بدون دیدگاه

سعدی؛ آموزگار حکمت و معرفت

احمد کتابی
بخش سوم

ز خاک آفریدت خداوند پاک
پس ای بنده افتادگی کن چو خاک
(بوستان، باب چهارم: ۱۹۸۰)

سخن ما در مقاله گذشته به شرح ماجرای برخورد مهربانانه جنید-عارف مشهور- با سگی پیر و ازکارافتاده رسید و با دو بیت زیر ختم شد:
چو مسکین و بیطاقتش دید و ریش۱ بدو داد یک نیمه از زاد۲ خویش
شنیدم که میگفت و خوش می‎گریست: «که داند که بهتر ز ما هر دو کیست؟»

اکنون، دنباله بحث مربوط به تواضع از نظر خوانندگان ارجمند میگذرد:
سعدی، ضمن ارائه داستانی در بوستان (باب چهارم: ۲۰۱۰-۲۰۰۷) در مقام ستایش فروتنی و نکوهش خودپسندی و پیامدهای آنها چنین میگوید:
تواضع سَرِ رَفعت اَفرازدت تکبر به خاک اندر اندازدت
به گردن فتد۳ سرکشِ تندخوی بلندیت باید بلندی مجوی
ز مغرورِ دنیا رهِ دین مجوی خدابینی از خویشتن بین مجوی
گرت جاه باید مکن چون خسان به چشمِ حقارت نگه در کسان

۴- اجتناب از کمال‎طلبی و مطلقگرایی
آدمی آمیزهای از نیکیها و بدیهاست
وجود تو شهری است پر نیک و بد تو سلطان و دستورَ دانا خرد

(بوستان، باب هفتم: ۲۸۷۸)
سعدی صاحبنظری است واقعگرا به دور از گرایشهای «نزهتطلبی» و «کمالجویی» (perfectionism)
از نظر او، انسانها نه یک‎سره «نورند» و نه یکباره «ظلمت»، نه سرتا پا «فرشتهاند» و نه یکپارچه «دیو»، بلکه با نسبتهایی متفاوت، از عناصرِ متضاد مزبور ترکیب یافتهاند. سعدی، در باب هفتم بوستان (ابیات: ۳۳۱۰-۳۲۸۱) ضمن نتیجهگیری از حکایتی عبرتآموز چنین میگوید:
یکی را که فضل است و فرهنگ و رأی گرش پایِ عصمت بخیزد۴ ز جای
به یک خرده۵ مَپسند بر وی جفا بزرگان چه گفتند؟ «خُذ ما صفا»۶
بود خار و گل با هم ای هوشمند چه در بند خاری؟ تو گُل دسته بند
که را زشتخویی بُوَد در سرشت
نبیند ز طاووس جز پای زشت
صفایی به دست آور ای خیره روی که ننماید آیینه تیره، روی
نه یک عیب او را بر انگشت پیچ۷ جهانی فضیلت برآور به هیچ

در سایر آثار سعدی نیز، اینجا و آنجا، اظهارنظرها و پیامهایی تقریباً مشابه آنچه یاد شد، مشاهده میشود:
خار و گل در همند و ظلمت و نور عسل و شهد و نشتر و زنبور

(کلیات،۹۸۳)
و نیز:
بد نه نیک است بیخلاف ولیک
مرد خالی نباشد از بد و نیک

(همان، ۹۹۵)
۵ -نوعدوستی
دانی چه بود کمال انسان با دشمن و دوست لطف و احسان

(کلیات، ص ۹۸۳)
روحیه رواداری و مهرورزی سعدی تا حد زیادی از انساندوستیِ کمنظیر و نوع‎پروری شگفتانگیز او که از هرگونه وابستگی قومی، ملی، مذهبی، نژادی فارغ است، نشئتگرفته و بهنوبه خود، در آنها جلوهگر شده است:
سعدی به تمام انسانها، صرفنظر از تعلقات آنها، صادقانه عشق میورزد و همه آنان را بهمنزله یک مجموعه و یا اعضای یک پیکر -خانواده بشری- تلقی میکند. به این ابیات جاودانه و بسیار معروف او که بهراستی فاخرترین و بالاترین جلوه فرهنگ و ادب سرافراز ایرانزمین است، توجه کنید:
بنیآدم اعضای یکدیگرند۸
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بیغمی
نشاید که نامت نهند آدمی

(گلستان، باب اول، حکایت ۱۰)
ابیاتی که یادآورِ این بیت مولاناست:
گفت: «انسان پاره انسان بود پارهای از نان یقین که نان بود»

(نسخه مثنوی مصحح محمد رمضانی، ص ۱۱، سطر ۳۱)
و نیز تداعیکننده این بیت معروف ناصرخسرو:
خلق همه یک‎سره نهال خدایند هیچ نه بر کن تو زین نهال و نه بشکن

با این تفاوت که سعدی صِرفِ عدم تجاوز به حریم جان و مال و حیثیت دیگران را کافی نمیداند، بلکه «غیردوستی» و «غمخواری» برای همنوع را نیز شرط لازم برای استحقاق استفاده از عنوان «آدمیت» میشمارد. از اینرو، در یکی از ابیات بخش «مفرداتِ» کلیاتش، همدردی با دیگران و دلسوزی برای آنان- اعم از خویش و بیگانه- را از خصایل صاحبنظران محسوب میکند:
کوتهنظران را نَبُوَد جز غمِ خویش
صاحبنظرانش را غمِ بیگانه و خویش

(کلیات، ص ۹۹۴)
5-۱-عدم تبعیض بین خود و دیگران
سعدی بهکرات بر دو اصل مسلم علم اخلاق که شالوده تمام قوانین و ارزشهای اخلاقی است تأکید ورزیده است:
اصل اول: با دیگران آنگونه رفتار کن که میخواهی با تو رفتار کنند. به تعبیر دیگر، آنچه را برای خود میپسندی برای دیگران هم بپسند:
راستی کردند و فرمودند مردان خدا ای فقیه اول نصیحتگوی نفس خویش را
آنچه نفس خویش را خواهی حرامت سعدیا گر نخواهی همچنان بیگانه را و خویش را

(کلیات، ص ۴۵۸)
و نیز:
چیست دانی سَرِ دینداری و دانشمندی؟ آن روا دار که گر بر تو رود بپسندی

(همان، ۸۴۹)

اصل دوم: آنچه را نمیخواهی بر تو روا دارند بر دیگران روا مدار. به دیگر سخن، آنچه به خود نمیپسندی برای دیگران مپسند:
هر بد که به خود نمیپسندی
با کس مکن ای برادر من
گر مادر خویش دوست داری دشنام مده به مادر من

(همان، ص ۸۴۶)
و نیز:
یاد دارم ز پیر دانشمند تو هم از من به یاد دار این پند
هر چه بر نفس خویش نپسندی نیز بر نفس دیگری مپسند

(همان، ۸۲۹)
5-۲-خدمت به خلق
از دیدگاه سعدی، ارزش و فضیلت انسان با معیار خدمت او به دیگران و فایدهای که از قِبَلِ او برای دیگران حاصل میشود، سنجیدنی است؛ بنابراین، کسی که زر میاندوزد و در اندیشه رفع نیازها و آسایش دیگران نیست، کمترین ارزشی ندارد و ثروت او را با سنگ خارا تفاوتی نیست؛ سهل است، سنگ و آهن بر چنین آدمی برتری دارند و مرگ او قرین مصلحت است:
اگر نفعِ کس در نهادِ تو نیست چنین گوهر و سنگ خارا یکی است
غلط گفتم ای یارِ شایسته خوی: «که نفع است در آهن و سنگ و روی»
چنین آدمی مرده به ننگ را۹ که بر وی فضیلت بود سنگ را

(بوستان: ۷۱۵-۷۱۸)
و نیز:
کسی زین میان گویِ دولت ربود که در بندِ آسایش خلق بود

(همان، بیت ۷۹۴)
و نیز:
خورنده۱۰ که خیرش برآید ز دست به از صائمالدَهرِ۱۱ دنیاپرست

(همان، ص ۱۲۵۲)
همچنین، ضمن یکی از قطعات دیوانش بر فقدان بزرگمردانی غبطه میخورد که راحتی دیگران را بهمنزله راحتی خود تلقی میکردند:
رَحِمَ الله مَعشر الماضین۱۲ که به مردی قدم سپردندی
راحت جان بندگان خدای راحتِ جان خود شمردندی

(کلیات، ص ۸۴۹)
در جایی دیگر، قبولی طاعات و مأجور بودن آنها نزد خداوند را موکول و مشروط به اجتناب از بدرفتاری با بندگان خدا میداند:
نَخُورد از عبادت بر آن بیخرد
که با حق نکو بود و با خلق بد

(بوستان، ۲۰۶۸)
و نیز، برخورداری از آمرزش خداوند را منوط به نیکوکاری با خلایق میداند:
خواهی که خدای بر تو بخشد با خلق خدای کن نکویی

(گلستان، باب اول، حکایت ۲۰)
انساندوستی و نیکخواهیِ تحسینبرانگیزِ سعدی به درجهای است که در یکی از مثنویات خود، نهتنها دوستان که دشمنان را نیز مستحقِ لطف و احسان و شایسته مدارا میبیند:
دانی چه بُوَد کمال انسان با دشمن و دوست لطف و احسان
غمخواری دوستان خدا را دلداری دشمنان مدارا

(کلیات، ص ۹۸۴)
که یادآور بیت معروف خواجه شیراز است:
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است «با دوستان مروت با دشمنان مدارا»

۵-۳-تأملی در داستانهای آموزنده و انساندوستانه بوستان
چهره انسانی سعدی، بیش از هر جا در حکایتهای اخلاقی و عبرتانگیز بوستان جلوه یافته است. در این داستانها فروغ انسانیت و جلوههای گذشت، کرامت، مروت و ایثار به زیباترین شیوه و فاخرترین گونه، تجلی یافته است. از اینرو، بارها با انسانهایی مواجه میشویم که توانستهاند بر خودخواهی و انانیت خویش لگام زنند و به ارزشهایی ماورایِ «خود» و «سود و مصلحت خویش» بیندیشند.
در یک‎جا، مردی از مردان حق را مییابیم که خریدار کالا از دکانی بیرونق است و به همسر خود که میگوید: «دیگر از این دکانِ کوی که آکنده از مگس است، نان مَخَر» هشدار میدهد که: «به امیدِ ما کلبه اینجا گرفت» (بوستان باب دوم، ص ۵: ۱۲۳۸-۱۲۳۲).
در جای دیگر، مردی سالخورده را مییابیم که به پاس دانگی۱۳ که زمانی جوانی بدو کرم کرده بود، با گفتن دروغ مصلحتآمیزی جان خود را به خطر میاندازد و جوان محکوم به اعدام را از مرگ میرهاند (همانجا: ۱۵۷۶-۱۵۵۵).
گاه از حاتم طایی سخن میرود که اسب بینظیر و نایابش را که نزد او بسیار عزیز است بهمنظور پذیرایی از مهمانی ناشناس ذبح میکند و تازه روز بعد به هویت مهمان-که فرستاده سلطان روم بوده است- پی میبرد (همانجا: ۱۴۱۰-۱۳۸۶) و از آن مهمتر و شگفتانگیزتر، در برابر فرستاده حکمران یمن-که به قصد کشتن وی آمده است- سر مینهد و خطاب به مأمور قتلش میگوید: «سر اینک جدا کن به تیغ از تنم» (همانجا: ۱۴۴۷-۱۴۱۱) و دختر خلف او که وقتی افراد قبیلهاش گرفتار میشوند، به خلاصی خود بهتنهایی رضایت نمیدهد و به شمشیرزن خطاب میکند: «مرا نیز با جمله گردن بزن»
مروت نبینم رهایی ز بند به تنها و یارانم اندر کمند

(همانجا: ۱۴۴۸- ۱۴۵۸)
و درنتیجه این ازخودگذشتگی قوم او نیز بخشوده میشوند.■
پینوشت:
1. آزرده و درمانده.
2. توشه غذایی.
3. با سر به زمین سرنگون میشود.
4. بلغزد
5. امر جزئی، تخلف کوچک
6. اشارهای است به حدیث نبوی: «خذ من الدهر ما صفا و من العیش ما کفی و دع الظلم و الجفا، فان العمر قصیر و الناقد بصیر»؛ یعنی از روزگار آنچه را شایسته است و از زندگی به حد کفایت نصیب بردار، ظلم و جفا را رها کن، همانا عمر کوتاه است و نقدکننده بصیر.
7. بزرگ کن، به رخ او بکش
8. در یکی از نسخههای کلیات سعدی (متعلق به استاد فقید سعید نفیسی)، به جای «یکدیگرند»، «یک پیکرند» ضبط شده است که از نظر معنی مناسبتر به نظر میرسد. اقبال لاهوری، شاعر نامدار فارسیگوی پاکستانی هم در یکی از اشعار خود از تعبیر «یک پیکرند» به شرح زیر استفاده کرده است:
بنی آدم اعضای یک پیکرند همان نخل را شاخ و برگ و پَرَند
9. مرگ چنین آدمی که مایه ننگ است، اولی است.
10. روزهخوار
11. کسی که دائماً روزه است.
12. خداوند جماعت گذشتگان را رحمت کند.
13. چهاریکِ درم (درم یا درهم: سکه نقره) و مثقال و جز آن (فرهنگ معین).

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط