خاطرات احمد غضنفرپور
#بخش_سیزدهم
در شماره گذشته این رشته نوشته آماده نبود و اکنون در حالی این بخش را میخوانید که به ریاستجمهوری آقای بنیصدر مربوط است و ایشان بهتازگی درگذشته است. بیگمان تاریخ تکرارشدنی نیست، اما مرور دوران پیشین میتواند دایره دید ما را گستردگی بخشد تا از روزنه تنگ یکسونگری حوادث و رویدادهای حال و آینده را ننگریم و با چشمی باز راه خود را برگزینیم. امیدواریم خوانندگان عزیزی که خاطرات، شواهد و مستنداتی برای تکمیل یا تصحیح این روایت دارند ما و هموطنان را از آگاهی بدان محروم نگذارند.
پیش از آنکه وارد اصل موضوع نوار آیت و طرح براندازی اولین رئیسجمهور شویم، باید متذکر شوم آنچه نگارنده در اینجا بیان میکند، مشاهدات شخصی در کوران حوادث اول انقلاب بوده است، نه خواندهها و شنیدهها.
دوقطبیسازی
چند روزی از ورود به مجلس شورای ملى (هنوز نام مجلس به شورای اسلامی تغییر پیدا نکرده بود) نگذشته بود که یکی از نمایندگان خبر داد دکتر حسن آیت با تنی چند از نمایندگان در یکی از اتاقهای مجلس درباره دو «خط فقاهتی» و «خط لیبرال» در ایران مشغول گفتوگوست. تصمیم گرفتم به آنجا بروم و از وضعیت آنجا مطلع شوم. موقعی که وارد آن اتاق شدم، آیت در ابتدا مرا نشناخت و صحبتهایش را ادامه داد. نقل به مضمون میگفت از بدو مشروطیت تاکنون دو خط در این کشور وجود داشته که در مقابل یکدیگر صفآرایی مستمر داشتهاند: خط روحانیت به رهبری شیخ فضلالله نوری، آیتالله مدرس، آیتالله کاشانی و در زمان حال هم امام خمینی؛ و خط دیگر، خط روشنفکران لیبرال مانند مصدق، قوامالسلطنه، وثوقالدوله و در زمان حال امثال بازرگان و بنیصدر. در ادامه گفت من نزد امام رفتم و ماجرای این دو خط را بهتفصیل برای امام تشریح کردم.
در میانه صحبت ایشان به او گفتم شما تاریخ را مطابق تمایلات سیاسی، گروهی و شخصی خود تفسیر و بررسی میکنید: اولاً، دکتر مصدق و آیتالله مدرس در کدامین مورد تاریخی با یکدیگر اختلاف داشتهاند و در چه زمینه یا زمینههایی رودرروی یکدیگر قرار گرفتهاند؟ ثانیاً، دکتر مصدق که شما برای همقافیهخوانی و شبیهسازی با قوامالسلطنه لقب سلطنه را به او اضافه کردهاید، در چه مورد یا مواردی با قوامالسلطنه و وثوقالدوله که عاقد قرارداد ننگین ۱۹۱۹ بود وجه اشتراکی داشتند؟ مگر قوامالسلطنه همان کسی نبود که بر اثر اختلاف شاه و مصدق در مورد مخالفت کردن شاه با واگذاری مقام فرماندهی کل قوا به مصدق و استعفای او قبول نخستوزیری کرد و قیام ۳۰ تیر سال ۱۳۳۱ رُخ داد و آنهمه زخمی و شهید به جا گذاشت؟ چگونه دو جریان نهتنها متضاد، بلکه متناقض را همسو و هماهنگ جلوه میدهید و برای اختلافافکنی در زمان حال، از آن گذشته متناقض اینچنین بهرهبرداری میکنید؟
در جواب کمی مکث کرد و گفت البته آنها تفاوتهایی داشتهاند، ولی درنهایت در یک خط و یک جهت قرار داشتند. این مطلب را گفتم و از جلسه بیرون آمدم. بعدها معلوم شد برای اجرای یک نقشه دقیق از پیش طراحیشده و آماده کردن زمینههای مناسب برای پذیرش آن، نیاز به طرح چنین نقطهنظراتی داشتند و از اینرو خدمت مرحوم امام رسیدهاند.
ماجرای نوار
آن نقشه و طرح در یکی از گفتوگوهای ایشان با دانشجویان دانشگاه تبریز به بیرون درز کرد و بهصورت یک نوار در دسترس مطبوعات قرار گرفت. این نوار را یکی از اعضای سازمان مجاهدین به نام عزتالله کفایتی ضبط کرده بود و در اختیار روزنامه انقلاب اسلامى، طرفدار بنیصدر رئیسجمهور وقت، قرار داد.
خلاصه آن نوار چنین بود: «مطمئن باشید که نقشه آماده است و اصلاً همهچیز زیر و رو میشود. تمام مسائل غیر از مسائلی که شما فکر میکنید میشود. بعد از ۱۴ خرداد مطلقاً [نه] امتحانی برگزار خواهد شد و نه دانشگاهی باز خواهد بود. دانشگاه تعطیل خواهد شد، یک هجوم خواهد شد. برنامهای داریم که بابای بنیصدر هم نمیتواند مقاومت کند. این دفعه مثل دفعه قبل نمیتواند مقاومت کند. تصمیمی گرفته شده که تغییرناپذیر است.
دانشگاهها بعد از ۱۴ خرداد تعطیل میشود و بعد ما برنامهای خواهیم داشت که بابای بنیصدر هم نمیتواند روی این برنامه کار کند.۱
این نوار به روزنامه انقلاب اسلامی که طرفدار بنیصدر بود ارائه داده شد و سپس آن را نزد امام بردند و ایشان هم دستور رسیدگی دادند. سران حزب جمهوری به آقای بنیصدر گفته بودند انتشار آن در این موقعیت به مصلحت نیست و ایشان هم آن را پذیرفته بودند، اما چند روز بعد در منزل آقای بنیصدر جلسهای تشکیل شد. یکی از اعضا اصرار به انتشار این نوار داشت. بنیصدر مخالف بود، ولی علت آن را بیان نمیکرد. دیگر اعضا نیز سکوت کردند، اما اصرار آن فرد باعث شد بنیصدر با اکراه تن به رضایت انتشار بدهد.
فردای آن روز نوار در روزنامه انقلاب اسلامی منتشر شد و صدایی به راه انداخت. وقتی علت انتشار نوار را از بنیصدر پرسیده بودند او در مخمصه قرار گرفته بود و پاسخ قانعکنندهای نداشت و همین امر را دلیل بر بیتعهدی ایشان دانستند و یک نقطهضعف در کارنامه او وارد شد. انتشار این نوار کاملاً به زیان بنیصدر و گروه او تمام شد، درصورتیکه اگر با درایت برخورد شده بود، چندین نتیجه قابلتوجه به همراه داشت: اولاً، محتوای نوار نشان از برنامههای پیچیده طرف مقابل داشت که بهطور غافلکننده در دسترس همگان و گروه بنیصدر قرار گرفته بود. از اینرو میتوانستند از عمق استراتژیک نقشهها و ترفندهای رقیب بهترین شناخت را به دست آورند و با هشیاری بتوانند یکبهیک آن طرحها را خنثی کنند؛ ثانیاً، وقتی مرحوم امام دستور رسیدگی دادهاند، گروهی از کارشناسان بیطرف مسئله را بررسی میکردند و نتایج آن را به امام گزارش میدادند. این عمل نتایج بسیار مثبتی برای آقای بنیصدر به بار میآورد.
با انتشار بیموقع و بدون در نظر گرفتن عواقب منفی و مثبت آن، آقای بنیصدر و اعضای گروه وارد بازی طرف مقابل شدند. روزی آقای دکتر یزدی با وجود اختلافات شدید دوران پیش از انقلاب با بنیصدر، به نگارنده گفت به آقای رئیسجمهور بگو شما وارد معرکهای شدهاید که خواست طرف مقابل بود. به ایشان پیشنهاد کردم ملاقاتی با بنیصدر داشته باشد و ایشان هم قبول کردند، اما چنین ملاقاتی دست نداد. آقای دکتر یزدی پس از ورود به ایران و مخصوصاً در دوره دولت موقت و اتفاقات بعد از آن بر هشیاریاش دوچندان افزوده شده بود، بهطوریکه با آن دکتر یزدی روزهای اول ورود به نوفللوشاتو بهطور چشمگیری تغییر رویه داده بود.
با انتشار این نوار، اختلافات جنبه حاد و علنی به خود گرفت و تا مرحله سقوط رئیسجمهور وقت ادامه پیدا کرد. موضوع اختلافات چنان حاد شد که طرح عدم کفایت بنیصدر روی میز قرار گرفت. هریک از طرفین، طرف مقابل را مقصر اصلی اوضاع آشفته میدانست. در مجلس عدهای در دفاع از بنیصدر و عدهای در مخالفت با او نامنویسی کردند. در بین نفرات فردی که توانست بهطور منطقی و مستدل موضوع اختلافات را ریشهیابی و بازبینی کند، زندهیاد مهندس سحابی بود که از زمان شورای انقلاب در متن و بطن اختلافات بهطور فعال و بهصورت ناظر و بیطرف شرکت داشت. او بهعنوان مخالف طرح عدم کفایت نامنویسی کرد و بهطور مفصل به جزئیات و منشأ اختلافات پرداخت. خلاصه سخنان او میتواند نسل جوان را در عمق واقعیتهای آن روزگار قرار دهد تا بتوانند با کولهباری از تجربیات گذشته، آیندهای بهتر و کمهزینهتر به نسل بعدی بسپارد.
اگر بخواهیم حق بررسی این دو جریان تاریخی را به انصاف بگذاریم، باید به گذشته -آنگونه که واقعاً بوده است- نظر کنیم. رومن رولان در دو رمان بسیار جالب و آموزنده که بیست سال درباره آن زحمت کشیده بود، تاریخ گذشته فرانسه و اروپای آن زمان را به تصویر کشیده بود، در رُمان ژان کریستف میگوید: «وقتی ژان کریستف، جوان تیزهوش آلمانی به فرانسه آمد، راجع به وضعیت وخیم آن روزگار فرانسه با یک جوان فرانسوی وارد بحثوجدل شد. جوان فرانسوی در جواب گفت: جان من، همین دموکراسی نیمبند جامعه که اکنون ملاحظه میکنید، مرهون زحمات طاقتفرسا و هزینههای گزاف تاریخسازانی است که با جانفشانیها و ازخودگذشتگیها توانستند قدمبهقدم جامعه را از آن دوران سیاه به درآورند و اکنون به نسل ما بسپارند.
رویکرد مهندس سحابی
مهندس سحابی با آن نطق قوی و شجاعانه و منصفانه توانست واقعیتها را در آن جو نامناسب و پُر از هیجان آن دوران به زبان آورد و البته تا سرحد از بین رفتن خود و خانوادهاش هزینه پرداخت.
در اینجا به بخشی از آن سخنان اشاره میشود:
«بنده بهعنوان مخالف این طرح اسمنویسی کردم. قبل از اینکه دلیل مخالفتم را عرض کنم این توضیح را میدهم که در این مخالفت نشانهای حاکی از آن نیست که من با همه اعمال و گفتار آقای بنیصدر موافق باشم. برادران و کسانی که در سال گذشته در شورای انقلاب تشریف داشتند و همچنین در سال ۱۳۵۸ بهموجب ایام انتخابات ریاستجمهوری و همچنین قبل از آن و بعد از آن، اختلافنظر بنده با آقای بنیصدر را شاهد بودهاند، ولی از آن روزی که ایشان به ریاستجمهوری انتخاب شد، من با خودم چنین گفتم که ایشان از این به بعد رئیسجمهور و اولین رئیسجمهور ایران اسلامی است. به دلیل تعهد و دلبستگی و عشقی که به جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی داریم موظفیم اگر اختلافنظری، اختلاف دید و اختلاف بینش و تحلیل و هر چه که هست یا حتی اگر اشکالاتی با خصوصیات و خصلتهای ایشان داریم، اینها را زمین بگذاریم و دستبهدست هم بدهیم که این جمهوری و این نهال جوان به یاری خدا ریشهدار شود.
جناب آقای خامنهای به من گفتند تو که ایشان را میشناختی، چرا حالا داری حمایت میکنی. خدمت ایشان گفتم که اگر شما هم رئیسجمهور شده بودید، من همین حالا از شما حمایت میکردم؛ چراکه برای ما اصل، بقا و حفظ کیان جمهوری اسلامی مهم است و این جمهوری اسلامی را هم به طُرق مختلف میشود تعریف کرد. خیلیها به ماهیت آن اعتراض دارند، خیلیها به آنچه در درون این جمهوری و در درون کشور میگذرد اعتراض دارند. اعتراضات هم بجاست. نقایص زیاد است، اشکالات، حتی اعمال خلاف شرع و خلاف قانون بسیاری انجام میگیرد، ولی کیان جمهوری اسلامی با این اعمال تعریف نمیشود. جمهوری اسلامی مبنایش بر آن آرمانها و هدفهایی است که به هنگام انقلاب طی چند سالی که مردم مبارزه کردند، زندان رفتند، شکنجه شدند، شهید شدند و بالأخره در خیابانها به مبارزه پرداختند و شعار دادند و از ته دل آرزو داشتند. کیان جمهوری اسلامی ایران را آن روزها و آن آرمانها تعیین میکند. اگر ما هیچ جنبه ایجابی یا مثبتی نتوانیم برای جمهوری اسلامی تعریف و یا بیان کنیم، لااقل از جنبه سلبی که میتوانیم این را بگوییم که جمهوری اسلامی یعنی «نه به استعمار و وابستگی، جمهوری اسلامی یعنی نه به استثمار و تبعیضات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی. جمهوری اسلامی یعنی بازگشت به ارزشها و مبانی اصولی و اخلاقی اسلام، جمهوری اسلامی یعنی خارج کردن و رها کردن انسانها از زندگی یکبُعدی مصرفی. به هر حال، حفظ این کیان و وجود آن برای ما اصل است، ولو آنکه در ماهیت و در کیفیت اموری که در درون این جمهوری میگذرد، بدان بسیار معترض هم باشیم. خود بنده یکی از معترضان نسبت به بسیاری از اعمالی که انجام میشود و هستم که وجود دارد، اما این اعتراضها و انتقادها نسبت به ماهیت، نسبت به کیفیت امور و حتی نسبت به اشخاص و مسئولان، اگر بخواهد تا آنجا پیش برود که وجود و اساس این جمهوری را نفی کند، همه ما خلاف اصل قدم برداشتهایم.
یکی از موارد اختلاف ما با جناب بنیصدر این بوده (این توضیح را برای این میدهم که این سوءتفاهم از اذهان خارج شود. اگر من به نام مخالف صحبت میکنم، نه به دلیل این است که بگویم آقای بنیصدر خالی از عیب و نقص است، بلکه بگویم مخالفت من بر چه مبناست!) مبنای مخالفت من این است که آنچه در اعلام این طرح و آنچه در این روندهایی که مسئله امروز به اینجا کشیده شده و امروز در این مجلس مطرح است، مسئلهای تاریخی و حساس و سرنوشتساز است. برای این اُمت و این انقلاب اینها روندهای سالمی نبوده است. من صریح عرض میکنم. شاید از یک سال و ده ماه پیش این اختلافات در شورای انقلاب بین آقای بنیصدر از یک طرف و برادرانی که سران و رهبران حزب جمهوری اسلامی هستند از طرف دیگر مطرح بوده و گاه در روزنامهها، سخنرانیها و نطقها و خطابهها بروز میکرد. کار به آنجا کشید که اطلاع پیدا کردم امام بسیار رنجیده و ناراحت هستند و ایامی هم بود که امام بهتازگی از بستر بیماری برخاسته و به منزل آمده بودند و دوران نقاهتشان بود. ایشان ما را احضار کردند و ما هم به آنجا رفتیم. در آنجا ایشان ناراحتی شدید خودشان را ابراز کرد. شاید آقایان خامنهای و رفسنجانی هم در آنجا تشریف داشتند. ایشان صریحاً اعلام کردند که بروید اختلافاتتان را حل کنید و بهاصطلاح اعلامیه رفع اختلاف هم بدهید، ولی همین رفع اختلاف و این اعلامیه شاید حدود یک ماه و نیم طول کشید. در آنجا ما شاهد بحثها و گفتوگوهایی بودیم، گو اینکه ما تا حدودی در دعوای بین بنیصدر و سران حزب جمهوری ــ که در شورا بیشتر مطرح بود ــ تا حدودی برکنار و بیطرف بودیم، ولی خوب، ناظر و شاهد بودیم. در آن زمان یکی از حرفهای آقای بنیصدر این بود که یک حرکاتی، روندهایی یا به تعبیر خودشان توطئهای علیه من در جریان است، منجمله قضیه دو نوار را مطرح کردند و این دو نوار هم حضور امام رسیده و ایشان هم شنیده بودند و دستور هم داده بودند که نسبت به اینها رسیدگی شود. این یکی از موارد اختلاف بود. یکی دیگر از دردهای ایشان این بود که میگفت طرف مقابل من دارد اینگونه اعمال را علیه من انجام میدهد؛ بنابراین، اگر من بخواهم مسئولیتهایی را که قانون اساسی به عهده رئیسجمهور گذاشته است انجام بدهم، با این بازیها نمیتوانم. خوب، آن جلسات به جاهایی هم رسید. حالا میثاقنامهای نوشته شد و بعد از آن هم به آن میثاقنامه عمل نشد و من صریح میگویم که از سوی هر دو طرف عمل نشد؛ هم از طرف حزب جمهوری عمل نشد و هم از طرف آقای بنیصدر. حال آن روندهایی را که ایشان آن روز ابراز و اظهار میکردند و از آن شکایت داشتند و در آن نوارها منعکس بود، آن روندها همچنان ادامه پیدا کردند و مخالفان همچنان به عملکرد خود ادامه دادند و لحظهبهلحظه در بُرهههای مختلفی که در این فاصله یک سال و خُردهای پیدا شد، آقای بنیصدر را به موضعی کشاندند که برای حفظ خود یا برای دفاع از خود و یا حیثیت و حقوق خود کارهایی بکند، حرفهایی بزند یا سخنرانی کند و یا احتمالاً مصاحبههایی بکند. من عرض میکنم آن روندها امروز دارد میوهاش را میدهد. من به پیدایش این میوه، به ریشههای تکوین این میوه، به این طرحی که امروز در این مجلس تهیه شده است، به این معترضم. من میگویم این روند، روند سالمی نبود، بنیصدر عیبش این بود یا هست که حرف زیاد میزند. مرتب میگوید و پردهدری میکند. خیلی جاها هم از حدود احساس مسئولیت خارج میشود. یکی از ایرادات من به او همین است. او از حدود مسئولیت آنگونه خارج میشود که کیان و وجود جمهوری اسلامی را در معرض سؤال و خطر قرار میدهد و بهانه به دست دشمنان و معاندان انقلاب و این جمهوری میدهد، اما این ظاهر بیان است، او در اینجا مقصر، خیلی خوب! ولی طرف مقابل هم عمل میکرد. آرام در تمام سطوح عمل میکرد. پیشرفت میکرد، یعنی آنچه را او و خیلی از مخالفان میگفتند روندهای انحصارگر در این جامعه وجود دارد و جامعه دارد به طرف انحصار میرود، این انحصار همچنان ادامه پیدا کرد. ما میتوانیم به لحاظ احساس مسئولیت نسبت به انقلاب بگوییم تو طرف مقابل، یا آقای بنیصدر ساکت باش و اینها را تحمل کن، ولو اینکه منجر بشود به اینکه خودت هم از بین بروی. ما در عالم اخلاق و در عالم تعهد این حق را داریم، ولیکن به لحاظ قانونی در اینجا چه گناهی صورت گرفته است؟ طرف تعرضی کرده و طرف دیگر دفاعی کرده است؛ بنابراین، اگر تقصیری هست، تقصیر دو طرف است. یک طرف نیست. این طرح، ای کاش اینطور اصلاح میشد که آقای بنیصدر عدم کفایت سیاسی و طرف مقابل هم مقصر در ایجاد زمینههای عدم کفایت سیاسی، ولی ما زمینهها را اینجور نمیبینیم. حرف ما در اینجاست که ممکن است یک کسی را شما به انواع مختلف اذیت کنید و شکنجه بدهید و او فریاد بزند. مردمی که دور هستند، فریاد او را میشنوند، ولی آن عملی را که با او انجام میگیرد را نمیبینند؛ مسئله اینجاست».
یک سال دوام نمیآورد
سران حزب جمهوری از اول ریاستجمهوری آقای بنیصدر عزم خود را جزم کرده بودند او بیشتر از یک سال در مقام ریاستجمهوری باقی نماند. آقای دکتر صلواتی نماینده دوره اول به من میگفت زمانی که بنیصدر رأی بالایی آورده بود، ولی هنوز مراسم تحلیف و سوگند برگزار نشده بود به اصفهان آمد. در تالار استانداری (باشگاه افسران سابق) از او پذیرایی کردیم. من (صلواتی) خیرمقدم گفتم و قدری از مشکلات منطقه اصفهان را به عرض ایشان رساندم و گفتم انشاءالله با آمدن شما مشکلات مملکتی و منطقه سر و سامان پیدا میکند. بعد از پایان جلسه، یکی از افرادی که عضو حزب جمهوری اسلامی بود و کاندیدای نمایندگی مجلس هم شده بود به من گفت مثل اینکه شما قانون اساسی را درست مطالعه نکردهاید. ریاستجمهوری کارهای نیست که بتواند وارد اینگونه مسائل شود، وانگهی ما نمیگذاریم ایشان بیشتر از یک سال دوام بیاورد. در جواب گفتم ایشان که هنوز خلافی نکرده، با رأی بالا توسط مردم انتخاب شده، چرا میخواهید اختلاف ایجاد کنید. او گفت در هر صورت، چنین تصمیمی گرفتهایم.
در بخش قبلی خاطرات از زبان مرحوم رفسنجانی شرح داده شد که ایشان هم به امام نامه نوشته بودند و گفته بودند ما از اول با ریاستجمهوری ایشان مخالف بودیم. آقای آیت و تیم دکتر مظفر بقایی از این فرصت استفاده کردند و اختلافات زمان ملی شدن نفت و دوران مصدق را به امروز کشاندند و درنهایت بهرهبرداری کردند.۲
دکتر حسن آیت، عضو سابق حزب زحمتکشان دکتر مظفر بقایی و دبیر سیاسی حزب جمهوری اسلامی در دوره اول انتخابات مجلس شورای اسلامی به مجلس راه یافت. دکتر بقایی، آیتالله کاشانی و حسین مکی در جریان ملی شدن صنعت نفت -در دوره شانزدهم مجلس شورای ملی- از طرفداران دکتر محمد مصدق بودند و در بیشتر امور همسو و هماهنگ عمل میکردند؛ همانند حادثه ۳۰ تیر ۱۳۳۱ زمانی که شاه با واگذاری فرماندهی کل قوا به دکتر مصدق، نخستوزیر وقت، مخالفت کرد و دکتر مصدق هم بلافاصله استعفا داد و قوامالسلطنه جای او نشست و به مردم هشدار داد که مواظب اعمال و رفتار خود باشند، چون کشتیبان را سیاستی دگر آمده. مردم تهران و شهرستانها مخصوصاً اهل بازار و طرفداران بخشی از روحانیت به رهبری آیتالله کاشانی یکپارچه به مخالفت برخاستند، بهطوریکه بعد از چندین ساعت زدوخورد خونین، قوامالسلطنه مجبور به کنارهگیری شد و شاه عقبنشینی کرد و فرماندهی کل قوا را به مصدق واگذار کرد. اوضاع به نحو مطلوبی به نفع مردم در حال پیشروی بود. دولت انگلیس و دربار علت موفقیت بینظیر تاریخی را در یکپارچگی و وحدت روحانیون و ملیون تشخیص دادند و به فکر چاره نشستند و به این نتیجه رسیدند که باید سازوکار پیچیدهای فراهم آورند که اتحاد و هماهنگی برای همیشه از جامعه ایران برچیده شود. چگونگی و سازوکار پیچیده و برهم زدن این اتحاد، پژوهش دقیق و بزرگی میطلبد، زیرا این روند خطرناک میتواند تا زمانهای دور شکل و شمایل جدید سیاست را از روند درست و مردمی و سازنده بازدارد.
آنچه بهطور اجمال میتوان به آن اشاره کرد این است که افراد نفوذی در هر دو گروه وارد شدند و بازی را بهگونهای برهم زدند که کینهها و عُقدههای هر دو گروه، بدون آنکه به عمق بهوجودآورنده آن واقف باشند، جنبه حاد و گسترده به خود گرفت. از آن تاریخ به بعد، آیتالله کاشانی، دکتر مظفر بقایی، حسین مکی و چند نفر از دیگر طرفداران مصدق به مخالفت برخاستند و حتی رودرروی او قرار گرفتند و شرایط و زمینه سقوط دولت فراهم شد و به دنبال آن، کودتای ۱۳۳۲ به وقوع پیوست.
این مقدمه کوتاهی بود که منشأ موضعگیری دکتر آیت و سناریوی پیچیده نوار او پس از پیروزی جمهوری اسلامی را بیشتر روشن میکند. دکتر بقایی و گروهش در کمین نشسته بودند که بتوانند با فراهم شدن زمینه، تیر خلاص را بر سر طرفداران دکتر مصدق شلیک کنند. از اینرو زمانی که انقلاب اسلامی رُخ داد و شورای انقلاب تشکیل شد و از نحوه مخالفت اعضا مطلع شدند بیکار ننشستند و با یک بازی بسیار حسابشده و تجربیاتی که از تاریخ به دست آورده بودند بر آتش اختلاف این دو طرف افروختند تا جایی که آقای دکتر آیت با اطمینان و یقین کامل در آن نوار گفته بود نقشهای داریم که بابای بنیصدر هم نمیتواند در مقابل آن طرح و نقشه ایستادگی کند.
مرحوم امام به استناد سخنان مهندس سحابی و آنچه نگارنده از آن خبر داشت تا مرحله آخر در مقابل نامهنگاریها و کارشکنیها، هر دو طرف را به همکاری دعوت میکردند. ایشان از اول با در دست گرفتن کارهای اجرایی توسط روحانیون مخالف بودند. سران حزب جمهوری اما تصمیم جدی داشتند که دیگر رقبا را به هر شکل ممکن از میدان خارج کنند. آقای بنیصدر و گروه ایشان میتوانستند از این دوگانگی بهطور نسبی بهره ببرند. آنان نهتنها چنین نکردند، بلکه به بازی خطرناکی دست زدند و آن نزدیکی با گروه مجاهدین بود. آقای بنیصدر ابتدا با نزدیک شدن به این گروه مخالف بود و میگفت: «با هر شخص و گروه التقاطی نباید وارد همکاری شد». اختلافات با سران حزب جمهوری اما بهصورتی درآمد که او و عدهای از اعضای گروه به مجاهدین نزدیک شدند. آقای سلامتیان و نگارنده جلساتی با بعضی از سران مجاهدین مانند آقایان حیاتی، رضایی و یعقوبی و چند نفر دیگر برگزار کردیم. در ضمن گفتوگو و بحثها آنها را متقاعد کردیم نامهای به امام بنویسند و وارد فاز گفتوگو و روشهای دموکراتیک شوند. آنها میگفتند گروه چماقداران و تندروها مانع هرگونه ارتباط هستند. معذالک ما موافق ارتباط هستیم. پس از آن، آنها نامهای به امام نوشتند و آماده دیدار شدند. امام در جواب گفتند: «شما اسلحههایتان را تحویل دهید، من به دیدار شما میآیم».
مجاهدین نامهای به رئیسجمهور نوشتند و گفتند آیا اگر ما اسلحههایمان را تحویل دهیم، ضمانتی هست که چماقداران ما را قلعوقمع نکنند؟ بنیصدر در جواب گفته بود من در شرایطی نیستم که بتوانم چنین تضمینی بدهم. بعد از آن نامه و این جوابها، روابط ما با آنها قطع شد، اما رفتوآمد گروه مجاهدین و رجوی با دفتر بنیصدر ادامه پیدا کرد.
مرحوم امام وقتی از این ارتباطات مطلع شدند، با لحن شدیدی به بنیصدر هشدار دادند، اما بنیصدر توجه کافی نمیکرد تا جایی که امام تصمیم به برکناری او از فرماندهی کل قوا گرفتند.
از آن روز به بعد زمینههای عدم کفایت رئیسجمهور را فراهم آوردند، زمینههایی که از قبل آماده شده بود. آنان منتظر فرصت مناسب بودند که این فرصت را بنیصدر و گروهش در اختیارشان قرار داد.
روز عدم کفایت رئیسجمهور فرارسید. مطابق اصل ۸۹ و ۱۱۰ قانون اساسی (پیش از بازنگری) مجلس میتوانست عدم کفایت رئیسجمهور را بررسی کند و نمایندگان اولین دوره مجلس شورای اسلامی نیز به استناد همین اصول درخواست بررسی عدم کفایت سیاسی اولین رئیسجمهور اسلامی ایران را مطرح کردند، اما با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع و کلی بودن این دو اصل قانون اساسی، تعداد شانزده نفر از نمایندگان مجلس تقاضای دو فوریت طرح آییننامه بررسی عدم کفایت سیاسی رئیسجمهور را مطرح کردند تا با تصویب آن، طرح عدم کفایت رئیسجمهور شکل قانونی بگیرد. دو فوریت این طرح با رأی موافق ۱۴۵ نفر از نمایندگان در جلسه ۲۶ خرداد ۱۳۶۰ تصویب شد. موافقان و مخالفان وارد نامنویسی شدند که در بخش آینده به آن خواهیم پرداخت.■
پینوشت:
- . داود علی بابایی، بیستوپنج سال در ایران چه گذشت؟ جلد دوم، تهران، انتشارات امید فردا، ۱۳۸۴، ص ۳۸۱.
- . عزتالله سحابی، نیمقرن خاطره و تجربه، صص ۲۷۵ – ۲۸۱.