منوچهر بزرگی
نگرانی ناشی از بلاتکلیفی جوانان بیکار و اندیشه به آیندهای مجهول نهتنها چرخش ارابه اقتصاد کشور را کُند و کمتوان کرده، بلکه موجب پریشانخاطری عمیق خانوادههای این جوانان بیکار شده است. روشن است این وضعیت غیرقابلدوام نهتنها صدمه بزرگی به منافع ملی است، بلکه بهداشت روانی جامعه را نیز نشانه میرود که تبعات شومی دارد.
دولتهای پس از انقلاب (مانند سلف خود) قول میدادند که مشکل بیکاری را حل کنند، اما متأسفانه با همه کوششی که معمول داشتهاند به نتیجه مطلوب نرسیدهاند و مشکل همچنان قربانی میگیرد. این یادداشت بر این باور است که متأسفانه زیر و بم این بیماری اجتماعی بهدرستی شناختهنشده و نسخه طبابت اشتباه ارائه شده است. به قول مولانا:
گفت شخصی خوب ورد آوردهای لیک سوراخ دعا گم کردهای
مشکل بیکاری مانند پروژههای ساختوساز و عمران و آبادی نیست که پارامترهای مخصوص و محدودی داشته باشد و بهسهولت بتوان بر آن چیره شد، اما اگر پرسش این باشد که آیا در هر حال حاضر راهحلی برای مشکل بیکاری وجود دارد، پاسخ قطعاً مثبت است؛ یعنی حتی با همین ناهنجاریهای اکنون کشور هم مسئله قابلحل است، اما مشکلات پیچیدهای هم در کمین است که به چگونگی تعامل با آنها خواهیم پرداخت.
شاید باورکردنی نباشد، اما اولین مشکلی که برای ساماندهی معضل ملی بیکاری وجود دارد، ماهیت نگاه نارسا و نابالغی است که از دو سو بر این ناهنجاری ملی تابیده است: اول انتظار مردم از دولت؛ و دوم موضع دولت در برابر مردم. دلیل و شاهد این حقیقت تلخ هم فرایند بیفروغ و بیحاصل چند دهه گذشته است.
اشکال در سوی اول که مردماند آن است که دولت را مسئول تأمین شغل برای همه کارجویان کشور میدانند و علیرغم اینکه میبینند دولت واگنهایش در قطار کار و تولید کشور را واگذار کرده و واگنهای اندکی دارد و معهذا درگذشته معجزه چندانی هم از این امامزاده ندیدهاند، اما باز هم با اصرار و اخطار و ستیز و جدل خواستار شغل از دولتاند.
سوی دوم دولت است که این رابطه مجعول را قبول دارد و خود را مسئول و پاسخگو میداند؛ اما تدبیر بلیغ و ابزار قابلی برای پاسخگویی به کارگران بیکار ندارد؛ لذا به سرمایهسوزی میپردازد و هر از گاهی آنجا که کارگران یک کارخانه نتوانستهاند حق و حقوق خود را از مدیر یا صاحب کارخانه بگیرند بهاندازهای که خود تحت سختی معیشت بودهاند، دولت را تحتفشار قرار میدهند تا ناتوانی و ناجوانمردی و گاه دسیسه بعضی از این صاحبان داخلی و خارجی حکیم فرموده کارخانهها را در پرداخت حقوق معوقه از خزانه ناچیز ملت تأمین کند. کاری که قریب چهل سال است کم و بیش به اجرا درآمده در مواردی هم به جراید کشیده شده، اما هنوز که هنوز است هیچ طبیبی برای درمان این معضل اجتماعی تجویز و طبابت کارآمدی نکرده است.
چرا این تکاپوی ناکارآمد اشتباه است و چاره کار چیست؟
دو گزاره تعریف میکنیم: گزاره اول راهحلی زیربنایی و کشاندن این قطار منحرفشده از مسیر به روی ریل است تا امیدی به رسیدن مقصد متصور شود؛ گزاره دوم راهحلی است یا درمانی سریعتر و فارغ از دوسویه نگری بیثمر و بیحاصل در گذشته که به تعریف خواهد آمد.
راهحل زیربنایی
گزاره اول پیرامون دولت است که میتواند با تصویب لوایحی در پارلمان، خود را برای تصمیمگیریهای بزرگ و تأثیرگذار توانمند کند تا استراتژی خود برای توسعه اشتغال را با نگرشی جدید و با تعامل با کشورهای دوست در اتحادیههای اقتصادی و تحت یک نظام سیستماتیک اجرائی بارور کند. یادآور میشود که منظور از نظام سیستماتیک برنامهای است دارای هدف، استراتژی و زمانبندیشده برای بلندمدت و کوتاهمدت و نیز مشخص بودن سهم برنامه حتی برای هرماه و هر هفته در هر رشته و البته تحت نظارت پیوسته؛ از همه مهمتر و برخلاف سیره گذشته برقرار کردن غرامتپذیری تعریف شده که بهواقع میتوان گفت ملحوظ داشتن غرامت برای قصور در وظیفه حلقه مفقوده مسئولیتپذیری در کشور ماست. علیهذا دولت با توسعه زیربناها عملاً بهنوعی ریلگذاری هدایتی که یکی از ارکان سهگانه وظایف دولت است اهتمام میکند و روبنای امر توسعه باید بماند برای بخش خصوصی کشور که معمار و مهندس پروژهها خواهند بود. دولت هم به معنای برنامه، هدایت و نظارت است. ادعایی که بلندپایگان دولت گفتهاند، اما به اجرا درنیاوردهاند.
تولید و اشتغال گرچه همزاد یکدیگرند، اما هرکدام برای خود بستر حرکت و نظام و سلسلهمراتب خاصی دارند که اگر در بستر منطقی خود نباشند ناگزیر سلسله تخریب هنجارها را موجب خواهند شد؛ یعنی همین مشکلاتی که امروز در کشورمان با آن روبرو هستیم. مثال برای روشن شدن نظم سیستماتیک و سلسلهمراتب آن کارخانه پلیاکریل است.
قبل از انقلاب کارخانهای به نام شرکت پلیاکریل ایران توسط یک شرکت امریکایی به نام دوپانت در اصفهان ایجاد شد. این کارخانه قرار بود تمام نیاز کشور به الیاف مصنوعی را که قریب ۱۰۰ هزار تن در سال بود تأمین کند. این مجتمع بزرگ صنعتی بعد از انقلاب به تولید رسید، اما یک دشواری بزرگ داشت که مواد اولیه آن هزینه سنگینی به کشور تحمیل میکرد، چون میبایست از خارج وارد میشد. بعد از انقلاب در طرحهای بزرگ و زیربنایی دهه اول انقلاب تصمیم بسیار خوبی گرفته شد که با ایجاد سه کارخانه مهم دیگر مواد اولیه مورد نیاز این زنجیره صنعتی تأمین شود. سه طرح با همت مهندسین لایق باتجربه و قابل ایرانی احداث شد که عبارتاند از پتروشیمی اصفهان، پتروشیمی اراک و کارخانه DMT. بدین ترتیب زنجیره تولید در فرآوری یکی از نیازهای مهم کشور که پوشاک است تکمیل شد.
به بیان ساده زنجیره تولید چنان شد که نفت خام از چاههای نفت جنوب به پالایشگاه اراک و اصفهان میآمد، سپس به پتروشیمی اصفهان برای پارازایلن و پتروشیمی اراک برای گلایکول و کارخانه DMT و سپس برای تولید پلیاستر به کارخانه پلیاکریل و به دنبال آن به کارخانههای نساجی کشور میرسید. در دهه اول انقلاب با احداث چندین پالایشگاه و پتروشیمی این زنجیره مهم تولید با فرآوردههای متنوع دیگر تکمیل شد. بهقول معروف خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود و درنهایت دولت پتروشیمی اصفهان و پلیاکریل را به بخش خصوصی واگذار کرد.
صاحب پتروشیمی هم بعد از مقداری فروش پارازایلن به DMT با اجازه دولت قصد صادرات کرد. دولت هم به DMT ارز نداد. زنجیره تولید شکست و خسارات بسیاری به اقتصاد کشور وارد شد و چندین هزار کارگر بیپناه بیکار شدند با هزاران فاجعه جگرخراش و مانند قبل از انقلاب دوباره واردات از سر گرفته شد. کوشش ناکافی دولت هم در چند مقطع نتوانست کارخانه را در شرایط متعارف قرار دهد.
در قاعده کلی احداث واحد تولیدی ضوابط و آئیننامه خاص خود را دارد. مثلاً تأمین پیشنیازها که شرح مفصلی دارد و نیز اینکه در چه ظرفیتی باشد؟ اینکه چه نیروهای تخصصی در چه درجهای از مهارت نیاز است و چه نوع تکنولوژی در کجا استقرار یابد؟ و در اکثر موارد ضوابط خاص فنی تخصصی تعیینکنندهاند.
حال توجه کنیم که اگر کمپانی آمریکایی دوپانت یعنی صاحب تکنولوژی این مجتمع بزرگ، نیروهای مورد نیاز برای بهرهبرداری از این کارخانه را از دو سال پیش راهی آمریکا نکرده بود و تحت آموزش قرار نداده بود حتماً این کارخانه با مشکل بزرگتر یعنی نیروی انسانی متخصص روبرو میشد.
امروز هم مشکل کشور عدم رعایت همین مآلاندیشیهاست که البته علم و تجربه لازم دارد. حل مشکل بزرگ و مهمی مانند اشتغال با بیتدبیری و ناتوانی حل نمیشود و ناگزیر باید در دست گروهی نخبه، کارآزموده، صاحبنظر و باتجربه قرار گیرد تا راه از چاه تشخیص داده شود. حافظ میگوید:
هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست/ نه هر که سر بتراشد قلندری داند
راه برونرفت از این معضل در درجه اول آن است که دولت باید قبول کند وظیفه اساسی او در این رابطه سپردن تولید و اشتغال به دست بخش خصوصی است، اما بهشرط آنکه دولت سه وظیفه مهم خود را که عبارتاند از: ۱، برنامه؛ ۲، هدایت؛ و ۳، نظارت را بهخوبی انجام دهد.
در امر برنامه دولت باید تدارک و تهیه زیرساختهای کشور را تحت برنامه داشته باشد، طبعاً مردم از معماری روبناها دریغ نخواهند کرد. همچنین باید عطف به اهداف، استراتژی و رسالتی که قائل است مؤلفههای اصلی توسعه را تعریف کند. این کار مدیر لایق و فاضل و با تجربه لازم دارد. مثلاً اگر برابر آن اهداف برنامه، تولید فولاد باید به مرز ۱۰۰ هزار تن در سال برسد و خودکفائی تولید غله در مرز ۱۵ میلیون تن رقم بخورد و عملاً مشتاق و علاقهمندی در بخش خصوصی پا جلو نگذارد دولت باید با دادن سوبسیدهای مالیاتی، زمین ارزان یا رایگان در شهرکهای صنعتی، تسهیلاتی در برق، معافیتهایی در بیمه و امثال آن مردم را به سرمایهگذاری در زمینههایی که داوطلب کمی دارد بکشاند و البته نه با ارز ارزانقیمت که پر مفسده است. دولت خود نباید وارد شود، کاری که در کشورهای اروپائی و چین عمل میشود، اما هرگز دولتها خود به عرصه تولید ورود نمیکنند. حتی سرمایهگذاری خارجی نیز در زمینههایی که معین میشود با هر تسهیلاتی که دولت باید اعمال کند، باید توسط شرکای بخش خصوصی ایران انجام شود.
یک طرف مهم و سرنوشتساز دیگر توسعه نیروی انسانی خلاق و ماهر است. آموزش متخصصان فنی، صنعتی، اداری، کشاورزی، انفورماتیک و امثال آن باید با برنامه از پیش تعریف شده و هدایت و نظارت دولت باشد، اما توسط بخش خصوصی صورت گیرد. چنین کاری ابداً به معنای تعریف چپگرایانهای که تصور میکند سرنوشت مردم در دست سرمایهداران قرار میگیرد نیست. بلکه به این معناست که مثلاً یک دوره آموزش فنی با صرف سرانه ۱۰ میلیون تومان در حوزه دولت بهرهوری ۶۰ درصد دارد. اگر همان دوره به بخش خصوصی واگذار شود شاید با صرف ۷ میلیون تومان بهرهوری ۹۰ درصد داشته باشد. لذا با یک نگاه از فراز به جامع اقتصاد کشور، باید گزینهای را انتخاب کنیم که ضامن منافع ملی است. هرچند هدایت و نظارت دولت باید بهنوعی وجود داشته باشد.
راهحل فارغ از دوسویهنگری بیثمر
در تعریف گزاره دوم راهحل یا درمانی سریعتر و فارغ از باور اشتباه دو سو یعنی دولت و ملت که پیشینه بیثمری داشته است مورد تجزیهوتحلیل و نتیجهگیری قرار میگیرد. متأسفانه در اثر بیتوجهی به ضرورت مهم ایجاد انگیزه در مردم و بهخصوص جوانان کشور برای آموختن حرفهای که استعداد و علاقهمندی آن را دارند. همین مختصر آموزشگاههای فنی حرفهای دولت و بخش خصوصی، به قدر نیاز بالقوه امروز صنعت و خدمات کشور مورد استقبال نبودهاند.
مطالعه روی عدم استقبال و علت بیکاریها و دلیل ناکام ماندن همین کوششهای مختصر نشانههای مخاطرهآمیزی را آشکار میسازد که در معادله چند مجهولی حل مشکل بیکاری علیرغم اینکه عوامل مهمی هستند اما مورد مکاشفه و محاسبه قرار نگرفتهاند که در ذیل به مواردی از آن اشاره خواهد شد.
اول. جمع کثیری از جوانان بیکار در دل هوای مهاجرت به خارج را دارند؛ بنابراین گاه مشاهده میشود که کارجو آدرس مرکز آموزش فنی حرفهای در شهر خود را هم نمیداند.
دوم. اگر از مرحله تعلیم در آموزشگاههای فنی حرفهای دولتی و بخش خصوصی یک گام عقبتر برویم به مشکل عدم اشتیاق جوانان به یادگرفتن یک حرفه میرسیم که معلوم نیست وقتی این کارجوها فریاد کار خواستن سر میدهند چه کاری را میخواهند؟ و چه کاری را میدانند؟
سوم. به نبود انگیزه کافی و وافی در جوانان نسبت به سرزمین و کشورشان و شور و شوق میهنپرستی در آنها میرسیم.
چهارم. اگر بیشتر جستوجو کنیم میبینیم بسیاری از این جوانان اساساً با مسئله چهکاره بشویم و اینکه باید شغلی را بلد باشیم تا به ما کار بدهند و نیز خودآزمائی شخصی که شوق و علاقهمندی و استعدادشان برای چه رشتهای و چهکارهایی مناسب است، غریب و بیگانهاند.
دینامیک فکر و ذهن عدهای از جوانان ما، همچنین کردار و رفتار آنها از انرژی لازم برای قرار گرفتن در بستر رشد و توسعه برخوردار نیست که بیتردید بیتدبیری و بی فراستی در اداره کشور موجب آن بوده است. این تغییر بینش به سیر گذر و تحولی در زندگی جوانان نیز ولو در جبههای کوچک اما در برنامه پویشگاه گنجانده شده است.
نمونهای در شهر اصفهان که احتمالاً در شهرهای دیگر هم وجود دارد، ما را با واقعیت تلخی که در جامعه ما وجود دارد روبرو میکند. بهطور خلاصه در سال ۱۳۹۷ یک مؤسسه نوبنیاد در اصفهان که ۲۴ نگهبان احتیاج داشت به جراید آگهی داد و کمتر از چهارصد نفر برای استخدام مراجعه کردند. نتایج حاصله چنین بود که از ۲۴ نگهبانی که استخدام شدند، تعدادی فوقلیسانس، تعدادی لیسانس و تعدادی هم دیپلمهاند. نکته اینجاست که از این عده فقط قلیلی سابقه کار و تجربهای که برای تقبل یک کار حرفهای مناسب بوده است داشتهاند. آن هم عبارت بوده از رانندگی اتومبیل و موتورسیکلت و بعضاً کار با کامپیوتر و البته نه بهصورت حرفهای. بیتردید میتوان گفت این یک خسران بزرگ برای کشور است.
گرچه از نظر این پژوهش کار زیربنایی همان گزاره اول است که به آن اشاره شد؛ یعنی برنامهریزی آمایشی با اهداف و استراتژی مشخص برای حل مشکل بیکاری در سطح ملی، اما در هر صورت باید پیشنیازهای ذکرشده را در جوانان تقویت کرد؛ یعنی به تجویز این یادداشت بهترین گزینه، مناسک و روش تأثیرگذاری است که در گامبهگام روند پویشگاه کارآفرینی پیشبینیشده (شرح پویشگاه در ذیل خواهد آمد) و در بسیاری از موارد مطمئناً به پیداکردن شغل منجر میشود. یادآوری این نکته لازم است که این اطمینان از تجربه و آزمون و خطای گذشته برخاسته است. لذا تا رسیدن به یک برنامه مدون توسعه با رویکرد طرح پایه آمایش سرزمین و داشتن منظری جامع و هماهنگ در همه زمینههای توسعه ازجمله توسعه نیروی انسانی و نیز هماهنگی با ممالک همجوار و فراسو با محور تأمین منافع ملی و امنیت ملی که در گزاره اول آمد، تأمین این پیشنیاز نهتنها میتواند آغازی مبارک و پرفایده باشد که شاید با اصلاحاتی بتواند برای سراسر کشور الگو شود. بهخصوص که هماکنون زمان توسعه استارتاپهاست و دولت تسهیلات قابلتوجهی برای کارآفرینها قائل شده و در جوانب دیگر فعالیتهایی صورت گرفته مثل پروژه توان هفت شهرداری اصفهان و فعالیتهای قابلتوجه خانه جوان که همه اینها میتوانند تأثیر فراوانی در امیدواری و تحول و تغییر مثبت در جوانان داشته باشد، تأثیری که خود روزنه امیدی است.
در هر حال امید کارگزار پروژه پویشگاه کارآفرینی این است که با اجرای آن خاستگاه آموزش فنی با انگیزه و انتخاب محسوس و عینی همراه باشد و نیز یقین به امر، توانستن در جوانان افزون شود که طبعاً در پیامد آن گسترش مراکز تربیت متخصص را ضروری میکند و باید در برنامه دولت و کارگران بخش خصوصی تعریف شود.
در این طرح نیز اعتقاد بر این است که وقتی جوانان دورههای تخصصی کاربردی دیده باشند، میتوانند با تشکیل شرکتها یا گروههای چندنفره به خلق واحدهای تولیدی، صنعتی، خدماتی، هنری و امثال آن تشویق شوند و آنها را قابلدسترس بدانند که در کندوی مشاوران عالی به این امر توصیه میشوند. باید یاد بگیریم که نوع طلبکاریمان را از دولت تغییر دهیم و از دولت برنامه هدایت و نظارت بخواهیم. همانطور که در اکثر کشورهای توسعهیافته اتفاق افتاده است.
پویشگاه کارآفرینی خواجه نظامالملک
نام خواجه نظاماالملک که آرامگاه وی در اصفهان است از این جهت برگزیده شد که او یکی از نوادر تاریخ ایران در امر کشورداری و آیندهپژوهی است، مختصر اینکه ملکشاه سلجوقی در سن هجدهسالگی به سلطنت رسید و در این سن نوجوان کمتجربهای بود. فلذا تمام ارکان کشور را در اختیار خواجه نظامالملک قرار داد. بسیاری از مراکز علمی کشور ما که چند صد سال بعد از او برای ایران افتخارآفرین بوده است نتیجه تدبیرهای حکیمانه خواجه نظام است. او بیستوچهار نظامیه که هریک همانند دانشگاهی متنوع و وسیع بوده است در ایران بزرگ آن روز احداث کرد و همه آنها را به ثمر رساند. خوب است بدانیم که یکی از اساتید برجسته دانشگاه یا نظامیه نیشابور که علوم اخترشناسی، ریاضیات، تاریخنگاری، ادبیات و فلسفه تدریس میکرد حکیم عمر خیام بود. در نظامیه بغداد استاد شعر و ادب و فلسفه ملکالمتکلمین شیخ مصلحالدین سعدی بوده است و مراتب دیگر.
در پویشگاه کارآفرینی برخلاف نمایشگاه کالایی تبلیغ نمیشود، بلکه استعداد و قابلیتهای بازدیدکنندگان به تکاپو درمیآید. کارجویان در کریدور کندوهای پویشگاه در فضای پویش، فکر کردن و غربالگری برای انتخاب شغل و ضرورت اتخاذ تصمیم و عزم و اراده قرار میگیرند. در پویشگاه با ارائه نشانههای منطقی و مستدل روزنه امیدی ایجاد میشود به آیندهای بهتر که ساختن آن در دست خود ماست. ذهن و دست و دل کارجویان در کوران نسبی یک کار یا یک اقدامی قرار میگیرد که شاید تاکنون کسی چنین فرصتی را به آنها نداده باشد. اینگونه روشها بهتناسب سطح توسعه در کشورهای مترقی و در حال توسعه و نیز با توجه به تناسب فرهنگ بومی آنها پاسخ مثبت داده است.
در پویشگاه فرد کارجو با سه هدف که پیشنیازی بسیار مهم و ضروری برای ورود به تعلیم و تمرین است آشنا میشود که ضرورت قطعی یک عزم و اراده در انتخاب شغل است. پیشنیازهایی که علیرغم میسر بودن منظور کردن آنها در گذشته بهعنوان یک کلیدواژه برای ورود به کسبوکار مورد توجه نبوده است.
سه هدف یادشده بهصورت خلاصه عبارتاند از: هدف اول: در اجرای این هدف کارجو در فضایی قرار میگیرد که با پدیده میهنپرستی و غیرت وطنی قرین میشود. از زبان مشاورین عالی پویشگاه حقایقی را میشنود که چگونه در جهان ما با رستاخیز ملی و شعار «دوباره میسازمت وطن» ملتهایی در بحبوحهای به ساختن کشورشان پرداختند که بهواسطه ویرانی ناشی از جنگ حتی دولتی تشکیل نشده بود، در عین حال همین مردم در قوام یافتن دولت و اداره کشور اهتمام بلیغ کردند. کارجو در این مرحله میفهمد که راه نجات در عاشق بودن است؛ یعنی عاشق سرزمین مقدس یزدانپرست ایران، که باید در وجودش عمیق رخنه کند تا نهال ساختن میهن بارور شود.
هدف دوم: در اجرای این هدف کارجو با مشاهده عرصههای گوناگون مشاغل مکرر از خود میپرسد که کدام را برگزیند. نه از روی کتاب، گفتوگوی دوستانه و رسانههای گوناگون، بلکه بعینه کار را مشاهده میکند و به انتخاب اهتمام میورزد.
در پویشگاه ایستگاههای تجربه کار را کندو نام نهادهایم تا با غرفه و نمایشگاه متفاوت و متمایز باشد. در کندوها کارجو را بهمحض آنکه علاقهمند دیدند، ابزار و امکانات را به دست او میدهند تا حداقل یک خاطره یا یک یادگار از بستن یک پیچ از یک سوژه فنی یا یک قطعه از یک نقاشی، یک گره از بافت یک فرش یا یک قطعه از یک کار منبت را شخصاً خود تجربه کند و ذوق و علاقه و تمایل و استعداد خود را در معرض غربالگری و انتخاب برای خود قرار دهد که البته در عمل شرح مفصلتری دارد.
هدف سوم: در اجرای این هدف کارجو اعم از اینکه گمشده خود را یافته باشد یا نیافته باشد برای پاسخ به خود که کدام شغل را و چرا و چگونه و از کجا آغاز کند به کندوی مشاورین عالی مراجعه میکند و با مشاورت آنها به عزم جزم میرسد؛ اما چنانچه تمامی مشاغلی که در این دوره از پویشگاه عرضه شده مطابق خواست و علاقه او نباشد، مشاورین او را برای ادامه راه و گزینش مورد علاقه راهنمایی میکنند و شاید هم در اجراهای آینده پویشگاه که وسیعتر خواهد بود گمشده خود را پیدا کند که در این صورت باید تا اجرای بعد که ممکن است گونههای شغلی جدیدی عرضه شود صبر کند.
ویژگیهای دیگر طرح پویشگاه کارآفرینی
موجب تأسف است که از سوی بسیاری از هموطنان علاقهمند به سرنوشت کشور اعم از بلندپایگان دولتی، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و حتی بعضی از اقتصاددانان کشور به گمان و آرزوی رفع بیکاری در کشور در همین شرایط فعلی توصیه میشود که برای ایجاد اشتغال پلنتهای صنعتی گوناگون که در کشور نمونههای فراوانی دارند احداث گردد.
این کار متأسفانه با مطالعه و ژرفنگری همراه نبوده و درحالیکه فیالمثل بخش قابلملاحظهای از صنایع تعطیلشده نساجی موجود کشور دارای کارخانه ساخته شده، دارای برق و تأسیسات و ماشینآلات و بسیار امکانات و تجهیزات دیگر است و نیازی به سرمایهگذاری جدید ندارد اما به هر دلیل متوقف شده است، توصیه به احداث پلنتهای جدید میکنند که معنای آن جز هدر دادن سرمایههای ملی نیست.
گاهی هم ترقیخواه میشوند و از پلنتهای قدیمی بهعنوان تکنولوژی از رده خارج یاد میکنند، درحالیکه ناشی از عدم آگاهی است. هماکنون در ایتالیا که مادر صنعت نساجی دنیاست ماشینآلات متعلق به دوره جنگ جهانی دوم برای یک برند معتبر جهانی پارچه میبافند، اما این ماشینآلات را مکرر بازسازی، نوسازی و مدرنیزه کردهاند و با اتوماسیون بالاتر بهسازی شدهاند. امروزه شرکتهای بسیار مهمی در دنیا ایجاد شده که اساساً کارشان بازسازی و نوسازی است. لذا مبنا و اساس توسعه الزاماً طرحهای پیچیدهای نیست که توسط شرکتهای فراملیتی مونتاژ و رگلاژ و آماده بهرهبرداری شده و کلید آن را در اختیار خریدار قرار دهند.
از طرف دیگر رسانههای ارتباطجمعی بیگانه اتمسفر داخل کشور را تیرهتر و بدتر از آنچه هست معرفی میکنند و جلوههای آن طرف دریاها را باشکوهتر از آنچه واقعیت دارد، کاری که تغافل فرار مغزها را دامن میزند و باید بگویم که متأسفانه ناتوانیها و جهل داخلی هم به این ناهنجاری کمک میکند و متأسفانه امر گسترش خلاقیت، ابداع، ابتکار و سازندگی در کشور را مورد مخاطره قرار میدهد. پویشگاه کارآفرینی اساس و محور کار خود را به ظهور و بروز قابلیتها و استعدادهای عامه جوانان کشور قرار داده. فرض ما در این تعریف آن است که لابد برای جذب نخبههای کشور اقدامات اختصاصی دیگری در شرف انجام است. لذا رویکرد پویشگاه را بهسوی قاطبه جوانان جویای کار قرار دادهایم.
در پرسشگریها معلوم شده بسیاری از جوانانی که عزم سفر به خارج دارند الزاماً دارای معدلهای عالی تحصیلی نیستند. نیز همین افراد از مشاغل متداول در جامعه مثل تراشکاری و قطعهسازی، ریختهگری مشاغل ساختمانی، باغبانی، کشاورزی، نقاشی، فنّاوری اطلاعات و امثال آن چیزی نمیدانند. ولی مشکلشان فقط این ندانستن نیست، بلکه این است که نیز نمیدانند که باید یک حرفهای را بدانند و سپس متقاضی کار باشند. نیز نمیدانند که استعداد چه کاری در وجود آنها بیشتر است و ازجمله نمیدانند که چگونه و از چه راهی این ندانستنها را پایان دهند. پویشگاه کارآفرینی خواجه نظام هرگونه مساعی ممکن را به کار میبرد تا این ندانستنها را به دانستن تبدیل کند.
در پایان لازم میداند از شهردار محترم اصفهان جناب آقای دکتر نوروزی که شرح این پیشنهاد را با حوصله و دقت مطالعه و استماع فرمودند و دستور اجرائی شدن آن با مساعی شهرداری را صادر کردند، سپاسگزاری نماید.
ضمناً چنانچه این طرح برای افراد یا گروههایی مقبول افتاد، اقتباس از آن بهکلی آزاد است و در صورت تمایل میتوانند با نویسنده این مطلب در میان بگذارند.
- شماره تماس آقای بزرگی نزد مجله محفوظ است.