احمد شعبانی
مقدمه
اندکی کمتر از یک قرن پیش در ۱۳۰۸ هجری شمسی، در صنایع نفت جنوب کشور و به نحو دقیقتر در بین کارگران نفتی آبادان حرکتی مردمی برای احقاق حقوق صنفی ظاهر شد که پیشدرآمد نوعی فهم و شعور از حرکت جمعی تلقی میشود. لیکن کارفرمایان و صاحبان صنعت مزبور، این رویداد را با رنگ و بوی سیاسی برای مدیران ارشد خود در لندن و حکومت مرکزی در تهران جلوهگر ساختند و صدای حقطلبانه محرومان مذکور را با ارعاب و خشونت خاموش کردند.
پیشینه تاریخی
چنانچه به پیشینه موضوع رجوع شود، دولت ایران «استخراج … گاز طبیعی و نفت و قیر و موم» را در سال ۱۹۰۱ میلادی به دارسی از اتباع استرالیایی واگذار کرد؛ با دستیابی به کشف نفت و تأسیس پالایشگاه آبادان در ۱۲۹۱ هجری شمسی، تعداد کارگران شاغل در این صنعت در سطح شهر فزونی گرفت؛ به نحوی که توسعه سریع صنایع نفت موجب شد تا اندکی بیش از ۱۶ هزار نفر در آن حوزه فعالیت کنند. بنا بر برخی روایات شفاهی و مأخذ پژوهشی، در طول یکی دو سال قبل از اعتصاب مزبور فعالیتهای چندی از سوی تشکیلات سیاسی و نیروهای چپ به قسمی مخفیانه در آبادان جریان داشت که کم و بیش در برخی مأخذ از آن سخن رفته است. با نگاه به همین مأخذ و منابع محدود و بیان روایات مختلف، این نوشتار به دنبال این مطلب است که دیدگاه و تصور رایج مؤلفین درباره اعتصاب ۱۲ اردیبهشت ۱۳۰۸ هجری شمسی ۱ به توسط کارگران پالایشگاه آبادان که ابتدا با تشنج ناچیزی همراه بود، ولی از گستردگی کمی برخوردار شد، چه میباشد؟ بر این قرار روایت اعتصاب پرفروغ کارگران که در غبار زمان مکتوم مانده از سه مأخذ تاریخی در این مقاله مورد توجه قرار میگیرد.
بازگویی مأخذ اول: نگاهی آمیخته با اجزای روانی و خرد حوادث
روایت نخست اعتصاب را از مقالهای تحت عنوان «در کنار، یا برکنار از کارگران ایران: آبادان، اردیبهشت ۱۳۰۸» از کاوه بیات اخذ نمودهام. مقاله مزبور برای مجله گفتگو (آذر ۱۳۸۴) به تحریر آمده و دگربار تورج اتابکی آن را در کتاب دولت و فرودستان (تهران: ققنوس، ۱۳۹۴) تجدید چاپ کرده است.۲ بیات بر این اندیشه است که بنا بر ماهیت استبداد نظام پهلوی و توانایی دولت بریتانیا در تفسیر کل ماجرا، اعتصاب یک توطئه خطرناک بلشویکی از سوی حاکمان قلمداد شده و دولت ایران به تحریک عوامل خارجی به سرکوب قهرآمیز تظاهرات کارکنان وادار شده است، اما این سرکوب فقط منتهی به محو و از بین رفتن اقتدار کارگران صنعت نفت نشد بلکه ناسیونالیسم ایرانی نیز تحرک و توانایی خود را از دست داد.۳
در نوشتار مزبور، سعی شده حوادث از مأخذ جامعی مورد توجه واقع شود که جزئیات را با جدیت دنبال کرده، چنانکه سرکوب را منتسب به استاندار خوزستان، فرماندار آبادان و مدیر انگلیسی پالایشگاه نموده و گزارش میکند که در خلال عملیاتی تحت سرپرستی سرهنگ رکنالدین مختاری رئیس نظمیه استان، سرکوب مزبور تحقق حاصل کرد. بر این مبنا، سوای آلام اقتصادی کارگران، فعالیتهای کمونیستی و روحیات ناسیونالیسم ایرانی در این اعتراضات مداخلهای جدی داشته است. پارهای از کنش کارگران بر این قرار تحریر شده است:
«بر اساس گزارش رئیس پست و تلگراف آبادان از تحولات آن روز … ساعت ۳۰: ۹ قبل از ظهر موقعی که عملیات کمپانی دستهدسته سر کار میرفتند هیاهوی غریبی شنیده شد و [یک] دفعه با کمال مهابت و شتاب مراجعت نمودند. از قرار تحقیق چون عدهای که چند روز قبل بنا به معرفی کمپانی توقیف شدهاند، برای این بوده که میخواستند راجع به قلت حقوق اعتصاب نمایند، امروز عملجات تصمیم داشتند علیه کمپانی قیام و خساراتی به مؤسسه وارد بیاورند. گویا نظمیه قبلاً اطلاع پیدا کرده، به محض بروز شورش، عدهای آژان مأمور به معیت سرهنگ رکنالدین خان و حاکم و رئیس نظمیه با اتومبیل رسید. قبل از اینکه عملجات داخل مؤسسات بشوند از آنها جلوگیری کردند و کلیه [جمعیت را] تا مقابل اداره پست و بانک شاهنشاهی عقب نشاندند. کمپانی میخواست عدهای رنگونی را برای کار برده، عملجات جلوگیری کرده و مانع رفتن آنها شدند. آژان ها و امنیه جمعیت را ساکت نمودند و یک عده سه چهار هزارنفری مقابل پست ایستاده بودند که غفلتاً سیصد و چهارصد نفر از بین آنها به سمت مؤسسه کمپانی حمله آورده، جلو رفتند…» 4
سپس بیات از فعالیتهای کمونیستی تشکیلات کارگری و روحیات ناسیونالیستی جاری در کشور در سالهای ۱۳۰۷ هجری شمسی سخن رانده و به نطق مخبرالسلطنه هدایت به تاریخ ۲۰ آبان همان سال در مجلس شورای ملّی اشاره دارد که «دولت شاهنشاهی معتقد به دادن امتیازات مطابق اصول و شرایط امتیازات گذشته نبوده» و به فعالیت مطبوعات و جراید تهران در اجحاف کمپانی به مردم و کارگران ایرانی از غارت درآمدهای نفتی اشاره دارد؛ لیکن آنچه به نوعی از بداعت سخن نویسنده حکایت دارد، تحرکات شخصیتهای محلی و از جمله میرزا حسین خان موقر است، از جمله:
«در خوزستان نیز ترکیبی از شخصیتهای محلی و مقامات دولتی که با اقدامات یکسویه شرکت نفت و مداخلات دائمی آن در امور محلی مخالف بودند رکن اصلی رویارویی با شرکت نفت را تشکیل دادند؛ کسانی چون میرزاحسین خان موقر نماینده خرمشهر در مجلس شورای ملی از جمله این شخصیتهای محلی بودند. موقر از صاحبان محلی سرمایه بود که علاوه بر املاک و مغازههایی که در آبادان داشت، به دلیل تبار بوشهریاش در میان جمعیت بوشهری و تنگستانی خوزستان نیز صاحب نفوذ بود… در واقع باشگاههای کارگری که در تشکل و آموزش کارگران ایرانی صنعت نفت نقش اساسی ایفا کردند در پی سفر فوقالذکر رضا شاه و با حمایت کسانی چون میرزاحسین خان موقر تأسیس شدند. اگر چه پس از مدتی با توجه به مخالفتهای فزاینده شرکت نفت، تلاش موقر برای افتتاح یکی از شعب این باشگاهها در آبادان به نتیجه نرسید و باشگاههای فعال در اهواز و خرمشهر نیز تعطیل شدند ولی همان گونه که الکینگتون در یکی از گزارشهایش خاطر نشان ساخت از این مرحله به بعد «… موقر مجبور شد که با پنهانکاری بیشتری مقاصد خود را دنبال کند. باشگاهها (به فعالیت) خود ادامه دادند ولی از این مرحله به بعد به صورت انجمنهای مخفی و برخوردار از کمکهای معتنابه و متشکل بر اساس خطوط مشخص کمونیستی…».۵
حسین خان از مشاهیر سیاسی ـ اجتماعی و متمولین اقتصادی در آبادان قرن جاری بود و فرزندان وی نیز تا ایّام انقلاب جایگاه خود را در شهرهای مناطق خوزستان در مجلس شورای ملی کم و بیش حفظ کرده؛ و این همان شخصی است که نجف دریابندری در بیان شفاهی خاطرات خود از وی نامی آورده ۶ و در ۱۳۰۵ هجری شمسی در دوره ششم مجلس شورای ملی به نمایندگی از خرمشهر انتخاب شد و از تنفذ قابلی در آن منطقه برخوردار بود، لیکن اینکه آلکینگتون رئیس پالایشگاه آبادان در گزارش ماه ۱۹۲۹ میلادی موسوم به An Appreciation of the Political Situation in … وی را منتسب به عناصر کمونیستی نموده بیشک اغراقآمیز یا تحریکانگیز تصور میشود. چنین است که بیات با تأسف از تجدید قرارداد رضاشاه با کمپانی در ۱۳۱۱ هجری شمسی «تنظیم سریع و بیقیدوشرط دولت ایران در برابر خواستههای شرکت نفت (و دولت بریتانیا)» را فقدان یک تکاپوی واقعی محلی ـ ازجمله یک تحرک نیرومند کارگری میداند، ۷ موضوعی که رضاشاه در اعتصاب کارگری ۱۳۰۸ هجری شمسی با انفعال و جانبگیری به سود کمپانی از کنار آن عبور نمود.
(۲)
بازگویی مأخذ دوم: نگاهی مبتنی بر جنبههای اقتصادی بر حوادث
روایت ثانوی از اعتصاب کارگران نفتی در آبادان به نحو حاشیهای با پیشدرآمد مشابه از قدرت مطلق رضاشاه در ایران بین دو انقلاب از یرواند آبراهامیان (تهران، نشر نی، ۱۳۸۷) نقل است ۸ که در حقیقت با جنبههای اقتصادی و رنج طبقاتی کارگران از ناملایمات اقتصادی آمیخته میباشد. آبراهامیان به زمینههای جدی نارضایتی کارگران از دستمزدهای ناچیز و وضعیت زندگی آنها اشاره جسته و تبیین عملکرد جوشش مزبور را به شکلگیری تشکیلات مخفی بعد از سالهای ۱۳۰۵ هجری شمسی منتسب نموده:
«رضاشاه برای تضمین قدرت مطلق خود روزنامههای مستقل را تعطیل کرد، مصونیت پارلمانی نمایندگان را سلب کرد و حتی احزاب سیاسی را از بین برد … پلیس فرقه کمونیست را بیشتر از احزاب دیگر سرکوب کرد، با دومین کنگره فرقه کمونیست ایران که در اواخر ۱۳۰۶ [هجری شمسی] در ارومیه تشکیل شد گرایش شدید به چپ افراطی آغاز شد؛ گرایشی که میبایست دو ماه در ششمین کنگره بینالملل سوم در مسکو تکمیل شود. این کنگره کودتای ۱۲۹۹ [هجری شمسی] را توطئهای انگلیسی خواند، رضاشاه را بهعنوان دستنشانده امپریالیسم محکوم کرد…
در پاسخ، حکومت نیز همه اتحادیههای کارگری، بهویژه شورای متحده کارگران را از فعالیت محروم کرد و از ۱۳۰۶ تا ۱۳۱۲ [هجری شمسی] ۱۵۰ تن از سازماندهندگان نیروهای کارگری را دستگیر کرد. چهل نفر در آبادان … دستگیر شدند. بیشتر این افراد به شهرهای دور از زادگاه خود تبعید شدند».۹
وجه مزبور را که در حقیقت به عامل درونی مکانیسم حکومت رضاشاه ربط دارد، نویسنده به بحران بزرگ اقتصاد سرمایهداری پیوند داده به نحوی که بیان داشته رکود بزرگ در دهه ۱۹۳۰ موجب شد تا قیمت کالاهای سرمایهای پایین آمده و توسعه صنعتی در ابعاد بینالمللی با مشکل مواجه شود؛ در چنین شرایطی دولت ایران با بالا بردن تعرفهها، ایجاد انحصارات حکومتی، تلاش در تأمین مالی کارخانههای نوین و اعطای وام کمبهره به کارخانهداران موجب تعارضی جدی در وضعیت عامه شد. در چنین احوالی، نیروی کار شاغل در صنعت نفت از ۰۰۰/۲۰ نفر به حدود ۰۰۰/۳۱ نفر رسید.۱۰ بر همین اساس، در سالهای نخستین پادشاهی رضاشاه، یک طبقه کارگر صنعتی ناراضی شکل گرفت؛ از آنجا که در سال ۱۳۰۵ هجری شمسی اتحادیههای کارگری ممنوع شده بود، فعالیت بهصورت زیرزمینی و اعتصابات غیرمجاز بروز یافت. بقیه ماجرا از متن پیشگفته به قرار ذیل است:
«در روز کارگر سال ۱۳۰۸ [هجری شمسی]، ۱۱ هزار کارگر پالایشگاه نفت برای دستمزدهای بالاتر، هشت ساعت کار روزانه، پرداخت حقوق تعطیلات سالانه، خانههای سازمانی و به رسمیت شناخته شدن اتحادیهها دست به اعتصاب زدند. گرچه شرکت نفت دستمزدها را افزایش داد، ولی نیروی دریایی بریتانیا یکی از قایقهای توپدار خود را به بصره فرستاده و مقامات ایران نیز بیش از پانصد کارگر را دستگیر کردند. وزیر خارجه انگلیس برای «حلوفصل سریع و مؤثر قضیه»، رسماً از شاه قدردانی کرد. پنجتن از رهبران اعتصاب هم تا سال ۱۳۲۰ [هجری شمسی] بازداشت باقی ماندند.۱۱
(۳)
بازگویی مأخذ سوم: نگاهی با تأکید بر توطئه انگلیسیها به تصور رضاشاه
روایت واپس نوعی دفاع از مقاومت گروههای اجتماعی با توهم توطئه از سوی رضاشاه را با توجه به حوادث جاری در بین روستاییان، روستاها و شهرها القا میکند؛ به قسمی که پادشاه موضوع مقاومت گروههای اجتماعی را با بدبینی مفرط پی جسته است. استفانی کرونین (تهران، ققنوس، ۱۳۹۰) مورخ انگلیسی در مقاله «اصلاحات از بالا، مقاومت از پایین: مخالفان نظم نوین در ایران، ۱۹۲۷ تا ۱۹۲۹» بر این اعتقاد است ۱۲ که شورشهای قبیلهای متفاوتی در سال ۱۳۰۸ هجری شمسی در کشور روی داد، نارضایی عشایر فارس و شورش قشقاییها موجبات بدبینی پادشاه را فراهم آورد، به نحوی که موجب دستگیری چند تن از سران ایلات را پدید آورد و سوءظن پادشاه را به انگلیسیها ظاهر ساخت؛ این سوءظن به حدی گسترده شد که حکومت فکر میکرد که جنوب ایران ممکن است از اختیار خارج شود و بریتانیا سهمی از این قضایا دارد.۱۳ کرونین به سقوط امانالله خان پادشاه اصلاحطلب افغانستان در آن سال اشاره جسته و ضعف روحیه حکومت را با شورشهای عشایری و اعتراضات تودههای شهری به این قرار جمعبندی میکند:
«مقاومتی که گروههای اجتماعی مختلف شهری و روستایی، نخبه و فرودست، بین سالهای ۱۳۰۶ و ۱۳۰۸ [هجری شمسی] علیه نظم نوین ابراز کردند دورهای و زنجیرهای بود، نه پایدار. این مقاومت حاکی از تعرض [دولت] به منافع منطقهای و محلی بود. نه رهبری فراتر از این منافع داشت، نه چنین رهبریای پدید آورد. به اضافه تا سال ۱۳۰۹ تقریباً از تکاپو افتاد. با این حال، بر رژیم جداً تأثیر گذاشت. وقایع فاجعهبار ۱۳۰۸ گرایش همیشگی رضاشاه به پارانویا را افزایش داد. حملههای آشکار به حکومت او از جهات بسیار او را بهشدت تکان داد و بهتدریج از اعتماد او به حامیانش کاست… نخبگان ایرانی را از بین برد و شاه را منزوی و رژیمش را بیهدف و بیروحیه ساخت». ۱۴
هرچند اظهارنظر مزبور به جنبههایی از سیاستهای کلی حکومت در رابطه با موضوعات همگانی کشور در عرصه شهر و روستا، عشایر و نخبگان بوده، لیکن همکاری مستمر رئیس نظمیه استان خوزستان و مقامات محلی در سرکوب کارگران و تصمیمات شدید و غلیظ برعلیه اعتصابکنندگان چه نوع حیثیتی را برای پادشاه به ارمغان آورد تا بتواند در تجدید قرارداد نفتی با کمپانی در سال ۱۳۱۱ هجری بهمنزله برگ برندهای جلوهگر بشود؛ آیا اصولاً آنها که با نظم نوین مخالفت کرده با خواستاران حقوق صنفی یکسان رانده نشدند؟ در این خصوص فلور با ناچیز جلوه دادن اعتصاب مذکور مینویسد:
«این توفانی در یک استکان چای بود تأثیر چندانی بر روابط کارگری نداشت».۱۵
لیکن فوران در کتاب مفصل خود که فقط پاراگرافی را به این رویداد تخصیص داده چونان کرونین فکر میکند اما از استنتاج و عواقب کلی رویداد سرباز میزند:
«هستههای سازمانیافته کارگری در پالایشگاه وجود داشت، درخواستها بهخوبی پرورانده و مطرح شدند، رویارویی زیاد بود و به دستگیری آنهمه کارگر اعتصابی انجامید و این موضعگیری کارگران نگرانیهای زیادی را در شرکت نفت انگلیس ـ ایران ایجاد کرد. درست است که با سرکوب بعدی برای یک دهه جلو هر نوع حرکتی گرفته شد اما این امر نباید موجب کم جلوه دادن جایگاه اعتصاب در تاریخ کارگری ایران گردد.»۱۶
بالاخره اینکه فریر مورخ رسمی شرکت نفت که بهرهمند از آرشیو اسناد شرکت نیز بوده، از اعتصاب بهعنوان یک شورش جزئی، که برانگیخته شورویها بود، یاد کرده است. ۱۷
مؤخره
حرکت کارگران نفتی آبادان در اعتصاب سال ۱۳۰۸ هجری شمسی، بخشی از نارضایتیهای عمومی در حوزههای معیشتی و به زبانی دیگر خواستههای کلان عامه در سطح ملی برای اعاده حقوق زندگی آنها در جنبههای اجتماعی و اقتصادی بود؛ چنانچه عشایر و اصناف نیز طالب خواستههایی بودند؛ فقدان انعطاف حکومت در شنیدن و استماع مطالبات موجب شد تا پادشاهی که در اوایل قرن جاری با استقبال همگانی بهسوی تخت سلطنت روان شد، بهمرور پردهای از حجاب زور و اقتدار را بر پیرامون خود ترسیم کند؛ این سیاست تبعاتی داشت که از ملیگرایی وی بهمرور کاست و با ضربهای خرد، ایرانیان در آغاز کمکهای گسترده به متفقین در جنگ جهانی دوم (۱۹۳۹-۱۹۴۵)-عزل وی را نمونهای دستاورد برای خود برشمردند.
.
یادداشتها
- روز جهانی کارگر اول مه میلادی مصادف با ۱۱ اردیبهشت هجری شمسی میباشد.
- بیات، کاوه، «در کنار، یا برکنار از کارگران ایرانی: آبادان، اردیبهشت ۱۳۰۸» گفتگو. آذر ۱۳۸۴. ش ۴۴، ص ۶۹-۸۶ و بیات، کاوه، «در کنار، یا بر کنار از کارگران ایران: آبادان، اردیبهشت ۱۳۰۸». در دولت: فرودستان، گردآوری و تألیف تورج اتابکی، ترجمه آرش عزیزی، تهران: ققنوس، ۱۳۹۰، صص ۱۹۱- ۳۱۱.
- بیات، ۱۳۸۴، ص ۶۹.
- همان، ص ۷۲.
- همان، ص ۷۸.
- دریابندری، نجف. «سالهای جوانی و سیاست: خاطرات نجف دریابندری از آبادان در گفتوگو با حسین میرزایی». آبادان نامه، ۱۳۹۷، ص ۱۳-۱۴.
- بیات، ۱۳۸۴، ص ۸۲.
- آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب. ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران: نشر نی، ۱۳۸۷، ۷۰۹ ص.
- همان، صص ۱۷۲- ۱۷۴.
- همان، ص ۱۸۲.
- همان، ص ۱۹۹.
- کرونین، استفانی، «اصلاحات از بالا، مقاومت از پایین: مخالفان تنظیم نوین در ایران، ۱۹۲۷ تا ۱۹۲۹»، در دولت و فرودستان، گردآوری و تألیف تورج اتابکی، ترجمه آرش عزیزی، تهران، ققنوس، ۱۳۹۰، صص ۱۳۱ – ۱۶۴.
۱۳- همان، ص ۱۵۴.
۱۴- همان، ص ۱۶۰.
- فوران، جان. مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران از سال ۱۵۰۰ میلادی مطابق با ۸۷۹ شمسی تا انقلاب. ترجمه احمد تدین. تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۷، ص ۳۷۶.
- همانجا.
- بیات، کاوه؛ تفرشی، مجید. «پیشگفتار» در خاطرات دوران سپریشده (خاطرات و اسناد یوسف افتخاری ۱۳۲۶ – 1299). تهران: انتشارات فردوس، ۱۳۷۰، ص ۱۲.