انسیه ابراهیمی
نماز بی وضو
تا دو دهه پیش مدارس ایران اغلب بهصورت دو شیفته (صبح و بعدازظهر) بودند. زمانی که من در مقطع ابتدایی درس میخواندم در شیفتهای بعدازظهری در مدرسهمان نماز جماعت بهاجبار برگزار میشد و همه ما بهجز دانشآموزان سال اول و دوم و تعداد بسیار بسیار معدودی که بهاصطلاح عذر شرعی داشتند در صف نماز میایستادیم. حتی مأمورانی مکلف بودند در زمان برپایی نماز از غیرنمازخوانها بپرسند کلاس چندمی هستند. خدا میداند ما چطور جلوی آبخوری حیاط نمیتوانستیم وضو بگیریم، اما بیوضو و باوضو در یک صف نماز میخواندیم.
شرعیات، اخلاق، تعلیمات دینی
دین همیشه در سیستم آموزشی ایران بوده است. اگر نخواهیم خیلی به عقب برگردیم، ملای مکتبخانه به کودکان الفبا میآموخت تا بتوانند قرآن و شرعیات بخوانند و از امثال و حکم و گلستان و بوستان و اخلاق و حکمت بیاموزند.
میرزا حسن رشدیه نخستین مؤلف کتابهای درسی ایران است که کتاب اخلاق را برای شش کلاس دبستان نوشت.۱ با تکثیر مدارس در تهران و شهرستانها نیز کتاب علمی در اخلاق، اصول و فروع دین نوشته میرزایحیی دولتآبادی در دوره ابتدایی تدریس میشد.۲
با سیستماتیک شدن آموزش و پرورش کتاب شرعیات و پس از آن تعلیمات دینی از دوم ابتدایی وارد برنامه آموزشی شد. این روند تا انقلاب و پس از آن هم ادامه یافت. امروز دانشآموزان کتابهای دینی دوره ابتدایی به نام «هدیههای آسمان» در دوره دبیرستان به نام «پیامهای آسمانی» و «دین و زندگی» را میخوانند.
داستانهای پیامبران و امامان
محتوای کتابهای هدیههای آسمان، داستانهایی از پیامبران، امامان و احکامی مانند وضو و نماز و روزه (به علت جشن تکلیف دختران در سال سوم ابتدایی) و تدبر به طبیعت و مخلوقات خدا برای دیدن نشانههای پروردگار است.
معلم باسابقه دوره ابتدایی معتقد است: «بچهها داستانهای کتاب هدیهها را خیلی دوست دارند و نکات اخلاقی آنها را زود یاد میگیرند. درباره خدا هم سؤال دارند. وقتی در کتاب مطالب علمی ساده درباره خلقت مطرح میشود خیلی خیلی دوست دارند و آنها را تحت تأثیر قرار میدهد». نظر محمدرضا دانشآموز کلاس چهارم ابتدایی هم به نظر این دبیر نزدیک است: «درباره این خواندیم که غنچهای هست که نمیخواهد گل شود اما وقتی گل میشود میبیند چقدر دنیا خوب است و این نشان میدهد خدا ما را دوست دارد و در دنیا نعمتهای زیادی برای ما قرار داده، اما معلم ما زیاد اهل سؤال و جواب دادن نیست و معلم خودش توضیح میدهد یا وقتی یکی از بچهها سؤال پرسید گفت من فیلم را نشان دادهام».
داستانهای مربوط به پیامبران و امامان و سیره عملی آنها یکی دیگر از مباحث کتابهای ابتدایی است که کرامات و معجزات این بزرگان را در قالب داستان بازگو میکند. نظر کودکان که به این داستانها علاقهمند هم هستند چیست؟ سامیار که در کلاس پنجم درس میخواند میگوید: «سؤالات من در کلاس بیشتر درباره داستانهای کتاب است. به نظر من هم این داستانها میتواند اتفاق بیفتد هم نه. اینکه امامان با کمک خدا کارهایی کردند واقعی است. در داستان حضرت موسی عصا جادویی بوده و در واقعیت چنین چیزی نمیشود».
امروز کودکان در محاصره انواع و اقسام رسانهها هستند. آنها با ذهن کنجکاو خود همه اینها را میبینند. گاهی آنها را با مفاهیم درسی مقایسه میکنند. برخی کودکان برای حل این تعارضها به مربیان خود و برخی به والدین مراجعه کنند. هرچند برخی کودکان هم که بیشتر در معرض رسانههای رسمی قرار میگیرند کمتر درگیر سؤال و تعارض میشوند؛ امیرحسین دانشآموز کلاس چهارم میگوید: «برای من سؤالی پیش نمیآید چون من درس را خیلی زود میفهمم».
گزارشهای زیادی درباره زیست دوگانه ما ایرانیان در مجامع رسمی و غیررسمی نوشته شده و هشدارهای زیادی در این باره داده شده و گویا تنها حربه مسئولان آموزشی اضافه کردن چند بازی و شعرخوانی برای جذابتر کردن مطلب درسی بهعنوان شیوه آموزشی بوده است. سال گذشته در روز دانشآموز شاهد ویدئوهای بسیاری از همخوانی و رقص دانشآموزان همراه با معلمان خود از یک موزیک لسآنجلسی، که قطعاً محتوای آن برای سنین پایین تأیید نمیشود، فضای مجازی را پر کرد. این موضوع بازتابهای زیادی داشت و حتی در وبسایتهای نزدیک به حاکمیت به این مسئله پرداخته شد و اعتراف همگان به شکاف فرهنگ رسمی و غیررسمی بود؛ اما راهکار مسئولان امر توبیخ معلمان و مدارس بود. گویی این مسئولان هیچگاه متوجه ویدئوهای دانشآموزانی که رقص خود را برای فلان کانال موسیقی ماهوارهای میفرستند یا به فلان مجری یک برنامه درهم سلام میدهند ندیدهاند یا میزان استقبال دانشآموزان از کمپین آتش زدن پرچم امریکا و اسرائیل را در روز دانشآموز چطور میبینند؟
کرامات صفحه آخر
یکی از معلمان درس دینی تهران درباره بیعلاقه بودن دانشآموزان نسبت به درس دینی یک گام جلو میگذارد و معتقد است: «از دهه ۷۰ به بعد ما شاهد یک چالش عنادگونه بچهها نسبت به درس دینی هستیم. در کتابهای درس دینی خصوصاً مقاطع پایینتر مباحث دینی دیگر محدود به کتابهای دینی نیست. همچنین شاهد بودیم که مثلاً در داستان کتاب ادبیات فارسی بهیکباره شخصیت مجید نمازخوان شده». ضمن اینکه بچههای مقطع دبیرستان خیلی بیشتر از دانشآموزان سالهای پایینی خود در فضاهای غیررسمی وقت میگذرانند و به لطف فیلترینگ به سایتهای با محتوای نامناسب با سنین خود دسترسی پیدا کردهاند؛ بنابراین این تعارضها به شکل تضاد بروز پیدا میکنند: «قبلاً شاید یکی دو دانشآموز بودند که در کلاس بحث انتقادی داشتند و یک نفر هم دفاع میکرد، اما امروز بچههای ساکت هم موضع دارند. کسانی هم که تیپ رسمی حاکمیت را دارند اغلب ترجیح میدهند به مدارس خاص بروند».
دانشآموز مقطع دبیرستان سرشار از سؤالات فلسفی نسبت به وجود و هستی خود است. همه ما این دوره را گذراندهایم و به شیوههای مختلف سعی کردهایم برای این سؤالات پاسخی بیابیم. آیا کلاس دینی باید مکانی برای رسیدن به پاسخ سؤالات باشد؟ آیا دانشآموز میتواند در همان سالهای راهنمایی و دبیرستان به تمام این پرسشهای وجودی پاسخ دهد و آرام بگیرد؟ آیا این سؤالات پاسخ دادنی هستند؟ یکی دیگر از معلمان دینی در شهر تهران میگوید: «کتابهای ما اینطور هستند که بچهها را به نقطهای هدایت کنند که خودشان قصد دارند. هم بچهها نمیپذیرند و این مشهود است.» حال پاسخ مشخصی که دانشآموز باید از کتابهای دینی بگیرد با دریافتهای او گاهی متعارض و یا در تضاد است. بگذریم از دیدگاهی که دانشآموز را مانند لوح پاک و خالی از هر دریافتی میداند که میتوان هر مفهومی را به او تحمیل کرد.
درباره مفاهیم کتاب یکی از معلمان دینی نظرات جالبی دارد: «مطالب دینی دبیرستان بهشدت شریعتزده هستند و در کتاب، چالشهای روشنگرانهای مطرح نمیشود. کتاب بستری دارد که پیشزمینههای آن در تلویزیون و منابر رسمی گفته شده و چون دانشآموز هم نسبت به آنها موضع دارد، سر کلاس صدای اعتراض خودش را نسبت به همه اینها بیان میکند». اختلاط شدید قرائتهای حکومتی با مسئله عمیق شناخت خدا در کتابهای دینی مدارس چه ضررهایی دارد؟
در یکی از شبکههای فارسیزبان در امریکا، برنامهای هفتگی پخش میشود و در آن صحبتهای روحانیون در منابر به سخره گرفته میشوند. معمولاً در این ویدئوها گوینده داستانهایی عجیب از کرامات ائمه و بزرگان را میگوید. اخیراً هم در صدا و سیما حجتالاسلام صدیقی، امامجمعه موقت تهران، کرامتی از آیتالله مصباح یزدی روی تخت غسالخانه گفت که مورد انتقاد بسیاری قرار گرفت. پیوند زدن تریبونهای رسمی با مطالب درسی و طرح چنین سخنانی در آن تریبونها، باعث میشود دانشآموز نهتنها کتاب درسی را منبعی برای جستوجویهای وجودشناسی قرار ندهد بلکه شاید دور از انتظار نباشد که برای بلند کردن صدای اعتراض خود به محتوای درسی به چالشهایی نظیر کندن یکی از صفحات کتاب درسی یا عوض کردن عکس جلد کتاب هم ملحق شود. تعارض دانش آموزان با نهتنها درس دینی بلکه با مدرسه موضوع مهمی است که اینچنین نمود پیدا میکند.
یکی از دبیران درس دینی از تدریس بدون انعطاف معلم دینی فرزند خود و بهتبع آن بیعلاقگی او نسبت به درس دینی و تلاشهایی که برای رفع این مسئله داشتهاند میگوید، زیرا: «در سالهای ابتدایی تدریسم به نظر علاقه به دین بیشتر بود و امروز از دینگریزی به دینستیزی هم رسیدهایم. کتابهای دینی بهجای اخلاقیات به سمت حکومتی شدن رفته و این مسئله معجون سمی خطرناکی است. کتاب پیامهای آسمانی (دوره اول متوسطه) بیشتر القا میکند که چطور حکومت اسلامی تشکیل میشود. نکته جالب این است که سال دوازدهم که انتظار داریم ذهن بچه تشکیل شده باشد او تازه درباره توحید و شرک میخواند».
به تعداد آدمها راه هست…
همه افراد بشر در سراسر دنیا با شناخت خود دچار سؤالات وجودشناختی میشوند که چه در مسیر دین و چه در مسیر غیردین سعی در پاسخ دادن به آنها دارند. به گفته یکی از معلمان شاید اگر بار کنکور از روی دوش دانشآموزان و مدارس برداشته میشد دانشآموزان میتوانستند مواجهه بهتری نهتنها با درس دینی، بلکه با سایر دروس داشته باشند و کلاس دینی محلی برای بیان سؤالات آنها و تضارب آرا باشد.
ستیز با درس دینی نتایج متفاوتی از ستیز دانشآموز با دروس دیگر دارد. دانشآموزی که در توئیتر و اینستاگرام هشتگهایی در رابطه با حجاب و اعدام میزند چه مواجههای با مطالب درس دینی، که پیوند تنگاتنگ با حاکمیت دارد، خواهد داشت؟ علاقهمند کردن دانشآموز قرن بیستویکمی به مفاهیمی که نسبت به آن ستیز و گارد دارد با بازی و شعر و گروهبندی کردن یک علاقهمندی کوتاهمدت خواهد بود که به استحکام عقاید دینی فرد نیز منجر نخواهد شد.■
پینوشت:
- اسفندیار معتمدی، کتابهای درسی در ایران از تأسیس دارالفنون تا انقلاب اسلامی، ۱۳۵۷-۱۲۳۰.
- همان.