مطالبه حقابه زایندهرود در گفتوگو با سید محمود حسینی
مهندس سید محمود حسینی در پنجم رمضان ۱۳۵۷ (قیام مردمی و در پی آن حکومت نظامی) و تحصن تاریخی مردم اصفهان شرکت داشته و مجروح شدهاند. گزارشی از آن قیام در چشمانداز ایران منتشر شد. پس از انقلاب هم استاندار اصفهان و سیستان و بلوچستان بود. پس از اجتماع آبان ۱۴۰۰ مردم اصفهان، در یک میزگرد هفتنفره درباره بحران آب اصفهان و همچنین در مورد بلوچستان، گفتوگوهایی داشتیم.
درباره حرکت چشمگیر کشاورزان شرق اصفهان در روزنامهها و نشریات تحلیلی نوشته نشده و از آن غفلت شده است، درحالیکه این کشاورزان برای حقابهشان، این سالها حرکتهای اعتراضی زیادی داشتند. بیشتر مردم شهرستانهای دیگر آن حرکت آخر را یادشان هست که در کف رودخانه بود و کمپ زدند و به یک تظاهرات ۲۰۰ هزار نفره منجر شد و حتی در تلویزیون هم نشان داده شد و بعد هم به درگیری کشید. درباره این اتفاقات با سید محمود حسینی گفتوگویی داشتیم.
هدف از این گفتوگو بررسی جامع بحران آب نیست؛ چرا که تا حد میزگردی در شماره ۱۳۱ با عنوان نگاه ملی به آب و آسیبشناسی بحرانهای منطقهای این موضوع بررسی شد. بحث حاضر تمرکز بر قانونمندی حرکت کشاورزان اصفهانی است.
اولاً درباره چگونگی سیر این حرکت توضیح دهید و بفرمایید چرا به درگیری کشید؟
من از شما تشکر میکنم که به مسائل مهم اجتماعی و سیاسی معاصر توجه دارید و به روش تاریخ شفاهی سعی دارید این وقایع مهم ثبت شود و قانونمندیهایش به دست بیاید، تا بهعنوان درسی برای نسلهای حاضر و آینده منتقل شود.
زایندهرود رودخانهای است که از زاگرس میانی سرچشمه میگیرد و تنها رودخانه دائمی دشت مرکزی ایران است که در مسیر بیش از ۳۵۰ کیلومتری با پیوستن رودخانههای متعدد در یک ناحیه کویری در شرق اصفهان در همسایگی استان یزد به تالاب گاوخونی میریزد. در کنار این رودخانه، تمدنهای بزرگ چند هزار ساله شکل گرفته است. این تمدنها توانستهاند از همان سالهای شکلگیری، با احداث ۱۵۴ مادی و نهر، اراضی و باغستانهای وسیعی را در جلگههای مسیر رود مشروب کنند. نظام تقسیم آب، طبق حقابههایی که میزان هرکدام برای هر روستا و هر مزرعه مشخص است، مورد توافق ساکنان حوضه آبریز زایندهرود قرار داشته است. توافقات برای حقابه بهصورت طومار و منشوری درآمده که مورد قبول همه ساکنان و نسقبران این حوضه آبریز قرار داشته و در حقیقت یک سرمایه اجتماعی عظیمی در این نظامات تقسیم آب وجود داشته است.
از دهه ۷۰ شمسی با تخصیصهای بیرویه و غیرکارشناسی از رودخانه زایندهرود به مناطقی که حقابه نداشتند یا برداشتهای بیرویه و تخصیص آب به صنایع و طرحهای توسعه صنایع و انتقال آب از زایندهرود به استانهای دیگر یا به مناطق خارج از حوضه آبریز زایندهرود بهعنوان آب شرب، تعادل منابع و مصارف رودخانه به هم ریخته شد. برای نمونه تأمین آب شرب شهرها و روستاهای استانهای چهارمحال و بختیاری، اصفهان، یزد و کاشان، از ۴۰ میلیون مترمکعب در اول انقلاب به ۴۰۰ میلیون مترمکعب در حال حاضر رسیده است؛ یعنی وزارت نیرو بدون اینکه تدبیری برای حفظ حیات رودخانه بیندیشد، این تخصیصها را داد، بهطوریکه اولین بار بعد از احداث سد زایندهرود که در سال ۱۳۴۹ تأسیس شد رودخانه در سالهای ۱۳۷۹ و ۱۳۸۰ برای مدتی خشک شد. از سال ۸۶ زایندهرود از حالت یک رودخانه دائمی خارج شد و به یک رودخانه فصلی تبدیل شد. باید بگویم آن دستوری که آقای احمدینژاد در آغاز دولتش در استان چهارمحال و بختیاری داد و آن نظام قدیمی تقسیم و توزیع آب را به هم زد، مقصر بود. آنجا گفت هرچه آب در بالادست نیاز دارید برداشت کنید، اگر اضافه آمد به استان بعدی برود که این واقعاً آغاز یک اختلاف بود.
هرچند وزارت نیرو و دولت وقت و دولتها، سعی کردند عوامل خشک شدن رودخانه زایندهرود را تغییر اقلیم و خشکسالی معرفی کنند، اما وقتی به آمار بلندمدت بارشها نگاه میکنیم میبینیم عامل اصلی بیتدبیری و مدیریت اشتباه این رودخانه است. وزارت نیرو حجم زیادی از زایندهرود را به طرحهای متعدد اختصاص داد بدون اینکه جایگزینی برایش پیدا کند.
این طرحها کدام بودند؟
اشاره کردم. فرض کنید مناطقی که قبلاً از زایندهرود آب بر آنها نمینشست و حقابهای نداشتند، یا تحت عنوان طرح طوبی بهطور غیرقانونی اجازه پمپاژ آب از زایندهرود به ارتفاعات برای احداث باغات را صادر کردند.
طرح پالایشگاه اصفهان، ذوبآهن، فولاد مبارکه هم آبخور زیادی دارند.
بله. بهویژه طرحهای توسعه پالایشگاه، فولاد مبارکه و ذوبآهن بسیار آببر هستند. علاوه بر این، آب شرب استانهای چهارمحال، اصفهان، یزد و دلیجان و کاشان، اردستان و شهرهای زیادی از زایندهرود تخصیص داده شده است. قبل از این حجم آب شرب مصرفی زایندهرود ۴۰ میلیون مترمکعب بود، بعد این رقم به ۴۰۰ میلیون مترمکعب رسید که همه اینها به علاوه مصارف جدید، از زایندهرود بارگذاری شده است. در هر حال قانون در مورد بارگذاری روی منابع آب تکلیف دولت و وزارت نیرو را روشن کرده است. ماده ۴۴ قانون توزیع عادلانه آب اعلام میکند: «درصورتیکه در اثر اجرای طرحهای عمرانی و صنعتی و توسعه کشاورزی و سدسازی و… آب قنوات و چاهها و رودخانهها و چشمههای متعلق به اشخاص حقیقی یا حقوقی و حقابهبران نقصان یافته و یا خشک شوند، دولت موظف به جبران کمبود آب و یا پرداخت خسارت خواهد بود».
درباره جبران کمبودهای ناشی از بارگذاری بر زایندهرود، وزارت نیرو نهتنها به وظایف قانونی خود عمل نکرده، بلکه چند طرح جبرانی آن هم بیش از بیست سال است که معطل مانده و اجرا نشده است. مثل طرح کوهرنگ سوم که از سال ۷۵ زمان آقای هاشمی رفسنجانی شروع شد و بنا بود وقتی این طرح اجرا شد از محل آن مصارفی مثل آب یزد را تأمین کنند که هنوز به اجرا نرسیده است، ولی از سال ۱۳۷۸ این آب که تخصیص آن حدود ۹۰ میلیون مترمکعب است به میزان سالانه بالغ بر ۶۰ میلیون مترمکعب انتقال داده میشود. یا طرح انتقال آب به دشت مرکزی ایران (اصفهان، یزد و کرمان) که در سال ۸۲ در زمانی که من استاندار اصفهان بودم، تصویب شد و بنا بود ۲۵۰ میلیون مترمکعب، بهعنوان جایگزین برای آب شرب اصفهان منتقل شود، متأسفانه آن هم تعطیل شد. در حقیقت بعد از حدود بیست سال هنوز اجرا نشده است. این نابرابری در منابع و مصارف، تنش آبی در مسیر زایندهرود ایجاد کرده است. ابتدا بلوک شرق اصفهان و تالاب گاوخونی تحت تأثیر این کمآبی و بیآبی قرار گرفت و بعد به دنبال آن بلوک غرب اصفهان دچار تنش آبی شد، اما ابتدا کشاورزان شرق زایندهرود با جمعیتی بالغ بر ۳۰۰ هزار نفر و خود تالاب گاوخونی دچار آسیب شدند و در حقیقت به این بیآبی معترض شدند.
هرچند در ابتدا وانمود میشد این کمبودها به دلیل خشکسالی است، ولی کشاورزان شرق اصفهان دیگر نپذیرفتند و فهمیدند آنچه بر سرشان آمده نه به خاطر خشکسالی، بلکه از سیاستهای ناصحیح و ضعف مدیریتی دستگاه تخصصی یعنی وزارت نیرو و آب منطقهای به وجود آمده است. به همین جهت کشاورزان شرق، از دهه ۸۰ به فکر انسجام و تشکلیابی افتادند و در قالب سمنها پیگیر حقوق خود بودند.
از نیمه دوم دهه ۸۰، نظام صنفی کشاورزی شهرستان اصفهان و سپس استان را تشکیل دادند. اولین بار کشاورزان شرق اصفهان که عموماً انسانهایی بسیار پرتلاش، زحمتکش و تولیدکنندگانی با بهرهوری بالا و معمولاً کشاورزانی خبره و خلاق هستند، تشکل پیدا کردند. این کشاورزان، مردمانی نجیب و متدین هستند و نسل اندر نسل در صحنههای اجتماعی و تعاون اجتماعی حضور داشتند. بهویژه در انقلاب و جنگ حضور فعالی داشتند و تعداد زیادی از آنها هزینه دادهاند. من یادم میآید در ده شب تحصن تاریخی مردادماه سال ۵۷ در منزل آیتالله خادمی که منجر به حکومت نظامی شد، این کشاورزان شرکت داشتند. با اینکه فصل برداشت بود و آن ایام مصادف با ماه مبارک رمضان بود کشاورزان اصفهانی بعد از کار روزانه بهصورت دستهجمعی سوار بر وانتها میشدند و به تحصن میپیوستند و تا پاسی از شب حضور داشتند. امروزه بسیاری از این کشاورزان یا جانباز یا خانواده شهید یا ایثارگر هستند. در هر حال کشاورزانی با این سابقه، از جمهوری اسلامی انتظار داشتند که مشکل اینها را حل کند و البته برچسبی هم به اینها نمیخورد. با گسترش فعالیتها و تعاملات، آگاهیها افزایش پیدا کرد و توجیهات خشکسالی و تغییر اقلیم، دیگر تأثیری نداشت. من یادم میآید در سال ۹۰ در مجلهای محلی به نام دریچه ویژهنامهای را با موضوع آب با عنوان «اصفهان تشنه آب یا تشنه تدبیر» منتشر کردیم و در آنجا با آمار و ارقام نشان دادیم خشکسالی، حداکثر ۲۵ درصد اثر داشته و بیتدبیریها و بیترتیبیها عامل کمآبی است. این کشاورزان به این نتیجه رسیدند از مناطق مختلف شرق اصفهان تشکلهای صنفی داشته باشند و نمایندگان خودشان را انتخاب و اعتراضات مدنی خود را منعکس کنند؛ لذا در سال ۱۳۸۷ در قالب نظام صنفی کشاورزان تشکل پیدا کردند. در فروردین سال ۱۳۹۰ کشاورزان که احساس میکردند صدای آنها شنیده نمیشود، دست به یک حرکت ابتکاری زدند. از رودشت در سواحل تالاب گاوخونی، یعنی از ورزنه، اژیه، براآن و کراج با تراکتورهای خودشان به سمت اصفهان حرکت کردند. در بین راه بقیه کشاورزان هم با تراکتورهای خودشان به اینها پیوستند و به ورودی شهر یعنی، نزدیکی پل غدیر در اصفهان رسیدند. اینجا بود که مسئولان سیاسی و امنیتی استان نگران شدند. با اینکه اینها آدمهای معتمدی بودند و همه میدانستند که در هر حال فقط میخواهند اعتراض خود را منعکس و حقوق خود را مطالبه کنند و قصد دیگری ندارند، اما با این حال با یگان ویژه و نیروهای امنیتی مانع از حرکت اینها به داخل شهر شدند. از طرف دیگر آنها هم قصد نداشتند متفرق بشوند، لذا معاون سیاسی وقت استانداری، آقای اسماعیلی، در اجتماع آنها حاضر شد و قول داد خواستههای آنها را محقق کند. منجمله متعهد شد که مدیرعامل آب منطقهای عزل شود. در هر حال با این تمهیدها و حتی تهدیدها توانستند آنها را متفرق کنند و مانع از ورودشان به شهر بشوند، اما کشاورزان که با این کارشان نافرمانی مدنی را شروع کرده بودند، از همین جا فهمیدند اگر متحد باشند، برای رسیدن به خواستههای خود از طریق قانونی فشار بیاورند و از طریق مدنی پیگیر باشند بهصورت جدی، حرفشان شنیده میشود و میتوانند خواستههای خود را مطرح کنند و مسئولان را به پاسخگویی وادار کنند، ولو وعده و وعید باشد. این اعتراضها در طول سال ۹۰ ادامه پیدا کرد و گفتوگو با نمایندگان کشاورزان و مسئولان آب منطقهای و هم نمایندگان مجلس اصفهان تا آبان ۱۴۰۰ به مدت یازده سال با فراز و نشیب ادامه پیدا کرد و گاهی تند و گاهی کند پیش رفت و بهصورت یک جنبش درآمد.
حرکت تندشان چه بود؟ ما شنیدیم این لولهای که آب را به یزد منتقل میکرد، تخریب شد. این هم مربوط به حرکت کشاورزان بود؟
به هر حال وقتی یک حرکت اجتماعی بهصورت جنبشی شکل میگیرد یکعدهای در حاشیه و لابهلای این جمعیتها هستند که تکروی میکنند. واقعیت این است که چند بار در منطقه شرق اصفهان به خطوط انتقال آب یزد آسیب زده شد که البته توجیهی ندارد. اگر حرکتها بهصورت آرام و در چارچوب قانون انجام میشد نتیجهبخشتر است.
پس از حرکت موسوم به حرکت تراکتور در سال ۹۰، در سال ۹۱ اعتراضات در نقاط مختلفی از شرق اصفهان همهگیر شد و اوج گرفت. بهطوریکه زنان هم در این اعتراضات بهصورت دستهجمعی شرکت کردند، چون آنها هم آسیبدیده بودند.
نیروهای امنیتی نظامی که تا آن زمان با چنین سطحی از اعتراضات مردمی کشاورزان در بعد از انقلاب مواجه نشده بودند، برخورد شدیدی کردند. در اثر این برخوردها، تعداد قابلتوجهی از معترضان زخمی شدند و حتی تعدادی از افراد یک چشم خود را در اثر شلیک تفنگهای ساچمهای از دست دادند. تعدادی دستگیر و احضار شدند. وضعیت بدی پیش آمد. کشاورزان اصفهان با آن گذشتهای که در انقلاب و جنگ داشتند، انتظار نداشتند با آنها به این شدت برخورد شود. من به یاد دارم این نگرانی خیلی گسترده بود و حتی اطلاعات سپاه در سال ۹۱ بنده را هم احضار کرد، چون من هم زادگاهم منطقه شرق اصفهان است و در اثر گزارشهای اشتباهی که داده بودند حدس میزدند که امثال من در ناآرامیها نقش داشته باشیم؛ البته همانطور که گفتم، من در سال ۹۰ ویژهنامههایی منتشر کردم و در روزنامه شرق مقالاتی در جهت آگاه کردن مردم و اطلاع مسئولان نوشته بودم. یکی دو روز بعد زنگ زدند و قبول کردند گزارشها درست نبوده است. بعد از سال ۹۱ اعتراضها به شکل آرامتر و به شکل حقوقی ادامه پیدا کرد.
روش صنف کشاورزان این بود که در مناطق حساس و پرجمعیت شرق اصفهان مثل شهرهای ورزنه و اژیه در رودشت و زیار در براآن جنوبی و در روستاها و در نقاط مختلف مسیر آبخور رودخانه چادر میزدند و مردم و کشاورزان در این خیمهها جای میگرفتند و درحالیکه از مراجعین با چای پذیرایی میکردند، نمایندگان کشاورزان برای مردم سخنرانی و اطلاعرسانی میکردند و مسائلی را که برای مردم و رودخانه به وجود آمده بود مطرح میکردند؛ البته در اطراف چادرها تراکتورها را پارک کرده بودند و روز حرکت به اصفهان را مشخص کرده بودند. این باعث میشد مسئولان و نمایندگان مجلس خودشان نزد آنها بیایند و گفتوگو کنند. از سال ۹۲ به بعد، استانداری اصفهان به آب منطقهای دستور داد کارهای نظارت بر حفاظت رودخانه را به نظام صنفی کشاورزی اصفهان، تفویض کند، تا از رودخانه حفاظت و موانع ایجادشده را برطرف کنند و اگر در مسیر نیاز به گشایش دارد اقدام کنند که موجب ارتقای جایگاه تشکل کشاورزان شد. با ادامه وضعیت بیآبی در سال ۹۶، باز اعتراضات کشاورزان اوج گرفت و به سطح شهر کشیده شد. در اسفند ۹۶ حدود ۱۰ هزار کشاورز در شهر اصفهان و اطراف پل خواجو اجتماع کردند و مردم را به همراهی فراخواندند. سپس، اعتراضات را به نماز جمعه کشاندند و قبل از نماز شعار دادند «تا مشکل آب حل نشه، نماز جمعه شروع نمیشه»، حتی حین خطبهها شعارهای اعتراضی دادند و با اینکه خطیب جمعه آنها را منع کرده بود، اینها احساس بیتوجهی کردند و با عصبانیت پشت به خطیب جمعه کردند و شعار دادند «پشت به دشمن رو به میهن» و حالت تحصن به خودشان گرفتند. در آن زمان کشاورزان غرب اصفهان هم دچار بیآبی شدند و شرق و غرب رودخانه دست در دست هم به اعتراضات پیوستند. جالب است بدانید از سال ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۰ و با وجود این همه اعتراضات مداوم و پیگیری، وزارت نیرو یا نخواست یا نتوانست تدبیر اساسی برای این مشکل بیندیشد. مثلاً در این فاصله فرصت داشت تا طرح انتقال آب به دشت مرکزی ایران (بهشتآباد) و طرح کوهرنگ سوم که جمعاً با آورد ۳۷۰ میلیون مترمکعب را به سرانجام برساند و بخشی از نارضایتیها را کاهش دهد. یا حداقل میتوانست آب شرب شهر یزد را از دریا تأمین کند، درحالیکه خط انتقال آب دریا تا یزد رسیده بود. یا وزارت نیرو میتوانست جلو برداشتهای بیرویه از زایندهرود را بگیرد.
اقدام مهمی که دولت در این دوره انجام داد این بود بخشی از خسارت کشاورزان را از محل صنایع اصفهان تأمین کرد. متأسفانه بهجای پاسخ عملی به مطالبات مردم، برخورد با معترضان به بهانه تأمین امنیت سادهترین راهی است که انتخاب میکنند. مردم و کشاورزان از این بیتفاوتی و بیعملی هر روز عصبانیتر میشدند و فضای اصفهان بهویژه شرق اصفهان یک حالت فوقالعاده پیدا کرده بود.
در فیلمی مشاهده شده بود که گویا از جانب مقام رهبری توصیه کرده بودند که با کشاورزان گفتوگو کنند تا مشکلشان حل شود. قضیه این فیلم چیست؟
در این اثنا، یکی از کارگردانان طرف قرارداد صدا و سیمای اصفهان به نام آقای مرتضی آتشزمزم که فرد دلسوز و محققی است، فیلم مستندی ساخت به نام «رودی که کشته شد». او با حضور در بین کشاورزان و اجتماع آنان بهویژه بعد از آسیبهایی که در سال ۹۱ در برخوردی که با ایشان شده بود، سعی کرد درد دلهای آنان را بازتاب دهد تا به گوش مقامات کشور و رهبری نظام برسد. انشاءالله به گوش آنها رسیده باشد. برخی از آنها جانباز و فرزند شهید یا خانواده شهید بودند. خانمی گفت من سهساله بودم که پدرم شهید شد و الآن کار به جایی رسیده است که زندگی ما اداره نمیشود، به رهبر بگویید ما در چه وضعیتی هستیم. همه با سوز و آه این صحبتها را میکردند و کمتر کسی بود که این حرفها را بشنود و اشکش سرازیر نشود.
این مستند هرگز از صدا وسیما پخش نشد، اما بسیار تکثیر و دیده شد. متأسفانه باز هم ترتیب اثری داده نشد. آقای آتش زمزم علاوه بر مستند رودی که کشته شد، یک فیلم سینمایی هم به نام سیمین ساخت که انعکاسدهنده مشکلات مردم جلگه زایندهرود است. خوشبختانه کشاورزان نمایندگان فعالی انتخاب کرده بودند. دبیر اجرایی تشکل آنها آقای اسفندیار امینی، هم مورد اعتماد کشاورزان بود و هم به پیچیدگیهای رودخانه و به امور اجرایی تسلط داشت و لذا به همراه هیئتمدیرههای صنف، کارها را بهصورت قانونی و چانهزنی با مسئولان کشوری دنبال میکردند.
یعنی بعد از آن تظاهرات ۲۰۰ هزار نفری که مسئولان نظام آمدند و قول و قرارهایی دادند، قرار شد ادامه پیدا نکند؟
در ۱۷ آبان سال ۱۴۰۰ کشاورزان اصفهان در اعتراض به خشکی زایندهرود در بستر خشک زایندهرود چادر زدند و تحصن کردند. این باعث شد عده زیادی از مردم اصفهان در حمایت از کشاورزان به آنها بپیوندند. بهتدریج جمعیت تحصنکنندگان افزایش پیدا کرد، شعارشان این بود: «زایندهرود جاری، حق مسلم ما» یا شعار میدادند «زایندهرود را پس بدید، به اصفهان نفس بدید». تحصن یک سنت تاریخی مطالبهگری مردم ایران است. این سنت، در دوران قبل و بعد از مشروطه، و حتی در آستانه انقلاب، تحصن در منزل آیتالله خادمی در اعتراض به دستگیری آیتالله طاهری، هنوز فراموش نشده است. تحصن ۱۴۰۰ در کف رودخانه یک درخواست و حرکت مسالمتجویانه بود. از ۱۷ آبان هر روز مردم جمع میشدند و با کشاورزان همدلی و همراهی میکردند، تا اینکه در روز دهم یعنی ۲۸ آبان ۱۴۰۰ تظاهرات گسترده حدود ۲۰۰ هزار نفری مسالمتآمیز کشاورزان و مردم اصفهان در بستر زایندهرود در حمایت از احیای زایندهرود صورت گرفت. این حرکت آرام و شکوهمند پیامهای بسیاری داشت.
شنیدیم که بخشی از نیروی انتظامی هم به این حرکت کمک میکرد.
از روز ۱۷ آبان تا روز راهپیمایی ۲۸ آبان ۱۴۰۰ نیروی انتظامی با مدارا عمل کرد. یادآور میشوم، این اجتماع شکوهمند در ماههای اول دولت آقای رئیسی و استقرار استاندار جدید رخ داد. در ابتدا سیاست دولت و مدیریت استان، اعلام همدلی با کشاورزان بود، اما در عمل به نحو دیگری رفتار شد. در طول تحصن هرچند نیروی انتظامی آمادهباش بود، ولی برخوردی نکرد. اگرچه زمینهای هم برای برخورد با این اجتماع مسالمتآمیز وجود نداشت. عکسالعمل مقامات دولت جدید در مرکز و در استان به نحو دیگری بود. حتی صدا و سیما هم خبر تحصن را در اخبار منعکس کرد. آقای رئیسی هم دستور داد به مشکل زایندهرود رسیدگی شود؛ البته واقعیت این است که معاون اول به جای اینکه مشکل زایندهرود را حل کند، با استانداران چهار استان خوزستان، یزد، اصفهان و چهارمحال بختیاری جلسه تشکیل داد و به دنبال حل مشکلات آنها بود. نتیجه دستور رئیسجمهور برای اصفهان، تصویب طرحی غلط و ضد محیطزیست بود، مبنی بر اینکه لولهای از غرب به شرق اصفهان احداث شود و آب را به شرق اصفهان منتقل کنند. بدیهی است که این طرح قابلاجرا نبود.
استانداری در این مرحله با نمایندگان کشاورزان وارد گفتوگو شد و قول دادند که در اولین فرصت آب در رودخانه جاری و خسارت کشاورزان پرداخت خواهد شد. توافقاتی بین استانداری و نمایندگان صنف صورت گرفت. بعد از آن اکثر کشاورزان تحصن را ادامه ندادند، ولی جمع کمتری اعتماد نکردند و ماندند و گفتند که ما تا آمدن آب در کف رودخانه میمانیم و به تحصن خود ادامه میدهیم، مسئولان امنیتی و سیاسی نگران شدند و صبرشان از کف رفت. آنها گمان میکردند اگر این تحصن ادامه پیدا کند، ممکن است گسترش پیدا کند و مثلاً به روز جمعه بعد و استانهای دیگر کشیده شود.
آن ایام جامعه ملتهب بود و عدهای هم برای جمعه بعد، روز ۵ آذر فراخوان داده بودند. در اینجا سیاست جمع کردن به جای حل کردن به میان آمد. روز ۴ آذر بهصورت گسترده شبانگاهان چادرهای متحصنین به زور جمع شد. صبح روز ۵ آذر خیابانهای اطراف رودخانه اعلام منع رفتوآمد شد. نیروهای ویژه و لباس شخصی با تجهیزات کامل به باقی متحصنین بستر زایندهرود و به کسانی که در خیابانها و کوچههای اطراف حضور داشتند با گاز اشکآور و شلیک گلولههای ساچمهای حمله کردند. خلاصه کار به خشونت کشیده شد. عده زیادی مجروح شدند. عده زیادی دستگیر شدند. فضای اصفهان حالت فوقالعاده پیدا کرد. بعداً جمع زیادی، حتی برخی نمایندگان کشاورزان و دبیر اجرایی صنف آقای اسفندیار امینی دستگیر شدند و مدتها در بازداشت بودند. فضای رعب ایجاد شد. بین نمایندگان صنف اختلاف افتاد. بعد هم دولت و استانداری انتخابات جدید صنف را برگزار کردند و جمع متشکل کشاورزان که یک دهه فعال بودند و توانسته بودند صدایشان را به مسئولان برسانند، دچار سکون شد. تعدادی هم منفعل شدند و تا به امروز که یک سال و نیم از آن گذشته، این انفعال ادامه دارد؛ البته تشکل صنفی کشاورزان وجود دارد و نماینده جدید هم انتخاب کردهاند، اما هنوز به شرایط اوج خود برنگشته است. دستگاههای ذیربط هم دیگر مثل قبل روی آنها حساب نمیکنند، درحالیکه اگر گذاشته بودند که این تشکل، کارش را به شکل قبل ادامه دهد، بهعنوان یک نهاد واسط بین کشاورزان و حاکمیت برای همه مفید بود هم برای کشاورزان هم برای دولت، کما اینکه یازده سال هر دو طرف همدیگر را تحمل کرده بودند، اما متأسفانه طاقت مقامات سیاسی و امنیتی اصفهان و مرکز طاق شد و کار به خشونت کشیده شد و لذا طرف گفتوگوی کشاورزان دیگر مدیران سیاسی و اجرایی استان و مرکز نبودند بلکه طرفشان نیروهای امنیتی و انتظامی و قضایی بودند و آنها هم روششان جمع کردن و خاتمه دادن به یک مسئله است.
شنیدیم برخی کشاورزان در این مقطع گفتند تا آب به رودخونه برنگردد ما برنمیگردیم خانه، به لحاظ کارشناسی آبی پشت سد نبود، یعنی در آن مقطع آبی نبود و توصیه میشد افرادی مثل شما به کشاورزان بگویند که فعلاً آبی نیست و بهتر است کار را فعلاً متوقف کنند. ولی آنها هم پا پیش نمیگذاشتند چون از عواقب کارشان از سوی نیروهای امنیتی میترسیدند؛ یعنی نقش واسط هم حذف شده بود.
بله با اینکه مسئولان استان، این کشاورزان را به خوبی میشناختند. میدانستند که اینها آدمهای نجیب و وفادار به کشور هستند و فقط پیگیر حقوق و خواستههای صنفی خود هستند، اما دستگاههای سیاسی امنیتی بهشدت کنترل میکردند که با صنفی غیر از صنف خودشان یعنی با نیروهای مدنی و یا سیاسی پیوندی برقرار نکنند، خود آنها هم پرهیز داشتند و نیروهای سیاسی و مدنی اصفهان هم نمیخواستند که موجبات بهانه و انگی برای حرکت صنفی کشاورزان فراهم شود. واقعاً هم صنف کشاورزان، سیاسی نبودند و نیستند. مطالبهگر حقابه خود، که از قدیم به زمینهای آنها تعلق داشته بودند، حقابهای که در قباله همسران و مادرانشان بوده است.
با این وجود، این نقیصه هم به خود صنف برمیگردد، هم به خود نیروهای مدنی و سیاسی اصفهان، برمیگردد. به هر حال مسئله آب صرفاً مربوط به کشاورزان نیست. همه مسئول هستند. به هرحال نیروهای اجتماعی، سعی نکردند در موضوع مهم آب، با یکدیگر پیوندی نهادین برقرار کنند. مثلاً در سال ۹۶ وقتی کشاورزان حرکت خود را به سطح شهر و نماز جمعه کشاندند و از مردم اصفهان میخواستند که به ما بپیوندید، اما هم صنف و هم جامعه مدنی، مدل و راهحلی برای این همپیوندی نداشتند. واقعیت این است که دستگاههای امنیتی هم بسیار حساس بودند چون کشاورزان جماعتی کثیر و مصمم بودند. پشتوانه این صنف در شرق و غرب اصفهان جمعیتی حدود ۷۰۰ هزار نفری است، که آسیبدیده بودند و بیکار شده بودند. اینها خشمگین بودند و در حقیقت مشکلشان در طی یک دهه پیگیری حل نشده بود. در تحصن آبان ۱۴۰۰ در کف رودخانه، مردم اصفهان به اینها پیوستند حتی صنوف مختلف به خیمههای آنها میرفتند و پذیرایی و همدلی میکردند. یک تحولی رخ داده بود. واقعاً اگر دستگاه سیاسی و امنیتی با تحمل و حوصله بیشتری رفتار میکردند و اگر بعد از توافق صنف، باقیمانده کشاورزان، این مرحله را به بعد موکول میکردند، به نفع همه بود که به درگیری کشیده نشود. البته ناگفته نماند، دستگاههای سیاسی امنیتی نگران جمعه بعد از ۲۸ آبان، یعنی روز ۵ آذر بودند که باز همان اجتماع با جمعیت بیشتری شکل بگیرد و مردم تحت فشار اقتصادی و جوانان هم به آنها بپیوندند. نگران غیرقابل کنترل بودن آنها بودند. تحلیل دولت جدید هم این بود که اگر اصفهان ناآرام شود، کل کشور ناآرام میشود. البته اینها هیچکدام دلیل برخورد و شدت عمل نمیشود. اگر حوصله بیشتری میکردند و تدبیر می کردند، کار به اینجا ختم نمیشد. ضمن این که شدت عمل خیلی زیاد و خارج از حد انتظار بود. آنقدر فضای امنیتی حاد بود که برخی از مجروحین که گلوله ساچمهای خورده بودند، به بیمارستانهای اصفهان مراجعه نمیکردند و به استانهای دیگر میرفتند، چون تا به بیمارستان مراجعه میکردند ماموران آنها را دستگیر میکردند.
لطفاً جمعبندی نهایی خود را از این حرکت بفرمایید.
از نظر قانونی و شرعی و نیز اصول حکومتداری، دولت و وزارت نیرو باید کاری کند که رودخانه زایندهرود به صورت دائمی ادامه پیدا کند. طرحهای زیادی هم داده شده، خود صنف یک طرح جامعی دادند. ما خودمان یک تشکلی داریم به نام «مجمع ملی احیای دائمی زایندهرود» که تاکنون نامههای زیادی نوشتیم. منجمله نامهای به مقام رهبری نوشتیم و پیشنهاد دادیم این برداشتهای غیر قانونی که در بالادست و در میانه زایندهرود انجام میگیرد، متوقف و به رودخانه برگردد. در این صورت دیگر طرح انتقال آبی هم نیاز نیست. وزارت نیرو طرحهای نیمهکاره تأمین نقصانهای آب زایندهرود را تعیین تکلیف و اجرا کند. متأسفانه وزارت نیرو پاسخگو نیست، حرف گوش نمیدهد و رابطه خوبی با نهادهای مدنی ندارد، انتظار میرود ترتیبی داده شود که در نظام مدیریتی زایندهرود، مردم و نهادهای مدنی و ذینفعان، مشارکت پیدا کنند و تصمیمات با اطلاع و هماهنگی مردم باشد. این مشکلی است که وزارت نیرو دارد. یکی از اشتباهات وزارت نیرو این بود که حوضههای آبریز را تجزیه و استانی کردند. این باعث شده هر استانی برای رودخانهها و آبهای در اختیار، تصمیم مستقل بگیرد. برای رفع مشکل، آمدند مدیریت حوضه آبریز را در وزارتخانه مستقر کردند که بدتر شده است. یعنی اختیارات آبهای منطقهای را گرفتند و به مرکز دادند. باید وزارت نیرو اصلاح ساختار شود، دومرتبه مدیریت حوضه آبریز به شرکتهای آب منطقهای عودت داده شود. تمرکز تصمیمگیری از بالا به پایین در وزارت نیرو، اشکال اساسی دارد. بدین ترتیب با فشار نمایندگان یا فشار از مراکز دیگر وزارت نیرو تصمیمات غیرکارشناسی میگیرد یا از تصمیم کارشناسی منصرف میشود.
آن موقع که کشاورزان در رودخانه جمع شدند، مأموران دولت چه قولهایی به آنها دادند؟ استانداری نمایندگان آنها را در استانداری جمع کرد و با حضور آب منطقهای، به آنها قول داد تا چند ماه آینده آب را در رودخانه جاری میکنیم. خسارت عدم کشت را میدهیم و…
در هر حال نمایندگان کشاورزان با استانداری و دولت به توافق رسیدند و قبول کردند که تحصن را ختم کنند.
یکی از درخواستهایی که کشاورزان دارند این است که پمپاژ آب به ارتفاعات بالای زایندهرود غیرقانونی است و حجم زیادی از آب زایندهرود را به باغات هلو و بادام در ارتفاعات منتقل میکنند، درحالیکه حق نداشتند، تحت عنوان طرح طوبی رودخانه را با تنش مواجه کنند. یا کشاورزان انتظار دارند وزارت نیرو برداشتهای بیرویه را کنترل کند.
میگویند آبی که به یزد یا بروجن یا جاهای دیگر میرود برای آب شرب نیست، بلکه برای توسعه کشاورزی به کار میبرند مثلاً آب شرب یزد از خلیج فارس تأمین شده ولی سهمیه یزد کم نشده، لطفاً در این باره توضیح دهید.
واقعیت این است آب یزد و بن-بروجن به نام شرب از زایندهرود تخصیص داده شده است، اما اولاً حجم بیشتری از مصرف برای شرب است، ثانیاً باید بروجن را از حوضه آبریز خود سبزکوه و آب شرب یزد را از دریا تأمین کنند. این طرحها غیرکارشناسی و غیرقانونی (از منظر قانون توزیع عادلانه آب) است و باید متوقف شود. پمپاژ آب به ارتفاعات هم کاری غیرقانونی و غیرمنطقی است، اینها را متوقف کنند. خود این مجموعه حدود ۶۰۰ میلیون مترمکعب آب در بستر زایندهرود جاری میکند و رودخانه دائمی میشود. کلاً وزارت نیرو موظف است هرچه برداشت غیرقانونی در مسیر رودخانه در هر دو استان صورت گرفته، ممانعت کند؛ البته نقش وزارت جهاد کشاورزی در اصلاح ساختار کشاورزی و انجام روشهای نوین آبیاری و کشاورزی میتواند مصرف آب را بهینه کند. در این سالهایی که رودخانه خشک بوده، فعالیتهایی خود کشاورزان شرق اصفهان انجام دادند، استخرهای آبی را برای ذخیره آب احداث کردند و تا حدی از هدررفت آب جلوگیری میکنند. البته وزارت جهاد کشاورزی باید ورود کند و به روش علمی نظام کشاورزی و آبیاری را اصلاح کند، مخصوصاً به زمینهای که کیفیت بهتری برای کشاورزی دارند، توجه و بهای بیشتری بدهند متأسفانه تا حالا وزارت جهاد کشاورزی طرحی نداشته و کار جدی در این زمینه نکرده است.
شنیده شده شرکتهایی مثل پالایشگاه اصفهان، ذوبآهن و فولاد مبارکه شرکتی مستقل با بودجه خودشان تشکیل دادهاند تا آب را با لوله و آبشیرینکن از دریای عمان به اصفهان بیاورند بنابراین آب مصرفی اینها از زایندهرود کم شود و این آب به شرق اصفهان بیاید. این تا چه حد عملی است؟
بله شرکتی به نام شرکت تأمین آب اصفهان در دی ماه سال ۱۳۹۷ برای تأمین آب صنایع عمده اصفهان تشکیل شده است. این شرکت طبق اساسنامه خود میتواند آب مورد نیاز صنایع را از طرق مختلف اعم از منابع درونسرزمینی و برونسرزمینی یا از طریق پساب تصفیهخانهها تأمین نماید. بدین ترتیب به میزان ۲۰۰ میلیون مترمکعب از بار روی زایندهرود برداشته میشود. این شرکت در ابتدا به دنبال آن بود که طرح بهشتآباد با آورد ۲۵۰ میلیون مترمکعب را با هزینه خود تأمین کند و در ازای آن به میزان ۱۵۰ میلیون مترمکعب پساب حاصل از آن را به مدت ۳۵ سال در اختیار بگیرد. این طرح با وزارت نیرو به توافق رسید، اما متأسفانه طرح بهشتآباد متوقف شد. البته انتقال آب از دریا بسیار پرهزینه است و قیمت تمامشده آن بالغ بر ۲ میلیارد یورو است که قیمت هر مترمکعب آن حدود ۵/۲ نیم یورو میشود، ولی به هر حال اگر صنایع پول کافی داشته باشند، در شرایط اضطراری آخرین راهحل است. در این صورت، فشار از روی زایندهرود تا حدودی برداشته میشود؛ اما در چنین شرایط اقتصادیای که ما داریم به این سادگی به جواب نمیرسد. خدا کند وسط کار کم نیاورند.
لوله آب شیرینی که به کرمان و یزد رسیده، در کرمان گویا مترمکعبی ۷۰ هزار تومان تمام میشود. درست است گران تمام میشود، ولی صنایع آببر ذوب فلزی آنقدر سودآوری دارند که برایشان میصرفد، بهویژه که به معادن آنجا نزدیکاند و حملونقلشان مواد طبیعی است، اینها کم میشود، در مورد اصفهان هم سود زیادی که فولاد مبارکه و پالایشگاه اصفهان و ذوبآهن، دارند برایشان صرف ندارد آب را از دریای عمان بیاورند؟
ببینید بحث توجیه اقتصادیاش البته در هرمزگان و در کرمان و یزد بیشتر از اصفهان است، ولی صنایع اصفهان هم به اضطرار به این روش متوسل شدهاند، تا اگر یک روزی با مشکل تأمین آب مواجه شوند، راهحل داشته باشند. مخصوصاً پالایشگاه و فولاد مبارکه بسیار سودده هستند و درآمدهای بالایی دارند و علاقهمندند که این آب را منتقل کنند.
به نظر شما چقدر طول میکشد این نقل و انتقالها و آبشیرینکنها نصب شود؟
اگر پول داشته باشند، حداقل پنج سال طول میکشد.
پس در این پنج سال باید منتظر راههایی بود که شما گفتید.
بله. باید برداشتهای بیرویه را در بالادست متوقف کنند.
یک بحثی در میزگرد چشمانداز مطرح شد که وقتی که آب زیاد است سهم یزد، بروجن و کاشان زیاد شود وقتی هم آب کم است باید میزان آب در آنجا کاهش یابد که حداقل آب شرق اصفهان هم کم میشود، ولی بالاخره آب به آنجا برود. به این سادگی است، ولی چرا عملی نمیشود؟
در گذشته امور در دست مردم بوده و نظامات تقسیم آب این کار را بهخوبی انجام میدادند؛ یعنی وقتی خشکسالی میشده و آب کم میشد به همان نسبت در بالادست و پاییندست آب کم میشده، ولی حالا که دست دولت است، دولت قدرت اعمال حاکمیت ندارد؛ یعنی اگر در بالادست آبی هست مردم بالادست و دستگاههای ذیربط برمیدارند و اجازه نمیدهند آب به پاییندست برسد، ولی در گذشته قدرت دست مردم بود و خودشان با هم کنار میآمدند، حالا اگر قناتی، چشمهای، رودخانهای نهری مشترک بوده، بالادست و پاییندست طبق یک قواعدی کنترل میکردند ولی الآن دولت ضعیف است و توان کنترل رودخانهها و انهار و حفاظت از حقابهها را ندارد.
حالا که با چنین وضعیتی مواجه هستیم در حوضه آبریز اصفهان این همه صاحبنظران حوزه آب را فراخوان بدهید و یک پکیج پیشنهادی را مطرح کنید که مسئولان بخشی از آن را انجام بدهند و جامعه مدنی هم پیشنهادهای خود را داشته باشند.
در اصفهان بین کارشناسان آب توافق نظر وجود دارد. جلسات و همایشهای مکرری برگزار شده و نتایج آن در روزنامههای یومیه و مجلات منتشر شده است. پیشنهادهای کارشناسی و طرحهای تخصصی تهیه و به مقامات ذیربط داده شده است. نمونهاش در اسفند ۱۴۰۱ مجمع ملی احیای دائمی زایندهرود در روزنامه شرق مطلبی منتشر کرد و به مسئولان وزارت نیرو در مورد سد سوم کوهرنگ هشدار داد، مکاتباتی با رهبری و رئیسجمهور با امضای مسئولان گذشته و حال اصفهان منعکس شده است، ولی کلاً تا یک فشاری به وزارت نیرو چه از طرف مجلس چه از طرف مردم یا چه از طرف رهبری نباشد اتفاقی نمیافتد. ولی با این حال، باز هم ادامه میدهیم.
هرچه تعداد صاحبنظران بیشتر باشد، تأثیراتش هم بیشتر است
بله ما این کارها را کردیم، ولی گوش شنوایی متأسفانه نیست.
گزارش شده بعد از آن فشارهایی که به کشاورزان وارد شد، کشاورزان منفعل شدند و در موارد مشابه شرکت نکردند.
این اتفاق افتاده و الآن بسیاری پرونده در دادگستری دارند. نمیگویم بیتأثیر بوده، اما فعالیت صنف کشاورزان متوقف نشده است. در همین روزهای اردیبهشت ۱۴۰۲ با حضور فعال خود در مقابل استانداری و آب منطقهای پیگیر مطالبات خود هستند. در هر حال نهضت حقطلبانه پیگیری مطالبات کشاورزان اصفهان تا رسیدن به نتیجه ادامه خواهد یافت.
از تلاشهای شما برای کشاورزان محروم شرق اصفهان و کل منطقه تشکر میکنیم. ■