احمد هاشمی
لازم است در آغاز این متن از تلاشهای بیوقفه کادر درمان در این روزهای تلخ و سخت قدردانی کنم.
سالن انتظار مطب مملو از جمعیت است. تابلوی روی دیوار میگوید زمان مقرر تقریبی است و معطلی طبیعی. احتمالاً منظورش یک ربع معطلی بوده یا نیم ساعت. فرض میکنیم یک ساعت هم طبیعی است، اما خیل جمعیتی که اینجا نشستهاند کارشان با دو ساعت و سه ساعت هم راه نمیافتد. معلوم است که یک جای کار ایراد دارد و کاش فقط یک جای کار ایراد داشت.
لابد منشی پزشک برآوردی از زمان معاینه هر بیمار دارد. یک محاسبه ساده است: زمان حضور پزشک در مطب را بر تعداد بیمار معاینهشده تقسیم میکنیم، زمان تقریبی معاینه هر فرد به دست میآید. فرض کنید این زمان پانزده دقیقه است، بنابراین اگر نفر اول ساعت شانزده وارد اتاق معاینه میشود، برای نفر دوم باید زمان شانزده و پانزده دقیقه مقرر شود. ممکن است این زمان چند دقیقه بیشتر یا کمتر طول بکشد، اما درنهایت همه بیماران با چند دقیقه اختلاف سر ساعت مقرر معاینه میشوند. چرا این محاسبه پیشپاافتاده انجام نمیشود؟
وارد اتاق معاینه که میشوی، احساس میکنی پزشک محترم عجله دارد. باید تندتند همه آنچه از پیش آماده کردهای بگویی. پزشک چیز زیادی از تو نمیپرسد و توضیحی هم درباره تشخیصش نمیدهد. وقت داری یکی دو پرسش هم بپرسی، اما اگر بیشتر وقتش را بگیری، به تو میفهماند که وقت رفتن است. خیلی وقتها اگر برای یک ناراحتی خاص به دو یا سه پزشک مراجعه کنید، هرکدام تشخیص متفاوتی دارند. آشکار است که اگر پزشک موظف باشد زمان مشخصی را صرف معاینه هر بیمار کند و در زمان بین معاینه دو بیمار لحظاتی استراحت کند، به یقین تشخیص درستتری خواهد داشت. این آرامش برای خود پزشک هم خوب است. خبر خوب این است که بسیاری از پزشکان در مطب خود دستگاه کارتخوان دارند، اما خبر بد این است که این دستگاهها غالباً خراب است. نه، واقعاً همینطور است، فکرتان جای بد نرود. مشکل اصلی این است که این کارتخوانها از آن مدلهای بیسیم است و مخصوص فروشندههای دورهگرد! حالا این کارتخوان در مطب پزشک چهکار میکند، معلوم نیست. لابد پولها به حساب شخص دیگری میرود تا در محاسبات مالیاتی لحاظ نشود.
وقتی از مشکلات درمان حرف میزنیم، روی سخنمان با یک صنف یا دستهای از آدمها نیست. در اینجا نقد بر عملکرد ساختارهاست. اگر نقصی وجود دارد به مجموعه نظام بهداشت و درمان برمیگردد. چندی پیش با یک پزشک بسیار شریف گفتوگو میکردم. برخلاف تصورم این فرد که خود فعال حوزه اجتماعی است، بهصورت تلویحی از دریافت مبالغ خارج از روند معمول توسط پزشکان دفاع میکرد، با این توجیه که بیمهها تعهداتشان را با تأخیر انجام میدهند. واقعیت این است که پزشکان هم با مشکلاتی روبهرو هستند، ولی همه اینها دلیلی برای انجام اعمال خلاف قانون نیست، همانطور که بخش بسیار کوچکی از شاغلان در این حرفه خلاف عرف عمل میکنند. دلیل همین تخلفات هم ناکارآمدی در قانونگذاری و اجرا و نظارت است.
پزشک جوانی که در یکی از بیمارستانهای خصوصی، مرکز کرونا، کار میکند نقل میکرد که مدیر بیمارستان او را احضار کرده و درباره اینکه بهاندازه کافی بیماران را بستری نمیکند از او توضیح خواسته و اهمیت «اقتصاد بیمارستان» را به او یادآوری کرده است. بیراه نیست اگر بخش عمده مشکلات درمانی کشور را ذیل مبحث «کالایی شدن درمان» در نظر بگیریم. هنگامیکه پزشکان سهامدار بیمارستان باشند ممکن است این شائبه پیش بیاید که بخشی از روند درمان بیمار تحت تأثیر اقتصاد بیمارستان باشد.
در بسیاری از کشورهای توسعهیافته رابطه پزشک و بیمار، تنها رابطه درمانگر و درمانپذیر است و مسائل مالی به عهده دولت یا بیمهها است. آیا اجرای چنین روشی در ایران امکانپذیر است؟ به فرض اگر همه بیمارستانها دولتی شود آیا مشکلات کمتر میشود؟ با توجه به ناکارآمدی نهادهای دولتی در ایران به نظر میرسد این روند معضلی را به معضلات پیشین میافزاید. هرکسی که راهش به بخش اورژانس بیمارستانهای دولتی افتاده باشد، میداند که باید صبر ایوب داشته باشد تا پزشکی سر برسد و درباره بیماری توضیح مختصری بدهد. بیمار بینوا تصور میکند کار اشتباهی کرده که آمده بیمارستان و وقت شریف کادر درمان را گرفته است. بدتر از آن زمانی است که یک پزشک در حلقه دانشجویانش بر بستر بیمار حاضر میشود و پزشکان جوان به بررسی ابعاد مختلف بدن و اندامهای بیمار میپردازند! بعد اصطلاحات پزشکی را با یکدیگر ردوبدل میکنند و در میان بهت بیمار و همراهانش بدون هیچ توضیحی میروند. در بسیاری از کشورها استفاده از بدن بیمار برای آموزش و پژوهش تنها ذیل مقرراتی سختگیرانه امکانپذیر است.
باید تدبیری اندیشیده شود که فرد بیمار، بهجز درد بیماری رنج و مرارت دیگری نداشته باشد. شوربختانه آنچه در این اوضاعواحوال رخ میدهد با وضع مطلوب فاصله زیادی دارد. وقتی راهتان به بیمارستانهای دولتی و خصوصی میافتد، مشکلات عدیده درمان را بهعینه درک خواهید کرد. وضعیتی که همه به آن عادت کردهایم و گاهی فکر میکنیم امری غیرطبیعی نیست. قدم نخست برای رسیدن به حقوق فردی شناختن آن حقوق است.■