سرویس اجتماعی
اقتصاد ایران در یکصد سال اخیر در دو مقطع با دو شوک بزرگ همراه شد: یکی شوک نفتی در اوایل دهه ۵۰ بود که نتایج آن بر اقتصاد ایران گسترده و شگفتانگیز بود و در تحلیل تاریخ انقلاب، از آن بهعنوان یکی از ریشههای انقلاب نام برده میشود؛ و دومین شوک، شاید با شروع رویکرد جدیدی در اقتصاد ایران، پس از فروکش کردن آتش جنگ وارد شد. نمود آن سیاستها در زندگی مردم، تورم ۴۰ درصدی، گسترش حاشیهنشینی و در نهایت اعتراضات گسترده بود.
از آن پس ایران همواره در سیکلهای زمانی مشخصی با موضوعات مختلف درگیر اعتراض بوده است. تنوع موضوع اعتراضات، نشان از این دارد که در حوزههای مختلف بحرانهایی وجود دارد و تداوم اعتراضات نشان میدهد ارادهای برای حل بحران نیست.
یکی از راههای حل بحران در تمام جوامع شهری، کانالیزه کردن اعتراضات از طریق نهادهای مدنی است. درواقع نهادهای مدنی از شدت و سرعت اعتراض میکاهند و بار مذاکره با ساختار قدرت را بر دوش میکشند. ساختار قدرت نیز برای آنها جایگاه ویژه قائل است و گاهی سهمی در حکومتداری نیز پیدا میکنند و از این طریق تبدیل به مرجعی قابل اتکا برای متعلقان خود میشوند. مرجعی که میتواند پیگیر اعتراض شود.
پنجشنبه ۱۸ تیر سال ۱۳۷۸، اعتراض گسترده دانشجویان به ماجرای بستن روزنامه سلام و سپس حمله به کوی دانشگاه رخ داد. تا روز دوشنبه اعتراضات نسبتاً گسترده بود. روی یکشنبه جمعیت کثیری وارد شهر شدند. تنها نهاد جدیای که در آن فضا حضور داشت دفتر تحکیم وحدت بود و من بهعنوان یک دانشجوی دفتر تحکیمی، با دوستان دیگر دستان خود را حلقه کردیم تا دانشجویان و مردم معترض به کوی دانشگاه برگردند. برایم مانند روز روشن است که هیچ نیروی امنیتی و پلیسی قادر نبود مانند ما آن فضا را کنترل کند و آن جمع کثیر را بدون هیچ خشونتی به محل ابتدایی خود برگرداند.
روز دوشنبه انتخاباتی در دانشگاه در جریان بود. هرچند عدهای معتقد بودند باید در خیابان حضور داشته باشند، اما بخش مهمی از دانشجویان در دانشگاه تهران ماندند تا انتخابات را برگزار کنند. در میانه انتخابات بود که ابری از گاز اشکآور از سمت میدان انقلاب به سمت دانشگاه روانه شد و درگیری گسترش یافت. روز سهشنبه شهر در آشوب و شورش بود و روز چهارشنبه با هزینههای گزاف (که گزافترین آن نفرتی بود که از برخورد امنیتی و پلیسی حاصل شده بود)، فضا به دست نیروهای امنیتی و پلیسی آرام گرفت.
جامعه ایران بیش از یکصد سال سابقه فعالیت نهادی صنفی، اجتماعی و سیاسی را دارد. در این دوران، نهادهای مدنی معمولاً اعتراضات اقشار وابسته به خود را نمایندگی کردهاند، اما آیا اگر این نهادها نمیبودند، اقشار مختلف نسبت به وضعیت خود معترض نبودند؟
جنبش مهسا ثابت کرد که در غیاب نهادهای مدنی، پتانسیل ناشی از اعتراض مردم میتواند در دست هر جریان دیگری قرار گیرد. اگر نهادهای مدنی در داخل کشور فعالاند و امکان چانهزنی و گفتوگو با آنها وجود دارد، ممکن است جریانهای دیگر چنین امکانی را در اختیار حاکمیت قرار ندهند. جنبش مهسا اثبات این نظر بود که سیاستهای بسیاری در حوزههای مختلف اجرا شده که ایراد دارد و اگر زودتر به نقدها و اعتراضات نهادهای مدنی و منتقدان گوش داده شده بود، شاید جامعه امروز شاهد وضعیتی اینچنینی نبود.
اقتضای جامعه شهری، مشارکت دادن شهروندان از طریق نهادها در مدیریت کلان است و اگر چنین نشود، شهر مدیریت نخواهد شد و بلایی که امروز بر سر جامعه ایران در حوزههای مختلف فرود میآید نتیجه بیتوجهی به انذارهای نهادهای مدنی و منتقدان است. کاظم فرجالهی فعال کارگری، محمدرضا نیکنژاد و محمد حبیبی، معلم و فعال صنفی، در گفتوگو با چشمانداز ایران از وضعیت نهادهای مدنی در جامعه امروز و نسبت این نهادها با اعتراضات اخیر گفتند.