شرحی بر چرخه ناکارآمد تولید خودرو
احمد هاشمی
خبر کوتاه بود و جانگداز: زیان انباشته خودروسازان به بیش از ۱۰۰ هزار میلیارد تومان رسیده است.[۱] لطفاً ذهنتان را درگیر شمارش صفرها نکنید و به همان معنی معادل خیلی خیلی زیاد قانع باشید. از حق نگذریم، ماجرا کمی هم بامزه است؛ اینهمه کارخانه و انبار و دفتر فروش و تعمیرگاه و تبلیغات و مدیر و کارمند، خروجیاش این میشود که ۱۰۰ هزار میلیارد تومان بدهی بالا بیاید! بعد خودروهایی بسازند که کیسه هوایش صد تا یکی باز نشود و بدنهاش با یک فشار مختصر مچاله شود؛ با آدمهای داخلش. حضرت عزرائیل هم لابد باید به یک جای قرارداد این ارابههای مرگ وصل باشد!
کسی که با عقل سلیم بیرون از همه این ماجراها ما را به نظاره نشسته است از خودش میپرسد که واقعاً چرا اینها هنوز همین روند را ادامه میدهند: خودروهای عقبافتاده میسازند که همانها هم هنگام تحویل چندین ایراد مهم دارد، انسانها در جادهها کشته و مجروح میشوند و هر چند سال یک بار هم دولت باید از جیب ملت ضرر و زیانشان را جبران کند. این انسان شریف اگر افزون بر عقل سلیم یک احساس لطیف هم داشته باشد، لابد از هتک کرامت انسان در تعمیرگاهها هم سخن خواهد گفت و زمانی که به دربهدری در این «مُجاز»ها به هدر میرود. این خانم یا آقای صاحب عقل سلیم نه یک متخصص صنعت است و نه کارشناس امر توسعه، با این حال پرسشی را مطرح میکند که صد تا خودروساز نمیتوانند پاسخش را بیابند.
مصائب آدم معمولی بودن
واقعیت این است که این فرد سلیمالعقل یک شخصیت واقعی است. خودش علاقه ندارد جنسیت و نامش را افشا کند، بنابراین ما او را با نام خانوادگی سلیمی صدا میکنیم. سلیمی تنها سرمایه زندگیاش همین عقل مختصری است که در حد فهم امور ساده برایش کار میکند. او نه دکترای فلسفه دارد و نه مهندس مکانیک است. از نظر جایگاه اجتماعی هم شما همین یک جمله را در وصف او داشته باشید که «به جایی وصل نیست». واضح است که پول و پلهای هم ندارد. یک شغل معمولی دارد که شکر خدا حقوقش او را تا پانزدهم برج میکشاند. سلیمی یک انسان وظیفهشناس است، همه قبضها و مالیاتهایش را اعم از فاضلاب و زباله و غیره سر موعد میپردازد، با این حال او یک اخلاق ناپسند دارد و آن علاقه افراطی به داشتن ماشین شخصی است. قبول کنید که برای یک آدم بیپول و بیپناه، چنین علاقه افراطی امری مذموم است و با آموزههای بزرگان درباره قناعت و صبر همخوانی ندارد.
سلیمی از بدو اختراع قرعهکشی خودرو در همه نوبتها ثبتنام کرده است و منتظر مانده تا همین تیرماه ۱۴۰۱ که آن پیامک رسید. او برای اولین بار و احتمالاً آخرین بار در تمام عمرش برنده شد. از مشقات تهیه پول خودرو میگذریم تا زودتر برسیم به برق چشمهای سیلمی در اولین مواجههاش با خودرو در نمایندگی مجاز ایرانخودرو. چند دقیقهای ایستاده بود و تماشا میکرد، میخواست لذت آن نظربازی را برای همه عمرش ذخیره کند. مدارک را که به دستش دادند، دستگیرش شد که خودرو مدل ۱۴۰۰ است. تیرماه ۱۴۰۱ برنده شده و در مردادماه خودرویی را تحویل گرفته بود که دستکم پنج ماه در انبار مانده بود. با همان عقل محدود و مکفی خود در این اندیشه غرق شد که چطور در این اوضاع و احوال مملکت که هر روز به دلیل کمبود خودرو نرخ بازار افزایش پیدا میکند، چرا باید این خودرو چندین ماه در انبار بماند؟ حتی به فکرش رسید به مقامات بالا عارض شود و طلب خسارت کند که چرا ماشین پارسال را به او دادهاند که کظم غیظ کرد و ضرر مالی ناشی از تحویل گرفتن خودرو پارسال را به دربهدری در ساختمان وزارت صمت و دادگاه بخشید. او قصد نداشت عیش خود را منغض و خاطر خویش مکدر کند، همانطور که لبخند به لب داشت، از در نمایندگی پیچید توی خیابان که کاش نمیپیچید: «عجب، این چرا فرمونش واسه خودشه، سفت نگیریش میره هر سمتی که دلش بخواد!»
چندی نگذشت و عیب و علتهای مرکب تازهجان یکییکی آشکار شد. از خرابی برفپاککن گرفته تا صدای داشبورد و صدای نابهنگام فرمان در هنگام پارک کردن. درها خوب چفت نمیشد و در صندوقعقب از یک طرف با حاشیه فاصله داشت و از طرف دیگر چسبیده بود به زه. از همه بدتر این بود که موتور داغ میکرد. سلیمی با خود اندیشید که لابد اشتباهی رخ داده و خودرویی معیوب که از پارسال قرار بوده معدوم شود، تحویل او شده است؛ بنابراین گوشی را برداشت و با تلفنچی مربوطه تماس گرفت که اگر میخواهید این ماشین را تحویل بگیرید و ماشین سالمی تحویل بدهید، من امروز تا شب در منزل هستم. تلفنچی پرسید بر چه مبنایی این حرف را میزند و سلیمی بیدرنگ گفت: «بر مبنای عقل سلیم». نقطهضعف این بزرگوار همین عقلی بود که داشت و در جاهای مختلف ازجمله همانجا دستوپاگیرش شده بود. خانمی هم که پشت خط بود از نحوه استدلال سلیمی راضی نبود و کم مانده بود تلفن را قطع کند. کما اینکه پس از گفتن این نکته که به تعمیرگاههای مجاز مراجعه کنید، بیدرنگ همین کار را کرد، درحالیکه سلیمی هنوز داشت ایرادها را شرح میداد.
خبر خوب این است که با اختراع اینترنت دیگر لازم نیست برای نوبت گرفتن به تعمیرگاه بروید و خبر بد این است که تا یک هفته آینده وقت تمام تعمیرگاهها پر بود. از طرفی دوستان و آشنایان سلیمی ما را از اینکه به تعمیرگاهی بهجز تعمیرگاه مرکزی برود برحذر میداشتند، یکی میگفت قطعات خودروی من را در تعمیرگاه جابهجا کردهاند و دیگری میگفت با ماشینم تصادف کرده بودند و گردن نمیگرفتند.
گفتند ساعت ۲ بعدازظهر و ۱۲ شب سایت بهروز میشود و میتوانی نوبت بگیری. خدای سلیمی شاهد است که او هم سر ظهر و هم نیمهشب چندین بار تلاش کرد که نوبت بگیرد و از قضا در همان ساعت سایت بالا نمیآمد! خلاصه که سلیمی توانست در یک نمایندگی غیرمرکزی نوبت بگیرد. از ایرادهای ماشین فقط کشیدن فرمان را گفت و با خود عهد کرد لحظهای از ماشینش جدا نشود. وقتی سوییچ را تحویل داد گفت مینشینم تا کارش را انجام بدهید و ببرم. او را به اتاق انتظار راهنمایی کردند و نیم ساعت بعد گفتند درستش کردیم و به سلامت.
هر کسی که این گزارش را بخواند، حتی وزیر مربوطه صنعت و فلان و خود مدیرعامل ایرانخودرو هم میتواند بهدرستی حدس بزند که درستشدنی در کار نیست. بگذارید آخر قصه را که همه میدانیم تعریف کنم که فرمان ماشین عین روز اول به قول مکانیکها گیج است. سلیمی از من خواهش کرد بقیه ماجرا ازجمله شکایت به ایرانخودرو و تماس از ایساکو و سردواندن و ارجاع دادن به تعمیرگاه و باز هم سردواندن و حدسهایی که تعمیرگاههای معمولی درباره دلیل خرابی میزدند شرح ندهم. میگفت وقت مردم حقالناس است و این چیزها را همه میدانند.
همان پرسشهای ساده بیپاسخ
برای نمونهای که ذکر شد هزاران شاهد دیگر هست، حتی مشهور است اینکه خودرو شما چقدر ایراد داشته باشد به بخت شما بستگی دارد، اما چرا کسی در پی رفع این مشکل نیست؟ چرا هیچ احدی برای قطع زنجیره معیوب تولید خودرو بیکیفیت و گران آستینها را بالا نمیزند؟ آیا کار سختی است که یک بخش کنترل کیفیت در انتهای خط تولید احداث شود و هر خودرویی که ایراد داشت مرجوع شود؟ لابد از نظر تشریفات اداری چنین بخشهایی پیشبینی شده است، اما چرا این بخش هم مانند سایر بخشها درست کار نمیکند؟ پاسخ ساده است، چون برای کسی اهمیت ندارد چه محصولی به بازار بیاید. آیا تا به حال شنیدهاید کسی از مدیران خودروسازها بابت صدمات جانی ناشی از باز نشدن کیسه هوا مؤاخذه شود؟ بازخواست که هیچ، دستکم مبلغی از پاداشهای دریافتیشان کسر شود؟ هر کسی هم جای آن مدیر باشد همین روند را ادامه میدهد. خودروسازهای بزرگ دنیا پول میدهند و شرکتهای بازرسی را استخدام میکنند تا ایراد کارشان را به آنها گوشزد کنند، چون حیاتشان به رضایت مشتری وابسته است، نه به درآمد نفت.
پای صحبت اساتید خودروساز وطنی که بنشینید از مشکلات ارزی و تبادلات مالی میگویند و اینها همه بهانه است. کارخانهای که با یک قطعنامه تولیدش تا این حد کم شود، هزار جای کارش ایراد دارد و تحریم آخرین عامل است.
فساد همان مدیریت رانتی است
اگر کارخانهای خصوصی به هر دلیل دچار زیان شود، این زیان مستقیماً از جیب مالک کارخانه جبران میشود. حالا اگر شما یک مدیر صنعتی دولتی باشید، کارخانهتان هرقدر زیانده باشد، حقوق و مزایا و پاداشتان برقرار است. دقت کنید. شما با هزار زحمت و وام بابهره و دردسر کسب مجوزهای لازم از چندین سازمان یک کارخانه کوچک تأسیس میکنید، بعد به هر دلیلی اگر چرخ کار نچرخد ملزم به جبران خسارت هستید، اما یک مدیر منصوب، کارخانهای را با همه امکانات و انواع حمایتها تحویل میگیرد و آخر سال مینشیند جلوی دوربین و بدون عذرخواهی میگوید اینقدر ضرر دادیم. این ضرر را چه کسی باید متقبل شود، آن کودک محرومی که به کمترین امکانات زندگی دسترسی ندارد، چون پول نفت و مالیات که باید صرف احداث زیرساختها میشد، هزینه بیکفایتی آن بزرگواران شده است. میخواهید کارخانه زیانده نباشد؟ هرکسی را به کار گماشتید، در زیان کارخانه شریک کنید. همین و تمام. در این صورت مدیر گرامی نیروی ناکارآمد و سفارششده استخدام نمیکند و مدام تلاش میکند هزینهها را کاهش دهد. اگر قصد دارید کیفیت تولید را ارتقا دهید، مقرر کنید بابت هر ایرادی که در خودروهای تحویلی پیدا میشود، مبلغی از حقوق مدیران و بازرسان و کارکنان کسر کنند. در این صورت حتی اگر لازم باشد مدیران ارشد، انتهای خط تولید بایستند و تمام خودروها را پیش از تحویل بازرسی کنند، این کار را خواهند کرد.
واقعیت این است که تولید خودرو فناوری عجیب و غریبی ندارد. مالزی چند دهه پس از ما شروع کرد و در زمان کوتاهی به صادرکننده خودروهای باکیفیت تبدیل شد. جایگاه خودروسازی کره جنوبی را در دنیا ببینید. شش دهه پیش آنها کجا بودند و ما کجا بودیم؟ ظاهر و بازدهی همین خودروهای چینی را با چند سال پیش مقایسه کنید. حرف پنج سال و هفت سال است و تفاوت محسوس است. واقعیت این است که آنها کار عجیبی نکردهاند، کالایی را تولید کرده و فناوری آن را ارتقا دادهاند. ایراد از ما است که نتوانستهایم همان کار ساده را انجام دهیم.
فساد پدیده عجیب و غریبی نیست. حتماً نباید شما ۳ هزار میلیارد تومان پول بردارید و به کانادا ببرید تا شما را فردی فاسد بدانند. گاهی کسی سر جایش نشسته و با عملکردش بیش از اینها به ملت ضرر میزند. فساد یعنی فقدان شفافیت، انتصابات رانتی، پاسخگو نبودن و حذف رقیبان با تعرفه و تبصره.
راهحل مشکل خودروسازان بسیار ساده است و همه آن را میدانند، اما چرا کسی در پی اصلاح امور نیست؟ همین در پی اصلاح نبودن یعنی فساد.
[۱] باشگاه خبرنگاران جوان، ا تیر ۱۴۰۱