مهدی فخرزاده
قاب نخست: هوا، زمین و جان جهان
هوا برای گروههای خاص ناسالم است. هرچند عضو هیچ گروه خاصی نیستم، اما خبر را که میخوانم بیاختیار سرفهام میگیرد. شاید ترافیک سنگین مهرماه و آلودگی روزهای نخستین آن نشانه چندان جالبی از شروع سال تحصیلی نباشد، اما از روزهای اول مهر، لابهلای ترافیک و آلودگی و زیر دست و پای خیابانها و کوچهها، کودکان چون خونی تازه در رگهای شهر هیجان میآفرینند. شور و همهمه آنها همراه این پیام برای نسلهای دیگر است که شاید در تاریخ سخت و کمفراز و پرنشیب دویستساله ما درهای بستهای بود که گشایش بخشی از آنها به دست نسلهای پیشین ممکن نشد، اما تاریخ و جهان و تکاپوی انسان، پاینده است و امید گشایش، زنده.
امید مفهومی است که با نسلهای آینده پیوند دارد. آنها باید دارای جسم و جانی پرداخته شده باشند تا بر مشکلات فرهنگی و غیرفرهنگی ایران پیروز شوند و بالندگیشان به کار ساختن این مملکت آید. بخشی از آنچه «پرداختن جسم و جان» است، باید در مدرسه اتفاق بیفتد، بخشی در خانواده و بخشی در جامعه. از این سه نهاد، مدرسه نهادی است که مأموریت سازمانی آن برساختن همان نسلی است که بایست به تکاپوی خود، تاریخ و جان جهان را گامی به پیش ببرد.
قاب دوم: از «حیات طیبه» و حق تحصیل تا صحبتهای آقای وزیر
سایتهای خارجی و شبکههای مختلف از حرفهای وزیر میگویند و آن را مصداق تبعیض علیه اقلیت و تضییع حقوق آنها میدانند. حاجی میرزایی گفته دانشآموزانی که ادیان غیررسمی را تبلیغ کنند، حق تحصیل ندارند۱. از روی موبایل سرم را برمیدارم، تلویزیون روشن است. صدایی عجول و پرهیجان از لقمههای درسی فیزیک و ریاضی میگوید.
بیانیه مأموریت سند تحول بنیادین، که شاید مهمترین سند بالادستی آموزش و پرورش باشد، مأموریت اصلی این سازمان را چنین تعریف میکند: «این نهاد مأموریت دارد با تأکید بر شایستگیهای پایه، زمینه دستیابی دانشآموزان در سنین لازمالتعلیم طی دوازده پایه (چهار دوره تحصیلی سهساله) تحصیلی به مراتبی از حیات طیبه در ابعاد فردی، خانوادگی، اجتماعی و جهانی را بهصورت نظاممند، همگانی، عادلانه و الزامی در ساختاری کارآمد و اثربخش فراهم کند. انجام این مهم، نقش زیرساختی در نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی خواهد داشت». هرچند مراتب «حیات طیبه» در این سند تعریف دقیقی ندارد، اما بهنظر میرسد هدف نویسندگان بیانیه و سیاستگذاران رسمی از چنین مفهومی تأکید بیشتر بر مفاهیم اخلاقی باشد. جایی که نیاز فوری و ضروری جامعه است. دستیابی به هدف در یک سازمان، نیازمند ساختار متناسب با آن هدف است. وقتی ما از آموزش و پرورشی صحبت میکنیم که به دنبال ارزشهای اخلاقی متعالی است، باید ساختار و اهداف نظام آموزشی را برای چنین شرایطی مناسبسازی کنیم. متأسفانه سند تحول، در اهداف خود تبدیل به متنی متأثر از یک دیدگاه خاص میشود درحالیکه این سند باید بتواند بار هدفگذاری برای آموزش در سرزمینی را به دوش بکشد، که رنگینکمانی از گویش، قوم و سلیقه است. ساختار آموزشو پرورش باید در فکر تربیت انسانی باشد که امکانات زیست در این رنگینکمان را داشته باشد. او باید مهارتهایی همچون مشارکتجویی، جامعهپذیری، نقادی و گفتوگو را داشته باشد. برای دستیابی به چنین انسانی، باید بیش از هر چیزی تعامل اجتماعی را رشد داد. در جامعه ما تعامل بین دیدگاههای مختلف همواره بوده است، اما این موضوع باید هرچه بیشتر تقویت شود تا همبستگی اجتماعی بیشتر شود که شاید این همبستگی از شاخصهای تقویتکننده همان «حیات طیبه» هم باشد. ضمن آنکه آقای وزیر هم بر همین موارد تأکید دارد. حاجی میرزایی، وزیر آموزش و پرورش، در نشست ادواری مجلس دانشآموزی از فرهنگ جمعی و از جای خالی گفتوگو و ساحتهایی گفت که باید در جامعه رشد کنند.۲
این خوابهای طلایی آقای وزیر با غیرایدئولوژیک دیدن فضای مدرسه رخ میدهد. اگر قرار باشد فقط و فقط در یکجا و از یک گروه از دین و رویکرد سیاسی یا اجتماعی پرسیده نشود، آنجا مدرسه است و آن مخاطب، کودک. صحبت از رویکرد دینی یا سیاسی در مورد کودک، پیامدهای خطرناکی برای جامعه خواهد داشت.
از سالها پیش، نظام انتخاب معلم برای آموزش و پرورش، متأسفانه با یکی از پرمحدودیتترین گزینشها روبهرو بود. از چنین فضایی که گاهی ایدئولوژیزده نیز بود، به جز برخی استثنائات، دو دسته عبور میکردند: کسانی که دارای رویکردی ویژه و مشترک با گزینشکنندگان در سیاست و دین بودند؛ و کسانی که قدری مراعات میکردند و خود را شبیه گروه اول نشان میدادند. این نظام تربیت معلم، کمتر میتواند کودک را نقاد، شجاع، صریح و خلاق بار آورد، چراکه معلمی دارای این ویژگیها در خود کم دارد. گزینش معلمان بر اساس اصول ایدئولوژیک، خسارتهای فراوانی دارد، حال از این بدتر، انجام گزینش در میان دانشآموزان است. شاید اگر وزیر محترم آموزش و پرورش، برخلاف موضعشان در ارتباط با محرومیت برخی از کودکان که به ادیان غیررسمی باور دارند، اساس پرسش از دین و آیین را در مدرسه نقد میکردند، هم با قانون اساسی سازگارتر بود و هم به اصول تربیتی نزدیکتر. در هیچجایی از قانون اساسی ما و با هیچ استنادی به این مهمترین سند بالادستی، نمیتوان کودک را از حق تحصیل محروم کرد و جدای از غیرانسانی بودن چنین موضوعی، این حرفها میتواند برای ایران نوعی ضدتبلیغ باشد و حتی در مناقشات سیاسی، به زیان کشور تمام شود.
در کنار تمام این پیامدها، محرومیت کودک به بهانههای مذهبی و دینی از حق تحصیل، پیامد نادرست بزرگی نیز دارد؛ شیوع «دروغ»، بهعنوان راهکاری برای گریز از ممنوعیت تحصیل پیامدی است که بعدها در جامعه به بازتولید همین هنجارهای نامطلوب منجر میشود. این پیامد، در تمام گزینشهای سختگیرانه میتواند وجود داشته باشد.
پیامد مهم دیگر آن این است که راندن در چنین مسیری، «دیگریسازی» را در نسلهای بعد تقویت میکند. فرآیند «دیگریسازی» وقتی در ساختار آموزش و پرورش باشد، از مسیر برنامه پنهان درسی آموزش داده میشود و در جامعه بازتولید میشود.
آخرین قاب: کودکانهای بر باد ناکارآمدی
چشمان کودک میان میلههای داربست بهدنبال پاهایش میدود، صورتش را به یکی از میلهها تکیه میدهد و میماند تا کسی بین او و برق سهفاز میله، فاصله بیندازد. روزنامهها گفتند پیمانکار را گرفتند و برخورد سختی با او خواهد شد. پدر عماد از این گفت که از خون پسرش نخواهد گذشت، عکس عماد کنار تصویر تیم محبوبش در فضای مجازی پخش میشود. صورتم را کنار یک میله قرار میدهم، تصور دقیقی از قدرت برق سهفاز ندارم، اما زجر دقایقی که صورت عماد کنار میله گرفتار شد تلخترین تصویری میشود که این روزها در ذهنم نقش بسته است.
پیمانکار متخلف دستگیر و البته با قید وثیقه آزاد شد، اما چه کسی میتواند متعهد شود مدیری دولتی که قرارداد را بسته و نظارت درستی نداشته، پیمانکاری که اصول اولیه مراقبت از جان دیگران را رعایت نکرده و دیگرانی که در این حادثه دردناک و بزرگ نقش داشتهاند بازتولید نشوند؟
عید سال ۱۳۸۴ تیم ملی در همین ورزشگاه آزادی، ژاپن را ۲ بر ۱ شکست داد، اما هلیکوپتر آقای مسئول بهطور اتفاقی مقابل یکی از درها پارک کرده بود و خروج نادرست ۷۰ هزار نفر از یک در، هفت کشته و تعداد زیادی مجروح بهجا گذاشت و البته مجلس وعده پیگیریای داد که پس از ۱۴ سال هنوز گزارشی از آن منتشر نشده است. میبینیم این تصویر ناخوشایند، باز هم تکرار میشود.بهتر است بهجای تنببه کودکان- که به حکم خانواده، شاید طور دیگری فکر میکنند- برای رشد تفکر نقادانه، شجاعت و روحیه اجتماعی آنها تلاش کنیم تا بتوانیم به جامعهای نقاد، شجاع و همبسته دست یابیم که در این جامعه چنین مسئولان و چنین پیمانکارانی عملکرد خود را اصلاح کنند و از بروز چنین مشکلاتی در آینده پیشگیری شود.■
پینوشت:
- https://adyannews.com/32763
- https://www.isna.ir/news/98062713404