نویسنده: ژری سرنوویتز
منبع: نیویورکر
برگردان: هادی عبادی
وقتیکه دونالد ترامپ اواخر این ماه به عربستان سعودی سفر میکند، که البته اولین کشوری خواهد بود که او بهعنوان رئیسجمهور به آن سفر میکند، توجهات معطوف مسائل ژئوپلیتیک و دوستی پیچیده میان عربستان سعودی و ایالاتمتحده خواهد بود. اما نکته دیگری نیز درباره این سفر هم در کاخ سفید و هم در حکومت سعودی جلبتوجه خواهد کرد: در هر دو جا، افرادی غیرمنتخب در دهه سوم زندگی خود بهسرعت قدرت خویش را افزایش دادهاند.
در عربستان سعودی، محمد بنسلمان، شاهزاده سیویکساله و قائممقام جانشین پادشاه و پسر ملک سلمان، اکنون مسئول صنعت نفت، اقتصاد، مسائل نظامی جنگ در یمن و امور داخلی مختلفی است. در ایالاتمتحده، مسئولیتهای ملی جرارد کوشنر، داماد سیویکساله رئیسجمهور طبق نظر نشریه تایمز، «صلح خاورمیانه، روابط با چین و مکزیک و سازماندهی مجدد دولت فدرال از بالا تا پایین» است. کوشنر از لحاظ فنی مشاور ارشد رئیسجمهور است، اما ممکن است او را ولیعهد امریکا بنامید.
جالبترین شباهت میان ظهور کوشنر و بنسلمان این است که در هر دو کشور روایت رسمی این است که جوانان باعث ورود افکار پیشرفته و مدرن به حکومت میشوند. بهنظر میرسد حاکمان پیرتر _رئیسجمهوری هفتادساله و پادشاهی هشتادویکساله-سهم خود را با سپردن امور به شاهزادههایی که با آخرین مسائل مالی و تکنولوژیک مرتبطااند ادا کردهاند.
شاید این موضوع درست باشد. شاید هم اقدامی جهت پوشش این نکته باشد که این جوانان موقعیت خود را از طریق قدیمیترین شیوهها بهدست آورده باشند: ارتباطات خانوادگی. هیچیک از آنها پیش از پرداختن به شغل فعلی، خود را در شغلی مرتبط با تکنولوژی متمایز نساختند. کوشنر به تجارت خانوادگی خود در حوزه املاک کمک میکرد و بنسلمان نیز پیش از کار در بنیاد پدرش، در چند پست دولتی عربستان حضور یافته بود؛ اما بهنظر میرسد روایت ادراک تکنولوژیک -اکثراٌ بهطور طبیعی- تشدید میشود؛ چراکه با نگاه غالب موفقیت و قدرت در زمانه ما مرتبط است. اگر این شاهزادهها در دوران ناپلئون یا اسکندر زندگی میکردند، به جهت اشتیاق نظامی مورد تشویق قرار میگرفتند؛ اما آنها در دوران نوابغی چون مارک زاکربرگ، سرگئی برین، لری پیج و الون ماسک زندگی میکنند و در نتیجه بهعنوان فعالان حوزه تکنولوژی معرفی میشوند.
ما بهعنوان مصرفکننده نهتنها محصولات و خدمات نوابغ را استفاده میکنیم، از شخصیت آنها نیز تقدیر میکنیم: جوانان بهترین تفکرات را دارند، ناکارآمدی همچون دشمن است، تغییر مناسب است، سریعتر همیشه بهتر است، تغییرات فیزیکی ماقبل تغییرات دیجیتال قرار میگیرند و مخالفان به این اهداف دست نمییابند. همچنین ما به نوابغ بهعنوان فرد احترام میگذاریم (احتمالاً میتوانید اسم مدیر اجرایی شرکت اوبر را بیان کنید، اما احتمالاً نمیتوانید مدیران والمرت، چورون یا کوک را نام ببرید)؛ بنابراین تعجبآور نیست که نوابغ بهعنوان پیشرو و الگو برای شاهزاده سلمان و کوشنر مطرح شوند. همانطور که نشریه پولیتیکو گزارش میدهد: «حامیان کوشنر او را بهعنوان فردی دوراندیش میبینند که تفکر مربوط به سیلیکون ولی را به حکومت منتقل کرد که به او در تکنولوژی و صنعت املاک و نیز کمپین غیرمتعارف ترامپ کمک کرد.» طبق نظر واشنگتنپست، تلاشهای کوشنر بر نقش همچنان در حال ظهور «دفتر ابداعات امریکا» متمرکز است، دفتری که «تمرکز ویژهای بر تکنولوژی و دادهها دارد و بهعنوان تیمی از مشاوران استراتژیک فعالیت میکند که اعضای آن کارشناسان اقتصادی سابق هستند.» این دفتر از راهنماییهای بیل گیتس، ماسک و رهبران دیگر استفاده کرده است. احتمالاً کوشنر به مشاوره با برادرش، که فعال اقتصادی در حوزه تکنولوژی است، ادامه میدهد. هدف دفتر ابداعات امریکا با سیلیکون ولی ارتباط دارد: «داشتن رویکرد خلاقانه و استراتژیک نسبت به بسیاری از مسائل مهم و احتمالاً غیرمنعطف»، همانطور که کوشنر آن را در پیامی مطبوعاتی از کاخ سفید منتشر کرد.
هدف بنسلمان حتی بزرگتر است: تغییر شکل حکومت، اقتصاد و جامعه. او نیز از زبان و نشانههای نوابغ استفاده میکند. مثلاً سال گذشته او و زاکربرگ با هم در دفتر مرکزی فیسبوک عکس انداختند، در حالیکه هر دو لباس یکرنگ و شلوارجین پوشیده بودند (اگرچه بنسلمان مثل زاکربرگ تیشرت نپوشیده بود، بلکه پیراهن به تن داشت). طرح بنسلمان، طرح پیچیده و چندبعدی «نگاه ۲۰۳۰» است، طرحی است که در ارتباط با مشاوران مککینزی توسعهیافته است. نکته مرکزی این نگاه متأسفانه دموکراسی نیست، بلکه عرضه سهام به عموم است. اساس نگاه ۲۰۳۰، عرضه سهام شرکت آرامکو، شرکت دولتی نفت به عموم و تشکیل صندوق سرمایهگذاری است. این صندوق در «شرکتهای بزرگ بینالمللی و تکنولوژیهای در حال ظهور از سراسر جهان» و صنایع غیرنفتی در عربستان سعودی سرمایهگذاری میکند و از وابستگی سعودی به نفت میکاهد و باعث شروع تغییرات در کشور میشود.
شهرت بنسلمان بهعنوان فردی خیرخواه کموبیش توسط رفتارش تضعیف شده است. پارسال زمانی که عربستان در حال قطعکردن مزایای کارکنان دولتی و کاهش یارانه انرژی شهروندان بود، او قایق بزرگی به ارزش نیم میلیارد دلار خرید. کوشنر نیز بهجای اینکه مسائل مهم این روزها را حل کند، وقت زیادی را صرف اسکی کرده است. بهنظر میرسد هر دو نفر بسیار شیفته این هستند تا با صرف سرمایه، توانایی خود را به رخ نخبگان جهانی بکشند. پیش از اینکه پدرزن کوشنر رئیسجمهور شود، کوشنر در فرآیند تغییر بخشی از ثروت خانوادگی خود قرار داشت، اضافهکردن گرانترین ساختمان اداری در منهتن به مجموعه آپارتمانها در نیوجرسی. گاهی اوقات بهنظر میرسد شاهزاده بنسلمان نیز همچون نوهای که از دارایی پدربزرگش شرمسار است، تلاش میکند تا آن را به چیزی بهتر در لندن و نیویورک تبدیل کند. تحت مدیریت او، اولین سرمایهگذاری عمومی «بنیاد سرمایهگذاری عمومی سعودی»، خرید ۳.۵ میلیارد دلار از سهام شرکت اوبر بود که بهنظر نمیآید جامعه عربستان را تغییر دهد.
با این وجود بهنظر میرسد این افراد در آرزوهای خود برای استفاده از اختراعات برای دستیابی به زندگی سعادتمند صادق هستند. ما نیز باید به موفقیت آنها اهمیت دهیم. اگر دولت کارآمدتری به شهروندان امریکا خدمات دهد، مشخص است که موفقیت کوشنر برای همه مفید واقع شده است. ابداعات قبلاً نیز برای ما ثروت و پیشرفت در زندگی روزمره فراهم آورده است.(اوباما نیز از ابداعات سیلیکون ولی به گرمی استقبال کرده است). بهنظر میرسد عربستان با جمعیت جوان و تنشهای فرقهای، جامعه مدنی تحتفشار و حاکمانی که ثروت نفت آنها با تولید نفت شل توسط امریکا و سوختهای غیرفسیلی به چالش کشیده شده، جامعهای ناپایدار در منطقهای باشد که ناپایداری را اشاعه میدهد. هدف نگاه ۲۰۳۰ جهت گسترش رقابت اقتصادی در بسیاری از بخشها -خردهفروشی، دفاع، دارایی، گردشگری، سلامت و آموزش- برای این کشور مفید خواهد بود.
با این حال نوابغ تکنولوژی مدلی ناقص را در حوزه عمومی فراهم میکنند. آنها بهسرعت به جلو حرکت میکنند، اما بعضی از نتایج آنها ناگوار است. همانطور که پارسال اوباما خاطرنشان کرد: «دولت هرگز با روشی که سیلیکون ولی حرکت میکند، ادامه نخواهد داد. اینجا کشوری بزرگ با منافع و دیدگاههای متفاوت است.» حتی در عربستان سعودی، جایی که سلطنت باعث متحدشدن دیدگاههای مختلف نمیشود، بهنظر میرسد این ایده که کسی بتواند جامعه وابسته به نفت را با وابستهکردن به صندوق سرمایهگذاری تغییر دهد تا حد زیادی دست بالاگرفتن جادوی دارایی مدرن است.
کوشنر که باید به همراه پدرزنش به عربستان سفر کند (به هر حال او مسئول پرونده صلح در خاورمیانه است) مطمئناً بنسلمان را ملاقات خواهد کرد، چه این ملاقات دونفره، در گروهی بزرگ یا چهارنفره به همراه رئیسجمهور امریکا و پادشاه عربستان باشد. میتوان تصور کرد آنها درباره شباهتهای برنامهها و ارزشها خود و شاید درباره نوابغی که میشناسند گفتوگو کنند. خطری که هر دو نفر برای اجرای برنامهها با آن مواجهاند این است که قدرت هر دو ناپایدار است. موقعیت کوشنر بیش از دوره ترامپ ادامه نمییابد و حمایت ترامپ نیز ریشه در حسرت طبقه سفیدپوست کارگر برای تولید و امریکای دهه پنجاه قرن بیستم دارد. بنسلمان با سه تهدید مواجه است: مرگ پدرش، اعضای فامیل که ادعای میراث او را دارند و مشکلات مربوط بهکل قدرت پادشاهی. پادشاهی عربستان برتری خود را از نفت و کنترل اجتماعی را توسط تفسیر محافظهکارانه از اسلام فراهم میکند.
هر دو نفر مشروعیت سیاسی خود را خرج ابداعات کردهاند، اما بهنظر میرسد بنیاد قدرت آنها نیز همچون دنیای معاصر ما منقطع است. البته این موضوع خوب است که تصور هر دو از خود همچون افراد حوزه تکنولوژی است: آنها باید سریع عمل کنند.