بدون دیدگاه

بازگشت سوریه به سه «نه»

 

نه به دخالت خارجی، نه به طائفه‌گری و نه به جنگ داخلی

 

در شماره شهریور و مهر ۹۳ نشریه چشم‌انداز ایران[۱] مقاله‌ای با عنوان «اپوزیسیون سوریه، معادله دموکراسی یا جنگ؛ مثلث خشونت، فرقه‌گرایی و مداخله خارجی»، نوشته محمد عطایی به آقای هیثم مناع سیاستمدار معروف سوریه‌ای اشاره شده بود که با سه «نه» چشم‌انداز راهبردی سوریه را ترسیم می‌کرد؛ نه به دخالت خارجی، نه به طائفه‌گری و فرقه‌بندی و نه به جنگ داخلی. هیثم مناع معتقد بود که سوریه راه‌حل نظامی نخواهد داشت. به نظر می‌رسد سوریه در حال بازگشت به این سه خط قرمز است.

اگر از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ شروع کنیم، می‌بینیم که تروریسم سیاسی برای کشورهای غربی به‌ویژه ایالات‌متحده امریکا بسیار جدی تلقی شده و دشمن اصلی نام گرفته است. تقریباً هم‌زمان با این رخداد برژینسکی، استراتژیست معروف امریکایی، در کتابی به نام انتخاب، رهبری بر جهان یا سلطه برجهان بدین مضمون نوشت؛ جهان غرب مسلمانان را تروریست می‌نامد و مسلمانان نیز به‌نوبه خود غربی‌ها را کافر می‌نامند.[۲]

در این کتاب نتیجه می‌گیرد که این معادله «تروریست- کافر» نه به نفع غرب است و نه به نفع دنیای اسلام.  او پیشنهاد کرد که راه برون‌رفت از این معادله نوعی از اسلام باشد که معتدل و میانه‌رو باشد. چنین اسلامی می‌تواند در برابر تروریسم مقاومت و مقابله کند. او معتقد بود که مبارزه با تروریسم راه‌حل نظامی ندارد. برژینسکی برای اولین بار پس از جنگ‌های صلیبی نوعی از اسلام را پذیرفت و به آن تمکین کرد تا از خطری بزرگ‌تر به نام تروریسم نجات یابند. خانم آلبرایت، وزیر خارجه اسبق امریکا، نیز طی مقاله مفصلی در دوماهنامه فارن پالیسی،  بدین مضمون نوشت که دنیای غرب سال‌ها تلاش کرد که تا مسیحیت را در سازوکارهای دموکراتیک و قابل پیش‌بینی سامان‌دهی کند. نتیجه این امر بروز احزاب دموکرات مسیحی بودند.

در سال ۲۰۰۳ در ترکیه زلزله‌ای سیاسی رخ داد و حزب عدالت و توسعه با آرای چشمگیر مردمی حکومت ترکیه را به دست گرفت. سردمداران مسلمان این حزب معتقد بودند که عدالت و توسعه از جریانات لائیک دموکراتیک‌تر است و سعی دارد در هر کاری روی آرای مردم شناور شود. حزب عدالت توسعه هم عضو ناتو بود و هم با اسرائیل رابطه سیاسی داشت و هم اسلام و دموکراسی را تبلیغ می‌کرد. دنیای مسلمانان اهل سنت با یک تضاد جدی روبه‌رو شد؛ از یک‌سو ترکیهِ مسلمانِ اهل سنتِ دمکراتیک و از طرف دیگر آل سعودِ اهل سنت با یک رژیم سلطنتی- وهابی و غیر دموکراتیک.

در فاصله سال‌های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۸ نتایج تجاوز امریکا به عراق آشکار شد. اوباما در مبارزات انتخاباتی خود این جنگ را «فاجعه» نامید. در پی این بود که آرای چشمگیری را در انتخابات ۲۰۰۸ کسب کرد. اوباما سعی کرد به‌تدریج پیشنهاد راهبردی برژینسکی را راهنمای خود قرار داده و به صحنه عمل درآورد. بدین‌سان بود که در پارلمان ترکیه سخنرانی و واژه «تروریسم اسلامی» را نقد کرد.  او با خواندن آیه‌ای از قرآن اسلام را مبرا از تروریسم دانست. در این راستا بود که اسلام معتدل، میانه‌رو و در سازوکارهای دموکراتیک و قابل پیش‌بینی را تأیید کرد. اوباما مشابه همین سخنرانی را در قاهره انجام داد، جایی که دانشگاه الازهر قرار دارد  و یکی از کانون‌های مهم اهل سنت است. ملت ترکیه و ملت مصر از سوابق ممتد مبارزاتی علیه استبداد و استعمار برخوردار بودند. سیاست خارجی اوباما مؤید اسلام معتدل و دموکراتیک بود.

در سال ۲۰۱۱ مردم تونس طی مبارزاتی علیه بن علی از دیکتاتوری او رهاشده و به آزادی دست یافتند. مبارزات مردم مصر نیز علیه حسنی مبارک جدی شد و مبارک سقوط کرد. طی یک انتخابات سراسری محمد مرسی از نحله جدید اخوان المسلمین به ریاست‌جمهوری مصر رسید. نحله جدید اخوان المسلمین برخلاف اسلاف خود به قانون‌گرایی، دموکراسی، حق شهروندی و صندوق رأی باور داشتند. جان کری وزیر امور خارجه امریکا توضیحاتی درباره این نحله به ملک عبدالله داد که هدف، مبارزه با تروریسم است تا نگرانی او را کاهش دهد. ملاحظه می‌کنیم سه کشور بزرگ مسلمان اهل سنت خاورمیانه چون ترکیه و مصر و تونس صاحب نظامات دموکراتیک شدند. تصور کنید که آل سعود در مواجهه با این سه کشور مسلمان اهل سنت دموکراتیک چه می‌توانست بکند. جریان دموکراتیک اهل سنت از نظر آل سعود درونی‌تر و خطرناک‌تر از جریان شیعه محسوب می‌شود. به این ترتیب آل سعود یا باید به‌تدریج فروپاشی خود را شاهد باشد، یا در برابر بهار عربی مقاومت و حتی مبارزه کند. به‌نظر می‌رسد آل‌سعود راهی جز مقاومت و مقابله نداشت. امریکا از یک‌سو روند بهار عربی را به خاطر مقابله با تروریسم حمایت می‌کرد و از سوی دیگر با مقاومت و مخالفت متحد اصلی خود یعنی عربستان مواجه گشت. اسرائیل و عربستان به‌شدت از تحولات چشمگیر مصر و تونس و ترکیه خشمگین شدند. تا آنجا که گوینده معروف رادیو اسرائیل اوباما را با کارتر قیاس کرد که به سرنگونی شاه کمک کرده بود.

در امارات متحده نیز اعضای اخوان المسلمین بازداشت و به زندان‌های سنگین از سه تا ۱۵ سال محکوم شدند. گرچه اخوان در گذشته در خط‌مشی مبارزه با کمونیسم و ملی‌گرایی مورد حمایت آل سعود و امارات بودند، اما اکنون با این نحله جدید از اخوان به‌شدت مخالف بودند. چراکه این نحله براساس رساله جدید «فقه المقاصد» عدالت را بر سایر احکام دینی حاکم می‌دانستند. روندی که به بهار عربی معروف شد در بحرین هم زبانه کشید و مردم بحرین که عمدتاً شیعه بودند، کاخ سلطنتی را محاصره کردند، ولی عربستان به کمک بحرین آمد و سلطنت بحرین را با اشغال نظامی نجات داد و مردم را به‌شدت سرکوب کرد.

آل سعود در مقابله با حکومت مصر ۱۴ میلیارد دلار به ژنرال‌های ارتش داد تا علیه مرسی کودتا کنند. دیدیم که چه سرکوب بی‌رحمانه‌ای انجام شد. البته اشتباهات مرسی و اخوان المسلمین و حذف بقیه نیروها در پیروزی کودتا نقش مؤثری داشت. تنها کشور تونس بود که با خط‌مشی دموکراتیک و هوشیاری راشد الغنوشی و برگرفتن  خط‌مشی ملی از این توطئه‌ها جان سالم به دربرد.

ادعای اسرائیل از بدو تشکیل این بود که در میان صد میلیون عرب مخالف دموکراسی، از روابط دموکراتیک برخوردار است و این را امتیاز خود می‌دانست. در حالی که در زمان بهار عربی اسرائیل به‌سرعت به سمت هویت یهودی و تبعیض نژادی پیش رفت و طبعاً نمی‌توانست با حضور چند کشور بزرگ دموکراتیک در منطقه این رفتار نژادپرستانه‌اش دوام بیاورد.

ویژگی بهار عربی در تونس، مصر، ترکیه و بحرین مبتنی بر حرکت توده‌ها و غیرمسلحانه بود. متأسفانه بهار عربی در لیبی به‌سرعت مسلحانه و هم‌زمان با دخالت خارجی شد. بر اساس اسناد ویکی لیکس، خانم کلینتون، وزیر خارجه وقت امریکا، نامه‌ای به رئیس پنتاگون نوشت و از او تشکر کرد که توانسته است اوباما را به دخالت نظامی در لیبی قانع کند. این در حالی بود که اوباما پس از فاجعه جنگ در عراق شعارهای مخالف جنگ می‌داد. ملت و ارتش امریکا جنگ نمی‌خواستند. اقتصاد امریکا نیز نمی‌توانست جنگ جدیدی را لجستیک کند. دنیا ملاحظه کرد که لیبی به فاجعه‌ای بدتر از عراق دچار شد. کشورهای امریکا، انگلستان، فرانسه و عربستان و ترکیه که مسبب این وضع بودند، امروز به‌قدری شرمنده‌اند که حتی اجازه نمی‌دهند خبرنگارانشان از آن سامان گزارشی تهیه کنند.

سقوط سریع لیبی این کشورها را خوش‌خیال کرد که می‌توانند سوریه را نیز در عرض چند ماه ببلعند. عربستان که از خطر بحرین و مصر به‌ظاهر نجات یافت و لیبی را به ویرانه‌ای تبدیل کرده بود، به فکر ضد حمله جدیدی به روند بهار عربی در سوریه افتاد و به‌سرعت اعتراضات مردم شهر درعا را با دخالت خارجی و سرازیرکردن اسلحه موجب شد. در حالی‌که بهار عربی از این دو ویژگی یعنی دخالت خارجی و استفاده از سلاح مبرا بود. انگلستان و فرانسه و امریکا نیز در این دخالت سهم زیادی داشتند. سوریه را با سه خطر دخالت خارجی و جنگ طایفه‌ای و داخلی مواجه کردند. ارتش سوریه در برابر تجزیه سوریه و فروپاشی آن کشور در قیاس با لیبی و عراق مقاومت کرد و به این نتیجه رسید که اگر سوریه مانند لیبی شود آینده بدتری را خواهد داشت و هزینه‌های بیشتری را باید بپردازد. تحلیلگران معتبر عربی معتقدند که مقاومت مستمر ارتش سوریه بود که ائتلاف عربی-سنی به رهبری عربستان را متلاشی کرد. جدایی قطر از عربستان و نزدیکی آن کشور به ترکیه و ایران افشاگری‌های زیادی را در پی داشت و حقایق این چند سال را برملا کرد. مقامات امارات از یک‌سو اعلام کردند که قطر مبالغ معتنابهی از پول و اسلحه به مخالفین اسد داده است. از سو دیگر شبکه الجزیره در قطر افشا کرد که عربستان تا چه حد به تروریست‌های سوریه به‌منظور مخالفت با اسد و براندازی او کمک کرده است. این افشاگری‌ها آشکارا دخالت خارجی در سوریه را نشان می‌داد و انگیزه ارتش سوریه را فزونی بخشید و ارتش احساس اقتدار بیشتری پیدا کرد.

چند ماه پیش سازمان مرکزی جاسوسی امریکا، سیا، طی بیانیه‌ای اعلام کرد کلیه کمک‌های تسلیحاتی و مالی به مخالفان اسد در سوریه قطع شده است. اگر مقاومت ارتش سوریه که بدنه آن را اهل سنت تشکیل می‌دهند نبود، مسلماً کمک روسیه و ایران به سوریه نمی‌توانست نقش چندانی داشته باشد. اسرائیل نیز از آتش‌بس  بین امریکا و روسیه در سوریه بسیار ناراحت است. گویا نتانیاهو در سفر خود به مسکو هم موفقیتی کسب نکرده است. علاوه بر تهدیدی که اهل سنت دموکراتیک برای عربستان دارند، تهدیدهای دیگری نیز برای آل سعود وجود دارد. عربستان مدعی هژمونی نفتی برای منطقه و دنیاست و می‌تواند با تولید زیاد یا کم نفت خود نقش تعیین‌کننده داشته باشد. ولی از یک‌سو تنگه هرمز در خلیج‌فارس- که روزانه ۱۳ میلیون بشکه نفت از آن عبور می‌کند در کنترل ایران است. از طرفی تنگه باب‌المندب در اختیار حوثی‌های دموکراتیک در یمن است که سراسر سواحل شرقی بحر احمر در اختیار آن‌هاست و از دید عربستان تهدیدی برای کشتی‌های نفتی و تجاری است. از طرفی تحلیل‌های معتبر نفتی نشان می‌دهد که مخازن نفتی عربستان در سال ۲۰۱۸ با افت فشار چشمگیری مواجه خواهند شد که امتیازی منفی برای آل سعود به‌حساب می‌آید. به‌نظر می‌رسد تلاش عربستان برای سیطره بر قطر دسترسی به منابع وسیع و ارزان گاز قطر است تا بتواند این گاز را به مخازن نفتی خود تزریق کند تا هژمونی نفتی خود را مجدداً برقرار کند. وزیر نفت جدید عربستان که کارشناس نفت هم می‌باشد اجازه نمی‌دهد تولید نفت عربستان افزایش بیابد و حتی برای حفاظت مخازن معتقد به کاهش آن است، ولی به توصیه محمد سلمان تولید را ثابت نگه‌داشته است. شاید این یکی از دلایل پیروزی ایران در مذاکرات اوپک در سال ۹۵ بود. از دید عربستان تهدید دیگر نسبت به آل سعود این است که آنان احساس می‌کنند عراق را تا حد بسیاری از دست داده‌اند. همچنین حوثی‌ها در شبه‌جزیره عربستان و بیخ گوش آن‌ها به یک قدرت دموکراتیک و موشکی تبدیل‌شده‌اند. شیعیان عربستان که عمدتاً در مناطق نفتی آن کشور ساکن‌اند جمعیت معنی‌داری را تشکیل می‌دهند که اگر با شیعیان بحرین پیوند بخورند یک بلوک نفتی بزرگ را تشکیل می‌دهند. همین امر دلیل اشغال نظامی بحرین است. باید توجه داشت گسترش شیعه در بین توده‌های عرب منوط به خطی مشی سیاسی ایران علیه اسرائیل است. این درحالی است که کشورهای عرب منطقه در ائتلاف با اسرائیل می‌باشند. مقاومت حزب‌الله در جنگ‌های ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ و همچنین مقاومت‌های مردم غزه در دو نوبت در برابر اسرائیل از دانش موشکی ایران برخوردار بود. توده‌های عرب نمی‌توانند نسبت به این امر بی‌تفاوت باشند.

همان‌طوری که پیش‌بینی می‌شد ناکامی نظامی عربستان در یمن و اطلاعیه سیا دایر بر لغو کمک به مخالفان اسد، و مخالفت‌های سازمان‌های حقوق بشری و به‌ویژه جدایی قطر از عربستان و نزدیکی این کشور به ترکیه و ایران و اعتدال عمان و کویت، عربستان را به سمت تعدیل در خطی مشی سوق داده است. صاحب‌نظران راهبردی ایران و منطقه بایستی به نحوی کاری کنند که امریکا و اسرائیل  در رهبری یک جنگ نیابتی بین ایران و عربستان موفق نشوند. این کار فکری در حل مشکلات طایفه‌ای و فرقه‌ای بسیار ضروری است.

 

پی‌نوشت:

 

[۱]  ـ نشریه چشم‌انداز ایران، شماره ۸۸، شهریور و مهر ۱۳۹۳.

[۲]  ـ انتخاب: رهبری جهانی یا سلطه بر جهان، زبیگنیو برژینسکی، ترجمه لطف‌الله میثمی، نشر صمدیه.

 

[۱]. نشریه چشم‌انداز ایران، شماره ۸۸، شهریور و مهر ۱۳۹۳.

[۲]. انتخاب: رهبری جهانی یا سلطه بر جهان، زبیگنیو برژینسکی، ترجمه لطف‌الله میثمی، نشر صمدیه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط