بدون دیدگاه

جنبش صنفی فرهنگیان، نگاهی از درون

روایت معلمان

مهدی بهلولی

 

جنبش صنفی فرهنگیان  چیزی فراتر از جامعه مدنی آن‌هاست. جامعه مدنی، از گروه‌ها و تشکل‌های صنفی و مدنی آموزگاران ساخته شده است که در سراسر کشور فعال  هستند و در پی آن‌اند که جنبش فرهنگیان را رهبری، یا دست‌کم نقشی بنیادی در پویایی هر چه بیشتر آن بازی کنند. اما منظور از جنبش، درواقع همه کنش‌های اعتراضی فرهنگیان است که در در ازای دو دهه، در فضای حقیقی و مجازی  و با خواسته‌هایی نسبتاً مشخص در جریان است. پس هنگامی‌که از جنبش صنفی فرهنگیان کشور سخن می‌گوییم به چیزی فراتر از نهادهای صنفی و مدنی  نظر داریم که در درون این جنبش، فعال‌اند. ناگفته پیداست که این دو  با وجود تفاوت،  پیوندی سفت و سخت دارند و ارزیابی هرکدام به ارزیابی دیگر کشیده می‌شود. جنبش صنفی فرهنگیان  زودگذر نیست؛ همین‌که حدود دو دهه است دوام آورده و جریان دارد نشان می‌دهد جنبشی دیرپاست و بعید است که بتوان مرگ زودهنگام آن را تصور کرد. به‌ویژه با گسترش فضای مجازی و ماندگاری ریشه‌های اعتراضی  و البته برخورد امنیتی و نادرست حاکمیت با آن، باید انتظار داشت که جنبش صنفی فرهنگیان، در سال‌های آینده نیز  ادامه‌دار و پایدار باشد. جنبش صنفی فرهنگیان  قانونی است. بیشتر نهادهای فعال در آن، در سال‌های گذشته، از وزارت کشور مجوز فعالیت گرفته و اساسنامه قانونی دارند. بسیاری از این گروه‌ها، در دوران اصلاحات و دولت‌های یازدهم و دوازدهم  توانسته‌اند با حضور نمایندگان وزارت کشور، مجمع‌های عمومی خود را برگزار کنند و هیئت‌مدیره خود را برگزینند. گرچه تأیید قانونی این مجمع‌ها، با دشواری و مانع‌هایی روبه‌رو شده است اما این چیزی از قانونی بودن این گروه‌ها نمی‌کاهد، چراکه خود وزارت کشور است که با روندی غیرقانونی، در تأیید نهایی مجمع‌ها کوتاهی کرده و می‌کند. جنبش صنفی فرهنگیان، روی هم رفته، اصلاح‌طلب است و نه دگرگون‌ساز؛ در این زمینه البته باید درنگ بیشتری کرد. راست این است که شمار زیادی از خواسته‌های جنبش فرهنگیان، کاملاً در درون همین نظام، پاسخ‌پذیر است. برای نمونه خواسته بنیادی این جنبش، که همانا افزایش حقوق فرهنگیان و رفع و «فقر»  و «فرق»  است- رفع فرق، یعنی تبعیض و فر‌ق‌زدایی میان فرهنگیان و دیگر کارمندان دولت- چیزی نیست که لزوماً نیازی به دگرگون‌سازی ریشه‌ای و ساختارشکنی در نظام سیاسی داشته باشد و در چارچوب همین نظام، می‌تواند تصور و انجام شود، اما  جنبش فرهنگیان، به‌ویژه در دهه دوم فعالت خود، برخی خواسته‌های بنیادی هم به میان آورده که با هسته سخت حاکمیت در چالش‌اند؛ خواسته‌هایی که جنبش را از خردنگری و اصلاح‌طلبی (در معنای بسته) دور می‌سازد. برای نمونه، انتقاد از ایدئولوژیک بودن نظام آموزشی و سایه سنگین ایدئولوژی و سیاست بر آموزش و پرورش، و پیامدهای گسترده اجتماعی و فرهنگی و سیاسی دور کردن آموزش از ایدئولوژی، می‌تواند سطح جنبش را از خردنگری، فراتر ببرد. در خور درنگ است آموزش و پرورش ازجمله گستره‌هایی است که حاکمیت، به هیچ رو خوش نمی‌دارد در آن ذره‌ای پس بنشیند و از قدرت و امکان سیاست‌گذاری خود بکاهد. آموزش و پرورش به نزد حاکمیت جمهوری اسلامی  یکی از مهم‌ترین ابزار پیشبرد ایدئولوژی و اندیشه‌های بنیادین سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است و پس نشستن از تصمیم سازی و تصمیم‌گیری در این گستره، بخت بالایی برای تصور ندارد. همین مسئله باعث دشواری در فهم و ارزیابی، و همچنین پیش‌بینی آینده جنبش صنفی فرهنگیان می‌شود. چنین می‌نماید که در جنبش صنفی فرهنگیان، هر روز بیش از پیش، خواسته‌های کلان‌نگر در کنار خواسته‌های خردنگر شنیده می‌شود. به‌ویژه هرچقدر حاکمیت بر برخورد سخت خود با جنبش فرهنگیان و روی هم رفته دیگر جنبش‌های زنده در کشور می‌افزاید جنبش فرهنگیان نیز از خردنگری و اصلاح‌طلبی دورتر می‌شود و هسته‌های کلان‌نگر جنبش، از اهمیت و توجه بیشتر برخوردار می‌گردد. با افزایش برخوردهای امنیتی، جامعه مدنی فرهنگیان، توان و امکان جذب نیروهای جوان را از دست می‌دهد و خالی‌تر می‌گردد، اما بر شمار فرهنگیان منتقد و رادیکال مجازی افزوده‌تر می‌شود. پس نقش جامعه مدنی کاهش  و نقش فضای مجازی  افزایش می‌یابد. جامعه مدنی فرهنگیان، تاکنون نشان داده که توانسته تعادل نسبی خوبی میان خواسته‌های خرد و کلان‌نگر جنبش صنفی فرهنگیان، برقرار سازد. تضعیف بیش از پیش آن، درواقع یعنی تقویت جامعه توده‌ای که بی‌گمان پیش‌بینی عملکردش بسیار دشوارتر است. هدف‌های هر جنبشی، در روند رشد و گسترش خود، می‌تواند دگرگونی بپذیرد؛ جنبش فرهنگیان نیز از این قاعده مستثنا نیست. در درون جنبش فرهنگیان و به‌ویژه جامعه مدنی فرهنگیان، هدف‌های خرد و کلان، به‌طور متعادل و معقول، وجود دارند، برخورد حاکمیت یکی از متغیرهای به هم خوردن یا نخوردن این تعادل است. شایسته یادآوری اینکه منظور از اصلاح‌طلبی در اینجا، یک روند کلی بهگری است که در درون نظام سیاسی انجام‌پذیر است و به هیچ رو، ارتباطی مستقیم و سازمان‌دهی‌شده با جناح اصلاح‌طلب حکومت ندارد.

جنبش صنفی فرهنگیان، از آغاز و روی هم رفته، جنبشی مستقل بوده است. در میان فرهنگیان، همچون دیگر قشرهای جامعه، از همه گرایش‌های سیاسی وجود دارد. برخی تشکل‌های مدنی فرهنگیان نیز، به اصلاح‌طلبان نزدیک هستند و خود را در کل در جناح سیاسی اصلاح‌طلبی تعریف کرده و می‌کنند. با این همه اما، سویه نهایی جنبش صنفی فرهنگیان، استقلال رفتاری از جناح‌های حاکمیت و نیروهای اپوزیسیون بوده است. جنبش صنفی فرهنگیان، ایدئولوژی زده هم نیست و نشان داده که بیشتر تمایل دارد با رویکردی پراتیک، با در نظر گرفتن برخی اصول کلی در بهبود آموزش و پرورش، به پیش رود. در چند سال گذشته، برخی آموزگاران با ایدئولوژی چپ، پا به این جنبش نهاده‌اند و می‌کوشند که ایدئولوژی چپ را بر  جنبش و به‌ویژه جامعه مدنی آن سوار سازند. در حاکمیت کنونی ایران، شوربختانه فعالیت رسمی و قانونی نیروهای چپ، زیر تابلو راستین خود، به رسمیت شناخته نمی‌شود. یکی از راه‌هایی که نیروهای چپ برای انجام فعالیت‌های خود برگزیده‌اند این است که به میان گروه‌های صنفی وارد شوند. برخی از این افراد، مدعی هستند که به هنگام ورود به کار صنفی، ایدئولوژی خود را دخالت نمی‌دهند و پشت درِ تشکل می‌گذارند. ایدئولوژی، البته همچون یک لنز بر جلوی دیدگان فرد است که با آن، جهان و هستی را می‌بیند و می‌فهمد و بسیار دور از ذهن می‌نماید که فرد بتواند هم ایدئولوژیک باشد و هم در کار صنفی با رویکردی پراتیک، رفتار کند. یکی از کارهایی که این کسان انجام می‌دهند تحریف معنای برخی از واژه‌های مهم کار صنفی و مدنی همچون استقلال از حاکمیت است. برخی چپ‌ها، آهسته‌آهسته استقلال از حاکمیت را با ستیز با حاکمیت جانشین می‌کنند و هرکسی را که به هر نوعی در برابر این تحریف می‌ایستد ابزار توجیه سرکوب حاکمیت می‌دانند. جنبش صنفی فرهنگیان، باید همچنان بر استقلال صنفی خود از حاکمیت و جناح‌های سیاسی و همچنین بر استقلال از اپوزیسیون چپ و راست پای فشارد. اگر روند چپ زدگی جنبش فرهنگیان ادامه یابد این جنبش هر چه بیشتر از معنا و ژرفا و پژوهش خالی می‌شود و بر بعد شعاری و سطحی و قهرمان‌سازی آن افزوده می‌شود. جنبش صنفی فرهنگیان، البته از همان آغاز با بیماری قهرمان‌سازی و قهرمان‌پروری درگیر بوده است. کسانی که تمایل دارند همه چیز را به نام خود تمام کنند و در چشم فرهنگیان، همچون قهرمان جلوه کنند. یا کسانی که کار صنفی را با، به گفته فوکو، «پارِسیا»(فاش گویی) در برابر قدرت، عوضی گرفته‌اند و خود را نماینده آموزگاران ایران و حتی جهان می‌دانند!

روی هم رفته می‌توان گفت که جنبش صنفی فرهنگیان، با تهدیدهای درونی و بیرونی روبروست. مهم‌ترین تهدید بیرونی، برخورد امنیتی حکومت است که شوربختانه در چند سال گذشته، اوج گرفته است. اگر روزگاری برخورد امنیتی، به احضار و توبیخ و بازداشت چندروزه ختم می‌شد هم‌اکنون سخن از  پانزده  سال محکومیت و زندان است. از درون هم می‌تواند هر چه بیشتر کلان‌نگر شود و دشواره‌ها [مشکلات] خرد خود را فراموش کند و تعادل میان خردنگری و کل‌نگری را از دست بدهد. همچنین اسیر قهرمان‌بازی و ایدئولوژی‌زدگی شود و خودش با وضعیتی روبه‌رو گردد که از آن انتقاد می‌کند (آموزش و پرورش ایدئولوژیک و شعاری). اما از همه این‌ها گذشته، آنچه می‌تواند بر پویایی و ماندگاری و ژرفای جنبش بیفزاید یا مایه نابودی آن شود  پژوهشی بودن یا نبودن آن است. آموزش و پرورش ایران با پرسش‌ها و چالش‌های بزرگی روبه‌روست که جنبش صنفی فرهنگیان، باید برای آن‌ها پاسخ و راه‌حل‌هایی داشته باشد. تاکنون که در این زمینه، کاری بنیادی انجام نگرفته است که هیچ، در میان طیفی از کنشگران صنفی، نوعی عمل‌گرایی افراطی و شعاری نیز دیده می‌شود که بر ساز کوچک شماری اندیشه و اندیشه‌وری می‌کوبند. برخی بر این گمان هستند که کار صنفی یک تشکل، یعنی این‌ور و آن ور رفتن و با این زندانی و آن زندانی، عکس گرفتن. عشق عکس‌ترین کنشگران صنفی فرهنگی، پیشگامان خوارشماری کار پژوهشی در جنبش فرهنگیان هم هستند. غافل از اینکه آنچه ارزش دارد اندیشه است و اندیشه است که یک جنبش را گسترش و ژرفا می‌بخشد و اثرگذار می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط