نویسنده: حمید دباشی
منبع: الجزیره
برگردان: هادی عبادی
مریم میرزاخانی، ریاضیدان ایرانی که در ۱۴ ژوئیه در سن چهلسالگی درگذشت، هم از نظر همکارانش بهعنوان هنرمند متبحر عرصه هندسه سطوح پیچیده شناخته میشد و هم دخترش، آناهیتا، او را بهنوعی هنرمند میشناخت. سایابن رابرتز در نیویورکر از یک طرف فقدان ناگهانی او و سکوت همراه با احترام میلیونها ایرانی در سراسر جهان و از طرف دیگر احساسات پرشور دنیای علم نسبت به مرگ تراژیک این ذهن زیبا در دوران شکوفایی را گزارش کرد.
مریم میرزاخانی (۱۹۷۷-۲۰۱۷) ریاضیدان مشهور، استاد ریاضی دانشگاه استنفورد و اولین زنی که مدال ریاضی فیلدز را دریافت کرد، به علت بیماری سرطان درگذشت. میرزاخانی مدرک لیسانس خود را در رشته ریاضی در سال ۱۹۹۹ از دانشگاه شریف کسب کرد. سپس برای کسب مدارج بالاتر به ایالاتمتحده سفر کرد و در سال ۲۰۰۴ موفق به کسب مدرک دکتری از دانشگاه هاروارد شد. او مدال فیلدز را به علت «کمک به پیشرفت در هندسه ریمانی» در سال ۲۰۱۴ دریافت کرد.
بسیاری از واکنشها نسبت به مرگ میرزاخانی طبیعی و قابل پیشبینی بود. هم حسن روحانی، رئیسجمهور ایران، و هم مارک تسیر لاوین، رئیس دانشگاه استنفورد، در بیانیههایی رسمی تسلیت گفتند. رسانههای ایران در تعریف و تمجید از او با هم به رقابت پرداختند. منتقدان ایرانی سعی کردند تا حکومت ایران را به دلیل شرایطی که منجر به «فرار مغزها» میشود، متهم کنند.
مریم میرزاخانی ایران را ترک کرد تا مطالعات پیشرفته را در ایالاتمتحده دنبال کند. اگر او هزار سال پیش به دنیا آمده بود، به بغداد میرفت؛ همانطور که احتمالاً برای چنین امری در دهههای آینده به پکن خواهند رفت. البته فرار مغزها مشکلی جدی در ایران و بسیاری از کشورهای مشابه ایران است، اما مریم میرزاخانی جزو فرار مغزها محسوب نمیشد. او نابغه بود و بهجایی سفر کرد که بتواند بهخوبی از ذهنش استفاده کند، این مسافرت او را به فردی تبدیل نکرد که صرفاً در ایران متولد شده باشد بلکه او همواره ایرانی باقی ماند.
اما اتفاق دیگری، امری ساده و مؤثر همچون خود میرزاخانی نیز رخ داد. ذهنهای فوقالعادهای همچون او بهعلت شهرت جهانی و نیز مرگ تراژیک خود، به نمادی فراتر از دستاوردهایشان تبدیل میشوند. پس از دریافت مدال فیلدز، تصویر جهانی زادگاهش در برابر جنگطلبان به امری پیچیده تبدیل شد. جنگطلبان برای حمله نظامی به کشورها، تصویر آنها را نزد مردم دنیا ساده میکنند. افغانستان به ملاعمر و عراق به صدام حسین تقلیل داده شد. هرچقدر تصویر یک کشور پیچیدهتر باشد، نابودی آن برای جنگطلبان در واشنگتن، تلآویو و ریاض مشکلتر است. آنها که به ایران بهعنوان کشوری شرور مینگرند باید از توهمات خود فراتر روند و به آنچه در افغانستان، عراق، سوریه یا لیبی انجام دادهاند بهدرستی بنگرند. در همهجا این مردم عادی بودهاند که قربانی جنگطلبی آنها شدهاند.
مطمئناً افراد دیگری نیز بودهاند که در پیچیدهکردن تصویر ایران نزد جهانیان مؤثر بودهاند. از میان آنها میتوان به هنرمندانی چون عباس کیارستمی اشاره کرد. اما در حوزه علم باید از دانشمندان هستهای نام برد که تعدادی از آنها هدف حمله تروریستها قرار گرفتند.
دستاوردهای میرزاخانی با دانشمندان مسلمان دیگر در تاریخ ایران همچون خیام، منجم و ریاضیدان، قابل مقایسه است. این موفقیتها با توجه به جو فراگیر اسلامهراسی در غرب، دنیا را متوجه ایران بهعنوان کشوری مسلمان کرده است. البته این مقایسه فقط به این علت نیست که هر دو ریاضیدان هستند، بلکه دلیل این امر این است که هر دو تصویر ایران را نزد غربیها پیچیدهتر میکنند. اگر علاوه بر عظمت علمی خیام شاعر بودن او نیز مورد توجه قرارگرفته است، میرزاخانی در ریاضیات از محدودیتهایی خیالی عبور میکند که شاعران درباره راز زندگی از آن گذر میکنند. او در مصاحبهای اشاره کرده: «من از محدودیتهای خیالی که افراد میان حوزههای مختلف برقرار میکنند، عبور میکنم. برای این امر ابزارهای زیادی وجود دارد و شما نمیدانید کدامیک اثر میکند. فقط باید خوشبین بود و تلاش کنیم تا این عرصهها را به هم مرتبط کنیم. مهمترین پاداش این موضوع، هیجان کشف و لذت فهم امری جدید است. اما بیشتر اوقات ریاضی برای من همچون قدمزدن بدون هیچ چشماندازی در پایان مسیر است». این ذهن ریاضیدان در کالبد شاعر است. درباره خیام نیز میتوان چنین گفت.
حمید دباشی استاد مطالعات ایرانی و ادبیات تطبیقی در دانشگاه کلمبیاست. از کتابهای او میتوان به الهیات رهاییبخش اسلامی: مقاومت در برابر امپراتوری اشاره کرد.