در این مقاله راهبردی، فریدمن سرمقالهنویس نیویورکتایمز به نکاتی اشاره میکند که در صورت اجرا دموکراتها بتوانند در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۰ امریکا پیروز شوند. یکی از این نکات این است که ترامپ به کارگران چند ایالت ازجمله پنسیلوانیا، ویسکانسین، شیکاگو و ایندیانا قولهایی داد که جامه عمل نپوشید. فریدمن پیشنهاد میکند دموکراتها با برخورد مناسب با این کارگران، آرای آنها را به دست آورند. کما اینکه در انتخابات فرمانداری این ایالت به دموکراتها رأی دادند.
توماس فریدمن
منبع: نیویورکتایمز
تاریخ: ۲ ژوئیه ۲۰۱۹
برگردان: هادی عبادی
«اگر ما شکست بخوریم، چین، روسیه و ایران نباید سرزنش شوند».
چاک تاد[۱] در انتهای مناظره نامزدهای ریاستجمهوری از حزب دموکرات، از کاندیداها سؤالی پرسید که آن را «سؤالی ساده» نامید. او از آنها خواست در یک کلام بگویند «چه کسی یا چه چیزی بزرگترین تهدید ژئوپلیتیک برای امریکاست». من از خودم پرسیدم اگر جای آنها بودم، چه جوابی میدادم. زمان زیادی طول نکشید که به پاسخ این پرسش رسیدم. جواب این پرسش، خودِ ما هستیم. ما به بزرگترین تهدید نسبت به خودمان تبدیل شدهایم.
چین، روسیه، ایران و حتی «کوتوله موشکیِ» کره شمالی نمیتوانند ما را به سرنگون کنند، فقط خود ما میتوانیم چنین کاری را انجام دهیم. فقط ما میتوانیم مطمئن باشیم رؤیای امریکایی-قولی که دادهایم تا هر نسلی آن را بهتر از نسل قبل انجام دهد- به سرانجام نخواهد رسید، اگر از سازگاری با تغییرات سریع در حوزه تکنولوژی، بازار، آب و هوا، محیط کار و آموزش ناتوان باشیم. اگر رویکرد خود را نسبت به سیاست بهعنوان سرگرمی متوقف نکنیم، اگر از شرِ رئیسجمهوری خلاص نشویم که هر روز صداقت و اعتماد را زیر سؤال میبرد، اگر مانع اقدامات چپگرایانی نشویم که حزب دموکرات را با ایدههایی به پرتگاه سیاسی میبرند تا تمایزی میان افرادی قائل نشوند که بهطور قانونی یا غیرقانونی وارد امریکا میشوند و اگر نتوانیم «اکثریتِ جدید امریکاییها» را مطابق آنچه دیوید راسکوف[۲] در دیلی بیست شرح داده تقویت کنیم، سقوط ما تقریباً قطعی خواهد بود.
این اکثریتی که راسکوف از آنها نام برده، نهتنها میتوانند موجب پیروزی در انتخابات آینده شوند، بلکه میتوانند از روز بعد از انتخابات اوضاع را مدیریت کنند؛ چراکه مسائل مهمی که پیشرو داریم، تنها با همکاری و سازگاری سریع قابلحل هستند. بسیار سادهاندیشانه است اگر تصور کنیم با نادیده گرفتن چالشهایی که داریم و حفظ وضعیتی که در آن، یک حزب حکمرانی کند و دیگری برای آن مانعتراشی کند، میتوانیم بر چالشها در درازمدت غلبه کنیم.
درواقع این وضعیت من را به یاد نکتهای در کتاب «ما اینچنین بودیم: چگونه امریکا از جهانی که آن را ابداع کرد، عقب افتاد و چگونه میتوانیم جبران کنیم»، انداخت که مارک مایکلِبی[۳] سرهنگ بازنشسته نیروی دریایی به همراه مایکل مایک مَندِلبوم[۴] در سال ۲۰۱۱ نوشتند:
«در هیچ دورهای در تاریخ امریکا با چالشهایی مواجه نبودهایم که اینچنین پیچیده و درازمدت باشند، اما برجستهترین ویژگی سیاستهای اخیر ما، ناتوانی در واکنشی منسجم و مؤثر در برابر مسائل، قبل از آنکه به بحران تبدیل شوند است. … اگر حتی نمیتوانیم گفتوگویی مبتنی بر بلوغ داشته باشیم، چگونه میتوانیم قول و وظیفه خود را در قبال مقدمه قانون اساسی-تضمین آزادی برای خود و آیندگان-به انجام رسانیم؟»
در ادامه به برخی از چالشهای پیشرو اشاره میکنم:
چالش اول این است که اگر ترامپ دورهای دیگر در کاخ سفید باشد، احتمالاً هر نوع فرصتی برای ممانعت از افزایش متوسط دمای جهانی از ۵/۱ درجه سانتیگراد به ۲ درجه را از دست میدهیم. بر اساس اظهارات دانشمندان، فقط در این صورت است که میتوان مانع تغییرات آب و هواییِ غیرقابل مدیریت شد.
چالش دوم این است بر اساس اظهارات رِی دالیو[۵] مؤسس بنیاد بریج واتر، «از دهه ۸۰ میلادی، ۶۰ درصد کارگران (با توجه به تورم) یا افزایش درآمدی نداشتهاند یا این افزایش درآمد بسیار اندک بوده است. همزمان، درآمد ۱۰ درصد افراد جامعه ۲ برابر شده و در مورد ۱ درصد بالایی، افزایش ۳ برابری درآمد مشاهده میشود. درصد کودکانی که در بزرگسالی بیش از والدین خود درآمد دارند، از ۹۰ درصد در سال ۱۹۷۰ به ۵۰ درصد رسیده است. این موضوع برای کل جمعیت صحت دارد. اگر آن ۶۰ درصد با افزایش درآمد اندک را در نظر بگیریم، این چشمانداز بهمراتب بدتر است. خشم و اعتراض نسبت به این موضوع بود که باعث ورود ترامپ به کاخ سفید شد و اگر واکنش مناسبی نسبت به این امر ابراز نشود، حتی ممکن است گزینه بدتری نسبت به ترامپ وارد کاخ سفید شود.»
چالش سوم این است که چهار سال آینده روابط میان دو غول اقتصادی جهان -ایالات متحده و چین- را بازتعریف خواهد کرد. یا امریکا چین را قانع خواهد کرد تا رویههای تجاری فعلی خود را رها کند که این کشور را از کشوری فقیر به کشوری با درآمد متوسط و از مصرفکننده تکنولوژی به تولیدکننده آن تبدیل کرده است، یا اینکه جهان با دیوار برلین دیجیتالی جدیدی به دو نیم خواهد شد. در این وضعیت، اینترنتی با کنترل چین و حوزهای با تکنولوژی امریکایی وجود خواهد داشت که هر کشوری میتواند به یکی از این دو بپیوندد. جهانیسازی که صلح و شکوفایی در هفتاد سال گذشته فراهم آورده، گسسته خواهد شد.
چالش چهارم این است تکنولوژی در حال عمیقتر کردن حضور شبکههای اجتماعی و ابزار سایبری در زندگی، حوزه خصوصی و سیاست ماست و بهعلت ابزاری برای ایجاد اخبار دروغین، افراد زیادی میتوانند صداقت و اعتماد را خدشهدار کنند، اما شکاف میان سرعتی که این تکنولوژیها عمیقتر میشوند و توانایی سیاست آنالوگِ ما برای توسعه قوانین و هنجارها جهت اداره آنها مرتباً افزایش مییابد. برای حفاظت از دموکراسی، این شکاف باید از بین برود.
چالش پنجم این است که محیط کارِ امروز با واقعیتی جدید متمایز میشود. هیتر مکگوان[۶] کارشناسی در زمینه آینده کار میگوید: «زمانی که موتور بخار در قرن هجدهم توسعه یافت، این ابداع برای یکصد سال بر صنعت و تجارت حکمفرما بود؛ بنابراین نیازی نبود افراد در طول دوره کاری خود آموزشهای جدید ببینند، اما امروزه و در عصر دادهای دیجیتال، چندین تغییر در ماهیت کارِ یک نسل پدید میآید و لازم است افراد بهطور مداوم تحت آموزش قرار گیرند. به همین دلیل است که دولت باید تمام ابزار و امکانات لازم برای آموزش در تمام عمر را برای امریکاییها فراهم کند…»
خوشبختانه انتخابات میاندورهای به ما نشان داد پتانسیلِ اکثریت جدید امریکایی وجود دارد که میتوان آنها را برای مواجهه با این چالشها هماهنگ کرد. رأیدهندگان مستقل، زنان حومه شهر و جمهوریخواهان میانهرو بودند که این بار به دموکراتها رأی دادند چراکه نسبت به دروغگوییهای ترامپ و ناسیونالیسمِ نژادپرستانه او معترض بودند. رأی آنها بود که موجب شد دموکراتها مجلس نمایندگان را ببرند. چنین همکاری میتواند ترامپ را نیز از کاخ سفید بیرون بیندازد. اگر دموکراتها بتوانند نمایندهای را پیدا کنند که در مورد این چالشهای قریبالوقوع صحبت کند، اما درباره مهاجرت یا اموری که توانایی انجام آنها را ندارد، غیرمسئولانه صحبت نکند، اگر بتواند روشهای جدید برای کار با کارآفرینهای حوزه تجارت و انرژی بیابد و درنهایت اگر بتواند با احترام لازم با رأیدهندگان کارگر و سفیدپوست رفتار کند که ترامپ را رها کردهاند، بهنظر میرسد میتواند اکثریت جدید امریکاییها را به دور خود گرد آورد.
[۱] Chuck Todd
[۲] David Rothkopf
[۳] Mark Mykleby
[۴] Michael Mandelbaum
[۵] Ray Dalio
[۶] Heather McGowan