منبع: نیویورکر
نویسنده: جین مییر
برگردان: هادی عبادی
وقتی ماه گذشته دونالد ترامپ برای دیدن کارخانه بوئینگ به چارلستون شمالی، کارولینای جنوبی سفر کرد، چهرهای آشنا را در جمع مشاهده کرد: پاتریک کدل، ناظر پیشین انتخابات و فرد مؤثر جبهه دموکرات در عرصه سیاسی که برای ۴۵ سال کاندیداهای ریاستجمهوری را برای حمله به سیاستهای مستقر واشنگتن ترغیب میکرد. کدل که در چارلستون زندگی میکند، بیش از همه برای کمک به جیمی کارتر برای پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری ۱۹۷۶ معروف شده است. او ضمناً بهعلت همکاری با دوستش وارن بیتی در سال ۱۹۹۸ درباره هجونامه «بول ورث» مورد توجه قرار گرفته است. در این فیلم، کاندیدایی گفتوگوهای معمول را رها میکند و هم از احزاب اصلی سیاسی و هم از رسانهها بهشدت انتقاد میکند، بهاینترتیب رأیدهندگان طرفدار غیرمعمول بودن او میشوند و او معروف میشود. اگر این صحنه آشنا به نظر میرسد، حتماً دلیلی دارد: کدل در سالهای اخیر به ترامپ مشاوره سیاسی ارائه میکرده است. البته او مستقیماً برای رئیسجمهور کار نمیکرده، بلکه پیمانکار یکی از بزرگترین حامیان ترامپ بوده است: رابرت مرسر، مدیری ثروتمند که به نیروی اصلی حامی ریاستجمهوری ترامپ تبدیل شده است.
مرسر که اکنون هفتادساله است، پروژههایی را در دهه گذشته پیش برده که مسیر ظهور ترامپ را هموار کرده است. از بین این تلاشها تحقیقی در مورد افکار عمومی امریکاییها بوده که کدل انجام داده و نشان میدهد شرایط سیاسی در امریکا به طرز فزایندهای آماده است تا گزینهای خارج از سیاستمداران مسلط و آشنا گوی رقابت را برای کسب کرسی ریاستجمهوری برباید. کدل به من گفت که مرسر «آزادیخواه و از حزب جمهوریخواه بیزار است» و اضافه کرد، «رهبران جمهوریخواه دزدانی فاسد هستند که کشور را به نابودی کشاندهاند.»
ترامپ با کدل به گرمی ملاقات کرد و پس از سخنرانی با او و استیو بنن، استراتژیست ارشد ریاستجمهور، و جرارد کوشنر، دامادش بهطور خصوصی به مشورت پرداخت. کدل برای این حلقه کاملاً آشناست. او ترامپ را برای اولین بار در دهه ۸۰ میلادی ملاقات کرد. (کدل گفت که مردم ترامپ را یک دلقک میخواندند؛ اما کدل یاد گرفته بود که همیشه به دلقکهای موفق توجه کند.) کدل تحقیقی که برای مرسر انجام داده بود را با ترامپ، بنن و دیگران در این کمپین مطرح کرد.
هم کاخ سفید و هم کدل از افشای آنچه ترامپ و کدل در چارلستون شمالی درباره آن بحث طرح کردند، خودداری کردند، اما ترامپ در آن بعدازظهر مهمترین جمله خود را مطرح کرد: توئیتی که رسانههای خبری را «دشمن مردم امریکا» میخواند. بیانیهای که بهطور یکسان به لیبرالها و محافظهکاران هشدار میداد. ویلیام مک راون، دریاسالار بازنشسته که هدایت عملیات کشتن بنلادن در سال ۲۰۱۱ را بر عهده داشت، بیانیه ترامپ را «تهدیدی برای دموکراسی» خواند. رئیسجمهور برای توئییت های بدون تفکر کافی مشهور است، اما در این مورد کلمات او از روی فکر آنی نبود: این کلمات بهوضوح انعکاسی از تفکرات کدل، بنن ومرسر بود. کدل در سال ۲۰۱۲ در کنفرانسی که گروه محافظهکار «شفافیت در رسانهها» برگزار کرده بود، سخنرانی کرد و رسانهها را «دشمن مردم امریکا» معرفی کرد. این اظهارنظر را «بریت بارتنیوز» که پایگاهی برای طرفداران ترامپ بود نیز ترویج میکرد، در حالی که مدیر اجرایی آن پیش از ریاستجمهوری ترامپ، استیو بنن بود. یکی از اصلیترین سهامداران بریت بارتنیوز، مرسر است.
مرسر یکی از اعضای هیئتمدیره «رنسانس تکنولوژی» است که جزو سودآورترین بنیادها در ایالاتمتحده است. او بهعنوان دانشمندی فوقالعاده در کامپیوتر، به انتقال صنعت مالی از طریق استفاده خلاقانه از الگوریتمهای تجاری کمک کرد؛ اما او هیچگاه درباره دیدگاههای سیاسی خود مصاحبه نکرد. اخیراً «ترور پاتر» که رئیس گروه غیرحزبی «مرکز قانونی کمپین» است و رسماً بهعنوان رئیس «کمیسیون فدرال انتخابات» فعالیت کرده، درباره مرسر اظهار داشته: «درباره دیدگاههای سیاسی او هیچ ایدهای ندارم، دیدگاههای سیاسی او نهتنها برای عموم، بلکه حتی برای آنها که در سی سال گذشته در سیاست فعال بودند ناآشنا هستند». پاتر که جمهوریخواه است، دیدگاههای مرسر را بهعنوان نشانهای از تغییر شگرفی در سیاست امریکا میدانند که در سال ۲۰۱۰ رخ داد، زمانی که دادگاه عالی حکمی بحثبرانگیز درباره گروه «اتحاد مردم» در برابر «کمیسیون فدرال انتخابات» ارائه داد. این حکم و حکمهای بعدی، تمام محدودیتها را درباره اینکه شرکتها و گروههای غیرانتفاعی تا چه میزان به انتخابات فدرال و افراد تا چه حد به کمیتههای اقدام سیاسی میتوانند کمک کنند از بین برد. از آن زمان به بعد، قدرت از دو حزب اصلی دور شده و به گروه کوچکی از اعطاکنندگان مالی بهشدت ثروتمند نزدیک شده است.
پول افراد نقش مهمی در انتخابات امریکا ایفا کرده است. زمانی که درباره میزان کمک مالی فرد محدودیت وجود داشت، بسیار سخت بود که فردی بتواند در انتخابات تأثیر قطعی بگذارد. به گفته پاتر: «اکنون میلیاردری میتواند چک هشت رقمی بنویسد و تأثیر قابلتوجهی بگذارد، بدون اینکه حتی در اغلب اوقات بدانیم او چه کسی است. درواقع بدون اینکه عموم مردم از دیدگاههای این فرد ثروتمند آگاه باشند، او قادر است بر عرصه سیاست تأثیر بسیار مهمی داشته باشد».
مرسر از طریق سخنگو هرگونه نقش در صعود ترامپ را رد کرد. افرادی که او را میشناسند میگویند او خجالتی است و بهندرت صحبت میکند. آشنایی در این رابطه گفت: «او وقتی صحبت میکند، بهندرت در چشمهای طرف مقابل نگاه میکند. او فردی درونگرا است اما در دنیای سیاست لازم است تا با مردم صحبت کنید». وقتی والاستریت ژورنال در سال ۲۰۱۰ درباره پست ارشد مرسر در شرکت «رنسانس» نوشت، او به اظهارنظر مختصری بسنده کرد: «در زندگی زمانی بیشتر خوشحال خواهم بود که به کسی چیزی نگویم». بر اساس این مقاله او زمانی به همکارش گفته بود ترجیح میدهد در شرکت گربهها مشغول به کار باشد تا شرکت انسانها.
برخی از افرادی که با مرسر کارکردهاند اعتقاد دارند او برخلاف رفتار عجیبش، در متحدکردن حزب جمهوریخواه و در نتیجه امریکا موفق بوده و با عقایدش نقش منحصربهفردی در دولت ترامپ دارد. دیوید ماگرمن از کارکنان ارشد در شرکت رنسانس در ماه فوریه از نقش نگرانکننده مرسر خبر داد. ماگرمن که دموکراتی با انگیزه طرفداری شدید از یهودیان است، از عقاید مرسر شامل ایدههای ضد یهودی و طرفداری از برتری نژادی سفیدپوستان پرده برداشت. ماگرمن نگرانیهایش را با مرسر مطرح کرد و این موضوع به بحث میان آن دو انجامید. بر اساس نوشته والاستریت ژورنال، ماگرمن این موضوع را با همکارانش نیز مطرح کرد و مرسر در جواب گفت: «شنیدهام که به دیگران میگویی من طرفدار برتری نژادی سفیدپوستان هستم. این امر مضحک است». ماگرمن در پاسخ به این امر اشاره کرد که او هیچگاه مستقیماً به این کلمات اشاره نکرده، اما افزود که «اگر آنچه انجام میدهی به وضعیت کشور ضرر برساند، باید این کار را متوقف کنی». بعد از اینکه مطلب روزنامه به چاپ رسید، ماگرمن که بیست سال در شرکت رنسانس کارکرده بود، به مدت سی روز تعلیق شد. او بدون واهمه ستونی در «فیلادلفیا اینکوآیرر» نوشت و مرسر را متهم کرد که «سهم مؤثری از کاندیداتوری را خریده است». او هشدار داد: «اکنون رابرت مرسر مالک سهم قابلتوجهی از سهم ریاستجمهوری ایالاتمتحده است».
نیک پترسون، از کارکنان ارشد و سابق شرکت رنسانس که اکنون در مؤسسه «برود» زیستشناس است، نیز با این نظر موافق است که تأثیر مرسر بسیار زیاد بوده. او میگوید: «رابرت از پول بسیار زیادی در انتخابات بهره برده است. او اولین کسی در ایالاتمتحده نیست که از پول در سیاست استفاده کرده، اما به اعتقاد من اگر پول مرسر نبود، ترامپ به ریاستجمهوری نمیرسید».
پترسون اظهار داشته رابطه میان او و مرسر همواره در قالب همکاری بوده است. در سال ۱۹۹۳ زمانی که پترسون از اعضای ارشد شرکت رنسانس بوده، مرسر را از شرکت «آی بی ام» استخدام کرده و آنها در هشت سال بعد همکار بودهاند؛ اما پترسون با افکار آزادیخواهانه مرسر یا قابلیت او برای تئوریهای توطئه درباره بیل و هیلاری کلینتون موافق نیست. پترسون بهیاد میآورد که مرسر روزی هنگام صرف ناهار به او اصرار میکرد کلینتون در طرحی مخفی مربوط به مواد مخدر با سازمان سیا همکاری داشته است. او معتقد بود این طرح در خارج از فرودگاهی در منا، آرکانزاس جریان داشته است. پترسون میگوید: «رابرت اعتقاد داشت کلینتونها در قتلهای مرتبط با آن شریک بودند». در سالهای اخیر دو منبع به من گفتند که مرسر ادعا میکند کلینتونها شاهدها را به قتل رساندهاند.
داستان منا یکی از چندین داستان تخیلی بود که مجله محافظهکار افراطی «امریکن اسپکتیتر» دنبال میکرد. بر اساس گفته پترسون، مرسر در آن زمان این داستان را خوانده بود. دیوید بروک، نویسنده سابق اسپکتیتر که اکنون فعال لیبرال است، به من گفت که توطئه منتسب به منا بر اساس یک منبع مشکوک ارائه شده و بهآسانی توسط زمانهای ثبت پرواز رد میشود. بروک اظهار داشت: «مرسر به علت ذهنیت توطئهباور و حلقه محدودی که در آن قرار داشت، این مسئله را باور کرده بود. ما در آن نشریه به این موارد، مسائل دیوانهوار مربوط به کلینتونها میگفتیم».
همچنین پترسون این نکته را بهیاد میآورد که مرسر زمانی هنگام بحث درباره جنگ خلیجفارس اظهار داشت، امریکا باید بهسادگی نفت عراق را ببرد: «چراکه آنجا نفت وجود دارد». ترامپ نیز گفته است امریکا «باید نفت عراق را از آن خود کند». بهرهبرداری از منابع طبیعی کشوری دیگر، تجاوز به حقوق بینالملل است. یکی دیگر از کارکنان ارشد و سابق شرکت رنسانس بهیاد میآورد که مرسر خطر جنگ هستهای را تقلیل میداد. مرسر هنگام بحث درباره بمبهای اتمی که امریکا روی هیروشیما و ناکازاکی انداخت، اظهار داشت که تشعشع در خارج از مکانهای پرتاب بمب، برای سلامت ژاپنیها واقعاً مفید بوده است. آکادمی ملی علوم هیچ مدرکی برای دفاع از این ایده نیافته است. بر اساس گفتههای این فرد، مرسر که طرفدار نیروی اتمی است، «درباره این ایده بهشدت هیجانزده بود و فکر میکرد برخوردهای اتمی آنچنان دردسرساز نباشد».
مرسر بهشدت از انتخاب «جف سشنز» بهعنوان دادستان کل دفاع کرده است. بسیاری از گروههای حقوق بشری با این انتخاب مخالفت کرده و اعلام کردند او درگذشته ایدههای نژادپرستانه داشته است. مرسر از جانب خودش اعلام کرده که لایحه حقوق مدنی مصوب ۱۹۶۴ خطایی بزرگ است. طبق نظر یکی از کارکنان سابق شرکت رنسانس، مرسر بارها اظهار داشته امریکاییان آفریقاییتبار پیش از جنبش حقوق مدنی از نظر اقتصادی شرایط بهتری داشتند. (محققان اندکی با این نظر موافق هستند.) همچنین او گفته که درباره مسئله نژادپرستی در امریکا اغراق شده است. این منبع اندکی پیش از مرسر شنیده که در امریکای امروز فقط نژادپرست سیاهپوست وجود دارد، نه نژادپرست سفیدپوست. (در عین حال مرسر از «سوپرپک» با موضوع امریکاییهای سیاهپوست برای آیندهای بهتر، حمایت کرده که هدف آن «استفاده از سیاهپوستان بیشتر برای حزب جمهوریخواه» است).
پترسون اظهار داشت: «اکثر افراد در شرکت رنسانس او را در مورد مسائل سیاسی به چالش نمیکشیدند»؛ اما وقتی پترسون با او درباره تغییرات آب و هوایی بحث کرد، مرسر گفت که نگرانیهای مرتبط با این امور اغراق شده هستند. بعد از اینکه پترسون مقالهای علمی را درباره این موضوع برای او فرستاد، مرسر و برادرش، رندل، برای او مقالهای از یک زیستشیمیدان، به نام آرتور رابینسون، فرستادند که به هر حال متخصص مسائل آب و هوا نبود. پترسون اینگونه بهیاد میآورد: «به نظر مقالهای علمی میآمد ولی کاملاً گزینشی و جهتدار بود». این مقاله به این بحث میپرداخت که اگر تغییرات آب و هوایی واقعی باشد، نسلهای آینده «از زمینهای کشاورزی و حیاتوحش بیشتر لذت میبرند». رابینسون مالک زمینی مختص پرورش گوسفند در «کیو جانکشن، اورگان» است و در این زمین آزمایشگاهی دارد که آن را «مؤسسه علم و داروی اورگان» میخواند. مرسر به پروژههای مختلف رابینسون که شامل ممانعت از پیرشدن میشود، کمک مالی میکند.
پترسون در یادداشتی که برای مرسر فرستاد، بحثهای رابینسون را «کاملاً نادرست» نامید. او هیچگاه پاسخی از مرسر دریافت نکرد. به گفته پترسون، «اگر به نظریات مرسر درباره دولت ایدهآال توجه کنید، درمییابید که اساساً دولت ایدهآال ازنظر او دولتی است که مداخله نکند. تغییرات آب و هوایی مشکلی اساسی برای این ایده مطرح میکنند چراکه بازار بهتنهایی قادر به حل این مشکل نیست».
ماگرمن به والاستریت ژورنال اظهار داشت که عقاید سیاسی مرسر «همچون اختلالی برای شبکه امنیت اجتماعی است که او به آن احتیاجی ندارد ولی بسیاری از امریکاییها به آن نیاز دارند». همچنین او گفت که مرسر میخواهد دولت امریکا «تا حد امکان کوچک شود». چندین همکار سابق مرسر گفتهاند ایدههای او با عینیتگرایی، فلسفه «این رند»، مرتبط است. ماگرمن به من گفت: «مرسر معتقد است که انسانها هیچ ارزش ذاتی بهجز میزان پولی که تولید میکنند ندارند. او گفت گربه نیز ارزش دارد چراکه برای انسان لذت فراهم میکند. اگر درآمد فردی هزاران برابر بیش از معلم مدرسه است، او هزاران برابر بیشتر ارزش دارد. ماگرمن اضافه کرد»: او فکر میکند در جامعه کاملاً برعکس عمل میشود، دولت به افراد ضعیف کمک میکند تا قوی شوند و افراد قوی را با گرفتن مالیات تضعیف میکند. او اظهار داشت: « این منظومه فکری مربوط به میلیاردرهایی است که برخلاف صنعتگران گذشته که کالایی واقعی تولید میکردند هیچ تعلقی به جامعه ندارند».
دیگر همکار عالیرتبه شرکت رنسانس در این زمینه گفت: «مرسر فکر میکند هر چه دولت کوچکتر باشد، بهتر است. اگر مردم به دولت اعتماد نداشته باشند، او راضی است؛ اما اگر رئیسجمهور دوست او باشد، چه میشود؟ او از این امر بسیار خشنود است».
انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۱۶ برای ایدئولوژی مرسر چالش محسوب میشد. منابع مختلف او را دشمن هیلاری کلینتون فرض میکردند؛ اما مرسر به رهبری جمهوریخواهان نیز اعتماد نداشت. پس از اینکه تد کروز از تگزاس بهعنوان اولین کاندیدای موردعلاقه او از صحنه رقابت کنار رفت، او به دنبال چهره نفاقافکنی میگشت که میتوانست فراتر از احزاب دموکرات و جمهوریخواه باشد. پترسون به من گفت به نظر میرسد مرسر از «روش تفکر شرکت رنسانس تکنولوژی نسبت به سیاست» بهره گرفته باشد.» او احتمال پیروزی ترامپ را تخمین زد و وقتی فهمید این میزان خیلی بالا نیست به خود گفت، این وضعیت شبیه بازی با کارت در حالی است که دست خیلی خوبی نداشته باشید».
همانطور که اتفاقات نشان داد، مرسر بازیگر خوبی است و قمار سیاسی او نتیجه داد.» اینستیوشنال اینوستر آن را «تجارت قرن رابرت مرسر» نامید.
مرسر در کمپین ۲۰۱۶، ۲۲.۵ میلیون دلار بهعنوان کمک اعلامشده به کاندیداهای جمهوریخواه و کمیتههای اقدام سیاسی پرداخت. تونی فابریتزیو، ناظر انتخابات جمهوریخواه که برای کمپین ترامپ کار میکرد، گفت که مرسر «نقطه اوج جمع کارگزاران قدرت در جناح راست را هدف قرار داده است». مهم نیست که چندین سرمایهدار ثروتمند دیگر شامل دموکراتهایی همچون تامس استیر و دونالد سوزمن حتی پول بیشتری به کمپینها پرداختهاند. (یکی از بالاترین اعطاکنندگان مالی، جیمز سیمونز بود که مؤسس بازنشسته شرکت رنسانس تکنولوژی است.) مرسر مطابق با استراتژی چارلز و دیوید کوخ، آزادیخواهان میلیاردر، تأثیر خود را با ترکیب پرداخت کوتاهمدت به کمپین و سرمایهگذاری بلندمدت ایدئولوژیک افزایش داد. او میلیونها دلار به «برایت بارت نیوز» کمک کرد و-به شیوهای که دیوید ماگرمن آن را «مثالی گسترده از نوعدوستی مدیریتی» می نامید-به چندین سازمان با فعالیت سیاسی کمک مالی اعطا کرد.
خانواده مرسر همچون بسیاری از خانوادههای ثروتمند دیگر بنیاد خصوصی دارند. بنیاد خانوادگی مرسر که در سال ۲۰۰۴ تأسیس شد، در ابتدا فقط نیم میلیون دلار به تحقیقات پزشکی و خیریههای متعارف کمک مالی میکرد؛ اما تا سال ۲۰۰۸ و تحت نظارت «ربکا»، دختر محافظهکار مرسر، این بنیاد میلیونها دلار به گروههای غیرانتفاعی مرتبط به هم کمک کرد که بعضی از آنها نقشی اساسی در حمله گسترده به هیلاری کلینتون داشتند. این بنیاد تا سال ۲۰۱۵ که دفاتر مالیاتی فدرال در دسترس هستند، ۲۴.۵ میلیون دلار به سازمانهای بهشدت محافظهکار کمک کرده است.
مرسر در رأس این پرداخت غیرانتفاعی، در تجارت خصوصی سرمایهگذاری کرد. او ۱۰ میلیون دلار به «برایت بارتنیوز» کمک کرد که درواقع وزنه تعادلی محافظهکار در برابر «هافینگتون پست» محسوب میشود. این وبسایت آزادانه تفسیرهای سیاسی جناح راست را با دیدگاههای جوانان و کنایههای نژادپرستانه ترکیب میکند؛ سردبیران این سایت تحت هدایت «بنن» سرفصلی را بهعنوان «جنایتهای سیاهپوستان» معرفی کردهاند. این سایت با نوشتن مطالب منفی درباره هیلاری کلینتون و بازخورد مثبت توسط خوانندگان، نقش اساسی در تضعیف او داشته است. سردبیران این نشریه اینترنتی بهدقت به دنبال داستانها و عباراتی بودهاند که همچون سلاحی علیه کلینتون به کار رود.» برایت بارتنیوز» موفقیت قابلتوجهی به دست آورده است؛ طبق آمار «کام اسکور»، شرکتی که ترافیک آنلاین را بررسی میکند، این سایت در ماه اکتبر ۱۹ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر بازدیدکننده داشته است.
همچنین مرسر ۵ میلیون دلار در «کمبریج آنالیتیکا» سرمایهگذاری کرده که این شرکت دادههای آنلاین را برای دستیابی و تأثیرگذاری بر رأیدهندگان بالقوه استخراج میکند. این شرکت اظهار داشته از روشهای پنهان روانشناسانه استفاده میکند تا پیامهایی را شناسایی کند که بیش از همه کاربران را قانع سازد. این شرکت که با «آزمایشگاههای ارتباطات استراتژیک» در لندن مرتبط است، برای کاندیداهایی کارکرده که مرسر از آنها حمایت کرده است و آخرین آنها ترامپ است. طبق گزارشها این شرکت درباره کمپین «برگزیت» نیز کارکرده است.
الکساندر نیکس، مدیرعامل این شرکت، میگوید: «این شرکت پروفایلهایی شامل چندین هزار نقطه-داده برای ۲۲۰ میلیون امریکایی ایجاد کرده است». آزمایشگاههای ارتباطات استراتژیک ادعا کرده که میداند چگونه از این دادهها برای شرکت در نبردی روانشناسانه و سیاسی استفاده کند. نیکس آشکارا گفته «قانعکردن فردی برای رأیدادن به کاندیدایی خاص خیلی شبیه به قانعکردن پسران چهارده تا ۲۵ سال در اندونزی برای نپیوستن به القاعده است». بعضی از منتقدین ادعا میکنند شرکتهایی همچون «کمبریج آنالیتیکا» درباره کارایی خود اغراق میکنند؛ اما «جاناتان آلبرایت»، استادیار ارتباطات در دانشگاه «التون» در کالیفرنیای شمالی، اخیراً با چاپ مقالهای این شرکت را «ماشین تبلیغات» نامید.
باید درباره مرسر به این موضوع اشاره کرد که استفاده از مشاوران بهاندازه سرمایهگذاری تجاری اهمیت دارد. سالها پیش از حمایت مرسر از ترامپ، او از مشاوران محافظهکار همچون استیو بنن استفاده میکرد؛ استیو بنن از سال ۲۰۱۲ مشاور سیاسی مرسر بود. بعضی از افرادی که تکامل سیاسی مرسر را دیدهاند، از این موضوع نگران هستند که بنن کاملاً بر کل خانواده تسلط یابد و از بیتجربگی سیاسی آنها به نفع خود بهرهبرداری کند. بنن بود که مرسرها را وادار کرد تا در شرکت تحلیل دادهها سرمایهگذاری کنند. همچنین او بود که آنها را به سرمایهگذاری در برایت بارتنیوز تشویق کرد که از طریق «گرویتاس مکسیموس، آل. آل. سی» انجام شد که گروهی پیشرو است که زمانی آدرس آن مشابه رنسانس تکنولوژی در «لانگ آیلند» بود. بنن در مصاحبهای از رویکرد استراتژیک خانواده مرسر تقدیر کرد: «خانواده مرسر زمینه تکامل ترامپ را فراهم آوردند. وقتی طی چهار سال گذشته به کمککنندگان مالی نگاه میکنید، آنها به طرز انکارناپذیری بزرگترین نقش را بر همه حتی خانواده کوخ داشتهاند».
تابستان گذشته بنن و چند تن از فعالان دیگر که موردحمایت مرسر بودند-شامل «دیوید باسی» که دادخواهی «اتحاد شهروندان» را آغاز کرد-گردهم آمدند تا کمپین لرزان ترامپ را نجات دهند.» سم نانبرگ»، مشاور اولیه ترامپ، در این زمینه گفت: «مرسر باهوش است. او در جای درستی سرمایهگذاری کرده است.
بنن و ربکا مرسر به شرکای سیاسی نزدیک به هم تبدیل شدهاند. ماه گذشته وقتیکه بنن در اولین دیدار عمومی پس از ورود ترامپ به کاخ سفید، در «کنفرانس اقدام سیاسی محافظهکار» رسانهها را به صنفگرایی و جهانی بودن متهم کرد، ربکا نیز جزو همراهان او بود. بنن از بعضی ابتکارات همچون برنامه زیرساخت اصلی که موردتنفر آزادیخواهانی مثل رابرت مرسر است، حمایت میکند؛ اما والاستریت ژورنال بنن را در حال خوشوبش در قایق خانواده مرسر توصیف کرد، گویی که عضوی از این خانواده است. بنن به من اطمینان داد که خانواده مرسر علیرغم همه تجملات، «همچون افرادی از طبقه متوسط هستند».
رابرت و دایانا مرسر سه دختر خود را در خانهای معمولی نزدیک «مرکز تحقیقات تامس جی. واتسون» مربوط به شرکت آی بی ام بزرگ کردند. این دختران در مدارس عمومی تحصیل کردند و رابرت و دایانا نگران پرداخت مخارج تحصیلات عالیه آنها بودند. طبق نظر «دونا دی آندرایا» که دوست خانوادگی آنها است، دایانا عضو انجمن اولیا و مربیان بود و همواره اطمینان حاصل میکرد که دخترانش کار صحیح را انجام دهند. دی آندرایا به یاد میآورد که دایانا به او میگفت رابرت فوقالعاده است، اما از نظر دی آندرایا اینچنین نبود چراکه «او بسیار ساکت بود و بهندرت با دیگران صحبت میکرد».
جنیفر، بزرگترین دختر مرسر، برای ادامه تحصیلات به استنفورد رفت. ربکا، دختر دوم ابتدا به کرنل و سپس به استنفورد رفت. او در سال ۱۹۹۶ در بیولوژی و ریاضیات فارغالتحصیل شد؛ چند سال بعد مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته تحقیق در عملیات کسب کرد. دی آندرایا به یاد میآورد «هیتر سو» دختر سوم مرسر «بسیار لجباز بود». وقتی هیتر سو در دبیرستان بود، تلاش کرد بهعنوان ضربه زننده کاشته در فوتبال امریکایی پذیرفته شود. او موفق به انجام این کار شد و پس از ثبتنام در دانشگاه «دوک»، به تیم اصلی پیوست. وقتی که مربی دانشگاه از آموزش برابر با همتیمیهای پسر اجتناب کرد، او از دانشگاه به علت تبعیض جنسیتی شکایت کرد و از آن ۲ میلیون دلار غرامت گرفت.» «ران سانتاویکا»، مربی دبیرستان هیتر سو که خانواده مرسر هنوز او را برای جشن کریسمس دعوت میکنند، این خانواده را چنین توصیف کرد: «کل خانواده بسیار مصمم هستند. وقتی هدفی دارند، تمام تلاش خود را برای رسیدن به آن انجام میدهند».
در سال ۱۹۹۳ وقتیکه نیک پترسون پیشنهاد کار از طرف شرکت رنسانس برای مرسر فرستاد، مرسر آن را به سطل زباله انداخت چراکه هرگز درباره این شرکت نشنیده بود. مرسر در آن زمان بخشی از تیمی پیشرو برای استفاده از رایانه برای ترجمه زبانها بود. شرکت آی بی ام این پروژه را اندکی تجملاتی تشخیص داد و متوجه پتانسیل آن نشد، درنتیجه این کار پایهای برای «گوگل ترنسلیت» و «اپل سیری» شد؛ اما مرسر و همکارش، «پیتر براون»، این پروژه را مهیج یافتند و از این امر خوشحال بودند که به سایر کارشناسانی که ترجمه زبانها را غیرعملی میدیدند نشان دهند که چنین نیست. مرسر و براون بهجای تلاش برای آموزش قوانین زبانشناختی به رایانه، کیفیتهای عظیم اسناد دوزبانی را دانلود کردند و کدی را ایجاد کردند که دادهها و الگوهای آشکارشده را تحلیل میکرد و امکان پیشبینی ترجمههای محتمل را فراهم میکرد. طبق نظر یکی از همکاران مرسر در آی بی ام، او وسواسی بود و در یک مورد شش ماه مرخصی گرفت تا هر مدخل لغتنامه اسپانیایی-انگلیسی را در رایانه تایپ کند.» سباستین مالابای» در کتاب خود درباره صنایع عظیم در سال ۲۰۱۰ گزارش میدهد که رئیس مرسر در آی بی ام یکبار به شوخی او را «ربات» خواند.
مرسر در سال ۲۰۱۴ جایزه یک عمر دستاورد را از «انجمن زبانشناسی رایانهای» دریافت کرد. او که در نیومکزیکو بزرگ شده بود، در سخنرانی این جشن گفت که «نگاه نادرستی» به دولت داشته است. وقتیکه در دانشگاه بود، در پایگاهی نظامی در «آلبوکوارک» کارکرده بود و به سرپرستهای خود نشان داده بود که چگونه برنامههای رایانهای معینی را صدها بار سریعتر بهکار اندازند؛ بوروکراتها بهجای ذخیره زمان و ثروت، صدها بار معادلات بیشتری را به جریان انداختند. او نتیجه گرفت که هدف مأموران دولتی «به همان اندازه که توجه به صرف بودجههای رایانهای بود، به گرفتن جواب نبود». همکاران مرسر میگویند او دولت را متکبر و ناکارآمد میبیند و اعتقاد دارد که افراد باید مستقل باشند و از دولت کمک دریافت نکنند. با این وجود وقتیکه آی بی ام نتوانست درباره پروژه ترجمه مرسر و براون حمایت کافی انجام دهد، آنها بودجه اضافی را از «دارپا» یا بودجه پنهان پنتاگون فراهم کردند. با وجود تحقیر «دولت بزرگ» از طرف مرسر، این بودجه برای موفقیت آنها ضروری بود.
در عین حال پترسون همچنان از مرسر و براون درخواست میکرد به شرکت رنسانس بپیوندند. او فکر میکرد تکنیک آنها در استخراج الگوها از حجم زیادی از دادهها میتواند در جمعآوری اعدادی که روزانه از تجارت جهانی در بورس، اوراق بهادار، پول و کالا تولید میشود به کار رود. این الگوها میتواند در پیشگویی مدلهای مالی کمک کند تا تجار بتوانند تصمیم قطعی بگیرند.
مرسر در بهار ۱۹۹۳ دو اتفاق ویرانگر را تجربه کرد: مادرش در تصادف رانندگی کشته شد و پدرش که بیولوژیست بود، شش هفته بعد درگذشت. وقتیکه ناپایداری زندگی به شکل دردناکی آشکار شد و صورتحسابهای مالی زیاد شد، او تصمیم گرفت شرکت آی بی ام را بهقصد شرکت رنسانس با درآمد بیشتر ترک کند. براون نیز چنین تصمیمی گرفت.
شرکت رنسانس را در سال ۱۹۸۲ ریاضیدانی افسانهای، به نام «جیمز سیمونز»، تأسیس کرد. سیمونز بخش ریاضیات را در دانشگاه «استونی بروک» در «لانگ آیلند» راه انداخته بود و صندوق تأمین سرمایهگذاری مرتبط با آن مشخصاً رویکردی آکادمیک به سرمایهگذاری داشت.» اندرو لو»، استاد مدیریت مالی دانشکده مدیریت «اسلون» مربوط به دانشگاه ام. آی. تی. آن را بهعنوان «نسخه تجاری پروژه منهتن» توصیف کرد. این پروژه با مخفیکاری شدید و وجود افرادی با درجه دکتری، بهشدت سودآور بوده است. در بنیاد «مدالیون» که مخصوص حدود سیصد کارمند است، بازده بدون پرداخت حقالزحمهها بهطور میانگین تقریباً ۸۰ درصد در سال بوده است.» بلومبرگ نیوز» بنیاد مدالیون را «احتمالاً بزرگترین ماشین پولساز جهان» نامیده است.
مالابی در کتابش که با مرسر نیز مصاحبه کرده، او را «فردی بسیار خونسرد» نامیده است؛ مرسر به او گفته به یاد نمیآورد هیچگاه کابوس داشته باشد؛ اما مرسر هنگام صحبت درباره رایانه هیجانزده میشود. او در سخنرانی ۲۰۱۴ اولین باری را که از رایانه در محیطی علمی استفاده کرده بود، به یاد آورد و گفت که این وضعیت را معادل عاشقشدن میداند. همچنین او از آزمایشگاه دولتی در نیومکزیکو صحبت کرد: «عاشق تنهایی آزمایشگاه رایانه در آن دیروقت شدم. عاشق بوی آن مکان شدم. عاشق صدای دیسکها و چاپگرها شدم. او به این نکته اشاره کرد که سخنرانی چهل دقیقه طول کشید»، بیشتر از مدتی که در عرض یک ماه حرف میزنم.»
پترسون به من گفت زمانی که مرسر وارد شرکت رنسانس شد، بخش مایملک شرکای شرکت از بقیه بخشها همچون تجارت آینده عقبتر بود. مرسر و براون الگوریتمهای خود درباره تجارت مایملک شرکا استفاده کردند. پترسون بهیاد میآورد که «این امر سالها طول کشید» اما سرانجام گروه مایملک شرکا مسئول بزرگترین بخش از سود بنیاد مدالیون شد. کد مرسر و براون تقریباً هر پیشبینی مربوط به نوسانات بازار را تحت پوشش قرار میداد؛ فرمول مخفی آنها چنان باارزش بود که وقتی دو ریاضیدان روس این شرکت خواستند آن را جای دیگری استفاده کنند، شرکت علیه آنها اقامه دعوا کرد.
بعداً سود شرکت رنسانس با مانوری بحثبرانگیز در مورد مالیات افزایش یافت که موضوع تحقیق سنا در سال ۲۰۱۴ قرار گرفت. طبق نظر محققان سنا، شرکت رنسانس بسیاری از تبادلات کوتاهمدت را بهعنوان تبادلات بلندمدت ارائه کرده و از پرداخت ۶ میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار مالیات اجتناب کرده بود. سنا این اقدام را جرم تشخیص نداده بود بلکه نتیجهگیری کرده بود که «سوءاستفاده» رخ داده است.» آین آر. آس.» درخواست پرداخت این مبلغ را داشت. (شرکت رنسانس از رویههای خود دفاع کرد و این مسئله تا پیش از انتخاب ترامپ همچنان چالشبرانگیز باقی ماند.)
بنیاد مدالیون کارکنان شرکت رنسانس را تبدیل به ثروتمندترین افراد کشور کرد. نشریه «فوربس» تخمین میزند که سهام سیمونز که بیشترین سهام را دارد، ۸ میلیون دلار ارزش دارد. سیمونز در سال ۲۰۰۹ برای تمرکز بر اقدامات بشردوستانه کنارهگیری کرد و مرسر و براون بهعنوان مدیرعامل معرفی شدند.» اینستیوشنال اینوستر آلفا» تخمین میزند که مرسر در سال ۲۰۱۵، ۱۳۵ میلیون دلار از شرکت رنسانس درآمد دارد.
ثروت خانواده مرسر به آنها امکان استفاده از هر نوع فرصت مادی را میدهد. او و دایانا به ملکی در کنار دریا نقلمکان کردند و آن را «اولز نست» نامیدند. مرسر که شیفته اسلحه است، در آنجا محدودهای خصوصی برای تیراندازی ساخت. (او همچنین مالک بخشی از «سنتر فایرآرمز» است که شرکتی است که ادعا میکند دارای بزرگترین مخزن مخفی سلاحهای خودکار در کشور همچون سلاحی است که آرنولد شوایتزنگر در فیلم ترمیناتور از آن استفاده کرد.) مرسر در اولز نست مدلی مینیاتوری از لوکوموتیو به ارزش ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار در زمینی بهاندازه یک زمین بسکتبال ایجاد کرده است. پس از اینکه مرسر از هزینه زیاد آن شکایت کرد، این موضوع به تیتر نشریات بدل شد. (این پرونده به سازش ختم شد.)
مرسر دو کارمند شامل یک خدمتکار و یک پزشک دارد که همهجا او را همراهی میکنند؛ اما این امر نیز باعث سوءشهرت شده است. در سال ۲۰۱۳ سه خدمتکار خانگی در مورد دستمزدها شکایت کردند و اعلام کردند مرسر اضافهکاری آنها را نپرداخته و مبلغی را بهعنوان تنبیه به علت خدمات ضعیف از آنها کسر کرده است. تخلفی که مرسر بهعنوان «عدم لیاقت» اعلام کرده، عدم جایگزینی شامپوهایی بود که دوسوم آنها خالی بودند. این پرونده نیز با سازش حل شد.
مرسر چندین قایق بزرگ تماشایی شامل «سی اول» خریداری کرده که ۲۰۳ پا درازا دارد. عکسی از سال ۲۰۱۳ نشان میدهد دروازههای «تاور بریج» چنان باز شدهاند که به آن اجازه عبور از «تایمز» را بدهند. این قایق بزرگ طوری طراحی شده که خانواده بزرگ مرسر بهراحتی در آن قرار گیرند و نوههای مرسر با استفاده از وسایل نصبشده، از کشفیات داروین و نیوتن مطلع شوند. استخر و آسانسور هم در آن تعبیه شده است.
مرسر همانطور که به «بوت اینترنشنال» میگوید، در مورد این قایق بزرگ اعتباری عالی برای خانوادهاش قائل شده و از ایدههای فوقالعاده در آن بهره برده است. از طرف دیگر باید گفت دختران مرسر بسیار مصمم هستند. وقتیکه مغازه نانوایی به نام «روبی ات ویولت» که آنها طرفدارش بودند تهدید به بستن کرد، دختران مرسر آن را خریدند. هیتر سو هنگام مصاحبه با فاکس نیوز بهیاد میآورد که به دیگران گفته»: نانوایی را خواهیم خرید!«خانواده مرسر هنوز آن را دارند، هرچند که اکنون فقط به شکل آنلاین کار میکند.
هیتر سو پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه دوک، در رقابتهای دورهای بازی با کارت شرکت کرد؛ او به علت خونسردیاش تحسین میشود. سانتاویکا در این زمینه میگوید: «وقتیکه مرسر از هیتر سو خواست تا محافظ شخصی استخدام کند، او و محافظ شخصیاش با هم دوست شدند، اکنون با هم ازدواج کردهاند و دو دختر زیبا نیز دارند.»
جنی مدرک حقوق را از دانشگاه جورج تاون کسب کرد، اما بهشدت به اسب علاقه دارد. خانواده مرسر در سال ۲۰۰۸ یک مزرعه پرورش اسب را در ولینگتون، فلوریدا به ارزش ۵ میلیون و ۹۰۰ هزار دلار خریدند. جنی و دایانا بهطور مرتب در فستیوال زمستانی اکواستریان در پالمبیچ شرکت کردند. آنها در مرکز اکواستریان در کالیفرنیای شمالی سرمایهگذاری کردهاند و اعلام کردهاند که میخواهند مکانی را در کلرادو افتتاح کنند. همچنین دایانا مالک اصطبلی در فلوریدا است. این مکان طبق وبسایت اصطبلها مخصوص «آموزش تسهیل شده برای اسبها» و درواقع سیستمی است که «مهارتهای ارتباطی غیرشفاهی» را آموزش میدهد.
ربکا پس از فارغالتحصیلی از استنفورد، چند سال در شرکت رنسانس کار کرد. همکار سابقش درباره او گفته که او باهوش ولی مغرور بود. او در سال ۲۰۰۳ با «سیلوین میروچنیکوف» فرانسوی ازدواج کرد که مدیر «مورگان استنلی» است. آنها چهار فرزند دارند و ملک ۲۸ میلیون دلاری شامل شش آپارتمان متصل به هم را در یکی از املاک ترامپ در «آپر وست ساید» خریدند. اکنونکه او ۴۳ سال دارد میخواهد از میروچنیکوف جدا شود.» کریستوفر رود» مالک محافظهکار «نیوزمکس مدیا» درباره او اظهار داشت: «او در حلقههای محافظهکار مورداحترام است و ترامپ بهشدت از او استقبال میکند».
«آمیتی اشلیز»، نویسنده محافظهکار و مدیر بنیاد «کالوین کولیج» که ربکا متولی آن است، به من گفت: «مرسرها در شلوغی خستهکننده سیاست همچون نور درخشانی هستند». او خوهران مرسر را به «اسچویلرز» خواهران سرزنده و شوخی که به علت نمایش موزیکال همیلتون معروف شدند، تشبیه کرد. اشلیز ادامه داد: «مرسرها بامزه و درخشان هستند و ذهنی قدرتمند دارند». او اشاره کرد که ربکا از چندین اتاق فکر حمایت میکند ولی از صحبت خسته میشود؛ او بیشتر عملگرا است.
خانواده مرسر پس از تصمیم مربوط به «اتحاد شهروندان» در سال ۲۰۱۰، ازجمله اولین شهروندانی بودند که از این مزیت برخوردار شدند تا پول بیشتری در سیاست هزینه کنند. آنها در اورگان بدون سروصدا به «سوپرپک» کمک کردند که گروه مرتبط با کمپین مستقلی است که اکنون میتوانست کمکهای مالی نامحدودی بپذیرد. گزارشگران فهمیدند که رابرت مرسر در نیویورک تنها کمککننده به کمپین تبلیغاتی بود که به طرح ساختن «مسجد گراوند زیرو» در منهتن حمله میکرد. ساختمان مزبور اساساً مسجد نبود. این تبلیغات که منظور آن بهقدرت رساندن کاندیدای حزب محافظهکار برای فرمانداری بود، بهعنوان اسلامهراسی محکوم شد.
مرسرها در اورگان ۶۴۰ هزار دلار به گروهی دادند تا با انبوهی از تبلیغات منفی به «پیتر دی فاتزیو»، نماینده دموکرات، در هفتههای پایانی انتخاب مجدد در سال ۲۰۱۰ حمله کنند. این تلاش نیز شکست خورد، مخصوصاً وقتیکه دی فاتزیو اعلام کرد مدیر بنیاد نیویورکی و دخترش قصد دخالت در امور سیاسی اورگان دارند.
مطبوعات اعلام کردند که رابرت مرسر احتمالاً به این دلیل دی فاتزیو را هدف قرار داده بود که او پیشنهاد اعمال مالیات بر تجارتی را مطرح کرده بود که شرکت رنسانس اغلب انجام میداد؛ اما چندین همکار مرسر گفتند که واقعیت امر کاملاً عجیب است. رقیب جمهوریخواه دی فاتزیو، «آرتور رابینسون» گلهدار و مخالف تئوری تغییرات آب و هوایی بود. مرسرها پس از خواندن «دستیابی به انرژی»، خبرنامه علمی مخالف خوان او طرفدارش شدند. این خانواده حداقل ۱ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار به «مؤسسه علم و داروی اورگان» مربوط به رابینسون کمک مالی کردند. بخشی از این پول صرف خریدن یخچالهایی شد که رابینسون در آنها ۱۴ هزار نمونه ادرار انسانی ذخیره میکرد. رابینسون گفته که با بررسی ادرار، راههای جدیدی برای گسترش محدوده حیات انسانی خواهد یافت.
رابینسون مدرک شیمی خود را از دانشگاه «کلتک» دریافت کرده، اما کار او در حلقههای علمی مورداحترام نیست. (جف مرکلی، سناتور دموکرات اورگان، رابینسون را فردی «افراطی و عجیب» نامیده است.) به نظر میرسد رابینسون منبع دیدگاه خوشبینانه مرسر درباره تشعشعات اتمی باشد: رابینسون در سال ۱۹۸۶ کتابی را با کمک فرد دیگری نوشت و در آن ادعا شد اکثریت عظیمی از جامعه امریکا از حمله گسترده اتمی به ایالاتمتحده نجات خواهند یافت. مؤسسه رابینسون تئوری تغییرات آب و هوایی را نمیپذیرد و آن را «آیینی نادرست» مینامد. درخواستی که او در سال ۱۹۹۸ بانی آن بود تا با پیمان کیوتو مخالفت کند و ادعا کرد ۳۰ هزار دانشمند نسبت به گرمایش زمین شک دارند، بهعنوان موضوعی فریبکارانه موردانتقاد قرار گرفته است. آکادمی ملی علوم هشدار داده که این درخواست رابینسون هرگز در مجلاتی چاپ نشده که همه کارشناسان آن را ببینند، هرچند طوری چاپشده که ساختار آن با مطالب علمی یکسان به نظر برسد. به هر حال این درخواست بهطور آنلاین مطرح میشود و در سال گذشته مطلبی بود که درباره تغییرات آب و هوا بیشترین اشتراکگذاری در فیسبوک در مورد آن بود.
رابینسون که خود را مسیحی مینامد که «فقط به عیسی مسیح اعتقاد دارد ولا غیر»، به علت آموزش خانگی شش فرزندش به یک قهرمان مذهبی تبدیلشده است. رابرت و ربکا مرسر برنامه آموزشی که او میفروشد را تحسین کردهاند. (تبلیغی از این برنامه آموزشی درباره تکامل شبهه ایجاد میکند: «تاکنون هیچ دلیلی برای منشأ خودانگیخته حیات مطرح نشده است».) رابینسون گفته که برنامه «سوسیالیستی» مدارس عمومی، «شیطانی» است و نوعی «سوءاستفاده از کودکان» محسوب میشود.
اگرچه سال ۲۰۱۰ سال انتخاباتی موفقی برای جمهوریخواهان بود، کاندیداهایی که خانواده مرسر در اورگان و نیویورک حمایت کرده بودند شکست خوردند. سرمایهگذاری آنها بهجایی نرسید. پاتریک کدل، ناظر سابق انتخاباتی، به من گفت: «اکثر افراد ثروتمندی که رو به سیاست میآورند، در این زمینه آگاهی کافی ندارند و کاملاً توسط مشاوران خود هدایت میشوند؛ اما در مورد مرسرها چنین نبود».
مرسرها تا سال ۲۰۱۱ به نیروهایی همچون چارلز و دیوید کوخ پیوستند که صاحب صنایع کوخ هستند و دههها است که ماشین سیاسی نیرومندی را به راه انداختهاند. مرسرها در سمینارهای شش ماه یکبار خانواده کوخ شرکت کردند که ساختاری برای میلیونرهای دست راستی فراهم میکرد که به دنبال راههای مؤثر برای مدیریت منابع مالی خود بودند. مرسرها طرح کوخ را تحسین میکردند که از شرکتکنندگان میخواست تا کمکهای خود را در بنیادی جمع کنند که کارکنان کوخ اداره میکردند. این بنیاد پولها را به شکلی استراتژیک برای رقابتهای سراسر کشور تنظیم میکرد، اگرچه هدف اصلی کوخ در آن زمان شکست باراک اوباما در انتخابات ۲۰۱۲ بود. خانواده کوخ ماهیت کمککنندگان و میزان کمک مالی را اعلام نمیکرد، اما مرسرها سالانه حداقل ۱ میلیون دلار به بنیاد کوخ کمک میکردند. آنها سرانجام بیش از ۲۵ میلیون دلار کمک کردند.
مرسرها به «شورای سیاست ملی» نیز پیوستند که نشریه تایمز آن را «باشگاه کمتر شناختهشده چند صد محافظهکار قدرتمند در کشور» نامید. مرسرها صدها هزار دلار کمک کردهاند. این گروه قول مخفیبودن داده است، اما لیست فاششدهای در سال ۲۰۱۴ نشان میدهد که این گروه شامل بسیاری از افراد ازجمله جوزف فارا، سردبیر «ورلد نت دیلی»، میشد که تئوریهای ضد کلینتون ترویج میکردند. همچنین این گروه مرسرها را وارد حلقه دو نفر از افرادی کرد که بعداً از چهرههای اصلی دولت ترامپ شدند: استیو بنن و کلیان کانوی که عضو کمیته اجرایی گروه بود.
مرسرها در سال ۲۰۱۱ اندرو برایت بارت را که مؤسس نشریهای با اخبار آتشین است، در کنفرانس حمایتشده توسط «باشگاه افراد بالغ» ملاقات کردند که گروهی محافظهکار است. آنها چنان تحت تأثیر او قرار گرفتند که به سرمایهگذاری در کار او علاقهمند شدند. برایت بارت با خصوصیات شاد و تهاجمی، خلقوخویی متضاد با رابرت مرسر داشت. با این وجود مرسرها جذب دیدگاه برایت بارت مبنی بر «برگرداندن فرهنگ بهجای خود» با ایجاد رسانهای شدند که میتوانست اطلاعات را علیه رسانههای جریان مسلط هدایت کند و «اکثریت خاموش» را به قول برایت بارت قدرتمند کند.
برایت بارت بهزودی مرسرها را به استیو بنن معرفی کرد. برایت بارتنیوز برای مدتی خارج از محیط کاری که بنن در سانتا مونیکا مالک آن بود، اداره میشد. بنن، بهعنوان فارغالتحصیل رشته بازرگانی هاروارد، مدتی در «گلدمن ساکس» کار میکرد، اما سرانجام دنیای امور مالی را رها کرد و ساخت فیلمهای سیاسی را آغاز کرد. ظاهراً آرزوی او تبدیلشدن به مایکل مور در جناح راست بود. او مستندهای مجادلهآمیزی مانند «آتش از هارتلند» و «منطقه فساد» را کارگردانی کرد. همکار سابق بنن در کالیفرنیا به یاد میآورد که او بهعنوان متفکری استراتژیست، در دستکاری رسانهها مهارت داشت. او اغلب اوقات از بزرگشدن در خانوادهای ایرلندی و کاتولیک در ریچموند، ویرجینیا و خدمتکردن بهعنوان افسر نیروی دریایی در زمان جوانی صحبت میکرد. او در سال ۱۹۹۰ گلدمن ساکس را ترک کرده بود و اگرچه وضع مالی خوبی داشت، از سود عظیمی که شرکا پس از سهامی عامشدن شرکت در سال ۱۹۹۹ کسب کرده بودند بیبهره ماند.
بنن در سال ۲۰۱۱ طرحی تجاری به مرسرها ارائه کرد که از آنها میخواست ۱۰ میلیون دلار در برایت بارتنیوز سرمایهگذاری کنند. سایت برایت بارت در آن زمان اندکی بیش از مجموعهای از وبلاگها بود. مرسرها در ماه ژوئن آن سال قرارداد را امضا کردند و یکی از شروط این بود که بنن عضو هیئتمدیره شرکت باشد.
۹ ماه بعد اندرو برایت بارت در سن ۴۳ سالگی و بر اثر حمله قلبی فوت کرد و بنن مدیر اجرایی این سایت شد که بر محتوای آن نظارت میکرد. در عین حال مرسرها حامی اصلی بنن شدند. اخیراً واشنگتنپست مدرکی به امضای بنن در سال ۲۰۱۳ را انتشار داده که درآمد بنن در برایت بارتنیوز را ۷۵۰ هزار دلار ذکر کرده است.
این وبسایت تحت رهبری بنن و با افزودن تعدادی از نویسندگان تماموقت، بسیار توسعهیافته است. این سایت به نیروی جدیدی در جناح راست تبدیلشده و شمار شورشیان علیه حزب جمهوریخواه همچون دیوید برات را افزایش داده که توانست جایگزین اریک کانتر، نماینده کنگره از ویرجینیا شود. همچنین این سایت توانست محلی عمومی برای تبادلنظر افراد ملیگرای سفیدپوست، طرفداران تبعیض جنسیتی و نژادپرستانی شود که قبلاً منزوی بودند. یکی از افرادی که بنن به کار گرفت، میلو یانوپولوس بود که در توهینکردن مهارت دارد. (اخیراً پس از اینکه ویدیویی از او منتشر شد که بهطور شفاهی از اعمال منافیعفت دفاع میکرد، از همراهی با سایت استعفا داد.)
بنن در سال ۲۰۱۴ میزبانی برنامه رادیویی را به عهده گرفت که اغلب اوقات در آن پاتریک کدل مطرح میشد که پس از سالها کمپین طوفانی از حزب دموکرات اخراج شده بود. کدل بهطور زنده بر ضد هیلاری کلینتون تئوری مطرح میکرد و اغلب اوقات مانند بنن، «ملیگرایی اقتصادی» را عامل محرک در سیاست امریکا توصیف میکرد. او میگفت امریکا تحت رهبری باراک اوباما به کشوری تبدیل شده که به صادرات یک محصول وابسته است.
برایت بارتنیوز تا سال ۲۰۱۶ ادعا میکند که بیشترین محتوای سیاسی به اشتراک گذاشتهشده در فیسبوک را دارد و مرسرها چنان جایگاهی پیداکردهاند که هیچ کمککننده محافظهکار نمیتواند با آنها رقابت کند. ربکا مرسر بهشدت مجذوب محتوای برایت بارت شده است. یک کارمند داخلی در این زمینه گفت: «او هر موضوعی را میخواند و اگر اشتباه تایپی یا مربوط به دستور زبان باشد، اطلاع میدهد». اگرچه او خط سیاسی خاصی را به سردبیران تحمیل نمیکند، اغلب اوقات حوزهای که به نظر خودش باید به آن توجه شود را خاطرنشان میکند. نظرات او درباره ساختار سیاسی در واشنگتن شامل رهبری جمهوریخواهان بسیار منتقدانه است. همان کارمند داخلی در برایت بارت در این زمینه گفت: «او در زمینه ناکارآمد اعلام کردن هر دو حزب سیاسی پیشرو بود. او برای بازتعریف سیاست امریکا تلاش زیادی کرد».
سرمایهگذاری مرسرها در برایت بارت، بنن را قادر ساخت تا سیاستمداران ضد نهاد حاکمه مثل ترامپ را تبلیغ کند که رسانههای جریان اصلی به آنها اهمیتی نمیدادند. دیوید باسی، رئیس گروه محافظهکار «اتحاد شهروندان»، در سال ۲۰۱۱ ترامپ را به بنن معرفی کرد؛ ترامپ در آن زمان درباره شکستدادن اوباما فکر میکرد. بنن و ترامپ در برج ترامپ دیدار کردند و درباره کمپین محتمل به بحث پرداختند. نظر ترامپ تغییر کرد اما آنها ارتباط خود را ادامه دادند. بنن به این نکته توجه کرد که وقتی ترامپ برای مردم سخنرانی میکند، مردم بهشدت تحت تأثیر قرار میگیرند. بنن با خود اندیشید شاید ترامپ «تنها فردی» باشد که بتواند سیاست امریکا را بهشدت تحت تأثیر قرار دهد.
سم نانبرگ، دستیاری که در مراحل اولیه کمپین ترامپ کار میکرد، گفته است: «برایت بارت نقش بزرگی به ترامپ داد. کارکنان این سایت به ما راه خروجی نشان دادند. هیچکس نمیتوانست چنین کاری انجام دهد. این امر باعث شد ما روایت خود را تعریف کنیم و پیام خود را اعلام کنیم. این کار با بررسی وضعیت شهروندی باراک اوباما آغاز شد (ادعای غلط ترامپ درباره اوباما) و سپس مسئله مهاجرت و ایران مطرح شد. ترامپ داشت پیام خود را گسترش میداد». نانبرگ پیش از سال ۲۰۱۳ اظهار داشته که ترامپ همچون دیگران در برایت بارت، با انتقادکردن از رهبری جمهوریخواه در کنگره شامل پل رایان، در حال انتقاد از نهاد حاکمه بود.
بنیاد خانوادگی مرسر سرمایهگذاریهای سیاسی خود را توسعه داد. این بنیاد بین سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۴، تقریباً ۱۱ میلیون دلار به «مرکز تحقیقات رسانهای» داد که گروهی حمایتی است و طبق وبسایتش «تنها مأموریت» آن افشاگری و خنثیسازی بازوی تبلیغاتی جناح چپ یعنی رسانههای خبری ملی است. مؤسس گروه «آل برنت بازل تری» بیش از همه به علت کمپین موفقیتآمیز برای تحریم شبکه «سی بی آس» به علت نشاندادن تصویری نامناسب از جنت جکسون در سال ۲۰۰۴ شهرت دارد. مرسرها در بین بیشترین کمککنندههای «ام آر سی» قرار دارند و کمک آنها به این گروه امکان داده تا سایت جدید خود را راهاندازی کنند و اکنون این سایت ادعا میکند به سقف دویست میلیون بازدیدکننده امریکایی در
هفته رسیده است.
بنیاد خانوادگی مرسر در سال ۲۰۱۲ به گروه «اتحاد شهروندان» که سالها علیه کلینتون نفرتپراکنی کرده بود، ۲ میلیون دلار کمک کرد. دیوید باسی، رئیس این گروه در زمان دولت کلینتون که دستیار نمایندهای جمهوریخواه در کنگره بود، سرانجام به علت افشای مطالب گمراهکننده درباره شریک کلینتون مجبور به استعفا شد. گروه اتحاد شهروندان فیلمی نیشدار را به نام «هیلاری» در سال ۲۰۰۸ ارائه کرد. این گروه دو سال قبل و بعد از اینکه ۵۵۰ هزار دلار اضافی از بنیاد مرسرها دریافت کرد، درخواست مبتنی بر مصوبه آزادی اطلاعات را ارائه کرد و تقاضای دسترسی به ایمیلهای دولتی هیلاری کلینتون را مطرح کرد. وقتیکه این ایمیلها منتشر شد، کمپین ریاستجمهوری هیلاری کلینتون با اخبار منفی جدید بهشدت تحتفشار قرار گرفت.
اغلب اوقات بنن با باسی همکاری کرده و نتیجه همکاری آنها نیز شش فیلم بوده است؛ اما باسی در سال ۲۰۱۲ به بنن پروژه مشترک جدیدی را پیشنهاد کرد: فیلمی که دموکراتها و مستقلین را مجبور سازد تا اوباما را در انتخابات ریاستجمهوری رها کنند. رویکرد فیلم تحت تأثیر کارهای انتخاباتی قرار گرفت که کدل با بنن به اشتراک گذاشت. این دادهها نشان دادند که حمله به اوباما مضر است؛ بهتر بود تا او را در مقایسه با رؤسای جمهور پیشین، ناامیدکننده جلوه دهند.
کدل و بنن در موارد زیر مشترک هستند: هر دو کاتولیک و ایرلندی از جنوب بوده و حزب موردعلاقه و تمایلات آخرالزمانی یکسان دارند. کدل در این زمینه به من گفت: «ما هر دو همعقیده و شورشی هستیم». بنن مجذوب تحقیق انتخاباتی کدل بود و گروه اتحاد شهروندان را قانع کرد تا بر رفع پندارهای غلط حامیان اوباما تمرکز کنند. بسیاری از این رأیدهندگان، چهرههای اصلی فیلم «امید و تغییر» شدند که فیلمی ضد اوباما بود که بنن و اتحاد شهروندان طی کنوانسیون ملی حزب دموکرات در سال ۲۰۱۲ انتشار دادند. پس از اینکه کدل فیلم را دید، به بنن خاطرنشان کرد آغاز فیلم تقلیدی از «پیروزی اراده» است که درواقع غزلی برای هیتلر در سال ۱۹۳۵ است که فیلمساز نازی، لنی ریفنستال، تهیه کرده است. بنن خندید و گفت: «تو تنها کسی هستی که به این نکته پی بردی». در هر دو فیلم، هواپیمایی بر فراز سرزمینی محروم پرواز میکند درحالیکه موسیقی شومی نواخته میشود، سپس ابرها کنار میروند و فضای جدیدی مطرح میشود. بنن در ادامه گفت: «رأیدهندگان ناامید به کارگردان خیره میشوند و این واقعیت مطرح میشود که طبقه متوسط در امریکا بهشدت به تغییر نیاز دارند و میتوانند از فریب حزب دموکرات خلاص شوند».
بنیاد اتحاد شهروندان در سال ۲۰۱۲ به «مشاوران استراتژیک بنن» که گروه مشاورانی هستند که بنن تأسیس کرده،۳۰۰ هزار دلار پرداخت کرد و آن را برای «آی آر آس» بهعنوان خدمات مربوط به جمعآوری پول توصیف کرد. باسی به من گفت که عنوان مرتبط با مالیات اشتباه عنوانشده: این پرداخت اساساً برای کار «توسعه فیلم» بنن بود. گروههای مربوط به خیریه از صرف کمکهای مالیات پذیر به اقدامات سیاسی جانبدارانه منع شدهاند، با این وجود همانطور که برایت بارتنیوز در آن زمان نوشت: «فیلم امید و تغییر فیلم جانبدارانهای بود که دموکراتها را در سال انتخابات هدف قرار میداد». با این حال مرسرها میزان زیادی از ثروت خود را با کمک ۲ میلیون دلاری به گروه اتحاد شهروندان در معرض دارایی مالیاتپذیر قرار دادند.
باسی به من گفت: «مرسرها بسیار به فیلم علاقه دارند». درواقع ربکا مرسر عضو هیئتمدیره «مؤسسه فیلم» است که گروهی محافظهکار مختص مقابله با آزادیخواهی هالیوود بهوسیله سرگرمی آنلاین است. یکی از آخرین پروژههای آن کارتونی به نام «همه سرفه میکنند» است که با زبان طنز اعلام میکند که هیلاری کلینتون بهشدت مریض است. در انتهای این فیلم انیمیشن کلینتون تا سر حد مرگ سرفه میکند.
مرسرها و دیگر کمککنندههای مالی ارشد محافظهکار که در شب انتخابات ۲۰۱۲ در جایگاه مخصوص برای جشن پیروزی حزب جمهوریخواه نشسته بودند، کاملاً مطمئن بودند که سرمایهگذاری آنها هدر نرفته است. شکست میت رامنی از اوباما بهویژه ربکا مرسر را خشمگین کرد و نتیجه گرفت که ناظران انتخابات، تحلیلگران دادهها و مسئولان تبلیغات چیزی جز کلاهبردار نیستند. مسئولان حزب جمهوریخواه اندکی پس از آن، کمککنندگان مالی بزرگ را برای تحلیل واقعه به باشگاه دانشگاه در نیویورک دعوت کردند. وقتیکه ربکا مرسر بهشدت از آنها انتقاد کرد، شرکتکنندگان کاملاً متعجب شدند. طبق گزارش فایننشنال تایمز، ربکا میخواست دقیقاً بداند کمکهای او چگونه صرف شده و تصمیم گرفت از این به بعد فقط در مواردی کمک کند که مشخصاً اهداف او را دنبال کنند.
ربکا مرسر در آن سال به هیئتمدیره «مؤسسه پاسخگویی دولتی» یا «جیای آی» پیوست که گروهی غیرانتفاعی در تالاهاسی بود و بنن آن را اخیراً تأسیس کرده بود. بنیاد خانواده مرسر در سال ۲۰۱۳ مبلغ ۱ میلیون دلار به این موسسه کمک کرد و در سال ۲۰۱۴ نیز همین مقدار را کمک کرد. بنیاد مرسر در سال ۲۰۱۵ مبلغ ۱ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار به این مؤسسه کمک کرد که از کل بودجه آن در سال قبل فراتر بود. در عین حال «جیای آی» در چهار سال اول، مبلغ ۳۷۶ هزار دلار به بنن پرداخت؛ این مؤسسه به «آی آر آس» اعلام کرده بود که بنن سی ساعت در هفته برای آن کار میکند و این موضوع با وجود فعالیت تماموقت بنن در برایت بارتنیوز مطرحشده بود.
جیای آی خود را بهعنوان مؤسسهای تحقیقاتی و غیرحزبی معرفی کرده بود اما بنن در سال ۲۰۱۵ به «بلومبرگ بیزینس ویک» گفت که مأموریت آن افشاگری درباره خطاهای سیاستمدارها و تغذیه رسانههای جریان اصلی با این موضوعات بود. (یکی از کارکنان جیای آی این امر را «مسلحکردن» اطلاعات نامید.) طرح این گروه، بهرهبرداری از ناتوانی روزافزون رسانههای جریان اصلی برای کسب درآمد از گزارش تحقیقی با انجام چنین کاری برای آنها بود. این استراتژی به شکلی تماشایی در آوریل سال ۲۰۱۵ نتیجه داد، زمانی که نشریه تایمز سرمقالهای بر اساس کتاب پول نقد کلینتون نوشت که خلاصهای از ادعاهای فساد علیه کلینتونها بود و پیتر شوویزر، رئیس محافظهکار جی آی پی نوشته بود. این کتاب داستانهای مربوط به مجرمیت احتمالی هیلاری کلینتون را یکی پس از دیگری مطرح میکرد و پرفروشترین کتاب شد. فیلم برگرفته از این کتاب به تهیهکنندگی مشترک بنن و ربکا مرسر برای اولین بار در سال ۲۰۱۶ در جشنواره فیلم کن به نمایش گذاشته شد، درحالیکه قایق بزرگ مرسرها فرسنگها دور از ساحل بود.
جیای آی، جپ بوش که کاندیدای موردعلاقه حزب جمهوریخواه بود را با کتاب دیگر شوویزر یعنی قمارهای بوش تضعیف کرد. همانطور که بنن در مصاحبهای در سال ۲۰۱۵ مطرح کرد، این کتاب بوش را چهرهای از «سرمایهداری کثیف و کم انرژی» توصیف کرد.
مرسرها طی این دوره به کمک مالی به کمپینهای انتخاباتی ادامه دادند. رابرت مرسر در سال ۲۰۱۴، ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار دلار به «بنیاد شرکای آزادی خانواده کوخ» کمک کرد. این مقدار فراتر از ۲ میلیون دلار کمک دیوید و چارلز کوخ بود و الهامبخش تیتری بهیادماندنی درباره مرسر در بلومبرگنیوز شد: «مردی فراتر از کوخها».
در این ضمن ربکا صبرش را درباره کوخها از دست میداد. او احساس میکرد باید تحقیق دقیقی درباره شکست شبکه آنها از اوباما در سال ۲۰۱۲ صورت گیرد. خانواده کوخ بهجای این کار، کمککنندگان را جمع کردند و برای آنها سخنرانی کردند. وقتی آنها او را نادیده گرفتند، او اقدام خود را آغاز کرد. مرسر در اقدام اولیه خود، چند تن از کمککنندگان ارشد را با خود همآوا کرد…
حوزهای که جمهوریخواهان در آن از دموکراتها عقب افتادند، استفاده از تحلیل دیجیتال بود. مرسرها تصمیم گرفتند برای پروژه دادههای کلان خود هزینه کنند. میشل کوزینسکی، محققی در بخش روانشناسی دانشگاه کمبریج، در سال ۲۰۱۴ در حال کار بر حوزه روانسنجی و بررسی کمی ویژگیهای انسانی بود. او از طریق همکارش دریافت که شرکت بریتانیایی «آس سی آل» یا «آزمایشگاههای ارتباطات استراتژیک» میخواست تا افراد آکادمیک را برای دنبالکردن تحقیق مشابهی جهت اهداف تجاری بهکار گیرد. کوزینسکی آزمایشهای شخصیت را در فیسبوک انتشار داده بود و از این طریق، حجم عظیمی از اطلاعات را درباره کاربران فراهم کرده بود. از این دادهها میتوان الگوریتمهایی تهیه کرد که رفتار افراد را پیشبینی کند و واکنشهای آنها را نسبت به محرکهای دیگر حدس بزند. هرچند به افرادی که در این آزمونها شرکت کرده بودند قول داده شده بود که این اطلاعات فقط برای اهداف آکادمیک استفاده شود. کوزینسکی احساس میکرد که استفاده مجدد از آنها برای اهداف تجاری غیراخلاقی و احتمالاً غیرقانونی بود. نگرانیهای او وقتی عمیقتر شد که او درباره آس سی آل تحقیق کرد. او وقتی فهمید این شرکت مختص نبرد روانشناسانه و تحت تأثیر قراردادن انتخابات است، آشفته شد. اگرچه همکارش با شرکت قرارداد امضا کرد، او این فرصت کاری را رد کرد.
کوزینسکی زمانی آشفتهتر شد که دریافت «کمبریج آنالیتیکا» شرکتی امریکایی و مرتبط با آس سی آل که مالک آن سرمایهدار بزرگی به نام رابرت مرسر است، تلاش میکرد تا انتخابات امریکا تحت تأثیر قرار دهد. کوزینسکی که اکنون استادیار رفتار سازمانی در دانشکده تجاری استنفورد است، از ایده استفاده از دادههای مربوط به روانسنجی جهت هدایت افراد به سمت رفتار مثبت اجتماعی همچون رأیدادن دفاع میکند؛ اما او به من گفت: «مرز باریکی میان متقاعدکردن افراد و دستکاری در دادههای مربوط به آنها وجود دارد.»
این امر نامشخص است که مرسرها کمبریج آنالیتیکا را وادار کردهاند از این مرز بگذرد یا خیر. یکی از سخنگویان این شرکت از صحبت در این زمینه اجتناب کرد. آنچه مشخص است این است که مرسر که در استفاده از دادهها در والاستریت انقلابی ایجاد کرده، بسیار مشتاق بود تا همین کار را در حوزه سیاست انجام دهد. او پیش از سرمایهگذاری، شرکتهای زیادی در حوزه استخراج داده بررسی کرد و کمبریج آنالیتیکا را به این دلیل انتخاب کرد که تمرکز آن بر دانشمندان ماهر، او را به یاد شرکت رنسانس تکنولوژی میانداخت. ربکا مرسر نیز بهشدت در این کار درگیر شده است. کمبریج آنالیتیکا آدرس مشترکی به نام «ریکلیم نیویورک» در منهتن دارد که در ربکا در آن مدیر است و مخالف هزینه دولت است. (طبق گزارشها بنن بهعنوان مأمور مشترک هم برای ریکلیم و هم برای کمبریج آنالیتیکا کار کرده است.)
مشاوران و دانشمندان علوم سیاسی همچنان درباره تأثیر کمبریج آنالیتیکا در کمپین ۲۰۱۶ به بحث میپردازند. دیوید کارف، استادیار دانشگاه جورج واشینگتن که استفاده سیاسی از دادهها را بررسی میکند، ادعای این شرکت درباره داشتن قدرتی خاص درباره روانسنجی را «ادعایی مربوط به بازاریابی» و «امری غیرواقعی» مینامد. البته کارف نگران است چراکه این اقدام شرکت میتواند «وجه تاریک» نیز داشته باشد. او در این زمینه توضیح داد: «آنچه آنها میتوانند انجام دهند، بهعنوانمثال تهیه لیستی از تی پارتی است. نوعاً چنین لیستهایی برای فشار واردکردن بر افراد منتخب است، اما این امر زمانی میتواند خطرناک شود که این لیست برای اعمال فشار بر شهروندان استفاده شود. سناریوی حداکثری در این مورد این است که ما باید از قرارگرفتن این ابزار در دست افراد عادی بترسیم».
کمبریج آنالیتیکا تنها پروژه سیاسی مربوط به دادهها نبود که مرسرها از آن پشتیبانی کردند. سرمایهدار نفتی، به نام «ویلیام لی هانلی»، در کنفرانس محافظهکاران در پالم بیچ از کدل تقاضا کرد تا دادههایی را به مرسر و بنن نشان دهد. این دادهها خشم روزافزون نسبت به نخبگان ثروتمند را نشان میداد بهطوریکه بسیاری از امریکاییها اعتقاد داشتند آنها چنان دولت را فاسد کردهاند که هیئتحاکمه فقط در خدمت منافع آنها قرار دارد. اشتیاق فراوانی نسبت به کاندیدای پوپولیست برای ریاستجمهوری وجود داشت که علیه احزاب سیاسی عمده و طبقه حاکم باشد. کدل به من گفت: «این دادهها نشان میداد که فردی با خصوصیات مذکور میتوانست وارد صحنه انتخابات شود و بهراحتی در آن پیروز شود. واقعاً گیجکننده بود. کشور در مرز شورش علیه رهبران قرار داشت».
مرسر و هانلی، دو تن از ثروتمندترین افراد امریکا، تا روز انتخابات در سال ۲۰۱۶ به کدل پول پرداخت میکردند تا دادههایی را جمعآوری کند که آنها را قادر میساخت از تنفر عمومی نسبت به نخبگانی همچون خودشان بهرهبرداری کنند. هدف اصلی کدل این بود که حامیان خود را راضی کند تا از کاندیدایی مستقل پشتیبانی کنند، اما هرگز این اتفاق نیفتاد. کدل و دو نفر از شرکایش در سال ۲۰۱۴ آنچه را که «پروژه کاندیدایی به نام اسمیت» مینامیدند، برای عموم مطرح کردند که معنای آن پشتیبانی از چهرهای ناشناس برای ریاستجمهوری بود. گرایش نظرات عمومی در نظرسنجیهای سال بعد نیز هر چه بیشتر از هیئتحاکمه دور بود.» باب پرکینز، شریک کدل که مدیر تبلیغات است و قبلاً مدیر مالی حزب جمهوریخواه بوده، به من گفت: «واضح است که تا آن زمان کاندیدای حزب سوم مطرح نمیشود؛ اما ما فکر میکردیم اگر جمهوریخواهی بتواند نگرانیها را کنترل کند، شانس بسیار خوبی خواهد داشت». کدل در یک مرحله همه کاندیداهای مطرح برای ریاستجمهوری شامل ترامپ را بررسی کرد. کدل میگفت: «مردم فکر نمیکردند که ترامپ کاراکتر لازم برای ریاستجمهوری را داشته باشد؛ اما او » تنها «کسی بود که شرایط لازم ازجمله ناشناسبودن، پوپولیستبودن و … را داشت». همانطور که کمپین برنی سندرز نشان داد، کاندیدای شورشی و پوپولیست مختص یک حزب نبود. از نظر کدل دادهها چنین نشان میداد: امریکاییها به طرز روزافزونی مشتاق «نامزد قدرتمندی» بودند که اوضاع امریکا را مرتب کند.
کدل نتیجه تحقیقاتش را برای هرکسی که توجه میکرد، ازجمله کمپین ترامپ فرستاد. بنن گفت: «پت کدل همچون پیامبران عهد عتیق است. صحبت او درباره ازخودبیگانگی رأیدهندگان در عرض ۲۵ سال بوده، امری که اکثریت به آن توجه نکرده ولی این فرد زیرک آن را کاملاً بررسی کرده است».» راجر استون» استراتژیست و مشاور سیاسی که برای مدت طولانی محرم اسرار ترامپ بوده، به این تحقیق علاقهمند شد و یادداشتی درباره آن برای ترامپ فرستاد. کدل در این زمینه گفت: «درباره بعضی از دادهها با ترامپ صحبت کردم، هرچند ترامپ بسیار حسی است و از نظر تفکر آنچنان عمیق نیست».
به رابرت مرسر نیز در این رابطه اطلاع داده شد. پرکینز گفت: «او فقط عاشق اعداد است. برخلاف اکثر مردم که میگویند به من بگو به چه فکر می کنی-اعداد را به من نشان نده، مرسر میگوید اعداد را به من نشان بده».
مرسرها در طول کمپین ۲۰۱۶ افراد خودی همچون جپ بوش و مارکو روبیو رد کردند چراکه اعتقاد داشتند برنده نمیشوند. آنها در ابتدا به تد کروز متمایل شدند چراکه او در سنا غیرخودی محسوب میشد و حتی همتایانش از او بیزار بودند. مرسرها در دوره مقدماتی ۱۱ میلیون دلار به سوپرپک، حامی کروز، پرداختند که کلیان کانوی آن را اداره میکرد. مطابق سایت «پولیتیکو»، ربکا مرسر به کمپین کروز اصرار کرد از کمبریج آنالیتیکا بهره ببرد، حتی درحالیکه کمپین کروز نسبت به مفیدبودن این امر تردید داشت.
پس از اینکه کروز حذف شد، بسیاری از جمهوریخواهان ازجمله خود کروز از طرف ترامپ پس زده شدند. هرچند مرسرها به کمپ ترامپ پیوستند و با فرستادن بیانیهای به نشریه تایمز، آشکارا کروز را سرزنش کردند. مرسرها ادعا کردند اگر کلینتون میبرد، «هر دو اصلاحیه اول و دوم لایحه حقوق بشر را ملغی میکرد». آنها اعلام کردند با توجه به خطرات پیشرو، لازم است همه برای اطمینان از پیروزی ترامپ تلاش کنند.
مرسرها حمایت خود را از سوپرپک کروز به پشتیبانی از ترامپ تغییر دادند و ۲ میلیون دلار به کمپین ترامپ کمک کردند. طبق گفتههای یکی از مشاوران ترامپ، بنن دو هفته پیش از حذف کروز، کمپین ترامپ را وادار کرد تا با الکساندر نیکس، مدیر کمبریج آنالیتیکا، درباره بهرهبرداری از نتایج این شرکت صحبت کند. (کمپین ترامپ سال قبل از آن از انجام چنین کاری اجتناب کرده بود.) پل مانافرت، مدیر کمپین ترامپ در آن زمان، قرارداد محدودی با کمبریج آنالیتیکا منعقد کرد، اگرچه برخلاف مرسرها نیازی به این کار نمیدید.
مانافرت بعداً در تابستان مجبور به استعفا شد؛ چراکه مطبوعات از ارتباطات او با طرفداران الیگارشی در اوکراین پرده برداشتند. مرسرها با بهرهبرداری از جای خالی او بهسرعت کنترل خود را بر کمپین ترامپ برقرار کردند. ربکا مرسر موفق به تغییر کارکنان شد که این امر منتهی به ترفیع مقام سه تن از افرادی شد که توسط خانواده مرسر به آنها پول پرداخت میشد: بنن مدیر اجرایی کمپین، کانوی مدیر آن و باسی معاون او شد.» ویلیام کریستول»، سردبیر «ویکلی استاندارد» و مخالف سرسخت ترامپ، هشدار داد: «این امر ترکیب کمپین ترامپ با راستگرایان افراطی است»؛ اما ایمیلی که بنن در سال ۲۰۱۵ به دوستش میفرستد و بعداً به «دیلی بیست» درز پیدا میکند، تأیید میکند که ترفیع مرسرها و کارکنان آنها تشریفاتی بود. بنن یک سال قبل از اینکه به جمع کارکنان کمپین ترامپ بپیوندد، خود را در این ایمیل به علت پوشش مثبتی که برایت بارت برای ترامپ فراهم میکرد، «مدیر غیررسمی کمپین» توصیف کرده بود. این پوشش تا حد زیادی مورد تأیید مرسرها بود.
«برندن فیشر»، وکیلی از «مرکز حقوقی کمپین» در این زمینه اظهار داشت: «ارتباط مالی مرسرها با کمپین ترامپ، عجیب و بهطور بالقوه غیرقانونی بود». این گروه شکایتی را به کمیسیون فدرال انتخابات ارائه کرد که در آن خاطرنشان شده، در پایان کمپین سال ۲۰۱۶ سوپرپک اجراشده توسط مرسرها به «گلیترینگ استیل»-شرکت تهیه فیلم که آدرسش با کمبریج آنالیتیکا و برایت بارتنیوز یکسان است-مبلغ ۲۸۰ دلار جهت کمپین تبلیغاتی حمله به هیلاری کلینتون پرداخت کرده است. اگرچه بنن مدیر اجرایی کمپین ترامپ بوده، اما به گفته فیشر به نظر میرسد چیزی به او پرداخت نشده است. در عین حال سوپرپک مرسرها مبلغ ۵ میلیون دلار به کمبریج آنالیتیکا پرداخت کرده که همان آدرس مشاورین استراتژیک بنن را دارد. سوپرپک ها از لحاظ قانونی باید مستقل از کمپین کاندیدا باشند؛ اما به گفته فیشر «این امر احتمال کمک مالی مرسرها به کار استیو بنن برای کمپین ترامپ را افزایش میدهد».
خانواده مرسر در سوم دسامبر میزبان جشن پیروزی در اولز نست-میهمانی مخصوص با موضوع قهرمانان و رعایا و به همراه پوشیدن لباسهای خاص- بودند. ربکا مرسر به چندصد میهمان ازجمله دونالد ترامپ خوشآمد گفت. ترامپ طی اظهارات مهمی از مرسرها تشکر کرد و اعلام کرد آنها همچون ابزاری برای نظمبخشیدن به کمپینش بودند. او مخصوصاً از بنن، کانوی و باسی نام برد. سپس ترامپ به شوخی گفت او طولانیترین گفتوگوی عمرش را با رابرت مرسر داشته و کل این مکالمه فقط «دو کلمه» بوده است. یکی از میهمانان به من گفت: «به این فکر میکردم که بدون تردید افرادی که مرسرها روی آنها سرمایهگذاری کردهاند، اکنون به مقامی رسیدهاند».
پاداش ربکا مرسر پس از انتخابات این بود که عضو گروه مربوط به دوره انتقالی ترامپ باشد. او درباره افرادی که باید در کابینه و دیگر مقامات ارشد دولتی باشند، نظرات سرسختانهای داشت. از همه نظرات او استقبال نشد. او تلاش کرد تا جان بولتون، سفیر سابق و تندرو امریکا در سازمان ملل، وزیر امور خارجه شود ولی چنین نشد. تاکنون پیشنهاد او مبنی بر تصدی پست مشاور ملی علوم توسط آرتور رابینسون، زیستشیمیدان، بهجایی نرسیده است. او همچون پدرش از بازگشت بهنظام پایه طلا دفاع میکند ولی تاکنون نتوانسته ترامپ را قانع کند تا افراد دارای این عقیده را منصوب کند.
با این وجود ربکا مرسر توانست اثرگذار باشد. نظر او درباره مشاور امنیت ملی، مایکل فلین بود و ترامپ او را برای این پست در نظر گرفت. (فلین فقط یک ماه در این پست بود چراکه در مورد گفتوگو با سفیر روسیه قبل از احراز پست دروغ گفته بود.) از همه مهمتر این است که چند تن از افرادی که مرسر بسیار به آنها نزدیک است -ازجمله بنن وکانوی- به قدرتمندترین چهرهها در جهان تبدیل شدهاند.
در عین حال دیگر نمیتوان پدر ربکا را بهعنوان فردی غیرخودی در سیاست در نظر گرفت. دیوید ماگرمن در مقالهای در «اینکوآیرر« به این نکته اشاره میکند که مرسر «رئیسجمهور ما را با افراد نزدیک به خودش محاصره کرده و این افراد صرفاً برای اینکه رابرت مرسر برای آنها هزینه کرده، تأثیر عجیبی بر اداره کشور دارند.» او مینویسد»، هرکسی آزاد است تا عقاید خود را مطرح کند»؛ اما میافزاید»، وقتی دولت شبیه یک شرکت میشود که ثروتمندترین افراد شامل یکهزارم درصد از کل جامعه سهام خریده و تقاضای جایگاه در هیئتمدیره میکنند، دیگر دموکراسی مبتنی بر نمایندگان مردم نیستیم.» در عوض او هشدار میدهد»، ما تبدیل به الیگارشی میشویم.»