بدون دیدگاه

به بهانه خودکفایی منابع خود را هدر ندهیم

 

گفت‌وگو با مجید خالداری

 

با وجود اینکه بخش زیادی از جامعه روستایی ما در بخش دامپروری اشتغال دارند، اما در رسانه‌ها کمتر درباره مشکلات آن سخن گفته می‌شود. چالش‌هایی همچون وابسته بودن این صنعت به نهاده‌هایی همچون خوراک و هزینه تمام‌شده زیاد ازجمله مسائلی است که این صنعت را با مشکل روبه‌رو کرده است. در شرایط موجود با افزایش قیمت ارز هزینه‌های بیشتری بر تولیدکنندگان تحمیل می‌شود و این موضوع ادامه مسیر فعلی را سخت‌تر کرده است. از طرفی سوءتفاهم درباره مسئله خودکفایی ما را به سمت سیاست‌هایی برده که به تخریب بیش از پیش محیط زیست اقلیم ایران منجر شده است. خالداری معتقد است مسئله مهم در تأمین نیاز غذایی هر کشور، تولید محصولات متناسب با شرایط اقلیمی و روی آوردن به محصولاتی است که در آن مزیت نسبی داریم. مسئله مهم‌تر تعامل با دنیا برای واردات و صادرات است. این هشداری است که بارها کارشناسان مختلف داده‌اند اما بی‌توجهی به آن در سال‌های اخیر تبعاتی جبران‌ناپذیر برای محیط زیست، کشاورزی و برخی صنایع ازجمله نساجی داشته است. چند سال پیش زمین‌هایی را که مزیت نسبی آن تولید پنبه بود به کشت گندم اختصاص دادیم، جشن خودکفایی گرفتیم و یکی دو سال بعد دوباره بزرگ‌ترین واردکننده گندم دنیا بودیم. ماحصل این سیاست‌ها نابودی صنعت نساجی بود.

برای بررسی چالش‌های پیش‌روی صنعت دامپروری با مجید خالداری، عضو هیئت‌علمی دانشگاه، به گفت‌وگو پرداختیم.

 

صنعت دامپروری در ایران یک صنعت وابسته است و بسیاری از نهاده‌های دامی از قبیل خوراک و دارو وارداتی است. این موضوع باعث شده بهای تمام‌شده محصولات در کشور از قیمت نمونه وارداتی بیشتر باشد. با وجود این، به‌دلیل اشتغال‌زایی و مسائل مربوط به امنیت غذایی همچنان از تولید حمایت می‌شود. آیا راهی وجود دارد که بتوان با روش‌های بهینه پرورش دام و طیور از این وابستگی‌ها کاست؟

 

در چند بخش مجزا به این پرسش پاسخ می‌دهم. ابتدا باید بگویم صنعت دامپروری ما در گذر زمان وابسته شده است، نه اینکه از ابتدا صنعت وابسته‌ای بوده باشد. مستحضرید که کشور ما تا یکصد سال پیش یک کشور صد درصد متکی به کشاورزی بوده است، هرچند این اتکا همچنان هم به‌ قوت خود باقی است. دامپروری اصیل (و نه وابسته) ما هم نشئت‌گرفته از پرورش عشایری است و این از ریشه‌یابی‌های تاریخی آشکار است. بسیاری از کشورهای پیشرو در صنعت دامپروری، دام‌های ابتدایی را از کشورهای توسعه‌نیافته وارد و اصلاح نژاد کرده‌اند. به‌عنوان مثال، گوسفند پوستی قره‌گل از ایران به کشورهای پیشرفته رفته است تا چند سال پیش پوست این گوسفند به نام Persian Pelt (پوست ایرانی) در بازارهای جهانی خریدوفروش می‌شد. بز کرکی آنقوره از مناطق مرزی ایران و ترکیه، بز گوشتی بوئر از آفریقای جنوبی، گاو گوشتی برانگوس از هند و بسیاری موارد دیگر به کشورهای صنعتی رفتند. در حال حاضر هریک از دام‌های مذکور برند معروفی در صنعت دامپروری دنیا هستند، لذا بهتر است پرسیده شود چرا این صنعت اصیل و ریشه‌دار به‌تدریج وابسته شده است.

درباره هزینه‌های تولید، واقعیت این است که بهای تمام‌شده محصول در ایران زیاد است. دلیل این امر این است که صنعت طیور و گاو شیری کشور برای تغذیه خود به ترتیب به میزان ۱۰۰ درصد و ۶۰ درصد به خوراک‌های وارداتی نظیر کنجاله سویا، ذرت و جو وابسته‌اند و نوسانات نرخ ارز به‌شدت هزینه تولید را تحت تأثیر قرار می‌دهد. با این‌ حال هزینه‌های تولید در ایران، علاوه بر نهاده‌های تغذیه‌ای، وابسته به فاکتورهای دیگری نظیر پتانسیل ژنتیکی برای تولید، نیروی کار (کارگر و کارشناس زبده و مجرب)، استفاده از ماشین‌آلات روز، مدیریت، قدرت مالی تولیدکننده و نقش سازمان دامپزشکی است. به‌عنوان مثال، یک دامدار یا مرغدار بزرگ که قدرت مالی دارد و مصرف زیادی هم دارد، ذرت را از اسکله ۱۰۰۰ تومان خریداری می‌کند ولی تولیدکننده خرده‌پا این ذرت را ۱۳۰۰ تومان دریافت می‌کند. مورد دیگری که در کشور ما تولیدکننده‌ها، به‌ویژه خرده‌پاها از آن غافل‌اند، استفاده از نیروی انسانی ماهر در واحدهای تولیدی است. فقط یک کارشناس مجرب و توانا می‌تواند یک واحد را از بحران نجات دهد. متأسفانه این وظیفه‌ای است که برعهده بخش ترویج و آموزش وزارت جهاد کشاورزی است، ولی تاکنون از انجام آن عاجز مانده است؛ یعنی ما هنوز نپذیرفته‌ایم که دامپروری یک علم است و باید از عالِم آن کمک گرفت. به‌جز سطوح صنعتی دامپروری، سایر بخش‌ها، با کارشناس بیگانه هستند. واقعیت تلخ دیگر ناتوانی دانشگاه‌ها در پرورش نیروی کارشناسی توانا و عملی است که خارج از این بحث است؛ بنابراین برای اقتصادی کردن تولید باید بر بهره‌وری از مجموع این عوامل تأکید شود، ولی به‌دلیل اینکه حدود ۶۰ درصد از هزینه‌های تولید مربوط به تغذیه است، وزن بیشتری به خوراک و امور مربوط به آن مانند نرخ ارز داده شود.

شما تأکید می‌کنید به‌دلیل اشتغال و امنیت از تولید حمایت می‌شود، اتفاقاً اصلی‌ترین چالش کشاورزی و به‌ویژه دامپروری در ایران، حمایت نکردن دولت از تولیدکننده است. هیچ اجماعی بر سر این موضوع وجود ندارد. اگر از تولید حمایت می‌شد، امروزه روستاهای ما خالی از سکنه نبود. حدود ۳۰ درصد روستاهای ما به طور صد درصد خالی از سکنه شده‌اند. بقیه هم تا حدود ۷۰ درصد به شهر مهاجرت کرده‌اند. این مهاجرت که برای دستیابی به رفاه بیشتر نیست، بلکه ناشی از فقر و بی‌درآمدی است. از طرف دیگر، حدود ۷۰ درصد از واحدهای نیمه‌صنعتی ما غیرفعال‌اند. حمایت از تولید، یعنی اختصاص یارانه به نهاده‌های تولید، پرداخت تسهیلات بدون بهره یا با بهره کم، مشاوره و آموزش رایگان برای افزایش بهره‌وری و از همه مهم‌تر خرید تضمینی محصولات. تاکنون، دولت‌ها اهتمام کمتری به این مباحث داشته‌اند یا هیچ توجهی نداشته‌اند؛ البته می‌توان به اقدامات مثبتی نظیر تعرفه‌های سنگین برای واردات فرآورده‌های لبنی مانند شیر خشک و کره، ممنوع بودن واردات پنیر و از همه مهم‌تر معاف بودن دامداران از مالیات اشاره کرد، ولی چنین اقداماتی بر اساس ضرورت زمان انجام شده‌اند و معلوم نیست که تداوم داشته باشند. نیاز است به‌دنبال اقدامات مثبت زیرساختی باشیم. به‌عنوان مثال، در بخش بهداشت تنها کمک دولت به دامداران ارائه برخی واکسن‌های رایگان نظیر تب برفکی است که در بسیاری از موارد به‌موقع نیست و نوشداروی بعد از مرگ سهراب است و در سایر موارد ۱۰ درصد آن طبق یک فرآیند توزیع می‌شود و ۹۰ درصد آن وارد بازار سیاه می‌شود. گاه شما می‌بینید همین واکسن رایگان با هزینه ۷۰۰ هزار تومان به دست دامدار می‌رسد، یعنی فساد گسترده در شبکه دامپزشکی؛ به عبارت دیگر زیان‌هایی که در برخی سال‌ها تولیدکننده از ضعف شبکه دامپزشکی متحمل می‌شود همپای نوسانات نرخ ارز است. این وضعیت نشان می‌دهد دولت نه برنامه‌ای برای تولید داخل و نه برای حمایت از آن دارد، بلکه به‌نظر می‌رسد دست‌های پنهانی در کار است تا با تعطیلی واحدهای تولیدی، توجیهی برای واردات و رانت‌خواری داشته باشند. به‌یاد دارم زمانی احمدی‌نژاد در پاسخ به پرسشی مبنی بر نخریدن شکرهای تولید داخل این توجیه را داشت که شکرهای تولید خارج ۱۰ تومان ارزان‌ترند! شما خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل؛ به‌عبارت دیگر دولت حاضر نبود در قبال چرخیدن صنعت تولید شکر، کشاورزی حاصل از کشت نیشکر و چغندرقند و فرآورده‌های فرعی حاصل از این صنعت برای دامداران را (نظیر تفاله، باگاس، ملاس) با آن همه اشتغال مستقیم و غیرمستقیم با یک هزینه ۱۰ تومانی حمایت کند. امنیت غذایی می‌طلبد دولت در این زمینه هزینه کند. واقعیت این است تاکنون هزینه تولید در بخش دام و طیور را تولیدکننده پرداخت کرده است و هزینه در این بخش جزو اولویت‌های دولت نبوده است؛ بنابراین مشکل ما در قطع وابستگی نیست، بلکه مشکل فقدان برنامه‌ای است که تولیدکننده در سایه آن احساس امنیت کند.

 

با توجه به کاهش فزاینده منابع آبی در سال‌های اخیر و آب‌بر بودن صنعت دامپروری آیا امکان تولید تا مرز خودکفایی در کشور وجود دارد؟

 

متأسفانه علاوه بر بحران آب، در سایر منابع نظیر خاک و هوا نیز محدودیت داریم. با این ‌حال در دنیای امروز خودکفایی و استقلال هم اصطلاحی دوپهلو، گنگ و نامفهوم است. در حال حاضر، این اجماع جهانی وجود دارد که تولید باید نسبت به منطقه جغرافیایی تخصصی شود، یعنی چنانچه محصولی در نقطه‌ای دیگر از جهان ارزان‌تر تولید می‌شود، لزومی ندارد به‌بهانه خودکفایی و استقلال منابع خود را هدر دهید تا آن محصول را تولید کنید. هزینه تولید گوشت گاو در برزیل به‌دلیل منابع علوفه‌ای فراوان بسیار پایین است. تولید قهوه مختص تانزانیا و اتیوپی است. شما نمی‌توانید ادعا کنید من در ایران می‌خواهم در تولید قهوه خودکفا باشم؛ البته این‌ها یک مصداق است. در کشاورزی ایران هنوز بعد از سه دهه، موضوع کشت و تولید تخصصی محصولات حل ‌نشده است. شعار بحران آب ما گوش فلک را کر کرده، ولی در تمام نقاط کشور هندوانه و برنج کشت می‌شود، یعنی وزارت کشاورزی ما هنوز نتوانسته است برنامه‌ای ارائه دهد که دو استان شمالی را به کشت برنج اختصاص دهد، بلکه گاهی کشت برنج در مناطق کویری را با آب ‌و تاب گزارش و تبلیغ می‌کند. عقل سلیم حکم می‌کند شما برنج و هندوانه را با هزینه کمتری وارد کنید و آب و خاک موجود را به تولید علوفه برای دامپروری اختصاص دهید و در عوض محصولات لبنی را به کشورهای عربی صادر کنید. باید پذیرفت هیچ کشوری استعداد خودکفایی در هر نوع محصولی را ندارد و تولید اقتصادی یک محصول حکم می‌کند که شما در جهت منافع ملی حرکت کنید.

 

در سال‌های اخیر تا چه اندازه در زمینه اصلاح نژاد دام موفق بوده‌ایم و چقدر از وابستگی به خارج در زمینه علم ژنتیک کاسته شده است؟

به طور یقین بخش زیادی (حدود ۵۰ درصد) از راندمان افزایش تولید طی سه دهه اخیر ناشی از اصلاح نژاد و علم ژنتیک بوده است، ولی متأسفانه این پیشرفت ژنتیکی ناشی از تولید داخل نیست، بلکه تمام و کمال آن وارداتی است. در حال حاضر تمام گاوداری‌های صنعتی ما از اسپرم‌های وارداتی برای تولید گوساله استفاده می‌کنند. مرغداری‌های ما متکی به واردات مرغ‌های اجداد هستند. تقریباً کلیه مراکز تکثیر آبزیان در داخل تعطیل و تخم چشم زده از خارج وارد می‌شود. تنها حوزه بکر ما در بخش دامپروری، گوسفند و بز بود که این حوزه هم در حال حاضر دستخوش تغییراتی در این زمینه است. لذا علی‌رغم آنکه متخصصان ژنتیک حیوانی برجسته‌ای در سطح ملی و بین‌المللی داریم، ولی در زمینه عملی فاقد یک محصول هستیم و تقریباً می‌شود گفت وابستگی ما روزبه‌روز بیشتر و بیشتر می‌شود. اصلاح نژاد برای ظهور خود به ترتیب اولویت به هزینه، متخصص و زمان نیاز دارد. پس از انقلاب هزینه‌های هنگفتی در این زمینه صرف شده است. چهار دهه ‌زمان کافی برای انجام یک کار اصیل و دستیابی به گله‌های هسته بوده است، ولی فقدان برنامه کاری مشخص و سیاست‌های ناپایدار دولت‌ها سبب شده است فاقد هر نوع دام، طیور، آبزیان و زنبورعسل با ظرفیت ژنتیکی مناسب باشیم.

 

برخی معتقدند با توجه به مشخصات اقلیمی ایران باید به سمت اصلاح نژادهای بومی رفت، درحالی‌که در برخی موارد فاصله چشمگیری میان میزان تولید نژادهای بومی و خارجی وجود دارد. نظر شما درباره این امر چیست؟

 

هر دو پرسش شما درست است، هم شرایط اقلیمی ما متفاوت است و هم تفاوت تولید بین دام‌های بومی و اصلاح‌شده خارجی زیاد است. در ایران انواع گونه دام، طیور، آبزیان و حتی زنبورعسل وجود دارد. با توجه به گونه، جامعه پرورش‌دهنده، نوع سیستم و شرایط ممکن است پاسخ متفاوتی برای این پرسش وجود داشته باشد. به‌عنوان مثال، برای گاو شیری و طیور که چاره‌ای جز شرایط کنترل‌شده برای آن‌ها نداریم، واردات ژنوتیپ‌های خارجی توجیه‌پذیر است، ولی در کنار آن باید ژن بومی را به‌عنوان برندهای نهفته حفظ کنیم. مشابه همان کاری که کشورهای پیشرفته انجام می‌دهند. من در سال ۸۸ برای یک فرصت مطالعاتی به دانمارک رفتم. یکشنبه‌ها از طرف دانشگاه برنامه طبیعت‌گردی بود. تصور نمی‌کردم دانمارک گاو بومی دارد و در حفظ آن می‌کوشد. مراتع آنجا پر بود از گاوهای بومی، یعنی حتی کشور پیشتازی مانند دانمارک که تا چند سال پیش، لبنیات ما را از طریق پرورش صنعتی تأمین می‌کرد، اولویتی برای نظام سنتی دامداری دارد و همه سرمایه‌گذاری خود را به واحدهای مدرن صنعتی اختصاص نمی‌دهد. در حال حاضر، کل جامعه عشایری ما (حدود ۵/۱ میلیون نفر) و یک‌سوم از جامعه روستایی (حدود ۵/۵ میلیون نفر) با ۹۰ میلیون هکتار مراتع، از طریق دامپروری سنتی امرار معاش می‌کنند. به‌جز دام‌های بومی، هیچ نوع دامی نمی‌تواند در این شرایط تولید محصول کند و از این منظر باید به دام‌های بومی به‌عنوان یک محصول استراتژیک ملی نگاه کرد. اگر دام بومی نباشد، ۶ میلیون اشتغال مذکور تعطیل می‌شود و ۹۰ میلیون هکتار مرتع موردنظر بلااستفاده می‌ماند. نتیجه نهایی چنین اقدامی مهاجرت باقیمانده روستاییان و عشایر به حاشیه کلان‌شهرها و رشد بزهکاری خواهد بود، آن ‌هم بخشی از جامعه که بدون تحمیل هیچ هزینه‌ای برای مصرف شهرنشینان مواد پروتئینی باکیفیت تولید می‌کند. از طرفی وقتی شعار اقتصاد مقاومتی داده می‌شود، باید تکیه بر نژادهای بومی باشد و اصل و فرع با هم عوض نشود. متأسفانه در حال حاضر، نهادهای موازی با حاکمیت نظیر هلدینگ اقتصادی کوثر یا شرکت سپیدان -وابسته به بنیاد شهید- اقدام به واردات دام‌های خارجی به کشور می‌کنند. شعار هم می‌دهند که هدف ما اقتصادی و انحصاری نیست، بلکه خدمت و اشتغال است. درحالی‌که این نهادها نه از وضعیت منابع ملی و اقلیمی کشور باخبر هستند و نه از روان‌شناسی و جامعه‌شناسی پرورش‌دهندگان ما اطلاع کاملی دارند. اگرچه برای برخی از گونه‌ها و برخی از سیستم‌های تولیدی استفاده از نژادهای خارجی منطقی است، ولی وارداتی که فاقد پشتوانه منطقی و کارشناسی باشند از دو جهت اثرات سوء دارد. اگر این واردات گسترده باشد، سبب خروج دام‌های بومی کشور از رده تولیدی می‌شود و پس از دوره‌ای چندساله، نژادهایی که پس از صدها و بلکه هزاران سال با اقلیم و سایر شرایط محیطی کشور سازگار شده‌اند برای همیشه نابود می‌شوند. از طرف دیگر دام‌های خارجی نظیر گوسفند و بز که پرورش آن‌ها تا حدودی به مرتع وابسته است به‌آسانی با اقلیم ما سازگار نخواهند شد و ممکن است در آینده، نتیجه مطلوب همچون اطلاعات اعلام‌شده از سوی شرکت‌های فروشنده را تأمین نکنند.

موضوع واردات فرآورده‌های دامی در سال‌های اخیر مسئله‌ای چالش‌برانگیز بوده است. برای نمونه واردات شیر خشک باعث فشار بر تولیدکنندگان شیر شده است. چه راهی برای ساماندهی واردات این محصولات وجود دارد؟

 

متأسفانه پس از انقلاب ما تمام تخم‌مرغ‌های خود را در سبد توسعه گاوداری‌های شیری گذاشتیم و از بخش‌های دیگر غافل شدیم. نتیجه این شده است که امروز ۱۵۰۰-۱۰۰۰ تن شیر سرگردان داریم. قیمت شیر سه سال است که بین ۱۳۵۰-۱۲۰۰ تومان ثابت مانده درحالی‌که قیمت گوشت گوسفند سه برابر شده است؛ البته این نکته را هم باید گفت در حال حاضر مصرف سرانه لبنیات ما حداکثر ۷۵ کیلوگرم است که نسبت به میانگین جهانی (۱۱۰ کیلوگرم) و کشورهای پیشرفته (بیش از ۳۰۰ کیلوگرم) بسیار پایین است که البته به وضعیت اقتصادی خانوارهای ما و نقش وزارت بهداشت از نظر تبلیغ و تأکید مرتبط است. با این ‌حال، برای همین مقدار مازاد تولید هم دچار مشکل هستیم. ما سالانه ۳۰۰ میلیون دلار واردات کره از نیوزیلند داریم، چون چربی شیر تولیدی ما پایین است. واردات شیر خشک باکیفیت برای استاندارسازی محصولات تولیدی در کارخانه‌ها از نظر کیفیت و شکل فیزیکی ضروری است، ولی مشکلی که وجود دارد این است که شما ممکن است به این بهانه واردات زیادی داشته باشید یا به واردات پالم اقدام کنید و درنتیجه، هم تولید داخل را با مشکل مواجه کنید و هم سلامت مصرف‌کننده را به‌خطر بیندازید، اما اصل مشکل در سیاست خارجی ماست که تعامل لازم را با کشورهای همسایه ندارد. کشورهای حاشیه خلیج فارس بهترین بازار برای محصولات لبنی هستند، ولی ما از این ظرفیت استفاده نمی‌کنیم. جالب است که این بازارها را عربستان سعودی اشغال کرده است؛ یعنی عربستان جزو بزرگ‌ترین واردکنندگان و صادرکنندگان فرآورده‌های لبنی در دنیاست. عربستان تولید شیر ندارد، ولی با احداث دو کارخانه لبنی الصافی و المراعی و خرید شیرخشک و کره از کشورهای نیوزیلند، اتحادیه اروپا و ایالات‌متحده امریکا، آن‌ها را فرآوری و به کشورهای حاشیه خلیج فارس صادر می‌کند. ما هم نشسته‌ایم و داریم نگاه می‌کنیم؛ به‌عبارت دیگر واردات مشکل کوچکی است که می‌تواند ساماندهی شود. هنر در تعامل و بازاریابی برای صادرات محصول تولیدی است که در شرایط فعلی حلقه گمشده ما ایرانی‌هاست.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط