بدون دیدگاه

بیا تا جهان را به بد نَسپَریم!

گزیده‌ای از آموزه‌های انسانی و اخلاقی حکیم طوس  

احمد کتابی

بخش نخست فردوسی را «بزرگ‌ترین حماسه‌سرای ایران‌زمین» خوانده‌اند. این عنوان بحق، شایسته حکیم طوس است: سراسر شاهنامه آکنده از شرح و توصیف دلاوری‌ها، پایمردی‌ها و جان‌فشانی‌های مردم ایران به‌طور اعم و گُردان و پهلوانان آن به‌طور اخص است؛‌ اما شگفتا! که این «کتاب رزم و حماسه»،‌ در عین حال کتاب «دینداری و نیکوکاری»، «کتاب جوانمردی و مهرورزی» و در یک کلام «کتاب اخلاق و انسانیت» نیز هست.‌

طی مقالاتی که از این شماره چشم‌انداز ایران آغاز می‌شود، می‌کوشیم منتخبی از مواعظ اخلاقی و نصایحِ انسانی برجسته فردوسی را ذیل عنوان «شایست‌ها و ناشایست‌های اخلاقی در شاهنامه» تقدیم محضر خوانندگان ارجمند کنیم، به‌خصوص که جامعه ما در این روزگار وانفسا، پیش و بیش از هر چیز ‌به احیای اخلاق و ارزش‌های مردمی که در سال‌های اخیر به‌شدت رو به انحطاط گذارده، نیازمند است.

 

   الف- شایست‌های اخلاقی

شاهنامه حکیم طوس از آغاز تا فرجام،‌ سرشار از دعوت و سفارش به نیک‌اندیشی و نیکوکاری است. سخن را از سرچشمه همه نیکی‌ها، یزدان‌پرستی شروع می‌کنیم:

 

۱- در ستایش یزدان و یزدان‌پرستی

سراسر شاهنامه،‌حتی در بخش‌های کاملاً رزمی و حماسی،‌ آکنده از ابیات حاکی از خداشناسی و یکتاپرستی است. در سطور آینده، ذیل عنوان‌هایی کوتاه،‌ از شواهد برجسته این مقوله یاد می‌شود:

– آفرینش، گواه آشکار وجود آفریننده است:

از او گشت پیدا مکان و زمان پی۱ مور بر هستیِ او نشان

ز گردنده خورشید تا تیره خاک دگر باد و آتش، همان آب پاک

به هستی یزدان گواهی دهند روان تو را آشنایی دهند

(شاهنامه بر مبنای چاپ مسکو، نشر هرمس، داستان کاموس کشانی، ص ۴۸۷)

– همه اوست و همه چیز بسته بدو و در ید اختیار اوست.

جهان را بلندی و پستی تویی ندانم چه‌ای هرچه هستی تویی

برآرنده ماه و کیوان و هور۲ نگارنده۳ فر و دیهیم۴ و زور

سپهر و زمان و زمین آن اوست روان و خرد زیرِ فرمان اوست

(شاهنامه چاپ بروخیم،‌ جلد ۴: ۱۰۰۳-۱۰۱۱)

– رستگاری آدمی در یکتاپرستی است.

از اویست نیک و بد و هست و نیست
همه بندگانیم و ایزد یکی است

(شاهنامه (هرمس)،‌ منوچهر، ص ۱۰۷)

جز او را مخوان کردگار جهان جز او را مدان آشکار و نهان

(همان، داستان سیاوش، ص ۳۴۷)

سخن هیچ بهتر ز توحید نیست به ناگفتن و گفتن ایزد یکی است۵

(شاهنامه (بروخیم)، جلد ۴: ۱-۴۹)

– در سختی‌ها به یزدان پناه ببر

به جایی که تنگ اندر آمد سخن۶ پناهت به جز پاک یزدان مکن

(شاهنامه (هرمس)، پادشاهی کیکاووس…، ص ۱۹۷)

– هم آغاز از اوست و هم فرجام

که آرام از اوی است و هم کام۷ از او              هم آغاز از اوی است و انجام از او

(شاهنامه (بروخیم)،‌ جلد ۷: ۱۸۰۸)

 

۲- نیکخواهی و نیکوکاری

ستوده‌تر آن کس بُود در جهان

که نیکش بود آشکار و نهان

(شاهنامه (هرمس)، پادشاهی کسری…، ص ۱۴۹۴)

تحسین نیکی و نیکوکاری و تقبیح بدی و بدکرداری از پیام‌های اصلی و کلیدی حکیم طوس در شاهنامه است. در اینجا، نخست به بررسی منزلت نیکی و آثار آن از دیدگاه فردوسی پرداخته و سپس جلوه‌های نیکی در شاهنامه در زمینه‌های گوناگون ارائه می‌شود:

کجا آن گزیده نیاکان ما؟
کجا آن دلیران و پاکان ما؟

همه خاک دارند بالین و خشت

خُنُک۸ آنکِ جز تخم نیکی نکشت

(همان، پادشاهی اردشیر، ص ۱۲۲۷)

– منزلت نیکی و پیامدهای آن

حکیم طوس، نیکوکاری را از شرایط و لوازم اصلی آدمیت می‌شمارد و در مقابل، بدکاری را از نشانه‌های دیوصفتی تلقی می‌کند:

تو مر دیو را مردم بد شناس

کسی کو ندارد ز یزدان سپاس

هر آن کو گذشت از ره مردمی

ز دیوان شمر مُشمُر از آدمی

(همان، داستان اکوان دیو، ص ۶۰۰)

فردوسی همچنین،‌نیکوکاری را از نشانه‌های خردمندی و پیروی از راه و رسم ایزدی می‌داند:

دراز است دست فلک بر بدی

همه نیکویی کن اگر بخردی

(شاهنامه (بروخیم)، جلد ۱، ص ۲۷۸)

از دیدگاه حکیم طوس، نیکی و بدی لاجرم آثار وضعی خود را در پی دارد: نیکوکار دیر یا زود، ثمره نیکی خود را حتی در همین جهان می‌بیند و بدکار هم ‌ به سزای اعمال زشت خود می‌رسد:

چو نیکی کنی نیکی آید برت

بدی را بدی باشد اندر خورت

(همان‌جا)

فردوسی نیکوکاری را توفیقی الهی می‌داند که بابت آن شکرگزاری بایسته است:

به نیکی گرای و غنیمت شناس

همه ز آفریننده دار این سپاس

(شاهنامه (هرمس)، ‌پادشاهی کسری، ص ۱۴۹۴)

و سرانجامِ بدکاری را بدبینی و بدنامی می‌داند:

مکن بد که بینی به فرجام بد

ز بد گردد اندر جهان نام بد

(شاهنامه (بروخیم)،‌ پادشاهی داراب، ص ۱۰۸۴)

و نیز:

وگر بد کنی جز بدی ندروی۹

شبی در جهان شادمان نغنوی۱۰

(شاهنامه (هرمس)، ‌پادشاهی داراب، ص ۱۰۸۴)

– زمینه‌های نیکی

نیکی، طبعاً از مقولاتی است که در عرصه‌ها و زمینه‌های مختلف ، اعم از پندار، گفتار و رفتار،  قابل بررسی است:

پندار نیک

حکیم طوس، به پیروی از ارزش‌های اخلاقی رایج در ایران باستان و آیین زرتشت،‌نخستین مرحله نیکی را پاک‌نیتی و نیک‌پنداری می‌داند:

جوانمردی و راستی پیشه کن

همه نیکوی اندر اندیشه کن

(شاهنامه (بروخیم)،‌ ص ۲۹۳۶)

و نیز:

به دل نیز اندیشه بد مدار بداندیش را بد بُوَد روزگار

(شاهنامه (هرمس)،‌ پادشاهی اورمزد، ص ۱۲۴۱)

گفتار نیک

مرحله بعدی نیکی،‌نیک گفتاری است که در این زمینه هم شاهد مثال‌های متعددی در شاهنامه مشاهده می‌شود. شایان تأمل است که در بیشتر این شواهد، فردوسی بر ضرورت همراهی و هماهنگی پندار با گفتار و گفتار با کردار تأکید کرده است:

زبان را چو با دل بود راستی۱۱

ببندند ز هر سو دَرِ کاستی

(همان، پادشاهی کسری…،‌ص ۱۴۸۶)

و نیز:

به گفتار خوب ار هنر خواستی به کردار، پیدا کند راستی۱۲

(همان،‌ ص ۱۴۸۵)

کردار نیک

سومین و واپسین مرحله نیکی،‌ نیک‌رفتاری است. درواقع، ارزش پندار و گفتار نیک، ‌هنگامی بیشتر و بهتر آشکار می‌شود که به مرحله عمل  – کردار نیک- هم برسد:

نمرد آنک او نیک کردار مرد بیاسود و جان را به یزدان سپرد

بپرسید و گفتا که بدبخت کیست که هموارش از درد باید گریست؟

چنین داد پاسخ که:

«داننده مرد که دارد ز کردار بد روی زرد

(همان، ص ۱۵۸۵)

در ضمن، فردوسی یکی از نشانه‌های دانشوری را بهتر بودن کردار فرد از گفتار وی می‌داند:

کسی کو به دانش توانگر بود

ز گفتار، کردار بهتر بود

(همان،‌ جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب،‌ ص ۷۸۶)

نیک‌نامی و نیک‌فرجامی

ازنظر حکیم طوس،‌کسب نام نیک از شأن و منزلت والایی برخوردار است:

به نام نکو گر بمیرم رواست

مرا نام باید که تن مرگ راست

(همان، داستان رستم و اسفندیار)

شایان ذکر است که فردوسی دستیابی به نام و فرجام نیک را موکول به دو شرط می‌داند:

یک- دوری گزینی از گناه

دو- در امور ناخوشایند، خود را با دیگران –اعم از دوست و دشمن- در شرایط مساوی قرار دادن:

چه سازیم تا نام نیک آوریم؟

در آغاز فرجام نیک آوریم؟

بدو گفت: شو دور باش از گناه

جهان را همه چون تن خویش خواه

هر آن چیزکانت نیاید پسند

تن دوست و دشمن در آن برمبند

واپسین بیت‌های یادشده،‌ درواقع تکرار همان اصل بسیار معروف اخلاقی است که: «آنچه را برای خود نمی‌پسندی، برای دیگران هم مپسند!».

نیک‌رفتاری در برابر بدرفتاری

این خصیصه والاترین و ارجمندترین جلوه نیکی است:

بکوشید و خوبی به کار آورید

چو دیدند سرما بهار آورید

(همان،‌ جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب، ص ۷۹۴)

و نیز:

کس اَر بد کند بردباری کنیم

چو رنج آیدش پیش یاری کنیم

(شاهنامه (بروخیم)،‌ ص ۲۵۶۷)

 

پی‌نوشت‌ها

  1. پای
  2. خورشید
  3. رقم زننده، تعیین‌کننده
  4. تاج
  5. معنای مصرع دوم: چه بگویم و چه نگویم، خدا یکی است
  6. به کنایه: قافیه تنگ آمد، مشکلی پیش آمد
  7. تنعم، خوشی، ناز و نعمت، پیروزی، لذت (فرهنگ لغات و ترکیبات شاهنامه، تألیف داریوش شامبیاتی)
  8. خوشا به حال
  9. برداشت نمی‌کنی، نصیب نمی‌بری
  10. غنودن: آسودن، آرمیدن، به خواب اندر شدن (همان مآخذ)
  11. اگر زبان و دل یکی باشند
  12. مصداق

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط