بدون دیدگاه

شکست بازار و ناتوانی دولت

بررسی وضعیت بازار مسکن در ایران در گفت‎ وگو با علی جعفری شهرستانی

افزایش قیمت مسکن و اجاره ‎بها در سال‎های گذشته با چنان شتابی پیش رفت که نه‎ تنها خرید خانه را برای بخش وسیعی از مردم غیرممکن کرده، بلکه اجاره یک واحد مسکن مناسب را نیز کم‎کم به رؤیا تبدیل می‎کند. از طرف دیگر فعالان بخش ساخت مسکن نیز بارها عنوان کرده‎اند با افزایش هزینه‎ های تولید حتی در همین قیمت‎های نجومی نیز سرمایه‎گذاری در مسکن برایشان صرفه نداشته است. این وضعیت نوعی افسارگسیختگی و شکست در بازار مسکن را نشان می‎دهد؛ وضعیتی که بیش از هر چیز مداخله تنظیم‎گرانه را در بازار طلب می‎کند. این مسئله موضوع گفت‎وگوی ما با علی جعفری شهرستانی، متخصص حوزه مسکن، بود. جعفری در این گفت‎وگو عوامل ایجاد بحران را شناسایی کرده و راهکارهایی عملی برای خروج از وضعیت فعلی پیشنهاد می‎دهد. شرح گفت‎وگو را در ادامه می‎خوانید.

 

افزایش قیمت مسکن طی سال‎های اخیر به‎گونه‎ای‎ بوده که عملاً وضعیت عرضه و تقاضا را دگرگون کرده است. در طرف تقاضا امکان ارتقای مسکن از مالکان و تهیه مسکن از غیرمالکان سلب شده و در طرف عرضه نیز سازندگان مسکن از افزایش بیشتر هزینه‎ها نسبت به تورم مسکن و به‎صرفه نبودن قیمت ساخت صحبت می‎کنند. چه تحولاتی سبب چنین نامتعادلی در بازار مسکن شده است؟

ابتدا لازم است در رابطه با ساختار بازار مسکن در اقتصاد ایران و جایگاه آن در اقتصاد ملی نکاتی را بگویم. زمین و مسکن در اقتصاد ایران به‎صورت سنتی مهم‎ترین محمل انباشت سرمایه بوده است. از منظر تاریخی، قدرت سیاستمداران متأثر از میزان مالکیت مستغلات بوده است. تا پیش از دوران ناصری، پادشاه مالک مطلق املاک در کشور بود و در دوره‎های تاریخی، حق بهره‎برداری از آن به‎صورت مشروط تحت عناوین گوناگون و اشکال متفاوت زمین به‎عنوان رانت برای خرید خدمات نظامی یا خرید وفاداری از جانب پادشاه میان ائتلاف حاکم تقسیم می‎شده است. در دوران ناصری بر اثر وقوع سلسله عواملی که از بحث ما خارج است، دربار به فروش اراضی خالصه پرداخت و طی یک سیاستی که احمد سیف به‎درستی آن را خصوصی‎سازی بدوی نامیده است، مالکیت به بخشی از ائتلاف مسلط واگذار شد. بعدها در انقلاب مشروطه و در اصول متمم قانون اساسی، مالکیت خصوصی تضمین شد و در دوره پهلوی اول هم قوانین و نهادهایی برای ثبت مالکیت تأسیس شد. گروه مشاورین هاروارد که در سال‎های ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۱ برای فراهم آوردن مقدمات برنامه سوم عمرانی به ایران آمدند در مطالعاتشان به اهمیت مستغلات به‎عنوان محمل انباشت سرمایه در ایران اشاره کرده‎اند. اهمیت این بحث در این است که بدانیم در ایران همواره تقاضای سرمایه‎گذاری در این بخش وجود داشته است. حال اینکه دلایل تاریخی آن چه بوده، بحثی است که اتفاقاً ریشه تلاطم‎های امروز بازار مسکن و در کل اقتصاد ایران هم هست و بیشتر به آن خواهم پرداخت.

در کنار این تقاضای سرمایه‎گذاری بنا به تغییر مختصات دموگرافیکی جامعه از قبیل رشد جمعیت، نرخ شهرنشینی، ازدواج و طلاق، بعد خانوار و نیز تقاضای مصرفی مسکن شکل می‎گیرد. در این بخش از تقاضا، تحولاتی در دهه‎های اخیر رخ داده که قابل‎توجه است: از نرخ رشد جمعیت کاسته شده، بعد خانوار کاهش یافته، نرخ ازدواج کاهش یافته و نرخ طلاق افزایش یافته است. در این شرایط به‎صورت طبیعی و بنا به نیاز خانوار تقاضای واحدهایی با متراژهای کمتر افزایش یافته است.

بنا به آنچه گفته شد بازار مسکن دو گونه تقاضای متفاوت دارد: تقاضای سرمایه‎گذاری و تقاضای مصرفی. بدیهی است در شرایطی که اقتصاد دچار فضای نااطمینانی است، تقاضای سرمایه‎گذاری در مسکن برای حفظ ارزش و قدرت خرید پول افزایش می‎یابد. در این شرایط، نقدینگی سرگردان به‎شدت به سمت بازار مستغلات سرازیر خواهد شد و با توجه به اینکه عرضه بازار به دلیل زمان‎بری ساخت نمی‎تواند نیازهای بازار را تأمین کند، افزایش تقاضا، قیمت‎ها را به‎شدت افزایش خواهد داد. حال بعد از خروج تقاضای سرمایه‎گذاری از بازار، تقاضای مصرفی باقیمانده، توانایی خرید نخواهد داشت و در بازار رکود حادث می‎شود. این وضعیت تا زمانی که قدرت خرید در تقاضای مصرفی به وجود بیاید یا شوک جدیدی به بازار وارد شود و نقدینگی جدیدی برای سرمایه‎گذاری به بازار وارد شود، ادامه خواهد یافت.

افزایش قیمت مسکن، طبیعتاً موجب تحریک بخش عرضه خواهد شد، اما در سال‎های اخیر به‎واسطه افزایش قابل‎توجه هزینه‎های تولید و کاهش قدرت خرید مردم، از تمایل بخش عرضه نیز کاسته شده است. افزایش هزینه‎های تولید در سال‎های اخیر نیز به چندین واسطه رخ داده است: اول افزایش تورم عمومی و افزایش قیمت زمین و سایر نهاده‎های تولید، دیگر افزایش قیمت جهانی کامودیتی‎ها و افزایش قیمت برخی از نهاده‎های داخلی مانند میلگرد و غیره به‎تبع آن و همچنین بحران انرژی داخلی که توقف و کاهش تولید نهاده‎ها را در پی داشته است.

آیا وضعیت بازار مسکن در حال حاضر را وضعیت رکود تورمی می‎دانید؟

ترجمه این تحولاتی که عرض کردم به زبان علم اقتصاد، رکود تورمی است.

در کنار وضعیت خریدوفروش مسکن آنچه در سال‎های گذشته فشار فزاینده به سبد خانوار وارد کرده اجاره مسکن است. به‎طوری‎که طی یک دهه گذشته از یک طرف درصد اجاره‎نشین‎ها‎ در کشور افزایش یافته و در مقابل سهم بالاتری از سبد خانوار خرج اجاره شده است.‎ به عبارت دیگر گروه بیشتری از مردم سهم بیشتری از درآمد خود را صرف مسکن می‎کنند. طبیعتاً نیاز به مسکن در شهرهایی با تراکم جمعیت بالا مختص ایران نیست. در شرایط مشابه در سایر کشورها چه سیاست‎هایی برای کنترل اجاره‎بها و حمایت از اجاره‎نشین‎ها‎ به کار برده‎اند؟

قبل از توضیح در رابطه با این پرسش لازم است به یک نکته بسیار حائز اهمیت در بازار مسکن در ایران اشاره کنم. همان‎گونه که گفته شد در شرایطی که نیاز تقاضای بازار، واحدهایی با متراژ پایین است، متوسط متراژ واحدهای ساخته‎شده افزایش یافته است. درواقع بازار با یک شکست ساختاری مواجه است و عرضه تناسبی با تقاضا ندارد. در این شرایط، بخشی از واحدهای مسکونی بدون مشتری و خالی خواهند ماند. سرشماری ۱۳۹۵ حاکی از وجود ۲.۳ میلیون واحد مسکونی خالی در کشور است که عددی بسیار قابل‎توجه است و نشان از عمق عدم توازن ساختاری در بازار مسکن دارد که احتمالاً بنا به آنچه گفتم افزایش هم یافته است. اهمیت این نکته در این است که درصورتی‎که عرضه بازار متناسب با توانایی تقاضاکنندگان و نیاز آن‎ها بود، قطعاً بخشی از نیازهای بازار تأمین می‎شد و از میزان اجاره‎نشینی هم کاسته می‎شد.

افزایش شدید قیمت‎ها، افزایش سهم مسکن از بودجه خانوار به حدود ۴۰ درصد و کاسته شدن از قدرت خرید بخش تقاضا، در کنار عدم تناسب یادشده، علل اصلی افزایش اجاره‎نشینی در کشور بوده است. آمارها نشان می‎دهد متوسط سال‎های انتظار برای خرید مسکن به بالای ۸۰ سال رسیده و از امید به زندگی در ایران هم فراتر رفته است. نکته حائز اهمیت در این شرایط، تأثیرات این تحولات بروی کالبد شهرهاست؛ کاهش قدرت خرید خانوار، موجب شده است جمعیت از بافت‎های مرکزی شهرهای بزرگ به سمت حاشیه شهرها سرازیر شود. این تحول هم در خرید مسکن و هم در اجاره آن به‎صورت توأمان رخ داده است؛ به‎گونه‎ای که در حال حاضر حاشیه‎نشینان بالغ بر ۲۵ درصد جمعیت کشور را شامل می‎شوند. بدیهی است زیرساخت‎های شهری در این مناطق ضعیف بوده و به هیچ عنوان پاسخگوی ساکنین نخواهد بود و این امر تبعات اجتماعی قابل‎توجهی هم خواهد داشت که باید در جای خود تحلیل شوند.

در کشورهای دیگر برای مدیریت بخش مسکن و کنترل آن، سیاست‎های متفاوتی اعمال می‎شود. در زمینه آنچه گفته شد، در کشورهای اروپایی و امریکایی در شرایطی که متوسط زمان انتظار برای خرید مسکن به بالای ۱۰ سال برسد، وضعیت بازار مسکن را غیرعادی و درجه سختی خانه‎دار شدن را بالاتر از محدوده مجاز تلقی می‎کنند و با وضع سیاست‎های مرتبط با تقویت قدرت خرید مسکن در بالاترین سطح، برای بهبود شرایط بخش مسکن ورود می‎کنند. برای این منظور کشورهای جهان عموماً روی دو موضوع متمرکز می‎شوند؛ نخست اعطای تسهیلات خرید با قدرت بالا برای پوشش حداقل ۵۰ درصد از قیمت مسکن؛ به شکلی که تسهیلات‎گیرنده استطاعت بازپرداخت اقساط وام را داشته باشد. موضوع دوم نیز که به شکل هم‎زمان با راهکار اول به کار‎ گرفته می‎شود، تحریک سرمایه‎گذار ساختمانی برای عرضه مسکن ارزان‎قیمت به‎ویژه در قالب طرح‎های مسکن اجتماعی است. استفاده از ابزارهایی موسوم به ltv و پرداخت وام به میزان نسبتی از ارزش زمین، دخالت شدید دولت در مسکن کم‎درآمدها از طریق تأمین زمین رایگان برای ساخت واحدهای مسکونی ارزان‎قیمت، پرداخت یارانه به خانوار، صنعتی‎سازی عرضه مسکن برای افزایش عرضه باکیفیت، تأسیس صندوق‎های املاک و مستغلات با هدف جذب و هدایت سرمایه‎های خرد، استفاده از ابزارهای مالیاتی ازجمله مالیات پلکانی بر اجاره و وضع مالیات بر عایدی سرمایه در مقیاس جهانی تجربه شده است.

موانع اجرای این سیاست‎ها در ایران چیست؟

موانع اجرای این سیاست‎ها در ایران را باید به‎طورکلی در مفهوم توانمندی دولت به مفهوم عام آن جست‎وجو کرد. توضیح بیشتر آنکه دولت در مواردی فاقد ابزارهای مداخله در بازار است و در مواردی نیز علی‎رغم برخورداری از ابزارها، توانمندی استفاده از این ابزارها را ندارد. شاهد هستیم که در سال‎های اخیر، ابزارهایی چون مالیات بر خانه‎های خالی، تأمین زمین رایگان برای ساخت واحدهای مسکونی، طرح مسکن اجتماعی و… با تصویب مراجع قانونی برای کنترل بازار مسکن فراهم شده است، اما این ابزارها هم کافی نبوده و هم فاقد کارایی مورد انتظار بوده‎اند. در موضوع مالیات بر خانه‎های خالی، گزارش دست‎اندرکاران حاکی از تحقق کمتر از یک درصدی درآمد مصوب سال ۱۴۰۰ است. عمده مشکلات ناشی از اجرای این طرح‎ها نیز به مسائلی مانند ناهماهنگی دستگاه‎های اجرایی، عدم تأمین ابزارهای اطلاعاتی و یا خلأهای موجود در قوانین تصویب شده و در یک کلام ناتوانی دولت بازمی‎گردد. تجربه مسکن مهر و طرح‎های ساخت مسکن ارزان‎قیمت هم نشان داده است دولت فاقد توانایی لازم برای مداخله در این حوزه است؛ این ناتوانی هم در مسائل فنی از قبیل مکان‎یابی و تکنولوژی نامناسب و هم تأمین منابع مالی و نیازهای زیرساختی خود را به‎وضوح نشان داده است. طرح‎هایی مانند پرداخت وام به مستأجران هم به دلایلی چون محدودیت منابع مالی در اختیار دولت و بانک‎ها، افزایش شتابان تورم و کاهش سریع ارزش پول، از کارایی قابل‎قبولی برخوردار نبوده‎اند. استفاده از سایر ابزارها چون مالیات بر اجاره‎بها، مالیات بر عایدی سرمایه، صنعتی‎سازی تولید مسکن، تأسیس صندوق‎های املاک و مستغلات نیز یا مورد بی‎توجهی واقع شده یا به مرحله تصویب و اجرایی شدن نرسیده‎اند.

به نظر شما مجموعه سیاست‎هایی که لازم است در سمت عرضه و تقاضای مسکن در کشور اعمال شود چیست؟

بازار مسکن بخشی از پیکره اقتصاد کلان ایران است و نمی‎توان صرفاً با سیاست‎های موضعی آن را اصلاح کرد. پیش‎نیاز اصلاح وضعیت بازار مسکن این است که در عرصه کلان، شرایط نااطمینانی حاکم بر اقتصاد –که عمدتاً ریشه غیراقتصادی دارند- رفع شود. تا اقتصاد کلان به ثبات نرسد، بازار مسکن هم نمی‎تواند ثبات را تجربه کند. در وهله دوم، لازم است عدم تعادل ساختاری حاکم بر بخش عرضه رفع شود. در این راستا استفاده از ابزارهای مالیاتی برای کاهش عرضه واحدهای متراژ بالا و استفاده از ابزارهای تشویقی ازجمله یارانه برای ساخت واحدهای با متراژ پائین باید در دستور کار قرار گیرد. در این راستا، هماهنگی و هدایت ظرفیت خصولتی‎های فعال در بازار مسکن (هلدینگ‎های ساختمانی متعلق به نیروهای مسلح، صندوق‎های بازنشستگی و نهادهای انقلابی) برای عرضه مسکن متناسب با تقاضا، با توجه به سهم بالای آن‎ها در بازار مسکن، می‎تواند بسیار اثربخش باشد. صنعتی‎سازی تولید هم در کاهش هزینه ساخت و افزایش سرعت عرضه بسیار مؤثر است و دولت در این زمینه می‎تواند از مشوق‎هایی چون تخفیف در انواع عوارض پرداختی در دوره ساخت، تخفیف مالیاتی و ارائه وام‎های کم‎بهره استفاده کند. استفاده از ظرفیت بازار سرمایه برای جذب پس‎اندازهای خرد با ابزار صندوق‎های املاک و مستغلات و تأمین مسکن ارزان اجاره‎ای توسط آن‎ها نیز بنا به آنچه در رابطه با شکل تقاضای بازار گفته شد باید مورد توجه ویژه قرار گیرد. در کنار این، استفاده از ابزارهای مالیاتی برای ممانعت از تقاضای سفته‎بازی در بازار مسکن نیز حائز اهمیت است؛ ابزارهایی مانند مالیات بر افزایش عایدی سرمایه. استفاده از ابزار مالیات بر اجاره به‎صورت پلکانی نیز در کنترل بازار اجاره مسکن راهگشا خواهد بود؛ البته همان‎گونه که گفتم اثربخشی این موارد ابتدا منوط به ثبات در اقتصاد کلان و در کنار آن توانمندسازی دولت با استفاده از ظرفیت فنّاوری اطلاعات، ارتقای ظرفیت هماهنگی و ارتقای توان کارشناسی در طراحی ابزارهای یادشده است.■

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط