معرفی کتاب «همراه با انقلابیون ظفار»
درباره جنگ ظفار اسناد زیادی منتشر شده است، اما آنچه کمتر به آن توجه شده، حضور مبارزان مخالف حکومت پهلوی در کنار انقلابیون است. کتاب همراه با انقلابیون ظفار، روایت دستاولی است از آن روزها از زبان یکی از کسانی که همراه انقلابیون در ظفار جنگیده است. به مناسبت انتشار این کتاب با تقی شامخی، نویسنده این کتاب، به گفتوگو نشستهایم.
در کتاب همراه با انقلابیون ظفار از چه محدوده زمانی صحبت میکنید؟
مجموعه یادداشتهایی که این کتاب را شکل داده است مربوط به سالهای ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۴ است. ماجرا پس از ضربات ۱۳۵۰ مجاهدین شروع میشود. سازمان مجاهدین خلق ایران در سالهای پیش از ۱۳۵۰ در خاورمیانه و اروپا فعالیتهایی برای پشتیبانی مبارزات داخل داشت که در این فعالیتها مشارکت داشتم. پس از ضربات سال ۱۳۵۰ فعالیتها در اروپا کاهش و عملاً پایان یافت. در خاورمیانه از آخرین افرادی که به داخل بازگشت و پس از مدتی خبر شهادتش منتشر شد برادرم، محمود شامخی، بود که در شهریور ۱۳۵۱ در درگیری با ساواک و انتقال به کمیته مشترک شهید شد. در سال ۱۳۵۱ و در خاورمیانه ارتباط من بیشتر با حسین روحانی و تراب حقشناس بود؛ البته بعضی از افراد دیگر هم حضور داشتند که با آنها تماس نداشتم.
در آن زمان و پس از ضربات سخت، بحث «چه باید کرد؟» محور مبادلات ما بود. تراب خیلی حساسیت نشان نمیداد. اظهارنظر میکرد، ولی بیشتر به همان ارتباطات و مبادلات خبری با سازمانهای فلسطینی میپرداخت. حسین روحانی و من بیشتر در این موارد بحث میکردیم. با دیدگاه او که مبتنی بر عملیاتی در آن زمان و از خاورمیانه بود باوری نداشتم. بهویژه که با توجه به جو زمانی عملیات حول محور هواپیماربایی دور میزد. من تکیهام بر این بود که پس از این ضربات اولویت در بازسازی سازمان است تا با استفاده از تجارب بهدستآمده بتواند استراتژی جدیدی تدوین کند و بداند چه اقدامی انجام دهد، در عین حال به راهبرد جنگ چریکی شهری و موفقیت آن تردید داشتم، ولی جنگ چریکی روستایی و کوهستان را اثرگذار میدانستم؛ البته با عملیات سیاهکل آشنا بودم، ولی اشکال را این میدانستم که شمال ایران آمادگی لازم ندارد. ولی زاگرس و مناطق روستایی و عشایری آن چه به لحاظ سابقه تاریخی، چه به لحاظ موقعیت منطقهای و چه به لحاظ وضعیت اجتماعی- اقتصادی آمادگی بیشتری دارد. این مطالب را قدری با تفصیل بیشتر در مقدمه کتاب آوردهام. به این ترتیب بود که در آن زمان بیش از پیش به این باور رسیدم که مبارزه مسلحانه انجام شود، ولی عرصه در مناطق روستایی و کوهستانی باشد، برای این کار کسب مهارتهای اولیه لازم بود و با این ایده به دوستان پیشنهاد کردم که با چنین هدفی خوب است به ظفار برویم.
شرایط ظفار در آن زمان چگونه بود؟
ظفار در آن زمان تنها کانون مبارزات چریکی کوهستان در منطقه بود. اخبار آنها را در خاورمیانه بیشتر میشنیدیم که چندین سال است با رژیم عقبمانده حاکم که توسط نیروهای نظامی انگلستان پشتیبانی میشود، میجنگد و چون ارتش عمان و انگلیسیها نتوانستهاند جلوی پیشرفت این حرکت انقلابی را بگیرند حالا ارتش ایران هم به آنها ملحق شده است. اطلاع دقیقی از وضعیت داخلی این جنگجویان انقلابی نداشتم، ولی با توجه به اینکه میدانستم این حرکت را عدهای از روشنفکران و مهاجران ظفاری و عمانی در امارات حاشیه خلیجفارس پایهگذاری کردهاند این احتمال را هم میدادم که آشنایی با آنان، راهی برای آشنایی با مهاجران ایرانی بیابم که بسیاری از آنها از استانهای جنوبی و غربی ایران ـ زاگرسـ هستند و در اثر بیکاری و فقر برای تأمین حداقل زندگی و برای کارگری به این مناطق رفتهاند. وقتی موضوع را با دوستان مطرح کردم آنها نیز نظر مخالفی نداشتند، ولی استقبال هم طوری نبود که یک گروهی برای این هدف بسیج شود. با تماسهایی که برقرار شد بالاخره در بهار ۱۳۵۲ عازم این سفر شدم. راه رسیدن به ظفار از یمن بود؛ بنابراین به عدن رفتم. جبهه مبارزان ظفار دفتر مرکزیاش در عدن بود و تمام ارتباطات و تدارکات از اینجا انجام میشد. با رسیدن به عدن تغییر شرایط نسبت به خاورمیانه کاملاً محسوس بود. نهتنها شرایط جغرافیا و آب و هوایی، بلکه شرایط اجتماعی، فقر عمومی و کندی حرکت در جامعه که این در کارهای اداری دفاتر جبهه هم محسوس بود. سرانجام پس از یکی دو ماه قرار شد عازم منطقه شوم. یک خط هوایی با هواپیماهای دوموتوره قدیمی تا مرکز استان ششم یمن که هممرز عمان بود برقرار بود -شهر القیضاء- به آنجا رسیدم. شهر کوچکی بود و با فرودگاهی ساده و بعد از چند روز حرکت به سمت ظفار شروع شد. از این به بعد مسیر پیاده طی میشد. گفتند در فصولی که دریا آرام است مقداری از مسیر تا مرز با قایق طی میشود، ولی در فصولی که دریا آرام نیست از ساحل پیاده میرویم. چند نفر بودیم. در وسط راه تشنگی اذیت میکرد. دیگران هم مجهز نبودند. در چالههایی که در آخرین باران آبی داشتند، به همراه کرمها و جانوران مختلف آبی نوشیدیم. این اولین آشنایی جدی با شرایط جدید بود. شب به منطقه مرزی که پشت جبهه انقلابیون ظفار بود رسیدیم.
موضوع کتاب همراه با انقلابیون ظفار از اینجا شروع میشود. مدتی در پشت جبهه و آموزشهای اولیه نظامی و جنگهای چریکی در پادگان آموزشی و بعد وارد شدن به منطقه ظفار.
منطقه ایالت ظفار با آنچه در آن روز دیده بودم بسیار متفاوت بود. قبلاً در ایران سفر کرده بودم، مناطق جنوبی و غربی کشور را دیده بودم، در خاورمیانه مناطق فلسطینی را دیده بودم، ولی دنیای ظفار با آنچه قبلاً دیده بودم بسیار متفاوت بود و باید خیلی به عقب برمیگشتی تا میتوانستنی با این منطقه آشنا شوی و نوعی همزبانی پیدا کنی. نوشتههای این کتاب در مقالات، سطور و بین سطور آن این وضعیت و جریان مبارزات و انقلاب این مردم را بیان میکند. ظفار در منطقه جنوب جزیرهالعرب هم با اطراف خود چه در شرق که خاک اصلی عمان است و چه غرب که یمن است و چه شمال که صحرای عربستان است به لحاظ آب و هوایی و جغرافیایی بهشدت متفاوت است و بهصورت نگینی در مقایسه با مناطق بیابانی اطراف در حاشیه دریای عرب و اقیانوس هند قرار دارد.
این کتاب چه بخشهایی دارد؟
مطالب کتاب بهطور کلی دو بخش است: ۱.یادداشتهای روزانه وضعیت جاری که البته برای همه روزهای اقامت در منطقه نوشته نشده، ولی برای چند ماه با ذکر تاریخ یادداشت شده، وضعیت زندگی در پایگاه نظامی، عملیات، زندگی جاری و آنچه اتفاق افتاده و قابل ذکر بوده نوشتهام. غیر از عملیاتهای محدود وجود تقریباً هر روزه هواپیماها و هلیکوپترهای جنگی یا شناسایی و فعالیت دشمن ذکر شده است؛ البته پایگاهها در نقاط و استتار خوب بوده است و آسیبهای احتمالی در متن کتاب آمده است؛ ۲.نوشتهها و مقالات، در منطقه و در پایگاهها وقت آزاد زیاد بود و از این فرصت برای مطالعه و نوشتن استفاده میکردم. این نوشتهها مجموعه عناوینی را تشکیل میدهد که در این کتاب آمده است. عمده آنها مربوط به وضع منطقه است. مثلاً «گزارش مختصری از اوضاع مردم…»، «یک تحلیل از ارتش آزادیبخش»، «روابط جبهه با مردم یا انقلاب و توده در ظفار»، «مدارکی از ارتش رژیم شاه» یا عناوین دیگری که برای اصلاح وضع کلی منطقه یا انقلابیون دارای پیشنهادها و نظرات اصلاحی یا معرفی این منطقه شدیداً عقبمانده ظفار است. ناگفته نماند که ایامی که در ظفار بودم همزمان بود با سالهای اول روی کار آمدن سلطان قابوس، پسر سلطان شدیداً عقبمانده قبلی، او دست به نوآوریهایی زده بود که اخبار آن مرتب به کوهستان میرسید و البته از اهداف مهم این اصلاحات، خلع سلاح انقلابیون ظفار بود. در طرف مقابل و در بین انقلابیون، اختلافات بهوجود آمده، تندرویهای بخش چپ و مارکسیست جبهه، طولانی شدن دوران مبارزات، دلسردی و خستگی را به وجود آورده بود. در کتاب انعکاسی از هر دو وضعیت دیده میشود و اینکه چگونه این جریان انقلابی از داخل دچار رکود میشود و عوامل شکست در آن رشد میکند.
در پادگانها و پایگاههای انقلابیون ظفار وقت آزاد بهطوریکه یادآوری شد زیاد بود و رزمندگان معمولاً وقت را با گوش کردن رادیوی عمان از شهر صلاله، مرکز ظفار، یا بازی و گفتوگو میگذراندند، به هر حال این محل شلوغ بود. کافی بود قدری فاصله بگیرم و در پناهگاه مناسبی که معمولاً در کوهها پیدا میشد به مطالعه یا نوشتن بپردازم. در این مجموعه یک نوشته هم به نام «آتشافروزی» است. در منطقه و در بعضی از فصول سال شبها سرد بود که با روانداز سادهای که داشتیم سرما اجازه خوابیدن نمیداد، در این ایام پایگاهها بهخصوص شبها جایی انتخاب میشد که پشت به دشمن باشد و آتش از دیده دشمن دور باشد و با چوبهایی که از جنگلها جمعآوری میشد آتش روشن بود. ساعتها کنار آتش مینشستیم، اینکه با امکانات ساده آنجا و نبود فندک و کبریت چگونه آتش افروخته شود و چیدمان چوبها چگونه باشد که آتش باقی بماند و یکباره زیاده و کم نشود و چگونه چوبها رقص شعلهها را به وجود آورند، مشغولیت ذهنی بود که برایم چگونگی روشن شدن آتش انقلاب و پایداری آن را تداعی میکرد و نتیجهاش مقالهای شد که در این کتاب آمده است.
به هر حال روزها و شبها میگذشت بهطوریکه عملیات زیاد نبود، ولی مبادله آتش پیوسته بود. ارتش سلطان قابوس با کمک انگلیسیها و بعد اضافه شدن ارتش ایران با توپخانه سنگین، سلاح سنگین هواپیما و هلیکوپتر بمباران میکرد و از طرف انقلابیون با خمپاره و حداکثر مسلسل سنگین که به سمت پایگاههای ارتش و مراکز نظامی اطراف صلاله نشانه میرفت جنگ را ادامه میداد. از سوی دشمن روزها تجمعات انسانی در اطراف چشمهها، پایگاهها و گلههای دامها هدف بود و شبها خطوط ارتباطی جبهه که محل عبور کاروان شترها برای رساندن آذوقه و مهمات به منطقه. در مطالعه کتاب ابعاد گوناگون این فعالیتها و تجربه این انقلاب و تجربهاندوزی معدود ایرانیان آشنا میشوید.
نشر صمدیه کتاب همراه با انقلابیون ظفار را بهتازگی با قیمت ۷۰ هزار تومان منتشر کرده است.■