بدون دیدگاه

تهدیدها و فرصت‌های زلزله کرمانشاه

 

همدلی از هم‌زبانی بهتر است

مولوی

محمد ایران‌منش

حوادثی مانند زلزله هرچند تهدید به‌شمار می‌آیند، ولی معمولاً اگر نیک بنگریم، فرصت‌هایی ناب را بر ما ارزانی می‌دارند. مهم این است که از این فرصت‌ها بهره ببریم و درس بیاموزیم. به‌طور مثال پس از زلزله‌های مهیب و مخرب، معمولاً فضایی برای مشارکت و همدلی همه اقشار در همیاری با آسیب دیدگان شکل می‌گیرد. مشاهدات میدانی در زلزله کرمانشاه، حاکی از شکل‌گیری سه دسته مشارکت و همگرایی زیر است:

الف) همگرایی و مشارکت بین گروه‌های اجتماعی، جناح‌های سیاسی و پیروان مذاهب موجود در منطقه زلزله‌زده

بنا بر دلایل متعدد، اعتماد، مشارکت و انسجام اجتماعی یا به‌عبارتی سرمایه اجتماعی در کل جامعه ما آسیب فراوان دیده است، اما در این زلزله، وجود دردی مشترک و بزرگ و لزوم مقابله با پیامدهای ناگوار آن دل‌ها را برای دوره‌ای موقت به هم نزدیک کرد و به‌کرات می‌توان شاهد کمک‌رسانی و همدلی بین اقشار گوناگون منطقه بود. از پیامدهای این همگرایی و مشارکت درون منطقه‌ای، پدیده شگفت دیگری است که در زلزله‌های دیگر بسیار کمتر یافت شده است: پیدایش تشکل‌های قوی کمک‌رسانی محلی در جای‌جای منطقه سخت آسیب‌دیده. اینکه مردمی توانسته‌اند به‌رغم آلام شدید و مشکلات فراوان حاصل از حادثه، خود را به‌خوبی متشکل کنند، دلیلی جز همزیستی تاریخی‌شان با سوانح گوناگون چه می‌تواند باشد؟!

اینان افزون بر فراز و نشیب‌های تندی که با تاریخشان آمیخته است، در دوره طولانی جنگ با ناملایمات دوگانه‌ای در زندگی دست و پنجه نرم کرده‌اند. جنگ، بخشی از منطقه‌شان را ویران ساخت و دیگری، عده قابل‌توجهی از آنان در اردوگاه رمادی عراق در مدتی گاه بیش از دوره جنگ حضور اجباری  داشته‌اند! این عده پس از رهایی و بازگشت به وطن با معضل غامضی روبه‌رو شدند که همچنان نیز ادامه دارد: نگریسته شدن به‌عنوان اتباعی عراقی از جانب عده‌ای قلیل!

همچنین از یاد نبریم که بخشی از مردم منطقه عشایر بوده‌اند یا هستند که با سختی‌های این نوع زندگی، سخت درآمیخته و آشنا هستند.

 

 ب) همگرایی بین هم‌وطنان آسیب‌دیده منطقه و باقی مردم سراسر ایران

یکی از وجوه متمایز این زلزله، ورود پررنگ‌تر و فعال‌تر تشکل‌ها و نیروهای مردمی به منطقه برای انواع کمک‌رسانی‌هاست؛ مردم از سراسر ایران، به‌طور انبوه و اغلب متشکل، به یاری هم‌وطنان آسیب‌دیده شتافتند. البته اینان در ورود به منطقه با ستادهای تقدیر و تشکر مردمان محلی و صحنه‌های بسیار زیبایی از پذیرایی چای و خرما و شیرینی در کنار جاده‌ها یا در مرکز شهرها، مواجه شدند و به گرمی از آن‌‌ها استقبال شد؛ انگار قومی که در جنگ و صلح از مرزهای کشور سختکوشانه پاسداری می‌کرده‌اند، سالیان درازی خود را از یادرفته می‌دیده‌اند و گویا باید مصیبتی همچون زلزله بر آنان نازل می‌شد تا هم‌وطنان به دیدارشان بشتابند، با ایشان عمیقاً همدردی کنند، تلاش‌هایشان را ارج نهند و او را در آغوش گیرند!

به‌نظر می‌رسد که این شور فراوان و حماسه کمک‌رسانی‌ها دلایلی به شرح زیر دارد:

  • وجود شبکه‌های فراوان اجتماعی و امکان اطلاع‌رسانی‌های سریع و مؤثر از بروز حادثه و نیازهای مردم منطقه و ترغیب مردم سراسر کشور به همیاری؛
  • طردشدگی، بی‌توجهی و تبعیضی تاریخی و به‌ویژه در چند دهه اخیر توسط دولت‌ها نسبت به قوم کرد و پیروان مذاهب منطقه و در مقابل، اشتیاق زیاد هم‌وطنان در چنین شرایطی که مجوز ورود بدون محدودیت می‌یابند و به‌نوعی احساس می‌کنند که می‌توانند جبران‌کننده این کاستی‌های باشند؛
  • در شرایط بحران‌ها که کنترل بلامنازع دولت در منطقه بحران‌زده کم می‌شود، گویا مردم شدیداً تمایل می‌یابند تا با حضور پرشور در کمک‌رسانی‌ها، سهمی از مشارکت مغفول و به‌حق خود را در انجام امور به دست آورند.

از پیامدهای مثبت حضور پرشور مردم در مدیریت بحران این زلزله، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • رسیدگی سریع و چابک تشکل‌های مردمی در کمک‌رسانی به هم‌وطنان آسیب‌دیده و امکان ارائه ابتکارات و خلاقیت‌ها در عمل؛
  • فعال‌تر کردن سازمان‌های دولتی و عمومی در سایه ابتکارات و چابکی‌های تشکل‌های مردمی و رسیدگی بهتر به هم‌وطنان آسیب‌دیده؛
  • افزایش تجارب تشکل‌های مردمی در مدیریت بحران و ارتقای دانش آن‌ها در این زمینه به‌ویژه اگر درس‌آموزی از تجارب خود و دیگران داشته باشند؛
  • ارتقای همگرایی و مشارکت سازمان‌های غیردولتی و سازمان‌های دولتی و عمومی.

ج) همگرایی و مشارکت بین اهالی و تشکل‌های محلی و سازمان‌های دولتی و عمومی

شاید زلزله غرب کشور بهترین فرصتی بوده که بین مردم این خطه از کشورمان و سازمان‌های دولتی و عمومی، نوعی مشارکت و همگرایی ،هرچند ناپایدار، به‌وجود آید.

وظیفه رسمی و انسانی کلیه سازمان‌ها و نهادهای دولتی و عمومی در کمک‌رسانی‌ها، توفیق اجباری هم‌نشینی آن‌ها و مردم منطقه را فراهم آورده است. این هم‌نشینی می‌تواند به‌تدریج برخی سوءتفاهمات مزمن را بزداید و مقدمه‌ای برای همزیستی‌های بعدی و سنگ بنای محکمی برای همگرایی‌های بلندمدت‌تر شود. به‌نظر می‌رسد که از این سه همگرایی مقدماتی شکل‌گرفته، آن همگرایی‌هایی که در درون ملت پدید می‌آیند امکان پایداری بیشتری دارند؛ اگرچه نیازمند تلاش‌های بسیاری است، ولی تداوم همگرایی ملت و دولت، مستلزم عزم و تلاش فراوان همگانی و بیش از همه، دولتیان است.

وه چه نیروی شگفت‌انگیزی است،

دست‌هایی که به‌هم‌ پیوسته است!

به‌یقین، هر که به هر جای، درآید از پای

دست‌هایش بسته است!

فریدون مشیری

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط