یاسر خسرویزاده*
آنچه در ادامه میخوانید خلاصهای است از سخنرانی دکتر مسعود چلبی، استاد جامعهشناسی دانشگاه شهید بهشتی، با موضوع «علل و موانع اجتماعی تولید پایدار علم: یک الگوی سهسطحی». چلبی نویسنده کتابهایی نظیر جامعهشناسی نظم، تحلیل اجتماعی در فضای کنش و تحلیل نظری و تطبیقی در جامعهشناسی است. وی در این سخنرانی که در دانشگاه شهید بهشتی ایراد شده، به سه سطح خرد (قابلیت پژوهشگری در سطح فردی)، سطح میانه (خانواده، مدرسه و دانشگاه) و نهایتاً سطح کلان (خردهنظامهای اجتماعی) توجه کرده است. در چکیده زیر تنها سطح سوم مدنظر بوده است. متن کامل سخنرانی مذکور پس از ویرایش و تکمیل در کتاب تحلیل نظری و تطبیقی در جامعهشناسی (نشرنی: ۱۳۹۳) منتشر شده است که علاقمندان میتوانند به آن رجوع کنند.
نظام علمی یکی از خردهنظامهای مهم جوامع پیچیده امروزی است. مدیریت چنین جوامعی بدون داشتن یک نظام علمی کارا، اگر نگوییم ناممکن، حداقل ناکارا خواهد بود؛ ضمن اینکه برونداد نظام علمی متأثر از تحولات و ویژگیهای درونی این نظام و نیز متأثر از عملکرد و نحوه تعاملات نظامهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه است و همزمان میتواند بر آنها تأثیر بگذارد و در واقع، سطح توسعه علمی به سطح تکامل چهار نظام یادشده وابسته است. کشورهای در حال توسعه ازجمله ایران به لحاظ تاریخی دچار عقبماندگی علمی هستند که ریشه آن را باید در علل و موانع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جستوجو کرد.
توسعه علمی محصول کارکرد بهینه نظام اجتماعی و خردهنظامهای آن است. نظام اجتماعی در ابعاد گوناگون اقتصادی [با تأکید بر صنعتیشدن]، فرهنگی [با تأکید بر خردورزی و تبادل اطلاعات]، اجتماعی [با تأکید بر انجمنهای داوطلبانه و اعتماد اجتماع] و سیاسی [با تأکید بر آزادی و امنیت] در نظمی پویا امکان رشد و شکوفایی نهاد علم را میسر میکند؛ به عبارت دیگر، اگر در شرایط متعادل هر یک از نظامهای اجتماعی نقش خود را ایفا کنند، در سطح خرد رشد اندیشه خلاق در میان آحاد جامعه و توسعه علمی را در سطح کلان میسر میسازد.
موانع توسعه علمی
توسعهنیافتگی علمی علاوه بر موانع درون سیستمی [نظیر ضعف عملکرد کنشگران علمی و ضعف مؤسسات علمی] با موانع کلان ساختاری مواجه است. این موانع در حوزههای چهارگانه اقتصاد، سیاست، فرهنگ و اجتماع وجود دارند و در توسعهنیافتگی علمی و تشدید آن مؤثرند.
نظام اقتصادی حوزهای مادی است که در آن کنش ابزاری و تعقلگرایی ابزاری امکان رشد و نمو دارد. علم تجربی ریشه در حوزه اقتصادی هر جامعه دارد، جایی که انسان همزمان ارتباط انطباقی و سازنده (فعال) با هرگونه محیط اثباتی برای امرار معاش و رفع حوایج خود برقرار میکند. در حوزه اقتصاد میتوان به ضعف گرایش به تولید، کمبود سرمایهگذاری در امر پژوهش و نبود حلقههای ارتباطی میان نهادهای اقتصادی با نهادهای علمی اشاره کرد؛ این روابط در کشورهای توسعهنیافته اغلب ضعیف و غیرکارکردی است. بهعلاوه، تعداد پراکنش و بازده واحدهای پژوهش، چه در حوزه اقتصاد و چه در حوزه فرهنگ، پایین است که این ضعف تا حدی در شاخص تحقیق و توسعه این دسته از کشورها مشهود است. همچنین در این کشورها علوم تجربی موجود غیربومی (انتقالی) و ضعیف و فاقد سوگیری کاربردی است.
خردهنظام علمی یکی از زیرمجموعههای نظام فرهنگی است. اختلال در توسعه فرهنگی موجب اختلال در توسعه علمی میشود؛ به عبارت دیگر، هرگونه اختلال در ابعاد تولید و تجرید مفاهیم، تعمیم ارزشی، تنظیم حسی و تعامل فرهنگی دارای پیامدهای سوء برای تولید علم در جامعه است. از سوی دیگر، بنیان ضعیف علمی فرآیند توسعه فرهنگی را با مشکل جدی مواجه میسازد. نهایتاً اینکه در حوزه فرهنگی، ضعف خردورزی، ضعف تبادل اطلاعات و ارزش کم فرد در فرهنگ ازجمله موانع توسعه علمی است.
اجتماع ملی با افزایش ادغام اجتماعی؛ بسط اعتماد تعمیمیافته و تعریض افق هنجاری آحاد جامعه توسعه مییابد. در حوزه اجتماعی ضعف اعتماد اجتماعی و سازمانهای داوطلبانه (NGO) ازجمله موانع اصلی توسعه علمی است.
توسعه سیاسی چیزی جز افزایش نسبی خودمختاری افراد در حوزههای مختلف جامعه نیست. افزایش نسبی خودمختاری برای شهروندان مترادف با بهرسمیت شناختن حقوق سیاسی شهروندان و تضمین این حقوق و تأمین امنیت آنان است. در سایه تسلط خردهنظام سیاسی، معرفت ایدئولوژیک رشد معرفتهای دیگر (علم، فلسفه و اخلاق) را دچار مشکل میسازد و پویایی علم در جامعه تنها از منطق تحقق اهداف ایدئولوژیک تبعیت میکند و نه از سایر «منطقها» همچون منطق بهینهسازی، منطق سازگاری منطقی و منطق سازگاری اجتماعی. در حوزه سیاست ضعف آزادی مدنی، آزادی سیاسی، آزادی نشر، ضعف در تأمین امنیت و ضعف در حاکمیت قانون ازجمله موانع جدی توسعه علمی است.
موانع مذکور در تعامل با یکدیگر فرایند تولید، اشاعه و کاربست یافتههای علمی در حوزههای گوناگون علمی را دچار تشتت و چندگانگی و سردرگمی ساخته است، بهطوری که نهادهای علمی ارتباط ارگانیک خود را با نیازهای جامعه و هماهنگی با تحولات جهانی از دست دادهاند.
پیشنهادها
توسعه علمی از عوامل مختلف چون سطح توسعه اقتصادی، سطح توسعه فرهنگی، سطح توسعه اجتماعی و سطح توسعه سیاسی تأثیر میپذیرد. تقویت و افزایش سطح توسعه علمی منوط به تغییر و تقویت عوامل مذکور است؛ بنابراین، پیشنهاد میشود به راهبردهای زیر در سطوح مختلف توجه شود:
در سطح خردهنظام علمی با ارتقای کیفی کنشگران فردی و جمعی علمی (منابع انسانی) بهمنظور تولید دانش نظری و کاربردی؛ رشد و گسترش انجمنهای علمی مستقل از دولت؛ تدوین قواعد جمعی اخلاق علمی؛ تقویت استقلال دانشگاه از دولت؛ اصلاح شیوههای آموزش و تأکید بر تفکر انتقادی و تجربه و کاربرد دانش میتوان موجبات توسعه علمی را فراهم کرد.
در سطح خردهنظام اقتصادی تقویت نهادهای حرفهای و صنفی مستقل از دولت؛ افزایش سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه؛ توجه به اقتصاد دانایی و تقویت و ایجاد واحدهای تحقیق و توسعه در مراکز صنعتی و اقتصادی؛ توجه به بخشهای غیردولتی برای سرمایهگذاری در امر تحقیق و توسعه زمینه توسعه علمی را فراهم میآورد.
در سطح خردهنظام سیاست تحدید اختیارات دولت به نفع مردم؛ بسط آزادیهای فردی و اجتماعی؛ تأمین امنیت شهروندان و استقلال عمل پژوهشگران در تولید و تبادل اطلاعات علمی؛ نهادمندی رابطه سیاست با سایر حوزههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی؛ فضای لازم برای توسعه علمی را ایجاد میکند.
در سطح خردهنظام اجتماعی تقویت انجمنهای داوطلبانه غیردولتی؛ توجه به استقلال نهادهای مدنی از دولت؛ تقویت ارزشهای عامگرایانه در مقابل خاصگرایی از ملزومات توسعه علمیاند.
در سطح خردهنظام فرهنگی بسط و توسعه خردورزی در سطح جامعه از طریق افزایش تولید کتاب و واردات کتاب؛ رواج گفتوگو و نقد در جامعه؛ ذخیرهسازی اطلاعات موردنیاز در پژوهش و تسهیل دسترسی پژوهشگران به فناوری نوین اطلاعاتی روزآمد؛ تقویت عناصر مساعد برای رشد علم چون احترام به انسان و حقوق فردیاش، توجه به تجربهگرایی، تفکر، شک و انتقاد سازنده از ضرورتهای توسعه علمی بهشمار میآیند.
* دانشجوی فلسفه دانشگاه شهید بهشتی