بدون دیدگاه

این کافی نیست که از شر نتانیاهو خلاص شویم

گفت‌وگوی هانو هاونشتاین با گیدئون لوی در مجله ژاکوبین

ترجمه: پویا حسینی

تاریخ گفت‌وگو: ۱۷ ژوئیه ۲۰۲۴

گیدئون لوی روزنامه‌نگار منتقد و یکی از منتقدان سرسخت‌ جنگ اسرائیل و آپارتاید است. او با هانو هاونشتاین [۱]، خبرنگار یهودیآلمانی مجله ترقی‌خواه ژاکوبین [۲] درباره روحیه غم‌بار طرفداران جنگ در اسرائیل و نیاز به فشار بین‌المللی برای پایان دادن به نظام آپارتاید اسرائیلی گفتوگو کرد. از زمان حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل در وضعیت اضطراری قرار دارد. یک کابینه جنگ این کشور را اداره می‌کند، مقامات نظامی گزارش‌های مطبوعات را سانسور می‌کنند و برخی خبرنگاران رسانه‌های خارجی را اخراج می‌کنند. در عین حال، جنگ ویرانگر در غزه ادامه دارد. اغلب در اسرائیل گفته می‌شود حماس به تنهایی مقصر تمام اتفاقاتی است که از تاریخ ۷ اکتبر آغاز شده است، اما مناقشه خاورمیانه سال گذشته شروع نشد. این درگیری سابقه طولانی و خونینی دارد که طی آن چندین دهه است اسرائیل فلسطین را اشغال کرده است و جمعیت عربِ [فلسطینیِ] بین دریای مدیترانه و رود اردن را از حق رأی محروم کرده است. کمتر کسی این اوضاع را بهتر از روزنامه‌نگار اسرائیلی، گیدئون لوی، می‌شناسد که دهه‌هاست درباره سیاست اسرائیل در آواره‌ کردن فلسطینیان گزارش تهیه می‌کند. او در مصاحبه‌ای با هانو هاونشتاین در مجله ژاکوبین درباره تاریخچه درگیری، الحاق احتمالی کرانه باختری و امیدها و آرزوهای خود به آینده منطقه گفت‏وگو کرد. {۱}

***

 هانو هاونشتاین: گزارش‌ها حاکی از آن است که در پایان این هفته ده‌ها فلسطینی در حمله اسرائیل به غزه که [به ظاهر] هدف آن کشتن محمد ضیف، فرمانده نظامی حماس بود کشته شدند. {۲} تصاویر این حمله حفره‌های بزرگ و ابرهای دودی بزرگ را در مکان‌هایی که اسرائیل پیش‌تر آن‌ها را به‌عنوان «مناطق امن» تعیین کرده بود نشان می‌دهد. چند هفته پیش در عملیات آزادسازی چهار گروگان در نُصیرات، بیش از دویست نفر از ساکنان غزه کشته شدند که بیشتر آن‌ها غیرنظامی بودند. آیا در افکار عمومی اسرائیل این واقعیت که این جنگ بسیار پرهزینه است مطرح می‌شود؟

گیدئون لوی: به هیچ وجه این‌گونه نیست. به شما تضمین می‌دهم اگر در [اردوگاه] نصیرات به‌جای دویست نفر ۲ هزار نفر کشته می‌شدند، باز هم  اکثر اسرائیلی‌ها [این جنایت را] توجیه می‌کردند. از نظر آن‌ها پس از ۷ اکتبر، اسرائیل حق دارد هر کاری که می‌خواهد انجام دهد. طرز فکرشان این‌گونه است. بدیهی است برخی از [مردم اسرائیل] این مسائل را به گونه دیگری می‌بینند، اما آن‌ها در اقلیت هستند و از اینکه صدای خود را بلند کنند بسیار می‌هراسند. در حال حاضر اکثر اسرائیلی‌ها، هرگونه تجاوز و تهاجم به فلسطینیان را در هر مقیاسی که باشد توجیه می‌کنند.

هانو هاونشتاین: بسیاری از اهداف اعلام‏شده پس از آغاز جنگ، یعنی آزادی گروگان‌ها، از بین بردن کامل حماس و غیره، در نه ماه گذشته به‌سختی محقق شده است.

گیدئون لوی: در این مورد در اسرائیل اختلاف‌نظر وجود دارد. شما نمی‌توانید ادعا کنید وقتی حماس به پرتاب موشک ادامه می‌دهد و بیشتر گروگان‌ها آزاد نشده‌اند، اهداف [تعیین‌شده] محقق شده است. در سطح بین‌المللی، اسرائیل در حال تبدیل به کشوری مطرود و منحوس است. با این حال، جناح راست (افراطی) استدلال خواهد کرد همه این‌ها به این دلیل است که ما به‌اندازه کافی قوی عمل نکرده‌ایم و نکشته‌ایم. آن‌ها معتقدند ارتش اسرائیل به‌اندازه کافی قاطع نیست. از سوی دیگر، بسیاری هستند که حالا پس از نه ماه از شروع جنگ این موضوع را درک می‌کنند که این جنگ نمی‌تواند به اهداف خود برسد؛ زیرا بنا به تعریف، این اهداف دست‌نیافتنی هستند. من و افرادی مانند من این حرف‌ها را از روز نخست [این جنگ] گفته‌ایم، اما با این حال، هیچ‌کس هیچ نتیجه واقعی‌ای از این موضوع نمی‌گیرد؛ این نتیجه که باید جنگ را همین امروز متوقف کنیم، نه فردا، بلکه همین امشب. اگر پس از گذشت نه ماه هیچ‌چیزی به دست نیاورده‌ایم، پس از نه ماه دیگر نیز چیزی جز کشتار و ویرانی بیشتر حاصل نخواهد شد؛ پس چرا باید این وضعیت ادامه یابد؟ {۳}

هانو هاونشتاین: آخرین باری که ما صحبت کردیم درست در زمان انتخابات اخیر اسرائیل بود که این دولت فعلی را که توسط افراط‌گرایان هدایت می‌شود به قدرت رساند. به یاد دارم توقعات بسیار محدودی از توانایی گروه‌ها و جناح‌های مخالف داشتید. اکنون نه ماه از جنگ غزه گذشته است و ده‌ها هزار غیرنظامی فلسطینی کشته شده‌اند. {۴} آیا امروز در داخل اسرائیل مخالفت قابل‌توجهی با این جنگ می‌بینید؟

گیدئون لوی: جناح مخالفی وجود داد که خود زندگی خود را وقف این کار کرده‌اند و هزینه می‌پردازند. آن‌ها هر هفته تظاهرات می‌کنند و حتی گاهی تردد وسایل نقلیه را نیز متوقف می‌کنند. با این حال، این کنشگران فقط روی دو چیز تمرکز می‌کنند: یکی خلاص شدن از شر نتانیاهوست و دیگری اینکه گروگان‌ها را به خانه بازگردانیم. هیچ مخالفت واقعی‌ای با جنگ، جنایات اسرائیل و با کشتار جمعی در غزه وجود ندارد. به هیچ وجه وجود ندارد؛ بنابراین حتی اگر فردی جایگزین نتانیاهو شود، هیچ‌یک از این افراد [که ممکن است جایگزین نتانیاهو شوند] مسائل اساسی، یعنی جنگ، اشغال و آپارتاید را تغییر نخواهند داد. هیچ‌یک از این افراد برای تغییر واقعی آماده نیستند. وقتی پای مسائل اصلی به میان آید، اسرائیل به همین شکلی که هست باقی خواهد ماند.

هانو هاونشتاین: قبل از ۷ اکتبر، اعتراضات زیادی علیه اصلاحات قضایی اسرائیل وجود داشت. درواقع یک گروه کوچک و ثابت در آن اعتراضات، یعنی گروهی که ضد اشغالگری نیز بودند به مسائلی که شما اشاره کردید می‌پرداختند. آن‌ها سعی می‌کردند بین ستم نژادی اسرائیل بر فلسطینیان و تجدید و اصلاحات ساختار قضایی این کشور ارتباط برقرار کنند. آیا این موضوع صرفاً پدیده‌ای حاشیه‌ای و نادر بود؟

گیدئون لوی: قطعاً. نخست، در آن اعتراضات، جریان اصلی متظاهران آن‌ها [معترضان به ستم نژادی اسرائیل بر فلسطینیان] را نمی‌خواستند. جریان اصلی متظاهران حتی اجازه حضور پرچم فلسطین را ندادند. آن‌ها نمی‌خواستند خود را با این گروه حاشیه‌ای مرتبط کنند، زیرا می‌ترسیدند اکثر اسرائیلی‌ها خشمگین شوند. این گروه اکنون بیش از پیش در حال کوچک شدن است. افرادی که با جنگ و اشغال پس از ۷ اکتبر واقعاً مخالفت کنند، اردوگاه بسیار کوچک‌تری هستند.

هانو هاونشتاین: سال‌هاست شما مکرراً به مسائلی پرداختید که معمولاً در داخل اسرائیل دست‌نخورده باقی می‌ماند. با این حال، جالب است که شما اغلب از نخست‌وزیر بنیامین نتانیاهو دفاع می‌کردید و از منتقدان لیبرال او انتقاد می‌کردید. چرا این‌طور بود؟

گیدئون لوی: جبهه متحد علیه نتانیاهو صرفاً تلاش می‌کرد تا از شر او خلاص شود و در عین حال بر همه مسائل دیگر سرپوش می‌گذاشت. گویی وقتی از شر نتانیاهو خلاص شویم، به نوعی اسرائیل به بهشت تبدیل خواهد شد. انگار همه‌چیز تقصیر بنیامین نتانیاهواست، اما آیا اشغال و شهرک‌سازی این‌گونه است؟ درحالی‌که حزب کارگر اسرائیل همه این مشکلات را پایه‌ریزی کرد، نه نتانیاهو. شیمون پرز [۳] که جایزه صلح نوبل را دریافت کرد، مسئول شهرک‌سازی‌های بیشتری نسبت به نتانیاهوست. مخالفت با نتانیاهو خیلی راحت است و برای این کار نیازی به شجاعت نیست، اما اگر هیچ جایگزین شخصی، برنامه‌ای یا ایدئولوژیکی ندارید، این استدلال توخالی است. دوم، علاوه بر این‌ها، من فکر می‌کردم که نتانیاهو به‌عنوان یک سیاستمدار شخصاً در سطح بسیار بالاتری نسبت به همه نامزدهای دیگر قرار دارد.

هانو هاونشتاین: آیا امروز موضع شما در این باره تغییر کرده است؟

گیدئون لوی: امروز حتی به‌اندازه یک کلمه نیز نتانیاهو را تحسین نمی‌کنم. او باید سمتش را ترک کند و هیچ شکی در این نیست.

هانو هاونشتاین: این روزها صحبت‌های زیادی در مورد الحاق کرانه باختری [به اسرائیل] به گوش می‌رسد. شما ده‌ها سال است که [تحولات] کرانه باختری را گزارش می‌دهید. کارشناسان هشدار داده‌اند از زمانی که بزالل اسموتریچ [۴]، وزیر دارایی اسرائیل، مدیریت مدنی را به دست گرفته است، دیگر الحاق کرانه باختری بالقوه و موقت نیست، بلکه قانونی شده است. امروز سرزمین فلسطین به‌سرعت در حال مصادره شدن است. اسرائیل با ادامه شهرک‌سازی و ساخت خانه‌های بیشتر موافقت می‌کند. این تغییرات چقدر اهمیت دارند؟

گیدئون لوی: برای قربانیان [این جنایت‌ها] بسیار مهم است، اما از نظر تاریخی اهمیت چندانی ندارد. خیلی وقت است که از نقطه بی‌بازگشت عبور کرده‌ایم. ما از نقطه‌ای عبور کردیم که جایی برای تشکیل یک کشور فلسطینی وجود داشت. با ۷۰۰ هزار شهرک‌نشین که تخلیه نخواهند شد، امیدی به تشکیل یک کشور فلسطینی نیست، زیرا هیچ‌کس قدرت سیاسی تخلیه شهرک‌نشینان را نخواهد داشت. سال‌هاست کرانه باختری عملاً به اسرائیل ملحق شده است؛ بنابراین، من از احتمال الحاق قانونی شوکه نیستم. حتی خیلی وقت‌ها فکر می‌کردم این اتفاق خوبی خواهد بود؛ زیرا اسرائیل زمانی که کرانه باختری رود اردن را ضمیمه کند درواقع خود را رسماً به‌عنوان یک کشور آپارتاید به جهان معرفی می‌کند. پس از این اتفاق، دیگر هیچ‌کس نمی‌تواند این واقعیت [یعنی آپارتاید بودن رژیم اسرائیل] را انکار کند. تا زمانی که این اتفاق نیفتد، می‌توانید ادعا کنید این اشغال موقت است. پس از این، هیچ‌کس دیگر نمی‌تواند این گفتمان را جدی بگیرد، اما همان‌طور که می‌دانید کسانی که می‌خواهند [به موقت بودن اشغال] باور داشته باشند به آن اعتقاد خواهند شد.

هانو هاونشتاین: اگر من به‌درستی منظور شما را متوجه شده باشم، شما می‌گویید که عدم الحاق قانونی [کرانه باختری]، به اسرائیل پوشش دیپلماتیک ارائه می‌دهد؟

گیدئون لوی: مطمئناً همین‌طور است؛ زیرا در این صورت هنوز راه‌حل دو دولتی و تمام آن نکات دیگر در مباحث مطرح می‌شود که به نظر من امروز کاملاً بی‌ربط هستند، اما زمانی که اسرائیل رسماً وجود یک دولت را اعلام کند، این ظاهرسازی جعلی تمام خواهد شد. پس از آن، هیچ‌کس در جهان نمی‌تواند ادعا کند اسرائیل یک دموکراسی است. وقتی نیمی از جمعیت شما تحت استبداد زندگی می‌کنند، چیزی به نام دموکراسی وجود ندارد. [الحاق] قانونی این قضیه را ‌انکارناپذیر و رسمی خواهد کرد.

هانو هاونشتاین: وقتی می‌گویید راه‌حل دو دولتی مرده است، جایگزین آن چیست؟

گیدئون لوی: در حال حاضر، ما در موقعیتی کاملاً ناامیدکننده و چاره‌ناپذیر هستیم. با این حال، اگر از وضعیت فعلی دور شویم، اکنون بیش از پنجاه سال است عملاً در یک دولت زندگی می‌کنیم. بین رودخانه و دریا فقط یک حکومت وجود دارد و من دولت دیگری را نمی‌شناسم. تنها سؤال مهم این است که [این حکومت] چه رژیمی است. شما نمی‌توانید هم یک دولت دموکراتیک باشید و هم یک دولت یهودی. اسرائیل به‌وضوح یک جنبه [دولت یهودی] را بر دیگری انتخاب کرده است و درحالی‌که به دموکراسی بودن خود اشاره می‌کند که در عین حال به‌خوبی آگاه است که کسی که در جنین یا رام الله زندگی می‌کند،  هیچ حقوقی ندارد؛ بنابراین مسئله ساده است: اسرائیل دموکراسی نیست. چشم‌انداز امروز ما این است: یک کشور دموکراتیک با حقوق مدنی و ملی برابر، برای همه مردمِ بین نحر و بحر.

هانو هاونشتاین: چه اتفاقی باید بیفتد تا این رؤیا به واقعیت تبدیل شود؟

گیدئون لوی: باید با فشار بین‌المللی برای پایان دادن به آپارتاید [اسرائیلی] شروع شود. جهان با آپارتاید در آفریقای جنوبی موافقت نکرد و بنابراین، جهان باید به همان شیوه علیه دومین کشور آپارتاید، یعنی اسرائیل، عمل کند. این ساختار باید شکسته شود. این [ساختار] برخلاف قوانین بین‌المللی و برخلاف ارزش‌های اساسی است؛ اما تغییر نیز باید از درون، یعنی از سوی هر دو ملت، هم فلسطینی‌ها و هم اسرائیلی‌ها صورت گیرد. آن‌ها باید به‌تدریج درک کنند که تنها راه زندگی مشترک برابری است. برابری در حال حاضر دور از دسترس ذهن به نظر می‌رسد، اما انتخاب ما این است که یا برای همیشه در یک دولت آپارتاید زندگی کنیم یا در یک دموکراسی زندگی کنیم. گزینه سومی وجود ندارد.

هانو هاونشتاین: شرکت‌های بین‌المللی مانند اَکسِل اِسپرینگر [۵] {۵} و بوکینگ داتکام [۶] {۶} فعالانه از اجاره و فروش خانه‌ها در کرانه باختری اشغالی سود می‌برند. آیا مباحث مربوط به همدستی بین‌المللی در اشغال سرزمین‌های فلسطینی توسط اسرائیل را دنبال می‌کنید؟

گیدئون لوی: این روزها یک تغییر گفتمانی در سطح بین‌المللی به وجود آمده است. من این احساس را دارم که پس از ۷ اکتبر و پس از شروع جنگ در غزه، بیشتر نسل جوان در سراسر جهان از اقدامات اسرائیل خسته شده‌اند و به نوعی حالشان از این اقدامات به هم می‌خورد. شما این وضعیت را عمدتاً در ایالات‌متحده، ازجمله در میان بسیاری از جوامع یهودی در آن کشور مشاهده می‌کنید و در اروپا نیز بیشتر و بیشتر آن را مشاهده می‌کنید. دنیا [از این وضع] خسته شده است. آنچه آن‌ها در غزه می‌بینند تقریباً با هیچ معیاری قابل‌قبول نیست. ترفندهای تبلیغاتی اسرائیل مانند برچسب زدن هر انتقادی از اسرائیل به‌عنوان یهودستیزی، باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد. می‌دانم آلمان آخرین کشوری خواهد بود که این کار [بازبینی] را انجام خواهد داد، اما در آلمان نیز موضوع واقعی مسئله آزادی بیان است.

هانو هاونشتاین: می‌شود توضیح دهید دقیقاً منظورتان چیست؟

گیدئون لوی: برای آلمان، اسرائیل فراتر از قوانین بین‌المللی و اخلاق است. من نمی‌توانم این رفتار احمقانه [آلمانی‌ها] را بپذیرم؛ و این کلمه [احمقانه] را عمداً به کار می‌برم. احمقانه است؛ زیرا در عمل نتیجه عکس خواهد داد و یهودستیزی را افزایش خواهد داد. مردم خواهند گفت «ببینید یهودیان چگونه دوباره جهان را کنترل می‌کنند! ما حتی نمی‌توانیم در کشور خود از اسرائیل انتقاد کنیم…».

هانو هاونشتاین: …که البته این تفکر یهودستیزانه است.

گیدئون لوی: نخست، باید توجه داشت مسئولیت تاریخی آلمان به معنای پذیرش هر کاری که اسرائیل انجام می‌دهد نیست. چه کسی می‌گوید مسئولیت تاریخی این است؟ اصلاً چه کسی می‌گوید که این دوستی است؟ چه کسی می‌گوید که حمایت از اسرائیل فاشیست ربطی به مفهوم بازپرداخت گذشته [۷] {۷} Wiedergutmachung دارد؟ نه! اصلاً این‌گونه نیست. دوم، آلمان نیز در قبال مردم فلسطین مسئولیت غیرمستقیم دارد. بدون کشتار جمعی یهودیان به دست نازی‌های آلمان (هولوکاست) [۸] {۸}، هرگز واقعه نکبت {۹} اتفاق نمی‌افتاد.

هانو هاونشتاین: در ماه‌های اخیر، آلمان در مورد جنگ اسرائیل علیه غزه و دخالت آلمان [در این جنگ]، صداهای منتقد داخلی را سرکوب کرده است. آیا مردم اسرائیل آنچه را در آلمان می‌گذرد دنبال می‌کنند؟

گیدئون لوی: طرز فکر [غالب] در اسرائیل این است که تمام جهان یهودستیزند [۹]. این روزها این گزاره را بیشتر و بیشتر می‌شنوید: «هر کاری که می‌کنیم، دنیا علیه ماست.» گزاره‌ای که مشخصاً ارتباطی با واقعیت ندارد، اما [اسرائیلی‌ها] با این دیدگاه و روش به جهان می‌نگرند: نیویورک‌تایمز [۱۰] یهودستیز است، سی‎ان‎ان [۱۱] یهودستیز است، بریتانیا [۱۲] یهودستیز است، آلمان یهودستیز است. علاوه بر این، باید نشانه‌های فراوان یهودستیزی را به رشد واقعی در اروپا را به این قضیه اضافه کرد که بیشتر آن به خاطر سیاست اسرائیل است.

هانو هاونشتاین: من از اکتبر [سال ۲۰۲۳] تا به حال دو بار از اسرائیل و فلسطین دیدن کرده‌ام. تقریباً همه‌جا در اسرائیل تابلوهای خیابانی‌ای را دیدم که جملاتی مانند «آناخنو ننازیاخ» به معنی «متحداً پیروز می‌شویم» را نشان می‌دادند. آن‌ها می‌خواهند این را بگویند که یک جبهه متحد از جنگ حمایت می‌کند. برداشت شما از این موارد چیست؟

گیدئون لوی: اتحاد فقط تحت یک شرط اتفاق می‌افتد: اینکه در امتداد اتحاد جناح راست باشد. این به معنای متحد شدن برای ادامه جنگ و برای ادامه کشتار جمعی در غزه است. اگر جرئت انتقاد از آن را داشته باشید، آن [اتحاد] را می‌شکنید. این فراخوان بسیار فاشیستی است. در اصل به این معنی است که شما باید از اردوگاه نتانیاهو پیروی کنید و مطابق آن رفتار کنید. این غیرقابل‌قبول است. امروز تفرقه بین مردم اسرائیل بیشتر از پیش از جنگ است. همچنین بین اسرائیلی‌ها نفرت زیادی وجود دارد و این نفرت به‌راحتی می‌تواند به خشونت تبدیل شود.

هانو هاونشتاین: آیا در ماه‌های اخیر هدف نفرت قرار گرفته‌اید؟

گیدئون لوی: همین امروز یک نفر تابلوی بزرگی علیه من نصب کرد که اکنون در آیالون [۱۳]، بزرگ‌ترین بزرگراه تل‌آویو آویزان است. به من گفتند ۳۲ هزار شِکِل برای این کار پرداخت ‌شده که معادل ۱۰ هزار یورو است.

هانو هاونشتاین: چگونه با چنین چیزهایی کنار می‌آیید؟

گیدئون لوی: راستش باعث خنده‌ام می‌شود. با این حال برداشتی اجمالی از طرز فکر آن‌ها را نشان می‌دهد.

هانو هاونشتاین: رسانه‌ها نقش مهمی در این جنگ دارند. در اسرائیل، گزارش کردن صادقانه دشوار به نظر می‌رسد، زیرا در مورد موضوعات خاصی سانسور نظامی وجود دارد.

گیدئون لوی: اتفاقاً سانسور نظامی بسیار محدود است. شکل اصلی سانسوری که امروزه در اسرائیل وجود دارد، خودسانسوری است.

هانو هاونشتاین: می‌شود این مسئله را توضیح دهید؟

گیدئون لوی: ببینید، الآن نه ماه است اصلاً تصاویری از غزه به ما نشان داده نمی‌شود. هیچ‌کس به رسانه‌ها دستور نداد تصاویر غزه را نشان ندهند، اما آن‌ها به‌خوبی می‌دانند اسرائیلی‌ها نمی‌خواهند این تصاویر را ببینند؛ بنابراین رسانه‌ها این‌گونه به مردم خدماتشان را ارائه می‌کنند. هیچ رسانه‌ای جز هاآرتص [۱۴] و برخی رسانه‌های اینترنتی کوچک جرئت درک این موضوع را ندارند که روزنامه‌نگاری به معنای نشان دادن آن چیزی نیست که مردم از شما انتظار دارند نشان دهید، بلکه به معنای انجام نوعی مأموریت اجتماعی و سیاسی است. رسانه‌های اسرائیلی کاملاً در این زمینه شکست خورده‌اند. آنچه امروز می‌بینید شبیه گزارش روسیه درباره جنگ در اوکراین است.

هانو هاونشتاین: آیا منظورتان این است که رسانه‌های اسرائیلی به دولت اسرائیل مصونیت می‌بخشند؟

گیدئون لوی: دقیقاً همین‌طور است. در تمام این سال‌ها، رسانه‌ها مسئله اشغال را انکار می‌کردند یا صرفاً آن را نادیده می‌گرفتند، اما این رفتار در این جنگ به اوج رسید که خود من تا به حال این رفتار را ندیده بودم. اگر الآن به اینجا بیایید و تلویزیون را روشن کنید، چیزی را که در این برنامه‌ها می‌بینید باور نمی‌کنید.

هانو هاونشتاین: آیا این دولت این اتفاقات را تشدید کرده است؟

گیدئون لوی: به باور من، حتی اگر یک دولت لیبرال‌تر هم سر کار بیاید رسانه‌ها واکنش خیلی متفاوتی نشان نخواهند داد. با این اوصاف، دولت فعلی اقدامات ضد دموکراتیک واقعی در قبال رسانه‌هاست، اقداماتی که هیچ دولت لیبرالی جرئت انجام آن‌ها را ندارد. اگر قرار بود به‌ دلخواه این دولت باشد، خود من نیز سرکوب می‌شدم. اگرچند سال دیگر اوضاع به همین منوال ادامه پیدا کند، ممکن است مرا اخراج کنند.

هانو هاونشتاین: این روزها در کرانه باختری، شاهد سطوح جدیدی از خشونت شهرک‌نشینان و ارتش [اسرائیل] هستیم. برداشت شما از این وقایع چیست؟

گیدئون لوی: در سی‌وپنج سال گذشته، تقریباً هر هفته به کرانه باختری سفر می‌کردم. اکثر افرادی که به آن‌ها مراجعه می‌کنم مرا نمی‌شناسند. با سیاستمداران یا روشنفکران ملاقات نمی‌کنم. با قربانیان جنایات، افرادی که فرزندان خود یا زمین‌ها و بستگان خود را از دست داده‌اند و افرادی که توسط اسرائیل بدون محاکمه بازداشت شده‌اند ملاقات می‌کنم. تا به امروز، آن‌ها همیشه آماده بودند تا با من صحبت کنند. در طول سی‌وپنج سال، فقط می‌توانم یک مورد را به یاد بیاورم که آن فرد از من نخواست که بیایم و در خانه او بمانم. من هنوز از اینکه فلسطینی‌ها برای ملاقات با یک روزنامه‌نگار اسرائیلی و صحبت با من استقبال می‌کنند متعجب هستم. هرچند فضای خیابان‌ها در حال حاضر کاملاً خطرناک است. هم ارتش و هم شهرک‌نشینان کارهای وحشتناکی انجام می‌دهند. نمی‌دانم این وضعیت تا چه زمانی ادامه پیدا خواهد کرد.

هانو هاونشتاین: آیا چیزی هست که این روزها شما را امیدوار کند؟

گیدئون لوی: الآن امیدوار بودن بسیار دشوار است. گاهی اوقات به اینکه افرادی که اکنون در دانشگاه‌های هاروارد [۱۴]، ییل [۱۵] و کلمبیا [۱۶] تظاهرات می‌کنند نسل بعدی سیاستمداران امریکایی خواهند بود، امیدوار می‌شوم. امید باید از بیرون بیاید. {۱۰} امیدوارم وقتی این دانشجویان وزیر دفاع و امور خارجه شوند همچنان بخشی از آنچه در سال‌های دانشجویی خود فکر می‌کردند و بر اساس آن اعتقادات زندگی می‌کردند حفظ کنن یا حداقل دیدگاه متعادلی در مورد اوضاع اینجا داشته باشند.

پی‌نوشت‌ها:

{۱} گیدئون لوی در این مصاحبه حرف‌های ارزشمندی می‌زند؛ هرچند باید توجه داشت او یک صهیونیست لیبرال است و در اسرائیل زندگی می‌کند. پس از ۷ اکتبر و انتشار گزارش‌های مشکوکی مبنی بر اینکه حماس از تجاوز و آزار جنسی نظام‌مند به‌عنوان روشی برای مبارزه با اسرائیل، مکس بلومنتال [۱۸]، سردبیر پایگاه خبری گِرِی زون [۱۹]، با بررسی این گزارش‌ها، دروغ بودن این ادعاها را ثابت کرد و اظهار داشت این ادعاها بخشی از کارزار تبلیغاتی صهیونیست‌ها برای بدنام کردن فلسطینی‌ها و تولید رضایت برای نسل‌کشی است. همچنین در موردی دیگر، راجر واترز [۲۰]، خواننده و آهنگساز گروه موسیقی پرطرفدار پینک فلوید [۲۱] و فعال صلح، در مصاحبه‌ای با گلن گرینوالد [۲۲] در برنامه سیستم آپدیت [۲۳] (که در پلتفرم‌های یوتیوب [۲۴] و رامبل [۲۵] پخش شد) روایت رسمی رژیم اسرائیل درباره حوادث و آمار رسمی تلفات را زیر سؤال برد و اظهار داشت شاید بخش زیادی از این ۱۲۰۰ نفر کشته اسرائیلی به دست ارتش اسرائیل بوده و آن‌ها با به‌کارگیری دستور هانیبال [۲۶] و برای جلوگیری از به گروگان گرفته شدن شهروندانشان آن‌ها را کشته‌اند. گیدئون لوی با نوشتن دو مقاله در روزنامه هاآرتص که او ستون‎نویس آن است به هر دو این افراد حمله کرد و از آن‌ها خواست اظهاراتشان را پس بگیرند و عذرخواهی کنند. هرچند بعد از اینکه روزنامه هاآرتص در ماه ژوئیه امسال یعنی پس از اینکه نه ماه از این اتفاق گذشت و نسل‌کشی فلسطینیان غزه ادامه یافت گزارشی در مورد به‌کارگیری دستور هانیبال و کشتن شهروندان اسرائیلی برای جلوگیری از به گروگان گرفته شدن آن‌ها منتشر کرد به نوعی در این مورد اظهار پشیمانی کرد و به همکار روزنامه‌نگار خود در روزنامه هاآرتص گفت: «شاید راجر واترز درست گفته باشد».

 

{۲} مقامات گروه حماس و بعضی از تحلیلگران اعتقاد دارند کشتن محمد ضیف، فرمانده نیروهای القسام (شاخه نظامی حماس)، صرفاً یک بهانه بوده و هدف ارتش اسرائیل حمله به اردوگاه اسرای فلسطینی و کشتار آن‌ها بوده است.

{۳} برخلاف نظر گیدئون لوی و همفکران لیبرال او در اسرائیل، بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که اهداف اعلام‌شده رژیم اسرائیل یعنی آزادی همه گروگان‌ها و از بین بردن کامل حماس، صرفاً بهانه هستند و هدف رژیم اسرائیل پاک‌سازی قومی، نابودی غزه و نسل‌کشی است؛ به‌طوری‌که غزه به مکانی بدیل شود که قابل سکونت نباشد و فلسطینیان مجبور به مهاجرت اجباری از آنجا شوند. همان‌طور که جان میرشایمر [۲۷] در مورد هدف واقعی اسرائیل این‌گونه استدلال کرده است: در این شکی نیست که اسرائیلی‌ها وارد غزه شدند و استدلال کردند که می‌خواهند حماس را شکست دهند. با توجه به اینکه عملاً غیرممکن است ارتش اسرائیل با حماس درگیر شود و آن‌ها را در نبرد از بین ببرد، می‌توان استدلال کرد که رفتارشان غیرعقلانی است. هرچند معتقد نیستم که هدف اسرائیل این بوده است. آن‌ها گفتند هدفشان این بوده است، اگرچه من معتقدم از ابتدا هدف نهایی آن‌ها پاک‌سازی قومی غزه و بیرون راندن فلسطینی‌ها از غزه بود. به هر حال اگر آن‌ها در اجرای این کار موفق می‌شدند، حماس را به‌عنوان یک مشکل در غزه از بین می‌بردند. منظور من را متوجه می‌شوید؟ بنابراین می‌توان استدلال کرد تصمیم اسرائیلی‌ها برای بیرون راندن حماس و درمجموع فلسطینی‌ها از غزه از نظر اخلاقی اشتباه بود، اما می‌توان گفت از دیدگاه اسرائیل راهبردی عقلانی بود. شاید با خودتان بگویید چرا این حرف را می‌زنم. واقعیت این است که امروزه، اسرائیل بزرگ یک دولت آپارتاید است. مشخص نیست اسرائیل بتواند خود را در آینده درازمدت به‌عنوان یک دولت آپارتاید حفظ کند، زیرا دولت آپارتاید برای تعداد زیادی از مردم غرب بسیار نفرت‌انگیز است؛ بنابراین اسرائیلی‌ها نگران‌اند روزی راه آفریقای جنوبی را که البته یک کشور آپارتاید بود، بروند. پس اسرائیلی‌ها می‌خواهند غزه و نیز کرانه باختری را از نظر قومی پاک‌سازی کنند، به‌طوری‌که یک اسرائیل بزرگ داشته باشند که عمدتاً پر از یهودیان اسرائیلی باشد و تقریباً همه فلسطینی‌ها از آنجا رفته باشند. این کمال مطلوب آن‌هاست و باور من، آن‌ها آنچه را در ۷ اکتبر اتفاق افتاد به‌عنوان فرصتی برای پاک‌سازی قومی غزه دیدند و تصمیم به انجام این کار گرفتند. به نظر من این یک راهبرد عقلانی بود، با اینکه می‌خواهم روشن کنم از نظر اخلاقی یک راهبرد نفرت‌انگیز بود و شکست خورد. نتیجه نهایی این است که آن‌ها نه‌تنها فلسطینی‌ها را از غزه بیرون نکردند، بلکه به عقیده من حماس را نیز شکست ندادند». (منبع: گفت‎وگوی پال سَلوَتوری [۲۸] با جان میرشایمر با عنوان «سیاست پاک‌سازی قومی لزوماً غیرعقلانی نیست» منتشرشده در کانال تلگرامی و پایگاه اینترنتی نشریه چشم‌انداز ایران)

{۴}نشریه تخصصی لَنسِت (The Lancet) که یکی از معتبرترین و مشهورترین هفته‌نامه‌های بین‌المللی پزشکی است در تاریخ پنج ژوئیه سال جاری مقاله‌ای منتشر کرد که نشان می‌دهد آمار رسمی اعلام‌شده از کشته‌شدگان در غزه توسط وزارت بهداشت فلسطین بسیار کمتر از تعداد واقعی این‌هاست. نویسندگان این مقاله تحقیقاتی اعلام کردند حتی در خوش‌بینانه‌ترین سناریوها تعداد کشته‌های غزه می‌تواند به ۱۸۶ هزار نفر برسد و عوامل زیادی در این زمینه وجود دارد. تا ۱۹ ژوئن گذشته دفتر هماهنگی امور بشردوستانه سازمان ملل متحد گزارشی درباره وضعیت فلسطین منتشر و اعلام کرد طبق گزارش‌های وزارت بهداشت فلسطین در غزه حدود ۳۷ هزار و ۴۰۰ فلسطینی کشته شده‎اند و حدود ۸۵ هزار و ۴۰۰ نفر هم مجروح شده‌اند، اما نهادهای مربوطه جهانی گزارش می‌دهند به دلیل تخریب بیشتر زیرساخت‌های نوار غزه توسط نظامیان اشغالگر بخش بهداشت غزه در به دست آوردن اطلاعات کافی درباره تعداد شهدا با مشکل مواجه است. بر این اساس، اطلاعات وزارت بهداشت فلسطین در نوار غزه مبتنی بر آمار شهروندانی است که نام آن‌ها به‌عنوان شهید به شکل رسمی در بیمارستان‌ها به ثبت رسیده است. در تلاش برای رسیدن به آمار واقعی شهدا، وزارت بهداشت غزه اقدام به انتشار گزارش‌های جداگانه درباره تعداد نامشخص شهدا کرده و تأکید کرد تعداد آن‌ها بیشتر از آماری است که به شکل رسمی اعلام می‌شود. در این میان رسانه‌های صهیونیستی و غربی تلاش کردند صحت آمار شهدای غزه را به‌کلی زیر سؤال ببرند و مدعی بودند شمار قربانیان غیرنظامی در نوار غزه بسیار کمتر از چیزی است که وزارت بهداشت فلسطین اعلام می‌کند، اما گزارش‌های تحقیقاتی که نهادهای معتبر بین‌المللی انجام داده‎اند نشان می‌دهد آمار واقعی شهدای غزه بسیار بیشتر چیزی است که تاکنون در آمار رسمی وزارت بهداشت فلسطین به ثبت رسیده است. یک سازمان غیردولتی جهانی که در این تحقیق شرکت کرده است گزارش داد تعداد شهدای ثبت‌شده در غزه توسط وزارت بهداشت فلسطین بسیار کمتر از آمار واقعی شهداست و حتی تعدادی از شهدایی که شناسایی شده‌اند، هم در گزارش‌های این وزارتخانه ثبت نشده‌اند و علت آن نابودی بسیاری از زیرساخت‌های غزه و نبود امکانات کافی برای پیدا کردن آمار واقعی شهداست. از سوی دیگر، سازمان ملل متحد اعلام کرد اسرائیل تا پایان فوریه سال جاری حدود ۳۵ درصد از ساختمان‌های نوار غزه را به‌طور کامل ویران کرده و این بدان معناست که هنوز تعداد زیادی از شهدا زیر آوارند. دفتر سازمان ملل در ژنو در تاریخ دوم می، تعداد شهدای زیر آوارها در غزه را حدود ۱۰ هزار نفر اعلام کرد و تأکید کرد پیدا کردن اجساد این شهدا چالشی بزرگ برای تیم‌های دفاع مدنی غزه بوده و در بسیاری از موارد، بیرون کشیدن اجساد ممکن نیست. این در حالی است که بسیاری از مؤسسات مربوطه جهانی، آمار شهدای زیر آوارها در غزه را بیش از ۱۵ هزار نفر اعلام کرده‌اند و همچنان آمار مشخصی در دست نیست. هفته‌نامه پزشکی لنست در گزارش خود درباره بحران انسانی در نوار غزه اعلام کرد: «مرگ‌های ناشی از جنگ تنها مربوط به آمار کسانی که در نتیجه بمباران‌ها و حملات مستقیم جان خود را از دست می‌دهند نیست؛ زیرا جنگ‌ها پیامدهای غیرمستقیم بر زندگی افراد دارند که به مرگ‌ومیر بیشتر در سال‌های طولانی پس از توقف جنگ منجر می‌شوند». در ادامه این مطالعه تحقیقاتی آمده است: جنگ‌ها رنج زیادی را به مردم وارد می‌کنند و تعدادی از بیماری‌های عفونی مانند سل، مالاریا، هپاتیت ویروسی، بیماری‌های تنفسی و سایر بیماری‌های مرگبار که در ماه ژانویه گذشته در نوار غزه مشاهده‌ شده بود، همچنان در حال گسترش است. جنگ همچنین به گسترش بیماری‌های غیر واگیردار ازجمله بیماری‌های قلبی، دیابت و سرطان به دلیل کاهش کیفیت مراقبت‌های بهداشتی کمک می‌کند. نویسندگان این گزارش تأکید کردند: «در نتیجه تخریب زیرساخت‌های بهداشتی در نوار غزه توسط نیروهای اشغالگر اسرائیلی، نبود آب سالم، کمبود مواد غذایی و نبود هیچ مکان امنی که آوارگان بتوانند به آنجا پناه ببرند، در کنار توقف فعالیت‌های آژانس آنروا (UNRWA) پیش‌بینی می‌شود تعداد شهدای غزه همچنان افزایش پیدا کند». بر اساس این گزارش تحقیقاتی، تعداد شهدای غزه به ۱۸۶ هزار نفر خواهد رسید؛ زیرا طبق آمار درگیری‌های جنگی تعداد زیادی بر اثر عواقب غیرمستقیم جنگ جان خود را از دست می‌دهند و به ازای هر یک نفری که در حملات مستقیم جانش را از دست می‌دهد چهار نفر به شکل غیرمستقیم در نتیجه پیامدهای ناشی از جنگ می‌میرند. در ادامه این گزارش تأکید شده است: «نیروهای اشغالگر اسرائیلی مسئول جان باختن این تعداد از غیرنظامیان در نوار غزه هستند. پیش‌بینی می‌شود حملات اشغالگران اسرائیلی به نوار غزه منجر به از بین رفتن حدود ۸ درصد از مردم این باریکه خواهد شد». محققانی که گزارش مذکور را تهیه کرده‌اند خواستار آتش‌بس فوری و تلاش برای ارائه خدمات پزشکی کافی به ساکنان نوار غزه و باز کردن همه گذرگاه‌ها جهت رسیدن مواد غذایی و کمک‌ها به این باریکه شدند. آن‌ها همچنین تأکید کردند تعیین تعداد قربانیان برای مشخص کردن هزینه این حملات وحشیانه اسرائیل و شروع بازسازی نوار غزه یک امر ضروری است.

{۵} شرکت رسانه‌ای اکسل اسپرینگر (Axel Springer AG) بزرگ‌ترین غول رسانه‌ای آلمان است که هاینریش اسپرینگر [۲۹] و پسرش اکسل اسپرینگر [۳۰] در سال ۱۹۴۶ پایه‌گذاری کردند. اکسل اسپرینگر که بزرگ‌ترین بنگاه انتشاراتی اروپاست در سی کشور جهان شعبه و فعالیت دارد. این شرکت صاحب ۲۳۰ روزنامه و مجله است و در ایستگاه‌های رادیو و تلویزیونی نیز سهام دارد. یکی از این روزنامه‌ها که در آلمان چاپ می‌شود روزنامه عامه‌پسند بیلد (Bild) است که با تیراژ روزانه ۳.۵ میلیون، بالاترین تیراژ را در میان روزنامه‌های اروپا دارد. این شرکت رسانه‌ای در سال ۲۰۲۱ پایگاه خبری پُلیتیکو [۳۱] را نیز تحت مالکیت خود درآورد. شرکت رسانه‌ای اکسل اسپرینگر به حمایت از رژیم صهیونیستی اشتهار دارد و مواضع و یادداشت‌های اسلام‎ستیزانه ضد فلسطینی بسیاری را منتشر کرده است. اخیراً نیز کارکنان، روزنامه‌نگاران و سردبیران رسانه‌های زیرمجموعه خود را وادار به امضای تعهد به حمایت از وجود اسرائیل و لزوم مبارزه با یهودستیزی کرده است. گودرون کرویپ [۳۲]، محقق آلمانی که در مؤسسه «Stiftung Bundespräsident-Theodor-Heuss-Haus» فعال است ادعا کرده گروه رسانه‌ای اکسل اسپرینگر اس ای و شرکت‌های تابعه‌اش، موضعی طرفدار امریکا را از خود نشان می‌دهند و اغلب انتقاد از سیاست خارجی ایالات‌متحده را نادیده می‌گیرند. این مشاهدات با ادعاهایی که دو افسر سابق سیا در مصاحبه با دِ نِیشِن [۳۳] مطرح کردند تأیید می‌شود که ادعا می‌کنند اکسل اسپرینگر ۷ میلیون دلار از سازمان سیا [۳۴] پول دریافت کرده است. آن‌ها ادعا می‌کنند هدف از اختصاص این بودجه تحت تأثیر قرار دادن این ناشر برای همسو کردن محتوای سرمقاله خود با منافع ژئوپلیتیک امریکا بوده است.

{۶} بوکینگ دات‎کام (Booking.com) یکی از بزرگ‌ترین آژانس‌های مسافرتی اینترنتی جهان است. دفتر مرکزی این شرکت در آمستردام [۳۵] است و یکی از شرکت‌های تابعه بوکینگ هُلدینگز Booking) Holdings) است. برنامه تلفن همراه آن در دسته برنامه‌های آژانس مسافرتی بیشترین نصب و دانلود را داشته است؛ با این حال برخی از بدترین رتبه‌بندی‌ها را در اینترنت دارد، به‌طوری‌که سامانه تراست پایلت (Trust Pilot) از امتیاز کامل (۵ ستاره) به این کسب‌وکار امتیاز ۱.۴ را داده است. بوکینگ دات‎کام خدمات رزرو اقامتگاه را برای تقریباً ۳ میلیون و ۴۰۰ هزار ملک شامل ۴۷۵ هزار هتل، مُتِل و استراحتگاه و بیش از ۲ میلیون و ۹۰۰ نه صد هزار خانه و آپارتمان در بیش از ۲۲۰ کشور و منطقه و به بیش از چهل زبان ارائه می‌کند. این کسب‌وکار همچنین پروازها را در ۵۵ بازار و تورهای گردشگری را در بیش از ۱۳۰۰ شهر جهان به فروش می‌رساند. با این حال، این موفقیت هزینه دارد؛ بسیاری از شرکای هتل می‌گویند ماه‌ها دستمزد دریافت نمی‌کنند و همین امر باعث می‌شود هتلداران کوچک ضرر بدهند. در ۱۲ فوریه ۲۰۲۰، شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد فهرستی از شرکت‌های فعال در شهرک‌های اشغالی کرانه باختری را منتشر کرد و این شرکت در این فهرست قرار گرفت. بنا بر سندی که شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد منتشر کرد، این شرکت‌ها فعالیت‌هایی می‌کردند که «نگرانی‌های حقوق بشری خاصی را برمی‌انگیخت.» شرکت بوکینگ دات‎کام تحت عنوان «ارائه خدمات و تأسیسات پشتیبانی از نگهداری و وجود شهرک‌ها» طبقه‌بندی شد. در سپتامبر ۲۰۲۲، این شرکت هشداری را به خدمات ارائه‌شده در شهرک‌های اسرائیلی اضافه کرد، اگرچه شدت زبانی این هشدار به درخواست دولت اسرائیل کاهش یافت.

{۷} بازپرداخت گذشته» یا «Wiedergutmachung» پس از جنگ جهانی دوم به غرامت‌هایی اشاره دارد که دولت آلمان در سال ۱۹۵۳ متعهد شد تا به بازماندگان مستقیم هولوکاست، کسانی که مجبور به کار در اردوگاه‌های کار اجباری شده‌اند یا قربانی نازی‌ها شده‌اند بپردازد. این مبلغ در طول سال‌ها به بیش از ۱۰۰ میلیارد مارک آلمان می‌رسد. بازپرداخت گذشته در آلمان شرقی سابق، بیشتر به لهستان و اتحاد جماهیر شوروی سابق تعلق می‌گرفت. دفتر فدرال آلمان که در حال حاضر مسئول این موضوع است، دفتر فدرال خدمات مرکزی و مسائل ملکی حل‌نشده Bundesamt für zentrale Dienste und offene Vermögensfragen یا BADV است. این قوانین فدرال جبران خسارت را اعمال می‌کند. فقط افرادی که مستقیماً قربانی شده‌اند واجد شرایط دریافت بازپرداخت گذشته هستند و نه مثلاً فرزندانی که پس از جنگ متولد شده‌اند یا نوه‌ها. آمارهای مربوط به پرداخت‌های بازپرداخت گذشته توسط BEG تا اواسط دهه ۱۹۸۰ منتشر شد، اما از آن زمان تاکنون به‌صورت عمومی منتشر نشده است. تا اواسط ۱۹۸۰، بیش از ۴ میلیون ادعا ثبت و پرداخت ‌شده بود. تقریباً ۴۰ درصد از ادعاها مربوط به اسرائیل بود، جایی که بسیاری از بازماندگان هولوکاست در آنجا زندگی می‌کنند، ۲۰ درصد از آلمان و ۴۰ درصد از کشورهای دیگر بودند. این روند در آلمان اغلب بسیار دشوار بود. طبق گزارشی که به سفارش دولت آلمان درباره «سرنوشت لباس‌های یهودی در دیکتاتوری نازی» تهیه شده است: «برای کسانی که به کار گرفته می‌شدند، اصطلاحات معروف «غرامت» یا «Wiedergutmachung» اغلب به معنای مبارزه‌ای تلخ بود که گاهی برای چندین دهه ادامه داشت و در طول نسل‌ها و نتیجه آن نامشخص بود، استرداد دارایی‌هایی که در آن روزها به‌طور غیرقانونی مصادره شده بود، هنوز به‌طور کامل تکمیل ‌نشده است. یک غرامت غیرعادی به جمهوری ایرلند، که در جنگ جهانی دوم کشوری بی‌طرف بود، برای بمب‌گذاری‌های سال ۱۹۴۱ بود. در سوم دسامبر ۱۹۹۸، آلمان «اصول واشنگتن در مورد هنر مصادرهشده توسط نازی‌ها» را امضا کرد. رعایت این اصول کاملاً داوطلبانه است و الزام قانونی نیست. اصول واشنگتن فقط اقلامی را که در اختیار مؤسسات دولتی است و نه اقلامی را که در اختیار افراد خصوصی است پوشش می‌دهد. برخلاف قانون استرداد اتریش در سال ۱۹۸۸، آلمان هیچ قانونی ندارد که به‌طور فعال مؤسسات را ملزم کند که دارایی‌های خود را برای یافتن کالاهای غارت‌شده توسط نازی‌ها جست‎وجو کنند. برخلاف محاکمه‌های نورنبرگ (The Nuremberg Trials) که در آن فریتز ساکل [۳۶] به خاطر سازمان‌دهی بیگاری دسته‌جمعی حکم اعدام دریافت کرد، ویدر گوتما چونگ با هدف جبران غرامت به «قربانیان آزار و شکنجه نازی‌ها» و در عین حال کار اجباری دسته‌جمعی را به‌عنوان بخشی عادی از جنگ به‌جای جنایت معرفی کرد.

{۸}

هولوکاست (از یونانی ὁλόκαυστον، «همه‌سوزی») یا شوآ (به عبری: השואה، «فاجعه») به کشتار دسته‌جمعی و نسل‌کشی نزدیک به ۶ میلیون یهودی اروپایی بر پایه نژاد، مذهب و ملیت در طی جنگ جهانی دوم به دست آلمان نازی و از سال ۱۹۴۱ تا پایان سال ۱۹۴۵ در اردوگاه‌های مرگ آلمان نازی، اطلاق می‌شود. کشتارها به شکل سازمان‌یافته شامل شلیک دسته‌جمعی در پوگروم‌ها [۳۷]، سیاست پاک‌سازی از راه‌ کار اجباری در اردوگاه‌های کار اجباری آلمان نازی و همچنین وانت‌ها و اتاق‌های گاز در اردوگاه‌های پاک‌سازی آلمانی ازجمله آشویتس [۳۸]، بلزک [۳۹]، خلمنو [۴۰]، مایدانک [۴۱]، تربلینکا [۴۲] و سوبیبور [۴۳] می‌شدند. حدود دوسوم جمعیت یهودی اروپا در این رویداد کشته شدند. آلمان اذیت و آزار یهودیان را در چند مرحله پیش برد. این‌گونه نبود که نازی‌ها با در دست گرفتن قدرت در آلمان بلافاصله دست به کشتار جمعی بزنند، بلکه آن‌ها به کمک قوانین دولتی با سرعت زیادی برای هدف قرار دادن و حذف یهودیان از جامعه آلمان اقدام کردند. در پی روی کار آمدن آدولف هیتلر به‌عنوان صدراعظم در سی‌ام ژانویه ۱۹۳۳ حکومت آلمان شبکه‌ای از اردوگاه‌های کار اجباری را در آلمان برای زندانی کردن مخالفان سیاسی و کسانی که برای جامعه «نامناسب» تشخیص داده می‌شدند، بر پا ساخت که نخستین آن‌ها داخائو بود. پس از رسمیت فرمان تفویض اختیارات در بیست‎وچهارم مارس ۱۹۳۳ و افزایش اختیارات هیتلر، دولت اقدام به محدود کردن یهودیان و جداسازی از دیگر بخش‌های جامعه کرد؛ این روند شامل بایکوت کسب‌وکارهای یهودی در آوریل ۱۹۳۳ و به اجرا گذاشتن قوانین نورنبرگ در پتامبر ۱۹۳۵ می‌شد. از نهم تا دهم نوامبر ۱۹۳۸ و هشت ماه پس از الحاق اتریش به خاک آلمان، مغازه‌ها، خانه‌ها و پرستشگاه‌های یهودیان در رویدادی که با نام شب بلورین شناخته می‌شود مورد حمله قرار گرفته، شیشه‌هایشان شکسته شد و به آتش کشیده شدند. تهاجم آلمان به لهستان در سپتامبر ۱۹۳۹ آغازگر جنگ جهانی دوم بود و پس از آن، نازی‌ها دست به برپایی گتوها و جداسازی نژادی یهودیان کردند و متعاقب آن اردوگاه‌ها و مراکز پرشماری در سراسر اروپای مورد اشغال آلمان نازی برپا شدند. جداسازی یهودیان در گتوها، خود راه را برای سیاست پاک‌سازی آن‌ها — به گفته نازی‌ها «راه‌حل نهایی» [۴۴] — که توسط فرماندهان ارشد نازی در کنفرانس وانزه مطرح شده بود، هموار کرد. با پیشروی آلمان در شرق، اجرای سیاست‌های ضدیهودی رادیکال شدند و تحت هماهنگی اس‌اس و با دستورالعمل‌های مستقیم از سوی رهبران ارشد حزب نازی، کشتارها نه‌تنها در سراسر آلمان که در اروپای تحت اشغال و نیز مناطق کنترلی نیروهای محور صورت گرفتند. جوخه‌های مرگ شبه‌نظامی به نام آینزاتس‌گروپن با همکاری ارتش آلمان و همدستان محلی میان سال‌های ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵ نزدیک به یک میلیون و ۳۰۰ هزار یهودی را در شلیک‌های دسته‌جمعی و پوگروم‌ها کشتند. از میانه سال ۱۹۴۲ قربانیان از گتوهای سراسر اروپا با قطارهای باری به اردوگاه‌های مرگ تبعید شدند؛ مکان‌هایی که در آن‌ها اگر از جابه‎جایی نیز جان سالم به در می‌بردند، در اتاق‌های گاز یا زیر کار اجباری یا از بیماری‌های مختلف و راه‌پیمایی‌های مرگ جان می‌سپاردند. این کشتارها تا پایان جنگ جهانی دوم در می ۱۹۴۵ ادامه پیدا کردند. یهودیان اروپایی تنها کسانی نبودند که در دوره هولوکاست (از ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵) هدف پاک‌سازی قرار گرفتند؛ دیگر قربانیان حکومت نازی شامل لهستانی‌های غیریهودی، غیرنظامیان شوروی و اسیران جنگی آن، کولی‌ها، ازکارافتادگان، مخالفان سیاسی و مذهبی و مردان هم‌جنس‌گرا می‌شدند.

 

{۹} نکبت (عربی: النکبه، ترجمه فارسی: «فاجعه») آواره کردن و سلب مالکیت خشونت‌بار فلسطینیان و نابود کردن جامعه، فرهنگ، هویت، حقوق سیاسی و آمال ملی آن‌هاست. این لفظ در وصف وقایع سال ۱۹۴۸ و و همچنین اشغال در جریانِ سرزمین‌های فلسطینی (کرانه باختری و نوار غزه) و آزار و آواره‌سازی فلسطینیان در سراسر این منطقه به کار رفته است.  کنستانتین زُرِیق، مورخ  سوری، نخستین بار واژه عربی «نکبه» (نکبت) را در کتابش به ‌نام معنا النکبه در ۱۹۴۸ (۱۳۲۷ خورشیدی) در اشاره به جابه‌جایی اجباری فلسطینی‌ها از سرزمین‌ها و خانه‌هایشان به دست دولت نوبنیاد اسرائیل به کار برد. وقایع بنیادین نکبت در جریان جنگ ۱۹۴۷ تا ۱۹۴۸ فلسطین و اسرائیل و کوتاهی پس از آن رخ داد، ازجمله اعلام شدن ۷۸ درصد از قیمومت بریتانیا بر فلسطین به‌عنوان اسرائیل، اخراج و فرار ۷۰۰ هزار فلسطینی، خالی از سکنه و نابود کردن بیش از ۵۰۰ روستای فلسطینی در ارتباط با آن توسط شبه‌نظامیان صهیونیست و پس از آن ارتش اسرائیل و متعاقب آن پاک کردن نام‌های جغرافیایی فلسطینی، انکار حق بازگشت فلسطینیان، ایجاد مسئله دائمی پناهندگان فلسطینی و «تکه‌تکه کردن جامعه فلسطین» دانشورانی چون ایلان پاپه نکبت را یک پاک‌سازی قومی دانسته‌اند، اما دیگرانی چون بنی موریس در این توصیف مناقشه وارد کرده‌اند. روایت ملی فلسطینیان نکبت را یک ترومای دسته‌جمعی می‌بیند که هویت ملی و آمال سیاسی آنان را تعریف می‌کند، درحالی‌که روایت ملی اسرائیلی‌ها آن را رد می‌کند و آن را به‌عنوان جنگی برای استقلال خود می‌بیند که آمال یهودیان برای دولت داشتن و اقتدار ملی را به ثمر رساند. فلسطینیان پانزدهم می را روز نکبت می‌دانند که یک روز پس از روز استقلال اسرائیل است. طبق اعلام خبرگزاری سازمان ملل، روز نکبت، «روز آوارگی دسته‌جمعی فلسطینی‌ها از سرزمینی بود که قرار بود به اسرائیل تبدیل شود» و موجب شد «۷۰۰ هزار نفر فلسطینی تقریباً یک‌شبه به پناهنده تبدیل شوند». شمار پناهندگان بسته به منبع مورد اختلاف است. اصطلاح نکبت را برای اولین بار مورخ سوریه‌ای کنستانتین زریق  ۱۹۴۸ میلادی در کتاب خود با عنوان «معنی نکبت» استعمال شد. تعداد دقیق پناهندگان که بسیاری از آن‌ها در اردوگاه‌های پناهندگان در کشورهای همسایه ساکن شده‌اند، محل اختلاف است؛ اما حدود ۸۰ درصد از ساکنان عرب اسرائیل آنجا را ترک کرده‌اند یا از خانه‌های خود اخراج شدند. حدود ۲۵۰ هزار تا ۳۰۰ هزار فلسطینی قبل از اعلامیه استقلال اسرائیل در ماه می  ۱۹۴۸ میلادی فرار کردند یا اخراج شدند، واقعیتی که به‌عنوان بهانه جنگی برای ورود اتحادیه عرب به این کشور نامیده شد و باعث ایجاد جنگ اعراب و اسرائیل در ۱۹۴۸ شد. دلایل این خروج دسته‌جمعی موضوع اختلاف‌نظر اساسی میان اعراب و اسرائیلی‌ها تا به امروز می‌باشد. برخی مورخان مهاجرت دسته‌جمعی فلسطینی‌ها را مهاجرت اجباری یا پاک‌سازی قومی توصیف می‌کنند. درحالی‌که برخی آن را جهت فرار از مخاطرات جنگ و تحت تأثیر استراتژی جنگ‌های مسلحانه‌ای بود که در اطرافشان به وقوع می‌پیوست. بعداً، مجموعه‌ای از قوانین که توسط دولت اول اسرائیل تصویب شد، مانع بازگشت اعراب مهاجر به خانه‌های خود یا ادعای مالکیت خود شد. آن‌ها و بسیاری از فرزندانشان پناهنده می‌مانند.

{۱۰} در اینجا گیدئون لوی می‌گوید به درون اسرائیل هیچ امیدی ندارد. با این حال، شاید بتوان بر پایه برخی واقعیت‌های موجود در فلسطین اشغالی کورسوهای امیدی در دل داشت؛ مانند اینکه در اسرائیل حدود ۲ میلیون و ۸۰ هزار شهروند عرب زندگی می‌کنند که بخشی از آن‌ها انتفاضه را قبول دارند و شاید اگر فرصت برای آن‌ها مناسبی پیش بیاید، آن‌ها نیز قیام کنند. علاوه بر این، بین راست افراطی اسرائیل که تعصبات شدید مذهبی دارند و لیبرال‌هایی سکولار و آتئیستی که طرز تفکری شبیه مردم اروپا دارند، اختلاف جدی‌ای وجود دارد. همین‌طور بین سه نژاد یهودیان مزراحی [۴۵]، سِفاردی [۴۶] و اشکِنازی [۴۷] تنش‌های قومی وجود دارد که می‌تواند بالا بگیرد و برای حکومت اسرائیل چالش‌های دشواری را ایجاد کند. پیش از واقعه ۷ اکتبر و در بحبوحه اعتراضات اصلاحات قضایی، در خیابان‌های اسرائیل مشاهده شد که چگونه یهودی‌های اشکِنازی (که عمدتاً به ارزش‌های لیبرال و سکولار باور دارند و اصل و نسبشان به اروپا برمی‌گردد)، در برابر یهودی‌های سفاردی و مزراحی (که عمدتاً به ارزش‌های سنتی، محافظه‌کارانه و مذهبی باور دارند و اصل و نسبشان به غرب آسیا و آفریقا برمی‌گردد) قرار گرفتند.

 

Hanno Hauenstein [۱]

Jacobin [۲]

Shimon Peres (born Szymon Perski)[۳]

Bezalel Yoel Smotrich [۴]

Axel Springer SE[۵]

Booking Dot Com[۶]

Wiedergutmachung[۷]

The Holocaust [۸] [۹] Anti-semitie

The New York Times [۱۰]

The Cable News Network or The CNN [۱۱]

Britain or The United Kingdom (The UK) [۱۲]

Highway 20 (more commonly known as the Ayalon Highway, or simply Ayalon) [۱۳]

The Haaretz Newspaper [۱۴]

Harvard University [۱۵]

Yale University [۱۶]

Columbia University (officially Columbia University in the City of New York) [۱۷]

Max Blumenthal [۱۸]

The Grayzone (Formerly The Grayzone Project) [۱۹]

Pink Floyd [۲۰]

George Roger Waters [۲۱]

Glenn Greenwald [۲۲]

System Update with Glenn Greenwald [۲۳]

Youtube [۲۴]

Rumble Dot Com [۲۵]

The Hannibal Directive (also translated as Hannibal Procedure or Hannibal Protoco) [۲۶]

John Mearsheimer [۲۷]

Paul Salvatore [۲۸]

Hinrich Springer[۲۹]

 

Axel Springer Axel Springer [۳۰]

Politico (stylized in all caps, known originally as The Politico)[۳۱]

Gudrun Kruip [۳۲]

The Nation [۳۳]

The Central Intelligence Agency or The CIA[۳۴]

Amsterdam, The Netherlands[۳۵]

Ernst Friedrich Christoph “Fritz” Sauckel [۳۶]

Pogrom (a Russian word which, when directly translated, means to wreak havoc)[۳۷]

Auschwitz or Auschwitz concentration camp (also known as Auschwitz‑Birkenau)[۳۸]

Belzec[۳۹]

Chełmno[۴۰]

Majdanek Concentration Camp[۴۱]

Treblinka[۴۲]

Sobibor[۴۳]

to the Jewish Question The Final Solution or the Final Solution[۴۴]

Mizrahi Jews[۴۵]

Sephardic Jews[۴۶]

Ashkenazi Jews[۴۷]

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط