اسماعیل روحانی
در این مقاله آقای اسماعیل روحانی به آسیبها و آفتهای حکومت دینی اشاره کردهاند، اما باید توجه کرد گرچه سرانجام حکومتهای دینی به استبداد و اختناق کشیده شده، اما حکومتهای غیردینی و سکولار هم اغلب در طول تاریخ سرنوشتی جز این نداشتند. کم نیست حکومتهای غیردینی که دیکتاتور یا فاشیست بودهاند؛ بنابراین تنها «دین» عامل استبداد نیست. به قول مرحوم کواکبی هر ارزش مثل هنر، علم و غیره میتواند دستاویزی برای حکومتهای استبدادی قرار گیرد. باید حکومت و سیاست دینی را از حکومت و اسلام سیاسی تفکیک کرد؛ چراکه بشارت دین جامعهای است بدون حذف نیروها، مگر اینکه تعدی و تجاوزی رخ دهد و دفاعی برابر آن لازم آید. بهجز حکومتهایی که نگارنده مقاله برشمرده حکومتهای دینی دیگری نظیر فاطمیون مصر بودهاند که در زمان خود رفتارهای مثبتی داشتهاند یا حکومت عمر بن عبدالعزیز در بنیامیه و مقطعی از حکومت عثمانی که در زمان خودش ارزشمند بوده است. درنتیجه، فرهنگ عمومی و سپهر عمومی اصل حکومت است و اصلاحات آن باید متناسب با آن عرصه انجام شود. در حکومتهای دینی که بلافاصله به قانون اساسی سیال و متناسب با زمان سامان مییابد و توانایی این را داشته باشد که با آرای مردم فرهنگ و بازنگری یا به رفراندوم گذاشته شود، میتواند تضمین مناسبی برای جلوگیری از انحراف باشد.
بحث حکومت دینی و دخالت دین در سیاست و اینکه حدود قوانین و احکام مذهبی تا کجاست و آیا هدف مذهب تشکیل حکومت و زمامداری است یا احکام و دستوراتی است ارشادی و انسانی، عرفانی و اخلاقی در جهت تربیت انسانها و رابطه انسان با مبدأ هستی و استمرار حاکمیت اخلاقی مذهب بحثی است طولانی و دامنهدار که همواره معرکه آرای اندیشمندان و علما و حکمای تاریخ بوده و همچنان خواهد بود. هدف این مقاله شرح و تفسیر اجمالی حکومتهایی است مذهبی و یا دخالتهای دین در عرصه سیاست و نتیجهگیری از اینکه آیا به اهداف متعالی خود رسیدهاند یا در نیمهراه ساقطشده و از هدف اصلی دور افتادهاند، لذا به چند مورد از آنها به شرح زیر میپردازد:
- تاریخ دخالت پیشوایان زرتشتی در ایران در دوره حکومت ساسانی؛
- حکومت بنیامیه و بنیعباس؛
- حکومت کلیسا در قرونوسطی در غرب؛
- حکومت عثمانی و صفویه با حرفه و ریشه و اندیشه مذهبی؛
- دخالت علما و مراجع شیعه در جنگهای ایران و روس؛
- حکومت دینی تحت نام جمهوری اسلامی ایران.
الف: دخالت زرتشتیان در حکومت ساسانی
در ایران باستان، زرتشت بهعنوان رهبر مذهبی و رسول الهی و بنیانگذار مکتب زرتشتی بوده و تعلیمات اخلاقی او در طول تاریخ ایرانزمین از ایرانیان مردمی صادق و بااخلاق، صلحطلب، عدالتپیشه، دانشپژوه و دانا ساخته بود. انحرافات مغان و دخالت آنها در سیاست باعث شد ایمان زرتشتیان بهتدریج متزلزل شود و حمایت مغان از حکومت زرتشتیان را دلسرد کرد و نسبت به امور مذهبی و اعتقاداتشان بیتفاوت کرد. نتیجه آنکه نهتنها دخالت پیشوایان زرتشتی در سیاست به سود پیروان زرتشت نشد، بلکه باعث ضعف آنان شد و نتیجه آن سستی باعث شد در جنگ اعراب و ایران قشون عرب بهراحتی کشور را فتح کند و مذهب زرتشت که دین غالب کشور بود به اقلیت گرایید.
ب: حکومت بنیامیه و بنیعباس
یکی دیگر از حکومتهایی که بهعنوان حکومت دینی شاهد آن بودیم حکومت به ظاهر دینی فاسد و ستمگر بنیامیه است که شرح مفاسد و جنایات و فجایع آنان تاریخ را پر کرده و شرح آن در این مقاله نمیگنجد. بیشک کجرویها و انحرافات این حکومت با حکومتهای غیردینی همزمان خود در دنیای آن روز قابل مقایسه نیست و استبداد و ظلم در حکومتهای معاصر بنیامیه بهمراتب کمتر از حکومت بنیامیه میبوده است و نیز حکومت ظاهراً دینی بنیعباس که دستکمی از بنیامیه نداشت اجرای سیاستهای آنان به نام دین در تاریخ آمده و اوراق تاریخ را به خود اختصاص داده است. طرفه آنکه وقتی مخالفان دولت بنیامیه علیه آن حکومت قیام کردند و در مخالفان و قیام آنها ابومسلم خراسانی سردار رشید ایرانی بود و آنگاهکه شرایط را برای تشکیل حکومت حقه از دیدگاه خود فراهم دید، خدمت حضرت صادق (ع) رسید و اعلام کرد حکومت حق شما خاندان رسول است و تشکیل حکومت اسلامی را به حضرت پیشنهاد کرد. حضرت در جواب اعلام کردند ما شرایط را برای استقرار چنین حکومتی آماده نمیبینیم و جواب منفی دادند که نهایتاً به حکومت بنیعباس منتهی شد. حضرت صادق با تیزبینی و حکمت مطلبی را عنوان فرمودند که جا دارد در مورد آن سیاسیون به بحث بنشینند. امام خواستند روشن سازند که تنها قرار گرفتن فرد صالح و شایسته در رأس حکومت لازم است، اما کافی نیست. باید جامعه آماده پذیرش چنین حکومتی باشد وگرنه به شکست منتهی میشود. با این فرض حکومت آرمانی افلاطون تحت رهبری حکیم هم زیر سؤال میرود. در تاریخ معاصر این مسئله به تجربه ثابت شده. چهبسا کشورهایی که نام اسلامی را یدک میکشند، ولی از اسلام نشانی ندارند. مصلح قرن ما سید جمالالدین اسدآبادی همه فکر و اندیشهاش را در این راه گذاشت تا در کشورهای مسلمان اصلاحات صورت گیرد و عقیده داشت باید کار را از بالا شروع کرد و تا زمامداران نالایق و فاسد در رأس کشور باشند این ملتها روز خوش نخواهند دید. تاریخ گواه است که این تغییرات برای ساختن جامعهای نوین و آزاد و پیشرفته کافی نبود و دردی را دوا نکرد به همین دلیل حضرت صادق در جهت تأسیس حکومت اسلامی که به نظر ما شیعیان حق مسلّم و آسمانی امامان است اقدام نکردند. حضرت فرمودند سیره و روش حقه ما باید در طول تاریخ بهعنوان یک تفکر و ایدئولوژی مظلوم در اقلیت بماند.
ج: حکومت کلیسا در قرونوسطی در غرب
حکومت کلیسا و مسیحیان در تاریخ با آنچنان انحطاط و فسادی روبهرو شد که در تاریخ حکومتهای مذهبی لکه ننگی محسوب میشود. حکومت کلیسا تحت رهبری متعصبانه، جاهلانه و خودسرانه و مستبدانه کلیسا خود داستانی است غمانگیز و بحث پیرامون آن به مثنوی هفتاد من کاغذ نیاز است و نتیجه حکومت کلیسا جنگهای خونین صلیبی شد که ننگینترین لکه در تاریخ بشریت است و حاصل آن به هدر رفتن جان و مال انسانهای بیگناه شد و نیز موجب شکست اندیشههای صلحجویانهای که مسیحیت مدعی آن بودند و خارج شدن همیشه مسیحیت از صحنه سیاست.
د: حکومت عثمانی و صفویه با حرفه و ریشه و اندیشه مذهبی
حکومت و خلافت عثمانی که مدعی خلافت دینی بودند، ابتدا با شعارهای مذهبی آغاز شد و دیری نپایید که به یک دیکتاتوری دینی و استبداد تبدیل شد که ذکر تنها یک فقره از جنایات آنها در رابطه با جنگهای عثمانی و صفویه که ظاهراً هر دو مدعی اسلام بودند صدها هزار نفر از مسلمانان از شیعه و سنی بیگناه به علت تعصبات دینی که هیچیک مورد رضای دین صلحطلب و فرهنگدوست و آزاده اسلام راستین نبود و خودخواهی و قدرتطلبی سران دو حکومت جان خود را از دست دادند. این جنگها که همه بر سر هیچ بود و بهاصطلاح سر لحاف ملا و خواسته طبع افزونطلب سران حکومت از کدام سیره و سنت پیامبر پیروی میکرد جز اینکه به نام اسلام نفوس مسلمانان را به جان هم انداختند، ریختند و کشتند و بردند و خوردند و نتیجه آن بیتفاوتی مسلمانان منطقه و حاکمیت دشمن شد و استعمار انگلیس به میان معرکه آمد و بر سر خوراکی آماده، سرزمینهای منطقه را تکهپاره و مصادره کرد و به این صورت پراکنده فعلی درآورد. آیا این جنایات که توسط بهاصطلاح خلیفه مسلمین سلطان سلیم عثمانی صورت گرفت و اینهمه خسارات مادی و معنوی به جامعه مسلمانان منطقه زد جز لکهدار کردن نام اسلام نتیجه دیگری داشت. این حوادث تنها خوراکی شد برای دشمن در جهت هتک حرمت اسلام. آیا حکومتی که بعد از عثمانی در منطقه شکل گرفت و مرکز آن ترکیه امروزی شد در این حکومت که به نام دولت لائیک و مخالف دین رقم خورد، در طول حکومتش چنین حوادث مشئومی رخ داد؟ آیا در ترکیه امروز جامعه ترکتبار به آرامش و صلح نزدیکترند یا در حکومت عثمانی؟ در تاریخ آمده است از سید بن طاووس که او را بزرگترین مرجع و فقیه جهان تشیع میدانند سؤال شد بین دو حکومت که یکی تفکر و صبغه دینی ندارد، اما مردمی و عادل است و در خدمت مردم و با ظلم میستیزد و دیگری حکومتی به نام دین، اما مستبد و زورگو، جمعه و جماعتش دایر است و از مناره مساجدش اذان و مراسم به گوش میرسد کدامیک حکومت به نفع جامعه است؟ در کمال تعجب سید این مبلغ راستین مذهب که در تاریخ رهبران دینی کمنظیر یا بینظیر است حکومت نوع اول را ترجیح میدهد، ولو اینکه این حکومت بحق نبوده، اما در مقام مقایسه نسبت به نوع دیگر برتری دارد. فتوای این عالم عظیمالشأن بدین سبب است که حکومت بیدین، اما عادل به نفع جامعه مسلمانان است یا دستکم دین را از تجاوز بیدینان مصون میدارد. حکومت دینی نهایتاً در تاریخ به استبداد رسیده آن هم استبداد دینی که سخت خطرناک و خانمانسوز است و ریشه کردن آن بهسختی امکان دارد. این همان مطلبی است که آقامیرزا حسین نائینی مرجع عظیمالشأن در رساله تنبیه الامه خود در طرفداری از مشروطه بیان داشته است.
ه: دخالت علما و مراجع شیعه در جنگهای ایران و روس
در قرون اخیر باز دخالت دین در سیاست موجب جنگهای نابرابر ایران و روس شد. تعصبات دینی که جهت تبلیغ اسلام و حمایت مسلمانان در اقلیت در شهرهای شمالی کشور و همسایگان روس صورت گرفت باعث جنگ شد و علما و مراجع شیعه را بر آن داشت که به طرفداری از دولت و بدون اندیشه در عاقبت کار حکم جهاد بدهند و دیدیم که نتیجه این جنگ چه شد، جز خفت و خواری اسلام و اهانت به علما و مراجع و بالاتر به اسلام و خانهنشین شدن پیشوایان مذهبی. گفتهاند در جلسهای که در تبریز در مورد جنگ مذاکره شد عباسمیرزا ولیعهد جوان خام با غرور از پیروزی جنگ صحبت به میان آورد. قائممقام این رجل سیاستپیشه کهنهکار به مخالفت با جنگ برخاست و بین او و عباسمیرزا مشاجره درگرفت. قائممقام امکانات ایران را از نظر عده و عدهای به صورت سؤال مطرح میکند و جمعیت روس و تعداد قشون و تجهیزات و اقتصاد آنها را میشمرد که با تعداد قشون و قدرت دولت ایران قابل مقایسه نیست؛ اما عباسمیرزا مغرور با قائممقام مخالفت میکند تا جایی که او به قائممقام اعتنا نکرده و سیلی بر صورت او می زند. گفتهاند امام جمعه تبریز قائممقام را متهم به جانبداری از دشمن کرد، ناچار جنگ درگرفت، اما بعد از جنگ و شکست مفتضحانه سپاه ایران و پایمال شدن جان سربازان و ثروت کشور و از دست رفتن بهترین شهرهای آباد ایران عباسمیرزا از قائممقام پوزش خواست و گفت من آن روز با تعصب بیجا و نپخته و نسنجیده قشون ایران را به سوی جنگی نابرابر گسیل داشتم.
و: آخرین و بزرگترین حکومت مذهبی تاریخ دینی؛ جمهوری اسلامی ایران
اینکه چه عواملی باعث پیروزی ایران شد از بحث ما خارج است. بحث ما در این مقاله نتایج دخالت نهاد دین در نهاد سیاست است؛ موفقیتها، شکستها، پیشرفتها و عقبماندگیهای حکومت را آمار نشان میدهد که باید مسئولان با تجربه خود مشکلات را حل کنند و راه را برای گذر از موانع باز نمایند. اینجا قضاوت در مسائل را به عهده خواننده میگذاریم که خود با انصاف به قضاوت بنشیند.
در پایان به بررسی مواردی که در این بحث به میان آمد میپردازیم:
نتیجه اینکه هر حکومتی به تشکیلات منسجم و هماهنگ و مطلع و آگاه نیاز دارد که بهعنوان ابزار حاکمیت شمرده میشود. این امکانات اگر فراهم نباشد، تجربه تاریخی نشان داده که وجود یک رهبر جامع و کامل و حکیم نمیتواند ضامن پیروزی حکومت و تحقق آرمانهای آن باشد، بلکه باید جامعه از نظر فرهنگی دانا و آگاه و آماده پذیرش عدالت باشد تا کاروان ملت به سلامت به سرمنزل مقصود برسد. این بحثی تاریخی را پیش میکشد و اینکه امیرالمؤمنین (ع) هم مشکل خلافت و حکومت را در نداشتن سیاستمداران خبره، صادق و باتجربه میداند و از این نارسایی لب به اعتراض میگشاید. وقتی اباذرها و اصحاب خاص و صادق صدر اسلام تجربه حکومت نداشتند حضرت بهناچار از چهرههایی چون زیاد بن ابیه و امثالهم برای ولایت و زمامداری بهره میبرد که این شرایط مطلوب امیر (ع) نبود. این نشان میدهد شرایط برای حکومت علی (ع) فراهم نبود و به همین دلیل پس از وفات پیامبر علیرغم گله امیرمؤمنان از آنان که حق مسلّم و سفارش پیامبر را ندیده گرفتند، ناچار به خلافت آن رضایت داد و منتظر ماند تا جامعه شرایط حکومت او را دارا شود. آیا اگر حضرت در مقابل مدعیان خلافت محکم میایستاد، کار به کجا میکشید نهتنها آرمانهای علی (ع) جامه عمل نمیپوشید، بلکه اسلام نوپا در معرض سقوط قرار میگرفت و دشمنان قسمخورده اسلام، دین خدا را در معرض انقراض قرار میدادند. حضرت برای بقای دین از خلافت حق مسلّم خود گذشتند و این امت اسلامی بودند که به علت نداشتن شرایط از رهبری حضرت بهره نبردند و زیان دیدند. دلیل صحت این نظریه این است که بعد از بیش از دو دهه و حوادث تلخی که پیش آمد و جامعه به تنگ آمده را به خلافت امیرمؤمنان راضی کرد، باز حضرت از نیرنگها و نفاق خودخواهیهای کسانی که خود را یار و همراه حضرت میدانستند در امان نماند و همانها که حضرت را مجبور به قبول خلافت کردند خود خار راه شدند و مانع شرایط آماده برای تحقق اهداف بلند اسلام آنگونه که علی (ع) به آن پایبند بود. اینکه حضرت صادق دعوت ابومسلم خراسانی را نپذیرفت همین بود. حضرت داستان جد بزرگوارش سیدالشهدا را تجربه نکرده بود؟ اینکه چرا حضرت حسین (ع) علیه بنیامیه قیام کرد دو دلیل دارد: یکی احترام به خواسته و دعوت مردم و اتمام حجت با مسلمانان ولو با دیدن رفتار مردم کوفه با پدرش و اینکه امام حدس میزد این قیام سرکوب شود؛ و دلیل دیگر اینکه اسلام در خطر سقوط و شکست کامل قرار گرفت که حضرت هدفش از این قیام فدا کردن خود در راه بقای اسلام و جلوگیری از این خطر مهم بود، به عبارت دیگر هدف حضرت نجات اسلام بود نه رسیدن به حکومت.
امام صادق در حاشیه ماندن و تبلیغ دین را بهعنوان یک اقلیت در برابر قرار گرفتن در رأس حکومت ترجیح داد و این کار را به نفع دین میدانست. به دیگر عبارت، اگر اسلام و ایدئولوژی پیشرفته آن در حاشیه قرار گیرد نظر جامعه را بیشتر به خود معطوف میدارد و امید آنان را برای رسیدن به اهداف اسلام زنده نگه میدارد، در حالی که اگر مذهب با فراهم نبودن شرایط به حکومت دست یابد و به پیروزی نرسد و پس از مدتی مردم از رسیدن به آن آرمانهای خود ناامید شوند نمیتوان حرکت را تکرار کرد یا دستکم پیروزی مجدد دور از دسترس خواهد بود؛ به عبارت دیگر در حاشیه ماندن با امید به آینده و انتظار پیروزی بهتر از ورود در راهی است که احتمال پیروزی آن کم است دلیل صحت این مطلب اینکه در تمام دوران حکومتها با هر مرام و سیاستی از نام اسلام احساس خطر میکردند و برای پیروان دین احترام قائلاند و نمیتوانند اعتقادات و اندیشههای دین را ولو در مرحله نظر انکار کنند و با آن به ستیز برخیزند. به بیان دیگر حکومتها حرمت دین را ولو به ظاهر نگه میدارند.
اینکه گفته شده حضرت مهدی (ع) وقتی عالم از ظلم و جور پر میشود قیام میکنند و حکومت آرمانی پیامبر را برقرار میسازند باز باید شرایط برای چنین حکومتی فراهم شود. شرایط به این صورت فراهم میگردد که بشریت از همه ایسمها و مکتبها ناامید شوند و دیگر راهی برای رهایی از بیدادگری و بیعدالتی و هرج و مرج نمیبیند. در هنگام ظهور مردم تشنه عدالتاند و در پی گمشدهای که آنان را به دینشان بازگرداند نه اینکه مخالف دین و حق باشند. تنها سران قدرتطلب و مستبد و دیکتاتور در برابر حضرت عرضاندام میکنند و اگر حضرت به سلاح دست میبرد سرکوبی این مستبدان است نه جنگ با مردم. مردم به دنبال حق و عدالت هستند و نجاتبخشی که آنان را از چنگال ستم قرون و اعصار برهاند و به آزادی برساند.
در پایان این مقاله به ذکر روایتی از امام صادق (ع) به نقل از شیخ صدوق از کتاب علل الشرایع میپردازد که رحمت خاص صلاحی در ابتدای خلقت جهان سراسر وجود را غرق نور و سرور کرده و هیچ نارسایی وجود نداشته و ظهور نارساییها و کمبودها در اثر خطاها و گناهان بشر به وجود آمده و خود انسانها عامل بدبختیها و بی عدالتیها باشند. حاصل روایت آنکه در اول امر وحوش، پرندگان و درندگان و هرچه حیوان در زمین بود با یکدیگر مخلوط و محشور بودند و نفرت و بغضی در بین آنها نبود. با یکدیگر همراه بودند و هیچ صنفی به دیگری آزار نمیرساند تا پسر حضرت آدم که برادرش را کشت از همه بیزار شدند و هر حیوانی بدان شکل رفت که الآن است و آن همزیستی و انس بدین اخلاف و وحش مبدل گشت؛ و نیز در روایت آمده که مضمون آن این است: آنچه در زمین درخت بود همه میوه خوردنی داشتند مردم که برای خداوند پسر قائل شدند نصف ثمرات آنها رفت تا آنکه برای خدا شریک آوردند خار درختها نمایان شد و درختان به این صورت بعضی باردار و بعضی بیبر درآمدند. گویی این کره در اول گلی بوده بیخار و سراسر صلح بوده و قرار که خداوند به عظمت و رحمت و جلالت خود خالی از هرگونه نقص و عیب برای ساکنین آن خلق فرموده و به دگرگونی ادوار از روی فسادی که از خلق بروز کرده گلستان به خارستان مبدل گشته و انواع بدیها و عقوبات نوعیه و مشخص در هر کس تجسس فسادی که از خلق بروز کرده طبق آن استحقاق که کسب کردهاند وارد شده و میشود؛ الی یوم القیامه. اینکه جهان در ابتدا آباد بوده و خرابیها بعداً به ظهور پیوسته جای شگفتی نیست؛ زیرا میبینیم که صنعت و ماشین در زندگی بشر تأثیر گذاشته و بشر به دست خود طبیعت زیبا را ویران میسازد.
رحمتهای الهی از آسمان جهان به زمین همچون باران زلالی است که تا به زمین نرسیده پاک است و لطیف اما اگر به شورهزار ببارد به جنس زمین شور مبدل میشود. ضمیر آلوده و ناپاک و شورهزار دلهای گناهکار نعمتها را به نقمت مبدل میسازد و زندگی بشر را به فساد، بیعدالتی جنگ و خونریزی و ستیز و کینه میکشاند.
شاهد صادق این سنت تغییرناپذیر الهی در قرآن مجید آمده است: اگر مردم ایمان آورند و تقوا پیشه سازند برکات خدا به سوی ایشان میآید و اگر دروغ بگویند و راه حق نپویند نتیجه اعمالشان عذاب و سختی است.
هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست/ ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
نتیجه آنکه اگر در جامعهای مردم راه حق پویند و در اصلاح خویش بکوشند برخلاف آنچه بیان شد این بار نعمتهای فراموششده که در اثر فساد و نتیجه عمل انسانها صورت گرفت بار دیگر درنتیجه عمل صالح جامعه به حالت اول خود برمیگردد. اینکه گفتهاند در آخرالزمان زمین آباد، معادن کشف و استعدادها بارور میگردد همین معناست. بهراستی اگر ثروتهای بیکران زمین در جهت آبادانی و اصلاح جامعه به کار گرفته شود و دیگر از فقر و بدبختی و نابهسامانی جز نامی نماند و این چیز شگفتآوری نیست. به امید اینکه پایان راه ما به آن روز برسد؛ آمین.■