احمد میدری
حمیدرضا جلائی پور در یادداشتی به این مسئله پرداخته است که کدام دموکراسی برای ایران ممکن است. در اینجا ضمن نقد نظر ایشان مدل متفاوتی برای دموکراسی و دموکراسیخواهی ارائه میشود.
مدل دموکراسی او را میتوان دموکراسی نهادی نامید، این مدل همان مدلی است که بسیاری از تحولخواهان ایران برای توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی در یکصد سال گذشته به دنبال آن بودهاند. او تحقق نهادهای دموکراتیک زیر را حلال مشکلات ایران میداند:
انتخابات سالم، منصفانه و دورهای برای انتخاب متصدیان و قانونگذاران، آزادی شهروندان در سپهرهای مختلف زندگی بر اساس حقوق بشر و قوانین مصوبه، امکان تقویت جامعه مدنی، آزادی اقلیتهای سیاسی و غیرسیاسی، رعایت اصل تفکیک قوای سهگانه، تفکیک نهاد سیاسی از نهاد دینی، آزادی بیان، افکار و رسانهها، استقلال و بیطرفی قاضی نسبت به قدرت سیاسی، اقتصادی و مذهبی.
در برابر این فهم از دموکراسی، مدل دیگری قرار دارد. مدل دموکراسی نهادی ریشه در سنت لیبرالیسم سیاسی و مدل بدیلی که در اینجا ارائه میشود ریشه در سنت محافظهکاری سیاسی دارد. این مدل بدیل با آنچه دموکراسی مشورتی۱ گفته میشود قرابت دارد. بهطور کلی در این مدل «دموکراسی فرآیندی مستمر برای افزایش سهم مردم از حکومت است که در هر زمان و مکانی به شکلهای مختلف میتواند تحقق یابد».
این دو فهم از دموکراسی در چند موضوع تفاوت اساسی دارند: ۱. جوهر دموکراسی؛ ۲. ارزیابی تجربههای تاریخ معاصر ایران؛ و ۳. توصیههای سیاسی، اما توضیح مختصر هریک از این وجوه.
جوهر دموکراسی چیست؟
در مدل نخست ذات مردمسالاری مجموعهای از نهادهای از پیش تعیین شده و مشخص است. همانها که جلائیپور آنها را فهرست کرده است. تمام این نهادها جهانشمول و بدیهی فرض میشوند. نهادهایی که در کشورهای غربی در یکصد سال گذشته طراحی شدهاند، نهادهایی بشری محسوب میشوند و سعادت همه جوامع در گرو تأسیس و تحکیم این نهادهاست. در مقابل این اندیشه میتوان مردمسالاری را متوقف به این مجموعه یا هر مجموعه دیگری از نهادها ندانست. جوهره دموکراسی سهیم شدن مردم در حکومت است. این سهم باید در طول زمان افزایش یابد و در هر زمانی به شکلی متفاوت میتواند تجلی یابد. سهیم شدن مردم در حکومت متوقف به تحقق اشکال خاصی از نهادها نیست. بعید به نظر میرسد حکومتی بتواند تلاش مردم را برای سهم بیشتر از حکومت بهطور کامل سرکوب کند. آمارتیا سن که بیش از همه اقتصاددانان در خصوص اهمیت آزادی در توسعه اقتصادی قلم زده است همین فهم از دموکراسی را ارائه میدهد. او در مقالهای تحت عنوان «دموکراسی غربی نیست» به اصلاحطلبان ایران طعن میزند (عبارت انگلیسی آن در پاورقی آمده است):۲
بد نیست ایرانیان مخالف نظام که خواستار یک ایران کاملاً دموکراتیک هستند و خودشان را «سفیر ارزشهای غربی» در میهنشان میدانند در نظر داشته باشند که با این کار تنها نمک به زخم میپاشند بلکه تاریخ کشور خودشان را نادیده میگیرند (مثلاً تجربه عملکرد دموکراتیک در شهر باستانی شوش در جنوب غربی ایران در ۲۰۰۰ سال قبل).۳
آمارتیا سن معتقد است ایرانیان و هندیها پیشگامان حکومت دموکراتیک بودند. در این دو کشور، ایران در عصر باستان و هند در تاریخ میانه (قرون ۱۵ تا ۱۷) حکومتهای مبتنی بر گفتوگو را بنا کردند. بهطور مثال در دوره اکبرشاه مغول و مسلمان گفتوگو میان ادیان پیش از اروپاییان امری بود، یعنی گفتوگو را میتوان قدرت جامعه در حفظ گفتوگو دانست. او بر این باور است که نقاط قوت آنچه ما در دنیای غرب مشاهده میکنیم ریشهای عمیقتر دارد و آن تلاش مستمر برای به دست آوردن سهم بیشتر از حکومت کردن است. این تلاش به بهبود وضعیت انسانها میانجامد و در غیاب این ویژگی ضرورتاً نهادهای انتخاباتی به حکومت مردم نمیانجامد.
هر گروه یا جامعهای میتواند شکل تازهای از سهیم شدن در حکومت را تجربه کند. سهم مردم از حکومت کردن یک بار برای همیشه تعیین نمیشود هر روز میتوان برای سهم بیشتر تلاش و بده و بستان کرد. چانهزنی برای قدرت بیشتر امری پایانناپذیر و بیانتهاست. این تلاش بخش مهمی از تاریخ بشر است. نباید آن را منحصر به نهادهای یکصدساله تاریخ غرب دانست. اگر دموکراسیخواهان ایران به جای تلاش برای تحقق نهادهایی مانند انتخابات آزاد، برای افزایش تدریجی سهم مردم در حکومت تلاش میکردند آنگاه جامعه ایران بسیار دموکراتیکتر بود.
ارزیابی تجربههای تاریخ معاصر ایران
جلائیپور فهرستی از تلاش ایرانیان برای دموکراسیخواهی در تاریخ معاصر را ارائه میدهد. دو انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی و سه جنبش ملی شدن نفت، اصلاحات دوم خرداد و جنبش سبز تلاشی برای تحقق نهادهای دموکراتیک در تاریخ معاصر هستند. از نظر او این تلاشها هرچند در تغییر نظام سیاسی موفق بودند، اما در تحکیم دموکراسی کامیاب نبودند زیرا از نظر او: ۱. خوی استبدادی در ایرانیان ریشه دارد و برندگان انقلابها و جنبشها خود به استبداد متوسل میشوند؛ ۲. دولت ظرفیت لازم برای تحقق آرمانها ندارد و جامعه به دام پوپولیسم میافتد؛ ۳. جامعه مدنی در ایران ضعیف است و بهصورت جنبشی وارد میشود اما مشارکت او نهادینه نیست؛ ۴. تهدید امنیت و تمامیت ایران بهویژه از سوی قدرتهای خارجی فرآیند دموکراسیخواهی ایرانیان را مختل ساخته است. از نظر او مشکل چهارم حتی در جنبش دوم خرداد و جنبش سبز نیز مشکلساز بوده است.
بجز خوی استبدادی ایرانیان عللی که جلائیپور برای نافرجام بودن جنبشهای دموکراسیخواهی در ایران ذکر میکند، درست اما ناقص است. این تلاشها به دو علت مهم دیگر ناموفق بودند: ۱. اختلاف درون دموکراسیخواهان؛ و ۲. اختلاف با هسته اصلی قدرت.
مدل دموکراسی نهادی در همه این تلاشها به اختلافات شدید درون موافقان آن منجر شد. ایجاد نهادی مانند پارلمان یا استقلال قوه قضائیه یک پروژه بزرگ سیاسی و اداری است. تحولخواهان بر سر نامطلوب بودن وضعیت موجود توافق دارند، اما اختلاف گسترده پس از پیروزی سر باز میکند و انقلاب یا جنبش بر اثر همان اختلافات به شکست میانجامد. هدف انقلاب مشروطه، نهضت ملی شدن نفت و جنبش اصلاحات تغییر در ساختار کلان سیاسی بود. تحولخواهان درک مشترکی از ساختار مطلوب سیاسی و مهمتر از آن سهم هریک از آنها در ساختار جدید توافق نداشتند. انقلاب مشروطه از زمانی در سراشیب سقوط قرار گرفت که مشروطهخواهان به ترور یکدیگر پرداختند و در واقعه پارک اتابک پس از پیروزی بر محمدعلی شاه به جان یکدیکر افتادند وگرنه عمر استبداد محمدعلی شاه مستعجل بود. نهضت ملی شدن نفت نیز زمانی شکست خورد که مصدق، کاشانی و حزب توده و حتی یاران جبهه ملی بر سر مسائل مختلف مانند دایره اختیارات مجلس، نخستوزیر و شاه و قدرت هریک از آنها اختلافات اساسی پیدا کردند. اختلافات فراوان موجب شد که هریک دیگری را به استبدادخواهی یا سرباز دشمن متهم سازند. جنبش اصلاحات نیز در سال ۱۳۸۴ زمانی ضربه اساسی خورد که جریانهای عمده اصلاحطلبی نتواستند بر سر یک نامزد توافق کنند. آنجا بود که قدرت را به جناح مقابل واگذار کردند.
علت دوم مخالفت هسته اصلی قدرت با دموکراسیخواهی است. راهبرد دموکراسیخواهی در ایران همواره بازتوزیع قدرت از گروه حاکم به گروههای دیگر بوده است. این بازتوزیع با مخالفت جریانی که خود را بازنده میداند روبهرو میشود. هسته اصلی قدرت که تأمینکننده امنیت است یا مانند مشروطه عقبنشینی میکند یا مانند سایر تجارب مقاومت کرده و از همه ابزارهای خود برای شکست جنبش استفاده خواهد کرد.
اگر تصور شود هسته اصلی قدرت یک فرد است و میتوان رضایت او را کسب کرد یا او را به تسلیم واداشت خطا کردهایم. هسته اصلی قدرت یک شبکه است؛ شبکهای که حفظ وضع موجود را به نفع خود میداند و حتی گاهاً شخص محوری را به مقاومت در برابر جنبش وامیدارد. مظفرالدین شاه در شامگاه زندگی با مشروطه موافقت کرد، اما محمدعلی شاه، سران ایلات، دربار و همه شبکه حامیپروری منظومه قدرت در عصر قاجار بازندگان بزرگ مشروطه بودند و همه تلاش خود را برای نابودی جنبش مصروف داشتند. در نهضت ملی شدن نفت و اصلاحات نیز شواهدی وجود دارد که شبکه قدرت به اقداماتی خودسر برای نابودی جنبش دست زد.
امکان توافق بر سر تغییرات کلان سیاسی وجود ندارد. توافق در جایی امکانپذیر است که هر بازیگر به بقای خود اطمینان داشته باشد و امیدوار باشد دفعه بعد میتواند برنده شود. جنگی که این شیوه دموکراسیخواهی برپا میکند صحنه سیاست را مانند تصویری میسازد که از هر زاویهای چهرهای متفاوت نمایان میشود. هر کسی مراد خودش را در آن تصویر میبیند. یکی دست بیگانه، یکی مستبدی قدرتپرست، یکی ملحدی تمامعیار و دیگری صحنه کربلا را به چشم میبیند. امکان مذاکره از پیش سلب شده است هرکسی که سودای مذاکره داشته باشد سازشکار و ضعیف و زبون است و باید در این نبرد یک بار برای همیشه کار را تمام کرد. مشروطه، ملی شدن نفت و جنبش اصلاحات به همین علت با مقاومت هسته اصلی قدرت و اختلافات درونی مواجهه شدند هر جنبش دیگری که تصور کند میتوان از حکومت شخصی به حکومت نهادی پرش کرد و با یک همت جمعی یا یک یا علی دیگر به دموکراسی نهادی دست یافت کشور را به همان ورطه سوق داده است.
توصیههای سیاسی دو مدل
جلائیپور همه مشکلات ایران را به فقدان چند نهاد تقلیل میدهد: از مشکل محیط زیست گرفته تا تورم ریشه واحد دارد: انتخابات ناسالم، تفکیکناپذیری قدرت و اقتدارگرایی. راهحل همه مشکلات نیز ایستادگی برای تحقق نهادهای دموکراتیک است. باید بهطور مدام بر ضرورت شکلگیری نهادهای دموکراتیک تذکر داد و نشان داد فقدان نهادهای دموکراتیک چه مشکلاتی را برای کشور به دنبال داشته است.
این مدل از دموکراسیخواهان ایران از هر نظام غیرانتخاباتی مشروعیتزدایی میکند. همه حکومتهایی که به انتخابات آزاد تسلیم نمیشوند نامشروع هستند. همانطور که شیعه در ششصد سال پس از غیبت همه حکومتها را غاصب و نامشروع میدانست، هر حکومتی که نهادهای دموکراتیک را نپذیرد در این مدل از دموکراسی نامشروع است. این تلقی هر حکومتی ازجمله جمهوری اسلامی را با بحران مشروعیت روبهرو میسازد. بحران مشروعیت حکومت را به راهبرد بقا و ناکارآمدی سوق میدهد. برای حفظ موجودیت خود نیروهای مخالف را سرکوب میکند، جامعه را به خودی و غیرخودی تقسیم میکند و برای بازگشت مشروعیت از دست رفته ایدئولوژی متفاوتی را میسازد. حکومت پهلوی و نظام جمهوری اسلامی در مواجهه با بحران مشروعیت به همه این ابزارها متوسل شدند.
برخلاف ادعای جلائیپور راهبرد عملیاتی این مدل پیشروی آرام نیست. نقد نظام موجود و انتظار است. این مدل از دموکراسی در عمل یا به مبارزه سیاسی قهرآمیز منجر میشود یا باید منتظر نقطهعطفی باشد که حکومت به انتخابات آزاد تن بدهد.
مدل دموکراسی گفتوگویی با تقلیل مسائل کشور به عدم وجود نهادهای دموکراتیک مخالف است. باید برای هر یک از مسائلی که با آن روبهرو هستیم علتیابی کنیم و به این سؤال پاسخ دهیم که در فقدان آن نهادهای نجاتبخش (از نظر مدل دموکراسی نهادی) چه اقداماتی متصور است. هر گروهی که منافع یا علاقه آن در گرو حل یک مسئله خاص است با نظام سیاسی وارد چانهزنی و بدهوبستان میشود. معنای پیشروی آرام این است. سهم بردن از حکومت و گفتوگو با مردم و حکومت متوقف به نهادهای انتخابی نیست. نهادهای انتخابی ممکن است تسهیلگر باشد، اما آیا با شوراهای شهر سهم مردم از حکومت افزایش یافت؟ آیا از زمان مشروطه تا روی کارآمدن رضا شاه که انتخابات کاملاً آزاد بود مردم در حکومت سهیم بودند؟ آیا زنان برای داشتن ورزش خاص خود منتظر انتخابات آزاد ماندند؟
در پاسخ به این سؤال همیشگی که چه باید کرد این مدل از دموکراسی بهطور خلاصه دو پیشنهاد ساده دارد:
- نقد اقتدارگرایی انتخاباتی را متوقف سازیم، زیرا از نظام جمهوری اسلامی ایران مشروعیتزدایی میکند و ناکارآمدیها و پوپولیسیم را تشدید و جامعه مدنی را تضعیف میکند.
- برای کسب سهم بیشتر مردم از حکومت تلاش کنیم. این تلاش متوقف به هیچ زمانی و مکانی نیست.■
پینوشت:
- Deliberative Democracy
- Iranian dissidents who want a fully democratic Iran not as Iranian advocates but as “ambassadors of Western values” would be to add insult to injury, aside from neglecting parts of Iranian history (including the practice of democracy in Susa or Shushan in southwest Iran 2,000 years ago).
- Friday, March 24, 2006.Wall Street Journal