بدون دیدگاه

تراژدی کالای ایرانی؛ آدم‌ها و کالاها

مهدی غنی

ضرب‌المثلی در فارسی داریم که می‌گوید چرا لقمه را دور سرت می‌چرخانی یا لقمه را از پشت گردن در دهان می‌گذاری؟ یک آیه قرآن هم هست در سوره بقره (۱۸۹) می‌گوید: نیکو نیست از پشت‌بام وارد خانه شوی، برای ورود به خانه از در آن وارد شوید. درحالی‌که همه‌کس حتی نوزادان اگر بخواهند چیزی بخورند، مستقیم آن را به دهان می‌گذارند و هرکسی حتی حیوانات می‌دانند که باید از در خانه وارد خانه شد، پس چرا بر چنین امر بدیهی و روشنی تأکیدشده و به‌صورت یک آیه آمده و آن را نشانه تقوا شمرده است؟ برفرض هم که در آن جامعه بدوی کسی از سوراخ پشت‌بام داخل منزل شده، حالا در این دنیای متمدن که دیگر این مسئله موضوعیتی ندارد.

داغ دل

اما وقتی به حال و روز خودمان نگاه می‌کنیم، پس از گذشت قرن‌ها، می‌بینیم باز هم هنوز یاد نگرفته‌ایم در بسیاری امور از در خانه وارد شویم و باید کسی این آیه ادخلو‌االبیوت من ابواب‌ها را برایمان بخواند.

یکی از این امور اقتصاد کشور است که این روزها دل‌ودماغ همه را به خود مشغول کرده است. به‌طوری‌که برای خروج از بحران و بن‌بست‌های جاری، شعار کلیدی امسال «خرید کالای ایرانی» به‌عنوان یک فریضه ملی قرارداده شد. بلافاصله بعد از سال تحویل هم بر در و دیوار شهرها و اماکن نصب شد. مسلم است نگارنده با این شعار و این فریضه ملی صد درصد موافقم و این کار را درست می‌دانم، اما صادقانه هم بگویم که این شعار داغ دلم را تازه کرد.

بی‌اختیار یاد گذشته‌ها به‌ویژه هشت سال دوره ریاست‌جمهوری گذشته می‌افتم که از همان سال اول با واردات شکر به میزان پنج برابر مصرف سالانه باعث ورشکست شدن و تعطیلی کارخانه‌های تولید شکر داخلی و مزارع کشت چغندر قند شدند، چنان‌که رئیس انجمن صنفی کارخانه‌های قند این واردات را برای این صنعت به جام زهر تشبیه نمود (ایسنا ۹/۴/۸۷). پس از آن هم حتی در شرایط تحریم، ورود (رسمی و قاچاق) کالاهای خارجی به‌ویژه چینی در همه زمینه‌ها یک‌به‌یک تولیدات داخل را تهدید کرد. به‌عنوان نمونه گمرک در گزارش چهارماهه نخست سال ۸۷ از افزایش واردات کالاهای مصرفی مثل افزایش ۹۰ درصدی خودرو خارجی و در عین حال تقلیل چشم‌گیر صادرات کالای ایرانی چون پسته و فرش خبر داد (تابناک ۲۱/۵/۸۷). سایت تابناک در سوم خرداد ۹۱ تحت عنوان واردات باورنکردنی کشور از اقلام وارداتی در سال حمایت از تولید ملی گزارشی داد که بسیار اسفناک بود. مثل واردات گردو، چای، برنج هندی، توت‌فرنگی، دسته‌بیل از اندونزی، قرآن و سنگ‌قبر از چین و چادرمشکی که همه در داخل قابل تولید بود. نوشته مزبور با این جمله شروع شده بود: «از شیر مرغ تا جان آدمیزاد، هر چه قابل‌تصور باشد وارد می‌شود». بگذریم که این قصه پرغصه سر دراز دارد.

ایرانی و خارجی

اینکه ما ایرانیان باید به فکر منافع ملی خودمان باشیم و از تولید داخلی حمایت کنیم کاملاً امر معقول و ضروری و لازم‌الاجرایی است، اما وقتی به سیاست‌های جاری نگاه می‌کنیم گویی در خانه و راه ورود به این امر را گم کرده‌ایم.

روشن است که کالای ایرانی را ایرانیان تولید می‌کنند؛ بنابراین اگر هم‌وطنان ایرانی سرحال و پای‌کار و مولد نباشند، محصولی نخواهند داشت. بی‌جهت نیست که می‌گویند ثروت اصلی هر کشور معادن و مخازن آن نیست، نیروی انسانی و آدم‌های آن سرزمین است. اگر ما برای ایرانی‌جماعت ارج‌وقربی قائل نباشیم، چگونه می‌توانیم برای کالای ایرانی ارزش‌گذاری کنیم؟ بگذارید منظورم را با یک مثال تاریخی روشن‌تر بگویم.

در سوم فروردین ۱۳۸۶ پانزده نظامی انگلیسی به‌عنوان ملوان به محدوده آب‌های ایران در جنوب تجاوز کردند و بازداشت شدند. آن‌ها برای جمع‌آوری اطلاعات از موقعیت نظامی ایران در خلیج آمده بودند. دوازده روز بعد، این پانزده تن متجاوز انگلیسی، در فضای باز کاخ ریاست‌جمهوری ایران با رئیس‌جمهور ایران ملاقات کردند. آقای احمدی‌نژاد با مهربانی با تک‌تک آن‌ها صحبت و هدایایی به آن‌ها اعطا کرد و آن‌ها را به‌دلیل رأفت اسلامی آزاد کرد. رئیس‌جمهور از خوشحالی اعضای خانواده این نظامیان انگلیسی یاد کرد. این رأفت اسلامی در حالی بود که اینان بدون مجوز و برای جاسوسی وارد حریم ایران شده بودند؛ اما جای تأمل اینجاست که چطور چنین رفتار رأفت‌آمیز و مهرورزانه‌ای درباره هم‌وطنان ایرانی انجام نمی‌شود؟ چطور تاکنون هیچ زندانی سیاسی داخلی با یکی از مقامات عالی دیدار نکرده و برای خوشحالی خانواده وی اقدامی صورت نگرفته است؟ چطور ملوانان انگلیسی دوره بازداشت سیزده روزه خود را در بهترین شرایط زندگی با همه گونه امکانات سر کردند، در حالی‌ که ایرانیان محبوس چنان شرایطی را در خواب هم نمی‌بینند و برخی راهی جز خودکشی نمی‌یابند. آیا جنس جاسوس خارجی از ایرانی بهتر است؟

چطور آقای چاوز غیرمسلمان، به‌دلیل چپ‌گرایی‌اش از یاران خاص امام زمان شمرده می‌شود، اما خیل چپ‌گرایان ایرانی مطرود و مشکوک و دشمن تلقی می‌شوند؟ آیا جنس چپ‌گرایی خارجی از ایرانی بهتر است؟

در چهار دهه گذشته همواره ما با کشورهای کمونیستی چون شوروی، کره شمالی، کوبا و ونزوئلا مراوده و معامله داشتیم، اما ایرانیانی را که عدالت‌خواهی را درست یا نادرست در مکتب کمونیسم می‌دیدند و حتی برایش در زندان ستم‌شاهی شکنجه شدند و حبس کشیدند، طرد و دفع کردیم. آیا کمونیسم خارجی با داخلی تفاوت دارد؟ آیا سران کمونیست شوروی یا کره شمالی از کمونیست‌های داخلی در درگاه الهی مقرب‌ترند؟

پس از هشت سال جنگ خانمان‌سوز، با صدام حسین کافر که خون بسیاری از هم‌وطنان برگردنش بود به مذاکره نشستیم و به دیدارش رفتیم و صلح و آشتی برقرار کردیم، اما با منتقدان و مخالفان دلسوز ایرانی‌مان، هیچ‌گاه حاضر نیستیم بر سر یک میز به گفت‌وگو بنشینیم. آیا منتقدان ایرانی از جنگ‌افروزان خارجی بدترند؟ با امریکای جنایتکار که در تمامی چهاردهه گذشته و هنوز هم با ایران دشمنی می‌کند و با اروپایی که حامی صدام بود و با سلاح شیمیایی مجهزش کرده، مذاکره را آغاز کردیم و با برجام به سرانجام رساندیم، اما حاضر نیستیم با مخالفان و منتقدان داخلی که چندان دشمنی هم با ما ندارند برجامی امضا کنیم. آیا برجام خارجی کارآمدتر از برجام داخلی است؟

چگونه با قدرتی خارجی که با ما جنگیده و موجودیت ما را نفی می‌کرده می‌توانیم به توافق برسیم، اما با یک هم‌وطن ایرانی که حداکثر درستی یک انتخابات را نپذیرفته امکان تبادل‌نظر و تفاهم نداریم و برای او حق زندگی آزاد قائل نیستیم؟

مسئولان کشوری برای دیدار با سران کشورهای دیگر که همه به فکر منافع خود و یا در بهترین حالت منافع کشورشان هستند، مرام و رویه ما را هم ندارند، رنج و خطر سفر بر خود می‌خرند، کلی هزینه می‌کنند و با روی گشاده و احترامات خاص به دیدنشان می‌روند. گاه بنا به مصالح کشور امتیازاتی به آن‌ها می‌دهند و می‌گیرند؛ اما چطور یک ‌بار هم برای دیدار با یکی از روشنفکران یا فعالان سیاسی یا روحانیون بیدار ایرانی که دلسوز این مملکت بودند همچون آیت‌الله منتظری، عزت‌الله سحابی، یدالله سحابی، حسین شاه‌حسینی و … اقدام نکردند؟ آیا نخبگان ایرانی از قدرتمداران خارجی نزد خداوند کم‌ارزش‌ترند؟

وقتی یکی از سران کشورهای خارجی دار دنیا را وداع می‌گوید، هیئتی رسمی از کشور ما برای ادای احترام به تشییع‌جنازه وی به کشور مربوطه اعزام می‌شوند و در سوگ آن‌ها مشارکت می‌کنند، اما چطور برای درگذشت مبارزان و دلسوزان ایرانی همچون مرحوم سحابی که عمری برای ایران زحمت کشیدند، نه‌تنها احترامی نمی‌گذاریم که حتی مراسم تشییع‌جنازه وی را به صحنه درگیری و حمله به صاحبان عزا تبدیل می‌کنیم. آیا آدم‌های خارجی از هم‌وطنان ایرانی خون رنگین‌تری دارند؟

همواره از سرمایه‌گذاران خارجی دعوت می‌کنیم در ایران سرمایه‌گذاری کنند و برایشان شرایط دلخواه و جذاب‌تری فراهم می‌کنیم، اما پیش‌ روی سرمایه‌گذار و تولیدکننده داخلی انواع موانع و دست‌اندازهای مختلف را هنوز هموار نکرده‌ایم.

اکنون‌که می‌خواهیم کالای ایرانی را ارج گذاریم، بیاییم از در خانه وارد شده و به جماعت ایرانی و هم‌وطنان خود هم نگاهی از سر مهر بیندازیم. به‌جای زیست با دشمنان و ستیز با دوستان، که نتیجه مطلوبی نداشته، گفته سعدی خودمان که با دوستان مروت و با دشمنان مدارا را به‌یاد آوریم. استعداد و خلاقیت هم‌وطنان را باور کنیم و با مشارکت همه ایرانیان مشکلات به‌ظاهر لاینحل را از پیش پا برداریم.

در کنار خرید کالای ایرانی، مغزهای جوانان ایرانی را به ارزانی نفروشیم. سخن دکتر رشید حیدری مقدم، قائم‌مقام دانشگاه علوم پزشکی همدان را باور کنیم که مهاجرت ۱۸۰ هزار نفر از دانش‌آموختگان به خارج کشور در سال ۱۳۹۴ با مجموع درآمد نفت برابر است. به‌گفته ایشان، بدترین اتفاق در پدیده فرار مغزها، فرار ژن از کشور است که به‌احتمال زیاد در دهه آینده کشور با پدیده پایین‌آمدن آی‌کیو یا فکر خلاق و نوآور مواجه خواهد شد (تابناک، ۲۱ آذر ۹۶).

قاچاق معکوس

اما گلایه دیگری هم وجود دارد که زبان حال اغلب تولیدکنندگان کالای ایرانی است. مسئولان امر آشکارا از اسکله‌های غیررسمی و قاچاق ۲۰ تا ۲۵ میلیارد دلار به داخل کشور سخن می‌گویند (خبرگزاری مهر، ۲۹ اسفند ۱۳۹۶).

ابراهیم زارعی، مدیرکل اقتصادی ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز، می‌گوید: این ستاد آمار حجم کالای قاچاق را بر اساس مستندات ارائه می‌دهد، اما منتقدان این آمار مستندی برای اظهارات خود ندارند. در سال ۹۲ به میزان ۲۵ میلیارد دلار کالا به کشور قاچاق شد که در سال ۹۵ به ۱۲.۵ میلیارد دلار کاهش یافته است. وقتی چنین حجم عظیمی از محصولات خارجی بدون پرداخت گمرکی و مالیات و عوارض به دست مصرف‌کننده می‌رسد کالای ایرانی چه جایگاهی خواهد داشت؟ بدیهی است اگر مسئولان امر با کمک نیروهای نظامی و انتظامی و امنیتی مختلف چون سپاه پاسداران و ارتش و نیروی انتظامی و وزارت اطلاعات فقط مانع ورود این حجم کالای قاچاق به کشور شوند، به همان میزان اشتغال و تولید در داخل تقویت خواهد شد. بدیهی است این امر نشانه اقتدار جمهوری اسلامی خواهد بود. کشوری که قادر نباشد مرزهای خود را برای ورود قاچاق کنترل کند، در اذهان عمومی چه تصویری پیدا خواهد کرد؟

به‌نظر می‌رسد هم‌وطنان و برادرانی هم که در کار قاچاق کالاهای خارجی به داخل کشور هستند، در خانه را گم کرده‌اند. اینان حتماً توانایی این را هم دارند که به‌جای واردات کالای خارجی، کالاهای ایرانی را به کشورهای دیگر صادر کرده و درآمد کسب کنند. بیاییم در این سال جدید این روال معکوس را تجربه کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط