بدون دیدگاه

تفکر سحرآمیز غرب در دریای سرخ غرق می‌شود

 

ایالات‌متحده و متحدانش نمی‌توانند با حملات هوایی واقعیت را تغییر دهند

 

 نویسنده: مالکوم کییونِه[۱]

ترجمه: پویا حسینی

چشم‌انداز ایران: مالکوم کییونِه، نویسنده و وبلاگ نویس چپ‌گرای سوئدی است. او برای نشریاتی مانند Unherd، Fokus، Aftonbladet، The Bellows،The New Statestman، American Affairs و Compact Magazine مقاله می‌نویسد.  کییونِه همراه با مارکوس آلارد[۲] مجری یک پادکست است و اغلب در پادکست‌های۰Good Ol’ Boyz، What’s Left و The Multipolarity Podcast به‌عنوان مهمان مشارکت می‌کند.

***

عواقب عملیات هفتم اکتبر در حال گسترش است و شدت خشونت این پیامدها تشدید می‌شود. از سواحل غزه تا روستاهای بلوچستانِ پاکستان و تا خلیج عدن، صحنۀ سراسر خاورمیانه بروز یک بحران منطقه‌ای را نشان می‌دهد. دولت جو بایدن در ابتدا امیدوار بود قدرت‌نمایی نیروهای امریکایی بتواند خشم ناشی از گلوله‌باران نوار غزه توسط اسرائیل را در کشورهای همسایه مهار کند. واشنگتن چندین گردان هوایی و همچنین دو ناو هواپیمابر را به دریای مدیترانه اعزام کرد؛ و در عین‌ حال اعلام کرد از مداخلۀ کشورهای دیگر علیه اسرائیل در جنگ با حماس جلوگیری خواهد کرد.

این راهبرد از هم پاشید. گروه حزب‌الله لبنان، هنگام حملۀ موشکی به مرز شمالی اسرائیل تهدیدهای امریکا را نادیده گرفت. درون عراق و سوریه، چندین گروه شبه‌نظامی کارزارهای خود علیه حضور ایالات‌متحده در منطقه [غرب آسیا] را آغاز کردند. جنبش انصار الله یمن (که در غرب معمولاً به آن‌ها «حوثی‌ها» گفته می‌شود) اکنون در حال محاصرۀ دریایی کشتی‌های تجاری مرتبط با اسرائیل هستند. این گروه توانسته است عبور و مرور دریایی از منطقۀ دریای سرخ را منحرف کند و به اطراف قارۀ آفریقا وادار به تغییر مسیر کند. همین چند روز پیش، قطر اعلام کرد موقتاً ارسال بسته‌های گاز ل‌ان‌جی[۳] از طریق کانال سوئز را متوقف می‌کند. اگر این وضعیت ادامه یابد، تأثیر آن بر اقتصاد اروپا می‎تواند فاجعه‌بار باشد.

در گیرودار افزایش سریع فشارهای ضد اسرائیلی و ضد امریکایی در منطقه [غرب آسیا]، محاصرۀ دریایی حوثی‌ها فراتر از تاب و تحمل واشنگتن بود. در شب بین دوازدهم و سیزدهم ژانویه، نیروهای ایالات‌متحده با کمک جزئی بریتانیا، حملۀ بزرگی را به یمن آغاز کردند. آن‌ها هم‌زمان به چندین شهر با موشک‌های تاماهاوک[۴] از زیردریایی‌ها و کشتی‌ها حمله کردند که با پشتیبانی هواپیماهای جنگی تایفون[۵] بریتانیا و هواپیماهای جنگی اف-۱۸ ایالات‌متحده همراه بود. صرفاً در ماه ژانویه، ایالات‌متحده هشت بار به یمن حمله کرد که دو مورد از آن‌ها با حمایت بریتانیا ‌بوده است.

هدف این حملات این بود که عزم غرب را نشان دهند و این پیام را مخابره کنند که دنیای غرب محاصرۀ دریای سرخ و اثرات آن بر منافع تجاری خود را تحمل نخواهد کرد، اما از نظر عملی، نتیجه این بود که دسترسی به دریای سرخ حتی محدودتر از گذشته شود، زیرا خطر جنگ، حق بیمۀ عبور و مرور از دریای سرخ را افزایش داد، اما جدا از این پیامد زیان‌بار، این حملات هوایی پوسیدگی بنیادینی را آشکار کرده است که در نیروهای نظامی غربی و خطرناک‌تر از آن، در روح و روان جهان غرب رخنه کرده است.

در قلب فاجعۀ پدیدار خاورمیانه توهمی وجود دارد که موجب فساد تفکر غربی در طول دو دهه اخیر شده و آن را زیر و رو کرده است: توهم بازدارندگی. همین توهم بود که به تهاجم غرب به یمن منجر شد و همین توهم بود که تضمین کرد اوضاع بدتر خواهد شد.

درک مفهوم بازدارندگی دشوار نیست. برای نمونه، رنگ زرد و سیاه یک زنبور جلیقه‎زرد نشانه‌ای برای خطرناک بودن آن است و موجب جلوگیری سایر حیوانات از نزدیک شدن به این حشره است. قلمرو حیوانات پر از اشکال مختلف نمایش‌هایی است که برای بازداشتن مخالفان طراحی‌ شده‌اند و تقریباً همین امر در امور انسانی نیز صدق می‌کند، اما مفهوم بازدارندگی در غرب از یک ایده و یک راهکار مفید به چیز بسیار بیمارگونه‌ای تبدیل‌ شده است.

در سال ۲۰۰۳، زمانی که ایالات‌متحده می‌خواست خاورمیانه را بازسازی کند، بیش از ۱۶۰ هزار سرباز امریکایی به همراه حدود ۴۵ هزار سرباز انگلیسی به عراق حمله کردند. بیست سال بعد، هیچ‌یک از این کشورها قدرت حمله‌های  مشابه آن زمان را ندارند. تعداد نیروهای ارتش بریتانیا از ۱۱۰ هزار سرباز عادی در سال ۲۰۰۰، به حدود ۷۵ هزار نفر در حال حاضر کاهش یافته است و این ارتش با کمبود مهمات و تجهیزات مواجه شده است. به‌علاوه، همۀ شاخه‌های نیروهای مسلح ایالات‌متحده از بحران کمبود نیروهای ورزیده رنج می‌برند و کشور امریکا از جنگ خسته شده است.

در بیست سال گذشته، شاهد کاهش شدید قدرت نظامی غرب بوده‌ایم، هم به‌صورت مطلق که به‌خودی‌خود بسیار بد است، هم از نظر نسبی؛ زیرا کشورهای مختلف دیگر یعنی روسیه، ایران و چین قوی‌تر شده‌اند. در دنیای واقعی، این امر محدودیت‌های فزاینده‌ای دربارۀ نوع و شدت اقداماتی که کشورهای غربی می‌توانند انجام دهند، ایجاد کرده ست. تحلیل جمعیت‌شناسی نیز محدودیت‌های برتری‌جویی غرب را نشان می‌دهد: عراق در سال ۲۰۰۳ دارای ۲۷ میلیون نفر جمعیت در مقابلِ تقریباً ۳۰۰ میلیون جمعیت امریکا بود. امروزه ایران در مقابلِ جمعیت ۳۳۵ میلیونی امریکا، نزدیک به ۹۰ میلیون نفر جمعیت دارد. با توجه به اینکه ارتش امریکا کوچک‌تر از آن زمان است و ارتش ایران بسیار بزرگ‌تر از ارتش بعثی عراق است، این نکته واضح است که دوران «جنگ‌های آسان» به پایان رسیده است.

نتیجۀ این افول آشکار، تجدیدنظر در جاه‌طلبی راهبردی غرب نبوده است. برعکس، رهبران دنیای غرب در رویارویی با این وضعیت به دنیای ماوراءالطبیعه پناه آورده‌اند. به دنبال «بازدارندگی» بودن که زمانی مانند دارو کارساز بود، امروزه به سم تبدیل ‌شده است. پیش‌فرض ناگفتۀ کنونی دربارۀ ایران، حوثی‌ها [انصار الله] یا چین، این است که به علت نبود ارادۀ سیاسی و کمبود منابع مادی، امریکا و متحدانش دیگر نمی‌توانند در یک درگیری واقعی و شدید پیروز شوند. اکنون متفکران غربی، برای رویارویی با این واقعیت تلخ، جنگاوری را نوعی نمایش روانی می‌پندارند.{۱} هدف این نمایش، حفظ و تسخیر قلمرو نیست، بلکه اعمال ‌نفوذ و تحت کنترل درآوردن روان‌شناسی دشمن برای تسلیم کردن اوست. ابزار این نمایش عمدتاً استفاده کردن از نیروی هوایی و موشک‌ها یا صرفاً تهدید به‌کارگیری از این‌هاست.

طنز تلخ ماجرا این است که پی گیرندگان «بازدارندگی» کاملاً بی‌علاقه به روان‌شناسی و طرز فکر واقعی حریفی هستند که قرار است بازدارنده شود. آیا بمباران کردن کشوری (یمن) که قبلاً در ده سال گذشته به‌طور مداوم توسط تسلیحات ساخت امریکا بمباران ‌شده است در واقعیت باعث می‌شود حوثی‌ها محاصرۀ دریای سرخ را متوقف کنند؟ {۲} پاسخ واضح به این پرسش «نه» است. پس چرا این کار را می‌کنند؟

مسئله این است که «بازدارندگی» اکنون تقریباً به‌عنوان نوعی مناسک جادویی تعبیر می‌شود: «در این نقطه یک موشک تاماهاوک شلیک کنید!» یا «بمب‌افکن بی-۲ اسپیریت[۶] را در آن نقطه به‌کارگیرید!» سپس انتظار دارند مانند رقص باران بومیان امریکا، جهان صرفاً مجبور است مطابق میل شما عمل کند. هنگامی‌که دنیای غرب تصمیم بگیرد آیین‌های سحرآمیز فنّاورانه خود را انجام دهد، مهم نیست که حوثی‌ها [انصار الله] قادر به مقاومت در برابر این چالش نظامی باشند یا نه، انتظار دارند طلسم و جادو به‌سادگی درمانانشان را مجبور به اطاعت کند.

بریتانیا، حتی اگر بخواهد، نمی‌تواند ناو هواپیمابر اچ ام اس ملکه الیزابت[۷]  (بزرگ‌ترین کشتی جنگی ساخته‌شده برای نیروی دریایی پادشاهی بریتانیا) را به دریای سرخ بفرستد، زیرا دیگر ملوان کافی برای سرنشینی این کشتی ندارد. وقتی حوثی‌ها [انصار الله] می‌توانند با خواندن گزارش‌های مطبوعات بریتانیا این ضعف نظامی را درک کنند، چرا باید احساس بازدارندگی کنند؟

در سال ۲۰۱۵، پس از پیروزی در برابر نیروی متجاوز سعودی در عملیات طوفان قاطع[۸] که در حقیقت هولناک‌تر از تجاوز نظامی به عراق بود، چرا حوثی‌ها [انصار الله] باید از مداخلۀ نظامی امریکا بترسند؟ به‌ویژه با توجه به اینکه امریکایی‌ها آشکارا اعلام کرده‌اند که نمی‌خواهند و نمی‌توانند سربازان خود را به خاک یمن اعزام کنند.

لفاظی‌ها علیه ایران افشاگرانه‌تر است. سیاستمداران ارشد امریکایی مانند دونالد ترامپ یا سیاستمداران و کارشناسانی مانند جان بولتون، دائماً دربارۀ «حمله به ایران» به‌عنوان راه‌حلی برای برطرف‎سازی تمام مشکلات منطقه [غرب آسیا] صحبت می‌کنند، اما واقعیت‌های مادی و واقعی این حمله هرگز کاوش نمی‌شوند: «دقیقاً به چه چیزی حمله می‌کنید؟» «از چه سلاح‌هایی استفاده می‌کنید؟» «از چه نقاطی حمله می‌کنید؟» این افراد ممکن است حداکثر چند پالایشگاه نفت ایران را به‌عنوان اهداف بالقوه بپذیرند، اما واضح است که به واقعیت فیزیکی «حمله به ایران»، نسبت به واقعیت متافیزیکی این اقدام، اصلاً توجه نمی‌شود. حتی اگر قرار باشد شما صرفاً چند پایگاه هوایی را هدف قرار دهید و حتی اگر ایرانی‌ها موشک‌ها و پهپادهای بیشتری از شما در منطقه [غرب آسیا] داشته باشند، فرض بر این است که عمل «حملۀ نظامی» نوعی اجبار ذهنی پدید خواهد آورد. برای غرب، طرز تفکر ایرانی‌ها بی‌ربط است. علاوه بر این، دنیای غرب به دانش و اطلاعات ایران در مورد تعداد کم موشک‌های ایالات‌متحده در منطقه [غرب آسیا] و کمبود ملوان در کشتی‌های انگلیسی و امریکایی اهمیت نمی‌دهد.

«بازدارندگی» دیگر ترس از توانایی‌های واقعی نیست؛ «بازدارندگی» یک روایت است، یک نمایش روانی که در آن دنیای غرب با خودش صحبت می‌کند. چون دیگر ارباب بلامنازع زمین نیستیم، به دنیای تخیلات روی آورده‌ایم. همان‌طور که [در دنیای تخیلی ذهن‌ها] روسیه قاطعانه در جنگ اوکراین در سال ۲۰۲۲ شکست خورد، حوثی‌ها نیز از لحظه‌ای که موشک‌های تاماهاوک امریکایی شروع به انفجار آشیانه‌های فرسوده‌ای کردند که سعودی‌ها سال‌ها پیش آن‌ها را تخریب کرده بودند، شکست خوردند و فرار کردند؛ البته ممکن است روس‌ها یا حوثی‌ها [انصار الله] با این نسخه از واقعیت که غرب می‌خواهد به آن‌ها تحمیل کند، مخالف باشند، اما هیچ‌کس [در دنیای غرب] به طرز فکر آن‌ها اهمیت نمی‌دهد. از زمان شروع این بحران منطقه‌ای، جهان غرب در تلاشی بی‌وقفه برای بازگرداندن قدرت بازدارندگی خود بوده است تا دشمنان گوناگون نظم جهانی ناامید شوند و درک کنند که جنگیدن و مقاومت کردن بیهوده است. در تمام موقعیت‌ها، تلاش‌های دنیای غرب برای بازیابی بازدارندگی شکست ‌خورده است. بازدارندگی دیگر یک استراتژی واقعی نظامی یا سیاسی نیست، بلکه یک سازوکار فرار روانی است، درحالی‌که که واقعیت اوضاع جهان علیه دنیای غرب پیش می‌رود، امریکا و متحدانش به دنیای خیالات و مناسک جادویی پناه می‌آورند.

پی‌نوشت‌:

{۱} نویسنده در اینجا از واژۀ «Psychodrama» استفاده می‌کند. منظور از این واژه، شیوه‌ای است برای درمان برخی بیماری‌های روانی که در آن بیمار نقشی را بازی می‌کند که با آنچه او را آزار می‌دهد رابطه دارد. سایکودراما به‌عنوان شیوه‌ای مؤثر و روشی جدید در توان‌بخشی و درمان افراد دچار عارضه‌های روحی و روانی شناخته می‌شود. در این روش بیماران بر اساس بدیهه‌سازی صحنه‌های نمایشی با موضوع معین، در یک نمایش شرکت می‌کنند و در عین ‌حال به تحلیل موضوع بیماری خود می‌پردازند. در این روش به شخص بیمار کمک می‌شود تا ابعاد روان‌شناختی بیماری‌اش را کشف کند. این روش نخستین بار توسط جیکوب آل. مورنو، روان‌پزشک و روان‌شناس اجتماعی اتریشیامریکایی، در اوایل سدۀ بیستم میلادی، بنیان نهاده شد.

{۲} اشارۀ نویسنده در اینجا به جنگ داخلی یمن است. این جنگ چندجانبه عمدتاً بین رشاد علیمی، رئیس شورای رهبری ریاست‌جمهوری (تحت حمایت عربستان سعودی، امارات متحدۀ عربی، سودان و ایالات‌متحده امریکا)، و سید عبدالمالک بدرالدین الحوثی و مهدی المشاط، رؤسای شورایعالی سیاسی (تحت حمایت جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت)، همراه با حامیان و نیروهایشان، در حال انجام است. هر دو طرف، ادعای رهبری دولت رسمی یمن را دارند. به‌علاوه، القاعده نیز در این نبرد شرکت دارد. این جنگ در اواخر سال ۲۰۱۴ آغاز شد. بمباران مناطق غیرنظامی توسط ائتلاف رهبری‌شدۀ عربستان سعودی با محکومیت جامعۀ جهانی روبه‌رو شده است. بر اساس پروژه داده یمن (Yemen Data Project) تا مارس ۲۰۲۲، کارزار بمبارانِ تحت رهبری عربستان سعودی، امارات متحدۀ عربی و امریکا، بیش از ۱۹ هزار غیرنظامی را کشته یا مجروح کرده است. در دوران باراک اوباما و دونالد ترامپ، ایالات‌متحده ائتلاف تحت رهبری عربستان سعودی را پشتیبانی اطلاعاتی و تدارکاتی[۹] کرده است؛ هرچند در دوران ابتدایی دولت بایدن و هم‌زمان با مذاکرات موفق صلح ایران و عربستان، در اکثر مناطق یمن آتش‌بس موقت اعلام شد.

تاریخ انتشار: ۲۳ ژانویۀ ۲۰۲۴

منبع: مجلۀ نیو استیستمن[۱۰]

[۱] Malclom Kyeyune

[۲] Markus Allard

[۳] Liquefied natural gas

[۴] Tomahawk

[۵] Typhoon

[۶] B2-Spirit

[۷] HMS Queen Elizabeth

[۸] Operation Decisive Storm

[۹] Logistics

[۱۰] The New Statesman

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط