفتی هم که دست ما نیست. در این وضعیت تغییر دولت چه تغییری در وضعیت ایجاد می‌کند؟

دولت می‌تواند کار مهمی انجام دهد و انجام هم داده است منتها به همان اندازه‌ای که این ساختار اجازه داده است. وقتی درآمد نفتی به‌یک‌باره از حدود ۷ میلیارد دلار از سال ۱۳۷۹ به ۱۲۰ میلیارد دلار می‌رسد، تغییرات عجیبی به دنبال خود دارد. خود شما هم اگر در طی ۱۰ سال درآمدتان ۱۰ برابر شود بعید می‌دانم الگوی رفتاری ثابتی را حفظ کنید. کلاً فرهنگتان تغییر خواهد کرد. من این را اثر گریزناپذیر ماده بر ذهن می‌دانم.

وقتی این درآمد در یک دوره یازده ساله ۱۵ برابر می‌شود تمام ساختارها را حول محور خودش شکل می‌دهد به‌گونه‌ای که اقتصاد ایران و ساختار اجتماعی را به حداکثر وابستگی به خود می‌رساند. این تغییرات کاملاً الگوی مصرف و ساختار اجتماعی را فاسد کرده است. همین تغییرات باعث شد در سال ۹۲ یعنی در اوج تحریم‌ها ۵/۲ میلیارد دلار بابت ساخت خودروهای وارداتی داده شد و این یعنی فساد مصرف. آن‌قدر این الگوی مصرف فاسد است که می‌گوید ارز دارو را به خرید اتومبیل بدهید. توجه داشته باشیم دوران رونق نفتی ۷۹ تا ۹۲ طولانی‌ترین دوران رونق نفتی ایران بوده است یعنی کاملاً ساختار را تغییر داده است. ناگهان می‌بینیم در اوج این تغییرات همه‌چیز می‌شکند و ناگهان درآمد نفتی کم می‌شود. در سال ۵۶ هم که درآمدهای نفتی شاه شروع به کاهش کرد به آن تحول عمیق منجر شد. چرا؟ چون حکومت شاه به رشد سالانه ۲۰ درصد درآمد نفتی عادت کرده بود. اصلاً چنین چیزی در دنیا وجود ندارد. از سال ۷۹ به بعد هم همان روند با سرعت بیشتر و اثرات عمیق‌تر تکرار شد، به‌طوری‌که حکومت چاره‌ای جز تن دادن به خواسته مردم نداشت. ما پیش‌بینی کرده بودیم که یا در سال ۹۲ باید یک تغییرات اساسی متناسب با تغییراتی که در غرب رخ می‌دهد اتفاق بیفتد یا حکومت سرنوشت خودش را با این ماجرا گره خواهد زد؛ بنابراین وقتی آقای روحانی آمد شما شاید هیچ‌گاه باور نمی‌کردید که ایران و امریکا با هم پای یک میز بنشینند و مصالحه کنند. گاهی وزرای خارجه ایران و امریکا روزانه ۱۰ ساعت با هم گفت‌وگو می‌کردند و همین به یک سیاست راهبردی بین ایران و امریکا منجر شد و باعث شد که دولت ترامپ آمادگی خدشه واردکردن بر این توافق را نداشته باشد. برای اینکه این بر اساس یک امر ژئوپلیتیک اتفاق می‌افتد.

به نظر من اصلاحات مهمی که آقای روحانی در این چهار سال اخیر انجام داده برخاسته از این گسست ناگهانی بوده که چاره‌ای برای حکومت نمی‌گذاشت وگرنه، نه در ایران و نه در هیچ کجای جهان باورم این نیست که حکومت‌ها بر اساس ذاتشان یا اینکه مردان خوبی بر آن‌ها حاکم هستند تن به مصالحه دهند. همیشه فشار طبقات جامعه برآیندی را ایجاد می‌کند که این برآیند وضعیت موجود شما را تشکیل می‌دهد.

در سال ۱۳۹۲، تورم به‌طور متوسط ۴۵ درصدی بود ولی در همین دوره طبقات فرودست نرخ تورم بیش از ۷۰ درصد را متحمل شدند. تورم قاتل فقرا و حقوق‌بگیران ثابت است. تورم در حبوبات که قوت لایموت اکثریت ملت ایران را تشکیل می‌داد در آن سال‌ها سه ‌رقمی شده بود و این یعنی بدترین فشاری است که ما پس از سال‌های انقلاب بر روی توده مردم وارد کردیم. ما اصلاً در طول دوره جنگ چنین فشاری را تحمل نکردیم.

آقای روحانی درواقع برآیند این مصالحه ملی بود که تمام شعور تاریخی و تمدنی ایران در آن مصالحه جمع شد. من اصلاً به نبود حافظه تاریخی ملت ایران اعتقاد ندارم و این را توهینی بزرگ می‌دانم. اینکه مردم از خشونت دوری می‌کنند دقیقاً برخاسته از تجربه انقلاب اسلامی است. دقیقاً برخاسته از تجربه خاورمیانه و بهار عربی است و تجربه یمن، لبنان و سوریه در این اثر گذاشته است. اصلاحات هرچقدر آهسته‌تر، اما عمیق‌تر باشد قطعاً بهتر از اصلاحات سریع اما مخرب است.

در این میان نقش شخص آقای روحانی چه بوده است؟ آیا شعار اعتدالی که ایشان داد هم مخلوق ساختار بود؟

نمی‌گویم افراد مهم نیستند اما دو ویژگی قائلم: یکی اینکه این‌ها علل اولیه نیستند و ثانویه‌اند یعنی خودشان مخلوق یک شرایط اجتماعی هستند. چنان‌که وقتی آقای هاشمی رد صلاحیت شد مردم به آقای روحانی رجوع کردند و اگر آقای روحانی هم رد صلاحیت می‌شد لابد به شخص دیگری رجوع می‌کردند. ثانیاً، من معتقدم این اصل‌ها هیچ‌گاه تعیین‌کننده نیستند چنان‌که وقتی ما محمود احمدی‌نژاد را با یک گفتمان کاملاً رادیکال وارد حکومت کردیم آخر سر دچار همان چالش‌هایی شدیم که بقیه می‌شدند. چون با بخش غیرانتخابی حاکمیت دچار چالش شد و هنوز هم هست. من می‌خواهم بگویم هر طرز تفکری را در این شاکله وارد کنید در برابر عینیات و تحولات مادی تغییر شکل می‌دهد چون اصالت ندارد و نمی‌تواند خودش را حفظ کند. در هر حال بر سر انتخاب آقای روحانی مصالحه‌ای ملی صورت گرفت. حوادث سال ۸۸ به رادیکالیسم منجر شد، اما در سال ۹۲ دوباره در مرکز متمرکز شدیم، جایی که ۴۰ سال، اکبر هاشمی رفسنجانی ایستاده بود. این حاصل تحولات اقتصادی و اجتماعی بسیار کلان بود که درواقع حاکمیت را از عدول از رادیکالیسم خود ناگزیر می‌کرد.

با این حال توانایی آقای روحانی به‌گونه‌ای بود که توانست کشور را در شرایط بحرانی هدایت کند؟ آیا این موضوع را قبول دارید؟

در ابتدا بگویم درآمد آقای روحانی در بعد از دوران تحریم از بدترین سال تحریم هم بدتر بود؛ یعنی پیش‌بینی ما این است که ما در سال ۹۵، ۴۱ میلیارد دلار درآمد نفتی داشتیم در حالی‌که در سال ۹۲ که بدترین سال تحریم بود ما ۶۸ میلیارد دلار فروش داشتیم. با اینکه سقوط قیمت نفت خام اثر تحریم‌ها را از بین برد، اما اقتصاد از خودش تحرک نشان داد.

مکانیسم این شکوفایی چه بود؟

در وهله اول جلوی بسیاری از فسادها گرفته شد. من به قیمت جاری امسال فکر می‌کنم سالانه ۲۵۰ تا ۳۰۰ هزار میلیارد تومان در اقتصاد ایران دزدی کمتری انجام شد. این رقم بسیار بزرگی است.

محاسبه این رقم بر چه اساسی است؟

در حال حاضر سالانه معادل ۱۰۰ میلیارد دلار ریخت‌وپاش، اسراف یا دزدی کمتری در اقتصاد ایران صورت می‌گیرد. اولین مکانیسم آن حذف ارز دونرخی است که یکی از جدی‌ترین منافذ بورژوازی در تمام ۴۰ سال اخیر تاریخ ایران بوده است. در حال حاضر دونرخی بودن و چندنرخی بودن ارز یک سال است که عملاً از بین رفته است. درست است که قیمت ارز با ارز رسمی و آزاد اندکی فاصله دارد، اما ارز رسمی را به کسی نمی‌دهند. یک گروه کالایی وجود دارد که معلوم و مشخص است چه چیزهایی‌اند مانند؛ مواد غذایی، اتوبوس و مترو که به همه فعال‌ها می‌دهند. این کار بسیار بنیادی بود.

سود حاصل از این اقدام به قیمت جاری حدود ۱۰۰ هزار میلیارد تومان است. برای درک این رقم توجه داشته باشید که مجموع عملکرد عمرانی دولت آقای روحانی در این سال بیش از ۴۰ هزار میلیارد تومان نبوده است و این باعث شده که با وجود سقوط شدید درآمدها ما نه‌تنها مانند روسیه و ونزوئلا سقوط نکردیم و مانند عربستان و کویت و امارات با کاهش شدید رشد مواجه نشدیم، بلکه رشدمان هم افزایش پیدا کرده است. حتی ذخیره ارزی ما هم افزایش پیدا کرده است. می‌دانید که نرخ پس‌انداز صندوق ذخیره ارزی ۱۰ درصد افزایش پیدا کرده؛ یعنی از ۲۰ درصد به ۳۰ درصد افزایش داشته است.

مکانیسم یا عامل دوم معکوس ‌شدن رابطه نرخ بهره اصلی با نرخ تورم است. در دولت آقای احمدی‌نژاد اتفاقی که افتاد این بود که دولت، نرخ رشد نقدینگی را به‌شدت بالا برد. به‌موازات این کار نرخ تورم حتماً بالا می‌رود. نرخ تورمی که در فروردین ۸۵، ۵/۶ درصد بود تا بهمن ۱۳۸۷ به ۳۰ درصد رسید. یکی از دروغ‌های بزرگی که در ایران گفته می‌شود این است که عامل گرفتاری اقتصادی ایرانیان تحریم بود. من اصلاً به چنین چیزی قائل نیستم و به شما ثابت می‌کنم که بحران‌های اقتصادی ایران از اواخر سال ۸۶ شروع شد. از این سال به بعد هم کاهش رشد اقتصادی و هم افزایش تورم دیده می‌شود. در این دوره به‌موازات افزایش تورم به‌جای اینکه نرخ بهره هم افزایش پیدا کند، مصنوعاً پایین آمد و به ۱۲ درصد رسید. معنی این حرف چیست؟ معنی این حرف این است که هرکس وام می‌گرفت به ازای ۱ میلیارد تومان، ماهانه ۱۵ میلیون تومان از دولت هدیه دریافت می‌کرد و هرکس وام را پس می‌داد احمق بود. میزان معوقات بانکی ‌که تا پایان سال ۸۴، ۴ میلیارد دلار بود تا پایان سال ۸۸ به ۱۰۰ میلیارد دلار رسید.

به قیمت جاری به نظر من ۳۰۰ هزار میلیارد تومان معوقه بانکی داریم. در دولت آقای روحانی دیناری به این معوقات اضافه نشده و معوقات هنوز ثابت است و به نظر من سالانه ۱۲۰ تا ۱۵۰ هزار میلیارد تومان از محل دریافت وام، دزدی و ریخت‌وپاش کمتری می‌شود.

عامل سوم نرخ تورم تعرفه‌های گمرکی است. می‌دانید که نرخ مؤثر تعرفه‌های گمرکی در پایان دولت آقای خاتمی حدود ۵/۱۳ درصد بود و آقای احمدی‌نژاد با شعار افزایش تعرفه کارکرد اما تا پایان دوره احمدی‌نژاد نرخ تعرفه به حدود ۶ درصد رسید. اقتصاد ایران به‌مثابه روم شهر بی‌دفاع بود. ما در سال ۱۳۹۰، ۱۰۰ میلیارد دلار کالا و خدمات از خارج وارد کردیم؛ یعنی به‌ازای هر شهروند ایرانی ۱۳۰۰ دلار. توجه کنید که من قیمت‌ها را به دلار می‌گویم. جالب است بدانید که سهم کالاهای سرمایه‌ای به‌شدت در این واردات کاهش پیدا کرده است. همین عامل در اقتصاد ایران پدیده‌های بسیاری را به وجود آورد و باعث ایجاد قشری در ساختار صنعتی و اجتماعی ایران شد که جز فساد نامی بر آن نمی‌توان گذاشت و من این را بارها اعلام کردم.

وقتی به مدت ۱۰- ۱۲ سال نرخ تورم سالانه بین ۱۵ تا ۲۰ درصد افزایش پیدا می‌کند ولی نرخ دلار ثابت می‌ماند درواقع واردات دلار هر سه سال یک‌بار قیمت تمام‌شده‌اش در برابر تولید داخل نصف می‌شود؛ همین اتفاق افتاد و این علامت غلطی است که به فعالان اقتصادی می‌دهد که درنهایت منجر به این می‌شود که در پایان سال ۹۲ ظرفیت تولید کاشی و سرامیک ایران به سه برابر مصرف کل ایران، عراق و افغانستان برسد.

آیا این افزایش ظرفیت ناگهانی تولید در رکودی که امروز بحث آن می‌شود هم اثرگذار بوده است؟

بله. اکثر کارخانه‌هایی که در این مدت با توجه به ویژگی ارز ارزان ایجاد شدند هیچ‌گاه شروع به کار نکردند که ما بگوییم الآن رکود اتفاق افتاده است؛ یعنی شما از اواسط دهه ۸۰ وارد هر شهرک صنعتی می‌شدید فکر می‌کردید تعطیل عمومی است. برای اینکه این‌ها با دلار ۸۰۰ تومانی کارخانه‌ای که ۱‌ میلیون دلار ارزش داشت را به ۳ میلیون دلار وارد می‌کردند. ۱ ‌میلیون دلار را خودشان اول کار برمی‌داشتند. ۱ میلیون دلار پول کارخانه را می‌دادند و ۱‌میلیون دلار هم به‌طرف خارجی بابت این اختلاس می‌دادند. ما الآن ۴ برابر تولید ماکارونی در ایران ظرفیت نصب‌شده داریم. ۲ برابر ظرفیت لبنیات ایران ظرفیت نصب‌‌شده داریم. ۲ برابر مصرف سیمان در ایران ظرفیت نصب‌شده داریم. این اشتباهی است که برخی به دلیل بی‌اطلاعی به رکود تشبیه می‌کنند در صورتی‌که نتیجه فساد است. بخش عظیمی از ۲۰۰،۳۰۰ میلیون دلاری که در اقتصاد ایران گم شد از طریق بالا نشان‌دادن قیمت‌ها اتفاق افتاده است.

در این باره توضیح بیشتری می‌دهید؟

شما وقتی می‌خواهید کالایی از خارج وارد کنید به‌طرف مقابل می‌گویید پیش‌فاکتور بده. مثلاً می‌گوید قیمت این استکان ۱۰ دلار! شما می‌گویید، می‌شود ۱۵ دلار برای من فاکتور کنید و من ۱۲ تا به شما می‌دهم، ۳ تا را به حساب من بزن. فکر می‌کنم بخش بزرگی از آن ۲۰۰، ۳۰۰ میلیارد دلار که گفته می‌شود گم شده است به این شکل از اقتصاد ایران بیرون رفته است. ۹۷ میلیارد دلار واردات خدمات و کالا عدد کمی نیست. این در حالی است که ما در سال ۱۳۸۱، ۲۰ میلیارد دلار واردات داشتیم و با این مبلغ به ۱۰ درصد رشد اقتصادی رسیدیم.

پس این‌طور نیست که دلارها را در بانک‌های خارج ذخیره کرده باشند؟

خیر. بخش مهمی از آن اختلاس شد. من خیلی دلم می‌خواهد روزنامه‌نگاران به این شهرک‌های صنعتی بروند و با مالکان کارخانه‌هایی که تعطیل‌اند مصاحبه کنند و بپرسند، شما چند وقت است که تعطیل هستید؟ اصلاً تا به ‌حال کار کردید؟ از آنجا که شاخص تولید کارخانه‌های بزرگ صنعتی ایران در اسفند ۱۳۹۵ از رکورد تاریخی سال ۹۰ عبور کرد می‌توانیم بگوییم ما از ۱۰۰ درصد ظرفیت عملی استفاده‌شده در تاریخ ایران عبور کردیم. پس رکودی در کار نیست.

بنابراین ما در دولت آقای روحانی با وجود بحران فراگیر اقتصادی که تمام رژیم‌های خاورمیانه را به تلاطم انداخت و باعث شد که رژیم عربستان سعودی برای رسیدن به رشد ۲ درصدی ۱۵۰ میلیارد دلار از ذخایرش استفاده ‌کند ما دیناری از ذخایرمان استفاده نکردیم.

تنها نکته‌ای که آقای روحانی نتوانسته احیا کند رشد سرمایه‌گذاری بوده که آن‌هم به دلایلی خارج از کنترل دولت است. اساساً سرمایه‌گذاری وفاق حکومتی می‌خواهد و مهم‌ترین رکن آن قوه قضائیه است. با همه مشکلات ما موفق شدیم که حجم تولید ناخالص ایران را در زمستان ۱۳۹۵ از رکورد تاریخی سال ۹۰ عبور بدهیم و این مافوق انتظار من بود. این اتفاق در صنعت، خدمات و کشاورزی افتاده است.

تنها بخشی که هنوز نتوانسته است خودش را احیا کند و به نظر من در پنج، شش سال آینده هم احیا نخواهد شد بخش مسکن است که شش و نیم، هفت درصد GDP ایران را تشکیل می‌دهد، این بخش از امسال رشد را از سر می‌گیرد ولی هرگز به اعداد سال‌های ۸۶ تا ۹۰ برنخواهدگشت.

با این توصیف ما از شرایط بحرانی سال ۱۳۹۲ خارج‌ شده‌ایم. در چنین شرایطی وجود دولتی که برای نجات کشور از بحران تشکیل‌شده باشد لزومی ندارد. آیا این موضوع در انتخابات آتی اثرگذار است؟

شما می‌بینید که فشارهای سیاسی دوباره شروع‌ شده است. چون از بحران بیرون آمدیم و دولت ترامپ اراده خودش را برای ادامه برجام نشان داده است. قرارداد شرکت بوئینگ با هواپیمایی آسمان که در دوره ترامپ بسته شد بسیار مهم بود.

ما شاید از شرایط بحرانی خارج ‌شده باشیم ولی هیچ‌کدام از آن چهار بحرانی که شما از آن‌ها نام بردید عملاً منتفی نشده‌اند.

من هم معتقدم که حل‌ نشده است برای همین در اول بحث گفتم که ما الآن هم این چهار چالش را داریم ولی در تمام این‌ها از مرحله بحران و سقوط کنار آمدیم. مثلاً در مورد فساد، دولت آقای روحانی برای جلوگیری از آن گام‌های بسیار مفیدی برداشته است. می‌دانید که در ایران دولت به لحاظ قانونی قدرت پیشگیری از فساد را دارد اما نمی‌تواند با آن برخورد کند. چون برخورد خارج از قدرت دولت است. در حوزه بهره‌وری کلاً رشد اقتصادی ایران در چهار سال گذشته فقط از طریق بهبود بهره‌وری بوده است. سهم رشد سرمایه‌گذاری در این رشد تقریباً صفر است. در حوزه سرمایه‌گذاری ما تقریباً هیچ موفقیتی حاصل نکردیم. در حوزه کاهش شکاف طبقاتی در حالی‌که در سال ۸۹ تا ۹۲ مثلاً بازنشسته‌ها، ۵۰ درصد قدرت خریدشان را از دست دادند موفق شدیم چهار سال پس از آن ۲۷ درصد (۲۷ واحد) از آن ۵۰ درصد را جبران کنیم؛ یعنی بیشترین رشد قدرت خرید مداوم توده مردم بوده است. میزان پرداختی به گندمکاران ایران که شریف‌ترین و مستضعف‌ترین قشر ایران‌اند در سال ۹۵ نسبت به سال ۹۱، ۱۷ برابر شده است. میزان خالص واردات مواد غذایی به ایران در سال ۹۱ به ۸.۵ میلیارد دلار رسیده بود که این رقم در سال ۹۵ به ۳ میلیارد دلار کاهش پیدا کرده است؛ یعنی ۱.۵ میلیارد دلار در سال از میزان خالص واردات کاهش پیدا کرد و بیش از ۲۰ میلیون تن به تولید داخل اضافه ‌شده است. چهار سال مداوم است سالی ۵ درصد به ارزش‌افزوده کشاورزی اضافه می‌شود.

البته کاهش قدرت خرید هم در کاهش واردات اثرگذار بوده است.

کاهش قدرت خرید در این سه سال اتفاق نیفتاده است. من جهت اطلاع به شما می‌گویم تولید خودروی سواری ایران در سال ۹۵ حدود ۶۰۰ هزار خودرو بیشتر بوده است و می‌دانید که خودروی داخلی ایران را بورژوازی نمی‌خرد اساساً طبقه متوسط به پایین می‌خرد.

آیا این روند می‌تواند در آینده هم ادامه داشته باشد؟

خیر. من به شما هشدار می‌دهم که بیشتر از این جلو نمی‌رود. اگر نرخ سرمایه‌گذاری، بالا برود ممکن است اما با این تلاطم‌ها بالا نمی‌رود. تولید صنعتی در ایران هم با شدت چهار سال اخیر رشد نخواهد کرد چون ما به قول اقتصاددانان به اشباع رسیدیم. تمام اقتصادهای جهان وقتی به این مرحله که اقتصاد ایران رسیده برسند؛ یعنی ظرفیت نصب‌شده‌شان بیشتر از مصرف داخلی باشد به بازارهای خارج رو می‌آورند این کار از طریق مناسبات دیپلماتیک و تنش‌زدایی انجام می‌شود که خارج از کنترل دولت است مگر اینکه یک تغییر بنیادین در شاکله ایران اتفاق بیفتد تا اینکه بازار ۵۰۰ میلیون ‌نفری در اطراف ایران گارد خود را به روی ما باز کند. اگر گارد خود را باز نکند نمی‌توانیم ۶۰۰ میلیون مترمربع تولید کاشی‌مان را عملیاتی کنیم.

 اگر مناسبات دیپلماتیک مثبت پیش برود می‌تواند به بهبود وضعیت اقتصادی کمک کند؟

به لحاظ جغرافیایی در ۹۰ درصد کالاها که کالاهای حجیم را تشکیل می‌دهند فاصله ایران با عراق و افغانستان رقابت‌ناپذیر است. مثلاً می‌گویند حمل سیمان بیش از ۳۰۰ کیلومتر نمی‌صرفد. در این وضعیت مثلاً ترکیه یا آلمان که نمی‌توانند به افغانستان سیمان بفرستند. به دلیل موقعیت جغرافیایی ایران و البته قدرت خرید پایین همسایگان ما، کالاهای اروپایی نمی‌تواند رقیب ما در این منطقه باشد (بیشتر در مورد کالاهای حجیم یا مثلاً لبنیات). به همین دلیل ما یک دوره‌ای بازارها را واقعاً گرفته بودیم. این تجربه‌ای است که در آسیای میانه و در قفقاز هم پیاده کردیم، ولی مناسبات دیپلماتیک تمام این‌ها را خراب کرده است برای همین می‌گویم این شاکله نیاز به تغییر بنیادین دارد که نیروهای درونی ایران را آزاد کند.

برداشت من از صحبت شما این است که از انتخابات ۹۶ ما دو چشم‌انداز داریم. یک چشم‌انداز اینکه وضعیت کنونی را به هر ترتیبی جلو می‌بریم و چشم‌انداز دیگر اینکه با مشکلات بسیار بزرگ‌تر مواجه می‌شویم.

 

پیش‌بینی من این است که از سال ۹۶ با کاهش شدید رشد مواجه خواهیم شد. البته اقتصاد ایران آن‌قدر ظرفیت نصب‌شده دارد که سال‌ها می‌تواند از طریق بهره‌وری رشد کند ولی بدون بازار این کار غیرممکن است.

ما نمی‌توانیم قدرت خرید مردم را یک‌شبه احیا کنیم پس مجبوریم در کوتاه‌مدت بازارهای خارجی را به سمت اقتصاد ایران بازکنیم که با این شاکله امکان ندارد؛ بنابراین مسیر اتحاد جماهیر شوروی را که در سال ۱۹۷۰ میلادی به کاهش رشد دچار شد و از دهه ۱۹۸۰ به رشد منفی رسید را طی می‌کنیم. مگر این‌که اصلاحات بنیادین سیاسی متناسب با ظهور اقتصادی ایران در آن اتفاق بیفتد.

من به‌عنوان یک شهروند عادی انتخابات ۹۶ را پیش‌رو دارم و دغدغه من اقتصاد است. با این توضیحی که شما فرمودید دغدغه من با اقتصاد نمی‌تواند حل شود. باید کسی را انتخاب کنم که علاوه بر اقتصاد، سیاست خارجی را هم بتواند به‌خوبی پیش ببرد چراکه اقتصاد ما به سیاست خارجی گره ‌خورده است.

بله. ولی در چهارچوب حکومت. شما با هرکسی صحبت می‌کنید، می‌داند راه‌حل چیست ولی در عمل نمی‌داند راه‌حل چیست و نمی‌تواند کاری انجام دهد چون سیستم اجازه نمی‌دهد وگرنه آن آدم‌ها آدم‌های ناقابلی نیستند.

در این شرایط آیا رئیس‌جمهور می‌تواند تغییری در کشور ایجاد کند؟

شواهد و آمار این را نشان می‌دهد. در دوره آقای روحانی به منویات رهبری درباره اقتصاد مقاومتی تا حدی پاسخ داده شده است. می‌دانید واردات روزانه ۲۰ میلیون لیتر بنزین به صفر رسیده است و ما از امسال صادرکننده خواهیم شد. واردات روزانه ۲۰ میلیون لیتر گازوئیل به صفر رسیده است. ملتی که می‌گوید انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست و ما می‌خواهیم زیست مستقل داشته باشیم نمی‌تواند هم در غذا و هم در سوخت وابسته به دشمنانش باشد و این عملی نیست، اما ما موفق شدیم که تولید گاز را در چهار سال گذشته دو برابر کنیم. همه ما زمستان ۸۶ و قطع گازی که از ترکمنستان وارد ایران می‌شد به یاد داریم. امسال هم صادرات گاز از ترکمنستان قطع شد ولی کوچک‌ترین خدشه‌ای وارد نشد بلکه صادرات گاز ایران به ترکیه هم آسیب ندید. در سال ۸۶ ترکیه به دلیل قطع صادرات از ما به دادگاه لاهه شکایت کرد و خسارت سنگینی طلب کردند. برای همین مجبور شدیم برخی از شهرها را از مدار گاز خارج کنیم. من آن دوره مدیر یک کارخانه بودم و به یاد دارم بازرسان می‌آمدند در کارخانه‌ها سرکشی می‌کردند در کارخانه‌ها تا ببینند کدام کارخانه شیر گازش باز است.

ما بیش از ۴۰ میلیون تن محصولات پتروشیمی تولید می‌کنیم. الآن در تراز واردات مواد غذایی میزان وابستگی‌مان به خارج کم شده است.

آقای نهاوندیان می‌گوید در سال‌های ۹۴ و ۹۵ تعادل واردات و صادرات داشتیم و دوره مصدق در حال تکرارشدن است، شما تأیید می‌کنید؟

 

اگر ما میعانات گازی را صنعت حساب کنیم- تعریف UNIDO می‌گوید صنعت است- برای اولین بار در سال ۹۴، بعد از مرحوم مصدق جلو زدیم. تراز بازرگانی کالا و خدمات ایران در سال ۹۵ بیش از ۳۰ میلیارد دلار بهتر از سال ۹۰ است! این‌که آقای روحانی می‌گوید من شغل ایجاد کردم از آسمان که مشاغل نیامده است، از کاهش واردات و افزایش صادرات این اتفاق می‌افتد. وقتی ما ۲۰ میلیارد دلار کالای کمتری وارد می‌کنیم و ۱۰ میلیارد دلار صادرات بیشتری داشته‌ایم درواقع ۳۰ میلیارد دلار به تولیدات داخلی ما اضافه ‌شده و این آدرس آن ۶۰۰-۷۰۰ هزار شغلی است که سالانه در این چهار سال ایجادشده است.

گفته می‌شود رشد نقدینگی در دوره آقای روحانی بالا بوده و به حدود ۲/۱ تریلیون رسیده، ولی باز تورم در حال کاهش است. چرا؟

عوامل متعددی دارد یکی این‌که بخشی از رشد نقدینگی حاصل از محاسبه مؤسساتی بوده که خارج از شبکه بانکی بوده‌اند و در دولت آقای روحانی این‌ها را محاسبه می‌کنند. بخش دیگر اینکه رشد نقدینگی الزاماً با رشد پایه پولی اثرات یکسانی ندارد و رشد پایه پولی عامل اصلی تورم است. ما ضریب فزاینده پولی‌مان در دولت آقای روحانی به‌شدت افزایش پیدا کرده چون سرعت گردش پول بالا رفته است. چون به ازای رشد پولی کمتر ما موفق شدیم نقدینگی‌هایمان را با سرعت بیشتر افزایش ‌دهیم چون رونق دارد اتفاق می‌افتد. به همین دلیل این رابطه الزاماً یک‌به‌یک نیست ولی با یک تأخیر حتماً آثار خود را نمایان می‌کند به‌طوری‌که پیش‌بینی می‌کنیم نرخ تورم سال ۹۶ حدود ۱۲ تا ۱۵ درصد باشد ولی دیگر خارج از کنترل نیست.

من فکر می‌کنم که ما اقتصاد ایران و نظام سیاسی و اجتماعی ایران را نه از لبه پرتگاه بلکه از نیم متر مانده به برخوردش به ته سیمانی گرفتیم و نجات دادیم؛ یعنی ملت ایران سرنوشت خودش را به دست گرفت و الآن نه‌تنها از آن بحران و پرتگاه دور شدیم بلکه مسیرمان هم مسیر درستی است

 

اینکه ترامپ گفته است نظام ایران در حال فروپاشی بود اما برجام آن را نجات داد آیا حرف درستی است؟

این حرف درست است ولی اوباما فاعلش نبود. هیچ‌کس جز مردم ایران فاعل این کار نبودند و تمام افراد دخیل درواقع محصول منویات ملت ایران‌اند. ما چاره‌ای جز طی مسیر اصلاحات نداریم. گزینه دیگر خشونت است ولی خوشبختانه این گزینه چنان از سوی ملت ایران و روشنفکرانش مطرود است که ما را یک ملت ممتاز در تمام منطقهٔ خاورمیانه می‌کند. ما به لحاظ این فهم از ترکیه جلوتر هستیم.

 

یک‌بار از مرحوم بازرگان پرسیده شد چرا آن‌قدر به مصدق علاقه‌مند شدی؟ گفت چون بازاری‌ها صف کشیدند مالیات بدهند و من رمز پیشرفت در غرب را این دیدم. حالا وزیر اقتصاد ما می‌گوید ۴۰ درصد از اقتصاد دست نهادهایی است که مالیات نمی‌دهند. مقام رهبری هم گفتند ۲۵ میلیارد دلار قاچاق صورت گرفته است و این میزان قاچاق نقش بسیار منفی برای تولید داخلی ایران دارد.

ماده و عینیات خودش را بر ذهنیات بار می‌کند. وقتی شما درآمد ارزی دارید گفتمانتان می‌شود پول نفت بر سر سفره مردم و وقتی پول نفت ندارید گفتمان می‌شود اقتصاد مقاومتی؛ بنابراین ما باید سهم نفت در GDP ایران را پایین بیاوریم. در نظر داشته باشید که در دولت آقای روحانی قاچاق کالا از ۲۵ میلیارد دلار به ۱۵ میلیارد دلار کاهش پیدا کرد…

اما گفته شد این آمار درست نیست…

اتفاقاً کاملاً درست است و به دلیل اصلاحات ساختاری است که در ایران اتفاق می‌افتد؛ یعنی قیمت حامل‌های انرژی ۲ برابر شد و قیمت جهانی انرژی یک‌چهارم شد. ما جلوی اصلی‌ترین عامل قاچاق یعنی سوخت را تقریباً گرفتیم. اگر قیمت جهانی نفت خام زیاد شود و آقای روحانی متناسب با تورم حامل‌های انرژی را افزایش ندهد منجر به قاچاق خواهد شد.

این دروغ خیلی بزرگی است که بگویند این‌طور نبوده است چون فقط در سال ۹۵ نسبت به سال ۹۴ رشد درآمدهای گمرکی ما درحالی‌که قیمت ارز و تعرفه‌های گمرکی خیلی تغییر نکرد ۶۲ درصد افزایش پیدا کرده است و این بالاترین رکورد افزایش درآمد گمرکی ایران است چر ا که جلوی فرار روشن گمرکی را گرفتند. دستگاه‌هایی آوردند که کانتینر از آن رد می‌شود. گاهی شما با پول نفت پورشه وارد می‌کنی و گاهی ابزارهای بهبود اقتصاد. مگر حفاظت از ثروت داخلی شاخ و دم دارد؟ با همین ابزارهاست. به همان میزان که به فرار گمرکی و مالیاتی کمک می‌کنید به همان میزان به تولید داخلی آسیب می‌زنید.

چند روز پیش خبری در روزنامه‌ها آمد که مناطق آزاد دست گمرک افتاد یعنی قبلاً ما دو تا گمرک داشتیم؟ این پیروزی دولت است؟

بله اصلاحات جدی صورت گرفته است ولی بازهم بگویم که این اصلاحات آقای روحانی ناشی از نداری است که دولت را وادار می‌کند منافذی را پیدا کند که تا به ‌حال باز بودند. اگر بساط سابق برپا شود یا روحانی تغییر جهت می‌دهد مثل امیرعباس هویدا یا دولت مانند تغییر خاتمی به احمدی‌نژاد تغییر می‌کند. من می‌گویم تحول در بنیاد مادی جامعه تعیین‌کننده سمت‌وسوی دولت‌ها و حکومت‌هاست.

ببینید از ابتدای انقلاب ما آیت‌الله هاشمی و آیت‌الله خامنه‌ای را می‌شناختیم. آقای هاشمی همیشه می‌گفت تولید بالا برود، فقر از بین برود و اشتغال بیشتر بشود تا آسیب‌های اجتماعی کمتر شود و آقای خامنه‌ای روی مسائل فرهنگی و تهاجم فرهنگی تأکید داشتند. تا زمانی که آقای رفسنجانی بودند این اختلاف وجود داشت ولی وقتی ایشان فوت می‌شود درحالی‌که در امریکا با وجود استیو بنن و هفینگتون اسلام‌هراسی رسمیت یافته است و آن‌ها تهاجم ایدئولوژیک می‌کنند مقام رهبری در پیام نوروزی روی تولید و اشتغال دست می‌گذارد. این جابه‌جایی ناشی از چیست؟

 

من همیشه به نیروی داخلی معتقد بودم و بعد از جنگ جهانی دوم به این‌سو تحولات خارجی هیچ‌گاه نقش اساسی در تحولات ایران نداشته است و در ۲۸ مرداد هم عوامل داخلی کودتا را موفق کردند. ایشان هم به دلیل اینکه در حوزه فرهنگ ضعیف شدیم این تغییر مسیر را دادند و تجربه به صاحبان قدرت نشان داد که فرهنگ تابعی از اقتصاد می‌تواند باشد.

شما دیدید در سقوط ریالی و ارزی دولت در سال‌های اخیر بیشترین آسیب‌ها به صداوسیما وارد شد وقتی منابع نباشند چگونه می‌توان کار فرهنگی کرد؟ ایشان هم فهمیدند که اگر قرار است در فرهنگ موفق باشیم باید در اقتصاد قوی ظاهر شویم.

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط