بدون دیدگاه

بالندگی زیر تیغ

 

نگاهی به موانع توسعه در کوبا

مهدی فخرزاده

مرگ فیدل کاسترو، که شاید بتوان او را آخرین حلقه انقلابیون دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی نامید، موجی از نقد و بررسی درباره نظام کوبا را برانگیخت. نقدهایی که گاهی چندان منصفانه به‌نظر نمی‌رسید یا در بسیاری موارد یک‌سویه بود. جدی‌ترین نقدی که به ساختار کوبا وجود داشت این بود که چرا کوبا دموکراتیک نشد و روزنامه‌نگاران آزادی نداشتند؟ برای پاسخ به این پرسش باید بتوانیم نگاهی منصفانه و سیستمی به ساختار کوبا داشته باشیم. نگاهی که هم کلیت موضوع را ببیند، هم شرایط را و هم اجزا را به‌دقت بررسی کند. نمایشنامه کوبا پرده‌هایی مختلف دارد. پرده‌هایی که نیاز دارد مجدد آن را با هم مرور کنیم.

پرده اول: امپراتور تنبیه می‌کند

هفدهم آوریل ۱۹۶۱ مهاجمان که از سوی پرزیدنت دموکرات امریکا مجهز به انواع تجهیزات جنگی شده بودند وارد خلیج خوک‌ها شدند. حکومت نوپای انقلابی کوبا شانس بزرگی آورد و غافلگیر نشد. هرچند تلفات کوبایی‌ها بیشتر از مهاجمان بود، اما حمله نظامی شکست خورد و مهاجمان گروگان‌های بسیاری دادند. بعدها کاسترو در ازای بازپس دادن گروگان‌ها، غذا و دارو برای کوبا گرفت. رهبری این عملیات یکی از فرماندهان ارشد سازمان سیا بود که پس از این شکست از کارش برکنار شد. مهاجمان آنچنان از پیروزی خود مطمئن بودند که حتی مسئولان نظام بعدی کوبا را نیز مشخص کرده بودند. (اوسپینا، ژانویه ۲۰۰۹ و ژوئیه ۲۰۰۷) بخشی از مهاجمان هفت سال پیش‌تر توانسته بودند با مشارکت شرکت میوه یونایتد فروت، از پس آربنز در گواتمالا برآیند. این شرکت از سیاست‌های آربنز راضی نبود و باید سرنگونش می‌کرد. به هر حال مهاجمان به کوبا شکست سختی خوردند، اما پرزیدنت کندی دست‌بردار نبود. او برای هجومی دوباره به تجدیدقوا پرداخت. در این دوران کوبا هنوز قصد نداشت با بلوک شرق متحد شود، اما کاسترو گناهی بزرگ مرتکب شده بود. او نیشکر و برخی از معادن کوبا را ملی اعلام کرده بود در نتیجه کوبا باید سر جای خود می‌نشست و به اتهام سنگین ملی‌سازی تنبیه می‌شد. اتهامی که بسیاری دیگر در دنیا تاوان آن را دادند. از مصدق در کشور خودمان گرفته تا عبدالکریم قاسم در عراق، ناصر در مصر، آربنز در گواتمالا و بسیاری دیگر. دیدگاه این رهبران یک نقطه اشتراک داشت! آن‌ها منابع کشورشان را برای خود کشورشان نیاز داشتند، اما شرکت‌های بزرگ این معادله را دوست نداشتند. پشت تمام کودتاها یک کارتل بزرگ نهفته بود. شکر و معدن هم در کوبا ملی شد. تنها دارایی‌های این کشور کوچک در ۹۰ مایلی امپراتور. پنجاه سال بعد اسنادی به‌دست آمد که چهار ماه پس از عملیات ناموفق خلیج خوک‌ها، چه‌گوارا ضمن یک همایش بین‌المللی در اروگوئه با ریچارد گودوین، دستیار مشاور مخصوص پرزیدنت کندی، ملاقات می‌کند. «چه» بسته پیشنهادی کوبا برای مذاکره را با گودوین در میان می‌گذارد؛ کوبا با بلوک شرق متحد نخواهد شد، غرامت دارایی‌های مصادره‌شده امریکا را در قالب قراردادهای تجاری خواهد داد و حضور در کشورهای دیگر برای کمک به انقلاب‌ها را بررسی خواهد کرد! در مقابل امریکا از اقدامات خصمانه علیه کوبا دست بردارد. گودوین پس از بازگشت به کندی توصیه می‌کند فشار اقتصادی را بر کوبا «بی‌سروصدا» افزایش دهد. (ویلیام بلوم، ۱۳۸۶)

پس از شکست عملیات خلیج خوک‌ها اسناد حاکی از این است که امریکا در تدارک عملیاتی گسترده‌تر و بزرگ‌تر بود، اما استقرار سامانه موشکی شوروی در کوبا باعث شد که امریکا پای میز مذاکره بنشیند و متعهد شود که به کوبا حمله نظامی نکند. در مقابل شوروی نیز سامانه موشکی در کوبا را جمع‌آوری کند. همچنین امریکا متعهد شد کلاهک‌های هسته‌ای خود را از ترکیه خارج کند، هرچند در بسیاری دیگر از کشورها این کلاهک‌ها همچنان وجود داشت. (اوسپینا، ژانویه ۲۰۰۹)

کوبا در پی تعامل با امریکا بود، نباید فراموش کرد که بسیاری از رهبران نهضت‌های ملی دنیا، کسانی که می‌توانستند اندکی کشورهایشان را در مسیر توسعه قرار دهند، با ابعاد متفاوتی از کنار‌آمدن با امپراتور سعی در تعامل با او داشتند؛ بسیار علنی‌تر از آنچه فیدل کرد. مصدق و آربنز و ده‌ها رهبر دیگر در این فهرست می‌گنجند و ذکر سرنوشت آن‌ها حکایتی تکراری است. شاید اگر جنگ یا کودتا یا ترور علیه کاسترو هم موفقیت‌آمیز بود امروز این‌همه متهم نبود یا شاید اگر مصدق و آربنز هم شکار دلارها و شرکت‌های بزرگ بین‌المللی و سازمان‌های مخوف جاسوسی نمی‌شدند امروز در معرض اتهام‌های بسیاری بودند، چراکه امپراتور ابزار رسانه را نیز در اختیار دارد.

پرده دوم: تمییزهای ذهن امریکایی

پس از ماجرای خلیج خوک‌ها کوبا با استقرار سامانه موشک شوروی در کشورش موافقت می‌کند. امریکا به این موشک‌ها پی می‌برد. فضای جهان ملتهب می‌شود و انگار جنگ دست از سر دنیا برنخواهد داشت. نمایش مطبوعاتی غربی‌ها به راه می‌افتد. کوبا و شوروی سامانه موشکی را برمی‌چینند، در حالی که رژیم‌های ایران، پاکستان و به‌ویژه ترکیه بیخ گوش شوروی برای خوش‌خدمتی همه‌کاری می‌کنند. موشک‌های هسته‌ای امریکا در ترکیه سال‌ها پیش مستقر شده بود و این‌همه حساسیت وجود نداشت، اما گویی جنس موشک‌های شوروی در کوبا متفاوت بود. نشریه تایمز موشک‌ها را به دو دسته خوب و بد تقسیم می‌کند: «پایگاه‌های امریکایی، مانند آن‌هایی که در ترکیه است از جنگ جهانی دوم به بعد به حفظ صلح کمک کرده، در حالی که پایگاه‌های روسیه در کوبا خطر برهم زدن صلح را دارد. مقصود از تأسیس پایگاه‌های روسیه در کوبا فتح و غلبه است، حال آنکه پایگاه‌های ایالات‌متحده به‌منظور حفظ صلح برپا شد. این تفاوت باید بر همگان روشن باشد». (بلوم، ۱۳۸۶) موشک‌ها و بمب‌های خوب و بد امروز هم وجود دارد؛ سرشت بمب‌های ریخته‌شده در موصل و حلب متفاوت است. امریکا در موصل برای «نجات» می‌کشد و بمب‌های روسیه در حلب علیه «بشریت» بود.

در رویکرد دولتمردان امریکا تروریسم هم خوب و بد دارد. گاهی یک تروریست در مقطعی خوب است و در مقطع دیگر بد می‌شود. حکایت تکراری حمایت امریکا از جریان‌های مختلف تروریستی و بعد درگیری با همان جریان نیز بارها گفته شده است. امریکا کوبا را به حمایت از تروریسم محکوم کرد. محکومیتی که هیچ‌گاه دلیلی بر آن وجود نداشت. کاسترو به مناسبت انفجار برج‌های دوقلو در سالگرد کودتای امریکا علیه آلنده در شیلی (۱۱ سپتامبر) با افتخار اعلام کرد که تا به حال سرنخ هیچ عملیات تروریستی در کوبا نبوده و نخواهد بود. کاسترو گفت در سیاست‌های خصمانه دولت امریکا به‌هیچ‌وجه مردم امریکا را مقصر نمی‌داند. به‌واقع کاسترو و کوبا همواره قربانی تروریسم بوده‌اند. از آمار عجیب ترورهایی که علیه او صورت گرفته تا ترور دیپلمات‌های کوبا در کشورهای دیگر، همه را سازمان‌هایی طراحی و اجرا کرده‌اند که بودجه‌های مستقیم از نهادهای «طرفدار دموکراسی» در امریکا دریافت می‌کنند. نهادهایی که با نگاه انترناسیونالیستی امریکا تغذیه می‌شوند.

پرده سوم: دوگونه جهان‌وطنی در برابر هم

در امریکا مراکز بسیاری با هدف مبارزه با حکومت کاسترو وجود دارد. مراکزی مانند «سازمان تدارک کوبای آزاد» و «جبهه آزادی ملی کوبا» بسیاری از کارشکنی‌ها و ترورها را علیه حکومت کوبا سازمان دادند. این سازمان‌ها از نهادهای مختلفی بودجه‌هایی دریافت می‌کنند. ازجمله آن‌ها «بنیاد ملی دموکراسی» است که دونالد ریگان، با هدف تلاش برای ترویج و اعتلای حقوق بشر و دموکراسی بنیان گذاشت. بنیاد دموکراسی امروز یکی از مهم‌ترین ابزارهای حکومت امریکا برای فشار بر مخالفان این کشور شده است. با حمایت مالی این بنیاد، خانه آزادی به وجود آمد که بودجه‌های بسیاری در اختیار دارد و علناً پشتوانه انقلاب‌های رنگی بود. نماینده ایرانی خانه آزادی نیز به نام انجمن توانا، با واسطه بودجه خود را از کنگره امریکا دریافت می‌کند. در اوایل حکومت کاسترو که هنوز این‌همه بنیاد رنگارنگ برای دفاع از دموکراسی وجود نداشت، رسالت انترناسیونالیستی آن‌ها بر دوش سازمان سیا بود. در سال ۱۹۷۵ کنگره به بررسی نقش سیا در توطئه‌هایی علیه پاتریس لومومبا، سالوادور آلنده و فیدل کاسترو پرداخت. آش آن‌قدر شور شده بود که از تحمل همه خارج ‌شده بود. این اتفاق نطفه تأسیس بنیاد ملی برای دموکراسی شد و وظیفه مبارزه برای دموکراسی با بودجه‌های رسمی کنگره به بنیادهای غیردولتی سپرده شد (اوسپینا، ۲۰۰۷). نوع برنامه‌ریزی سیا و این بنیادها یکسان بود. آن‌ها نهادهایی ایجاد می‌کردند، یا در برخی از نهادها نفوذ می‌کردند و سپس شروع به اقدام جدی برای براندازی می‌کردند. یکی از نهادهایی که سیا در آن‌ها نفوذ فراوانی داشت غول‌های رسانه‌ای امریکای جنوبی بودند. در سال ۱۹۷۵ بنا برگزارشی که سنای امریکا از کودتا در شیلی منتشر کرد، سیا برای کمک مالی به «ایل مرکوریو» روزنامه اصلی کشور که جدی‌ترین رسانه در تبلیغ علیه آلنده بود، یک و نیم میلیون دلار هزینه کرد. این روزنامه نقش جدی‌ای در کودتای ۱۱ سپتامبر داشت. سال‌ها بعد بازهم در ونزوئلا این بار کمک‌های مالی بسیاری از سوی نهادهای مختلف به شبکه «هرتسین» شد تا کودتا علیه چاوز را سازمان دهد. پس از شکست کودتا چاوز این شبکه را که مستقیم در کودتا دخالت داشت تعطیل کرد و سازمان گزارشگران بدون مرز در بیانه‌ای اعلام کرد که چاوز تنها شبکه ملی که هنوز از وی خرده‌گیری می‌کرد را خاموش ساخت! این در حالی بود که شبکه‌های تلویزیونی بسیاری در ونزوئلا وجود داشت که مخالف چاوز بودند و حتی آن‌ها تظاهراتی علیه چاوز و در حمایت از شبکه تعطیل‌شده سازمان دادند.(اوسپینا، ۲۰۰۷)

سیاست انترناسیونالیستی امریکا برای یونان در اروپا، ایران در خاورمیانه و کشورهای شرق دور برنامه داشت؛ کوبا در حیات خلوت امریکا که جای خود را داشت. در تمام این سال‌ها امریکا حمایت بی‌وقفه خود را از گروه‌های تروریست کوبایی به‌عمل ‌آورده است. آن‌ها در امریکا تشکیلات و سازمان‌دهی خود را دارند و عملیات مختلفی علیه کشور کوچک کوبا سازمان‌دهی می‌کنند. سوءقصدهای مکرر به عوامل دولت کوبا در کشورهای مختلف یکی از این نمونه عملیات بود که در مواردی به کشته‌شدن دیپلمات‌های کوبایی انجامید. در این سیاهه انفجار هواپیمای خطوط هواپیمایی کوبانا، پس از پرواز از فرودگاه باربادوس در سال ۱۹۷۶ نیز قرار دارد که جان ۷۳ نفر ازجمله اعضای تیم ملی شمشیربازی کوبا را گرفت. یک گروه تبعیدی به رهبری پزشک اطفالی به نام اورلاندو بوش، مسئولیت این عملیات را رسماً پذیرفت و اسناد منتشر‌شده سیا نشان می‌دهد که یک مأمور سیا پیش‌تر از این عملیات مطلع شده بود و آن را گزارش کرده بود، اما هیچ هشداری به دولت کوبا داده نمی‌شود. (فارس‌نیوز، ۱۳۹۰) خشونت در میان پناهندگان کوبایی حتی دامن خود پناهندگان را نیز می‌گرفت. در میان پناهندگان، کسانی که موافق آشتی با کوبا بودند مورد ترور و خشونت قرار می‌گرفتند.

اما به‌جز نهادهای کوبایی دولت امریکا نیز رسماً عملیات بسیاری را علیه کوبا سازمان داده است. بیشتر این طرح‌ها، جان مردم کوبا و ساختار اقتصادی و اجتماعی کوبا را هدف قرار داده است، چراکه ایجاد حکومتی موفق بیخ گوش امریکا و با مدلی مستقل خطرناک بود. در آگوست ۱۹۶۲ یک کشتی شوروی که برای حمل شکر از کوبا به آن منطقه آمده بود پس از بارگیری و خروج از کوبا با ۸۰ هزار کیسه شکر دچار آسیب شد. کشتی به‌جایی امن هدایت شد و بخشی از بار به انباری نزدیک سواحل امریکا برده شد تا تعمیرات بر روی کشتی انجام شود. مأموران سیا شکر موجود در انبار را آغشته به موادی کردند که شکر را غیرقابل‌خوردن می‌کرد. پرزیدنت کندی که از این اقدام مطلع شد، نگران شد، چراکه از بروز چنین اختلافی میان شوروی و امریکا ابا داشت و دستور داد شکرها را پس ندهند و توضیحی هم ندهند و این موضوع جنجالی به‌پا کرد. مأمورانی که چنین کاری کرده بودند بنا بر روندی که در برخورد با محصولات کوبا داشتند عمل کرده بودند، اما این بار پای شوروی هم در میان بود (بلوم، ۱۳۸۶). در همان سال یک مأمور اطلاعاتی ارتش امریکا به یک تکنیسین کشاورزی کانادایی که مشاور دولت کوبا بود، ۵ هزار دلار پرداخت تا این شخص بوقلمون‌های کوبا را به ویروسی مبتلا کند که عامل بیماری مهلک نیوکاسل می‌شد. در نتیجه ۸ هزار بوقلمون تلف شد. در سال‌های ۱۹۶۹ و ۱۹۷۰ هواپیماهایی از صحرای کالیفرنیا بر فراز جزیره کوبا در ابرهای باران‌زا کریستال‌هایی می‌پاشیدند که بر نواحی غیرکشاورزی باران سیل‌آسا می‌بارید و مزارع نیشکر خشک می‌ماند. این رگبارها سیل‌های مرگبار ناگهانی در برخی نواحی جاری کرد. در سال ۱۹۷۱ سیا از طریق تبعیدی‌های کوبایی ویروسی وارد کوبا کرد که به مرگ ۵۰ هزار رأس خوک منجر شد. بین ماه مه و اکتبر ۱۹۸۱، ۳۰۰ هزار نفر در کوبا به نیش پشه‌هایی خون‌آشام، دچار بیماری آنفولانزای شدید شدند و جان ۱۰۱ کودک و ۵۷ نفر بالای ۱۵ سال گرفته شد. اسناد خارج‌شده از طبقه‌بندی سیا نشان می‌دهند که در سال‌های ۱۹۵۶ تا ۱۹۵۸ ارتش امریکا روی این پشه‌ها به‌عنوان عامل جنگ بیولوژیک کار می‌کردند و یک کوبایی تبعیدی در دادگاهی در نیویورک اعتراف کرد که یکی از عوامل حمل این میکروب به کوبا بوده است. او گفت ما فکر می‌کردیم قرار است از این‌ها علیه نیروهای شوروی استفاده شود، اما وقتی مردم خود ما مبتلا شدند ما موافق نبودیم. (بلوم، ۱۳۸۶)

امریکا حتی گاهی دانش کثیف جنگ بیولوژیکش را در اختیار دوستانش قرار داده است. در سال ۱۹۶۹، ۵۵۰ دانشجو از ۳۶ کشور دوره‌های آموزشی خاصی برای این نوع جنگ در مدرسه شیمیایی ارتش امریکا در ایالت آلاباما گذراندند؛ البته این برای امریکا مورد استثنایی نبود، چراکه پیش‌تر در جنگ ویتنام حتی دوره‌های آموزش شکنجه برگزار کرده بود.

در مقابل، رویکرد انترناسیونالیستی کوبا در حوزه بهداشت و آموزش خیرات بسیاری برای کشورهای فقیر داشته است. از پاکستان گرفته تا کشورهای آفریقایی و امریکای جنوبی از توانمندی کوبا در حوزه سلامت بهره برده‌اند. برای کوبا، در حوزه سلامت هیچ مرزی وجود ندارد. آن‌ها هنگامی‌که طوفان کاترینا ایالات‌متحده را درنوردید، حاضر به اعزام کمک‌های پزشکی شدند، امریکا نپذیرفت و بیش از ۱۸۰۰ نفر در امریکا کشته شدند. (آفتاب نیوز، ۱۳۸۴) کوبا برنامه‌های جدی برای توانمندسازی پزشکان کشورهای فقیر داشته است؛ البته کوبا از انقلاب‌ها هم دفاع مشروع کرده است. سیاست کوبا دفاع از جریان‌های انقلابی در برابر رژیم‌های دیکتاتور یا وابسته بود.

سال ۱۹۶۱ کوبا یک کشتی حامل اسلحه برای انقلابیون الجزایر ارسال کرد. این کشتی با مجروحان انقلابی و کودکان یتیم به کوبا بازگشت و بار دیگر کوبا دو سال بعد، تعدادی پزشک برای سامان‌یابی اوضاع الجزایر به آنجا ارسال کرد. کمک‌های بسیار کوبا به مبارزان علیه آپارتاید در آفریقای جنوبی بر کسی پوشیده نیست. در آنگولا، ایالات‌متحده و کوبا هر دو حضور داشتند. امریکا در حمایت از جنبش نژادپرست یونیتا و کوبا در حمایت از انقلابیون ضد آپارتاید؛ کمک‌های کوبا به جنبش‌های ضد نژادپرستی به استقلال نامیبیا از رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی منجر شد. (بریتین، ۲۰۰۲)

نلسون ماندلا در سال ۱۹۹۱ از کوبا دیدن کرد و در سخنرانی خود بر نقش ویژه کوبا در مبارزه با آپارتاید تأیید کرد. در سال ۱۹۸۸ نیروهای آفریقای جنوبی شکست سنگینی از نیروهایی مرکب از داوطلبان کوبایی و رزمندگان آفریقایی مخالف آپارتاید خوردند و از آنگولا عقب‌نشینی کردند. پس از این شکست سنگین، آن‌ها استقلال نامیبیا را به‌رسمیت شناختند و سلطه استعماری نامیبیا پایان یافت. ماندلا درباره این پیروزی که در «کویتوکواناوال» رخ داد و به همین نام معروف شد معتقد بود: «شکست ارتش نژادپرست در کویتوکواناوال یک پیروزی برای تمامی آفریقای جنوبی بود. شکست ارتش آپارتاید الهام‌بخش مبارزات داخلی مردم آفریقای جنوبی بود. بدون این شکست، لغو تحریم سازمان‌های ما عملی نمی‌شد. شکست ارتش نژادپرست در کویتوکواناوال نقطه عطفی در مبارزه برای رهایی کشور و قاره ما از زیر تازیانه آپارتاید بوده است». دید کاسترو در این شرایط ایجاد اتحادیه‌هایی از کشورهای مستقل و انقلابی بود تا دور از دو بلوک قدرت به زندگی خود ادامه دهند، هرچند این ایده تحقق پیدا نکرد.(واترز، ۱۳۷۸)

امریکا هم طرح‌هایی برای کمک به برخی از کشورهای دنیا داشت، سیاستمداران امریکایی طرح‌هایی همچون طرح مارشال را برای حمایت از کشورهای نزدیک به خود اجرا می‌کردند. البته هدف از اجرای این طرح‌ها معمولاً تضعیف مخالفان امریکا بوده است. در سال ۱۹۷۰ برنامه‌ای چندمیلیاردی برای بهبود بهداشت و آموزش امریکای جنوبی طراحی شد. این برنامه با هدف جلوگیری از رشد سوسیالیسم طراحی‌ شده بود. کوبا یکی از کشورهایی بود که حتماً نباید در فهرست کشورهای دریافت‌کننده کمک قرار گیرد، اما هنگامی‌که برنامه‌ریزان به ارزیابی نتایج عملکرد خود در امریکای جنوبی پرداختند، باز هم کوبا را موفق‌ترین کشور در اجرای برنامه‌های آموزش و بهداشت همگانی یافتند.

این‌ها گوشه‌ای از تلاش بی‌امان امریکا برای ایجاد دموکراسی در کوبا بود. به‌ هر حال تاریخ نشان داده تمام آنچه امریکا برای تحقق دموکراسی در جهان با بودجه فراوان خود انجام داده است، هنوز نشانه‌ای از دموکراسی به‌جای نگذاشته است و به قول استیون مزاروش، نتیجه‌اش این است که تنها سوسک‌ها بتوانند در زمین باقی بمانند! چراکه گفته می‌شود گونه‌هایی سخت‌جان‌اند.(مزاروش، ۱۳۸۲)

پرده چهارم: زیر سایه امپراتور

برنامه‌های اجراشده علیه کوبا را امریکا با دو هدف عمده را پیگیری می‌کرد: اول حذف و انزوای نزدیکان حکومت کوبا؛ و دیگری معیشت و زندگی روزمره و حتی سلامتی و آموزش مردم کوبا. در این میان مخالفان کاسترو تلاش بسیاری برای از بین رفتن صنعت توریسم در کوبا داشتند. دولت کوبا ناچار برخی از مأموران خود را بین مخالفان کوبایی می‌فرستاد تا بتواند برخی عملیات نظامی آن‌ها را خنثی کند. گفتنی است این افراد هیچ گزارش و مدرکی را از انجام عملیات علیه مخالفان در خاک امریکا یا انجام عملیات امنیتی و جاسوسی علیه امریکا گزارش نکرده‌اند. در سال ۲۰۰۳ دولت امریکا پنج نفر را به اتهام ارتباط با دولت کوبا دستگیر کرد. آن‌ها در سلول‌های انفرادی ۲*۲ که هیچ منفذی به بیرون نداشت و نور شدید در تمام ساعات شبانه‌روز درون سلول‌ها تابانده می‌شد، بدون لباس و فقط لباس زیر، به مدت یک ماه نگهداری شدند. در این یک‌ماه آن‌ها تنها صدایی که می‌شنیدند صدای کسانی بود که از این فضا به تنگ آمده و فریاد می‌زدند. فشارهای بین‌المللی آن‌ها را از سیاه‌چاله‌ها نجات داد هرچند احکام سنگینی نظیر دو بار حبس ابد و پانزده سال زندان در انتظار آن‌ها بود. در حالی که دادستان تأیید می‌کرد که آن‌ها هیچ دسترسی به اسنادی که از نظر امریکا امنیتی محسوب شوند نداشتند، اما به اتهام «توطئه با هدف پرداختن به جاسوسی» متهم شدند. (مینا، ۲۰۰۳)

کاسترو در هنگام انقلاب خیلی رابطه خوبی با حزب کمونیست کوبا نداشت، اما انقلاب آن‌ها را کنار هم نشاند. به دلایل مختلفی کاسترو ناگزیر از نزدیکی به شوروی شد، اما این نزدیکی هیچ‌گاه به معنای وابستگی نبود و کاسترو در موارد بسیاری با شوروی هم‌موضع نبود. ازجمله کاسترو با حمله شوروی به افغانستان بسیار مخالفت کرد و شوروی نیز از حضور کوبا در کنار جریان‌های انقلابی امریکای لاتین و آفریقا احساس نگرانی داشت. نزدیکی کوبا و شوروی ناگزیر بود و در شرایطی رخ داد که اگر کارخانه‌های شیرینی‌سازی فرانسه می‌خواستند در بازار مصرف امریکا سهمی برای خود دست‌وپا کنند، باید ثابت می‌کردند از شکر کوبا استفاده نکرده‌اند. کارخانه‌های خودروسازی نیز درباره نیکل خود باید چنین روندی را طی می‌کردند. (بلوم، ۱۳۸۶) شوروی در چنین شرایطی کوبا را از منگنه خردکننده امریکا بیرون کشید؛ اما با فروپاشی شوروی، کوبا روی پای خود ماند. کوبا تاوان نزدیکی با شوروی یا مارکسیسم را نداد! بلکه تاوان استقلال زیر سایه امپراتور را داد. بهانه‌ها برای رویارویی با کوبا بارها تغییر کرد! ملی‌سازی، ارتباط با جنبش‌های انقلابی، مارکسیسم و …

پرده آخر: مسیر پیش رو

به‌مرور استحکام نظام کوبا توانست مناسبات دنیا را با کوبا تغییر دهد. کوبا درهای خود را به روی برخی از شرکت‌های خارجی گشود. پیش‌تر هم کوبا یکی از مقاصد توریستی جهان بود. مناسبات جهان هم ‌تغییر کرد و سرمایه‌داران امریکایی با مناسبات جدید خود را دور از فرصت کوبا می‌دیدند و سیاستمداران امریکا را پای میز مذاکره نشاندند. میزی که کاسترو سال‌ها بود حاضر به نشستن پای آن بود.

اوباما پس از تصمیم به نزدیکی با کوبا نسبت به سیاست‌های گذشته رویکردی نقادانه داشت: «کوشش برای فروپاشی کوبا نه در خدمت منافع امریکاست و نه به نفع مردم کوبا.  حتی اگر این امر توفیق می‌یافت -که در طول پنجاه سال با شکست روبه­­رو شد -ما می‌دانیم که کشورهایی که مردم آن دچار هرج ‌و مرج نشوند مستعد دگرگونی به شکلی پایدار هستند.» (اوسپینا، ۲۰۰۷)

مرگ فیدل کاسترو و رفتن اوباما ممکن است فضا را قدری در کوبا متفاوت کند، اما باید به پرسشی هم درباره کوبا پاسخ داد که در ابتدای مقاله مطرح شد. چرا کوبای انقلابی، دموکراتیک نبود؟ من معتقدم باید این پرسش را به‌گونه‌ای دیگر هم مطرح کرد که چرا جزیره کوچک کوبا زیر تیغ و تهدید امریکا تبدیل به بهشت نشد!

شاید با بررسی کوتاهی بتوان شاخص‌های ارزشمند این کشور را در حوزه‌هایی چون آموزش و بهداشت یافت. (در این زمینه به‌جز مقالات و گزارش‌های فراوان بین‌المللی، مطالعه مقاله «سیری بر اوضاع کلی و سیاسی کوبا»، نوشته محمد زاغیان، نشریه مطالعات بازرگانی شماره ۹۰ که با رویکردی انتقادی نسبت به کاسترو نوشته شده است، توصیه می‌شود). کوبای پیش از کاسترو بهشت قمار و فحشا بود (اورتگا، ۲۰۰۴)، اما در آن روزگار غربی‌ها خیلی منتقد کوبا نبودند و با وجود فساد و اختلاف طبقاتی و بی‌سوادی فراگیر، آن را به قول ژان ‌پل سارتر، کشور کم‌رشدی می‌دانستند: «در اروپا می‌گویند کوبا کشور کم‌رشدی است. من پرده عفافی را که بر این لغت تازه کشیده‌اند می‌ستایم. کم‌رشد یعنی چیزی که گناهش به گردن کسی نیست. آب و هوا سبب آن است شاید، آیا منابع زمینی باعث آن می‌شود؟ کسی می‌داند؟ بلکه بی‌حالی و سستی ملت عامل کم‌رشدی باشد؟ درهرصورت گناهش گردن طبیعت می‌افتد که زن‌باباگری درآورده و در موهبت‌های خود خست یا ولخرجی نشان داده است. مبادا برای یافتن مسئولان «کم‌رشدی» یک ملت به سراغ آدم‌ها بروند» (سارتر، ۱۳۸۵).

باید اضافه کرد کوبای دیکتاتور آن روزگار که کم‌رشد دانسته می‌شد، بیش از ۷۰ درصد صادرات شکرش و ۷۰ درصد وارداتش از امریکا بود، اما انقلاب این دو آمار را به صفر رساند، همچنان که آمار بی‌سوادی، سوءتغذیه، بی‌خانمانی و گرسنگی را به صفر نزدیک کرد. شاید معادله پیچیده کوبا در فضای تحریم را بزرگ‌ترین اقتصاددانان هم نتوانند حل کنند. کوبا حتماً بهشت نبود، اما جایی برای زیستن بود. کوبای امروز باسواد است و متکی به یک محصول نیست. توریسم در این کشور در حال رشد است و باید ساختاری سالم، چون ساختار فعلی کوبا بتواند از پس گذار کوبا به دوران توسعه بیشتر بربیاید. کمااینکه سرمایه اجتماعی در کوبا کم نیست، مردم به هم و به حکومت خود هنوز اعتماد بالایی دارند و این می‌تواند موتور حرکت به سمت توسعه جدی‌تر باشد. شاید به‌جرئت بتوان گفت نبودن کاسترو چیزی از جهان کاست و جهان بدون کاسترو نازیباتر شد، کمااینکه ساختار ناسالم امریکا با ظهور ترامپ نیز چیزهای بسیاری از جهان کاست و همچنان خواهد کاست.

منابع:

  1. اوسپینا، هرناندو کالوو، بیش از پنجاه سال ضربات ناجوانمردانه، ترجمه منوچهر مرزبانیان، لوموند دیپلماتیک، ژانویه ۲۰۰۹
  2. اوسپینا، هرناندو کالوو، بنیادی آبرومند که وظیفه سازمان مرکزی اطلاعات امریکا را بجا می‌آورد، لوموند دیپلماتیک، ژوئیه ۲۰۰۷
  3. اوسپینا، هرناندو کالوو، سرمایه‌گذاری‌هایی که مرزی نمی‌شناسند، لوموند دیپلماتیک، ژوئیه ۲۰۰۷
  4. بلوم، ویلیام، کشتن امید، ترجمه منوچهر بیگدلی خمسه، انتشارات اطلاعات، ۱۳۸۶
  5. اورتگا، لوئیس، سخنی درباره روسپی‌گری در کوبا، ترجمه اسد عظیم‌زاده، نشریه دانش و مردم، سال پنجم، شماره ۱۰
  6. مینا، جیانی، سندروم جزیره محاصره‌شده، لوموند دیپلماتیک، ژوئن ۲۰۰۳
  7. ژان پل سارتر؛ جنگ شکر در کوبا، ترجمه جهانگیر افکاری، چاپ اول، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۸.
  8. ماری آلیس واترز؛ ما بردگان چه راه طولانی‌ای را پیموده‌ایم (گزارش دیدار ماندلا از کوبا)، ترجمه علی مزرعتی و محمدرضا گیلانی، چاپ اول، انتشارات نسل نواندیش،۱۳۷۸.
  9. استیون مزاروش؛ یا سوسیالیسم یا بربریت، ترجمه مرتضی محیط، نشر اختران، چاپ اول، ۱۳۸۲.
  10. آفتاب روز، ۱۳۸۴، http://aftabnews.ir/fa/news/11520
  11. فارس نیوز، ۱۳۹۰،http://www.farsnews.com/printable.php?nn=13900814000284
  12. بریتین، ویکتوریا، کوبا در آفریقا، ترجمه رضا جاسکی، نیولفت ریویو، سپتامبر و اکتبر ۲۰۰۲

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط