احمد غضنفرپور
#بخش_هفتم
دیدار و سفر دکتر شاپور بختیار به پاریس مانند قبول نخستوزیری تکروانهاش، بسیار پُرماجرا بود. درباره این سفر و این دیدار اختلافات جدی و در عین حال تأملبرانگیزی وجود داشت، اما در یک مورد توافق داشتند و آن اینکه ایشان باید پیش از دیدار با امام، استعفای خود را بهطورر شفاف و بدون حاشیه و بهصورت علنی اعلام کند.
در مورد نحوه ارائه دادن استعفا و اینکه در داخل کشور باشد یا در خارج، اتفاقنظر وجود نداشت. عدهای بر این باور بودند استعفا باید پیش از آمدن به پاریس اعلام شود. عدهای دیگر این راهحل را بنا بر شرایط خاص کشور عملی نمیدانستند و معتقد بودند او باید اول بتواند به خارج بیاید، ولی قبل از دیدار استعفا دهد. همانگونه که در مورد سید جلال تهرانی، رئیس شورای سلطنت اتفاق افتاد.
کسانی که با سفر بختیار به پاریس بدون اعلام استعفا در داخل کشور موافق بودند، عبارت بودند از: آقایان مهندس بازرگان، دکتر بهشتی و عدهای دیگر در داخل و آقایان قطبزاده، دکتر یزدی و طرفداران آنها در خارج؛ و موافقان سفر با اعلام استعفا و رفتن به پاریس عبارت بودند از آقایان آیتالله منتظری، ربانی شیرازی، آیتالله طاهری اصفهانی، آیتالله خلخالی در داخل کشور و آقایان بنیصدر، محمد منتظری و طرفداران بنیصدر در خارج از کشور.
اکنون نظر هرکدام از مخالفان و موافقان را بهطور خلاصه۱ میآوریم و سپس آنچه نگارنده از نزدیک شاهد و ناظر بودهام را بازگو میکنم.
مشروح این دیدار و سفر نافرجام، در خاطرات آقای دکتر یزدی آمده است. در اینجا بهطورر خلاصه و به مهمترین قسمتها اشاره میشود:
نظر امام این بود که اگر بختیار به پاریس بیاید تا استعفا ندهد اجازه دیدار نخواهد داشت. نظر ما هم آن بود که با بختیار عیناً نظیر سید جلال تهرانی رفتار شود، اما اعلام این مسئله درحالیکه بختیار هنوز در تهران بود، ضرورتی نداشت.
دکتر یزدی ادامه میدهد و میگوید:
تماس و مذاکرات میان شورای انقلاب و بختیار ادامه یافت. یکی از موضوعات مورد بحث طرفین سفر بختیار به پاریس بود. بختیار که نمیتوانست بدون نظر «شورای امنیت» کشور را ترک کند، لاجرم مسئله را با آنها در میان گذاشت. «شورای امنیت کشور» در آن روزها مرکب بود از سران ارتش و بختیار. «شورای امنیت» پس از ساعتها بحث و مذاکره بالأخره سفر بختیار به پاریس و دیدار با امام را تصویب کرد. آقای مهندس بازرگان در ۷ دیماه ۱۳۵۷ نتیجه جلسه «شورای امنیت کشور» را چنین گزارش دادند: «شورای امنیت کشور» امروز از ساعت ۹ صبح جلسهای طولانی داشت و به قول معروف، در «حِجله» بودند. مذاکرات آنان بر این محور بود که فرمول یا ترتیبی پیدا کنند که چگونه شاپور بختیار را به پاریس بفرستند. قبل از ظهر برای کسب خبر و اطلاع از نتیجه مذاکراتشان معالواسطه با آنها تماس گرفته شد، اما گفتند ساعت ۳۰: ۱۵ بعدازظهر نتیجه تصمیمات معلوم خواهد شد. بعدازظهر تلفن زده شد و گفتند نیمساعت دیگر. ظواهر امر حکایت از آن داشت که آنها از مواضع دیشب خود عقبنشینی نموده و تعدیل کردهاند. شخص واسط هم همین مسئله را تأیید کرد».
مهندس بازرگان ساعاتی بعد مجدداً تلفن زد و اطلاع داد در همان روز نتیجه رأی شورای امنیت کشور به دست آمده است و آنها تصویب کردهاند بختیار به پاریس سفر کند و بختیار هم اعلامیهای تهیه کرده و برای شورای انقلاب فرستاده است که اگر شورای انقلاب موافقت کند، آن را قبل از سفر به پاریس منتشر سازد. آقای مهندس بازرگان متن بیانیه تهیهشده بختیار را به شرح زیر خواندند:
«من بهعنوان یک ایرانی وطنپرست که خودم را جزء کوچکی از این نهضت و قیام عظیم ملی و اسلامی میدانم و اعتقاد صادقانه دارم که رهبری و زعامت آیتاللهالعظمی امام خمینی و رأی ایشان میتواند راهگشای مشکلات امروزی ما و ضامن ثبات و امنیت کشور گردد، ظرف ۴۸ ساعت آینده شخصاً به پاریس سفر کرده و به زیارت معظمله نائل میشوم و با گزارش اوضاع فعلی خاص کشور و اقدامات خود ضمن درک فیض، درباره آینده کشور، کسب نظر نمایم».
این متنی بود که به تصویب شورای امنیت کشور نیز رسیده بود. آقای مهندس بازرگان اضافه کردند با این متن شخصاً موافق هستند و به نظر ایشان ضرر و زیانی ندارد و تعهدی هم در کار نیست. آقای مهندس بازرگان در حین مکالمه تلفنی گفتند قرار است در این مسئله با سایر دوستان (اعضای شورای انقلاب) مشورت کنند که البته هنوز فرصت تشکیل جلسه را پیدا نکردهاند، اما مطلب را گزارش میدهند تا آقا هم نظر خودشان را بدهند و جلسه که تشکیل شد، همه مسائل را با هم بحث خواهند کرد و نتیجه را باز گزارش خواهند داد.
علاوه بر شورای انقلاب، علمای مهاجر به تهران نیز مورد شور و مشورت اعضای شورای انقلاب قرار گرفتند. این علما به مناسبت اعلام بازگشت امام از تمام شهرهای ایران به تهران آمده بودند، اما به علت بسته شدن فرودگاه و ممانعت بختیار و ارتش از پرواز هواپیماها به ایران و شهرستانها، در دانشگاه تهران متحصن شده بودند.
آقای مهندس بازرگان درباره نظر علمای مهاجر طی همین مکالمه تلفنی گفتند:
علمای مهاجر در تهران نیز این متن را دیدهاند و با آن موافقاند منتها نظر دادهاند که در پایان بیانیه به جای «کسب نظر» بیاید: «درباره آینده کشور و وضع دولت کسب تکلیف کنم».
همان شب بعد از دریافت متن فوقالذکر، در جلسهای که در حضور امام و آیتالله اشراقی و حاج احمد آقا تشکیل شد، گزارش تهران را عیناً خواندم. امام اصل مسئله را پذیرفتند و اصلاح عبارتی علمای مهاجر به تهران را نیز تأیید نمودند. نظر امام این بود که اگر بختیار به پاریس آمد تا استعفا ندهد، اجازه دیدار را نخواهد داشت. نظر ما آن بود که با بختیار عیناً نظیر سید جلال تهرانی رفتار شود. اعلام این مسئله درحالیکه بختیار هنوز در تهران بود، ضرورتی نداشت.
انتشار بیانیه بختیار نیز همانطور که آقای مهندس بازرگان اشاره کرده بودند، تعهدآور نبود. همان شب با تهران تماس گرفتم و مراتب را به آقای مهندس بازرگان اطلاع دادم.
ظاهراً اوضاع طبق برنامه و تصمیم شورای انقلاب پیش میرفت. قرار شد متن بیانیه بختیار با اصلاحات مورد نظر روحانیان مهاجر که به تأیید امام هم رسیده بود همان شب توسط بختیار در رادیو و تلویزیون ایران خوانده شود.
بختیار اعتراف میکند که او برای پیدا کردن راهی جهت تماس با آقای خمینی با آقای مهندس بازرگان تماس گرفته و مشورت کرده است و آقای مهندس بازرگان هم اقدام او را تأیید کردهاند، اما میگوید آقای مهندس بازرگان به او متذکر شدند که آقای خمینی قبل از هر چیز استعفای او را خواهند خواست. در همین جا بختیار به بیانیهای که از صدا و سیما منتشر شده اشاره میکند، بدون آنکه متن آن را علنی نماید و صرفاً به ذکر چند جمله ناقص از آن بیانیه اکتفا کرده است.۲
بیانیه امام در مورد سفر بختیار
متن مورد توافق اصلاحشده بیانیه بختیار توسط شورای انقلاب و علمای مهاجر و تأییدشده توسط امام، علاوه بر آنکه توسط آقای مهندس بازرگان طی یک مکالمه تلفنی و به شرحی که گذشت برای اینجانب خوانده شد، توسط آقای مهندس کتیرایی که در آن زمان عضو و دبیر شورای انقلاب بودند، برای مرحوم شهید عراقی نیز خوانده شد.
بعد از نیمهشب همان شب، حاج احمد آقا به اتاقم در مسافرخانه نوفللوشاتو آمد و گفت که آقا متنی صادر کردهاند و به تهران هم اطلاع داده شده است، مبنی بر اینکه بختیار تا استعفا ندهد، نمیتواند به دیدن امام بیاید. حاج احمد آقا که در تمامی مذاکرات با امام حضور داشت و از مکالمات تهران و برنامه هم مطلع بود از این کار ابراز ناراحتی کرد، اما گفت که خب، کاری است شده و دیگر نمیشود کاری کرد.
متن بیانیه امام:
بسمالله الرحمن الرحیم. حضرات حججاسلام تهران و سایر شهرستانها دامت برکاته! آنچه ذکر شده است که شاپور را با سمت نخستوزیری میپذیرم دروغ است، بلکه تا استعفا ندهد او را نمیپذیرم. چون او را قانونی نمیدانم. حضرات آقایان به ملت ایران ابلاغ و اعلام فرمایند که توطئهای است در دست اجرا و از این امور گول نخورید. من با بختیار تفاهم نکردهام و آنچه سابق گفته است که گفتوگو بین او و من بوده دروغ محض است. ملت باید موضع خود را حفظ کنند و مراقب توطئه باشند.
آقای دکتر یزدی میگوید: اینکه چه کسانی باعث این امر شدند در آن موقع معلوم نگشت. بعدها در تهران شنیدم که مسبب این جریان، آقایان ربانی شیرازی و خلخالی بودهاند.۳
آقای خلخالی در خاطرات خود به این موضوع اشاره میکند و میگوید: «تعداد زیادی از علما، ازجمله آقای مطهری، آقای منتظری، آقای شیرازی، آقای بهشتی، آقای خامنهای، آقای هاشمی، علی آقا تهرانی، آقای ابطحی کاشانی، آقای شرعی، آقای ربانی املشی، آقای مؤمن، آقای جلال خمینی، آقای مروارید، اینجانب و دویست نفر از روحانیون بعد از نماز مغرب و عشا در مدرسه علوی حضور داشتیم. در آنجا اعلام شد که حضرت امام خمینی حاضر شده است با بختیار بهعنوان نخستوزیر ملاقات کند. این امر مورد مخالفت بعضی و موافقت تعدادی دیگر از علمای حاضر قرار گرفت و سرانجام تصمیم گرفته شد که آن را به رأی بگذارند. اکثریت قریب به اتفاق، رأی به ملاقات دادند، ولی آقایان منتظری و ربانی و طاهری اصفهانی و اینجانب مخالفت کردیم. آقای مطهری و آقای بهشتی فرمودند اعتراض چند نفر اجتهاد در مقابل نص است. وقتی که خود امام حاضر به ملاقات با بختیار است چرا ما آن را رد نماییم؟ میزان قبول یا رد خود امام است. سرانجام جلسه با نِقار و تلخی پایان یافت.
شبهنگام پس از صرف شام به مدرسه رفاه که در نزدیکی خیابان عینالدوله (ایران) بود رفتیم. ساعت حدود ۱۰:۳۰ دقیقه و شاید ساعت ۱۱ بود که تصمیم گرفته شد در این باره تلفنی با حضرت امام صحبت کنیم. وقتیکه تلفن کردیم، آقای فردوسیپور از دفتر امام در نوفللوشاتو گوشی را برداشت. ما به ایشان گفتیم که تمام مطالب ما را ضبط کند و خدمت امام ببرد و جواب آن را تلفنی به ما بگوید. ایشان هم نوار را حاضر کرد و اولین کسی که صحبت کرد آقای منتظری بود؛ بدین مضمون که به هیچ وجه صلاح نیست که این ملاقات صورت گیرد، اینها در حال فرار از ایران هستند و اگر این ملاقات انجام گیرد به ضرر روحانیان و خود امام خواهد بود و موجب اعتبار برای آنها میشود. دومین نفر که صحبت کرد من بودم. گفتم خدا میداند که این ملاقات بیاندازه ضرر دارد و بهمثابه این است که ما با مغز سقوط کنیم. بعد از من دیگر کسی صحبت نکرد.
حدود یک ساعت بعد تلفن به صدا درآمد و آقای فردوسیپور پاسخ امام را بیان کرد. ما ابتدا مطالب را از روی نوار تنظیم کردیم و سپس با فرصت کافی آن را خواندیم. مضمون تلفن چنین بود: حضرت امام فرمودهاند من هرگز حاضر به ملاقات با بختیار نیستم و هر مطلبی که در این باره گفته شده به من مربوط نیست. تمام این صحبتها در زمانی ردوبدل میشد که ابراهیم یزدی طرفدار ملاقات به تهران اعلام کرده بود که حضرت امام حاضر به ملاقات با بختیار است.۴
آقای بنیصدر علت مخالفت خود با سفر بختیار به پاریس و دیدار با امام را بدین گونه شرح میدهد که خلاصه آن چنین است:۵
«آقای بختیار خواهرزادهاش را به اسم عباسقلی بختیاری که وزیر صنعتش بود پیش من فرستاد. به ایشان پیشنهاد کردم که از نخستوزیری شاه استعفا کند و نخستوزیری اینطرف را بپذیرد. قرار شد که من با خمینی صحبت کنم و ایشان هم برود با بختیار صحبت کند و جواب بیاورد. من رفتم صحبت کردم و ایشان گفت قبول میکنم، او استعفا کند و نخستوزیر ما شود. گفتم که یک تعهد اخلاقی است و سنگین. شما به این حرفی که میزنید جازم هستید؟ من نروم بگویم و بعد فردا شما پشیمان بشوید، این چیزها قابلتحمل نیست. او قسم به قرآن خورد که جازم است و این رأی را تغییر نخواهد داد. گفتم بسیار خوب. من هم آمدم و روز بعد هم او آمد و گفتم خوب چه کار کردید؟ گفت شما چه کار کردید؟ من گفتم ایشان را راضی کردم و ایشان به قید قَسَم حاضر است. او گفت ولی ایشان میگوید که نمیشود، چون نظامیها زیر بار نرفتند. آنچه ایشان بعد در کتابش نوشته است دروغ است و دروغ مفتضحی.۶ داستان واقعی همین است که من به شما گفتم. تا اینکه در اسناد سفارت و در نوشتههای آقای برژینسکی معلوم شد که این امریه از آقای کارتر بود. آقای سالیوان به کارتر تلگراف کرده است، خود بختیار بهاصطلاح از آنها خواسته است که موافقت کنند با این پیشنهاد و این پیشنهاد، ایران را از خیلی خطرات حفظ میکند. متأسفانه ضعف این آدم موجب شد که در آن خطرات قرار گرفت. آقای کارتر بهطورر قطع رد کرده و گفته یک قدم به طرف خمینی بروید ما هرگونه حمایت را از شما سلب میکنیم و این آقا به روی خودش نیاورد که بگوید آقا مسئول وضعیت کشور من هستم، من که نوکر شما نیستم که شما در واشنگتن تشخیص بدهید و من در تهران عمل کنم. ترجیح و تشخیص این است که این کار بشود. بعد آنها چه کار میتوانستند بکنند؟ هیچ کار! ضعف بشری است دیگر. ضعف به خرج داده است. این در اسناد موجود است.
معلوم شد که بله، این گفتوگوها هم به آنها منتقل شده، اینکه گفتم دروغ است، این اسناد هم هست و این را من با جزم به شما گفتم که دروغ گفته است. پس آن داستان اینطوری بوده است و حالا ایشان میخواهد بدون استعفا بدون اینکه بهاصطلاح یک قدم به طرف مردمی که انقلاب کرده بودند بیاید، بهعنوان رژیم پیشین و دستنشانده ایالاتمتحده به پاریس تشریف بیاورند؛ خوب این طبیعی بود که من نمیتوانستم موافق باشم.
این آقای Stemple که رئیس قسمت سیاسی سفارت امریکا بود و در آنوقت یک کتاب هم نوشته است، در این کتاب میگوید که اگر ایشان به پاریس آمده بود، برنده او بود و بازنده انقلاب و خمینی و این راست است. برای اینکه آمدن او به معنای مشروعیت گرفتن بود چطور میشد که یک رهبری که یک کسی را به نخستوزیری شناخته و با این صفت با او دیدار کرده بعد بیاید او را نفی بکند؟ توی دنیا اصلاً خندهدار میشد. پس طبیعی بود که او ماندنی میشد و خمینی رفتنی. حالا مصیبت دو تا آدم نبود. مصیبت این بود که شما هر روز نمیتوانید در جامعه آن شرایط را ایجاد کنید که یک ملتی از یک قعر قرون میخواهد به صحنه تاریخ بیاید. در پایان قرن بیستم این شرایط را هر روز نمیشود ایجاد کرد و این چیزی نبود که با خودخواهی مشخص آقای بختیار یا آقای خمینی و یا آقای بنیصدر این را بهاصطلاح تاخت زد و معامله کرد.
این بود که من نیمساعت به نیمهشب مانده به خانه رسیدم و دیدم که دارند تلویزیون تماشا میکنند و خبر دارد میگوید و قطبزاده در صفحه تلویزیون است و میگوید که بله ایشان فردا اینجا میآید.
من فوراً به نوفللوشاتو تلفن کردم و این پسرش گُم شده بود. این احمد خمینی عادتی دارد که وقتی مشکلی پیش میآید گُم میشود و من هم خیلی سخت با پرخاش شدید گفتم یک خیانت بزرگی در حال انجام است و ایشان را باید پیدا کنید وگرنه خودتان پیغام مرا برای خمینی ببرید. بالأخره پیدایش کردند و آمد. گفتم برو به پدرت بگو که شما را مردم مرجع تقلید قبول کردند، سیاستباز که قبول نکردند. شما یک آدم سیاسی نیستید که هر روز یک حرفی بزنید. شما باید یک حرف بزنید و این را اگر پذیرفتید این میماند و شما میروید و این انقلاب هم قربانی میشود و لعن و نفرین ابدی تاریخ نثار شما میماند و تا تاریخ هست شما ننگین هستید. او هم رفت و ۱۰ دقیقه بعد از آن، بیانیه کوتاه پدرش را آورد و برای من خواند و گفت به خبرگزاریها بدهید. این خانم سودابه سُدیفی که بعد زندانی شد، او هم نشسته بود. من هم به او گفتم به فرانسه ترجمه کنید و به آژانس فرانسپرس بدهید. ۵ دقیقه بعد هم او تلفن کرد و گفت به اینکه آقا میگویند فعلاً این بیانیه را ندهید. گفتم مرغ از قفس پرید و دیگر نمیشود پس گرفت. داستان این بود از اول تا آخر».
برای روشن شدن اصل قضیه استعفا و سفر دیدار بختیار به پاریس خلاصه این سه روایت آورده شد.
آنچه این سه بررسی کوتاه به ما نشان میدهد، چیزی است که شاید هم از آغاز آشکار بوده باشد و آن این است که هر سه مدعی هستند با استعفای بختیار قبل از دیدار با امام خمینی اتفاقنظر دارند، اما در نحوه و چگونگی و محل آن اختلاف جدی وجود دارد.
آقای دکتر یزدی میگوید:۷ «البته برای عدهای که از این ماجراها و مذاکرات اطلاع کامل نداشتند و توجهی هم نمینمودند یک قسمت مبهم در اینجا وجود داشت و همین باعث شده بود که تصور کنند بختیار بدون استعفای کتبی به دیدار امام نائل خواهد شد، درحالیکه اگر بختیار به پاریس میآمد ممکن نبود امام را قبل از استعفا ملاقات کند. این مسئله برای امام و تنی چند از اطرافیان ایشان در پاریس که در جریان کامل مسئله و مکالمات مکرر بین تهران و پاریس قرار داشتند روشن بود. در مورد اعضای شورای انقلاب در تهران نیز نهتنها مسئله روشن بود بلکه بختیار استعفای خود را در تهران نوشته و به دوستان داده بود که متن آن در همین بخش خواهد آمد».۸
آقای دکتر یزدی بهگونهای صحبت میکند که گویی بختیار با استعفای قبل از دیدار موافق بوده و حتی متن آن را نوشته و به شورای انقلاب ارائه داده است و میگوید متن آن در همین بخش خواهد آمد، اما آقای مهندس امیرانتظام که رابط بین بختیار و شورای انقلاب بوده میگوید: «در مذاکرات قبلی سخن از استعفای بختیار در کار نبوده است، بلکه موافقت شده بود که بختیار این نامه را بنویسد و سپس به پاریس بیاید».۹آقای دکتر یزدی هیچ مدرک قابل قبولی مبنی بر اینکه بختیار با استعفا موافق بوده ارائه نمیدهد و صرفاً به این نکته اشاره میکند که امام قبل از استعفا ایشان را نمیپذیرد. تنها دلیل او مبنی بر اینکه بختیار با استعفا موافق بوده، اعتراف شخص بختیار است که آن هم بهگونهای است که هیچگونه اشارهای به استعفا ندارد.
دکتر یزدی میگوید: «بختیار اعتراف میکند که او برای پیدا کردن راهی جهت تماس با آقای خمینی با آقای مهندس بازرگان تماس گرفته و مشورت کرده است. آقای مهندس بازرگان هم اقدام او را تأیید کردند، اما میگوید آقای مهندس بازرگان به او تذکر دادند که آقای خمینی قبل از هر چیز استعفای او را میخواهند. در همین جا بختیار به بیانیهای که از صدا و سیما منتشر شد اشاره میکند، بدون آنکه متن آن را ذکر نماید و صرفاً به ذکر چند جمله ناقص از آن بیانیه اکتفا کرده است.۱۰
در اینجا هم بختیار پاسخ روشنی در مورد تذکر مهندس بازرگان نمیدهد، جز چند جمله ناقص؛ بنابراین، اینکه آقای دکتر میگویند «البته برای عدهای که از این ماجرا و مذاکرات اطلاع کامل نداشتند و توجهی هم نمینمودند، یک قسمت مبهم در اینجا وجود داشت و همین باعث شده بود که تصور کنند بختیار بدون استعفای کتبی به دیدار امام نائل خواهد شد، درحالیکه اگر بختیار به پاریس میآمد ممکن نبود امام را قبل از استعفا ملاقات نماید». معلوم میشود این ابهامی که ایشان از آن سخن میگویند درباره خود ایشان صدق میکند؛ زیرا هیچ دلیل موجهی دال بر پذیرفتن استعفای بختیار قبل از دیدار با امام وجود ندارد.
آقای دکتر یزدی مرتب این جمله را تکرار میکنند که امام گفتهاند: «بختیار را قبل از استعفا نمیپذیرم»؛ ولی آیا بختیار هم آن را قبول کرده باشد یا نه، آقای دکتر جواب قانعکنندهای نمیدهند و اینطور که از گفتههای بعدی ایشان معلوم میشود اطمینان چندانی یا اطلاع چندانی از نحوه استعفا نداشتهاند.
ایشان مینویسند: «آنچه در پاریس به ما اطلاع داده شده بود عبارت از این بود که بختیار از برنامههای امام در مورد معرفی دولت موقت مطلع شده و میدانسته که بایستی استعفا بدهد تا بتواند با امام ملاقات کند». آیا در تهران و در تماسها و مذاکرات شورای انقلاب با بختیار واقعاً توافق شده بود که وی استعفا بدهد یا خیر؟ این مسئله آن روزها برای ما مبهم ماند و سرعت وقوع حوادث هم بهقدری بود که مجالی برای پیگیری این قبیل مسائل باقی نمیگذاشت، اما وقتی به ایران آمدیم و با دوستان نزدیک در نهضت آزادی و اعضای شورای انقلاب صحبت کردم، معلوم شد که وی به گفته آقای حاج سید جوادی گویا متن اولیه این استعفا در شورای انقلاب تهیه شده بود و بعد از اصلاح دو سه کلمه که توسط خود بختیار روی آن صورت گرفت، متن نهایی به شکل بالا درآمد.۱۱
اما چرا بختیار بعداً زیر بار نرفت و حاضر به امضای آن نشد، بهطورر قطع یقین معلوم نیست.۱۲ این شواهد نشان میدهد بختیار و همپیمانان داخلی و خارجیاش از اول حاضر به استعفا نبودند، همچنان که امام خمینی از اول میدانسته بختیار اگر هم مایل به این امر باشد، اجازه چنین کاری را ندارد. امام در آخرین بیانیه به این موضوع اشاره میکند و میگوید: «این اعلام بکند که من نخستوزیر نیستم. اگر این کار را کرد…؟»۱۳
با وجود این، سؤالی که مطرح میشود این است که اگر موضوع استعفا از جانب دو طرف منتفی بوده، اینهمه رفتوآمد و مذاکره و سرانجام آمدن به پاریس چه فایده و معنایی میتوانسته داشته باشد؟!
دکتر یزدی در پاسخ میگوید: «درباره اهداف این مذاکرات و تصمیمات باید گفت تاکتیک رهبری در آن مرحله عبارت بود از اولاً برقراری تماس با هر دو طرف یعنی هم بختیار و هم سران ارتش. ثانیاً هر دو طرف را امیدوار نگه دارند تا در حالت خوف و رجاء اقدام تند و شدید نظیر کودتا از جانب نظامیان رُخ ندهد و یا بختیار جا نزند که بهطورر زودرس کنار برود و زمینه برای کودتا فراهم شود. با توجه به این نکات بود که امام در پاسخ سؤال آقای مهندس بازرگان و دکتر بهشتی ضمن تأیید ضرورت این تماسها گفتند که استعفای بختیار فعلاً زود است و بماند برای بعد».۱۴
قبلاً بختیار توسط مهندس بازرگان پیغام داده بود خدمتی را که باید انجام بدهم دادم، آقا چه امری دارند؛ بروم یا بمانم، چه مصلحتی میدانید؟ امام جواب داده بودند فعلاً زود است؛ بمانید».۱۵
بنابراین امیدوار ساختن بختیار به اینکه بماند و بعداً برای دیدار امام به پاریس بیاید تاکتیکی بود که به شورای انقلاب در تهران که هنوز اعضایش کامل نشده بودند، فرصت میداد که بهسرعت هم اعضای شورا را تکمیل کنند و هم نخستوزیر دولت موقت را به امام معرفی نمایند. علاوه بر تاکتیک بالا و بهموازات آن ارتباط مستقیم با سران ارتش پس از خروج شاه و جلبنظر موافق آنان به انقلاب و دلگرم و امیدوار نگه داشتن آنان مفید و لازم بود. از تهران به پاریس هم خبر داده شده بود که این تماسها برقرار شده است.
از آنطرف هم امریکاییها و بختیار و ارتش خواهان فرصتی بودند که بعد از رفتن شاه از ایران، تغییراتی به وجود آورند. آنها بهتدریج پی بردند که قادر به مقاومت در برابر حرکت مردم نیستند؛ لاجرم سنگر به سنگر عقبنشینی کردند، اما در زمان عقبنشینی تلاش نخستوزیر تا بهاصطلاح در حین از دست دادن «سنگرهای قدرت»، زمان و فرصت لازم برای تدارک نیرو و آرایش قوا را به دست آورند. آنها به زمان کافی و فرصت مناسب نیاز داشتند۱۶ و اما آخرین تاکتیک دو طرف آمدن بختیار به پاریس بود.
اعضای شورای انقلاب قصد داشتند در مورد بختیار همان روشی را به کار ببرند که درباره سید جلال تهرانی رئیس شورای سلطنت به کار بردند. آنان معتقد بودند وقتی بختیار به پاریس آمد، از چنگ کارتر و نظامیان رها میشود و آنگاه میتواند با اطمینان خاطر وارد بحث و گفتوگو شود و شخصاً تصمیم بگیرد و آینده خود را بهعنوان یک قهرمان ملی وطنپرست و شجاع رقم زند، اما اگر استعفا را نپذیرفت، «ضرر و زیانی نخواهد داشت، بلکه همان روال گذشته ادامه پیدا میکند.
اما شواهد نشان میدهد این بار بختیار، ارتش و امریکا آن تاکتیک که منجر به استعفای تهرانی شد را تکرار نخواهند کرد، بلکه روش تازهای برگزیدند؛ به این معنی که بختیار بهعنوان نخستوزیر رژیم شاهنشاهی به پاریس بیاید، چنانچه مذاکره بدون استعفا صورت نگرفت اعلام کند که: برای حل مناقشات و جلوگیری از کودتا و درگیری و کشت و کشتار شخصاً به پاریس آمدم، ولی آنان حاضر به مذاکره نشدند و لذا از این به بعد هر اتفاق ناگواری رُخ داد مسئولیتش به عهده طرف مقابل خواهد بود و باید پاسخگو باشند.
مخالفان سفر بختیار بدون استعفای قبلی و آن هم در داخل ایران، این تاکتیک را پیشبینی نخستوزیر؛ از اینرو سخت واکنش نشان دادند و با تکیه کردن بر ضعف و فروپاشی حتمی رژیم، خاطرنشان کردند که نباید کوچکترین فرصت تجدیدقوا به آنان داده شود و آمدن بختیار به پاریس را یک پیروزی برای رژیم و یک باخت کامل و جبرانناپذیر برای انقلاب و امام دانستند.
وقتی امام مطمئن از منتفی شدن کودتا شد، خطاب به علما بیانیهای صادر کرد و انتشار این بیانیه، برنامه سفر بختیار به پاریس را بهکلی برهم زد.■
پینوشت:
۱.شرح کامل این موضوع در خاطراتشان آمده است، از اینرو از تکرار آنها خودداری میشود.
-
- برجسته شدن متن از آن نگارنده است
-
آخرین تلاشها در آخرین روزها، خاطرات دکتر ابراهیم یزدی، صص. ۳۴۲ – ۳۴۰.
- خاطرات آیتالله خلخالی، صص، ۲۷۲ – ۲۷۱.
- تاریخ شفاهی هاروارد، تجربیات ابوالحسن بنیصدر در نوفللوشاتو، ۲۱ مه ۱۹۸۲، محله کشان پاریس، مصاحبهکننده ضیاءالله مدنی، شماره ۶ – ۵.
- به علت دسترسی نداشتن به کتاب بختیار، معلوم نیست دروغ او چه بوده است.
- آخرین تلاشها در آخرین روزها، خاطرات دکتر ابراهیم یزدی، ص ۳۳۷- ۳۳۶.
- برجستهسازی متن از نگارنده است.
- آخرین تلاشها درآخرین روزها،خاطرات دکتر ابراهیمیزدی،ص ۳۴۴.
- همان،ص ۲۴۰.
- متن استعفا درصفحه ۳۵۴ درکتاب آخرین تلاشها درآخرین روزها،نوشته دکتر ابراهیم یزدی.
- همان.
- همان.
- همان،ص ۳۱۶.
- همان، ۳۱۵- ۳۱۶.
- همان.